کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

distance from tehran to armenia


جستجو


آخرین مطالب


 



دنیا در قرآن
دنیا در اصطلاح قرآن به دو معنا به کار رفته است:
۱- نشأه طبیعت که در برابر نشأه آخرت است؛مانند:«…رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فىِ الآْخِرَهِ حَسَنَه…[۲۱۵]»؛‏«وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ ‏[۲۱۶]»‏
۲- تعلقات، اعتباریات و «ما» و «من» هایی که آدمی را به گناه وادار می کند. این دنیا بازیچه، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد است؛[۲۱۷] چنانکه قرآن می فرماید: «اعْلَمُواْ أَنَّمَا الحَیَوهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ وَ تَکاَثُرٌ فىِ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَاد[۲۱۸]»
«بدین ترتیب ، اطلاق دنیا، به نفس عالم خلقت که با تعابیر «جهان طبیعت» ،«جهان مادی» ‏و امثال اینها از آن یاد می شود، نادرست و غیر دینی است، و بالطبع انتساب پلیدی و زشتی و بیهودگی به ‏جهان، نوعی کفر نسبت به خداوند و خلقت او به شمار می رود. بنابراین همه مذمتها و تکذیبهایی که از ‏‏«دنیا» شده و دستور ترک آن و پشت کردن بدان صادر شده ، در واقع تکذیب و طرد جهات پست وزشت ‏نفس گمراه انسانی است و هرگز به « جهان» و«عالم خلقت الهی» برگشت نمی کند. شکستها و ‏محرومیتها و بن بستها، مربوط به دنیاو نفس اماره شیطانی است و جهان و مظاهر هستی، جز نشانه ای از ‏رحمت واسعه و هدایت پروردگار نیست.»‏[۲۱۹]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

‏. دنیا نحوه تلقی ای است که یک انسان اسیرنفس اماره، از جهان در ذهن دارد. دنیا در این معناست که ‏سخت مذموم است و در زبان قرآن کریم و معصومین به سراب، خواب، فریب، دروغ و نظایر آن تشبیه ‏شده است و تنها راه نجات ،زهد به آن و انقطاع از آن است.‏
‏ قرآن کریم در توصیف این امر خطیر می فرماید:‏
‏ «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ الْحَیَوهُ الدُّنْیَا[۲۲۰]»؛زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است‏
‏ درحالی که آنچه جلوه نموده ، حقیقت نیست، فریب و غرور است:‏
‏ « وَ مَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَعُ الْغُرُور»؛ و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریب نیست‏.
گفتنی است که زندگی دنیا را دنیا می گوییم یا از این جهت که نسبت به زندگی آخرت، پست تر و ناچیزتر است و یا از آن ‏رو که این زندگی از زندگی آخرت به ما نزدیک تر است.‏
۲-۶-۱٫ اقسام زندگی دنیا
از آموزه های اسلام متوجه می شویم که دنیا دو نوع است:‏
۱- دنیای پسندیده ، این دنیا عبارت است از هر آنچه که باعث خشنودی خدای سبحان و نزدیک ‏شدن به او شود که در این صورت – بنا به فرمایش روایات- از آخرت محسوب می شود اگرچه به ‏ظاهر از دنیا باشد. کارهایی مانند تجارت، زراعت و… که مقصود از آن ها تأمین احتیاج ‏های خانواده در زندگی است، اگر برای امر خدا و صرف آنها در مصارف خیریه و کمک به ‏نیازمندان باشد همه از آخرت و دنیای پسندیده است؛ همانند علی بن ابی طالب(ع) که به حفر ‏چاه و زراعت می پرداخت و در آمد آن را وقف بینوایان می نمود.
‏ در حدیثی به نقل از عبدالله بن ابی یعفور آمده است که : مردی به امام صادق (ع) گفت: به خدا که ما دنیاطلب هستیم ‏ودوست داریم دنیا به ما داده شود!‏
امام(ع)فرمود:«دوست داری با آن چه کنی؟»‏
گفت: با آن به خودم و خانواده ام بهره ای رسانم، صله رحم به جا آورم،صدقه بدهم وحج و عمره ‏بگزارم.‏
فرمود:«این، دنیاطلبی نیست. این ، آخرت طلبی است.»[۲۲۱]
همچنین از سخنان حضرت لقمان که دراندرز به فرزندش فرموده است این چنین آمده:
«یَا بُنَیَّ لَا تَدْخُلْ فِی الدُّنْیَا دُخُولًا یُضِرُّ بِآخِرَتِکَ وَ لَا تَتْرُکْهَا تَرْکاً تَکُونُ کَلًّا عَلَى النَّاسِ[۲۲۲].‏ ‏ ؛پسرم به دنیا چنان ‏نپرداز که به آخرتت زیان زند و آن را چنان رها مکن که سربار مردم شوی.‏»
‏ در این روایت منظور از اشتغال به دنیا ، دنیای پسندیده است که نباید ترک شود
‏ ۲- دنیای ناپسند: دنیایی است که انسان را از اطاعت خدا و دوستی او و به دست آوردن ‏آخرت باز می دارد و مایه زیان به آخرت است؛
آنچه اشتباه است این است که دنیا هدف باشد و یا از آن به درستی استفاده نشود. درواقع آنچه مذموم و ‏نادرست است هدف و مقصد قرارگرفتن دنیاست، نه وسیله و راه واقع شدن آن.‏
خداوند در قرآن می فرماید:« هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا [۲۲۳]‏»‏
‏ پس هستی برای انسان است ، نه انسان برای هستی. انسان با آن ها باید فقط خود را به سعادت ابدی ‏برساند نه اینکه آن ها را هدف خود قرار دهد.‏[۲۲۴]
‏ حضرت رسول می فرمایند: « مَا لِی وَ الدُّنْیَا إِنَّمَا مَثَلِی وَ مَثَلُ‏ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رَاکِبٍ قَامَ مِنَ الْقَیْلُولَهِ فِی ظِلِّ ‏شَجَرَهٍ فِی یَوْمٍ صَائِفٍ ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَکَهَا.‏ ‏[۲۲۵] ؛ مرا به دنیا چه کار من در دنیا همانند سواره ای هستم که روزی ‏تابستانی گذرش به درختی می افتد واز مرکب خود پیاده می شود و ساعتی در سایه آن به استراحت می ‏پردازد و سپس آن را ترک می کند و به راه خود ادامه می دهد.‏»
بنابراین اگر حیات دنیوی، با دو بال معرفت و عمل سازنده به پرواز در آید و از آلودگی های گوناگون طبیعت ‏حیوانی آزاد شود ، در مسیر حیات اخروی قرار می گیرد و حیات معقول نامیده می شود.‏
‏ پیامبران الهی و حکمای راستین این نوع زندگی را برای بشریت عرضه و تبلیغ می کنند.‏
‏ اشخاصی که این گونه زندگی می کنند اگرچه نمودهای زندگی آنان مادی و دنیوی است، ولی حقیقت ‏این زندگی، حیات اخروی است و حقیقتی است معنوی و در این دنیای مادی از مدیریت روحانی والایی ‏برخوردارند ( اگرچه ظاهر زندگی این گونه افراد مادی است ، اما باطنش معنوی و اخروی است)‏
‏ این گونه افراد حتی یک لحظه احساس پوچی و رکود و جمود نمی کنند.‏
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست [۲۲۶]
بدون پدید آوردن این آشتی و سازگاری میان ماده و معنا و آخرت و دنیا، هیچ نوع زندگی، اگرچه در رفاه ‏و آسایش غوطه ور بوده باشد، پاسخ گوی نیازهای اصیل حیات انسانی، نخواهد بود. بدون دست یافتن به ‏این نوع زندگانی که نمود ظاهری اش ، مادی و دنیوی و باطنش ، معنوی و اخروی است، خشونت ماده و ‏بی رحمی آن در برابر روح با هیچ وسیله ای تعدیل و تلطیف نخواهد گشت.[۲۲۷]
حضرت علی(ع) در این رابطه می فرمایند:
وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْه‏[۲۲۸] ؛ و کسی که (به عبرت) به آن نگریست، دنیا او را بینا و آگاه ‏کرد و کسی که به زینت و آرایش آن نگاه کرد، دنیا او را نابینا گردانید.‏
‏ بنابراین کسی که دنیا را سبب هدایت قرار دهد، مورد هدایت قرار می گیرد. کسی که ‏ازاین دنیا وسیله ی بینایی بجوید، دنیا او را بینا سازد و کسی که در دنیا بنگرد و در آن خیره شود ، ‏نابینایش می کند باید در نمودهای دنیا، میخکوب نشویم[۲۲۹].
رسول اکرم(ص) نمونه کامل برخورداری از صلاح دنیا و آخرت و بالاترین مصداق آیه ‏شریفه«وَ ءَاتَیْنَاهُ فىِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ إِنَّهُ فىِ الاْخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِین[۲۳۰]‏» . از این رو خداوند به آن ‏حضرت فرمود: «وَ لَلاْخِرَهُ خَیرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولى‏[۲۳۱]». یعنی ضمن اینکه تو از فضایل و سعادتهای دنیا ‏برخورداری، آخرت برای تو از دنیا بهتر است.‏[۲۳۲]
۲-۶-۲٫ تعادل در قرآن و سنت
از جمله اصولی که در قرآن کریم بدان عنایت زیادی شده است اصل تعادل است و در حیات سراسر نورانی ‏پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) در کلیه اعمال و رفتارشان آن را مشاهده می کنیم . امام علی (ع) ‏درباره پیامبر می فرماید:‏
‏ «سیرته القصد[۲۳۳]»: سیره آن حضرت تعادل و میانه روی بود.‏
‏ آیات متعددی دراین باره در همه امور فردی، خانوادگی، اجتماعی، ‏سیاسی،نظامی، اقتصادی و غیره در قرآن کریم آمده است و لزوم رعایت این اصل را در همه ابعاد زندگی گوشزد می ‏کند . جهت گیری تربیت اسلامی این گونه است که انسانی متعادل در همه ابعاد تربیت کند، انسانی ‏که شاکله اش متعادل باشد، مشی و طریق او متعادل باشد، چنانکه لقمان فرزندش را به چنین مشیی ‏فراخوانده است:‏
‏ « وَ اقْصِدْ فىِ مَشْیِک‏» ؛ در رفتارت میانه رو باش.‏
اعتدال اصلی است که بر تمام تعلیمات اسلام احاطه دارد: اعتدال در عقیده (یعنی نه غلو ‏و نه شرک، نه جبر و نه تفویض ، نه تشبیه و نه تعطیل، هیچکدام در عقاید اسلامی راه ندارد)، اعتدال ‏در برنامه های اجتماعی؛ نه تنها توجه به جهان ماده(همچون یهود) ونه تنها توجه به مسائل روحی و ‏رهبانیت و کناره گیری از اجتماع(به سان برخی از روحانیان نصاری)؛ اعتدال در شیوه های اخلاقی، ‏اعتدال در عبادت، و بالاخره اعتدال درهمه برنامه ها؛ و به این ترتیب یک مسلمان واقعی نمی تواند ‏انسان یک بعدی باشد تنها نظر به جهت ماده ، یا به جهت معنی، و یا تنها نظر به جنبه های فردی و یا ‏اجتماعی کند، بلکه انسانی است همه جانبه ؛[۲۳۴]
امام صادق(ع) می فرمایند: خدای – تبارک و تعالی – شریعت های نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام ‏را به محمد (ص) عطاکرد:یکتاپرستی را، اخلاص را، شرک ستیزی را و فطرت حنیفی آسان (آیین ‏اسلام و خداپرستی) را .رهبانیت و سیاحت،روا نیست. دراین شریعت ها، چیزهای پاک و پاکیزه را ‏حلال کرد و پلیدی ها را حرام گردانید و سختگیری ها و زنجیرهایی را که بر گردن آنها بود، از ایشان ‏برداشت.[۲۳۵]
آیه هفتاد و هفتم سوره مبارکه قصص می فرماید:
« وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا…»؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

[جمعه 1401-04-17] [ 09:46:00 ب.ظ ]




ارتباط و تبادل دیتا بین PLC‌ ها در یک سیستم اتوماسیون صنعتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هدف از استانداردهای بین المللی برقراری ارتباط بین همه دستگاه های مختلف اتوماسیون است. فرآیندی را در نظر بگیرید که هر بخش از آن توسط یک PLC به صورت منفرد کنترل می‌شود اما بسیار پیش می‌آید که اطلاعات ثبت شده در یک PLC برای PLC بعدی مورد نیاز باشد. به صورت کاربردی معمولا اطلاعات توسط دیتا بلاک‌هایی که حجم اطلاعات آنها ممکن است به کیلو بایت برسد جابجا می‌شود. بنابراین شبکه ای که بین PLC‌ ها کشیده می‌شود بایستی بتواند این بار را در زمان معقولی به سلامت به مقصد برساند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در هرم اتوماسیون لایه ای که PLC‌ها در آن قرار می‌گیرند لایه کنترل نام دارد که بالاتر از لایه Field و
پایین تر از HMI قرار می‌گیرد. در این لایه شبکه‌های مختلف و متنوعی می‌توان استفاده کرد از جمله ] :
پروفیباس
اترنت
عملکرد و قابلیت اطمینان یک سیستم اتوماسیون صنعتی در حقیقت به شبکه ارتباطی آن بستگی دارد. در یک شبکه ارتباطی اتوماسیون صنعتی، بهبود عملکرد شبکه و قابلیت اطمینان آن و استاندارد بودن ارتباطات با توجه به اندازه سیستم و افزایش حجم اطلاعات تعیین می‌گردد.
انتخاب شبکه بستگی به فاکتورهای زیادی دارد که در فاز طراحی لازم است در نظر گرفته شود. از جمله این فاکتورها می‌توان موارد زیر را نام برد:
تعداد PLC‌ ها
فاصله بین آنها (طول کابل)
حجم اطلاعات
اهمیت اطلاعات و نیاز یا عدم نیاز به زمان حقیقی بودن
مورد آخر موضوعی است که باید دقیقا مورد بحث قرار گیرد. سوال را باید اینگونه مطرح کرد که اگر در یکی از دفعات تبادل اطلاعات دیتا از یک PLC با کمی تاخیر نسبت به حالت قبل ارسال شود رفتار این تاخیر چگونه خواهد بود؟ ]
طراحی شبکه
طراحی شبکه ارتباطی از لحاظ دقت و ارزیابی متفاوت از سایر طراحی‌ها می‌باشد. طراحان جهت رسیدن به بالاترین کارایی شبکه با قیمت مناسب در تلاش هستند و جهت رسیدن به این هدف بایستی تجهیزات ارتباطی و ملاحظات طراحی برای یک سیستم اتوماسیون بررسی شود.
تعیین استراتژی کلی مهمترین قدم در طراحی شبکه ارتباطی است. سیستم اتوماسیونی که از شبکه ارتباطی استفاده خواهد کرد بایستی بررسی شده و اهداف شبکه ارتباطی آن احراز شود.
موارد اصلی که در طراحی یک شبکه باید لحاظ شوند عبارتند از: هزینه، کارایی، قابلیت اعتماد و در دسترس بودن، سرویس یا عملکرد شبکه، تحمل پذیری محیط و ..
فرایند طراحی یک شبکه ارتباطی پیچیده بوده و بایستی روش های تحلیل سیستم استاندارد را دنبال کند. روش طراحی معمولی شامل چرخه زندگی سیستم و فازهای مربوط به آن می‌شود. چرخه زندگی یک سیستم ممکن است مانند شکل ۴-۱ ترسیم شود هرچند فازهای چرخه زندگی به صورت رشته ای پشت سرهم است ولی طراح ممکن است یک برگشت به یکی یا بیشتر از فازها داشته باشد [۴۲].
شکل ‏۳‑۱: چرخه زندگی یک سیستم
امکان سنجی
امکان سنجی جهت تعریف موضوعات آشکار موجود در سیستم است و مشخص می‌کند آیا یک شبکه ارتباطی برای سیستم اتوماسیون صنعتی قابل استفاده می‌باشد یا خیر.
البته شامل مشخص شدن نوع شبکه ای که اجرا می‌شود نمی باشد هرچند طراح نیاز دارد همه مسائل و احتیاجات لازم جهت ایجاد سیستم اتوماسیون را بداند.
فاز امکان سنجی به مراحل زیر تقسیم می‌شود:
تعریف مسئله
تحلیل مسئله
مشخص کردن راه حل ها
تعریف مسئله اولین مرحله در امکان سنجی جهت تمایز مسائل و راه حل‌ها است. دومین مرحله تحلیل مسئله است، مسائل باید تحلیل شوند که چگونه ممکن است منجر به تعیین یک شبکه جدید یا به روز کردن یک شبکه موجود شوند و آیا امکان پذیر است یا خیر. سومین مرحله امتحان راه حل‌های ممکن جهت تعریف مسئله است و همچنین مشخص شدن بهترین راه حل و اینکه آیا به طور واقعی مبتنی بر اطلاعات جمع آوری شده می‌باشد یا خیر [۴۳].
تجزیه و تحلیل
در این فاز نیازهای شبکه ابتدا از روی اطلاعات جمع آوری شده در فاز امکان سنجی توسط مدیر پروژه قطعی و تایید شده و سپس توسط طراح بکار گرفته می‌شود.
نیازهای تنظیم شده بایستی برنامه‌های کامپیوتری و سیستم‌های اطلاعاتی را به در خواستهای دستگاه های اتوماسیون، نرم افزار و سخت افزار ارتباطی، محل‌های ورود و خروج داده و تولید داده مرتبط سازند و چگونگی پردازش اطلاعات را تعیین کنند. تجزیه و تحلیل اطلاعات خام که در فاز امکان سنجی صورت
می گیرد به مشخص شدن حجم اطلاعاتی که باید در شبکه منتقل شود کمک می‌کند. به علاوه موارد زیر نیز بایستی در فاز تجزیه و تحلیل در نظر گرفته شود:
قابلیت سخت افزار و نرم افزار پشتیبان باید ارزیابی شود.
امنیت شبکه ارتباطی برسی شود.
قابلیت اعتماد و دسترسی شبکه ارتباطی بررسی شود.
سازگاری محیط و سیستم‌های موجود با OSI و نوع‌های دیگر سیستم عامل شبکه نیز بررسی شود.
هزینه کابل، دستگاه های رابط( پل ها، روترها، دروازه ها) مودم ها، نصب و طراحی شبکه، توسعه و نگهداری نرم افزار کاربردی نیز مشخص شده باشد [۴۴].
طراحی
فاز طراحی یکی از فازهای بزرگ چرخه زندگی سیستم است. در این فاز یکسری از مشخصه‌ های داخلی و خارجی ارائه می‌شود. مشخصه‌ های داخلی شامل تعیین اجزا کل شبکه و عملکرد آنها و مدلهای ساخت شبکه است. مشخصه‌ های خارجی شامل زوایای دید کاربر وقتی که از شبکه استفاده می‌کند می‌باشد.
جهت برآوردن نیازهای شبکه باید آنها را به نیازهای ضروری و نیازهای مطلوب درجه بندی نمود. فاز طراحی طبق مراحل زیر دنبال می‌شود:
تعریف هدف نهایی جهت معماری شبکه و نیازهای ضروری.
تعیین سرویسهای کاربری مورد نیاز، توابع و رابطهای برنامه کاربردی.
تعیین سرویسهای کاربری مورد نیاز، توابع و رابطهای برنامه کاربردی.
تعیین عوامل موثر بر کارایی شبکه مانند: ظرفیت انتقال شبکه، روش های دسترسی وسیله ارتباطی، نوع وسیله ارتباطی و مکانیزم ترمیم خطا.
طراحی معماری کل سیستم شبکه
طراحی سیستم مدیریت شبکه [۴۴]
اجرا
در طی فاز اجرا، اجزای شبکه خریداری و نصب می‌شوند. این فاز را می‌توان به موارد زیر تقسیم نمود:
مالکیت نرم افزار و سخت افزار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 09:46:00 ب.ظ ]




    1. آقای دکتر محمد علی زکی، در مقاله بررسی جامعه شناختی سفرنامه ناصر خسرو چنین بیان کرده است : زندگی ناصر خسرو را می توان به سه دوره تقسیم نمود: دوره اول از کودکی تا 42 سالگی است که از آغاز جوانی به تحصیل علوم مختلف همت گماشت ، دوره دوم آغاز وانجام سفر هفت ساله او که از تاریخ 23 شعبان 437 هجری قمری آغاز وتا سه شنبه 26 جمادی الاخر 446 هجری قمری به طول انجامید ،دوره سوم از 50 سالگی تا پایان عمر ناصر خسرو را شامل می شود در این دوره در پی آشنایی وتوجه به مسائل دینی سرانجام به مرتبه جهت فایل یافت که در سلسله مراتب ومدارج سیراهل باطن، در مذهب اسماعیلی مرتبه سوم از درجات هفتگانه تلقی می شود( محمدعلی زکی، بی تا..25-28)
    1. دکتر محمدرضا توکلی صابری، در مقاله ای تحت عنوان پابه پای ناصرخسرو در سفرها(جاده ابریشم) چنین گفته است ناصر خسرو قبادیانی مروزی حکیم، شاعر ، نویسنده، فیلسوف، جهانگرد، مرد خرداندیش، شیردل دانا، راهجوی نستوه وابرمرد پرسنده وجوینده پارسی بود مهمترین اثر ناصر خسرو سفرنامه وی است که در آن سفر خود را از مرو به مکه وسپس به قاهره وسرانجام بازگشت خویش به بلخ را شرح می دهد. وی در مورد فاصله شهرها، وضع شهرها، نوع لباس وخوراک مردم، صنایع وکشاورزی، وضع آبیاری وباغ ها، نوع خرید وفروش و واحد پول شهرها، معتقدات دینی وسیاسی، عادات ورسوم اجتماعی مردم مناطق مختلف، حوادث و وقایع تاریخی ، وضع امنیت وآبادی شهر، اطلاعات گرانبهایی می دهد .(محمدرضا توکلی صابری، بی تا.. 42-28)
      1. آقای دکتر احمدعبدل زاده در مقاله اش ، انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف اجتماعی چنین بیان می دارد، اندیشه محوری اکثر قصاید ناصر خسرو تقابل عقل است وتقلید عقل در اینجا نه آن عقلی که ملازم منطق یونانی وخردگرایی ضد دینی است بلکه از دیدگاه ناصر خسرو عقل عطایی است تو را از خدای از این رو انتقادات او از عناصر مختلف اجتماعی ، نقدی از روی غرض شخصی برای بدست آوردن خواسته های دنیوی نیست بلکه انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف، بازتابنده ی واقعیات اجتماعی عصر اوست، واقعیت هایی که او در یمگان وهمه ی تاریخ اندیشه ی دینی ما را به بند کشید. انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف اجتماعی در 5 اصل است : امرا وحکام- اهل زمانه یا عامه ی مردم- پیروان مکاتب غیر اسلامی- حاجیان .(دکتر احمد عبدل زاده، بی تا،.. 42-45)
      2. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. دکتر مهدی محقق در مقاله ناصر خسرو محب اهل بیت بود چنین گفته است وی به شعری که می سرود اعتقاد داشت ومانند شاعرانی نبود که به اقتضای زمان شعرسرایی می کند ایشان اعتقادات ناصر خسرو را شیعه اسماعیلی واو را از محبان اهل بیت (ع) معرفی کرد وافزود: این عقیده در شعرهای ناصر خسرو هم نمود داشت ، به همین دلیل او خلیفه غاصب آن وقت بغداد را «دیو ملعون» معرفی می کند( دکتر محقق،.. بی تا)
    1. دکتر ذبیح الله صفا در کتابش، تاریخ ادبیات ایران جلد اول چنین گفته است تا پایان قرن چهارم هنوز بسیاری از خاندانهای اصیل ایرانی با همه سنتهای قدیم خود باقی بودند این خاندان ها در امور سیاسی وخدمات علمی دخالت داشته وازمیانشان رجال بزرگ برمی خاسته اند جغرافیا نویسان وجهانگردان قرن چهارم از عادات خوب ایرانیان احترام به « اهل بیوتات» قدیم را دانسته ونام عده ای از خاندانها را ذکر کرده اند که از عهد یعقوب لیث به بعد در خدمات مهم دیوانی شرکت ودخالت داشتند.( صفا، 1387: ..47-52)
    1. دکتر جعفر شعار در کتابش گزیده سفرنامه ناصر خسرو درباره سفرنامه اجتماعی چنین گفته است سفرنامه ظاهراً برای عامه مردم نوشته شده ودرباره مسائل مذهبی ساکت است واضح است که هیچ گونه شک وشبهه ای در صحت نسب فاطمیون نداشته است ودرباره حسن اداره امور وثروت وقناعت اومنیت وآسایش رعایای ایشان با شور و حرارت سخن گفته است آنچه در وصف قاهره ومساجد از جمله جامع الازهر وکوی وبرزن ها ومحلات دهگانه وباغ ها وساختمانها وحومه شهر می نویسد مایه اعجاب است (شعار، 1373:.. 53-62)
    1. دکتر غلام محمد طاهری مبارکه در کتابش برگزیده قصاید ناصر خسرو چنین بیان نموده، با ابوسعید برادرم به بازار امده تا به دکان موزه دوزی رسیدیم موزه خود را دادم تا مرمت کند وازشهر بیرون رویم که ناگاه در آن طرف غوغایی برخاست وموزه دوز بر اثر آن روان شد. بعداز ساعتی بازگشت، پاره ای گوشت بر سر درفش کرده ، من سوال کردم که چه غوغا بود واین چه گوشت است؟ موزه دوز گفت: همانا در این شهر از جمله شاگردان ناصر خسرو شخصی پیدا شده بود با علمای این شهر مباحثه کرده قول او را فقها انکار داشته هر یک به قول معتمدی تمسک می جویند و او از اشعار ناصر خسرو شعری بر طبق مطلب خود می خواند فقها از جهت ثواب او را پاره پاره کردند ومن نیز از گوشت او جهت ثواب بریدم چون بر احوال تلمیذ خود اطلاع یافتم تاب در من نمانده وموزه دوز را گفتم: موزه به من ده که در شهری شعر ناصر خسرو خواستن نمی تواند بود موزه را گرفتم وبا برادر خود از نیشابور بیرون آمدم این واقعه از شرح حال مجهول ناصر خسرو به نام «سرگذشت شخصی» در تاریخ ضبط شده است (طاهری مبارکه، 1382: ..63-71)

افرادی که دربارۀ دیوان ناصر خسرو کار کرده اند عبارتنداز:
آقای فریدون بدعی در کتاب ناصر خسرو لعل بدخشان
آقای دکتر محمدعلی زکی در مقاله اش «بررسی جامعه شناختی سفرنامه ناصر خسرو»
آقای دکتر محمدرضا توکلی صابری در مقاله اش «پابه پای ناصر خسرو در سفرها
آقای دکتر احمد عبدالله زاده در مقاله « انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف اجتماعی
آقای دکتر مهدی محقق در مقاله« ناصر خسرو محب اهل بیت بود»
آقای دکتر ذبیح اله صفا در کتاب «تاریخ ادبیات ایران جلد اول»
آقای دکتر جعفر شعار در کتاب«گزیده سفرنامه ناصرخسرو»
آقای دکتر غلام محمد طاهری مبارکه در کتاب«برگزیده قصاید ناصر خسرو»« سلام باد بر خرد»
آقای سید حسن تقی زاده در کتاب« دیوان ناصر خسرو» «تحقیق در احوال ناصر خسرو»
آقای دکتر محمد دبیر سیاقی در کتاب« سفرنامه ناصر خسرو»
آقای دکتر محمد غلامرضایی در کتاب« شرح سی قصیده ناصر خسرو»
آقای دکترنادر وزین پور در کتاب«شرح آثار ناصر خسرو»« شاه کارهای ادبیات فارسی»
آقای ادوارد براند در کتاب«تاریخ ادبیات ایران جلد دوم»
آقای دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب« چشم روشن»
آقای ماریا موسوی در کتاب« ناصر خسرو از مشاهیر ایرانی»
آقای محمد حسین حاجتی در کتاب« شعر ، ذوق وطاعت»
آقای دکتر رضازاده شفق در کتاب«تاریخ ادبیات ایران»
آقای دکتر زرین کوب در کتاب « با کاروان حله»
فصل سوم:
روش تحقیق
دوران سه گانه عمر ناصر:
كل عمر اين سخنور آزاده را مي توان به سه قسمت متمايز منقسم ساخت :
ناصر خسرو پس از دوران كودكي تا چهل ودو سالگي دبيري است فاضل وبر خوردار از منصب ديواني و شغل درباري .لقب اديب ودبير فاضل يافته است و دودمان و خاندانش مقيم بلخ اند ،با خانه ضياع و عقار،خانداني از خواجه گان محتشم،خود كارگزار ودبير وعامل و مستوفي است و برادرش خواجه ابوالفتح عبدالجليل در دستگاه وزير امير خراسان خدمت مي كند و هر چه حاصل اين تعاليم و تحقيقات و ممارست وي در آنها و نشانه هاي آيزش او قالب اصحاب ملل و نجل بود است و پايان نخستين دوره زندگي اين فاضل اديب دبير سفري است از شهرمرو با شغل ديواني .
وهم بدآنجاست كه شبي خواب مي بيند كه ترغيب به سفر قبله مي كند وباخدا كه از خواب شبانكاهي برمي آمد نمرم مي كند كه از خواب چهل ساله بر آيد.
مبداًاين اشتباه وخط فارق ميان زندگي دورة نخست ودردورة زندگي ناصرراپنجشنبه ششم جمادي الاخره سال437هجري برابربانيمه دي ماه سال414يزدگردي بايد گرفت.
ناصرخسرووازجوزجانان به شربوغان ودميا مي رود ازراه سمنگان وطالقان به مرو رود مي رسدوبه مرو بازمي آيدوازكارديواني معاف مي خواهدبه نيت سفر قبله.
بيرون شدن از مرودر نوبت دوم،سرآغاز سفر هفت سالةاوست كه به شرحي هر چه زيباتروخواندني تر متن سفر نامه آمده است واين آغاز سفريست وسوم شبان437هجري بوده است برابر چهار شنبه اول فرودين ماه 415يزدگري. از مر به سرخس ونیشابور وبسطام وسمنان وری وده قوهه وقزوین می رود واز راه بیل وقپان وخرزویل وبرزالخیر* وخندان به شمیران می رسد واز انجا به سراب وسعید آباد می گذرد وبه تبریز در می آید واز راه مرند وخوی وبرکری ووان و وسطان واخلاط وبطلیس وقلعه قف اُنظر وموضع مسجد اُویس قرنی وارزن ومیافارقین وآمد ودیار بکر وحرّان وقرول وسروج ومنبِج وحلب وجُند قنیسرین وسرمین ومعره النعمان وکویمات وحیاه وعرقه وطرابلُس وقللمون وطرابرزن وجبیل وبیروت وصید او صور به عکه یا عکا می آید وبه دیدار کوه مشاهد انبیا ونواحی طبریه که خارج از مسیر است می رود وسپس از راه حیفا وکنیسه وقیساریه وکفرسابا به رمله وده خاتون وقریه العنب وسرانجام به بیت المقدس می رسد، در طول یک سال شمسی و ورد او به بیت المقدس مصادف می شود با پنج شنبه پنجم رمضان سال 438 هجری برابر با اول فرودین 416 یزدگردی.
ناصر از قدس به مکه می رود ، به راه عرعر و وادی القری ومدینه، واز همان راه به طریق شام به قدس باز می آید وسپس از آنجا به رمله مراجعت می کند وبه عسقلان وطینه می رود وبا کشتی به تنیس واز آنجا در شاخه شرق رود نیل با کشتی به صالحیه وقاهره وارد می شود وبه اسکندریه وقیروان سفر می کند ودوبار از قاهره به راه قلزم (با کشتی) وبندرجار که محاذی مدینه است مدینه النبی وخانه کعبه را زیارت می کند واز همان مسیر باز می گردد وسپس از راه آبی نیل با کشتی به اسیّوط واخمیم وقوص واسوان می رود وبه صحرای سودان در می آید واز ضیقه وموضعی به نام حوض(حوضش) می گذرد وبه بندر عیذاب می رسد واز راه دریای سرخ به جُدّه ومکه می آید واین نوبت شش ماه در مجاورت خانه خدا به سر می برد آنگاه از مکه به موضع بئرحسین بن سلامه وطائف وحصارک خانه لیل ومطار وثریا وجزع(حصار بنی نسیر) وسرزمین بنی سواد وسربا به فلج وارد می شود وچهار ماه در این سرزمین اصحاب الرّس سرگردان می مان تا سرانجام با کاروانی به یمامه می رود وبه لحسا وسپس به بصره در می آید واز راه رود سفر خود را ادامه می دهد وشاطی عثمان واُبله را پشت سر می نهد وبا کشتی از کنار عبّادان به خلیج فارس می آید وسرانجام به بندر مهروبان می رود واز آنجا به ارّجان(مجاور بهبهان) می رسد وبه لوردغان وخان لنجان واصفهان وارد می شود وبه راه هیثماباد[1] وکوه مسکیان( مشگنان) به نائین می رسد وده گرمه در ناحیه بیابان را می بیند واز ده پیاده یاد می کند وسپس از رباط زبیده به چهارده طبس ورستاباد [2]می رسد وبه طبس در می آید وبه رقه وتون وقاین وسرخس می گذرد واز راه رباط جعفری ورباط عمر وی وراط نعمتی به مرو الرود وارد می شود ومتعاقباً به راه آب گرم وباریاب وسمنگان وسه دره بلخ ودستگرد ومیان روستا وپل جُموکیان به بلخ فرود می آید، روز سه شنبه بیست وششم جمادی الاخره سال 444 هجری برابر با بیست ودوم آبان ماه 421 یزدگردی وسفر شش سال وهفت ماه وبیست ودو روزه او پایان می گیرد.
حاصل این سفر هفت ساله حدود سه هزار فرسنگی[3] یادداشتهایی است نفیس وارزنده که روزانه از دیده ها وشنیده ها برداشته است ، روشن ودقیق وخالی از ابهام ، با احتیاط ودور اندیشی ودور از گزافه وعبارت پردازی، وپس از بازگشت به خانه آنها را منظم ساخته وکتابی پرداخته است، کتابی پر از اطلاعات ذی قیمت از شناخت قسمتی از دنیای آباد اسلامی نیمه اول قرن پنجم هجری با حالات ومعتقدات واعمال ورسوم وسنن مردم آن وما در این مقاله کوتاه تحلیلی از مطالب آن خواهیم داشت ونیز بررسی معتقدات ناصر خسرو را در پایان سفر هفت ساله مکمل بحث استنتاجی حاصل دوره دوم زندگی او قرار خواهیم داد، منتهی از نظر اینکه این دو نکته با آنچه متعاقباً درباره سفرنامه خواهیم گفت ارتباط بیشتری بیاید، بهاین دو مطلب پس از اشاره به دوران زندگی ناصر خسرو خواهیم پرداخت.
ناصر خسرو در دوره سوم زندگی که از پنجاه سالگی شروع می شود ظاهرا پس از اتمام سفر مدتی مقیم بلخ شده ویاداشتهای سفر را تنظیم کرده است وآنگاه با فاصله ای که معلوم نیست چه مدت زمان گرفته است به کار دعوت ونشر طریقه فامطیان پرداخته است وآنچه مسلم است بیش از سال 453 هجری که از ظهر بلخ به گریز ویا به تبعید بیرون شده، زیرا در زادالمسافرین که هم بدین سان تصنیف کرده است از تبعید خود سخن به میان آورده است .
در دوره سوم زندگی، ناصر خسرو حجت جزیره خراسان است ومقام حجتی دارد، مقامی که در میان درجات هفتگانه دعوت فاطمیان مرتبه سوم است، یعنی پس از ناطق وامام، ونائب امام شمرده می شود وناصر ا زجانب ابوتمیم معد بن علی ملقب به المستنصربالله(428-427 هجری) مامور دعوت مردم به طریقه اسماعیلیه وبیعت با فاطمیان در خراسان وسرپرستی شیعیان آن سامان شده است. این دوره حیات ناصر از لحاظ تصنیف وتألیف وشعرسرایی پرمایه است، اما همه در خدمت نشر عقاید فاطمیان قرار دارد قطعی است چون ناصرخسرو مردی معروف وبهره ور از فضل وحکمت بوده است وبا قدرتی عظیم که در فن مناظره کتبی وشفاهی داشته در کار دعوت نیز بی شک کامیاب وموفق بوده است، وبه همین سبب اندک اندک میان اهل سنت دشمنانی یافته وروز به روز بر تعداد مخالفان او افزوده شده و ناگزیر گشته است بسبب خصومت علنی آنان وغوغای عامه، وشاید هجوم آنان بر ضدوی، از وطن متواری شود وامیران سلجوقی نیز یحتمل به همین علت درصدد آزار وی برآمده اند که از یار ودیار به دره یَمگان ودامنه کوه های دشوارگذار بدخشان پناه جسته است.وزندانی یمگان وآزادمرد آواره از خانمان، سالیان دراز در تنهایی ورنج عمرگذارده وبا بدحالی وسخت احوالی در غربت زیسته است وشکایتهای دلسوز به زبان شعر از درون جان سرداده ودر فاصله به تصنیف کتابها نیز دست یازیده است تا اثبات حقانیت طریقه فامی کرده و وظیفه تبلیغ ودعوت خویش هر چه بهتر به جای آورده باشد. درۀ یمگان سرانجام آرامگاه جاودانی آن بزرگ مرد آزاده نیز شده است .
نکته دوم مسافرت او ، یا پناه جویی اوست از غوغای عوام وآسیب دشمنان به مازندران که از اشعار خود دوبار متذکر آن شده است یک جا در نسبت به یمگان ومازندران ، به سبب اقامت در آنجا می گوید:[4]
دوستی عترت وخانه رسول کــــــرد مرا یمـــــــگی ومازندری
وجای دیگر می گوید:[5]
برگیرد دل ز بلخ وبنه تن ز بهر دین چون من غریب و زار به مازندران درون
ارباب تذکره ومحققان که در شرح حال ناصر خسرو سخن گفته اند بحث خود را متوجه زمان ومدت توقف اختیاری یا اجباری ناصرخسرو در مازندران وطبرستان ساخته اند وبسببنبودن اسناد ومدارک از اظهار نظر قطعی در این باره تن زده اند.
حال که مختصر آشنایی به احوال وآثار و ادوار حیات ناصر خسرو یافتیم به حاصل دوره دوم زندگی او، یعن ی سفرنامه در درجه نخست وبحث اجمالی در کیفیت نضج گرفتن عقاید او در خلال سفر هفت ساله، بر می گردیم وابتدا بحث پاگیری اعتقاد او را دنبال می کنیم تا برای تحلیل سفرنامه یکباره مجال پردازش بماند.
گروهی معتقدند که ناصرخسرو پیش از رفتن به سفر هفت ساله به فاطمیان اعتقادی وبا اسماعیلیان پیوندی یافته وبا انگیزه پیوستن به دستگاه خلیفه فاطمی وامام این طریقت یعنی المستنصر بالله، به نام قبله عازم مصر شده وبه بهانه زیارت خانه کعبه قصد دیدار مرکز خلافت فاطمیان کرده است و وصف تمجید آمیزی که از مصر وآبادی آنجا دارد واینکه از آسوده خاطری مردم آن نواحی فراوان سخن می گوید هر دو را دلیل این اعتقاد گرفته وگفته اند در مصر برای احرازِ مقام حجتی جزیره خراسان تعلیم دیده واز مراتب مستجیب و مأذون وداعی فراتر رفته وپایگاه حجتی یافته است وبا این رتبت مأمور نشر دعوت در خراسان شده است.
ناصرخسرو در این قصیده از زادن وبالیدن، وچهل و دوسال آغاز حیات را چو نبات وستور زیستن، وآنگاه نفس سخنور جویای خرد شدن، ودر مقام قیاس بهتر از خویشتن جستن، وچون وچرا از پیروان مذاهب گوناگون خواستن، وعجز وگوری وکری هر گروه دیدن، وسپس به هدایت آیتی از قرآن کریم متذکر دست برتر یزدانی شدن ودر پی یافتن آن دست سفر دور ودراز گردیدن، وبه رنج پیمودن راه های پرخطر تن در دادن وسرانجام به مطلوب رسیدن سخن گفته است .
آنچه گذشت اين نتيجه را توان گرفت كه ناصر خسرو را درآغاز سفر كشتي ودر طي سفر مطالعاتي ومباحثاتي بوده و سنجش اعتقادات و نقد آنها واسارات قمامات صاحب دعوت 0نشر طريقه اسماعليان واعتقادات فاطميان وجحه همت كارمداوم او شده است ودقيقتر اين ا ست كه چون ناصر از سفر باز مي گرددمطالب برگزينندگان اصحاب درحات دعوت كه در مصر دربارة او آغاز شده بوده است ونزدآنان ناصر لايق حجتي جزيره خراسان شناخته مي آيد واين مقام را ظاهراً در جزيرة دعوت بر او مقرر مي دارند نه در مصر دلیل دیگر این ادعا جز آنچه گذشت آن است که ناصر خسرو در بازگشت از سفر نیت جهانگردی وسیاحت مشرق داشته است ودر پایان سفرنامه بهاین عزم خود تصریح دارد ومی نویسد که در صورت تحقق چنین سفری حاصل مشاهدات ومسموعات خود را نظمی می دهد وبه سفرنامه موجود منضم می سازد وطبیعی است که شرح سفر مشرق او از فحوای سخن خود وی هم سنخ مطالب سفرنامه حاضر می بوده است یعنی وصف دیده ها و نقل شنیده ها .اگر ناصر خسرو با مقام حجتی به خراسان باز می گشت واز همان آغاز ورود هم ماموریت تبلیغ ودعوت داشت گمان ندارم که می توانست از حوزه جزیره دعوت خود یعنی خراسان فراتر برود وبه اقصای شرق روی اورد ویا لااقل خود او با آن وظیفه اعتقادی گران چنین نمی خواست ونمی کرد.
آنچه از سفرنامه در جهت اعتقادات بعدی ناصر خسرو قابل بیرون کشیدن وذکر است طول اقامت او در مصر ومجاورت شش ماهه او در مکه وسفر احتمالی وی به قیروان وشاید مهدیه است وراه هاست که در بازگشت به سوی وطن گاه غیر اعتیادی رفته است بدین توضیح که مسیر ناصرخسرو در ایران وآسیای صغیر وشام ومصر از شاهراه وراه های تجاری وکاروانی است، حتی از اسوان به عیذاب نیز چنین است اما گذشتن وی از بادیه به سوی لحسا وتن زدن از گذشتن از بغداد، مرکز خلافت عباسیان، وانتخاب راه طبس وکویر قابل تامل است مساعدتهای محمد بن فلیج در اسوان و وکیل او در عیذاب وباج نستاندن امیر جده ویاری بی دریغ وزیر معزول ملک اهواز در بصره ومهمانی امیر گیلکی که بعدها فرزندش در عداد رجال قهستان درامده وبا اسماعیلیان علیه دستگاه حکومت کارها داشته است بی چیزی نیست ومی تواند که ناصر خسرو را در بوته آزمایش دعاه اسماعیلی نشان دهد . با این همه این مسئله هنوز در پرده ابهام است وشاید اسنادی که بعدها یافته شود پرده از روی کاربردارد وبر ما روشن سازد که ناصر خسرو گنج اعتقاد در دل ومهر سکوت بر لب از مصر بازگشته وتا روزی که معهود بوده است هیچ از اعتقاد خود دم نزده است؟ یا پس از بازگشت، بسبب استعداد وقابلیت ولیاقتی که در او دیده ومطمئن شده اند، این مرد مستعد را به حجتی وکار دعوت واداشته اند؟
نکته دوم کیفیت تألیف سفرنامه است ناصر خسرو از آغاز سفر از دیده ا وگاه از شنیده ها ی خود روزانه یادداشت بر می داشته است و به گفته خودش بر روزنامه ای که داشته تعلیق می زده. زمینه این یادداشتها بسیار وسیع وموضوعات آنها بسی متنوع وارزنده است: مسافتها، موقعیت جغرافیایی شهرها وده ها، جمعیت نواحی، صنایع محلی وضعیت غالب، فرمانروایان وحکام محلی، مردم سرشناس ومشهور محل، خاصه اهل علم، کیفیت کشاورزی وانواع محصول نواحی ومحصول ممتاز محل ومقدار هر یک و وضع نگهداری آنها، استحکامات شهر، انواع بناهای عمومی از بیمارستان وجامع وکاروانسرا وبازار ودکان، طرز ساختمانها وکیفیت استفاده از ساختمانهای زاید بر احتیاج مالک آن ، نوع آبیاری مزارع وباغات ، وسیله زراعت، وسیله آبیاری اعم از دولاب یا چرخ، یا با حفر مجاری وکندن کاریزها ویا ساختن طاقها برای عبور دادن آب از روی نقاط پست ومشروب ساختن زمینهای بلند، ذکر منبع آبها از رود وچشمه وقنات ویا چاه، کیفیت کسب ونوع دادوستد، وسیله معاملات، روابط مردم با یکدیگر، قدرت مالی واستعداد بدنی، عتقدات مذهبی وسیاسی وعادات ورسوم آنان وتشریفات اجتماعی وطرز اداره خانه، حوادث تاریخی و وقایع نجومی وفلکی، امنیت وآبادی یا نا امنی وخطر راهزنی وهجوم، باج وحق خفارت ستانی، مهمان نوازی ودستگیری از مسافران وبسیاری مسائل دیگر که شرح آنها سخن را به درازا می کشاند.
این یادداشتهای روزانه در نهایت دقت بی حشو وزواید وبر محور مسائلی که به کار همه کس بیاید، نه از جنبه فردی یا اختصاص وانحصار به اعمال وافعال گروهی خاص حتی خود نویسنده، یعنی ناصر خسرو، تحریر شده است وپس از پایان گرفتن سفر هفت ساله ودر ایام فراغت شاید با حذف موارد واختصار برخی مطالب به صورت کتاب درآمده است این مطلب غیر از قرائن وشواهد خارجی از خود سفرنامه نیز دلایل روشنی دارد بدین شرح:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 09:46:00 ب.ظ ]




«و شیخ ابوالعباس شقانی – که امام وقت بود، رضی الله عنه – گفت: من روزی به خانه آمدم، سگی دیدم زرد، برجای خود خفته. پنداشتم که از محلت اندر آمده است. قصد راندن وی کردم، وی به زیر دامن من آندر آمد و ناپدید شد. و از ابوالقاسم کرکانی نقل می کند که او گفت من وی را به صورت ماری دیدم. مادر کشف المحجوب به اینگونه اعتقادات و باورهای زیادی بر می‌خوریم که هجویری به آنها اشاره می کند… (عابدی، ۳۱۰:۱۳۹۰)
زندگینامه هجویری به عنوان یکی از دراویش طریقت صوفیانه است، به بررسی عناصر سازنده فرهنگ در جامعه آن روز و بالاخص در خرده فرهنگ متصوفه در این کتاب خواهیم پرداخت.
۴-۲-۱ باورها
باورها احساسات ریشه دار و عمیقی هستند که اعضای جامعه در آن شریکند. این باورها اعمال و رفتار جامعه را تعیین می کند. هر جامعه ای برای زندگی خانوادگی، حفظ موازین دین، رعایت حقوق والدین، حفظ ادب و احترام به بزرگترها ارزش بسیاری قائل است و به تبیین هایی گفته می شود که مردم یک جامعه درستی آن را به عنوان یک واقعیت قبول دارند باورهای فرد با گروه بر چگونه نگریستن آنها به مسائل اجتماعی اثر می‌گذارد. باورها ممکن است بر، سنتها، اعتقادات، تجربه‌ها، تحقیقات علمی و یا ترکیبی از برخی از این ها استوار باشد. مثلا ایمان به خدای یگانه یکی از باورهای ماست. ارزش‌ها اصول گسترده‌ای هستند که باورها در زمینه ‌آنها قرار می‌گیرند. در واقع ارزش‌ها معیارهای انتزاعی خوب هستند، در حالیکه باورها مواد خاصی هستند که افراد آنها را درست یا نادرست می دانند. نوعی از باورها که بر پایه تجربی واقعی مردم استوار نباشد خرافات می‌گویند. خرافات مجموعه‌ای از باورها هستند که از دوران ابتدایی زندگی اجتماعی انسان که در بیشتر آنها عوامل فوق طبیعی عامل اصلی رویداد تلقی شده و بر اساس دانش امروزی قابل قبول نیستد، شکل گرفته است. (ستوده و کمالی، ۹۸:۱۳۸۱)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

– اعتقاد به کرامت مشایخ، مردم در آن عصر بر این باور بودند که نباید نسبت به مشایخ بی‌احترامی کرد زیرا که آنها دارای کرامتی هستند که مردم عادی ندارند آنجا که در مورد سمنون ابن عبداله می‌فرماید، وی را کلام عالی است و اشارت دقیق اندر محبت .«و وی آن بود که ا زحجاز آمد، اهل فید گفتند:« ما را سخون گوی.» بر منبر شد و سخن می‌گفت مسّمع نداشت روی به قنادیل کرد و گفت: «بیا شما می‌گوید.» آن همه قندیلها در هم افتاد و خرد بشکست. (عابدی، ۲۱۱:۱۳۹۰-۲۱۰)
۲- مردم آن عصر بر این باور بو دند که اگر کس ریاضت بکشد به فضل خداوند می‌رسد. آنجا که در مورد شاه شجاع کرمانی می گوید.« و اندر آثار وی مکتوب است که چهل سال نخفت چون بخفت خداوند سُبحانه و تعالی را به خواب دید: «بار خدایا، من ترا به بیداری شب می‌طلبیدم در خواب دیدم! » گفت:‌«یاشاه، در خواب بدان بیداری‌های شب یافتی اگر آنجا نخفتی اینجا ندیدی. » والله اعلم. (عابدی، ۲۱۲:۱۳۹۰)
۳- و نیز بر این باور بودند که مشایخ با خضر پیغمبر علیه‌السلام ملاقات دارند و درباره محمد ابن علی الترمزی، رضی الله عنه می‌فرماید که وی را اندر ترمذ محمد حکیم خوانند و حکیمیان از متصوّفه اقتدا بدو کننده و وی را مناقب بسیار است. یکی از آن جمله آن که با خضر پیغمبر – علیه السلام – صحبت داشته بود. و ابوبکر و راق ترمدی که مرید وی بود. رویت کند که: «هر یکشنبه خضر به نزدیک وی آمدی از یکدیگر بپرسید ندی (عابدی، ۲۱۶:۱۳۹۰)
۴- مردم بر این باور بودند که اگر مشایخ در حق آنها دعا کنند خداوند دعای آنها را اجابت می کند. در کشف المحجوب درباره‌ی ابوالعباس القصاب می‌گوید. کودکی اشتری را زمام گرفته بود با باری گران، واندر بازار آمل می کشید و پیوسته آنجا وحل باشد پای اشتر از جای بشد و بیفتاد و خرد بشکست. مردمان قصد آن کردند که بار از پشت شتر فرو گیرند، و کودک دست به مستغاث براورد. وی برگذشت. گفتا: «چه بوده است؟» «حال باز گفتند وی – رضی الله عنه زمام شتر بگرفت و روی به آسمان – که قبله دعاست. کرد و گفت: «این اشتر را درست کن، و اگر درست نخواستی کرد. چرا دل قصاب به گریستن این کودک بسوختی؟ اندر حال اشتر برخاست و راست و درست برفت. (عابدی: ۲۴۶)
۵- و یا در مورد ابوالحسن خرقانی می‌فرماید. شیخ سهلکی گفت: وقتی اندر بسطام ملخ آمد و همه درختان و کشت‌ها از کثرت آن سیاه گشت. مردمان دست به خروش بردند شیخ مرا گفت: «این چه مشغله است؟» گفتم: «ملخ آمده است و مردمان بدان رنجه دل می باشند.» شیخ برخاست وبر بام برآمد و روی به آسمان کرد. در حال همه برخاستند و نماز دیگر یکی نمانده بود. و کس را برگی زیان نشد. والله اعلم. (عابدی: ۲۴۹)
۶- مردم عادی در آن عصر این اعتقاد و باور بودند که می‌شود شیطان را دید هجویری در کتاب کشف المحجوب اشارات زیادی به این اعتقاد مردم دارد. و آنجا که از قول ابوالعباس شقانی نقل می کند.
«و شیخ ابوالعباس شقانی – که امام وقت بود، رضی الله عنه – گفت: من روزی به خانه آمدم، سگی دیدم زرد، برجای خود خفته. پنداشتم که از محلت اندر آمده است. قصد راندن وی کردم، وی به زیر دامن من آندر آمد و ناپدید شد. و از ابوالقاسم کرکانی نقل می کند که او گفت من وی را به صورت ماری دیدم. مادر کشف المحجوب به اینگونه اعتقادات و باورهای زیادی بر می‌خوریم که هجویری به آنها اشاره می کند… (عابدی، ۳۱۰:۱۳۹۰)
۴-۲-۲ ارزش‌ها
ارتباطات فرهنگی گاه در محدوده هنجارها و شیوه‌های زندگی یک فرهنگ است و گاه در سطح عقاید، ارزش‌ها و آرمان‌های اجتماعی آن است. اگر یک فرهنگ در سطح عقاید و ارزش‌های اجتماعی خود استوار بماند می‌تواند در محدود ه هنجارها، عناصری از فرهنگ‌های دیگر را اخذ کند و در صورت لزوم تغییرات و تصرفات لازم را نیز در آنها پدید آورند. فرهنگی که با حفظ عقاید، آرمان‌ها و ارزش‌های خود با فرهنگ‌های دیگر تعامل و داد و ستد داشته باشد، زمینه گسترش و توسعه خود را فراهم می‌آورد.
ارزش‌ها احساسات ریشه‌دار و عمیقی است که اعضای جامعه در آن شریکند. این ارزشها اعمال و رفتار جامعه را تعیین می‌کند به عبارت دیگر ارزش‌ها مجموعه آرمانی هستند که درباره آنچه که درست یا نادرست، خوب یابد مطلوب یا نامطلوب در یک فرهنگ خاص است. وضعیت‌های اجتماعی وقتی به عنوان مسائل اجتماعی تلقی می‌شود که با ارزش ‌ها ناسازگار گردند و یا در تعارض شدید با آنها قرار گیرند. برای مثال: ‌فقر و بی‌خانمانی موجب سرپیچی از ارزش‌های انسانی می شوند و جرایم، ارزش‌های شرافتمندی را نقض می‌کنند. در واقع ارزش‌ها ابزاری برای همبستگی اجتماعی‌اند و انتقال آنها موجب پیوستگی فرهنگی می شود و وحدت روانی افراد جامعه را پدید می‌آورد. (گیدنز، ۱۱۸:۱۳۸۹) به بیان دیگر چیزی که برای افراد جامعه محترم، مقدس و خواستنی، مطلوب و… تلقی شود، جز ارزش‌های، آن جامعه است برای مثال ارزش‌های مهم عبارتند از: تقوا، قدرت، ثروت، احترام و محبت و… وهمانطور که مطلوبی‌ها و خوبی ها ارزش هستند، نامطلوبها و بدی‌ها… ضد ارزش هستند یعنی چون دو روئی ، ریاکاری، نان به نرخ روز خوردن و … (همان:۱۱۹) ارزش‌ها عبارتند از نتیجه غائی هدف و مقاصد کنش اجتماعی است. ارزش‌ها چندان مربوط به اصول آرمانی است: یعنی در حقیقت ارزش‌ها، گویای «احکام اخلاقی» است. (بروس کوئن ۱۰۳:۱۳۸۰) در اصطلاح جامعه‌شناسی نیز ارزش‌های اجتماعی عبارتند از چیزهایی هستند که موضوع پذیرش همگان است. ارزش‌های اجتماعی واقعیت و اموری را تشکیل می دهند که مطلوبیت دارندو مورد درخواست و آرزوی اکثریت افراد جامعه است. در همین رابطه «اگ برن» و «نیم کف» می نویسند. «ارزش اجتماعی واقعه یا امری است که مورد اعتنای جامعه قرار دارد ارزش اجتماعی، انگیزه گرایش‌های اجتماعی می‌شود و گرایش‌های اجتماعی، تمایلات کمی هستند که در فرد به وجود می‌آیند و ادراکات عواطف و افعال او را در جهت‌های معینی به جریان می‌اندازد» (همان: ۱۰۵-۱۰۴) ارزش‌های اجتماعی در ارتباط با ویژگی‌های حیات اجتماعی جوامع مختلف نسبی هستند. ارزش‌ها در هر نوع فرهنگی تغییر می کنند و در داخل یک فرهنگ واحد نیز، ارزش هر گروه، قشر و طبقه اجتماعی دیگر فرق می‌نمایند، اخلاق، ذوق و سلیقه و سبک زندگی کارگر، کارمند، تحصیل‌کرده، بی‌سواد، دهقان و سرمایه‌دار و …

ارزش‌های اجتماعی در ارزیابی، درجه‌بندی و رتبه بندی نقش‌های اجتماعی محول و محقق مؤثرند و باعث می‌گردند تا اشخاص نقش‌ها و الگوهای رفتاری به صورت پیوسته‌ای از مهمترین تا بی‌اهمیت‌ترین ارزیابی و رتبه‌بندی کنند (همان، ۲۰۷)
۴-۲-۳ هنجارهای اجتماعی
هنجارها انتظارات رفتاری خاصی هستند که جامعه با مراعات آنها نظم پیدا می کند. درواقع هنجارها دستورالعمل ریز بایدها و نبایدها هستند (ستوده و کمالی، ۱۳۸۱: ۹۹). هنجارها رفتارهای معینی هستند که براساس ارزش های اجتماعی قرار دارند و با رعایت کردن آنها جامعه انتظام پیدا می کند (بروس کوئن، ۱۳۸۰: ۲۰۶).
هنجارها، رفتار، قاعده، معیار و یا میزانی است که با آن رفتار اجتماعی اشخاص در جامعه سنجیده می شود، هر رفتاری که با آن تطبیق کند، رفتاری است «به هنجار» و اگر نسبت به آن انحراف داشته باشد «ناهنجار» نامیده می شود (همان: ۲۰۷).
هنجارهای جامعه انواع مختلفی دارند شامل: رسوم اجتماعی، رسوم اخلاقی، میثاق اجتماعی، تشریفات اجتماعی، آداب اجتماعی، شیوه های قومی، سنت های اجتماعی، قوانین اجتماعی و مقررات اجتماعی … .
۴-۲-۳-۱رسوم اجتماعی
رسوم اجتماعی عبارت از مجموعه کنش های یکسانی است که براثر تکرار فراوان در طول زمان تثبیت شده و برطبق الگویی که معمولاً از طرف گروه خاصی پذیرفته شده انجام گیرد (همان: ۲۱۱).
مهمان نوازی: مهمان نوازی از دیرباز برای ایرانیان یکی از مهمترین ارزش های اخلاقی تلقی می شده است و در حکایات کتاب این موضوع کاملاً مشهود است. «عزازی هرچه تماتر شیخ را فرود آورد و سه روز میزبانی نیکو کرد با تکلف های بسیار» (همان: ۲۳۰).
به زیارت رفتن: یک رسم رایج به زیارت مشایخ رفتن بوده است.
۴-۲-۳-۲ رسوم اخلاقی
هرگاه آداب و رسوم نه تنها به طور کلی و رسمی در گروهی اجرا شود بلکه در عین حال مبنی بر ارزش ها و احساساتی باشد بطوری که عدم تمکین بدان موجی برای مجازات شدیدی از جانب گروه گردد، آنگاه این رسوم به نام «رسوم اخلاقی» نامیده می شوند (قرائی، ۱۳۸۹: ۲۱۱). متصوفه به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی دارای مقرراتی است که اجرا نکردن برخی از آن ها مجازاتی را به همراه داشته است: بیرون رفتن از خانقاه و ایستادن بدلیل عذرخواهی از گناه، رسمی بوده است که چون گناهی از صوفی سر می زد، به در خانقاه می رفتند و می ایستادند و این نشان اعتراف به گناه و عذرخواهی بوده است (اسرارالتوحید، ۵۲۱).
حسن مؤدب می گوید «شیخ به نظر انکار در من نگریست و گفت: ای حسن بیرون شو و اندرون خود از دوستی دنیا پاک کن تا بگذاریمت که نزد صوفیان بنشین. بیرون رفتم به در خانقاه بایستادم و سر و پای برهنه کردم و استغفار نمودم و بسیار بگریستم (همان: ۹۷).
۱- سرپای برهنه کردن
۲-خرقه بر کشیدن
۳- زاویه بیرون خانقاه نهادن
۴- داشتن پیر
خرقه برکشیدن:خرقه از تن کسی بیرون آوردن رسمی بوده است که اگر صوفی هنجارشکنی می کرده است و خلاف رسوم خانقاه کاری می کرده است، خرقه او را که رمز تصوف او بود از او می گرفتند (همان: ۵۱۴). «در نیشابور روزی بلقسم قشیری قدس ا… روحه المزیز درویش را خرقه برکشید و بسیار برنجانید و از شهر بیرون کرد» (همان: ۸۱).
آداب غذا خوردن
معرفی توسط معرفان
غسل کردن:
استغفار کردن:
بدرقه کردن:
اطلاع رسانی:
خرده فرهنگ متصوفه نیز رسومی مخصوص به خود داشته است. مانند مجالس مشایخ.
صوفیه: مشایخ و بزرگان را رسوم بر آن بوده است که با هم جمع می شوند، مجالس تشکیل می دادند و درباره موضوعی بحث می کردند. در ماورالنهر آنها مشایخ بزرگ بوده اند و عادت ایشان چنان بودی که حلقه بنشیندی و هر کس در این شیوه سخن گفتندی و فایده ای دادندی.
خرقه به دعوتی بازخریدن: رسمی بوده است که وقتی دراثر سماع یا حالتی که به جمع دست می داده است خرقه ها را از تن به در می آورده اند و آن خرقه ها دیگر به صاحبانشان تعلق نداشته است و به اصطلاح در حکم جمع (مال جمع) بوده است
اینکه بتوانند باز به سرخرقه بازگردند یعنی آن را بپوشند دربرابر قیمت آن میهمانی یا دعوتی ترتیب داده می شده است تا بتوانند به سرخرقه بازگردند.
نمادها: هر چیز با معنایی که نشان دهنده چیز دیگری باشد نماد است. انسان ها بدون نمادها نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند یا با موجودات دیگر زندگی کنند. نمادهای یک فرهنگ شامل زبان، ایماء و اشاره و اشیای بامعنی هستند که بطور مشترک در یک جامعه شناخته می شوند (ستوده، ۱۳۸۴: ۳۹). صوفیان با نشانه هایی که داشته اند کاملاً در میان مردم شناخته شده بودند، چنانچه وقتی حس مؤدب به نزد … . همچنین صوفیه علاوه بر لباس ابزاری نیز داشته اند که نشانگر و نماد صوفی بودن آنها بوده است،
۴-۲-۳-۳-کنترل اجتماعی
همه جوامع هنجارهایی دارند که رفتار قابل قبول را تعیین می کنند و نیز سازوکارهای کنترل اجتماعی را برای انتقال و تحصیل و اجرای هنجارها و انتظارات اجتماعی بکار می برند. درواقع در فرایند جامعه پذیرش، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی به فرد آموخته می شود و سپس بوسیله کنترل اجتماعی رفتار او تحت نظارت قرار می گیرد (ستوده و کمالی، ۱۳۸۱: ۲۱۳).
رعایت هنجارها و ارزش ها الزامی است و فرد ناچار است آنها را بپذیرد و از آنها پیروی کند وگرنه ناچار مورد مجازات، سرزنش و تمسخر دیگران قرار می گیرد. در اینجاست که مفهوم «تسلط اجتماعی» مفهوم پیدا می کند، به این معنی که اگر کسی بخواهد آزادی عمل خود را به جایی برساند که به یگانگی و ارزش های اجتماعی لطمه ای برساند جامعه با وسایل مختلفی راه را بر او سد می کند و می کوشد تا جبراً او را از راه ناسازگاری بازدارد (قرائی، ۱۳۸۹: ۲۱۵).
همانطور که ذکر گردید ارزش ها و هنجارها در جامعه به صورت کلی و در نهادهای اجتماعی و گروه ها بصورت جزئی لازم الاجراست. درواقع آنچه ارزش و هنجار بوده است به وسیله کنترل اجتماعی تحت نظارت قرار می گیرد و اجرا نشدن آن ها مستلزم مجازات هایی از طرف حکومت وقت و یا رأس آن نهاد و گروه اجتماعی تعیین و اجرا می شود.
سیرت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 09:46:00 ب.ظ ]




برخی از صاحبنظران برای پی بردن به درونمایه یک داستان، رهنمود ها و دستور العملهایی ارائه داده اند :
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. «گاه دقت در حوادث ، به خصوص حادثه اصلی آن ، خواننده را به راحتی متوجه درونمایه می کند یعنی ، خواننده از درگیری اصلی داستان ،متوجه بسیاری از مسائل می شود ، از جمله اینکه نویسنده چه قصدی از نوشتن داستان داشته است .» (عابدی،۱۳۷۷: ۳۶)
    1. «در مواردی نیز عنوان داستان سرنخ خوبی به ما می دهد تا درونمایه داستان را پیدا کنیم.» (پرین،۱۳۶۲: ۶۸)

۳-شخصیت داستانی ، نیز یکی از عناصر منتقل کننده درونمایه داستان است .« بنابراین در غالب اوقات می توانیم مضمون یا درونمایه هر اثری را از طریق تفسیر و تعبیر شخصیت اصلی هر داستان تشخیص بدهیم .» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۱۷۹)«وقتی شخصیتی در طول داستان تغییر می کند و متحول می شود این تغییر و تحول می تواند راهی برای پی بردن به درونمایه داستان باشد . » (کلارک،۱۳۷۸: ۱۹۶)
با توجه به آنچه در بالا براساس نظریات متخصصان فن آورده شد، با بررسی شخصیت سید میران که بیشترین تغییر و تحول را در داستان از سر گذرانده است می توان به درونمایه شوهر آهو خانم پی برد.یکی از درونمایه های اصلی شوهر آهوخانم، نمایش شخصیت سید میران است .
در رمان شوهر آهوخانم ، درونمایه اصلی و فرعی داستان به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم بیان می شود :
به صورت مستقیم ،توسط نویسنده :

    1. انسان وقتی که ردای انسانیت بر دوشش سنگینی می کند ، کشته شهوات و خود خواهی های خویش است . حتی به قیمت فداکردن فرزندانش .
    1. طینت او و شوهر و وضع معمول قوانین و اخلاق اجتماع هر سه دست به دست هم داده بود تا زنی رنج بکشد و مادام العمر به کشیدن این بار طاقت فرسا محکوم باشد .
    1. از زنان یا حتی دختران جوان هیچ عرف و عادت و قانون یا نظم اجتماعی محکمی حمایت نمی کرد، ازدواج قماری بود که غالباً با دغلبازی شروع و با نقص اصول و عهد شکنی پایان می یافت .

از طریق گفتگوی شخصیت های داستان :
« حاجیه در همانحال که کمک میکرد تا آهو کت خون آلودش را بیرون آورد باز با اشاره گفت :
– این خانم با این چوب شوهر بزن بزن .
ابروهای ارمنی بالا رفت :
– په ! خایلی بد ، خایلی بد !
– حاجیه گفت : مادام مسلمان خیلی بد. شوهر این خانم دوزن گرفت (دوانگشت خود را نشان داد.)
تعجب ارمنی بیشتر شد :
– په ! شما راست گفت ؟ من حالا ندانست . پس آن دگر کجا رفت ؟
– حاجیه که ظاهراً دیلماج جمع شده بود به سمت مقابل حیاط اشاره کرد :
آن دگر آن جا در اتاق خودش. مادام ، ما می گوییم تنبان مرد که دو تا شد به فکر زن نو می افتد .
مادام هنگامی که می رفت برود تأکید کرد در وقتی که خود مرد در خانه هست برای موضوع آسیابان به آن جا خواهد آمد و همچنین به او خو اهد گفت که این دوزن گرفتن در اسلام خیلی بد رسمی است ، و از آن بدتر کتک زدن زن » .
درونمایه که در اصل فکر اصلی در هر اثر ادبی است ،هماهنگ کننده موضوع با شخصیت ،صحنه و دیگر عناصر داستان است و سمت و سوی فکری و ادراکی نویسنده را نشان می دهد ، به این مفهوم ، درونمایه به معنای کل اثر است، یعنی فکر یا مجموعه افکاری که موضوع اساسی مورد نظر نویسنده را در داستان تحکیم می کند.
اندیشه و پیام اصلی داستان : نکوهش آیین زشت چند همسری و قوانین نادرست جامعه،نکوهش موازین نادرست اخلاقی و آداب و رسوم خانواده های ایرانی.
۷-۷-لحن در شوهر آهوخانم:
لحن ، طرز برخورد نویسنده با شخصیت های داستان و تلقی او از جهان اطراف خود است. (اسحاقیان،۱۳۸۵: ۱۷)
برای نمونه به چند مورد اشاره می شود :
۱- «بهرام چادر مادر را عمامه می کرد به سر می گذاشت ، عبای زری قدیمی پدر را روی دوش می انداخت، روضه خوان می شد و به منبر می رفت . و چون از صدای گیرنده صاف و رسائی نیز بهره مند بود کاری می کرد که تمام همسایگان خانه آن جا به تماشا گرد می آمدند . بچّه ها با اداهای مسخره پا منبری می کردند، دروغی می گریستند ، راستی می خندیدند، می زدند و می رقصیدند، می خواهند و هورا می کشیدند و از این بزن و بکوب و سروصدا که هیچ امر و نهی و بند و باری نمی شناخت اتاق را روی سر میگرفتند . آیا آن دو جغد نر و ماده شوم هم در اتاق سوت و کور خود به این اندازه خوش بودند؟ مسلم بود که تنبلی و سکوت و همیشه در یک جا لم دادن ، چیزی جز کسالت و رخوت در دنبال نداشت . حال آن که آهو همیشه زنده و در جنب و جوش زندگی بود هرگز از کار وکوشش در راه بچّه هایش آرام نمی گرفت . آری ، این بچه ها در زندگی او نقش بزرگی بازی می کردند .» (افغانی ، ۱۳۴۵ : ۵۰۱ )
۲- «پسر فتح الله ترکه ، میراب محل، دیوانه شده بود و سید میران عاشق ، و بر هیچ کدام ایرادی نبود، البته تصوّر مردم از کار او به این روشنی نبود. آن ها همای بیگانه را مقصر می دانستند، می گفتند چیز بخوردش داده است و برجنس زن لعنت می فرستادند. رفتار او با آهو اگر چه جفا کارانه و خشن بود، لیکن بیش از یک رو نداشت . مقایسه این مرد با کسانی که از محیط عوامل انسانی جز همان لاک خود پرستی که با سر در آن فرو رفته اند چیزی را نمی بینند اشتباهی است که کمتر عقل و احساس درستی آنرا می بخشد . از جهات کلی که بگیریم او همان سید میران سرابی شش سال پیش بود با فرق این که دیگر نه آن حواس جمعی و تمرکز فکر را داشت که به ضبط و ربط کارهای صنف برسد و نه آن نیروی تک و دو را که به وضع خودش. به قول یکی از همسایه ها ، مثل مرغ کرچ، اگر برحسب ضرورتی از خانه بیرون می رفت طولی نمی کشید که فوراً بر می گشت . چنین می نمود که ریه های او جز در اطاق پنجدری آنهم در کنار هما و نه جنبنده ای دیگر ، قادر به دم و بازدم نبود . » (همان : ۷۸۷)
«لحن، آهنگ بیان نویسنده است و می تواند صورت های گوناگونی به خود بگیرد، خنده دار، گریه آور ، جلف، جدی و طنز آمیز باشد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۵۲۱)
حب و بغض نویسنده در قبال شخصیت ها از رهگذر لحن ممکن می شود : (اسحاقیان،۱۳۸۵:۱۷)
«غمگساری بی گفتگویی چهره ساده و مهربان او را پوشانده بود . کلمه شوهرم با غریزه ای چنان شور انگیز و آهنگی چنان شیرین از سینه سوزان او بیرون آمده بود که قلب تیره سیّد را بی اختیار لرزاند. آیا برای او این یک تسکین عمیق و حقیقی نبود ؟ آیا این زن که یک بار با تلخترین سرشکستگی های ممکن تا لب پرتگاه جدائی رانده شده و دوباره خود به خود بازگشته بود همدل و همراز اوّل و آخر او نبود ؟ زن سلیم النّفس و بردباری که یک همجنس عشوه گر حقّش را به زور و با شیوه های فریبکارانه غصب کرده بود . » ( افغانی ، ۱۳۴۵ : ۶۷۲) .
لحن در گفتگو و طرز تفکر شخصیت ها، موقعیت ها، طنزها، نمادها و حتی نامگذاری بعضی از شخصیت ها رخ می نماید .(بیشاب،۱۳۸۳: ۲۰۸)
لحن گفتگو پر از نفرت ،قساوت قلب ، التماس آلود ، ترحم انگیز و غم انگیز و گریه آور است :
«ترا به شمایل جدّت پیغمبر، ترا به هر جه که در دنیا دوست داری و برایت عزیز است میران، بیشتر از این با من بد نکن ، بیشتر از این به من سرسنگین نباش ! (زانوها و کفشش را بوسید )
مرد که وقتش دیر شده بود و عرصه را برخود تنگ می دید ناگهان هر چه ملاحظه داشت از دست داد، با تکانی شدید پاها را از بغل او آزاد کرد و بر آشفت :
-چه می گوئی آهو؟ از جان من چه می خواهی ؟ نمی خواهمت ، از تو بیزارم . اگر زور است یا حسین ! اگر زور است بیا مرا ! بکش ! عشق و محبت حقنه کردنی نیست ، هر چه به خودم فشار آورم بلکه قلبم را با تو صاف کنم نشده است ، نمی شود !
-از من چه خطائی سرزده است ، هیزی یا دزدی ، که قلب تو را نا صاف کرده ام ؟ از من چه ناخدمتی دیده ای ؟ !
-نه هیزی کرده ای نه دزدی ، از تو بدم می آید ، همین مجبورم می کنی آنچه در دل دارم رک و راست بگویم. آهو، تنها بر سر بد آمدن نیست ، از تو خوف جانی دارم ، از تو وحشت می کنم ، مثل این که موی گرگ به تن داری هر وقت چشمم به چشمت می خورد مورمورم می شود . از بچّه هایم نه بریده ام و نه می توانم ببرم ، اما از آنها هم همین قدر که خون تو را در بدن دارند بیزارم . این حقیقت آن چیزی است که من احساس می کنم ، دلم از تو سیاه شده است . » ( افغانی ، ۱۳۴۵ : ۵۱۱ )
افکار آهو غم انگیز ، ملال آورد و ترحم انگیز است :
«جنایت آشکار را می دید امّا ذرات روحش آنرا قبول نمی کرد ، برای او باور نکردنی بود که عشق ، یعنی مسلّم ترین سعادت و حقّ طبیعی اش که آن هم دلبسته آن بود این چنین پوچ از آب درآید، مانند یک سکه گم شدنی و مثل تیکّه ای زمین بشود قابل انتقال به غیر باشد . در میدان حریف خود مانند کشتی گیری که در لحظه پیش از آغاز مسابقه خون دماغ بشود احساس ضعف و هراس می کرد. تغییر ناگهانی سید میران و رفتار عجیب او همچون رگبار شدیدی از تگرگ در فاصله زمانی ناچیزی همه شکوفه های شادی و یادبودهای شیرین زندگی اش را بر زمین ریخته بود…» (همان:۳۵۴)
نویسنده می تواند با بهره گیری از کلمات، عبارات ، جملات و حتی صنایع بدیعی و فنون بیان تأثیر عاطفی رویدادها و شخصیت ها را در خواننده در جهتی که خود مایل است افزایش دهد و با ایجاد لحن، علاقه یا همدردی خواننده را نسبت به این شخصیت و نفرت یا خشم او را نسبت شخصیت دیگر برانگیزد . (میرصادقی،۱۳۸۱: ۳۱)
« نقشه گرفتن باغ موریچی ، با اینکه شرایط اجاره اش قابل قبول بود با پیش آمدن این قضه عجالتأ در بوته تعویق افتاد. و دلیل آنکه سید میران به نظمّیه شکایت نکرد تنها اهمال او نبود . در پهلوان گشاده دل این داستان شاید به تصّور بعضیها یک ضعف و شاید به تصور بعضی دیگر یک قوّت اخلاقی بس عجیب وجود داشت که به هر حال در وی ریشه دار بود . » (افغانی ، ۱۳۴۵ : ۸۰۷ )
«دل آهو که خالی بود خالی تر شد. غم همچون سنگی که در چاه افتد در قلبش صدا کرد . بوم بد نهادی که بر بام خانه او منزل کرده بود اینک به شکل کرکس شومی بر دنده های او فرود می آمد تا همچنان که تاریکی روشنائی را میبلعد و خردخرد هضم می کند، دل و اندرون او را تیکّه تیکّه بیرون آورد و فرو بلعد »(همان : ۷۵۴)
«اندام خوش زن جوان در سایه بهشتی آن خلوتگاه ، مانند برفی که مهتاب بر آن بتابد جلوه ای خیالی داشت. گردن بلند و قومانند او ، شانه های گرد و سینه سفیدش با دوگوی برجسته و مطلقاً صاف و بلورین ، از چنان شکوه و لطف هیجان انگیزی برخوردار بود که گفتی آب و درخت و گل و همه آنچه که پنهان را آشکار، ثابت یا متحّرک ، در آن خوابگاه پریان هستی داشت در حالت وجد و سرور به جنبش در آمدند تا به زبان بی زبانی به آن الهه میوه ها و باغها خوش آمد بگویند . » (افغانی ، ۱۳۴۵ : ۷۰۷ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

 [ 09:46:00 ب.ظ ]