با توجه به مطالب ذکرشده آموزش نیز ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ دارد.آموزش را باید در مفهوم فرهنگ به معنای وسیع آن ملحوظ کرد زیرا آمـوزش جزئی از فرهنگ هر جامعه است. فرهنگ گذشته از همه ی خصوصیات القایی وانتقالی خود از آموزش و انتخاب روش آموزش آغاز می شود.آموزش وسیله انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر است. آموزش وسیله است و فرهنگ هدف،آموزش ظـــــرف است وفرهنگ مظروف. تکامل و رشد و توسعه هنگامی معنای علمی داردکه از روشهـای آموزش اثربخش مطابق با شرایط زمان و مکان و فنون رایج پیروی شود و فرهنـــــگ مدیون آموزش و شیوه ی صحیح آن است.با قدرت عقل،آموزش و آگاهی است کـه استعدادهای شگرف شکوفا شده و جهان بینی ها گسترش می یابند و چنیــــــــن است که اصالت فرد و انسانیت در گرو آنهاست. اگر بتوان با گزینش روش صحیح و زبر دستی رنگهای گوناگون را مانند یک نقاش توانا به مدد آموزش و بالا بردن شنـاخت انسان درهم آمیخت،جلوه وجلال ویژه ای خواهد یافت و بدیهی است که جهان مادی راباهمه ی جلوه هایش نباید بی ارزش دانست و به دست فراموشی سپرد و نباید به این مظاهر بــــه طور مطلق دل بست و به شیوه ی مردان به یک کلام پایبنــد شد که روش هـــای آموزش علمی که متکی به مشاهده،آزمایش،پیش بینی،تکرار،علیت و کنترل می باشند،امـروزه از گسترش شگفت آوری برخوردار شده اند(همان،۱۵).
متولیان امر آموزش در جامعه باید به این مهم توجه کنند و با کمک خانواده ها از بدو تولد؛ سپس مدرسه و آموزشگاه راه صعود و تعالی فرزندان جامعه را بگشایند و آنچه مورد نیاز زندگی شرافتمندانه و موفق اوست، به نحو مطلوب به وی بیاموزند. حضور در اماکن اجتماعی وآموزشی و هنری می تواند زمینه ساز یادگیری های غیر مستقیم کودکان بر اثر تماس با افراد، شنیده ها و دیده های پیش بینی نشده باشد که ما از قبل برای آن طرح ریزی نکرده ایم.”مرتن” از جامعه شناسان معاصر این ویژگی را کارکرد پنهان نهاد آموزش یا نهاد خانواده نامیده است(حسینی،۱۳۸۷: ۲۵).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
هر فرد، خود به خود یک عنصر ترافیکی است، خواه پیاده باشد خواه سواره! بدین معنا که تمام مباحث فرهنگ ترافیک ومشکلات ترافیکی و نیز راه حل های مربوط به آن،حول محور انسان می چرخد واین رفتار انسان است که به این مسئله معنا می بخشد.(همان ۴۶)
انسان ها برای انجام امور متنوع زندگی خود نیاز ضروری به داشتن حرکت وجابه جایی با وسایل نقلیه با تنوع و کارکردهای مختلف است و این حرکت جز جدا نشدنی آنان می باشد هر چند که انسانها با بکارگیری ابزار الکترونیکی و ارتباطات مجازی در تلاش می باشند که بتوانند روز به روز از این نیاز بکاهند. اما تا رفع قسمت اعظم این نیاز فاصله بسیار زیادی هنوز وجود دارد در ضمن هر مقدار از این نیاز باقی بماند، باید فرهنگ ترافیک بهتر و کامل تر شود و برای زندگی بشری مسلماً دارای اهمیت به سزایی بوده و خواهد بود.(بهرامی،۱۳۸۹: ۴۹)
فرهنگ ترافیک هر جامعهای یکی از نمودهای رفتاری افراد جامعه در استفاده از فضاهای متعلق به عبور و مرور آن جامعه است که میباید آن را ارتقا یا توسعه داد. گرچه در وهله اول توسعه به معنی وسعت دادن است ولی این همه معنای توسعه نیست که شامل رشد فیزیکی، طولی، عرضی و یا ارتفاع فضاهای شهری شود.(رفیعی،۱۳۹۰: ۵۷)
فرهنگ ترافیک عبارت است از کشش دائمی در راه بالا بردن، بهتر کردن و پیش بردن شرایط عبور و مرور وسایل نقلیه از یکسو و پرورش استعدادهای استفاده کنندگان در راه برخورداری هرچه بهتر از این وسایل چه به صورت پیاده و چه بهصورت سرنشین و چه بهعنوان راننده.(نجاتبخش اصفهانی ۱۳۸۰: ۶۴)
فرهنگ ترافیک از دو بخش کلی: مادی یا عینی مانند ابزارها، ماشینها، جادهها و خانهها و بخش معنوی یا ذهنی شامل طبقهبندیها، هنجارها، و ارزشها که فاقد نسبیت هستند تشکیل میشود. ایجاد تمایز میان جنبههای مادی و غیر مادی این امکان را فراهم میکند که چگونه تأثیر عناصر ذهنی فرهنگ بر شیوههای عینی رفتارهای کنشگران ترافیکی مطالعه شود. از طرفی با تجزیه و تحلیل بخش ذهنی فرهنگ مشخص میشود که کنشگران ترافیکی چگونه موجودات و وقایع محیط اجتماعی خود را درک، طبقهبندی، باور و ارزشگذاری میکنند.(عبدالرحمانی ۱۳۸۸: ۳-۷۲)
منظور از فرهنگ ایمنی ترافیک مجموعه الگوهای نگرشی و رفتاری حاکم بر رفتارهای ترافیکی و همه فعالیتهایی است که در یک نظام ترافیکی صورت میگیرد تا موجب ارتقای ایمنی و کاهش خطرات حمل و نقل گردد. بنا به نوشته رفیعی کاربرد واژه فرهنگ ترافیک، فرهنگ نظم و ایمنی ترافیکی است زیرا فرجام و سرانجام همه فرهنگسازیها در حوزه ترافیک، تحقق ایمنی و به سلامت رسیدن است که آنرا در قالب شکل ۲-۱ نشان داده است:
رعایت کامل قوانین و مقرات راهنمایی و رانندگی موجب کاهش و به حد صفر رسیدن حوادث و سوانح فوتی و جرحی خواهد شد.
پس باید طرحها و فعالیتهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و قانونی را تهیه و اجرا کرد. هدف اصلی از اجرای این برنامهها، تحقق پایبندی به مقررات راهنمایی و رانندگی در مردم و نتیجه این اقدامات، به صفر رسیدن سوانح و حوادث فوتی و جرحی خواهد بود.
«فرهنگ مطلوب ترافیکی» عبارت است از رعایت کامل قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی
رعایت کامل قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی
نبود سوانح و تلفات فوتی – جرحی
تحقق فرهنگ مطلوب ترافیکی
شکل ۲-۱: چگونگی تحقق فرهنگ مطلوب ترافیکی(رفیعی،۱۳۹۰: ۵۷)
انسان با یادگیری دقیق و درست هنجار ها و قواعد ترافیکی آنها را درونی می سازد و پس از تکرار آن، رفتار های درست به صورت عادت در فرد شکل می گیرد. بر اساس نتایج به دست آمده هرچه اجتماعی شدن بهتر صورت پذیرد افراد، هنجارهای ترافیکی را بصورت کامل آموزش ببینند، آن هنجارهای ترافیکی را بهتر درونی کرده و از مقررات و قوانین راهنمایی و رانندگی سرپیچی نمی کنند در نتیجه میزان انظبات ترافیکی افراد آن جامعه ارتقاء می یابد.(عبدالرحمانی، ۱۳۸۸: ۱۱)
۲-۳-۱- ۵- اهداف و مقاصد آموزش:
هدف های آموزشی قصد و منظور معلم را از آموزش مطالب درسی به نحوی دقیق ومشخص نشان می دهند. همه معلمان از آموزش مطالب درسی، قصد و منظوری دارند و آنرا به راه های گوناگون تحت عنوان هدف های آموزشی بیان می کنند.
اما هدف های پرورشی بیاناتی هستند کلی و غایی که قصد و منظور نهادهای پرورشی یک جامعه را نشان میدهد. این هدف ها معمولاً به وسیله برنامه ریزان تعیین می شوند و به صورت مقاصد آرمانی نهادهای پرورشی در اختیار معلمان و سایر مسئولان آن نهاد قرار داده می شوند. از این رو غالباً برای هدف پرورشی اصطلاح غایت پرورشی را به کار می برند وبه عبارت دیگر غایت های پرورشی بیشتر جنبه آرمانی دارند و مقاصد مهم نظام پرورشی را به نیازها و انتظارهای جامعه و یادگیرندگان ربط
می دهند. این غایت غالباً خط مشی فلسفی مورد نیاز برای تعیین هدف های اختصاصی آموزشی و ریز مواد درسی را به دست می دهند. در واقع غایت های پرورشی را باید به عنوان منبعی برای تهیه هدفهای دقیق آموزشی مورد استفاده قرار داد.
دی چکو و کرافورد (۱۹۷۴) برای غایت های پرورشی اصطلاح هدف های آموزشگاهی را به کار
برده اند. آنها می گویند هدف های آموزشگاهی بیاناتی هستند که فلسفه های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی را منعکس می کنند. آنها به عنوان یک چارچوب کلی برای بیان هدف های دقیق تر معلمان و یادگیرندگان مورد استفاده قرار می گیرند.( سیف ،۱۳۷۰: ۲۲-۲۱)
غایت های پرورشی را می توان در سطوح مختلف کلیت و جامعیت بیان کرد. برخی از آنها به کل نظام پرورشی مربوط می شوند « مانند ایجاد رفتار و اخلاق پسندیده در پرورش یابندگان»(همان،۲۱)
صاحبنظران و متخصصان آموزش و پرورش در زمینه هدفهای آموزشـــــی و چگونگی تهیه و تنظیم آنها نظریه های مختلفی دارند. از جمله این صاحبنظران معروف می توان جان دیویی[۱۰] (۱۹۱۶)،بنجامین بلوم[۱۱] (۱۹۸۵) و میگر[۱۲] (۱۹۸۴) را نام برد. جان دیویی(۱۹۱۶) هدف و روش را یکی می گیرد.به نظر او، هدف شایسته هدفی است کــه با توجه به اوضاع و احوال موجود انتخاب شود. دیویی تفکیک بین هدف ،روش و وسیله را نه تنها جایز نمی داند، بلکه معتقد است جدایی بین آنها موجب ناخوشایندی فعالیـــت خواهد شد. میگر(۱۹۸۴) در بحث هدفهای آموزشی ،فقط به هدفهای رفتاری توجه دارد و معتقداست که هدف نتایج را روشن می کند، نه وسیله ی دستیابی به آن نتایج را.(حاج مقصود، ۱۳۸۵: ۱۶)
هدف به هر شکلی که تعریف شود،باید اصول زیر در آن رعایت شود: