کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



۱- تعهد عاطفی[۹۶] :
که به تعلق عاطفی کارکنان به سازمان، احساس یگانگی آنان باسازمان و حضور فعال آنان در سازمان اشاره دارد. معمولاً کارکنانی که ازتعهد احساسی برخوردارند، تمایل دارند تا در سازمان باقی بمانند و این امر یکی از آرزوهایشان است (مایر و هرسکویچ، ۲۰۰۲)
۲- تعهد مستمر[۹۷]:
درارتباط با مزایا و هزینه هایی است که مربوط به ماندن درسازمان یا ترک کردن آن است.
در واقع این تعهد بیان کننده یک محاسبه است که از آن به عنوان تعهد عقلانی نیز یاد می کنند.
معمولاً کارکنانی که دارای تعهد مستمر هستند، تا زمانی درون سازمانب اقی می مانند که ترک سازمان هزینه گزافی برای آنها داشته باشد. (ما یر و هرسکویچ، ۲۰۰۲)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳- تعهد هنجاری[۹۸]:
در این صورت کارمند احساس می کند که باید در سازمان بماند و ماندن او در سازمان عمل درستی است (لوتانز،۲۰۰۸) .
«می‌یر» و «آلن» تعاریف تعهد سازمانی را به سه موضوع کلی وابستگی عاطفی، درک هزینه‌ها و احساس تکلیف وابسته می‌دانند. از تفاوت‌های مفهومی اجزای سه‌گانه تعهد سازمانی، که هر یک تا حدودی از یک‌دیگر مستقل اند، این نتیجه حاصل می‌شود که هر کدام پیامد پیش فرصت‌های خاصی هستند.
پیش فرصت‌های تعهد عاطفی به چهار گروه دسته بندی می‌شوند: ویژگی‌های شخصی، ویژگی‌های شغلی، ویژگی‌های ساختاری و تجربیات کاری. تحقیقات زیادی که در ارتباط با تعهد سازمانی انجام شده بیانگر این مطلب است که ارتباط تعهد سازمانی با عملکرد شغلی و رفتارهای مبتنی بر تابعیت سازمانی مستقیم (مثبت) است ولی ارتباط آن با ترک خدمت، غیبت و تأخیرکارکنان معکوس(منفی) است. لذا ماهیت ارتباط فرد با سازمان در هر یک از اجزاء سه‌گانه تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد تکلیفی متفاوت است. کارکنان با تعهد عاطفی قوی در سازمان می‌مانند برای اینکه می‌خواهند بمانند. افرادی که تعهد مستمر قوی دارند می‌مانند چون نیاز دارند بمانند و آن‌هایی که تعهد تکلیفی قوی دارند می‌مانند، زیرا احساس می‌کنند باید بمانند.
همچنین تحقیقات نشان داد بین رهبری تحول آفرین با تعهد کارکنان، سطوح پایین استرس شغلی، رضایت شغلی و رضایت از رهبر، خلاقیت، هوش عاطفی، مبادله رهبر- پیرو و رفتار شهروندی سازمانی ارتباط مثبتی وجود دارد(باس[۹۹]، ۱۹۸۵).
مدل مفهومی تحقیق
بر اساس ابعاد رهبری تحول آفرین و تعهد سازمانی و رابطه بین آنها مدل مفهومی تحقیق به صورت زیر ترسیم می شود:

ویژگی های آرمانی

رفتار های آرمانی

انگیزش الهام بخش

ترغیب ذهنی

ملاحظات فردی
تعهد سازمانی کارکنان ناجا
رهبری تحول آفرین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-04-17] [ 09:36:00 ب.ظ ]




۳-۱ -۱۲ قدرت و قلمرو آل بویه

آل بویه مهمترین سلسله ای بود که به دنبال آغاز تجزیۀ خلافت عباسی دراوایل سدۀ سوم هجری و روند روزافزون آن در سدۀ چهارم هجری توسط ایرانیان شیعی مذهب تشکیل شد. دوران حکومت بویهیان همزمان بادرخشانترین عصر دگرگونی‌های همه جانبه علمی و اجتماعی و مذهبی در تاریخ اسلام بود. آن حکومت از لحاظ نیرو و وسعت قلمرو، قوی ترین سلسله ای بود، که قبل از پیدایش سلاجقه روی کارآمدند.
آل بویه بر بخش بزرگی از ایران وعراق وتا مرزهای شمالی شام فرمان راندند و در مکه وحجاز برای رکن الدوله، معزالدوله وعزالدوله بختیارخطبه خوانده می شد.(مسکویه،۵:۱۳۷۶/۲۰۴)

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بی تردید دوران حکومت آل بویه،برجسته ترین دوران تاریخ تسلط و برتری ایرانیان وشیعیان برخلافت عباسی بود. دراین دوران حکومت شیعی مذهب آل بویه، نه تنها برقسمت وسیعی از ایران تسلط یافت. بلکه بر بغدادو خلیفه عباسی حاکم گردیدند. در دوران آنان که ۱۱۳سال حکومت داشتند، پنج خلیفه عباسی خلافت کردند که به صورتی تشریفاتی و با مقرری و حقوقی که از امیرالامراهای بویهی می گرفتند، می زیستند و این اوج اقتدارآل بویه رامی رساند.(خضری ،۱۶۳:۱۳۷۸) عضدالدوله بی تردید برجسته ترین و قدرتمندترین فرمانروای آل بویه بود. که با رهبری اوامپراتوری آل بویه به بیشترین حد قدرت و وسعت رسید.(کرمر، ۷۵:۱۳۷۵) هیچ یک از حکام آل بویه به اندازه او به وسعت قلمرو و پیروزی برشاهان و ممالک اطراف دست نیافتند. عضدالدوله بر حوزه های قدرتش که از خلیج فارس تا دریای خزر و از اصفهان تا مرز شام امتداد داشت.مستقیم یا غیر مستقیم حکومت می کرد.(ایمانی فر،۱۰۶:۱۳۸۹) از کل مناطق فارس، کرمان، عمان، عراق و جزیره تحت کنترل واداره مستقیم خودش بود. ری، اصفهان، همدان، نهاوند، گرگان و طبرستان از جانب او توسط برادرش مؤیدالدوله اداره می شد. سامانیان و فاطمیان هرگز به چنین قدرت وشکوهی دست پیدا نکردند. (همانجا) «عضدالدوله در زمان مرگ مالک هفت اقلیم بود، از سند تا یمن به نامش خطبه می خواندند، و به خاور و باختر طمع بسته، باصاحب مغرب در ستیزبود. شاهان از وی در بیم و امپراتور روم در قبضه ی او بود».(مقدسی،۲:۱۳۶۱/۶۶۹) پادشاهان آل بویه خلفا را عزل و نصب می کردند، و وزرا را بکار واداشتند و از اولین حاکمانی بودند که مَلِک می خواندند. (کرمر،۷۳:۱۳۷۵) عضدالدوله اول کسی بودکه ملقب به شاهنشاه شد. سلاطین دیالمه شیعه مذهب بودند، و از آثار خیریه عضدالدوله تجدید عمارت حرم امام علی(ع)و امام حسین(ع)است ، او وصیت کرد. که او رادر نجف اشرف در روضه مبارکه دفن نمایند.(کبیر، ۱۰۶:۱۳۸۱)این نشانه محبت وارادت او به ائمه(ع) بود.
هرچند اوج قدرت واقتدار حکومت آل بویه، دوران عضدالدوله دیلمی بود. ودر زمان او به مانند دوران شکوه هر دولت دیگربه کارهای عمرانی و امنیتی توجه زیاد می شود و ما هم در زمان او شاهد تجدید بنا، توسعه و توجه بسیار زیاد به بقاع و حرم متبرکه ائمه(ع)و امامزادگان در ایران و عراق می باشیم. اما این شیوه حکومت و توجه به تشیع و تجدید بنای حرم ائمه (ع) از زمان بنیانگزار حکومت آل بویه یعنی عمادالدوله و برادارنش معزالدوله و رکن الدوله آغاز شده بود. ودر دوره عضدالدوله به نهایت خود رسید.
معزالدوله پس از ورود به بغداد درجهت احیاء وانجام مراسم وعقاید تشیع تلاش بسیار نمود. او از همان ابتدا سنگ بنای توسعه وتوجه به تشیع و تعمیروایجاد بنای حرم های مطهر را گذاشت. که این شیوه درزمان جانشیانش به کار بسته می شد.
تشیع احیای شعائر و مراسم مذهبی خودرا مدیون رفتارامرای دیلمی می باشد. و متقابلاَ دیلمیان هم قدرت خود را مرهون مذهب خود یعنی تشیع وفعالیت علمای شیعه می باشندو این رابطه ای متقابل بود.

۳-۲ مذهب در دورۀ آل بویه

۳-۲ -۱ مذ هب حاکمان آل بویه

درباره عقاید مذهبی آل بویه هنوز به روشنی نمی توان اظهار نظر کرد.(سجادی،۶۴۰:۱۳۶۹) اما با توجه به دلایل و قراین متعدد بیشتر مورخین اعتقاد دارند، که آنان داری مذهب تشیع بوده اند. هرچند درنوع تشیع آنان اختلاف نظر بسیار می باشد.
دیلمیان در روزگار نخستین اسلامی بیشتر پیرو ادیان باستانی بودند و مسلمانان ازآنان برده می گرفتند. (ایمانی فر،۱۳۸۹: ۳۱۳) منطقه کوهستانی وصعب العبور مازندران مانعی نفوذناپذیر در برابر حملات مسلمانان در دیلم بود. با این وجود همه کوشش های امویان و خلفای نخستین بنی عباس برای حفظ وکنترل دراز مدت این مناطق کوهستانی با شکست مواجه شد. هرچنداسلام از طریق دیگری در میان آنان نفوذ کرد. به این معنا که در ربع چهارم قرن سوم هجری وسالهای قرن چهارم،دو پیشوای مذهب زیدیه به توالی موفق شدند سلسله های مستقلی در حاشیه استان طبرستان تاسیس کنند. آنان همچنین توانستند مردم طبرستان؛ که دیلمان وگیلکان نامیده می شدند را به تشیع فراخوانند. (کبیر،۱۸:۱۳۸۱) این تغیردین و مذهب در طبرستان در زمان حسن بن زید علوی داعی الحق(۲۵۰-۲۷۰ق) سبب شد؛ تا روسای محلی بادیلمیان عقد اتحاد ببندند، و او را از ری دعوت کنند و ریاست او را بپذیرند. و حسن بن زید، موسس حکومت علویان در طبرستان گردید. (مادالونگ،۱۷۹:۱۳۷۹) بامرگ او برادرش محمدبن زیدبه قدرت رسید و چون مشاهدامام علی (ع) و امام حسین (ع) را که متوکل خلیفه عباسی ویران کرده بود،عمارت کرد. او هدایای سخاوتمندانه ای برای علویان بیرون از قلمروخویش می فرستاد، و در نزد شیعیان محبوبیت بسیار یافت.
حکومت علویان طبرستان؛ اولین حکومت شیعی مذهب درتاریخ اسلام می باشدکه توسط سادات علوی تاسیس گردید. تاسیس حکومت علویان نشان از رشد وتوسعۀقدرت و نفوذ شیعیان در جهان اسلام می باشد. نکته دیگر اینکه، ایجاد بنا و آرامگاه برقبور مطهر ائمه(ع)که از اعتقادات وشعائر تشیع می باشد.ازهمان ابتدای شکل گیری، حکومت های شیعی مورد نظر وتوجه حاکمان شیعی مذهب بود و شیعیان منتظر قدرت گیری یک حکومت شیعی بودند که بتواننددر سایۀ حمایت و قدرت آنان مناسک و مراسم خود از جمله؛ برگزاری مراسم عاشورا، عید غدیر خم،زیارت قبور ائمه وامامزادگان(ع)، ساخت و تعمیر آرامگاه و حرم بر قبور ائمه بزرگوار و شهادت دادن به ولایت امام علی(ع)در اذان را علنی وآشکار انجام واین اموررا باشکوه و جلال خاص توسعه دهند. بنابراین این رویه در دورۀ حکومت آل بویه که بایدآن را ثمره ونتیجۀ حکومت علویان طبرستان دانست. با جدیت بیشتر پی گیری گردید. قدرت گیری حکومت آل بویه وحمایت آنان از تشیع این موقعیت را فراهم کرد.
حسن بن علی ناصر کبیر(اطروش) ازامیران علویان طبرستان نیز افراد زیادی از دیلمیان و گیلکان را به تشیع زیدی وارد کرد. سرزمین دیلم و گیل از حدود سال(۲۵۰ق) تا سال (۵۶۰ق) پایگاه مذهب زیدیه بود.( ایمانی فر، ۳۱۳:۱۳۸۹) بنابراین چون محیط رشد و قدرت یابی آل بویه قلمرو قدرت مذهب زیدیه بوده، برخی آنان را شیعه زیدی دانسته اند.
ابن خلدون درباره مذهب آل بویه چنین می گوید: «دیلمیان برمذهب شیعه علوی بودندایشان از آغاز اسلامشان بر این مذهب گرویدند،زیرابه دست اطروش اسلام آوردند.»(ابن خلدون ،۱:۱۳۷۵/۵۷۸) باید توجه داشت که ورود اسلام و تشیع به کرانه های خزر با یکدیگر همزمان بود.مردم آن سرزمین توسط علویان به اسلام و تشیع گرویدند. (پور احمدی،۱۱۱:۱۳۸۲)بنابر این تعلق خاطر فرزندان بویه به تشیع به منشأدیلمی آنها مربوط بود. (کرمر،۷۰:۱۳۷۵) معمولاَگمان می رودکه آنان دراصل زیدی و پیروعقیده شیعی مسلط در موطن خویش بودند. (همان : ۷۸)
بر اساس شواهد و قراین هم چنین برداشت می شود، که قبل از خروج از سرزمین دیلم به این مذهب اعتقاد یا گرایش داشتند. این که معزالدوله می خواست با ابوالحسن محمد بن یحیی زیدی بیعت نمایید، گواه این مطلب است. ولی به اشارت ابوجعفر محمد صیمری که وی را از ناخشنودی عامه سنی مذهب و عواقب اطاعت دیلمیان از خلیفه علوی و عدم نفوذ او بر چنان خلیفه ای بیمناک ساخت. از آن رای بازگشت.(سجادی،۱۳۶۹: ۶۴۰)
عمادالدوله و جانشیانش مذهب شیعه داشتند و پیرو عقیده زیدیه بودند. عقیده ای که در موطن آنان مسلط بود. بعدها آل بویه به شیعه دوازده امامی گرایش یافتند و حتی دردوره های اخیرآن دولت اسماعیلیان را نیز مدتی در دربار خود پذیرفتند. اعتقادات شیعی آنها صبغه های گوناگون داشت.( فرای،۱۳۹۰: ۲۲۲) چون در قسمت غربی سرزمین دیلم ازهمان اول عقاید شیعه دوازده امامی رسوخ نمود و آل بویه از دیلم برخاستند. از ابتدای امرشیعه دوازده امامی بودند، و تا آخر نیز به عقیده خود وفادار ماندند. و حتی توانستند به عنوان حاکم مطلق درسرزمین خلافت عباسی مقاومت و مخالفت سنیان رادرمقابل تبلیغات شیعیان سخت محدودنمایند.(اشپولر، ۳۲۹:۱۳۷۹)
دیالمه آل بویه شیعه مذهب بودند و بزرگداشت آنها در حق ائمه و علویان و علاقه شان به اظهار شعایر و مراسم شیعه درطول دوران حکومت آنان شاهد این دعوی است. لیکن این نکته که دیالمه غالباَ به وسیله ناصر اطروش داعی وامام معروف زیدیه در طبرستان اسلام وتشیع را پذیرفته اند، به ضرورت انتساب آنها رابه مذهب زیدیه الزام نمی کند. چنانکه فرزندان خود اطروش هم برخلاف او امامی مذهب بوده اند. و به همین سبب باداعیان زیدی توافقی هم نشان نمی دادند. البته انتساب بعضی ازفرمانروایان به مذهب زیدی بعید نمی نماید، اما اکثرشان آن گونه که ازقراین برمی آید، مذهب شیعه امامی داشته اند. بااین همه در پشتیبانی از مذاهب شیعه همواره تابع میزان متکلمان نبوده اند.( زرین کوب،۴۷۸:۱۳۷۱)
بنا بر مطالب ذکر شده، بویهیان مذهب شیعه داشتند، و تشیع را مدیون روزگاری بودند که علویان زیدی بر طبرستان حکومت می کردند.(۲۵۰-۳۱۶ ق) و تابع خلیفه عباسی بودند. ولی بدرستی فرقه آنها را نمی توان مشخص کرد.(خضری، ۱۶۸:۱۳۷۸)آنها به دلایلی مذهب تشیع امامی و همچنین دراکثر مواقع تساهل و تسامل مذهبی را در پیش گرفتند، هر چند از تشیع حمایت و طرفداری می کردند. همین سیاست سبب رشد تشیع درقرن چهارم هجری وآشکارشدن شعایر تشیع گردید. اما در این حمایت و طرفداری سیاست حفظ قدرت خود را در نظر داشتند.
همان طور که بیان شد به احتمال بسیار زیاد آل بویه درآغاز به زیدیه که نهضت شیعی میانه روی بوده است، تعلق داشتند. و حوادثی چون در خدمت ناصرالحق بودن علی بن بویه در طبرستان واحترام معزالدوله به یکی از علویان بنام ابو عبدالله داعی و نقیب علویان قرار دادن او و عیادت کردن ابو عبدالله بصری، از زیدیان معتزلی از معزالدوله در بستر مرگ همگی بر زیدی بودن آل بویه دلالت می کنند.(فخر بناکتی،۲۳۰:۱۳۴۸) همچنین حضور فرزندان بویه در طبرستان که علویان در آنجا فعالیت و تبلیغات دینی و مذهبی داشتند، این فرضیه را قدرت می بخشد که آنان تا زمان قدرت گیری و تسلط بر بغداد و خلیفه عباسی سنی مذهب تشیع میانه رو زیدیه را بعنوان مذهب خود در نظر داشتند. ولی پس از به قدرت رسیدن چون تسلط بر خلیفه و جامعه ای که اکثریت آنان سنی مذهب بودندرا مد نظر داشتند. حفظ دولت وقدرت را بر تعصبات مذهبی ترجیح می دادند.
گرچه آل بویه در آغاز حاکمیت بر مذهب تشیع زیدی بوده،اما بعدها به تشیع امامیه گرویدند. چون اگر آنان برمذهب زیدی باقی می ماندند، لازمه اش قبول امام حی و پذیرش رهبری علوی بود. وآنان نمی توانستند با قدرت و استقلال به فرمانروایی بپردازند. در حالی که با قبول تشیع امامیه موقعیت دیگری پدید می آمد، زیراامام دوازدهم شعیان امامی غائب بود و بر این اساس می توانستند به حکومت خودادامه دهند.(ایمانی فر،۳۱۴:۱۳۸۹)
پس آل بویه در دوران حیات سیاسی خود تحول و تطّور مذهبی را تجربه کردند که نشان دهندۀ تاثیر اوضاع مذهبی -اجتماعی موجود در جامعه بر عملکرد وسیاست های حاکمان می باشد.
اساساَ حکمرانی و سیاست بر مذهب و اعتقادات حاکمان تاثیر کاملاَ بسزایی دارد، به این معنی که حاکمان پس از به قدرت رسیدن برای حفظ اقتدار و حاکمیت خوداز عقاید شدید و متعصبانه دست می کشندو تلاش می کنند با تسامح و تعامل بیشتر با مذاهب حاکم و موجود در جامعه همراهی کنند، تا زمینه تداوم حاکمیت خود را فراهم کنند. حکومت آل بویه نیز چنین حالتی داشت، زیرا حاکمان آل بویه در جامعه ای به قدرت رسیدندکه اولاَ؛ اهل تسنن در اکثریت و تشیع با وجود قدرت و نفوذ فراوان در اقلیت بودند. دوماَ؛ در این جامعه حاکمان برای به دست آوردن حاکمیت در کنار قدرت نظامی بایستی مشروعیت خود را با حمایت کردن از خلفیه عباسی هرچند به صورت ظاهری کسب کنند. بنابراین حاکمان آل بویه چاره ای جز در پیش گرفتن سیاست تسامح و تعامل با مذاهب موجود در جامعه نداشتند. ولی همین سیاست برای شیعیان در مقایسه با سیاست خشن و سرکوب گرایانه خلفای اموی و عباسی موقعیتی بسیار مناسب برای گسترش و توسعۀ عقاید فراهم کرد. در نتیجۀ سیاست تسامح و تا حدودی حمایت نسبی آل بویه ازشیعیان مراسم و شعائر تشیع به خصوص سنت زیارت قبور ائمه و ایجاد و تعمیر بقاع متبرک ایشان رشد و توسعه یافت،و سنگ بنا و میراثی برای ادوار بعدی شد.
فضای باز مذهبی که باروی کار آمدن آل بویه در سرزمین های اسلامی و به ویژه در بغداد به وجود آمد، فعالیت شیعیان را شدت بخشید. وفاداری حکومت آل بویه به تشیع، به شیعیان امامیه اجازه می داد که با پذیرفتن منصب هایی در اداره ی امور حکومت، مقاصد خویش را پیش ببرند. در دورۀآل بویه،شیعیان امامیه در عراق وایران مسلط بودند واجازه داشتند بدون نیازبه تقیّه،به عقایدشان تظاهر کنند، متکلمان بزرگ از فرصت استفاده نموده به تدوین عقایدخود پرداختندواصول اعتقادی شیعه را مفسران شاخص آن، چون کلینی،ابن بابویه، شیخ مفید و دیگران به طرز فعال و نمایان تدوین کردند.(ایمانی فر،۲۸۸:۱۳۸۹) حضور این متکلمان و دانشمند نامی شیعه سبب رشد و توسعه تشیع وعقاید شیعه در جامعه اسلامی می گردیدو بر اقدامات وسیاست های حاکمان آل بویه تاثیر گزار بود.

۳ –۲ – ۲ وضعیت تشیع قبل از قدرت گیری آل بویه

گسترش تشیع یکی از مشخصه های قرن چهارم است. (خضری،۵۷:۱۳۸۴) گذشته از اینکه در ایران و عراق شهرهایی و در بعضی از شهرهای بزرگ محله های مخصوص شیعه وجود داشت. در عموم شهرها و نواحی این دو سرزمین کم وبیش افرادی از پیروان این مذهب می زیستند.
شیعه درایران و عراق اغلب جعفری و اثنی عشری بوده اند. در میان شهرهایی که در عصرآل بویه به شیعه اختصاص داشته شهر قم در درجه اول قرار دارد. به طوری که حاکمان بویه و رجال دستگاه آنان به آن شهر توجه خاصی می نمودند. مثل رکن الدوله و صاحب بن عباد(فقیهی، ۴۵۰:۱۳۵۷) در ایران دیگر شهرهایی چون کاشان، کرج، آوه، تفرش وآرم شهری درمازندران بنابر نوشته یاقوت مردمانشان شیعه بود.از محله های مخصوص شیعیان از همه مشهور تر محله مسلحگاه ری ودر عراق محله کرخ در سمت مشرق دجله دربغداد بوده است. درعراق در زمان آل بویه به غیراز بغداد که جمع کثیری از شیعه درآن وجود داشت. شهرهای کوفه، نجف، کربلا و حله و بصره از مراکز عمده شیعیان به حساب می آمدند.(مقدسی، ۳۶۵:۱۳۶۱)
بنابراین جمعیت شیعیان بعد از قرون اول ودوم هجری روبه فزونی بودو به قیام های متعدد علیه خلفای اموی وعباسی دست می زدند. دردوران به قدرت رسیدن آل بویه امامیه فرقه شیعی مسلط درعراق وایران بود، و اصول اعتقادی آن را مفسران شاخص آن، چون کلینی(۳۲۹ق) و ابن بابویه(۳۸۱ق) و شیخ مفید همچنین معروف به ابن معلم (۴۱۳ق) به طرزی فعال ونمایان تدوین کرده بودند. در حدود همین دوران بود که در پی غیبت صغرای امام دوازدهم، غیبت کبری امام نیز آغاز شد. درنیمه اول قرن چهارم تشیع امامی مهمترین مذهب شیعی مورد حمایت میانه روها بود.(کرمر، ۸۰:۱۳۷۵)
شیعیان در اوایل قرن چهارم و پیش ازتسلط بویهیان بر خلافت عباسی در بغداداز موقعیت و نفوذ بالایی در میان بزرگان برخوردار بودند، که در سایه آن می توانستند برای شهیدان کربلا محفل ماتم و نوحه خوانی بر پا کنند. اما رونق این محافل حنبلی هارا به خشم می آوردلذا به مقابله با آن می پرداختند هرچند قدرت و جمعیت شیعیان بیشتر می شد،این نزاع ها افزایش می یافت. (ایزدی ،۲۸:۱۳۸۷)
نشانه ها و دلایل قدرت و نفوذ شعیان و علویان بسیار می باشد، اما تعداد زیاد قیام های ضد حکومتی در دورۀ اموی و عباسی، تکیه عباسیان بر قدرت ایرانیان و علویان برای به قدرت رسیدن، تمایل خلفای عباسی چون مامون به ائمه شیعه وسادات علوی و به قدرت رسیدن حکومت های شیعی در ایران، شام و مصر در قرن چهارم هجری همگی دلالت برافزایش قدرت و نفوذ شیعیان در قلمرو اسلامی دارد، و این سبب شد تا حکومت ها به حمایت از شیعیان بپردازند. تادر کنار کسب مشروعیت از خلفای عباسی در صدد کسب حمایت و مشروعیت از سوی جامعۀ شیعه مذهب باشند.
حکومت آل بویه در چنین وضعیتی قرار داشت و بایستی سیاستی در پیش می گرفت تا بتوانند درجامعۀ سنی و شیعی مذهب تعادلی برقرارکنند. که حاصل این سیاست تداوم و بقای حکومت خودشان باشد. بنابراین بهترین روش، در پیش گرفتن سیاست تساهل وتسامح مذهبی آل بویه بود. درمقابل از نظر شیعیان امامی هر چند حکومت آل بویه، آن حکومت ایدآل نبود، ولی در آن شرایط بهترین گزینه بود و لذا ازآن حمایت می کردند.

۳ –۲ -۳ سیاست تسامح وتساهل مذهبی آل بویه

تسامح وتساهل مذهبی حکومت آل بویه رامی توان به گرایش های شیعی این خاندان وطبقه حاکم ومتفکران برجسته این عصرنسبت داد. (موسوی، ۲۱۲:۱۳۸۱)
ضعف دولت عباسی از یک طرف و قدرت و سیطرۀ آل بویۀ شیعی مذهب بر بغداد که سیاست تساهل و تسامح مذهبی در پیش گرفته بود. از طرف دیگر مجال و فرصت زیادی به آزادی مذاهب وگفتگوهای دینی داده بود. در تمام دوران حکومت بویهیان روحیه تسامح آنان مشهود بود. این امرازآن ناشی می شد که حاکمان بویهی دریافته بودند که نمی توانند جامعه ای یک دست از لحاظ مذهبی داشته باشند، هر چند که در نشر عقاید شیعی تلاش می کردند.(ایمانی فر، ۳۱۶:۱۳۸۹)
حاکمان بویه با اینکه خود شیعه بودند و ترویج شیعه را وظیفه خود می دانستند. ولی طرفدار وحدت واتحادمسلمین بودند.(مفتخری،۸۶:۱۳۹۱) و این نشان از درک درست آنان از شرایط جامعه بود. اما سیاست تسامح آنان مانع ازاین نمی شد، که آنان اعتقادات و مراسم شیعه را برپا نکنند. به طوری که به احیا و برپایی مراسم تشیع دست زدند. و به تشیع وفاداری داشتند.
سیاست تسامح و فضای باز مذهبی حاکمان آل بویه بهترین سیاست برای حمایت از شیعیان بود. زیرا در این شرایط زمینه برای علنی شدن مراسم شیعیان فراهم گردید. تنش و درگیری کمتری نسبت به قبل ایجاد می شد،و اهل تسنن هم قدرت و نفوذ شیعیان را درک کردند. در نتیجه در رفتار خود با شیعیان تغیراتی به وجود آوردند و به طور نسبی شیعیان ومراسم آنان را پذیرفتند. هر چند گروه های متعصب و تندرو در هر دو مذهب، در صورت فراهم شدن شرایط دست به آشوب و درگیری می زدند، که این عمل از سوی اهل سنت بیشتر بود. البته در دوره آل بویه، فعالیت های فرهنگی شیعه به ویژه مناظرات شیخ مفید نقش قابل توجهی در کنار عوامل دیگر درگشترش تشیع داشت.(ایمانی فر،۲۸۱:۱۳۸۹)

۳ – ۲ -۴ احیای شعائر تشیع

حاکمان بویه با توجه به اینکه وفادار به تشیع بودند و ارادت و محبت به ائمه(ع)داشتند. پس از اینکه برایران وعراق و خلفای عباسی تسلط یافتند. باوجود داشتن سیاست تسامح مذهبی به احیای شعائر تشیع پرداختند، و در این زمینه تلاش های زیادی کردند.
مهمترین شعائرمذهبی شیعه که خلفای عباسی، به خصوص متوکل عباسی باآن مخالفت و مبارزه می کردند، زیارت قبور ائمه(ع) و ایجاد و تعمیر آرامگاههای ایشان و برگزاری مراسم سوگواری در روز عاشورا بود. هر چند بزرگداشت روز عاشورا و سوگواری برای امام حسین(ع)و خاندان و یاران او مربوط به دوران قبل ازحکومت آل بویه است، اما می توان چنین ادعا کرد که این مراسم، آن هم در حدی گسترده با دستور و حمایت حکومت اززمان آل بویه در بغداد آغاز گردید.(پوراحمدی،۱۱۳:۱۳۸۲) معزالدوله پس از تصرف بغداد(۳۳۴ق) دستور داد، مردم در روز عاشورا گرد یکدیگر برآیند، و اظهار حزن کنند. در این روز بازارها بسته شد، خرید و فروش، متوقف گردید. قصابان گوسفند ذبح نکردند، آب ننوشیدند، در بازارها خیمه بپا کردند، و برآنها پلاس آویختند. زنان به سر و روی خود می زدند، و برامام حسین(ع) ندبه می کردند. (فقیهی، ۴۶۶:۱۳۵۷) از سال مزبور تا اواخر آل بویه در بیشتر سالها مراسم عاشورا کم و بیش برپا می شد.
از دیگر شعائر شیعه، شعار«حی علی خیر العمل و اشهد ان علیا ولی الله) بود که در زمان آل بویه در اذان گفته می شد. همچنین برپا کردن جشن وسروردر«۱۸ذی حجه» بعنوان عید غدیر خم بود که عید امامت و جانشینی امام علی (ع) از نظر شیعیان بود.
یکی از کارهای مورد علاقه شیعه زیارت اماکن متبرکه است. حج بیت الله الحرام و زیارت روضه مطهر پیغمبر(ص)، سپس زیارت قبور ائمه(ع)در بقیع وعراق و مشهد علی بن موسی الرضا(ع) در خراسان از اهمیت زیادی برخوردار است.(همانجا)
زیارت قبوراز زمان پیغمبر(ص) معمول بوده، و در زمان های بعد هم ادامه داشته است. در اوایل قرن چهارم ودر زمان غلبه «بر بهاری» و اتباعش رفتن به زیارت کربلا و نجف و نوحه گری برامام حسین (ع) بسیار دشوار بود، زیرا حنابله پیروان بربهاری بازیارت قبورائمه مخصوصاَ مرقد امام حسین (ع) به شدت مخالفت می کردند، وجان زائران در خطر بود. با همه اینها گروهی از شیعیان به زیارت می رفتند (همان،۴۶۲)
پس از چیره شدن سلاطین آل بویه برعراق،این سنت آسان تر شد و در سایه حمایت آنان وامنیت ایجاد شده، رواج و گسترش یافت. آنان خود برای نشان دادن حمایت خود از شیعه واظهار ارادت به امامان شیعه اقدام به مرمت و بازسازی قبورآن ها وترویج سنت زیارت کردند. این موضوع تاآنجا اهمیت دارد، که برخی از محققان ساخت مقابرشیعه به ویژه حرم امام علی(ع) و امام حسین (ع)و زیارت این مشاهد توسط آل بویه را از عوامل مهم شیعه امامی بودن این سلسله برشمرده اند.(پوراحمدی،۱۱۵:۱۳۸۲)
زیارت قبور مطهر ائمه اطهار نیز یکی از مهترین شعائر مذهبی شیعه بود، که آل بویه انجام می دادند و می تواند شاهد خوبی برشیعه بودن این خاندان باشد.
به طور مثال عضدالدوله، عزالدوله بختیار، ابوکالیجار و جلال الدوله بارها برای زیارت مرقد امام علی(ع)، امام حسین(ع) و امام موسی بن جعفر(ع) و امام محمدتقی(ع) به نجف و کربلا و کاظمین می رفتند. (ابن اثیر،۹:۱۳۸۱/۴۰۲۷)
جلال الدوله در سال(۴۳۱ق) با فرزندان و جمعی از یاران خود برای زیارت رهسپار کربلا و نجف شد. در کربلا از جلو قبرستان پابرهنه شد، و در کوفه از خندق شهر تا مشهدامیرالمومنین که یک فرسنگ فاصله بود پیاده گردید و با پای برهنه این فاصله را پیمود.(فیهی،۴۶۳:۱۳۵۷) درسال(۴۱۸ق)ابوکالیجارپس از وارد شدن به بغداد برای بدست گرفتن زمام امور قبل از رفتن به سراهای سلطنتی به زیارت مشهد موسی بن جعفر(ع) (در مقابر قریش – کاظمین فعلی)رفت. از آغاز قدرت آل بویه نسبت به زوار کربلا توجه می شد در آن عصر زیارت نیمه شعبان معمول بود.(همانجا)
عضدالدوله به زیارت بارگاه امام علی(ع) در نجف وامام حسین (ع)درکربلا می رفت.او درسال (۳۷۱ق) پس ازورود به کربلا وزیارت مرقدامام حسین(ع)جوائز و هدایای فراوانی به حرم و علویان و مردم اهدا کرد.( فقیهی،۴۶۴:۱۳۵۷)
رکن الدوله نیز پیش از سال(۳۵۲ق)که شیخ صدوق را به ری دعوت کرد برای زیارت مرقد امام رضا (ع) به خراسان رفته بود. در این سفرها حاکمان آل بویه معمولا همراه فرزندان ویاران خود به زیارت مشرف می شدند. (همانجا) معزالدوله روزهای پنج شنبه با وزرا واعیان واشراف وفرماندهان به زیارت کاظمین مشرف می شد، و صبح شنبه به مقرحکومت خویش در بغداد باز می گشت.(پوراحمدی،۱۱۵:۱۳۸۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ب.ظ ]




شنیــدم کـــــه در وقــت نــزعِ روان
که خــاطر نگهــــدارِ درویـــش باش
نیـــــاســـاید انـــدر دیار تو کـــس
نیـــایـــد به نــــزدیک دانا پسنــــد
بـــرو پاسِ درویـــشِ محتـــــاج دار
رعیّت چو بیخنـد و سلطـــان درخــت
مکــن تا توانــی دلِ خلـــق ریــــش
اگــــر جــاده ای بایدت مستقیــــم
طبیعـــت شود مـــرد را بخـــــردی
گر این هـر دو در پادشـــــه یافتـــی
کـــه بخشـــایش آرد بر امّیــــدوار
گـــزند کســانش نیایــد پسنـــــد
وگر در سرشت وی این خوی نیست
اگر پای بنـدی رضــــا پیش گیـــر
فراخی در آن مرز و کشور مخــــواه
ز مُستکبـــــــرانِ دلاور بتــــــرس
دگـــر کشـور آباد بینـــد به خـــواب
خـرابیّ و بـــد نامی آیـــد ز جَــــور
رعیّــــــت نشـاید به بیـــداد کُشــت
مراعات دهقــــان کن از بهرِ خـــویش
مـــــــروّت نباشـــد بدی با کســــی

بــه هرمز چنین گفت نوشیــــروان
نــه در بندِ آســایشِ خویــش باش
چو آسایش خویش جــوییّ و بــس
شبــان خفته و گــرگ در گوسفنــد
کـه شــاه از رعیّــت بـوَد تاجـــدار
درخت ، ای پسر ، باشد از بیخ سخت
وگــر می کُنی می کَنـی بیخِ خــویـش
رهِ پارســـایان امیــدســت و بیــــم
بــه امّیــــدِ نیکـــیّ و بیـــــمِ بدی
در اقلیــــم و مُلکــــش پَنَه یافتـــی
به امّیـــــدِ بخشـــایشِ کــردگـــار
که ترسد که در مُلکــش آید گــــزند
در آن کشور آسودگـــی بوی نیســت
وگـــر یک سواره ســرِ خویش گیــر
کــه دلتنــگ بینی رعیّــت ز شــــاه
ازان کــو نترســــد ز داور بتــــرس
که دارد دلِ اهـــل کشــور خــراب
رسد پیش بین این سخن را به غَــور
که مر سلطنت را پناهنـــد و پشــت
که مزدورِ خوشـــدل کند کــار بیش
کــز او نیکویی دیده باشــی بســـی
(سعدی، ۱۳۸۹: ۴۲)

سعدی در این حکایت از زبان نوشیروان که نه گزنده و نه مأیوس کننده است، بلکه ساده و تمثیل گونه است، به پند و اندرز پرداخته و مسائل کشورداری و مردم داری را می آموزد و حاکمان را به درک خوبی ها و عمل به آن ها دعوت می کند. سعدی اندرزکننده ای است که هر کس اندرز و نصیحت وی را می پسندد، آن را می شنود و به آن عمل می کند.
اساس دنیای آرمانی سعدی، عدالت و دادگستری است؛ یا به تعبیر او «نگهبانی خلق وترس ازخدای» به همین سبب اولین باب بوستان خود را بدین موضوع اختصاص داده است. وی فرمانروایی را می‌پسندد که روی اخلاص به درگاه خداوند نهد و تقوی پیشه سازد و عدالت را برای فقیر و غنی در نظر داشته باشد. زیرا معتقد است کسی که از اطاعت خداوند سر نپیچد هیچ کس از حکم او گردن نخواهد پیچید. پندهایی از زبان پدر به هرمز و نصیحت پدر به شیرویه که به ذکر آن پرداختیم به منزله‌ی زمینه و طرحی است برای پدید آوردن چنین دنیایی.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در حکایت زیر مسئله ی کشورداری را بیان می کند و مخاطب خود را به شکل تمثیل گونه اندرز می دهد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:35:00 ب.ظ ]




شیوه ایست که برای ایجاد ارتباط مستقیم بین برنامه ریز و مردم طرح شده اند. در این شیوه هیچ نوع سازماندهی منطمی در ارتباط با مشارکت مردم وجود ندارد و در این روش، برنامه ریزان در این زمینه که چه کسانی و چه تعدادی شرکت می کنند و چه اطلاعاتی فراهم می شود دخالت کمتری دارند. در این حالت مردم بیشتر دیدگاه و مشکلات خاص خود را در اختیار برنامه ریزان قرار می دهند. این تکنیک عمدتاً با هدف خاص مبادله اطلاعات کاربرد دارد که می توان آنها را بدین شرح دسته بندی کرد :

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

الف : ایجاد مراکز تجمع یا مراجعه :
محلهای دائمی هستند که در سطح شهر تشکیل می شوند تا برنامه ریزان مردم یتوانند در ارتباط با یکدیگر باشند. این مراکز محل پخش اطلاعات هستند جایی که افراد می توانند به آنها مراجعه کنند، سوالاتی مطرح کنند و مطالبی را در خصوص پروژه یا پروژه های مرتبط منطقه خود بخوانند.
ب : تشکیل جلسات اطلاعاتی بوسیله مؤسسه برنامه ریزی :
جلساتی معمولاً یک مرتبه برگزار می شود تا اطلاعاتی در خصوص فعالیت مؤسسه در اختیار مردم گذاشته شود که غالباً بصورت داوطلبانه برگزار می شود.
ج : تشکیل شوراهای برنامه ریزی محلی یا همسایگی :
تکنیکی است برای بدست آوردن مشارکت مردم در جریانی خاص که به یک منطقه جغرافیایی خاص اثر می گذارد. شناخت مردم محل، تعیین اهداف، اولویتها، ارزشیابی و بررسی واکنش مردم در برابر برنامه ی پیشنهادی از سوی یک مؤسسه از اهداف شوراهاست.
۲-۱۹- ۲-شیوه های سازمان یافته و منظم :
در این روش با بهره گرفتن از برنامه ریزان بر مردم و تعداد شرکت کنندگان کنترل دارند. شرکت کنندگان در برنامه طی یک مرحله رسمی از سوی مسئولان برنامه انتخاب می شوند. اگر هدف مشارکت همه جانبه مردم باشد برنامه ریزان باید از امکان مشارکت همه طبقات در برنامه اطمینان حاصل کنند. بر عکس اگر هدف ارتباط با گروه خاصی است، شرکت کنندگان از زیر مجموعه خاص جمعیتی انتخاب می شوند. این روش زمانی به کار می رود که هدف خاص از مشارکت، آموزش یا جلب حمایت در نظر است و شامل :
الف : کمیته های مشورت با مردم :
این کمیته ها، شامل گروههایی از مردم هستند که بطور دائم با یک مؤسسه ارتباط دارند. مردم در این حالت به دور هم فراخوانده می شوند تا ایده ها و نظرهای خود را ارائه دهند.
ب : هیأتهای بررسی مردم :
مانند کمیته های مشورت با مردم است با این تفاوت که قدرت بیشتری دارد و تصمیم گیری در آن به عهده مردم گذاشته می شود. در این حالت، مردم افراد شرکت کننده را انتخاب می کنند تا در هیأت بررسی شرکت کرده و با مرور برنامه های مختلف در خصوص آنها تصمیم گیری کنند.
ج : نیروهای در حال ادای وظیفه برای مردم :
کمیته ای از مردم که بوسیله یک مؤسسه هدایت می شوند برای مدت زمان خاص و برای ادای وظایف خاص تشکیل می شود. از قبیل واحدهای کمک رسانی به مردم در شرایط خاص.
۲-۱۹- ۳-شیوه های فعال :
این شیوه به این دلیل فعال نامیده می شوند که مردم در یک سری فعالیتهای از پیش تعیین شده بطور مستقیم شرکت می کنند. انتظار می رود با بهره گرفتن از این روش اطلاعات خوب و مفیدی برای برنامه ریزی فراهم شود. همانند شیوه منظم. برنامه ریزان برای اینکه چه کسانی و چه تعداد مردم مشارکت می کنند و نیز بطور خاص بر چگونگی عمل مشارکت و نوع اطلاعات فراهم شده کنترل دارند.
۲-۱۹- ۴-شیوه های انفعالی :
در این روش مردم هیچ ارتباط مستقیمی با برنامه ریزان ندارند و مشارکت مردم از طریق شرکت در جلسات و ارتباط مستقیم با برنامه ریز نیست. در این روش انفعالی مشاهده و مصاحبه به عنوان یک تکنیک رایج است. (سعیدی، ۱۳۸۲، صفحات ۱۸- ۱۵)
۲-۲۰- دیدگاه ها و نظریه های جدید مشارکت شهروندی در جهان:
نظریه های متعددی در زمینه برنامه ریزی مشارکتی از نیمه دوم دهه ۱۹۶۰ به این طرف مطرح گردیده است. ملاک انتخاب این نظریه ها میزان نوآوری و خلاقیت و استحکام نظری و تأثیر گذاری بر نظریه های بعدی می باشد.
۲-۲۰- ۱-نظریه مشارکتی جان ترنر:
در فرایند تحول نظریات مربوط به نقش مردم و دولت در امر توسعه که توسط سازمان ملل متحد و کارشناسان آن سازمان نظریه پردازی شده است، به تشکیل سازمانهای محلی توسط اجتماعات محلی تاکید شده است، تا این سازمانهای غیر دولتی محلی نقش فعالی در توسعه و اداره امور محلی بر عهده گیرد.جان ترنر (John turner) از متخصصان و کارشناسان سازمان ملل متحد در امور مشارکتهای مردمی ، نظریات عمده ای را در این باب ارائه نموده است وی با کارهای تحقیقاتی میدانی وسیع و نظریه پردازی های عمیق خود ، انواع مشارکت را به طور اصولی و علمی طبق بندی کرده و نظریه مربوط به آن را بیش از پیش عملی و قابل فهم گردانیده است. تحقیقات ترنر و دیگران نشان می دهد، هنگامی که دولت مرکزی در امور اجتماعات محلی دخالت می کند هم نیازهای واقعی این جوامع برای دولت مرکزی نهفته است و هم با کنار گذاشتن مردم محلی توان و امکانات آن نیز از دست می رود. وی با طبقه بندی اصولی انواع مشارکت در جدول معروف خود ، کمک شایانی به شکل گیری نظریه مشارکت کرده است . در زیر خلاصه ای از نظریه وی را مشاهده می نمائید
۱- در حالت اول دولت به شکل متمرکز عمل کرده و نیازی به مشارکت مردم احساس نمی کند . از این جمله این دولتها می توان به کشورهای عربی اشاره کرد .
۲- در این حالت دولت مقتدر و متم
رکز و به امور ملی می پردازد . مانند حکومتهای متکی بر مشارکت و دموکراسی از جمله کشورهای اسکاندیناوی
۳- دولت دخالتی در امور محلی نمی کند . خود مردم از طریق ارگانهای مردمی که تشکیل می دهند ، هم منابع ملی را برای انجام توسعه فراهم می کنند و هم خودشان در تمام امور محلی تصمیم می گیرند : همانند قاره اروپا و آمریکا.
آخرین نظریات بر این امر تاکید دارد دولت و مردم شرکایی هستند که با یکدیگر تقسیم کار می کند. محققین در زمینه مشارکت ، در سالهای اخیر نظریات مربوط به مشارکت سازمان ملل ، بانک جهانی ، جهان مرکز و … را بار دیگر آزمودند و در مورد نظریه آنان به نظریه تازه تری رسیدند . نظریه پردازان اخیر ، از نظریه مشارکت (participation) به نظریه شراکت (partnership) رسیدند . بر اساس نظریه شراکت ، دولت مردم باید مانند دو شریک دارای منابع مشترک و با حقوق و اختیارات معین در کلیه کارهای مربوط به توسعه و اداره امور محلی کشور دوش به دوش همدیگر و هماهنگ با یکدیگر فعالیت کنند .در نظریه شراکت هم دولت و هم مردم با هم کار می کنند. دولت آن چرا که مردم نمی تواند فراهم کند و یا درباره آن تصمیم بگیرند، فراهم می کند و یا برای آن تصمیم می گیرد و همزمان مردم محلی در چهار چوب تشکیلات اجتماعات محلی خود هر آنچه که می توانند فراهم می کنند و در مورد هر آنچه که بخواهند و بتوانند تصمیم می گیرند.
۲-۲۰-۲-نظریه مشارکتی جیمز میجلی :
میجلی (۱۹۸۶)بر اساس پاسخ دولت ها به مشارکت ، آن را به چهار نوع تقسیم می کند.
۱- شیوه ضد مشارکتی
طرفداران این عقیده معتقد به سرکوب مشارکت توده ها هستند. حکومت ها اجازه مداخله و مشارکت همگانی در تدوین سیاست ها را که ممکن است با اهداف کلان اجتماعی و اقتصادی آن ها تعارض پیدا کند ، نمی دهد. (ازکیا وغفاری؛۱۳۸۳:۱۶۴)
۲-شیوه مشارکت هدایت کننده:
در این شیوه دولت از مشارکت اجتماعات محلی با انگیزه های پنهانی ، حمایت می کند. مشارکت اجتماع محلی ، در این شیوه ، به منظور کنترل سیاسی اجتماعی ، با علم به این که مشارکت، اجرای طرح را تسهیل می کند، به کار می رود. در مجموع دولت ها با بهره گیری از شیوه های مشارکت هدایت شده اهداف زیر را دنبال می کند:
الف-استفاده ابزاری از مشارکت، برای اجرای طرح های عمرانی
ب-کنترل جنبش ها و اجتماعات محلی
پ- استفاده از جاذبه های مشارکت برای کسب مشروعیت سیاسی –اجتماعی(همان:۱۶۶)
۳- شیوه مشارکت فزاینده:
در این شیوه دولت در برخورد با مشارکت به شکلی دوگانه عمل می کند. به این ترتیب که در موضع گیری های رسمی از آن حمایت می کند ، اما عملاً در مسیر تحقق پیشنهادهای مشارکتی اقدام موثری انجام نمی شود. (همان:۱۶۸)
۴-شیوه مشارکت واقعی:
در این شیوه دولت ، به طور کامل از مشارکت اجتماعی حمایت می کند و از طریق ایجاد ساز و کارهای برای ورود موثر اجتماعات محلی در تمامی زمینه ها ، تلاش می کند. دراین شیوه دولت متعهد به فعالیتهای مشارکتی از طریق آموزش و تقویت اجتماعات محلی و … و هماهنگی در تصمیمات مرکزی و محله ای است. (همان:۱۶۹)
۲-۲۰-۳-نظریه مشارکتی اسکات دیوید سون :
اسکات دیوید سون ، گردونه ی مشارکت خود را برای بحث مشارکت شهروندی طراحی کرد. این گردونه ، سطوح مختلفی از مشارکت را بدون این که ترجیحی برای هر یک قائل شود ، ارائه می کند. در این مدل ، تصمیم گیری در تعاملی مستمر بین دولت و شهروندان صورت می گیرد.
هر چند که دیوید سون برای سطوحی که برای مشارکت بیان می کند ، تقدم و تاخر خاصی قائل نیست و اساساً به همین دلیل از استعاره ی گردونه به جای نردبان استفاده می کند، اما به هر حال سطوح چهارگانه ای برای مشارکت در نظر دارد که عبارتند از:
۱-اطلاع رسانی ۲- مشاوره
۳-مشارکت ۴- توانمند سازی (حسینی,۱۳۸۶,:۱۱۸-۱۱۷)
۲-۲۰-۴-نظریه مشارکتی دیوید دریسکل:
وی معتقد است، مشارکت بر سه اعتقاد ذیل مبتنی است:
الف ) توسعه ، در وهله اول و پیش از همه ، باید به نفع ساکنان محلی باشد
ب ) مردمی که در محدوده مورد برنامه ریزی زندگی می کنند ، دقیق ترین اطلاعات را درباره آن محدوده دارند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:35:00 ب.ظ ]




کشمکش، تعارض، تضاد، ناسازگاری، تقابل، جدال، برخورد، ستیز، همستیزی، کشاکش، درگیری.
«کشمکش» در لغت به معنای “کشاکش و تعارض” است و نیز بیشترین کاربرد را در بیان این مرحله از داستان دارد. علاوه بر آن از کلمۀ «تعارض» هم استفاده میشود (داد، ۶۵:۱۳۸۷) که در لغت به معنای “یکدیگر را پیش آمدن، خلاف یکدیگر آمدن” است.
برخی کلمۀ «تضاد» را (مهاجر و نبوی، ۳۴:۱۳۸۱) که در لغت به معنای ” ناسازگاری، بدسلوکی، بدرفتاری، سازگاری نکردن، نساختن” بوده و یا «تقابل» را (گلشیری، ۱۳۷۱،ج۱۷۱:۱ ) که به معنای رویارویی و مقابل هم قرارگرفتن است بیان داشتهاند. این پنج کلمه جنبۀ کلّی کشمکش را به ذهن القا کرده و مفهوم کامل را میرسانند امّا اکثر صاحب‌نظران ادبیات داستانی از کلمۀ «کشمکش» بهره گرفتهاند، چون از یک سو فارسی بوده و از سوی دیگر به لحاظ دلالت، قادر به بیان مفهوم مورد نظر است.
«ناسازگاری» را هم برخی از نویسندگان بهکار بردهاند (آشوری، ۷۰:۱۳۸۴، مستور، ۲۰:۱۳۸۷). با اینکه در رساندن مفهوم، فارسی بودن و زیبایی با «کشمکش» برابری میکند امّا کاربرد چندانی نداشته و در بیشتر فرهنگهای موجود، ذکری از آن به میان نیامده است. «جدال»، «برخورد»، «ستیز»، «کشاکش» و «درگیری» واژههایی هستند که از نظر مفهوم لغوی بسیار به هم نزدیک و شامل خصومت و نزاع شده و بر جنبۀ فیزیکی امر تأکید دارند و چنانکه معنای مجازی آنها در نظر گرفته شود، میتوان آنها را معادل Conflict پذیرفت. امّا در نهایت دو واژۀ «کشمکش» و «ناسازگاری» را به دلایلی که گذشت بر سایرین ترجیح میدهیم.
۱-۲-۳٫ اشتیاق و تعلیق
از جمله عناصر مؤثر در گسترش پیرنگ، اشتیاق و تعلیق است که در انگلیسی به آن Suspens و گاه Suspension میگویند که واژهای فرانسوی است. این مرحله که پس از وقوع کشمکش در داستان رخ میدهد، چنین تعریف میشود: «شور و هیجان و علاقۀ ایجاد شده در خواننده است که از رهگذر آن مشتاقانه و بیصبرانه منتظر دانستن پایان ماجرا میماند» (رضایی، ۳۲۸:۱۳۸۲). این حالت زمانی اتفاق میافتد که میان خواننده و یکی از شخصیّتهای داستان (به ویژه شخصیّت اصلی) در اثر حس همدردی یا همذاتپنداری، صمیمیّت ایجاد شده و این صمیمیّت او را مایل به دانستن سرانجام داستان کند، امّا فرایند ارائۀ اطلاعات به گونهای طراحی میشود که نتواند سرانجام داستان را دقیقاً حدس بزند (مستور، ۲۱:۱۳۸۷).
گاهی یک “وضعیت و موقعیت غیر عادی”(میرصادقی،۷۶:۱۳۹۰) خوانندگان را مشتاق تحلیل و تشریح میگرداند و گاه قراردادن شخصیّت داستانی میان دو راه، و یا دو عمل، منجر به ایجاد این احساس در مخاطب میگردد (میرصادقی: همان ، سلیمانی، ۳۲:۱۳۶۵) به طوری که مخاطب را بر آن میدارد تا دربارۀ وضعیت ایجاد شده یا سرنوشت شخصیّت مورد نظر، حدسهایی بزند و تا بداند حدسهایش درست بوده یا نه، بر این احساس باقی بماند. میتوان گفت این مرحله از داستان بر دو اصل مهم استوار است؛ اوّل، “برانگیختن حسّ تمایل به دانستن ادامۀ داستان در مخاطب و دوم، عدم توانایی خواننده در پیش‌بینی قاطع ادامۀ ماجرا “(مستور، ۲۲:۱۳۸۷).
برابرهای فارسی این مفهوم عبارتند از:
هول و ولا، حالت تعلیق، حس تعلیق، تعلیق، اشتیاق و تعلیق، شک و انتظار، انتظار، حالت تعلیق و بلاتکلیفی، دروایی.
«هول و ولا» یکی از واژههایی است که در ذکر این عنصر داستانی و به عنوان معادل Suspense بهکار می‌رود (میرصادقی، ۲۹۶:۱۳۸۶، داد، ۲۱۷:۱۳۸۷). «هول» در لغت به معنای ترس، بیم و هراس و «هول و ولا» به معنای دلهره و اضطراب میباشد. این واژه بیشتر به معنای دلهره میباشد تا شوق و اشتیاق و تلاش برای درک پایان داستان، بنابراین تقریباَ در این مورد ناقص است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

علاوه بر «هول و ولا» از کلمۀ «تعلیق» نیز استفاده میشود که در لغت به معنای درآویختن و معلق کردن چیزی به چیز دیگر و حتی دوستی نمودن هم معنا شده است (دهخدا، مادۀ تعلیق). کاربرد این واژه در متون، بسیار است امّا این واژه با توجه به معنای لغوی آن، در رساندن مفهوم دقیق نیست زیرا منظور اصلی از تعلیق، احساس تعلیق و بلاتکلیفی است لذا برای رفع این کاستی گاه با واژه های دیگری همچون حس و حالت همراه شده و یا معطوف به کلمۀ اشتیاق و انتظار میشود.
واژه های “تعلیق”، “حالت تعلیق” و “حس تعلیق” تنها بیانگر تردید و دودلی خواننده در حدسهای خود بوده و چندان نشان‌دهندۀ شوق یا اشتیاق او نمیباشد. درحالی‌که «اشتیاق و تعلیق» و «تعلیق و انتظار» نقص ذکر شده را جبران می‌کند و بهتر از سه کلمۀ قبل عمل میکند.
معادل دیگری که از سوی برخی از مترجمان چون محسن سلیمانی (۳۱:۱۳۶۲) ذکر شده «شک و انتظار» است، از آنجا که “شک” به معنای «به گمان افتادن، گمان کردن در کاری و تردید نمودن در آن» (دهخدا: مادۀ شک) و نشان‌دهندۀ تردید خواننده در حدسهای خود بوده و “انتظار” نیز نشان‌دهندۀ اشتیاق اوست. این دو واژه در کنار هم قادر به بیان مفهوم مورد نظر میباشتد. گاه به تنهایی از واژۀ «انتظار» استفاده شده است (رضایی،۳۲۸:۱۳۸۲ ، گلشیری، ۲۵۱،۲۴۹:۱۳۷۱).
با توجه به تعریف ارائه ‌شده از واژۀ مذکور، به نظر میرسد کلمۀ انتظار در بردارندۀ مفهوم کامل نیست چرا که این واژه تنها انتظار خواننده را برای تعیین سرنوشت شخصیّت، یا مشخص شدن موقعیّت به وجود آمده بیان کرده و نمیتواند بیانگر شور و هیجان و حدس و گمانهای خوانندگان باشد. واژۀ دیگری که در اینباره، مورد استفادۀ برخی از نویسندگان قرارگرفته «دروایی» است (داد، ۲۱۷:۱۳۸۷). دروا در لغت به معنای “سرگشته و حیران، سراسیمه، متحیّر” میباشد (دهخدا: مادۀ دروا).
این کلمه بیشتر حالت هول و ولا و تشویش خوانندگان را ذکر کرده و به نوعی عجز آنها را در پی بردن به موقعیت ایجادشده بیان میدارد. در حالی‌که خواننده در این مرحله ناتوان و درمانده یا بلاتکلیف و منتظر صرف نیست، بلکه با اشتیاق به تلاش برای پی بردن به علّت ایجاد موقعیت مورد نظر میپردازد. درکل، از میان تمامی واژه های ذکر شده، اصطلاحات «شک و انتظار» و «اشتیاق و تعلیق» و «تعلیق و انتظار» از لحاظ دقّتِ تعبیر بر سایرین برتری دارند.
۱-۲-۴٫ بحران
بحران داستان زمانی ایجاد میشود که کشمکش بالا گرفته و اوضاع به وخامت میانجامد. این وخامت اوضاع، رسیدن به نقطۀ اوج را تسریع میکند (رضایی، ۶۸:۱۳۸۲، داد، ۷۴:۱۳۸۷، میرصادقی، ۲۹۷:۱۳۸۶). داستان میتواند بحرانهای متعدّدی داشته باشد، امّا آنچه به عنوان بحران مورد نظر ماست بحران اصلی داستان است؛ یعنی بحرانی که با رساندن کشمکش به بالاترین حد، زمینه‌ساز رسیدن به نقطۀ اوج گردد. پس نمیتوان بحران اصلی را چنانکه عربعلی رضایی معتقد است «واپسین بحران» (۶۷:۱۳۸۲) و یا چنان‌که میرصادقی میگوید، نقطهای دانست که «نیروهای متقابل برای آخرین بار با هم تلاقی می‌کنند» (۷۶:۱۳۹۰). زیرا اگر پیرنگ را همچون فریتاگ یک هرم بپنداریم، کشمکش و بحران باید تا پس از نقطۀ اوج با شدّتی کمتر ادامه یابند تا به گره‌گشایی بیانجامد.
پس بحران اصلی داستان را میتوان واپسین بحران قبل از اوج، – نه آخرین بحران داستان- دانست. به همین دلیل گاه واژه‌هایی چون Key moment و Turning point که در فارسی به معنای لحظۀ کلیدی و نقطۀ عطف هستند، برای بیان این مرحله از داستان برگزیده میشوند (مستور، ۲۲:۱۳۸۷ ، شمیسا، ۱۷:۱۳۷۳)، تا به بحران اصلی داستان؛ یعنی بحرانی که نقش نقطۀ عطف را در کشاندن داستان به نقطۀ اوج ایفا میکند، اشاره شود.
برابرهای فارسی این مفهوم عبارت‌اند از: بحران، لحظۀ کلیدی، نقطۀ عطف.
«بحران» معادل فارسی کلمۀ Crisis (ایبرمز،۱۳۹:۱۹۸۱)، واژهای عربی است که به زبان فارسی راه یافته و در لغت به معنای «شدیدترین وضع مریض در حالت تب و بیماری و به منزلۀ نقطۀ عطفی است که به بهبودی و یا وخامت حال بیمار میانجامد. به زمان بیثباتی و تزلزل و اوج وخامت اوضاع نیز بحران گفته میشود» (رضایی، ۶۸:۱۳۸۲).
گاهی برای تمایز بحران اصلی داستان از واژۀ «لحظۀ کلیدی» استفاده میشود (مستور، ۲۲:۱۳۸۷). هرچند این اصطلاح در این باره بهترین تعبیر است. امّا نمیتواند بیانگر معنای کلّی بحران باشد. هرگاه بحران با نقطۀ اوج داستان همراه شود، معمولاً دربردارندۀ تغییر و تحوّلی در داستان است که به همین خاطر، گاه از آن با اصطلاح «نقطۀ عطف» یاد میشود (شمیسا، ۱۷:۱۳۷۳). این اصطلاح، نیز همچون «لحظۀ کلیدی» بیانگر یکی از ویژگیهای بحران بوده و دربردارندۀ تمام خصوصیّات مورد نظر در تعریف نمیباشد. پس بهتر است برای بیان دقیق مفهوم از واژۀ «بحران» استفاده شود.
۱-۲-۵٫ نقطۀ اوج
در تعریف نقطۀ اوج سخن بسیار گفته شده است. از جمله میتوان به سخن جمال میرصادقی (۷۶:۱۳۹۰) اشاره داشت که میگوید: «لحظهای است در داستان کوتاه، رمان و نمایشنامۀ منظوم که در آن بحران به نهایت خود برسد و به گره‌گشایی داستان بیانجامد». اکتفا به این تعریف ما را در تشخیص نقطۀ اوج اصلی داستانهایی که چندین بحران داشته و هر بحران نقطۀ اوجی دارد، دچار مشکل میکند.
پس لازم است از تعریف کاملتری که سیما داد (۴۹۴:۱۳۸۷) ارائه میدهد، بهره بگیریم. از نظر او نقطۀ اوج، «لحظهای است که در پیرنگ سنّتی، کشمکش به بحرانیترین درجه از قوّت میرسد و معمولاً قهرمان داستان به نحوی به تشخیص موقعیّت و تصمیمگیری میرسد و عمل داستانی پس از آن در سراشیبی قرار میگیرد». براساس این تعریف، نقطۀ اوج اصلی داستان زمانی است که شخصیّت اصلی داستان راه خود را انتخاب کرده و سپس تصمیمگیری کند. چنانچه در داستان چند بحران وجود داشته باشد، نقطۀ اوج اصلی میتواند پیش از چند اوج دیگر که شدّت کمتری دارند قرار بگیرد (رضایی، ۵۳:۱۳۸۲). این نکته باز هم اشاره به امکان وجود بحرانهای متعدّد در یک داستان دارد. چرا که اگر بگوییم نقطۀ اوج میتواند پیش از چند اوج دیگر که شدّت کمتری دارند قرار بگیرد مثل این است که گفته باشیم بحران اصلی میتواند پیش از چند بحران با شدّت کمتری قرار بگیرد؛ چراکه هر نقطۀ اوجی نشان‌دهندۀ وجود یک بحران است و این مؤیّد سخن قبلی ما در مورد بحران است که: بحران اصلی، حتماً واپسین بحران نیست بلکه شدیدترین آن است، همان‌طور که نقطۀ اوج اصلی بالاترین نقطۀ داستان است امّا میتواند نقاط اوج ضعیفتری هم بعد از آن قرار گیرد.
پس اوج داستان جایی است که بحران اصلی یعنی (شدیدترین بحران پیرنگ) به اوج خود برسد. این نقطه را «نقطۀ اوج داستان» میدانند؛ هرچند در بسیاری از داستانها این بحران مقدمۀ نقطۀ اوج است (یونسی،۲۲۲:۱۳۶۹)پس از این مرحله است که مرحلۀ بعدی داستان که اغلب آن را با گره‌گشایی تعبیر میکنند آغاز میشود و در آن سرنوشت قهرمان داستان رقم میخورد و از آنجا که در این مرحله از داستان احساسات خوانندگان به اوج تلاطم میرسد، گروهی نقطۀ اوج داستان را قلّۀ جاذبه و احساس داستان میدانند (همان:۲۲۱).
برابرهای فارسی این مفهوم عبارت‌اند از: اوج، نقطۀ اوج، بزنگاه، نقطۀ مرکزی داستان، نقطۀ برگشت کنش.
کلمۀ «اوج» معرب «اوک» فارسی به معنای بلندی و بلندترین نقطه میباشد و «نقطۀ اوج» نیز بلندترین نقطۀ هرچیزی را گویند. با اینکه این دو واژه مترادف‌اند امّا گروهی در ترجمۀ Climan از «اوج» (رضایی، ۵۳:۱۳۸۲) و عدهای از «نقطۀ اوج» استفاده کردهاند (مستور، ۲۲:۱۳۸۷ ، میرصادقی، ۲۹۷:۱۳۸۶ ، ایبرمز و هرفم، ۳۳۰:۱۳۸۷) که هر دو برای بیان مفهوم مورد نظر درست و زیباست.
«بزنگاه» در لغت به معنای “جای مخوف و محل دزدان و رهزنان، جایی که خوف رهزنان داشته باشد، جای قطع طریق” معنا شده (دهخدا: مادۀ بزنگاه)، و عدهای آن را به عنوان مترادف واژه های قبلی پذیرفته اند (میرصادقی و میمنت، ۴۴:۱۳۷۷، مهاجر و نبوی، ۲۸:۱۳۸۱). شاید بتوان این واژه را در معنای مجازی آن به عنوان معادل اوج قرار داد.
گروهی از نویسندگان در کنار واژههایی چون «اوج» ، «نقطۀ اوج» یا «اوج داستان» از عبارت «نقطۀ مرکزی داستان» بهره گرفتهاند (گلشیری، ۱۳۷۱،ج۱۷۰:۱). امّا این اصطلاح در مورد همۀ داستانها نمیتواند جاری باشد زیرا نقطۀ اوج در برخی، در پایان قرار میگیرد که در این صورت یا با گره گشایی همراه میشود و یا اوج در پایان داستان و گره‌گشایی بر عهدۀ تخیل خواننده است (یونسی، ۲۲۴:۱۳۶۹).
در برخی متون «نقطۀ برگشت کنش» به عنوان یکی از مترادفهای بحران آمده است (مارتین، ۵۷:۱۳۸۲). با توجه به تعریفی که از کنش در بخشهای قبل ارائه گردید منظور از این عبارت، جایی یا نقطهای از داستان استکه جریان حوادث ازصعود به سمت نزول میرود. در واقع این عبارت ترجمۀ دیگری است از اصطلاح Turning point که قبلاً با اصطلاح «نقطۀ عطف» مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت.
۱-۲-۶ . گرهگشایی
به آخرین عنصر ساختاری پیرنگ، گرهگشایی میگویند. گرهگشایی « نتیجۀ نهایی رشته حوادث است» (میرصادقی،۷۷:۱۳۹۰) که در آن رازها کشف، معمّاها حل، سوء تفاهمات برطرف شده، انتظارها به پایان رسیده و سرنوشت شخصیّت اصلی مشخص میگردد؛ سرنوشتی که میتواند شکست و ناکامی و یا موفقیّت، کامیابی و پیروزی قطعی باشد.
با اینکه معمولاً گرهگشایی قبل از بخش پایانی داستانها روی میدهد امّا گاه پیرنگ به گونهای طراحی میشود که گرهگشایی درست با پایان داستان همراه میشود (مستور،۲۴:۱۳۸۷). در مواردی نیز داستان در نقطۀاوج پایان یافته و گرهگشایی بر عهدۀ خواننده است تا به کمک تخیّل خود و به یاری سرنخهای موجود در داستان آن را به پایان رساند (یونسی،۲۲۴:۱۳۶۹). واژۀ Denouement (چارلز،۵۱:۲۰۰۲) معادل فرانسوی، Rezolution (پرینی،۴۹:۱۹۷۴-۵۰) معادل انگلیسی و Rising action (ایبرمز،۱۳۹:۱۹۸۱) مترادف آن، همگی برای بیان مفهوم مورد نظر کاربرد دارند امّا واژه های Catastrophe (کادن،۱۰۵:۱۹۸۴) و Solution فقط برای پایان پیرنگ در نمایشنامه به کار میروند.
برابرهای فارسی این مفهوم عبارتند از: گرهگشایی، رازگشایی، رفع شبهه، فاجعه، گرهگشایی فجیع، فرجام و مصیبت، حلّ و رفع، حلّ و فصل، راه حل، گشایش، واقعۀ فرود آینده، عمل در حال نزول، عمل فرودین، فرود، عمل نزولی، پایانه نگاری، دنومان.
بیشترین کاربرد را در میان معادلهای فارسی ذکر شده، «گرهگشایی» داشته (ولک،۴۷۶:۱۳۷۵، میرصادقی و میمنت،۲۳۰:۱۳۷۷) و چون قادر به بیان دقیق مفهوم در تمام داستانها و پیرنگهاست، از نظر ما میتواند بهترین مورد در میان مواردی باشد که ذکر خواهد شد.
«گشایش» از معادلهایی است که برخی از مترجمان و نویسندگان در برابر Resolution ذکر کردهاند (رادفر،۲۵۱:۱۳۶۶، میور،۲۶:۱۳۷۴، مهاجر و نبوی،۱۷۳:۱۳۸۱) که مترادف گرهگشایی است.
واژگان و اصطلاحاتی چون «فاجعه»، «گرهگشایی فجیع»، «فرجام و مصیبت» معمولاً برای پایان پیرنگ تراژدی (که با کشته شدن قهرمان اصلی همراه است) به کار میرود نه پایان تمام پیرنگها. این اصطلاحات معادل Catastroph و Solution قرار گرفتهاند (سلیمانی،۱۱۸:۱۳۷۲، آشوری،۴۹:۱۳۸۴). گاهی نیز فاجعه به همراه مصیبت آمده است (رضایی،۴۱:۱۳۸۲) که دربردارندۀ همان مفهوم میباشد.
برخی نویسندگان علاوه بر گرهگشایی برای پایان پیرنگ کلمۀ «رازگشایی» را به کار بردهاند (مستور،۲۰:۱۳۸۷، سناپور،۲۹:۱۳۸۳،۲۸). امّا بهتر است این واژه در مورد پیرنگی مانند پیرنگهای پلیسی به کار رود که گره های طرح آن را راز یا معمّایی تشکیل میدهد. بنابراین کلمۀ «رازگشایی» در همۀ پیرنگها مفید واقع نمیشود.
«رفع شبهه» اصطلاح دیگری است که برای این بخش پیرنگ به کار میرود (ایبرمز و هرفم،۳۳۱:۱۳۸۷). شبهه در لغت به معنای «پوشیدگی کار» (دهخدا، مادۀ شبهه) و رفع شبهه نشان دهندۀ رفع ابهامات و سوءتفاهمات و دربردارندۀ بخشی از مفهوم مورد نظر میباشد و همچون کلمۀ قبلی در برگیرندۀ پایان همۀ پیرنگها و داستانها نیست. این اصطلاح به گرهگشایی در پیرنگی اشاره دارد که در آن راز و معمّایی و یا شبههای وجود داشته است.
گاه این مرحله از داستان با تعابیر دیگری چون «حلّ و رفع»، «حلّ و فصل»، «راه حل» بیان میشود (مهاجر و نبوی،۱۷۲:۱۳۸۱). حل در لغت به معنای گشادن (دهخدا، مادۀ حل) و گشودن گره (انیس و دیگران، مادۀ ح ل ل) است و با اینکه خود به تنهایی بیانگر مفهوم گرهگشایی است، امّا چنانکه مشاهده میشود با کلماتی مانند «رفع» و «فصل» نیز همراه میگردد. «حلّ و رفع» و «حلّ و فصل» هر دو به معنای گرهگشاییاند امّا «راه حل» همان معنای حل را نداشته و در نتیجه از دقّت لازم در بیان مفهوم برخوردار نیست. هرچند واژۀ «حل» بهدرستی بیانگر مفهوم است امّا با وجود واژگان دقیق فارسی، بهتر آنکه از معادلهای فارسی دراینباره بهره ببریم.
چنانکه پیشتر گفتیم، اصطلاح Falling action یکی از مترادفهای Denouement و Resolution است (ایبرمز،۱۳۹:۱۹۸۱) که در فارسی به چند صورت ترجمه شده است. «عمل فرودین» را سیما داد (۵۳۷:۱۳۸۷)، «عمل نزولی» را سیروس شمیسا (۱۷۰:۱۳۷۳)، «عمل در حال نزول» را محسن سلیمانی (۴۲:۱۳۷۲) را به کار بردهاند و همگی مفهومی یکسان دارند…گاه در برخی متون در کنار معادلهای فارسی همچون گرهگشایی، از اصل فرانسوی کلمه یعنی «دنومان» هم استفاده شده است (شمیسا،۱۷۰۱:۱۳۷۳)، امّا به دلیل وجود معادلهای مناسب فارسی، استفاده از این واژه مناسب نیست.
فصل دوم:
بررسی پیرنگ و عناصر ساختاری آن
درداستانهای مثنوی
۲-۱٫ طرح

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:35:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم