در این ابیات به وضوح می توان احساسات مادرانهی شاعر را درک کرد چه این که در دو جای شعر نیز مستقیم از لفظ مادرانه استفاده کرده است.
سیمین در این ابیات با یاد کودکی و آرزو های دست نیافته ی خویش که داشتن عروسک است آغاز می کند و سپس کمال آرزوها را در زاده شدن فرزندان در بزرگسالی می یابد و معتقد است فرزندان او از عروسک زیبا ترند. گویی که زادن فرزند جبران همهی آن آرزوهای روزگار خُردی را می کند. آن گونه که می دانیم در روانشناسی زن نیز به نقش بچه دار شدن و حس تکاملی که زن پس از زادن فرزند در خود احساس می کند اشاره ها کرده و قلم ها زده اند: « در دیدگاه سنتی، مادری ارمغانی است که در وجود زنان به طور طبیعی و غریزی نهاده شده است و در بسیاری از جوامع، به ویژه جوامع شرقی این دیدگاه هم چنان پای بر جاست. این دیدگاه باور های زیر را در بر دارد:
هر زنی به طورغریزی، به داشتن فرزند گرایش دارد.
داشتن فرزند، عالی ترین دستاورد ممکن برای زن است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

زنانی که مادری را تجربه کرده اند، در مقایسه با دیگران، از نظر روانی سالم تر و شاداب ترند.
زنان به طور غریزی، از لحظه ی تولد و گاه از لحظه ی انعقاد نطفه، نسبت به فرزند خویش عشق می ورزند.»۴
حال با این همه تغیرات عاطفی در فرایند مادر شدن پر واضح است که این حس نسبت به کودکان دیگر غیر از فرزند نیز قابل تسری است چه این که این احساس مادرانه را سیمین در قبال شاگردان سبق خوان خود نیز ابراز می دارد.
در بیان این حس الهی و قوت آن در این شعر می توان به اشارهی سیمین در مرگ همسر و فرزند پرداخت آن جا که مرگ همسر را فرا یاد می آورد این گونه می سراید:
وان عشق و آغوش دیگرهمگام و همراه و همسر / گیرم شدش خاک بستر بیرون ز خاطر مبادم
گرچه همسر به عنوان نخستین عشق وارد زندگی زن می شود اما با زاده شدن فرزند وی را عشق دیگر نام نهاده است و با این که از دست رفته ولی حاضر به فراموش کردن وی نیست سیمین در پی همین ابیات آورده است:
در مرگ بیگاه ارژن شیرین ترین لعبت من / انگار صدبار مردم انگار صدبار زادم
توصیف او از مرگ نوه اش جان گزا تر است. او این مرگ نا بهنگام را هم پای صد بار مردن و به دردناکی صد بار زادن تصویر کرده است و این احساسی است که در اغلب زنان سراغ می توان گرفت.
به لحاظ بیانی در این ابیات جز توصیفات و تشبیهات ساده فن بیانی خاص دیگری نیست و اغلب کلمات در معنای حقیقی خود بکار رفته اند.
« سوگواری و ماتم زنان، در ادبیات معاصر، به شکل های گوناگون نمایان است. گاهی مادری در داغ فرزند خود، سیاه می پوشد و مویه می کند و گاه خواهری در فراق برادرش به ماتم می نشیند. تداوم غم و اندوه در وجود زن، از لطف و احساسات لطیفش سرچشمه می گیرد. مادر بالاترین نقطهی عواطف بشری، در داغ عزیزان و فرزندانش شکسته می شود.»۵ سیمین در شعر« بانو » نیز مضمون از دست دادن فرزند و توصیف حال مادر داغدیده را بیان می دارد که خود نمونه ای از صبورانه هاست:
بانو
« بانو این هدیه به تو؛ او را از من بپذیر!» / گفت و بردش سر دست افکندش از پله به زیر
قربانی بر سر خاک تابی خورد از سر درد / جوی خون بعد سقوط خاموشی بعد نفیر
ابلیسی دست گشاد انسانی رفت ز دست / وای از فرزند جوان صد وای از مادر پیر
با تو در خواب تو را دیدم در هاله ی ماه / چشمانت لاله ی سرخ، رویت گلبرگ زریز
بانو دیدم که به بر داری نوباوه دوتن / این یک چون ماه تمام وان یک چون مهر منیر
گردی نفشانده ز رخ بنشستی بر جسدی / با جانی تفته ز غم با قلبی خسته ز تیر
گفتی،‹‹ وا دین و خرد! آه از بی شرمی دد! / نعشی در پیش نهد، گوید از من بپذیر!››
بانو،بر کشته ی جهل افشاندی سیل سرشک / کردی بر تن کفنش زان بالاپوش حریر…
چون می رفتی، ز پیت دیدم نوباوه سه تن / یک تن آن نعش نحیف از نو چالاک و دلیر
برجاش افتاده به خاک ظالم در بند هلاک / چونان خارای پلشت، چونان خاشاک حقیر.
بانو، آگاه تویی: دیدی بر ما چه گذشت / بانو، دانای خبیر! بانو، بینای بصیر!
(مجموعه اشعار، یکی مثلا اینکه، بانو، صفحه ۱۰۸۷)
توصیف یک رخداد ظالمانه و شیطانی و در پی آن صبر و شکیبایی توأم با تدبیر و بصیرت در مرگی که از سر جهالت رقم خورده است تصویری از عمق درک و فهم زن در دشوارترین لحظات حیات است. غم از دست دادن فرزند و بر این غم سرشک باریدن و قبول جهالت وی در این اتفاق نافرجام نمای مدبرانه ی زن را به تأکید هر چه بیش تر در ابیات پایانی به تصویر کشیده است. وجود تشبیهاتی چون :
چشمانت لالهی سرخ رویت گلبرگ زریر
تصویر قربانی را در حالت بی جانی تجسم بخشیده است چشمان او را در سرخی به لاله و روی زرد فام او را به گل های زرد مانند کرده است. توصیف چهره دو فرزند باز در غالب تشبیه، یکی در زیبایی به ماه و دیگری در نورافشانی به مهر.
و در فرجام شعر تشبیه ظالم بر خاک افتادهی دربند هلاک گرفتار آمده، به خارای پلشت، در سنگ دلی و قساوت و خاشاک حقیر، در فرومایگی و دون پایگی.
در بیت :
ابلیسی دست گشاد انسانی رفت ز دست
« ابلیس » استعاره است از انسان بزه کار بَدکُنش که کردار او منجر به از دست رفتن انسان های دیگر می شود. این نمونه ها مجموع مشخصه های بیانی موجود در شعر است.
در نگاهی به شعر « گردن آویز » که باز هم مضمون آن غم از دست دادن فرزند است تصویر زنی به نمایش در آمده است که فرزند خود را از دست داده و شاعر به بیان حال او می پردازد این غزل سیمین حسن ختام جالب توجهی دارد که در جای خود بدان خواهیم پرداخت.
گردن آویز
آشفته حال و سودایی اندوهگین و افسرده / چادر به سر نپوشیده رخ با حجاب نسپرده
پروای گیر و بندش نه وز گزمگان گزندش نه / فکر « بپوش و پنهان کن » خاطر از او نیازرده
چشمش دو دانه ی انگور از خوشه ها جدا مانده / دست زمانه صد خُم خون ازاین دو دانه افشرده
دیوانه، پاک دیوانه با خلق و خوش بیگانه / گیرم برد جهان را آب او خوابش از جهان برده
بی اختیار و بی مقصد با باد رفته این خاشاک / خاموش و مات و سرگردان بی گور مانده این مرده
یک جفت اشک و نفرین را سرباز مرده پوتین را / آویز کرده بر گردن بندش به هم گره خورده
گفتم که: « چیست این معنی؟» خندید و گفت: « فرزندم- / طفلک نشسته بر دوشم پوتین برون نیاورده….. »
( مجموعه اشعار، یک دریچه آزادی، گردن آویز، صفحه ۸۷۰)
تصویر زنی سوگ وار و افسرده و توصیف حالات روحی و روانی او درست بر اساس مشخصه ها و نشانه های روانی موجود در خصوص این بیماری که مشتمل است بر« عاطفی، شناختی، رفتاری و جسمانی »۶ به وضوح و با دقت نظر هر چه تمام تر توسط شاعر به نظم کشیده شده، از تغییرات رفتاری زنان دچار شدن به بیماری افسردگی است اگر چه که این تغییر اختصاصی زنان نبوده و در مردان نیز قابل مشاهده است « تغییرات رفتاری به گونه ای است که فرد در انجام کار های عادی توان اندکی از خود نشان می دهد و آراستگی ظاهری را به دست فراموشی می سپرد، بدخوابی، کاهش ارتباط های اجتماعی، احتمالا اقدام به خودکشی از نشانه های دیگر آن است. »۹ نشانه کاهش ارتباط های اجتماعی زن مورد نظر شاعرعدم توجه او به هنجارهای اجتماعی است که در آن زندگی می کند آنجا که می سراید:
پروای گیر و بندش نه وز گزمگان گزندش نه / فکر « بپوش و پنهان کن » خاطر از او نیازرده
یا در این ابیات :
دیوانه، پاک دیوانه با خلق و خویش بیگانه / گیرم برد جهان را آب او خوابش از جهان برده
دیگر نشانه افسردگی که ذکر آن رفت اختلال شناختی است « افکار ناشایستگی، بی ارزشی، درماندگی، خود سرزنشی، بدبینی درباره ی آینده، کاهش درتوانایی تمرکز»۷ دراین ابیات غزل نمایان است:
بی اختیار و بی مقصد با باد رفته این خاشاک / خاموش و مات و سرگردان بی گور مانده این مرده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...