خلاصه و نتیجهگیری……………………………………………………………………………………..۱۹۱
فهرست منابع و مآخذ……………………………………………………………………………………۱۹۷
چکیدهی انگلیسی……………………………………………………………………………………….۲۱۴
چکیده

زبانشناسی شناختی به ارتباط میان زبان، ذهن و تجربیات فیزیکی- اجتماعی انسان میپردازد و به عنوان رویکردی معنابنیاد مجموعهای از نظریات را شامل میشود که استعارهی مفهومی و طرحوارهی تصویری از مهمترین آنهاست. استعارهی مفهومی به معنای ادراک مفهوم عینی یک پدیده از حوزهی «مبدأ» و انتقال آن به یک مفهوم ذهنی در حوزهی «مقصد» است و به عناصر و عوامل پیوند میان این دو حوزه، «نگاشت» میگویند. نگاشت یا انطباق میان دو حوزهی مبدأ و مقصد به کمک طرحوارههای تصویری انجام میگیرد که جانسون در کتاب بدن در ذهن در سال ۱۹۸۷ بهشکلی گسترده به آن پرداخت. طرحوارههای تصویری، ساختهای مفهومیِ بنیادین و انتزاعی در ذهن هستند که بر اساس تجربیات و فعالیتهای بدنی در حین تعامل یا مشاهدهی جهان اطراف حاصل میشوند و مهمترین تقسیمبندی طرحوارهها به سه گروه: طرحوارهی حجمی، طرحوارهی حرکتی، طرحوارهی قدرتی میباشد. این رساله به بررسی و مقایسهی این سه طرحواره در یکچهارم از غزلیات سعدی و حافظ پرداخته است و چون در این دیدگاه، زبان وسیلهی شناخت است،کوشیده تا با بررسی چگونگی کاربرد این طرحوارهها، به شناخت بهتری از شخصیت فردی و اجتماعی این دو شاعر دست یابد.

طرحوارهی حجمی، از بودنِ مفهومی، درونِ مفهومی دیگر سخن میگوید و طرحوارهی حرکتی، برای مفاهیم، حرکت، مسیر، مبدأ و مقصد در نظر میگیرد و طرحوارهی قدرتی، برای بیان موانع و مشکلات مسیر حرکت کاربرد دارد. مهمترین دستاوردهای شناختی این پژوهش عبارتند از :

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱٫ طرحوارهی حجمی مرتبط با واژهی «چشم» بیانگر آن است که نوع نگاه و شخصیّت سعدی و حافظ در دو قطب متضاد جای میگیرند. نگاه حافظ بیانگر شخصیّت درونگرا، شهودی، احساسی و دریافتگر اوست و نگاه سعدی گویای شخصیّت برونگرا، احساسی، متفکّر و قضاوتگر او.
۲٫طرحوارهی حجمی مرتبط با واژهی «سر» بیانگر آن است که عشق سعدی به خاطر شدت و حدت آن، به قلمرو «عشق پرشور» تعلق دارد و عشق حافظ به خاطر تداوم آن، به «عشق رفاقتی» نزدیک است. قرار داشتن مفهوم عشق در حجم «سر» نیز بیانگر تضاد دیرینهی عقل و عشق و نمادی از مبارزه ی مردم و طبقهی حاکم میباشد.
۳٫ طرحوارهی حجمی مرتبط با واژهی «دل» بیانگر آن است که در غزلیات سعدی، فضای آفاقی بر حجم دل حاکم است و در غزلیات حافظ فضای انفسی غلبه دارد.
۴٫ با توجه به طرحوارههای حرکت عمودی و چرخشی میتوان گفت که معشوق حافظ در شعر او جایگاهی بلندتر از معشوق سعدی دارد و نیز مفهوم انتزاعی زمان در شعر حافظ حرکتی دایرهوار دارد و در شعر سعدی حرکتی مارپیچ.
۵٫ در حوزهی طرحوارهی قدرتی، ظلم و ستم معشوق و مانعانگیزی او مطرح شده است که میتوان آن را بیان نمادین ظلم و ستم پادشاهان بر مردم دانست.

کلمات کلیدی:

طرحوارهی تصویری، طرحوارهی حجمی، طرحوارهی حرکتی، طروارهی قدرتی، عزلیات سعدی و حافظ.

فصل اوّل
مقدّمه

۱-۱٫ تعریف مسأله

زبان به عنوان وجه تمایز انسان از حیوان، از دیرباز موضوعی فکری و فلسفی محسوب می‌شده و همواره مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران بوده است؛ چنانکه دغدغهی شناخت زبان، منجر به شکلگیری دانش زبانشناسی شده تا زبان را به صورت تخصصی و علمی مورد بررسی قرار دهد. از طرف دیگر، محققان علوم شناختی برای زبان اهمیت زیادی قایل‌اند و آن را دریچه‌ی ورود به ذهن می‌دانند. از نظر آنان زبان یکی از عالی‌ترین نمودهای ذهن است که هم محصول شناخت است و هم خود فرایندی شناختی به حساب می‌آید. از این رو، زبان‌شناسیِ شناختی، به عنوان مکتبی که ساخت، یادگیری و استفاده از زبان را بهترین مرجعی می‌داند که می‌توان با بهره گرفتن از آن، شناخت انسان را توضیح داد، از جایگاه ویژه‌ای در علوم شناختی برخودار است (نورمحمدی، ۱۳۸۷: ۲).
اهمیت کاربرد شناختی زبان موجب شده تا آن را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار دهند: یکی مجازی که خاص زبان ادبی و شاعرانه است و دیگری، حقیقی که به صورت زبان روزمره و متعارف ظهور پیدا میکند و نیز گفته اند:
زبان حقیقی یا خودکار: زبانی است که صرفاً جنبه‌ی اطلاعی و ارتباطی دارد و در متون علمی به کار می‌رود.
زبان مجازی یا ادبی: زبانی برجسته، غیرمتعارف و معمولاً هنجارگریز و غیرخودکار است. در این زبان، از صنایع و آرایه‌های ادبی برای برجسته‌سازی سخن استفاده می‌شود تا از سخن بی‌نشان متمایز شود (صفوی، ۱۳۸۰: ۳).
استعاره از قدیم مهم‌ترین شگردِ انتقالِ زبان از کاربرد حقیقی به کاربرد ادبی و مجازی، تلقی می‌شده است؛ اما امروزه، هم در زبان خودکار و هم در زبان ادب، کاربردها و عملکردهای متنوعی دارد. میتوان گفت در گذشته فقط در حوزه‌ی ادبیات به استعاره توجه می‌شد؛ اما امروزه، این پدیده قلمروی فراگیر یافته و به مبحثی گسترده در زبان‌شناسی تبدیل شده است.
تعاملات زبان و ادبیات چنان گسترده و فراگیر است که نمی‌توان و نباید پدیده‌هایی چون استعاره را صرفاً در ساحت ادبیات تحلیل کرد؛ وانگهی، نمی‌توان فقط زبان روزمره را ابزار ارتباط آحاد بشر با یکدیگر دانست؛ زبان ادبیات هم نوعی ابزار ارتباطی است.
سنت مطالعه‌ی استعاره، به غرب و به ارسطو می‌رسد. ارسطو استعاره را شگردی برای هنرآفرینی می‌دانست و معتقد بود استعاره ویژه‌ی زبان ادب است و به همین دلیل باید در میان فنون و صناعات ادبی بررسی شود. این همان نگرش کلاسیک به استعاره است. نگرش دیگر به استعاره به قرون هجدهم و نوزدهم مربوط می‌شود که به دلیل بینش حاکم بر آن عصر، رمانتیک نامیده می‌شود. در این نگرش استعاره به زبان ادب محدود نشده و لازمه‌ی زبان و اندیشه برای توصیف جهان خارج به شمار می‌رود (صفوی، ۱۳۸۳: ۳۶۹).
یکی از نگرش‌هایی که به پیروی از رمانتیک‌ها، استعاره را جزء جدایی‌ناپذیر زبان می‌داند، معنی‌شناسی شناختی[۱] است. از نظر معنی‌شناسان شناختی، استعاره[۲] عنصری بنیادین در مقوله‌بندی و درک انسان از جهان خارج و نیز در فرایند اندیشیدن است. استعاره در این رویکرد تصویری نو می‌یابد و به هرگونه فهم و بیانِ هر مفهوم انتزاعی در قالب تصورات ملموس‌تر، اطلاق می‌شود. استعاره با این تعریف، دیگر خاص زبان ادبی نیست و در کاربرد روزمره‌ی زبان هم جای می‌گیرد. نظریهی معاصر استعاره[۳]– که در چهارچوب معنی‌شناسی شناختی به تبیین استعاره می‌پردازد- مدعی است که نه تنها زبان، بلکه شیوه‌ی درک آن هم از مقولات انتزاعی جهان می‌باشد و بر مبنای استعاره استوار است و استعاره اساساً فرایندی ذهنی و شناختی است و استعاره‌های زبانی، فقط نمود و شاهد استعاره‌های ذهنی محسوب می‌شوند. در عین حال، مطالعه‌ی نمود استعاره‌های ذهنی در زبان، از راه‌های شناخت استعاره‌های ذهنی است (گلفام و ممسنی، ۱۳۸۷: ۹۹).
استعاره‌های شعری، بسیار فراتر از صبغهی آرایهای، با جنبه‌های مرکزی و جدایی‌ناپذیرِ نظام‌های مفهومی ما سروکار دارند. شاعران بزرگ می‌توانند با ما سخن بگویند، چرا که آنان نیز از همان شیوه‌های تفکری بهره می‌برند که همگی داراییم. آنان با بهره گرفتن از ظرفیت‌هایی که همگی در داشتن‌شان مشترکیم، تجربیاتمان را برجسته می‌کنند، پیامدهای باورمان را می‌کاوند، طرز تفکرمان را به چالش میکشند و به نقد ایدئولوژی‌هایمان می‌پردازند. بدون داشتن دانش اولیه از ماهیت استعاره و چگونگی کارکرد آن، نمی‌توانیم درکی از کارکردهای تفکر استعاری چه در ادبیات و چه در زندگی خود داشته باشیم (لیکاف و ترنر، ۱۹۸۹: xi).
در علوم شناختی برای توجیه مفهوم‌سازی استعاره از طرح‌‌واره‌ها استفاده می‌شود. این طرح‌واره‌ها غالباً تصوری‌اند؛ یعنی براساس الگوی شناختی و مفاهیم بنیادین ذهن ما شکل می‌گیرند. از این مفاهیم و ساخت‌های حاصل از آن‌ها، برای توصیف موضوعات انتزاعی و اندیشیدن استفاده می‌شود (صفوی، ۱۳۸۳: ۳۷۶-۳۷۴).
هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه‌ی ساخت‌های طرح‌واره‌‌ای در غزلیات سعدی و حافظ می‌باشد. انواع مختلفی از طرح‌واره‌های تصویری[۴] در حوزه‌ی معنی‌شناسیِ شناختی مطرح شده است؛ اما این پژوهش فقط به بررسی طرح‌واره‌های حجمی [۵]، طرح‌واره‌های حرکتی[۶] و طرح‌واره‌های قدرتی[۷] میپردازد.
اشعار حافظ و سعدی همواره از جنبه‌ی زیبایی‌شناسی مورد توجه پژوهشگران قرار داشته‌اند. وجه اشتراک تمام این پژوهش‌ها محدود کردن استعاره در معنای سنتی آن است؛ اما این پژوهش‌‌در سایه‌ی نگاه نو و یافته‌های جدید معنی‌شناسی شناختی به تحلیل استعاره‌های غزلیات حافظ و سعدی می‌پردازد و به استعاره‌ها نه فقط به عنوان آرایه‌های ادبی، بلکه به عنوان کلید شناخت ذهن و زمینه های تفکر شاعر در زبان توجه دارد. نکتهی مهم این است که ما به ضرورت موضوع، هم استعاره‌های آشکار (= استعاره‌های شعری و ادبی) و هم استعاره‌های مخفی (= استعاره‌های زبانی) را مورد بررسی قرار می‌دهیم.
۱-۲٫ اهمیت و ضرورت پژوهش
با وجود اینکه نظریهی شناختی دیدگاهی نو است و سابقهاش به چهل سال نمیرسد؛ در ایران، در سالهای اخیر پژوهشهای ارزشمندی در این حوزه در قالب پایاننامهها و مقالات صورت گرفته است که حکایت از اهمیت آن دارد. در این راستا استعاره، به عنوان یکی از مطرحترین موضوعات حوزهی شناختی، توجه فراوانی را به خود جلب کرده است. این پژوهشها بیشتر بر داده های زبانی تمرکز کردهاند و جای خالی آن در حوزهی ادبیات فارسی احساس میشود.
کاربرد این نظریه در ادبیات را از چند جهت میتوان توجیه کرد :

    1. بحث دربارهی ادبیات از دیدگاه زبانشناسی سبب میشود زبان را در پیچیدهترین شکل خود بررسی کنیم. از آنجا که تار و پود ادبیات از زبان تشکیل شده و زبانشناسی وظیفهاش مطالعهی علمی زبان است، برخی از دستاوردهای زبانشناسی در بررسی آثار ادبی شیوهای مؤثر است» (شاهحسینی، ۱۳۹۰ : ۱۳).
    1. کاربرد نظریهی معاصر استعاره فراگیر است و میتوان آن را در انواع متون بررسی کرد . به عبارت دیگر این نظریه ادعا میکند که استعاره بر تفکر و اندیشه مبتنی است و تجارب عینی و ذهنی بشر را سازماندهی کرده و در زبان بازتاب میدهد. استعارهها در انواع زبان حضور دارند : در زبان ادبیات، در زبان سیاست، زبان علم، زبان مذهب، زبان هنر و هر تجلی زبانی که زاییدهی ذهن بشر است. آنچه در مباحث استعارهی مفهومی و اصول آن وجود دارد، به پیکرهی زبان ادبی نیز میتوان تعمیم داد و از این حیث تفاوتی در تحلیل وجود ندارد، جز آنکه در استعارههای ادبی اصل خلاقیت استعاری بیشتر به چشم میخورد.

به اعتقاد لیکاف و جانسون، استعاره، «یکی از مهمترین شگردها در تلاش برای فهم نسبی چیزی است که امکان فهم کامل آن وجود ندارد مثل احساسات ، تجربیات زیباییشناختی، عادات، اخلاق و آگاهی روحی» ( فیارتز ، ۱۳۹۰ : ۹۸ )که موضوعات اصلی ادبیات و به ویژه شعر غنایی را تشکیل میدهند. بنابراین، ضرورت بررسی استعارهی مفهومی در شعر بیشتر از زبان معمولی است.
به عنوان موردی از تحلیلهای شناختی استعاره در ادبیات میتوان به پژوهش لیکاف و ترنر (۱۹۸۹) اشاره کرد. آنان در کتاب «فراتر از استدلال محض»، انواع استعارههای شعری را مورد شناسایی و بررسی قرار دادند. به عنوان مثال استعارههای مفهومی زیر را دربارهی مفهوم زمان از میان شواهد شعری استخراج کردند:
زمان به منزلهی دزد (۳۵)، زمان به منزلهی بلعنده (۴۱)، زمان به منزلهی حرکت (۴۴)، زمان به منزلهی تخریبکننده (۴۲)، زمان به منزلهی تغییر دهنده (۴۰)، زمان به منزلهی ارزیابی کننده (۴۲)، زمان به منزلهی دروگر (۴۱) ، زمان به منزلهی تعقیبکننده (۴۶).
دربارهی استعاره در شعر سعدی و حافظ با رویکردی سنتی، مطالب ارزندهای به رشته تحریر در آمده است؛ اما با توجه به انقلابی که این نظریه در نگاه به استعاره ایجاد کرده، بررسی دوبارهی آنها در سایه یافته های نو ضروری مینماید، به ویژه دربارهی غزلهای سعدی که هرچند حاوی استعارههای زیادی هستند؛ اما در مطالعات سنتی به خاطر توجه صرف به استعارههای بدیع و شاعرانه یا اساساً استعاره فرض نشدهاند یا در قالب دیگر گونه های آرایه های ادبی قرار گرفتهاند. این پژوهش میتواند با بررسی جنبه های زبانی غزلیات سعدی بخشی از زیباییکلام او را روشن سازد که با عباراتی چون «چیزی غیر قابل لمس» و «چیزی غیر قابل نشان دادن» (دشتی، ۱۳۸۱ :۴۶) بیان کرده اند و یا به دلیل عدم درک این جنبه از زیبایی، او را به ناحق «بزرگترین ناظم زبان فارسی» (شاملو، به نقل از عابدی، ۱۳۹۰: ۵) نامیدهاند.
۱-۳٫ حدود پژوهش
در پژوهش حاضر یکچهارم غزلیات حافظ (=۱۲۴ غزل) تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی و به کوشش عبدالکریم جربزهدار و یکچهارم غزلیات سعدی (=۱۷۹ غزل) تصحیح غلامحسین یوسفی مورد مقایسه قرار میگیرند و پیکرهی پژوهش را تشکیل میدهند. غزلها با بهره گرفتن از روش نمونهگیری تصادفی منظم انتخاب شدند.
شماره عزلهای سعدی: ۲ – ۶ – ۱۰ – ۱۴ – ۱۸ – ۲۲ – ۲۶ – ۳۰ – ۳۴ – ۳۸ – ۴۲ – ۴۶ – ۵۰ – ۵۴ – ۵۸ – ۶۲ – ۶۶ – ۷۰ – ۷۴ – ۷۸ – ۸۲ – ۸۶ – ۹۰ – ۹۴ – ۹۸ – ۱۰۲ – ۱۰۶ – ۱۱۰ – ۱۱۴ – ۱۱۸ – ۱۲۲ – ۱۲۶ – ۱۳۰ – ۱۳۴ – ۱۳۸ – ۱۴۲ – ۱۴۶ – ۱۵۰ – ۱۵۴ – ۱۵۸ – ۱۶۲ – ۱۶۶ – ۱۷۰ – ۱۷۴ – ۱۷۸ – ۱۸۲ – ۱۸۶ – ۱۹۰ – ۱۹۴ – ۱۹۸ – ۲۰۲ – ۲۰۶ – ۲۱۰ – ۲۱۴ – ۲۱۸ – ۲۲۲ – ۲۲۶ – ۲۳۰ – ۲۳۴ – ۲۳۸ – ۲۴۲ – ۲۴۶ – ۲۵۰ – ۲۵۴ – ۲۵۸ – ۲۶۲ – ۲۶۶ – ۲۷۰ – ۲۷۴ – ۲۷۸ – ۲۸۲ – ۲۸۶ – ۲۹۰ – ۲۹۴ – ۲۹۸ – ۳۰۲ – ۳۰۶ – ۳۱۰ – ۳۱۴ – ۳۱۸ – ۳۲۲ – ۳۲۶ – ۳۳۰ – ۳۳۴ – ۳۳۸ – ۳۴۲ – ۳۴۶ – ۳۵۰ – ۳۵۴ – ۳۵۸ – ۳۶۲ – ۳۶۶ – ۳۷۰ – ۳۷۴ – ۳۷۸ – ۳۸۲ – ۳۸۶ – ۳۹۰ – ۳۹۴ – ۳۹۸ – ۴۰۲ – ۴۰۶ – ۴۱۰ – ۴۱۴ – ۴۱۸ – ۴۲۲ – ۴۲۶ – ۴۳۰ – ۴۳۴ – ۴۳۸ – ۴۴۲ – ۴۴۶ – ۴۵۰ – ۴۵۴ – ۴۵۸ – ۴۶۲ – ۴۶۶ – ۴۷۰ – ۴۷۴ – ۴۷۸ – ۴۸۲ – ۴۸۶ – ۴۹۰ – ۴۹۴ – ۴۹۸ – ۵۰۲ – ۵۰۶ – ۵۱۰ – ۵۱۴ – ۵۱۸ – ۵۲۲ -۵۲۶ – ۵۳۰ – ۵۳۴ – ۵۳۸ – ۵۴۲ – ۵۴۶ – ۵۵۰ – ۵۵۴ – ۵۵۸ – ۵۶۲ – ۵۶۶ – ۵۷۰ – ۵۷۴ – ۵۷۸ – ۵۸۲ – ۵۸۶ – ۵۹۰ – ۵۹۴ – ۵۹۸ – ۶۰۲ – ۶۰۶ – ۶۱۰ – ۶۱۴ – ۶۱۸ -۶۲۲ – ۶۲۶ – ۶۳۰ – ۶۳۴ – ۶۳۸ – ۶۴۲ – ۶۴۶ – ۶۵۰ – ۶۵۴ – ۶۵۸ – ۶۶۲ – ۶۶۶ – ۶۷۰ -۶۷۴ – ۶۷۸ – ۶۸۲ – ۶۸۶ -۶۹۰ – ۶۹۴ – ۶۹۸ – ۷۰۲ – ۷۰۶ – ۷۱۰ – ۷۱۴٫
شماره غزلهای حافظ: ۲ – ۶ – ۱۰ – ۱۴ – ۱۸ – ۲۲ – ۲۶ – ۳۰ – ۳۴ – ۳۸ – ۴۲ – ۴۶ – ۵۰ – ۵۴ – ۵۸ – ۶۲ – ۶۶ – ۷۰ – ۷۴ – ۷۸ – ۸۲ – ۸۶ – ۹۰ – ۹۴ – ۹۸ – ۱۰۲ – ۱۰۶ – ۱۱۰ – ۱۱۴ – ۱۱۸ – ۱۲۲ – ۱۲۶ – ۱۳۰ – ۱۳۴ – ۱۳۸ – ۱۴۲ – ۱۴۶ – ۱۵۰ – ۱۵۴ – ۱۵۸ – ۱۶۲ – ۱۶۶ – ۱۷۰ – ۱۷۴ – ۱۷۸ – ۱۸۲ – ۱۸۶ – ۱۹۰ – ۱۹۴ – ۱۹۸ – ۲۰۲ – ۲۰۶ – ۲۱۰ – ۲۱۴ – ۲۱۸ – ۲۲۲ – ۲۲۶ – ۲۳۰ – ۲۳۴ – ۲۳۸ – ۲۴۲ – ۲۴۶ – ۲۵۰ – ۲۵۴ – ۲۵۸ – ۲۶۲ – ۲۶۶ – ۲۷۰ – ۲۷۴ – ۲۷۸ – ۲۸۲ – ۲۸۶ – ۲۹۰ – ۲۹۴ – ۲۹۸ – ۳۰۲ – ۳۰۶ – ۳۱۰ – ۳۱۴ – ۳۱۸ – ۳۲۲ – ۳۲۶ – ۳۳۰ – ۳۳۴ – ۳۳۸ – ۳۴۲ – ۳۴۶ – ۳۵۰ – ۳۵۴ – ۳۵۸ – ۳۶۲ – ۳۶۶ – ۳۷۰ – ۳۷۴ – ۳۷۸ – ۳۸۲ – ۳۸۶ – ۳۹۰ – ۳۹۴ – ۳۹۸ – ۴۰۲ – ۴۰۶ – ۴۱۰ – ۴۱۴ – ۴۱۸ – ۴۲۲ – ۴۲۶ – ۴۳۰ – ۴۳۴ – ۴۳۸ – ۴۴۲ – ۴۴۶ – ۴۵۰ – ۴۵۴ – ۴۵۸ – ۴۶۲ – ۴۶۶ – ۴۷۰ – ۴۷۴ – ۴۷۸ – ۴۸۲ – ۴۸۶ – ۴۹۰ – ۴۹۴٫
۱-۴٫ سؤالهای پژوهش

    1. طرحوارههای تصویری در بیان مفاهیم انتزاعی مورد نظر سعدی و حافظ چگونه عمل میکنند؟
    1. طرحوارههای تصویری چه نگرشها و بینشهای سعدی و حافظ را مطرح مینمایند؟
  1. نسبت هر یک از طرحوارههای تصویری در غزلیات سعدی و حافظ چیست؟ و چه مفهومی دارد؟
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...