معنی بیت: اهل علم و دانش به درگاه تو متوسل شده و تقرب می‌جویند چرا که درگاه تو چون عروه الوثقی و دستاویز استوار و محکمی است که مأمن و ملجأ پناهندگان است.
۳۵)هر آنکسی که نبوید گل کرامت تو بنفشه وار برون کش زبان او ز قفا
گل کرامت: اضافه تشبیهی
بنفشه: گیاهی از تیره کوکناریان… (معین)، بنفشه را سر بر زانو نهاده، سرافکنده، دوتا و در رکوع گفته‌اند. زیرا ساقه‌اش نرم است و گل آن به طرف پایین خم می‌شود.
همچون بنفشه بر سر زانو نهاده سر زانو بنفشه رنگ‌تر از لب هزار بار
(خاقانی، ۶۱۷، به نقل از فرهنگ اشارات، ص ۱۷۸)
و خلاصه اینکه بنفشه و گل آن کج است و مثل این می‌ماند که گردن کج کرده باشد و گلبرگهای آن به گونه‌ای است که گویا زبان از قفا بیرون آورده.
قفا: پس گردن و پشت سر و مجازاً به معنی مطلق پس و عقب (غیاث).
معنی بیت: ای استاد بزرگوار! هر کسی که بویی از کرامت و بخشندگی و بزرگواری تو نبرده باشد، مثل گل بنفشه که گویی زبانش را از پشت سرش درآورده‌اند و سرش کج مانده است، زبان او را از پشت سرش درآور.
۳۶)اگر لطایف لطفت کند به روس گذر و گر خلاصه خلقت برد به روم صبا
۳۷)ز احترام تو زنّار بگسلد کافر به اهتمام تو ناقوس بشکند ترسا
لطایف: جمع لطیفه، چیزهای نیکو و نغز (معین).
روس: ناحیتی است که مشرق وی کوه بجناکست و جنوب وی رود روتاست، معرب وی صقلاب است، و شمال وی ویرانی شمال است و این ناحیتی بزرگ است و مردمانی بد طبع‌اند و بد رگ و ناسازنده و شوخ روی و ستیزه کار و حرب کن و ایشان با همه کافران کز گرد ایشان است حرب کنند و بهتر آیند و پادشاه روس را خاقان خوانند. روس اسم مردمی که روسیه از آنها لقب گرفته است تسامحاً همه سرزمین پهناور شوروی را روسیه می‌خوانند و در قرن ششم هجری قمری که (خاقانی شروانی در شعر خود نام روس را می‌آورد) یا نظامی گنجوی در اسکندرنامه این نام را ذکر می کند، مرکز قدرت به ولادیمیر انتقال یافت. اما در حقیقت قدرت مرکزی از روسیه بربسته بود.(فرهنگ لغات و تعبیرات با تلخیص).
روم: مراد از روم در مآخذ اسلامی بیزانس یا روم شرقی است که پایتختش قسطنطنیه (استانبول سابق) بوده است. (۲).
زنّار: به معنی کمربند «منطقه». زنّار کمربندی بوده که ذمیان نصرانی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بودند داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند. (تعلیقات دیوان مجیر).
ناقوس: چوب ترسایان که به وقت نماز خویش زنند و آن دو چوب است. یکی ناقوس که دراز باشد و دیگری وبیل که کوتاه است. (تعلیقات دیوان مجیر).
در این دو بیت موازنه رعایت شده است.
همچنین این ابیات «شریطه‌ی» قصیده است.
بین لطایف و لطف جناس اشتقاق وجود دارد.
بین روس و روم در بیت اول و زنّار و کافر و ناقوس و ترسا در بیت دوم تناسب هست. همچنین این دو بیت موقوف المعانی هستند.
معنی بیت: اگر لطیفه‌ها و نیکویی‌های لطف تو ]آوازه‌اش[ به روسیه برسد و اگر باد صبا شمه‌ای از خلق نیکویت را به روم ببرد، به پاس حرمت تو کافر زنار و کمربند ذمیان نصرانی را از کمر باز کند و به همت تو ترسا، ناقوس خود را (به پاس احترام) می‌شکند.
۳۸)بزرگوارا بپذیر عذر من که نبود مرا به گفتن مدح تو زهره و یارا
زهره و یارا: دل و جرأت و توانایی.
-ادامه‌ی شریطه است.
معنی بیت: ای بزرگوار عذر مرا بپذیر که من دل و جرأت و توانایی مدح و ستایش ترا ندارم.
۳۹)به ابتدای سخن چون به شعر پیوستم نهیب شعر توام کرد سینه پرغوغا
نهیب: ترس و بیم (غیاث).
معنی بیت: ای ممدوح بزرگوار! ترس و بیم شعر تو مرا آشفته کرد و شعر تو آنقدر ابهت دارد که من با دیدن آن قصاید غرا هول زده شدم و آشوب مرا در گرفت.
۴۰)چو نیست مدح ترا هیچ اول و مقطع بساط عجز فکندم به اول و مبدا
بین اول و مقطع و نیز مقطع و مبدا تضاد وجود دارد.
بساط عجز: اضافه تشبیهی.
معنی بیت: چون مدح تو آغاز و پایانی ندارد، بنابراین در آغاز و پایان سخن اظهار عجز و ناتوانی کردم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴۱)همیشه تا بنکوهند صورت نادان مدام تا بستایند سیرت دانا
۴۲)جهان ملاء علوم تو باد در دنیی خدای یار و معین تو باد در عقبی
جهان: مردم جهان (ذکر محل و اراده حال).
ملاء: گروه مردم، انجمن، محفل، پری، مقابل خلاء (معین).
این دو بیت ادامه ابیات شریطه قصیده است که شاعر با دعای ممدوح سخن خود را به پایان می‌برد. (دعای تأیید).
بین بنکوهند و بستایند و نادان و دانا نیز دنیا و عقبی در بیت دوم تضاد هست.
معنی بیت: مادامی که صورت نادان را بنکوهند و سیرت و خلق و خوی دانا را بستایند، جهان از علوم و دانشهای تو پر باد و خداوند در آخرت یار و معین تو باشد.
منابع قصیده‌ی ۵
۱-شهیدی، سید جعفر، شرح مثنوی (جزء دوم از دفتر دوم)، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۶، صص. ۴۰۶-۴۰۵ .
۲-ماهیار، عباس، نظم ۳ (خاقانی)، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، ص ۱۴۳ .
وزن قصیده:
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلان
بحر:
مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
این قصیده از خاقانی است و در دیوان وی به شکل صحیحی مضبوط است که سیزده بیت بیشتر از این قصیده است.* [۱]
این قصیده در مدح قزل ارسلان فرمانروای آذربایجان سروده شده است. «در این قصیده ارائه یک تشبیه تفضیل را از راه تشخیص، شاعرانه می‌بینیم و همچنین ملاحظه می‌کنیم که آنچه باعث تازگی و زیبایی تصاویر گشته «عنصر رنگ» است که با مایه‌های خیال شاعرانه رنگ‌آمیزی شده و این خیال به دنبال انتخاب ردیف «آفتاب» که خود رنگ دهنده و زیبایی بخش و متجلی کننده و جان بخش بی‌جان می‌باشد آمده است و از رهگذر همین توجه به رنگ است که به تعبیری از قبیل «شعر آفتابی» برمی‌خوریم که طفل شیرخوار آفتاب می‌شود.» (۱)
۱)ای عارض چو ماه ترا چاکر آفتاب یک بنده تو ماه سزد دیگر آفتاب
بین ماه و آفتاب مراعات النظیر و بین چاکر و بنده تناسب معنوی وجود دارد.
در مصرع اول تشبیه مضمر و تفضیل وجود دارد.
در این بیت اغراق و مبالغه نیز وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...