انواع مداخله بر اساس میزان وفاداری به گذشته در سه گروه بهسازی،نوسازی و بازسازی قرار می گیرند.این سه نوع مداخله، هر یک طیف گسترده ای از اقدامات را بر حسب نیاز شامل می شوند.
۲-۸-۱- بهسازی :
در این نوع مداخله اصل بر وفاداری به گذشته و حفظ آثار هویت‌بخش در آنهاست. فعالیت بهسازی با هدف استفاده از امکانات بالقوه و بالفعل موجود و تقویت جنبه‌های مثبت وتضعیف جنبه‌های منفی از طریق حمایت، مراقبت، نگهداری، حفاظت، احیا، استحکام بخشی، و تعمیرصورت می‌پذیرد. در اقدامات مربوط به بهسازی، مداخله ای چشمگیر در کالبد صورت نمی گیرد. زیرا کالبد در شرایط مناسبی به سرمی برد وتنها با جایگزینی عملکرد مناسب فعالیت، از فرسایش فضای شهر جلوگیری می شود.بنابراین، با ایجاد تغییراتی در فعالیتهای شهری، می توان شاهد فضاهای شهری مطلوب بود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۸-۲- نوسازی
در این نوع مداخله حد وفاداری به گذشته از انعطاف‌پذیری بیشتری برخوردار است و برحسب مورد از مداخله اندک تغییر را می‌تواند شامل گردد. فعالیت نوسازی با هدف افزایش کارایی و بهره‌وری، بازگرداندن حیات شهری به بافت می باشدو از طریق نوکردن، توان‌بخشی، تجدیدحیات، انطباق و دگرگونی صورت می پذیرد. در نوسازی بر فعالیت دائمی فضا تاکید شده و با ایجاد تغییراتی در کالبد، آن را معاصرسازی می کنند که به ایجاد فضای شهری مناسب منجر می شود، پس نوسازی شهری نیز سر در معیار سازی دارد. این عمل بر خلاف بهسازی می تواند به ایجاد فضاهای شهری جدیدی بینجامد و به گفت وگوی خلاق بین گذشته و آینده مدد رساند(مرادی،۱۳۸۲: ۵).
۲-۸-۳- بازسازی
در این نوع مداخله نه تنها هیچ الزامی برای حفظ گذشته وجود ندارد بلکه با هدف ایجاد شرایط جدید زیستی و کالبدی ـ فضایی و از طریق تخریب و پاکسازی، دوباره سازی صورت می‌پذیرد. در این حالت، فضای شهری در چهره های جدید یا در صورت اصل خویش، روابطی کاملاً جدید را بیان می کند. (اکبرپور،۳۷:۱۳۸۸).
۲-۹- عوامل فرسودگی
۲-۹-۱- عوامل شهرسازی- معماری
در چهارچوب موجودیت کالبدی شهر ، تفاوتهای شکلی و تفاوتهای کمی کاربرد موجود، بین عناصر مختلف و نیز قرار گرفتن هر یک از عناصر در موقعی متفاوت، به ویژه در دوره های پررونق کار و تحرک اجتماعی ، زاینده نابرابری های ثانویه است. نابرابریهای فضایی چه در باب تجهیزات و تاسیسات شهری و چه در باب واحدهای معماری شهری، هیچگاه در طول زمان وضع ساکنی ندارد و عموما در تاثیر پذیری متقابل ، تغییرات کمی و کیفی پیدا می کند.
زمینه های نابرابری شهری از این قرارند:
۱)کثرت احتیاجات فضایی و تنوع آنها در بخش قدیم شهر و ازدیاد و تراکم روابط بازرگانی و اجتماعی ، موجب می شود که حداکثر بهر ه گیری از حجم فضای ساخته شده شهر قدیم و بخش های تازه مطرح گردد. در این شرایط فشردگی روابط بین ساکنان و شاغلان در بخش های مرکزی قدیم شهر،شکل حادتری می یابد.
۲)در سکونت و شکل گیری مجموعه مسکونی تفاوت های فاحش زیادی بین بخش قدیم شهر،در زمینه تراکم ساختمانی،تراکم مسکونی،توپولوژی و ترکیب واحدهای سکونتی موجود بین محلات شهر قدیم و فضاهای نوساز اطراف آن ها وجود دارد.
۳)در زمینه ی پذیرفتن تاسیسات و تجهیزات مدرن شهری،امکانات و فرصت های نابرابر در قسمت قدیم و قسمت های جدید شهر وجود دارد. در شرایط برابر مساحت زمین و گسترش تاسیساتی شهر، هزینه احداث شبکه های مربوط در بخش قدیم بسیار افزونتر از فضای نوساز شهری است.
۴) تغییر کاربری ها و تجدید بنا در شهر قدیم با محدودیت های بیشتری همراه است و تفویض اختیارات بهسازی و نوسازی برای بخش قدیم و برای بخش جدید به دو صورت متفاوت انجام می گیرد و در رابطه با پاره ای از عوامل فوق، دینامیسم خاصی بازار قیمت زمین را به تحرک در می آورد و به مساله تقویت بخش قدیم شهر و از بین بردن نا برابریهای آن در زمینه اجتماعی و شهرسازی بعد تازه ای می بخشد(حبیبی و مقصودی،۳۷:۱۳۸۱).
۲-۹-۲- عوامل اجتماعی
۱)تراکم و فشردگی بیش از حد روابط اجتماعی که به تغییر شکل خود روابط و هدف آنها منجر می گردد.
۲) ناآشنایی عمومی با ارزش های فرهنگی- اجتماعی نهفته در فضای کالبدی قدیمی شهر و بی تفاوتی نسبت به حفاظت و زنده نگه داشتن محیط شهری، که بصورت های متفاوت ، از طرف قشرهای مختلف شهروندان و اداره کنندگان شهر ، تظاهر می کند.
۲-۹-۳- عوامل اقتصادی
۱)تمایل عمومی در سرمایه گذاری ساختمانی در بخش های جدید شهرها.
۲) تغییر نوع احتیاجات و مصرف در فضاهای مسکونی، تجاری و خدماتی محلات قدیمی در رابطه با تغییر مصالح و وسایل و لوازم زندگی ، استفاده از سیستم ساختمانی فلزی و بتن مسطح،به کار گرفتن دستگاه های تهویه و کولر، همراه با تمایل بهرگیری از توپولوژی ساختمانی مدرن، افزایش قدرت خرید خانوارها و…
۳) توسعه طبقه متوسط در شهرها و جابه جا شدن تدریجی بی قید و شرط و آزادانه آنها از محلات قدیمی به بخش های نوساز شهرو فضاهای اطراف آن و در نتیجه ، قطع توجه مداوم به بافت قدیمی چه در سطح واحدهای معماری- شهری و چه در سطح تاسیسات و تجهیزات شهری عملاً اقتصاد شهر قدیم را به رکود می کشاند(همان:۳۸).
۲-۱۰-مشکلات بافت های فرسوده :
۲-۱۰-۱- مشکلات ناشی از شبکه آمد و شد و ترابری : نبودن مسیرهای سواره رو در اکثر قسمت های بافت قدیم موجب ایجاد چند مشکل می شود . در مورد ارائه و انجام خدمات شهری اضطراری از قبیل ورود اتوموبیل های آتش نشانی در مواقع آتش سوزی و آمبولانس در موارد بیماری و همچنین سایر خدماتی که نیازمند مسیر سواره می باشد. تاثیری که این مشکل بر تک تک واحدهای مسکونی واقع در مسیر کوچه های باریک بافت فرسوده ی شهر می گذارد به طورعمده دشواری حمل و نقل مصالح ساختمانی از خارج به درون محله و رساندن آن به واحد مسکونی جهت انجام تعمیرات و احیاناً نوسازی تمام یا بخشی از خانه می باشد. دسترسی ضعیف سواره برای واحدهای تجاری در بخش های فرسوده از موانع مهم در راه فعالیت این واحدهاست؛ زیرا حمل و نقل کالا را با اشکال روبرو ساخته و هزینه ی آن را بالا می برد. در نتیجه نسبت به نقاط دیگر کالاها با قیمت بالاتری عرضه شده و طبعاً با عدم استقبال خریداران مسکن مواجه می شود.
۲-۱۰-۲- مشکلات کالبدی: این رده از مشکلات پیش از هر چیزی ناشی از فرسودگی بیش از حد ساختمانها و از هم پاشیدگی سازماندهی فضا و سیمای کالبدی بافت است . به هم ریختگی چهره شهر چه در اثر رها شدن بافت و چه در اثر فرسودگی بیش از حد در محلات قدیمی آن چنان است که شهر قدیم چون توده ای از خرابه ها جلوه می کند. رها کردن ساختمانها ، متروک شدن بسیاری از فضاها، از میان رفتن فرهنگ حفظ و نگهداری ، سست بودن زمین و… به آن جا رسیده است که کالبد فضایی شهر قدیم نیاز به نوسازی و بازسازی دارد.
۲-۱۰-۳- کمبود تسهیلات و تجهیزات شهری و خدماتی: کمبودهایی که ساکنین بافت قدیم شهر در زمینه ی تسهیلات و تجهیزات شهری از آنها نام می برند، شامل: کمبود زمین بازی برای بچه ها، زمینهای ورزشی، پارکینگ، فضای سبز، درمانگاه، مدرسه، واحدهای تجاری در مقیاس محله می باشد.
۲-۱۰-۴- مشکلات اجتماعی: شهر قدیم به گواهی آمار و ارقام در حال تخلیه ی سریع از ساکنین خویش می باشد. ساکنینی که نه فقط دراثر فرسودگی و انهدام بیش از حد بافت، آن جا را رها می کنند که در اثر بروز مسایل اجتماعی ناشی از دگرگونی ساختاری شهر قدیم، راغب به زندگی در چنین بخشی نیستند(پورجعفر،۴۱:۱۳۸۸).
۲-۱۱- توسعه از درون
الگوی توسعه درون زای شهری متکی بر فرهنگ بومی و ساختار هر منطقه ی جغرافیایی است. توسعه درون زای شهری مخالف این است که برای مدرن شدن از طریق طرح های نوسازی و بهسازی، هویت، کارایی و کیفیت زیستی از دست برود.رشد شهر از درون خود این امکان را بوجود می آورد که شهرسازی جدید و طراحی شهری در معنای واقعی آن شکل گیرد و از طرف دیگر به جای سرمایه گذاری های اغلب سنگین در عرصه های خارج از شهر و رشد پراکنده و از هم گسسته ی شهر ، سرمایه گذاری در درون شهر همگام و منسجم با بیرون شهر انجام گیرد. به عبارتی رشد شهر از درون خود، توزیع متناسب و عادلانه ی تاسیسات و تجهیزات شهر را در تمامی سطوح آن برآورده می کند.
رشد شهر از درون خود و عدم توسعه افقی آن در نقاط پیرامونی و اطراف، سبب خواهد شد تا امکانات بیشتری برای توسعه ی منطقه ای که شهر در آن واقع است، فراهم آید که به کاهش هزینه ها و صرفه جویی در وقت و انرژی می انجامید. همچنین موجب کاهش از هم گسیختگی ساختار شهری و در نهایت رشد و توسعه متوازن می شود. البته شهرسازی بومی و توسعه شهر از درون خود، کنترل دست اندازی به نقاط پیرامونی،نه تنها محمل های قانونی فراوان،بلکه جرات ،شهامت و دقت دست اندرکاران و مسئولان شهری را می طلبد(مهندسین مشاور شاران،۱۲۳:۱۳۸۴).
۲-۱۲- هدف از نوسازی
هدف ما در روند نوسازی از طریق برنامه ریزی و طراحی بخش های فرسوده و ناکارآمد این است که محیط کالبدی و زندگی در این نواحی از شهر را چنان بهتر سازیم که مردم علاقه مند به ماندن در بافت یا برگشتن به آن باشند.
۲-۱۳- تجدیدحیات مراکز شهری در کشورهای کمتر توسعه یافته
تجربه چندانی در زمینه ی الگوها و راه حل های تجدید حیات مراکز شهری در کشور های کمتر توسعه یافته وجود ندارد ، آن چه که تاکنون اجرا شده است، پیاده کردن ناقص الگوهای موجود در کشورهای اروپایی یا آمریکا است. اصولاً تجربه این کشورها معمولاً به طور عمده مرتبط به مسائل مرکز شهرها نیست. به این دلیل که اساساً شهرهای کمتر توسعه یافته به ویژه در جهان سوم هنوز پذیرای مهاجرت های بزرگ مقیاس می باشند. بخش مرکزی شهرهای جهان سوم به صورت مراکز تجاری- فرهنگی به دور از توسعه صنعتی به رشد خود ادامه داده اند. جریان صنعتی شدن به ندرت در این شهرها اتفاق افتاده و تغییرات عمده شهری در اراضی عمران نشده در قالب برنامه های جامع صورت گرفته است؛ لذا بخش قدیمی کمتر تحت تاثیر قرار گرفته و یا به قولی به فراموشی سپرده شده است . بی توجهی به نواحی قدیمی شهرها و عدم سازگاری بافت قدیم با نیازهای جدید ، به همراه سرآمدن عمر طبیعی ساختمانها (فرسودگی فیزیکی) و وجود معضلات اجتماعی و اقتصادی ، اجباراً باعث برداشتن گامهایی برای توسعه این قسمت از شهر شده که اکثراً بر تجربه الگوهای غربی استوار است . بدون اینکه مسائل محلی و بومی چندان مدنظر قرار گیرد . این حرکت در جهان سوم مراحل ابتدایی خود را می گذراند(نورایی،۵۲:۱۳۹۰).
۲-۱۴- مروری بر تجارب بهسازی،نوسازی و تجدید حیات بافت های قدیمی وفرسوده در جهان
اندیشه نگهداری و حفظ شهرهای تاریخی یا بخش هایی از آنها یا نوسازی بخش های فرسوده اما هماهنگ با مجموعه شهر سابقه چندانی در جهان ندارد.سابقه این امر به قرن نوزدهم میلادی بر می گردد و مبتنی بر دو حرکت مهم در فرانسه و انگلستان است. فرانسوی ها در سال ۱۸۳۷م تشکیلاتی به نام کمیته ویژه هنرها و بناهای تاریخی را بنیان نهادند که کارش فهرست برداری و حفظ عناصر و اماکنی بود که در معرض خطر قرار داشت.چهل سال بعد یعنی در سال ۱۸۷۷در انگلستان شخصی به نام ویلیام موریس انجمنی را برای حفظ ساختمان های قدیمی پایه گذاری کرد که این انجمن هنوز هم پابرجاست. بدین ترتیب پیشینه قوانین و فعالیت های مربوط به حفظ و احیاء آثار باارزش شهری و نوسازی نواحی فرسوده به قرن نوزدهم باز می گردد و تا امروز ادامه و تکامل یافته است. در کشورهای اروپایی که خود نشانگر طرز تفکر و مبتکر روش بازسازی و طراحی شهری بافت فرسوده می باشند.سالهای طولانی فقط عناصر منفرد بدون توجه به روابط با اطراف طراحی می شدند اما این کشورها به مرور زمان به این مساله پی بردند که اگر فضاها و عناصر اطراف یک بنای باارزش و ثبت شده به حال خود رها شوند این بنا به تدریج ارزش های خود را در یک مجموعه شهری یا روستایی از دست می دهد.حتی اگر یک ساختمان منفرد و دارای ارزش معماری وجود نداشته باشد و هرگونه دخالت در اینگونه مجموعه ها باید کاملاً آگاهانه صورت گیرد(توسلی،۴۰:۱۳۷۴-۴۱).
۲-۱۵- تقسیمات مکانی فعالیت های مربوط به نوسازی بافت های فرسوده شهری و احیاء بافت قدیم در جهان
-تجارب جهانی به ۵ گروه قابل تقسیم است:
الف) انگلستان: در این کشور محافظه کار،بر اساس نگرش اقتصادی وسیع و سودهای کوتاه مدت شیوه برخورد با الگوی فرهنگ گرا سنخیت بیشتری دارد.
ب)فرانسه:نوسازی و بازسازی بافت های فرسوده در این کشور سنخیت بیشتری با الگوی نوگرا نشان می دهد.
ج)ایتالیا: در این کشور باستانی ، شیوه های بسیار متفاوتی در رویارویی با بافت های فرسوده و یا قدیمی تجربه شده است.
د)کشورهای اسکاندیناوی:این کشورها با تاکید بر برنامه ریزی شهری اصولاً مرمت بافت های قدیم شهری را در قالب برنامه ها و طرح های شهری در مقیاس کلان انجام داده اند.
ه)کشورهای اروپای شرقی:در این کشورها با تکیه بر اقتصاد متمرکز سیستم دولتی ، بخش های کهن شهری در قالب برنامه ریزی ملی مورد توجه قرار گرفته اند(جعفری،۳۶:۱۳۸۷).
۲-۱۶- بررسی تجارب برخی از کشورهای توسعه یافته و نیز درحال توسعه
۲-۱۶-۱-کشورهای توسعه یافته

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...