آنان پی جلب نفع گویند مدح

نه چون دگران برای زر می گویم

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

من مدح پی دفع ضرر می گویم

(دیوان ملک الشعرا بهار ، ج۲،۱۳۴۴ : ۱۲۸۹)
هرچند مخالفت های فرخی در دوره قبل باید زمینه حذف او را از سیاست و عرصه حکومت رضا شاه محو می کرد امّا به دلایلی این کار هنوز صورت نگرفته بود و فرخی در یکی دو دوره دیگر مجلس بعد از سلطنت رضاشاه به عنوان مخالف در مجلس حضور داشت، این امر احتمالا” به دلیل حمایت بعضی از اعضای دربار مثل تیمور تاش از فرخی بوده است، دلیل دیگر اینکه در قضیه جمهوری خواهی فرخی مخالفت و سر سختی از خود نشان نداده بود بلکه به دلیل حمایت روس ها از جمهوری رضاخان او نیز به تبع از سیاست حکومت شوروی نمی توانست با امر مخالف باشد امّا با این اوصاف مخالفت و اعتراض مستیم او نسبت به رضاخان کم نمی شد،خود وی این مطلب را در غزلی که در سال ۱۳۰۵ شمسی سرود اعلام می کند که هرگز دست از مخالفت بر نمی دارد فرخی در این شعر رضاشاه را (بی سرو پا) می خواند و او را ( لایق نگین و در خور اورنگ) نمی داند:

شب که دل با روزگار تار خود در جنگ بود
نیست تنها غنچه در گلزار گیتی تنگ دل
گر ز آزادی بود آبادی روی زمین
نوشدارو شد برای نامداران مرگ سرخ
بس که دل خون گشتم از نیرنگ یاران دو رنگ
بی سر و پایی که داد از دست او بر چرخ رفت
شاه و شیخ و شحنه درس یک مدرس خوانده اند
بر ندارم دست و با سر می روم این راه را

گر مرا چنگی به دل میزد نوای چنگ بود
هرکه را در این چمن دیدم چو من دلتنگ بود
پس چرا بی بهره از آن کشور هوشنگ بود
بس که در این شهر ننگین زندگانی تنگ بود
دوست دارم هرکه را در دشمنی یک رنگ بود
کی سزاوار نگین و در خور اورنگ بود
قیل و قال و جنگ شان هم از ره نیرنگ بود
تا نگویی فرخی را پای کوشش لنگ بود

( فرخی یزدی ، ۱۳۸۰ : ۹۳)
در میان شاعران اعتراض کننده به رضاشاه و حکومت وی، وضعیت عارف کاملا” با شاعرانی همچون ملک الشعرا و فرخی متفاوت بود، زیرا اینان به دلیل مخالفت و اعتراض با نظام دیکتاتوری رضاخان مدتی را در زندان سپری کرده بودند اما عارف داغ آزادی بر پیشانی داشت، هر چند که سال های آخر عمرش بی شباهت به زندان نبود ولی متأسفانه سروده های سال های پایانی عمر عارف بسیار کم و ناچیز است امّا هر چه هست در مخالفت و اعتراض به رضاشاه است.
عارف بعد از تثبیت سلطنت در سال ۱۳۰۶ اولین شعر خودش را در مخالفت با رضاخان سرود، وی در این شعر قتل عام مردم لرستان و خوزستان را مورد توجه قرار داده است و آن را برای رضاشاه و حکومت وی هنری نمی داند که به آن افتخار کنند:

به روزگار تو یک روز خوش به کس نگرفت
فکنده از چه صید مرغ خانه کمند
نریخت باده به دور تو در گلوی کسی
ز قتل عام لرستان و فتح خوزستان
زمام مملکت آن سان به دست غیر افتاد
نه نام ماند و نی ننگ زین دور در گیتی
مدار چشم توقع به آن که چشم طمع

خوشت مباد که این روز و روزگار نشد
شکار کرکس و شاهین کن این شکار نشد
که در شکنجه اندیشه ای خمار نشد
چو هند و نادر اسباب افتخار نشد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...