میتوانند مثبت یا منفی باشند و در محیط کار فراهم آیند (مثل تحسین، آگاهی از نتایج یا حقوق و دستمزد). پاداشهای درونی از احساسات فرد در رابطه با انجام دادن وظایف شغلی سرچشمه می گیرند (مثل احساسات مربوط به ارزش شخصی، غرور و اتمام یک کار). لولر می گوید وقتی فرد معتقد می شود که عملکرد او منتهی به آثار و نتایج دلخواه می گردد، در آن صورت، رضایت شغلی او باعث بالا رفتن سطح انگیزش شغلی در وی می شود و رابطه انگیزش ورضایت شغلی نیز دایره وار است. بنابراین می توان گفت: رضایت شغلی همان واکنش فرد نسبت به نحوه رفتاری است که در محیط کار با او می شود. هر فرد نوعی نقشه ذهنی از رفتارهایی که باید در محیط کار بروز دهد و نتایجی که نیازهای او را ارضاء خواهند کرد، دارد. بنابراین، مدیریت سازمان باید پاداشهایی را ارائه دهد که از نظر کارکنان، با ارزش تلقی میشوند (ساعتچی، ۱۳۸۲، ص ۳۲۵ تا ۳۲۹).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مدل لولر دررابطه با همبستگی بین انگیزش ورضایت شغلی
بر اساس نظریه سازگاری کار[۳۸] که به وسیله دیویس و لوفکیوئیست (۱۹۸۴) ارائه شده است،
میتوان میزان احتمال سازگاری فرد با محیط کار و مدت زمانی را که فرد در رابطه با شغل خود در محل کارش باقی خواهد ماند، پیش بینی کرد. به عبارت دیگر، می توان سازگاری شغلی افراد را براساس تطابق یا همخوانی شخصیت کاری فرد و محیط کار او، پیش بینی کرد. اگر میزان رضایت افراد از کار خود زیاد باشد، درسازمان باقی می ماند و با فراهم بودن شرایط دیگر، بهره وری شغلی نیز بالا خواهد بود. از طرف دیگر، اگر میزان رضایت افراد از کار خود کم باشد، شغل خود را ترک می کنند و در مواردی که امکان یافتن کار در جای دیگری برای آنان فراهم نباشد، بهره وری آنان نیز کاهش پیدا می کند. وقتی فرد با علاقه و بدون احساس اجبار و بیش از دیگران در محیط کار خود می ماند و به فعالیت اثر بخش می پردازد،
میتوان چنین نتیجه گرفت که به احتمال بسیار، از محیط خود راضی است (ساعتچی، ۱۳۸۲، ص ۳۲۶).
۲-۷-۱۴ نظریه بودن، وابستگی و رشد (ERG)
نظریه انگیزشی کار ERG که توسط کلایتون آلدرفر ارائه و توسعه یافت مربوط به نیازهای سلسله مراتبی مازلو است. او۳ نیاز اساسی را برشمرد. نیازهای بودن (E) [۳۹] نیازهای وابستگی ®[40]. نیازهای رشد (G)[41]. این نیازها شامل نیازهای پیشنهاد شده مزلو است و می توانند در داخل محیط کار برآورده شوند (آلدرفر،۱۹۷۲). نیازهای بودن، پایین ترین سطح نیازها، مربوط به بقای جسمانی است که شامل نیاز به غذا، آب، مسکن، سلامت جسمانی، سازمان می تواند این نیازها را از طریق دستمزد، مزایای جنبی، محیط کاری ایمن و امنیت شغلی برآورده سازد. نیازهای وابستگی شامل تعامل با دیگران است و رضایت از این روابط اجتماعی که سبب حمایت عاطفی، احترام، شناخت و تعلق می گردد. نیازهای وابستگی در مشاغل می توانند از طریق تعامل با همکاران و دوستان و در بیرون از شغل با خانواده و دوستان برآورده شود.
نیازهای رشد برخورد تمرکز دارد، مثل نیاز مابرای رشد شخصی و توسعه. این نیازها می تواند به نحوه کامل به وسیله استفاده از مهارتهایمان وتوانایی هایمان برآورده شود. نیازهای رشد شامل نیازهای حرمت ذات وخود شکوفایی مزلو می باشد.اگر در یک شغل چالش، اختیار و خلاقیت وجود داشته باشد
می تواند نیازهای رشد را ارضاء کند (مهداد، ۱۳۸۱، ص۱۳۲)
نظریه ERG درمقایسه بانظریه سلسله مراتب مزلو بیشتر قابل کاربرد مستقیم به انگیزش کارکنان است. نیز دارای حمایت تجربی بالاتری است (محسن زاده، ۱۳۸۳).
۲-۷-۱۵ نظریه جاذبه – به وسیله – انتظار (VIE)[42]
این نظریه توسط ((ویکتوروروم)) مطرح شده ومی گوید که انتخاب های مردم برمدرکه آنها قرار دارد که اگر آنها در یک راه معین رفتار نمایند پاداش های معینی را دریافت خواهند نمود (وروم ۱۹۶۴، ترجمه، مهداد،۱۳۸۲، ص ۱۳۹). در محیطهای کاری کارکنان راهی را انتخاب خواهند نمود که به انجام کار در سطحی بپردازد که نتیجه آن دریافت مزایای بیشتر است. آنان اگر انتظار داشته باشند که تلاشهایشان به بازده های مثبت مثل ترفیع و یا دستمزد بالاتر و یا این بازده ها به دیگر بازده های مطلوب منجر خواهد گردید، برانگیخته خواهند شد که سخت تر کارکنند. ارزش روان شناختی با جاذبه پاداش از فردی به فرد دیگر تغییر می کند. به عبارتی دیگر، درک ما از اهمیت بازده ها شدت آن را به عنوان یک انگیزنده تعیین
می کند. یک حقوق بالا و مسئولیت افزایش یافته دارای جاذبه مثبت برای اغلب مردم است. شرایط کاری خطرناک دارای جاذبه منفی برای اکثر مردم است. بازده آن گونه که ماانتظار داریم ممکن نیست خشنود کننده باشد. این سطح انتظار ماست که تعیین می کند که آیا ما برای به دست آوردن آن نتیجه سخت کار خواهیم نمود یا خیر. (آلدوین،۲۰۰۰).
سه وجه نظریه VIE به شرح زیر با هم ارتباط دارند: اول، کارکنان باید تصمیم بگیرند که آیا انتظار رفتارهای شغلی معینی دارند- مثل به موقع آمدن سرکار، پیگیری روش های ایمنی، یا افزایش بهره وری که احتمال بسیار دارد منجر به بازده خاصی گردد (انتظار). دوم، کارکنان باید تعیین کنند که آیا آن بازده منجر به بازده های دیگر خواهد شد- برای مثال، آیا رکورد تولید بالا منجر به جایزه خواهد شد (وسیله). سوم، کارکنان باید تصمیم بگیرند که آیا آن بازده ها برای برانگیختن آنان به رفتار در سطح معین ارزش کافی دارند یا خیر؟ (جاذبه) (مهداد، ۱۳۸۱، ص۱۴۰-۱۳۹).
۲-۸ عوامل مؤثر بر رضایت شغلی
تا کنون محققین زیادی عوامل و علل اساسی رضایت از شغل را، در سازمانهای مختلف بررسی کرده اند ولی دستیابی به یک الگوی جامع تا به حال تحقق نیافته و هر یک از محققین تعدادی عوامل را در رضایت شغل دخیل می دانند.
لاک مهمترین عوامل مؤثر بر رضایت شغل را موفقیت در سازگاری با کار، علاقه فردی به خود شغل، میزان خسته کننده بودن کار و تکراری بودن آن، پاداش منصفانه، سازگاری شرایط کار با نیازهای فیزیکی و احساس احترام نفس بیان می کند.
شورتز عوامل مؤثر بر رضایت شغلی را حقوق، امنیت کاری، ثبات شغلی، شرایط کاری خوب، امکان پیشرفت و ترقی در روابط انسانی می داند. کوین این عوامل را به دو دسته تقسیم می کند:
الف- عوامل محیطی: مانند سطح شغل، محتوای شغل، رهبری ملاحظه کار، دستمزد و فرصت ترفیع.
ب- عوامل شخصی: مانند سن، تحصیلات و جنسیت.
و از این مباحث می توان نتیجه گرفت رضایت شغلی احساس روانی است که از عوامل اجتماعی نیز تأثیر می پذیرد (شفیع آبادی، ۱۳۸۲).
۲-۹ بهداشت روانی
۱- منظور از بهداشت روانی عبارت از رشته ای تخصصی از بهداشت عمومی است که در زمینه کاستن بیماری های روانی در یک اجتماع فعالیت می نماید و بررسی انواع مختلف اختلالات ر وانی و عوامل مؤثری که در بروز آنها نقش دارند، در قلمروی کار این علم است. بدیهی است شناخت علت های به وجود آورنده اختلالات روانی برای از بین بردن علت های مزبور و یا غلبه بر آن ها بسیار مهم و ضروری است.
۲- در این تعریف «بهداشت روانی» به معنای سلامت می اندیشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود می تواند نسبت به ایجاد سیستم باارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی، ملی و بین المللی کمک نماید. وقتی سلامت روانی شناخته شد، برای دستیابی به آن اقدام می شود و مسیر جهت تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد (شاملو، ۱۳۸۲).
نقش فرهنگ بر شخصیت و رفتار انسان به طور کلی نقش فرهنگ را بر رفتار انسان، به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت، روانشناسان اجتماعی، فرهنگ را به صورت زیر تعریف می کنند:
فرهنگ عبارت از توانایی ها و عادت هایی است که آدمی به عنوان عضو جامعه کسب کرده است. ارتباط بین فرهنگ و شخصیت افراد به حدی است که بعضی از روانشناسان اعتقاد دارند که جدا کردن آن دو، تقسیم و تفکیکی نادرست است زیرا رفتار و وضع نفسانی اشخاص آئینه ای فرهنگ نما است و فرهنگ جدا از افرادی که آن را دارا هستند، وجود ندارد. از سوی دیگر می توان گفت که شخصیت بر اثر جریان فرهنگی شدن به وجود می آید و مفهوم شخصیت لااقل تا حدی نماینده جذب و عناصر فرهنگ موجود در محیط است. مطالعات روانشناسی فردی و اجتماعی نشان می دهند که سبک و روش زندگی فرد در ایجاد سلامت فکر و بروز اختلال های روانی واکنشی نهایت اهمیت را دارند (شاملو، ۱۳۸۲).
۲-۹-۱ اضطراب:
اضطراب هنگامی حس می شود که فرد پیش بینی مبهمی از خظری احتمالی داشته باشد که بنیان آن را نمی داند. اضطراب، حالاتی وصف ناشدنی دارد که می تواند با برخی دشواریهای بدنی توأم باشد. احساس فشار در گلو و قلب و دشواریهای تنفسی را «دلهره» اصطلاح کرده اند. به هر حال، دلهره و اضطراب، هر دو را از نظر علت یکی میتوان فرض کرد. تفاوت عمده اضطراب با ترس، در شناختن و نشناختن منبع آن است (همان منبع).
اضطراب خواه به مفاهیمی به صورت علامتی بارز، و خواه همراه با سایر اختلالات حالتی است که هسته مرکزی بسیاری از بیماریهای روانی می باشد.
در نوروز اضطراب، احساس نگرانی ناراحتی عمده بسیار است. اگر بصورت دوره ایی باشد اختلال هراس و اگر مزمن و مداوم باشد، اختلال اضطراب منتشر خوانده می شود. طبق راهنمایی تشخیصی و آماری بیماریهای روانی در اختلال هراس خصوصیت اساسی، حملات تکراری شونده اضطراب هراس و بی قراری است. حملات هراس با دوره های مشخص نگرانی که ناگهانی است ظاهر می شود بحث فشار روانی تا قبل از انقلاب صنعتی به گستردگی امروز نبود و بوجود آمدن سازمانهای بزرگ و پیچیده و همراه با تسلط تکنولوژی شرایط را به گونهای فراهم نموده است که امروز فشار روانی را یکی از معضلات جوامع بشری که موجب سلب آرامش شده است در تمامی علوم جای طرح و بررسی پیدا کرده است.
به راستی زمان حاضر، عصر اضطراب، فشارهای روانی و استرس است. دوره ای که در آن، انسان بیش از هر زمان دیگری در معرض عوامل موجد فشار قرار گرفته و مصائب و مشکلات بیشماری از هر طرف او را احاطه کرده است. در چنین جهان پرهیاهویی چگونه میتوان از فشارهای روانی اجتناب کرده و یا با آن به مقابله پرداخت ؟ (الوانی، ۱۳۷۴).
توجه به «همه گیری استرس» وضعی به وجود آورده است که می توان برای آن توصیف عبارت «جنگ و گریز همگانی» را به کار برد. از این رو چشم انداز تازه ای از دانش در این زمینه پدیدار گشته است مانند رفتار پزشکی و یا شناخت بیماریهای توأم عصبی روانی (احمد آبادی،۱۳۷۷ به نقل از کوئیک و کوئیک).
اضطراب به عنوان یکی از شایع ترین مشکلات عاطفی انسان امروزی آن چنان در تار و پود زندگی وی ریشه دوانیده که به جرأت می توان گفت: ریشه بسیاری از بیماریهای جسمی، کسالتی روحی، آشفتگیهای رفتاری و واکنش ناکافی او را این مشکل تشکیل می دهد. اضطراب در درون ما، واکنشی است در مقابل رشد سریع تکنولوژی، شهر نشینی، از هم پاشیدگی جوامع، بروز انقلابات، فشارهای روانی – اجتماعی و تعارضات فردی که به شکلی فراینده حیات بارور و موثر انسان امروزی را تهدید می نماید. (الوانی، ۱۳۷۴ به نقل از کاپلان و سادوک).
بنابراین در تمدن کنونی هر فردی در زندگی خود کم و بیش اضطراب را تجربه می نماید (جمال فر، ۱۳۷۳ به نقل از راس و آلن) و بسته به تجربیات شخصیت فرد عوامل مختلفی می توانند موجب اضطراب وی گردند: فضاهای باز، بلندیها، جمعیت،جوانان، تنهایی، انگیزه های غیر قابل کنترل درونی، تاریکی، غریبه ها و مانند آن از جمله این عوامل می باشند. آنهایی که از این اضطرابها در رنج هستند محتاج توجه،مساعدت و یاری والدین و خانواده، شبکه های حمایت گر اجتماعی، روان شناسان و افرادی ذی صلاح می باشند. لیکن متأسفانه بنا به عللی هیچکدام از توجهات و مساعدتها در دسترس فرد مضطرب قرار نمی گیرد.
۲-۹-۲ علل اضطراب:
اضطراب همیشه جنبه روانی نداشته، بلکه در برخی موارد یک بیماری است که اساس بیولوژیک دارد و کاملاً قابل کنترل و درمان است. بشر به منظور ادراک اضطراب غیر طبیعی از سه مدل استفاده کرده است، در ابتدا این نوع اضطراب به وقایع محیطی نسبت داده می شد، مانند حالت ماه یا عملکرد ارواح خبیثه و یا استرس ناشی از وقایع خرد کننده زندگی (پور افکاری،۱۳۶۸). بسیاری از پزشکان برجسته پیشنهاد کردهاند که ممکن است پایهای فیزیکی برای اضطراب غیر طبیعی، وجود داشته باشد، ولی هرگز از نظر فیزیکی مشکلی یافت نشده بود، زیرا که مغز توسط دانشمندان بطور دقیق، مورد تحقیق قرار گرفته است (شاملو،۱۳۸۲).
اضطراب مستقیماً با آینده ارتباط دارد و فاقد یک عامل عینی و مشخص است و دارای سه جنبه اصلی است:
الف) جنبه فیزیولوژی
ب)جنبه حرکتی
ج)جنبه شناختی – روانی
۲-۹-۲-۱ جنبه فیزیولوژیکی:
اضطراب مربوط به برانگیختگی سیستم عصبی است که آنرا به صورت یک هیجان معرفی می کند. جنبه فیزیولوژیکی شامل پدیده های قابل مشاهده هستند که اکثراً با هم بروز نمیکنند مانند میزان ضربان قلب، تنفس، مقاومت الکتریکی پوست، تعرق و حالت تهوع یا اسهال.
۲-۹-۲-۲ جنبه حرکتی:
شامل ارتعاشات عضلانی، بیش فعالی، به هم خوردن نظم و ترتیب حرکات و پایین آمدن آستانه پاسخهای حرکتی (از جا پریدن) میگردد.
۲-۹-۲-۳ جنبه شناختی – روانی:
اضطراب به طور یقین تلقی نامطبوعی از رفتار مبهم و تهدید آمیز در آینده و احساس دلهره و نگرانی است که فرد نمی تواند آن ها را توصیف کند. بنابراین اضطراب دارای اجزاء یا مولفه های سه گانه فوق است که با یکدیگر آمیخته اند و در یکدیگر اثر گذاشته و از یکدیگر تأثیر می پذیرند.
حالات فیزیولوژی:
۱- ضربان قلب
۲- تعرق و تنفس

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...