صفت وموصوف امروز در زبان فارسی باهم مطابقت نمیکنند نه در افراد و جمع و نه در مذکر ومونث .صفت های بیانی در فارسی همیشه مفرد است ، اگرچه موصوفش جمع باشد مانند مردان بزرگ ، زنان دانا
۳-۱-۷پسوندهای صفت ساز
پسوندهای همانند سازی و تشبیه و رنگ :داین عناصر عبارتند از : گون ، گونه، وار ، وار ، وش مثال سلیمان وار ، فولادوند و..
پسوند صفت ساز آلودگی و دارندگی :این عناصر عبارتند از :گین و صورتها و گونه های آن یعنی (گن) و (آگین ) ، مثال : خشمگین ، شوخ گن و…
پسوند نگهبانی : این عنصر عبارتست از (بان ) و گونه های دیگر آن( وان ) مثال : نگهبان ، دربان ،….
پسوند فاعلی و حالت : این عناصر عبارتند از : گار ، گر ، ان و.. مانند پرستار ،کارگر، آموزگار ..
پسوند نسبت : این عناصر برنسبت و شغل و مذهب و ملیت واصل ونسب دلالت دارد عبارتند از : (ی، ینه ، گانه ، ان ، مثال : ایرانی ، سیمین ، بازرگان ، دو گانه ،
پسوند های صفت ساز دارندگی : این عناصر عبارتند از (ور ) ، ( مند) ( ومند ) ( ویه ) مانند (دانشور)( تنومند ) ( عیالوار )و…
پسوند های صفت ساز لیاقت : این عناصر عبارتند از وار ، وی مثال : شاهوار ، دیدنی
پسوندهای صفت ساز مفعولی : این عنصر ها عبارتند از : (ه) ، (ار ) ،( کشته ) (گرذفتار )و…
پسوندهای صفت ساز مکان : این عنصرها عبارتند از (سیر ) (سار ) مانند گرمسار ، گرمسیر و…
پیشوند صفت ساز :
در فارسی پیشوند اندکست . در این مبحث بدو پیشوند مهم صفت ساز یعنی (هم) و (نا ) میتوان اشاره کرد . (هم) برای اشتراک است و بیشتر برسر اسم میاید مانند : همسفر ، همراز و نا برای نفی است و برسر صفت و اسم هردو میاید مانند : (ناجوانمرد ) و ناکام .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۱-۸صفت وگروههای وصفی عددی
صفت عدد ی یا عدد آن است که شماره یا ترتیب موصوف را تعیین کند مانند : دو روز ، سه کتاب ، روز دوم، سومین روز
صفت های عددی بردو قسم است ۱.عددی اصلی یا عدد اصلی ،۲.دیگر عددی ترتیبی یا عدد ترتیبی یا عدد وصفی که اولی برشماره و دومی برترتیب دلالت میکند .
۱.عدد اصلی برتعداد و شماره معدودی دلالت میکند : مانند (چهار کتاب ، (ده ماه ) .
در قدیم بجای بعضی از این عدد های مرکب بخصوص در شعر صورت های دیگری بکار می برده اند :مانند ؛ دوصد ، سه صد ؛
بزرگی سراسر بگفتار نیست دوصد گفته چون نیم کردار نیست (سعدی)
گزین کرد هم درزمان پهلوان ده و دو هزار از دلاور سران (اسدی )
همچنین در قدیم ره ، پی ، نوبت ، کرت ، و مانند آنها بمعنی (بار ) و (دفعه) نیز با اعداد اصلی گروه های قیدی شماره تشکیل میدادهاند :
هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی از اینطرف که منم همچنان صفایی هست (سعدی )
خیز و گلگشت چمن کن که بمانست براه چشم نرگس که تو یک پی بخرامی بروی (امیر خسرو دهلوی)
۳-۱-۹عدد اصلی واسم
۱.صفت های عداد پیش از اسم میایند و از لحاظ شکل شبیه به اسمهای مضاعفی میگردند که بدون کسره یا حرف اضافه دیگر پیش از متمم خود قرار میگیرند ؛ دختر دایی ، پسر دایی ، همه جا .
۲. مثل اسم پیش از بعضی از آنها عدد میاید مانند سه هزار ، نهصد ،
۳. گاهی در قدیم معدود آنها پس از حرف اضافه میا مده است ودر این صورت بشبه مضاف و شبه مضاف الیه شبیه میشود :
دگر صد هزار از گهر دار تیغ زپیش و زپس خود همی تاخت میغ ( اسدی )
هزار اسب رود از فیسله گزید دو ره هزار از بره سر برید (اسدی )

    1. ۴.بعضی از عدد های اصلی مثل اسم ؛ نشانه جمع میگیرند وبرمقدار نامعینی دلالت میکند مانند : صدها زن ، دهها مرد ، هزاران کتاب ،

۵.عدد کسری که نوعی عدد اصلی است بیش از پیش به اسم نزدیک میشود بطوریکه آخر آن مثل اسم کسره میگیرد مانند:نصف روز ، چهار یک مال ، یک پنجم سرمایه
۳-۱-۱۰صفت و گروه وصفی مبهم:
صفت مبهم آنست که با ابهام توضیحی درباره موصوف بدهد : مانند :هرروز ، هیچ کتابی ، برسه قسمست : ۱. پرسشی مثل : کدام ۲. تعجبی متنند : عجب و چه ۳. صفت مبهم اصلی ؛ مثل : هر .
صفت و گروه وصفی مبهم اصلی : آنست که با ابهام و بدون پرسش و تعجب توضیحی در باره موصوف بدهد.
این عناصر علاوه برابهام برامور دیگری از قبیل چگونگی ، مقدار ، شماره ، اشاره ، هم دلالت میکند و بطور کلی میتوان آنها را بردو دسته تقسیم کرد یکی منفی دیگر مثبت .
منفها عبارتند از هیچگونه و هیچ ، مانند هیچ کتابی نخریدم ، هیچگونه خبری از او ندارم . هیچ نوع و هیچ قسم را هم میتوان از گروه های راهم میتوان از گروه های وصفی این طبقه شمرد .

    1. مثبتها که خود در این مورد بکار میرود :

الف ). برای وحدت مانند یک وفلان ؛ یک شبی ، فلان مرد
یکی گربه در خانه زال بود که برگشته ایام و بد حال بود
ب) برای شماره مقدار ؛ مانند : چند ،چندین ، اینهمه اینقدر ، چندان ، هرچه و…
مثال در عبارت : چند روز ، هر اندازه ، هر مقدار ، هر مقدار پول ، هرچه آدم بود ،

    1. برای شمول که خودم بردوم قسم است یکی آنکه برتوزیع دلالت میکند و آن تنها کلمه (هر ) است مانند : هر هفته ، هرده هفته ، هرشب

ث) برای کیفت مثل : یکنوع ، نوعی ، قسمی و مانند آنها ، اینها را هم اگر بخواهیم صفت و گروه وصفی بگیریم ، باید از صفات مبهم به حساب آوریم ؛ منتها این عناصر فقط برکیفیت دلالت میکنند ؛ مثال نوعی کتاب ، یکنوع لباس ، هر نوع کار ، هر قسم کاغذ
۳-۱-۱۱ صفت اشاره
صفت اشاره آنهایی هستند که با اشاره حسی موصوف را نشان میدهند و عبارتند از :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...