۲-۱۶مربیان تعلیم وتربیت و تفکرانتقادی

۲-۱۶-۱سقراط

سقراط در اندیشه هایش ‌به این نکته اعتقاد دارد که بایستی روحیه جستوگری و کنکاش در بین افراد به وجود آید.وی با شیوه سوال گرفتنش این روحیه را در افراد به وجود می آورد.سقراط در ارتباط و تعاملش با افراد دیگر به نوعی خود را نادان به حساب می آورد، او در مکالماتش با افراد مختلف از سؤال استفاده می نمود. سقراط با بهره گرفتن از سوالات چالش برانگیز، فرد را به شناخت راه درست راهنمایی می کرد.

او با سوالات فرد را در بن بستی قرار می‌داد که مجبور شود درست را از نادرست تشخیص دهد و به اشتباه عقیده خود پی ببرد، از بررسی نحوه تعامل و برخورد سقراط با مردم به اعتقاد و توجه وی به عقاید و دیدگاه افراد پی برده می شود. بدین منظور او درکنار احترام به اندیشه ها و خود مختاری فرد سعی داشت که این اندیشه ها را مورد سؤال قرار دهد.سقراط به توانایی‌ها و استعدادهای درونی افراد اعتقاد داشت.از دیدگاه او معلمان بایستی به لیاقت و شایستگی دانش آموزان توجه نمایند و بر محور این استعدادها و قابلیت ها به تربیت شایسته آن ها بپردازد.در نگاه تربیتی سقراط اهمیت اساسی به اندیشیدن و تفکر کردن افراد داه شده است.فرد با سوالات مختلف بایستی به تحریک آموخته ها و اطلاعات خود واداشته شود. طوری که او به احساس نیاز خود درمورد آگاهی ها و اندیشه‌های تازه پی برده و به تبع آن روحیه کنکاش، فعالیت و جستجوگری در وی به وجود آید. ‌بنابرین‏ معلمان بایستی در کلاس‌های درس، فراگیر را از نادانسته ها و کمبودهای شناختی خود آگاه کنند.این آگاهی سبب ایجاد نیاز در دانش آموزان جهت پیگیری و دست یابی به اندیشهای مختلف می شود.(صفوی، مترجم،۱۳۸۹، ص۸۸).

روش سقراط فقط دستیابی به نتیجه نیست بلکه نتیجه را به دست آورده و آن را مورد بررسی قرار می‌دهد تا از اعتبار آن مطمئن شود.درصورت لزوم نیز کوشش‌های دیگری را تسهیل می کند.آنچه ازاین مباحث به دست می‌آید این نکته می‌باشد که سقراط به عقاید و باورهای دیگران احترام می گذاشت و سعی می کرد با توجه ‌به این عقاید و بر محور استعدادهای درونی افراد، زمینه تربیت صحیح آنان را با سؤالات تفکر محور خود فراهم نماید.امروزه یکی از وظایف اساسی معلمان در سطح کلاس، بیان سوالات واگرا و چالش برانگیز است،طوری که فراگیران به تبع این سوالات به دنبال مطالب و اطلاعات لازم بروند(شکوهی، مترجم،۱۳۸۶ص۲۱).

۲-۱۶-۲ افلاطون

یکی از مسائلی که درحوزه تربیتی به عنوان اصل و محور شمرده می شود،توجه به علاقه و تمایل فرد به علم آگاهی می‌باشد.اگر فراگیر به کسب حقیقت و علم علاقمند باشد،انگیزش کافی جهت تحصیل علم خواهد داشت.در تربیت افلاطونی هدف علم خود علم می‌باشد نه اهداف موقت و منافعی که در پی دستیابی به آن جستجوگری علم متوقف شود.امروزه در کلاس‌های درس، نفس و فلسفه علم برای فراگیران مشخص و آشکار نیست، دانش آموزان درپی دستیابی به نمرات،مدارک و منافع موقتی به رقابتهای ناسالم می پردازند.

تربیت حقیقی از نظر افلاطون، پرورش انسان‌های دانا و دادگر می‌باشد.در این تربیت همانا روی گرداندن از پندار و روکردن به فهم و شناسایی است، ازمسائلی که به علم و روحیه علمی خدشه وارد می‌کند، توجه به ابزاری به آن می‌باشد، نگاه ابزاری و وسیله ای به حوزه های مختلف،جنبه واقعی و ماهیتی آن حوزه را دچار اشکال و خدشه می‌کند.امروزه اگر به علم در معنای واقعی آن توجه شود روحیه علمی در بین فراگیران به وجود می‌آید؛ روحیه علمی همان عشق به خرد و حقیقت می‌باشد که به تربیت انسان‌های دانا و دادگر منتهی می شود، درتعلیمات افلاطونی به تلاش واقعی فراگیران جهت دستیابی به حقیقی توجه می شود.کسانی که درپی دستیابی به منافع وخواسته های موقتی علمی هستند،درپی رسیدن ‌به این خواسته ها از حرکت علمی دست برمی دارند. اینان با توجه به اینکه نهایت خواسته های خود را به مسائل مشخص محدود کرده‌اند در پی دستیابی به آن ها متوقف می‌شوند.

تربیت به معنای واقعی بایستی به عشق به خرد وآگاهی منتهی شود.فردی که روحیه خردمندی در او به وجود آمده،به خواسته های مشخص و محدود قانع نمی شود بلکه او با تلاش پیگیر دائما در حال اندیشه،تفکر و فهم علمی است، این اندیشه ها و افکار در نگرش تربیتی افلاطون مشخص و آشکار می‌باشد

تربیت به معنای واقعی از دید افلاطون، توجه به فهم و تعقل در فرد می‌باشد تا آنجا که ایشان عقیده داردکسی که می‌خواهد زمامدار جامعه باشد بایستی تربیت شده باشد.هدف تربیت نیز از دید او، همان بالا بردن فهم ‌و دانایی در افراد می‌باشد.اگر با یک دید جامع،دیدگاه افلاطون مورد بررسی قرارگیرد ‌به این نکته پی برده می شود که شخص دانا نه تنها بایستی بافهم، خرد و تعقل مطالب را در جریان تربیت فهمیده باشد،بلکه او بایستی از همین یادگیری ها در زمینه و موقعیت مناسب نیز استفاده کند و یادگیری او قابل انتقال به موقعیت واقعی زندگی باشد.(نقیب زاده،۱۳۸۷ص،۴۳).

۲-۱۶-۳کانت

کانت از دیگر اندیشمندانی است که به مسأله تفکر پرداخته است.او در اعتقاداتش ‌به این نکته اشاره می‌کند که فراگیر بایستی درتربیت به صورت آزادانه و خودجوش عمل نماید.وی اعتقاد دارد دانش آموزان از طریق فعالیت های داوطلبانه به فهم واقعی می‌رسند.‌در کلاس درس معلمان بایستی زمینه مشارکت فعال و آزادانه فراگیران را فراهم نمایند.دانش آموزان ازطریق فعالیت و کنکاش به فهمیدن شناخت مسائل مختلف می‌رسند.البته درجریان فعالیت دانش آموز، معلمان بایستی به راهنمائی و نظارت نیز بپردازند.کانت اعتقاد دارد که مطالب ‌و حقایق تربیتی بایستی در زندگی کردن دانش آموزان تأثیر داشته باشد.

به نظر کانت،آدمی دارای ادراک حسی،عقل نظری و علمی است.او به مدد عقل نظری به حقایق امور چنان که هست پی می‌برد و عقل عملی به انسان چگونه زیستن را می آموزد. از نکات قابل تأمل و مورد تأکیدکانت در حوزه تربیتی، توجه به انضباط فراگیران در تربیت می‌باشد.او اعتقاد دارد که توجه به انضباط از مراحل آغازین تربیت می‌باشد، معلمان بایستی ‌به این مسأله توجه نمایند.اما اگر این مسأله به عنوان هدف نهایی تربیت لحاظ شود به عقیده کانت، دانش آموز ازمرحله حیوانی پیشرفت نخواهدکرد. ‌بنابرین‏ او تأکید می‌کند که معلمان بایستی درکنار آموختن انضباط به دانش آموزان،اولویت را به فهم و شناخت فراگیران دهند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...