۱ . استعداد، یک توانایی بالقوه است که در وجود هر انسانی به ودیعه نهاده شده است؛

۲ . این توانایی بالقوه برای شکوفایی و بروز خود، نیازمند شرایط و بستر مناسب است و چه بسا در صورت فراهم نیامدن امکانات و شرایط مناسب، هرگز بروز نیابد.

۳ . می‌توانیم این توانایی بالقوه را به دو دسته عمومی و اختصاصی تقسیم کنیم. ‌به این صورت که توانایی‌های عمومی، در میان تمام انسان ها مشترک است و البته بسته به اشخاص مختلف، دارای شدت و ضعف است و توانایی‌های اختصاصی نیز آنهایی هستند که در بین انسان ها متفاوت و گوناگون اند و همه انسان ها از آن برخوردار نیستند.

دومین مفهومی که باید به آن توجه کرد، مفهوم آموزش (تعلیم و تربیت) است. البته ما در این جا آموزش[۶۷] را از زاویه اشتغال و استعداد، مورد بررسی قرار خواهیم داد.

درباره رابطه تعلیم و تربیت و استعداد، می‌توانیم به دو نکته اساسی اشاره نماییم : نکته اوّل، این است که ترتیب، خود، ابزاری است برای رشد و شکوفایی استعدادها. به طور مثال، در تعریفی از تربیت، آن را «پرورش دادن، یعنی به فعلیت درآوردن استعدادهای بالقوه و درونی در یک شخص» (مطهری، ۱۳۸۱). بیان کرده‌اند، به طوری که با مراجعه و مطالعه اهداف نهاد «آموزش» در جهان، متوجه خواهیم شد که یکی از اهداف اساسی در همه نظام های آموزش و پرورش، همانا رشد و شکوفایی استعدادهای فراگیران است.

از سوی دیگر، نظام تعلیم و تربیت در هر جامعه ای، تربیت کننده نیروی انسانی[۶۸] مناسب مورد نیاز بخش های مختلف جامعه است و یکی از مهم ترین ابعاد و انواع برنامه ریزی آموزش در هر سازمانی، برنامه ریزی نیروی انسانی[۶۹] است که شامل: برنامه ریزی برای تربیت عموم کارکنان، اعم از کارگران نیمه ماهر تا کاردان ها، مهندسان، دکترها، معلّمان، استادان و سایر متخصصان است. بنا بر این، ملاحظه می شود که برنامه ریزی نیروی انسانی، مستقیما با برنامه ریزی اقتصادی در ارتباط است؛ زیرا هدف آن، تربیت افرادی است که باید چرخ های اقتصاد کشور را به حرکت درآورند( فیوضات، ۱۳۸۰).

این نکته نیز بر همه روشن است که یکی از اساسی ترین انتظارات خانواده ها و دانش آموزان از نظام آموزشی در هر جامعه، کسب آمادگی های لازم برای یافتن یک شغل مناسب در آینده است.

البته آموزش و پرورش، دارای ابعاد بسیار متفاوتی است و نقش بسیار زیادی در توسعه فردی و اجتماعی ایفا می‌کند، به طوری که بخش گسترده ای از ابعاد و اثرات آن را نمی توان به آسانی اندازه گیری کرد؛ اما به هر حال، یکی از انتظارات اساسی از نظام آموزش و پرورش، تربیت افرادی است که بتوانند در آینده، با بر عهده گرفتن مشاغل و حرفه های مختلف اجتماعی، چرخ های جامعه را به گردش درآورند.

به طوری کلی، آموزش های مربوط به اشتغال را می توان به دو دسته اساسی : ۱)آموزش های پیش از خدمت (اشتغال)[۷۰] و ۲) آموزش های ضمن خدمت[۷۱] تقسیم کرد. آموزش های پیش از خدمت به آموزش هایی گفته می شود که یک نفر، پیش از عهده دار شدن یک شغل، آن ها را فرا می‌گیرد، مانند آموزش هایی که در مدرسه و دانشگاه، یا در دوره های کارآموزی[۷۲] به افراد، داده می شود. هدف از این آموزش ها نیز آماده کردن فرد برای احراز یک شغل بخصوص است (سیف، ۱۳۸۱).

البته آموزش هایی که در مدرسه و دانشگاه داده می شود، کمتر جنبه اختصاصی و بیشتر جنبه کلّی دارد و در بیشتر موارد، فرد را به صورت نظری برای پذیرفتن شغل، آماده می‌کند که در این میان باید حساب آموزش‌های فنی و حرفه ای و یا دوره هایی که به صورت عملی برای پذیرفتن یک شغل درنظر گرفته می‌شوند (مانند کارآموزی ها) را جدا کرد.

درباره آموزش های ضمن خدمت، می توان گفت : با توجه به تحولات سریع علوم و تکنولوژی، دانش و اطلاعات افراد برای ‌پاسخ‌گویی‌ ‌به این پیشرفت سریع، ناتوان و ناقص است. از این رو، در دنیای متحوّل امروز، هیچ کس نمی تواند با تکیه بر آموخته های خود در نظام آموزش رسمی، سازگاری مناسب با محیط خود داشته باشد. بنا بر این، بر اساس فلسفه آموزش مستمر، اطلاعات و دانش انسان باید همواره پویا، به روز و در حال تکامل باشد و در هر مرحله ای از زندگی باید در کوران جدیدترین یافته ها و اطلاعات مربوط به حرفه و زندگی اش قرار گیرد (فتحی واجارگاه، ۱۳۷۳). و هدف آن، تجهیز نیروی انسانی شاغل در سازمان ها به دانش ها و مهارت های جدید و مورد نیاز است.

بین آموزش های ضمن خدمت و آموزش های پیش از خدمت، تفاوت هایی وجود دارد که بارزترین های آن ها را می توان به صورت زیر بیان کرد:

در آموزش های ضمن خدمت، برخلاف آموزش و پرورش کلاسیک(رسمی)، با بزرگ سالانی سر و کار داریم که به اقتضای نیازهای حرفه ای و شخصی شان، باید از برخی از دانش ها و مهارت های جدید، اطلاع یابند. از این رو، آموزش های ضمن خدمت، باید نوعی جهت‌گیری «مشکل گرا» و «کاربردی» داشته باشند. به عبارت دیگر، لازم است محتوا و شیوه این آموزش ها به نحوی باشد که نیازهای حرفه ای و شخصی افراد و مسائلی را که آن ها در محیط کاری و زندگی خویش با آن ها درگیرند، مرتفع سازد (امام جمعه و سعیدی رضوانی، ۱۳۸۱). در حالی که آموزش های پیش از خدمت، بیشتر «نظری» و «کلّی» و «موضوع گرا» هستند و در آن ها، فردِ تحت آموزش، فارغ از مشکلات، آموزش می بیند.

نکته پایانی که درباره آموزش های حرفه ای باید به آن اشاره کنیم، این است که این گونه آموزش ها باید به سه بُعد : دانش[۷۳]، نگرش[۷۴] و مهارت[۷۵]، توجه داشته باشند و این سه بُعد را در هر فردی، برای پذیرفتن شغل، به وجود آورند. البته موضوع آموزش های شغلی، خود، نیازمند بحث گسترده ای است که در حوصله این نوشته نیست.

رابطه استعداد و آموزش با اشتغال مناسب

حال با توضیح دو مفهوم استعداد و آموزش، زمان آن رسیده است که رابطه این دو را با هم و با اشتغالِ مناسب، بیان کنیم.

در یافتن یک شغل مناسب و توفیق و پیشرفت و ارتقا در آن، عوامل متعددی دخیل هستند که دو عامل اساسی آن، استعداد و آموزش است و این بدان معنا است که یک فرد، برای پذیرفتن یک شغل و موفقیت یافتن در آن، از یک طرف، نیازمند آن است که استعداد و توانایی بالقوه را برای انجام دادن آن شغل و حرفه داشته باشد و از سوی دیگر، دانش، مهارت و نگرش های مربوط به آن شغل را نیز در دوره های مختلف آموزشی کسب کند. برای روشن تر شدن بحث، به مثال زیر توجه کنید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...