‌بنابرین‏ می‌توان گفت، مهارت تحقیق از جمله مهارت‌هایی است که از سالیان پیش مورد توجه قرار گرفته است و محققان بسیاری به توصیف و شرح آن و نیز بیان نظریه‎های خود درمورد آن پرداخته‌اند. یکی از اولین مربیان و محققان حوزه تحقیق، جان دیوئی است که به طور مفصل درمورد مهارت تحقیق به نظریه پردازی، پرداخته است.

۲-۲-۳-۱-۱- نظریه های جان دیوئی و یادگیری مبتنی بر تحقیق

جان دیوئی[۱۳۴] از مربیان برجسته‌ای بود که در اصلاح آموزشی ایالات متحده آمریکا و پیشبرد آن به سوی آموزش و پرورش مترقی، نقش مسئولانه‌ای ایفا می‌کرد. همچنین اولین کسی بود که مفهوم تحقیق و کاوش را وارد آموزش و پرورش کرد. این مفهوم، نقطه اصلی و مرکزی کارهای او بود و در آن زمان تأثیر بسیاری بر یادگیری مبتنی بر تحقیق و کاوش داشت (کرجکیک، بلامنفلد، مارکس و سولووی[۱۳۵]، ۱۹۹۴؛ ساپوویتز و همکاران، ۲۰۰۰).

۲-۲-۳-۱-۲- نظریه جان دیوئی ‌در مورد تحقیق

واژه تحقیق، اولین بار توسط جان دیوئی و در کتاب‌های او تحت عناوین “دموکراسی و آموزش و پرورش[۱۳۶]“(۱۹۱۶) و “چگونه فکر می‌کنیم[۱۳۷]“( ۱۹۳۳) مطرح شد. در اکثر موارد او از اصطلاح” تفکر تأملی[۱۳۸]” به عنوان آن چه که امروزه “تحقیق و کاوش” می‌نامیم، استفاده می‌کرد. در دو جا، او به طور واضح ارتباط موجود بین تفکر و تحقیق را توضیح داد. در کتاب “دموکراسی و آموزش و پرورش” (۱۹۱۶) او اظهار داشت که این دو واژه مترادف هستند و می‌توانند به جای هم به کار برده شوند :”تفکر، فرایند تحقیق، کاوش و بررسی است”. در کتاب “چگونه فکر می‌کنیم”، می‌گوید: “تفکر تأملی، تحقیق و کاوش را ضروری می‌سازد”.

علاوه بر این، معنایی که جان دیوئی از تفکر برداشت می‌کند، دقیقاً همان معنایی نیست که امروزه از تفکر برداشت می‌شود. امروزه تفکر ‌به این معنا است: “بازگشتن از یک اقدام به منظور مرور و تجدیدنظر در اقدامات، اهداف و حالات سیستم یا ادراکات حاصل از یک چشم انداز متفاوت” (لا، ریزر، رادینسکای، اِدلسون، گامز و مارشال[۱۳۹]، ۲۰۰۱). معنای تفکر از نظر دیوئی (۱۹۱۶) این بود: “هر جا که تفکر وجود دارد، تردید نیز هست”. او (۱۹۳۳) می‌گوید تفکر تأملی ‌به این معنا است که مردم نباید “بدون سنجش اصول و مبانی، به نتیجه‌گیری بپردازند”. به طور خلاصه ، بر مبنای بحث بالا و مطالعه دقیق کارهای دیوئی و با در نظر گرفتن نقش مؤثری که نظریه تفکر تأملی دیوئی در عملکرد یادگیری مبتنی بر تحقیق ایفا می‌کند، می‌توان گفت نظریه تفکر تأملی دیوئی در رابطه با تحقیق و کاوش بوده است (لین، ۲۰۰۷ ).

طبق نظر دیوئی (۱۹۳۳) ویژگی‌های اصلی تفکر تأملی شامل موارد زیر می‌باشد: ۱) حفظ و تقویت یک نگرش مؤثر و مناسب مثل روشن‌فکری، جرئت و مسئولیت‌پذیری. ۲) منظم بودن به واسطه یک هدف یا یک نتیجه که “نوع تعهد یا مسئولیت تحقیق را کنترل می‌کند”. ۳) توجیه مقبولیت نظرات و ایده ها با در نظر گرفتن کیفیت شواهد مورد مراجعه ‌به این منظور که ایده ها مبتنی بر یک مبنای مؤثق باشند. ۴) در نظر گرفتن گام‌های متوالی و پی در پی.

نوشته های دیوئی مبنای اصلاحات ترقی جویانه در آموزش و پرورش شد. در سال ۱۹۳۰، رویکردی اساسی که از برنامه های ترقی جویانه مختلف گرفته شده بود، این بود که معلمان و دانش‌آموزان یک مسأله و مشکل را تعریف می‌کنند و سپس گام‌های پیشنهاد شده توسط دیوئی را دنبال می‌کنند (کوبان[۱۴۰]، b1984). در این رویکرد دانش‌آموزان این فرصت را داشتند تا در رابطه با محتوای یادگیری با معلم خود به تصمیم‌گیری مشترک بپردازند. آن‌ ها تشویق می‌شدند تا از کنجکاوی و صلاحیت‌های ذهنی خود به منظور اکتشاف تجارب در زمینه‌های مختلف استفاده کنند. هدف، بهبود بخشیدن به توانایی‌های مشاهده و قضاوت آن‌ ها بود. دانش‌آموزان یاد می‌گرفتند که با جستجوی منابع مختلف اطلاعاتی در فعالیت‌های زندگی و کتاب‌ها، ‌در مورد شواهد و مدارک به تفکر بپردازند و نتایج خود را به طور منطقی و واضح، ابراز کنند (کوبان، b1984). شماری از مدیران، اصلاح‌گران و معلمانی از ملل مختلف و سازمان‌های منطقه‌ای در طول دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ ‌به این جنبش اصلاحی ملحق شدند (لین، ۲۰۰۷ ).

از اواخر دهه ۱۹۵۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰، تدوین، توسعه و اجرای برنامه درسی جدید، میلیون‌ها دلار هزینه داشت و محققان، اصلاح‌گران و مربیانی از موضوعات درسی مختلف از جمله علوم، ریاضیات، مطالعات اجتماعی، هنر و غیره را درگیر می‌کرد ( ایزنر[۱۴۱]، ۱۹۷۰). به دلیل این‌که اصلاح برنامه درسی تلاش می‌کرد تا برنامه درسی مدارس هم سو و مطابق با رشته‌های درسی مرتبط باشد، نقطه مرکزی این جنبش این بود که ایده ها و روش‌های اساسی و بنیادی تحقیق در رشته‌های مختلف را که مستقیماً با موضوعات موجود در مدارس دولتی مرتبط هستند را مورد اکتشاف قرار دهند و سپس برنامه درسی را مطابق با ساختار آن رشته‌ها سازمان‌دهی کنند (فورد و پاگنو[۱۴۲]، ۱۹۶۴)

یکی از محققین برجسته و نافذ که درمورد ساختار رشته‌های درسی و ارتباط آن با تدریس و یادگیری به مطالعه پرداخته است، جوزف جی. شوآب[۱۴۳] بود. او (۱۹۶۳) به طور مفصل توضیح داد که چگونه انواع ساختار رشته‌های درسی با تدریس و یادگیری به‌ویژه با تحقیق و کاوش در مجامع امروزی مرتبط است. البته یادگیری مبتنی بر تحقیق تنها تحت تأثیر نظریه شوآب نبود، بلکه تحت تأثیر افراد و نظریات دیگر از جمله نظریه یادگیری اکتشافی برونر[۱۴۴] نیز قرار گرفت. بر مبنای این موضوع که برنامه درسی باید منعکس کننده ساختار رشته درسی برای دانش آموزان و به منظور تسلط بر آن باشد، برونر اکتشاف را به عنوان یک روش تدریس و یادگیری مورد استفاده در مدارس، پیشنهاد می‌کند (برونر، ۱۹۶۰، ۱۹۷۷). در این روش به جای اینکه معلمان به ارائه ایده های اساسی به دانش‌آموزان بپردازند، باید فرصت‌هایی را برای دانش‌آموزان تدارک ببینند تا آن‌ ها خود، اصول و ایده های اساسی را کشف نمایند (برونر، ۱۹۶۰، ۱۹۷۷).

اکنون زمان آن رسیده تا درمورد نظریه ژان پیاژه[۱۴۵] و تأثیر آن بر عملکرد و تحقیق مبتنی بر رویکرد کاوشگر صحبت کنیم. پیاژه گام‌های مربوط به رشد شناختی و مکانیزم‌های مرتبط با فرایند توسعه‌ای را از کودکی تا بزرگسالی شرح می‌دهد (گردلر[۱۴۶]،۱۹۹۲). پیاژه، دو فرایند اساسی که مؤلفه‌های هر تعادل شناختی محسوب می‌شوند را تعیین نموده است: جذب و تطابق (پیاژه، ۱۹۸۵). جذب یعنی وارد کردن یک عنصر خارجی به ساختار درونی موجود (پیاژه،۱۹۸۵). تطابق نیز به عنوان سازگاری و تنظیم ساختار درونی با ویژگی‌های خاص موقعیت‌های خاص، توصیف می‌شود (پیاژه، ۱۹۸۵). این نظریه نیز یادگیری مبتنی بر تحقیق را تحت تأثیر قرار داده است (لین، ۲۰۰۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...