پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۴-۱-۲ نظریه های مدیرت دانش – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
دانش:اضافه کردن درک و حافظه به اطلاعات موجب توسعه طبیعی پس از اطلاعات میگردد. خلاصهسازی هرچه بیشتر(انباشت) اطلاعات اولیه به دانش منجر میشود.دانش را در این حالت میتوان بینشهای حاصل از اطلاعات و داده هایی تعریف کرد که میتواند به روشهای مختلف و در شرایط گوناگون مؤثر و قابل تقسیم باشد.دانش به حداقل رساندن جمع آوری و خواندن اطلاعات است نه افزایش دسترسی به اطلاعات.دانش کارآمد کمک میکند تا اطلاعات و داده های ناخواسته حذف شوند.دانش یک ادراک و فهم است که از طریق تجربه، استدلال، درک مستقیم و یادگیری حاصل میشود.زمانی که افراد دانش خود را به اشتراک میگذارند، دانش هریک افزایش مییابد و از ترکیب دانش یک فرد با افراد دیگر، دانش جدید حاصل میشود.. ( حیاتی ، ۱۳۸۱، ص ۱۰۹)
مهمترین هدف به کارگیری مدیریت دانش در انواع مؤسسات، انطباق سریع با تغییرات محیط پیرامون به منظور ارتقاء کارایی و سودآوری بیشتر میباشد. در نتیجه،مدیریت دانش به فرایند چگونگی خلق، انتشار و به کارگیری دانش در سازمان اشاره دارد
فرایند مدیریت دانش از چند بخش اصلی تشکیل شده است:
در مرحله اول میباید دانش موجود در سطح سازمان و موانع آن(اعم از دانش صریح و ضمنی نزد افراد،بانکهای اطلاعاتی،مستندات) مورد شناسایی واقع شده و سپس اخذ و کسب گشته به صورت مناسبی ذخیرهسازی گردد. سپس برای اینکه دانش با ارزش شده،به هم افزایی و زایش مجدد دانش منجر گردد.باید دانش موجود نزد افراد به اشتراک گذاشته شده و تسهیم گردد.پس از طی این مراحل،اکنون باید از دانش کسب شده در جهت اهداف عالیه سازمان استفاده کرد.خلق دانش شامل ورود اطلاعات جدید به سیستم و حاصل به اشتراکگذاری و تسهیم دانش نزد افراد است.خلق دانش خود شامل اکتساب،کشف و توسعه دانش است. ( منصوری،۱۳۷۹،ص ۶)
عناصر مدیریت دانش عبارتند از:
فرد:کارگر دانشی،واحد اصلی ایجاد، ذخیره و استفاده از دانش در سازمان است.
گروه:شبکه ها(رسمی و غیررسمی)،از نظر دانش،سرمایه مهمیاند که معمولا غیرعینی هستند.گروهها متشکل از کارکنانی هستند دارای تجربیات مشترک که معمولا فزایندهای از دانش را به وجود میآورند.
سازمان:کل سازمان میتواند به صورت نهادی نگریسته شود،که نتایج مجموعهای از دانش را تجسم میبخشد. (زمانپور،۱۳۸۴،ص ۴۴)
۴-۱-۲ نظریه های مدیرت دانش
فراهانی و زینلی (۱۳۸۹) در ارتباط با مدیریت دانش در سازمان ها معتقد است که: در سازمانها علیرغم وجود حجم بسیار بالایی از اطلاعات و دانش و نیز به کارگیری فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی، اطلاعات لازم و کافی در اختیار متقاضیان قرار نمیگیرد. مدیریت دانش یکی از راهحلهای مناسب برای کسب سودمندی و کارایی در سازمانها به شمار می آید. از اینرو، با مشارکت بخشهای مختلف در فرایندهای نوآوری و مدیریت دانش، میتوان گامهای مؤثری در انتقال صحیح و بموقع دانش به محققان و مدیران از لحاظ توسعه تحقیقات برداشت. ( فراهانی،زینلی،۱۳۸۹،ص ۱۲۴)
افرازه (۱۳۸۶) مدیریت دانش فرایند کشف، کسب، توسعه و ایجاد، تسهیم، نگهداری، ارزیابی و به کارگیری دانش مناسب در زمان مناسب توسط فرد مناسب در سازمان است که از طریق ایجاد پیوند بین منابع انسانی، فن آوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دست یابی به اهداف سازمانی صورت می پذیرد. (افرازه،۱۳۸۶،ص ۱۵۶)
اصطلاح «مدیریت دانش» در سالهای اخیر عمومیت بیشتری پیدا کردهاست. به کارگیری این اصطلاح، از سالهای ۱۹۸۶ با کارل ویگ شروع شد. و وی در ارتباط با این موضوع معتقد است که مدیریت دانش از نخستین اعصار زندگی انسان حتی در عصر شکار وجود داشته، به گونهای که بشر به جمع آوری و انتقال اطلاعات و دانش خود درباره مسائل زندگی میپرداخته است. به تدریج با افزایش دانش و تجربیات انسان، [۱۹]بدون وجود روشی نظاممند، این دانش از نسلی به نسل دیگر انتقال یافت. اما در دوره های تاریخی پس از آن، دانش به منظور تأمین نیازهای جوامع، مدیریت گردید. (اسماعیلی ، ۱۳۷۴، ص ۴۸)
توناکا۱(۱۹۹۷( در تلاش برای مفهومسازی «تولید دانش» آن را فرایندی می دانند که به موجب آن تناقضات گوناگون سازمانی از طریق تعامل بین افراد، سازمان و محیط به یکدیگر پیوند خورده و ارزشآفرین میگردند. وی چنین عنوان می کنند که دانش در یک مدار گسترشیابنده حلقوی و با پیوند و آشتی بین مفاهیم متناقضی همچون نظم و آشفتگی، خرد و کلان، جزء و کل، ذهن و جسم، ضمنی و صریح، استقرا و قیاس، خلّاقیت و کارایی تولید می شود. این رویکرد، دانش را جریانی میداند که از افراد شروع شده و به دیگر اعضای سازمان تعمیم مییابد. این فرایند در اصل متضمن تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح خواهد بود. (زرگر،۱۳۸۱،ص ۷۷)
لطیفی (۱۳۸۱) تا آنجا پیش رفت که جریان تولید دانش را منبعث از فرهنگ سازمانی برشمرد. وی میگوید:«نکته اساسی این است که سازمان بتواند فرهنگ گستردهای را که مشوق اشتراکگذاری دانش باشد در خود ایجاد نماید.( لطیفی،۱۳۸۱،ص۳۹)
هاونز و ناپ۲ (۲۰۰۶) بر این باور هستند که مدیریت دانش را میتوان «ترکیبی از اقدامات فناورانه و اجتماعی» برشمرد و در آن حساب ویژهای را برای توجه به افراد، فرهنگ و ساختار سازمانی و فناوری اطلاعات باز نمود.(مولوی،۱۳۸۲،ص ۵)
سجادی (۱۳۸۰) مدیریت دانش را فرایند به دست آوردن تخصص گروهی در یک شرکت میداند که بالاترین درآمد و ارزش رابه وجود می آورد. به نظر وی، این تخصص میتواند در پایگاه داده، اسناد و مغز افراد وجود داشته و مبادله شود.
حیاتی (۱۳۷۸) مدیریت دانش، فرایند ایجاد، تأیید، ارائه، توزیع و کاربرد دانش است. این پنج عامل، زمینه آموزش، بازخورد، آموزش مجدد و یا حذف آموزش را فراهم می آورد که معمولاً برای ایجاد، نگهداری و احیای قابلیتهایسازمانموردنیازاست. (حیاتی ،۱۳۷۸،ص ۱۴)
زرگر، (۱۳۹۰) مدیریت دانش را تحت کنترل درآوردن تجربه و دانش فردی کارکنان سازمان و انتشار به موقع آن تجربیات بین افراد سازمان و آنهایی که برای انجام کارها به آن تجربیات و دانش نیاز دارند، میداند. این یک تولید نیست، بلکه فرایند جمع آوری، اداره و انتشار سرمایه دانش افراد در سازمان است. (زرگر،۱۳۹۰،ص ۲۸)
غضنفری (۱۳۸۰) معتقد است ، مدیریت دانش را راهبردهای نظاممند و فرایندهای تعریف، به دست آوردن، انتقال و به کار بردن اطلاعات و دانش توسط افراد و سازمان برای ایجاد نوآوری، رقابت و ارتقای بهره وری تعریف می کند. ( دانشور،۱۳۸۹،ص ۲۹)
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-05] [ 01:09:00 ب.ظ ]
|