کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



فرض استقلال این دو عامل
فرض وجود رابطه معنادار بین این دو عامل
جدول ۴-۱۵ آزمون ضریب همبستگی پیرسون در فرضیه پنجم

sig

ضریب همبستگی پیرسون

۰٫۱۹

۰٫۰۷-

از آنجا که هدف؛ بررسی رابطه بین دو متغیر کمیِ نرمال می باشد از ضریب همبستگی پیرسن برای سنجش رابطه این عوامل استفاده می نماییم . ضریب اطمینان در این تحقیق برابر ۹۵% در نظر گرفته شده است . مقدار ضرییب همبستگی پیرسون محاسبه شده برابر ۰٫۰۷- شده است و سطح معناداری آن برابر ۰٫۱۹ می باشد و از آنجا که سطح معناداری آزمون یا همان sig بزرگتر از ۰٫۰۵ می باشد فرض صفر مبنی براستقلال این دو عامل تایید می شود ؛
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بنا براین نتیجه می گیریم که در شرکت های تولید مواد غذایی که مورد نمونه گیری واقع شده اند ، یافته های تحقیق مبین آن است که بین بعد راهبردی به عنوان یکی از ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت ها و عملکرد مالی رابطه معناداری وجود ندارد و این دو عامل مستقل از هم هستند. تمرکز و تراکم نقاط در نمودار نقطه ای زیر حول خط برازش گویای وجود رابطه بین متغیر ها می باشد .
نمودار ۴-۱۰ نمودار پراکندگی فرضیه پنجم
نمودار پراکندگی ترسیم شده نشان می دهد که نقاط داری پراکندگی بسیار زیادی می باشند و از خط برازش فاصلۀ بسیار زیادی دارند ،لذا عدم وجود رابطۀ معنادار بین این دو متغیر به وضوح مشاهده می شود ،با این وجود رابطه بسیار ضعیف که ترسیم شده نشان از معکوس بودن روابط دارد اما این رابطه معنادار نیست ،بنابراین بعد جامعه و اجتماع محلی رابطه ای معنادار با عمکرد مالی شرکت در شرکت های تولید مواد غذایی ندارد و این عوامل مستقل از هم می باشند.
خلاصه فصل چهارم
همانطور که در بخش های آمار توصیفی و استنباطی ملاحظه شد ، اکثریت افراد نمونه (مرد ) بودند و اغلب افراد در ردۀ سنی ۳۰ تا ۴۰ سال بوده و همچنین اغلب افراد تحصیلات خود را مقطع لیسانس اظهار نمودند . در خصوص آمار استنباطی و ارزیابی فرضیه های تحقیق با ضریب اطمینان ۹۵ % فرضیات مورد آزمون قرار گرفتند و وجود رابطه معنادار بین ابعاد محیط زیست ، رفتار کسب و کار و بعد راهبردی شرکت با نرخ بازده دارایی شرکت تایید شد .
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات
۱٫۵ مقدمه
کمبود وقت در دنیای امروز گاهی ارزشی همانند طلا به زمان بخشیده است و انسان را مایل می سازد که در زمانی کوتاه بیشترین اطلاعات مفید و ثمربخش را پیرامون موضوع مورد علاقه خود به دست آورد.
یک پایان نامه به عنوان مجموعه ای از اطلاعات، دستیابی به چنین هدفی را به خوبی ممکن می سازد، چرا که محقق یک دسته مطالب پیرامون موضوعی خاص با دقت و تلاش بسیار جمع آوری کرده است و با بیان خلاصه ای از آن امکان دست یابی کلی به تمام مطالب وجود دارد.در این فصل با توجه به اطلاعات بدست آمده در فصل قبل به تحلیل و نتیجه گیری یافته های خویش می پردازیم و سعی می نماییم و سعی می نماییم با چاره اندیشی و ارائه راه حل های مناسب قدم هایی را در بهبود وضع سیستم موجود برداریم.
نتیجه گیری و بیان یافته ها یکی از مراحل بسیار مهم هر تحقیق محسوب می شود.در واقع حاصل تحقیق در این فصل گنجانده می شود، که نتایج تحقیق است.پس باید این فصل با دقت و تحلیل درست نوشته شود تا در آینده برای سایر افراد موثر واقع شود و آن ها را در انجام تحقیقات مشابه کمک کند.
۲٫۵ خلاصه پژوهش
با گذرجوامع از حالت سنتی به صنعتی و فراصنعتی مسئولیت اجتماعی اهمیت زیادی پیدا می کند، به نحوی که امروزه مورد توجه همه صنایع و سازمان ها قرار گرفته است . در جامعه ما نیز به عنوان جامعه ای در حال گذار از یک مرحله نیمه صنعتی به یک جامعه صنعتی ، این مر حائز اهمیت شده است . زندگی در ساختار جدید و متفاوت از گذشته، مستلزم شناخت چگونگی تاثیرگذاری ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی برتوسعه اقتصادی و غیر اقتصادی صنایع می باشد هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی شرکتهای تولید کنندۀ مواد غذایی است. . جامعه آماری این پژوهش، تعداد کل شرکت های تولیدی مواد غذایی در استان گیلان است.از طریق نمونه گیری تصادفی ساده ، نمونه مورد نظر انتخاب شد. با بهره گرفتن از نمونه اولیه ، روایی و پایایی پرسشنامه تایید شد.. پس از جمع آوری داده ها به تجزیه و تحلیل آن ها پرداخته شد. این پژوهش پنج فرضیه اصلی را دنبال می کند. که برای بررسی این فرضیه ها از آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده کرده ایم.
.۳٫۵ نتایج آمار توصیفی
در نمونه مورد بررسی حدود ۵۲ درصد از نمونه ۳۰۴ نفری مرد می باشند و اکثریت افراد در ردۀ سنی ۳۰ تا ۴۰ سال قرار دارند ، گروه تحصیلی لیسانس با میزان ۵۹ درصد بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است همچنین لازم به یادآوری است که اغلب کارشناسان و متخصصانی که ما را در تکمیل پرسشنامه یاری نمودند بیشتر از۲۰ سال تجربه کاری دارند و این میزان حدود ۲۱درصد از حجم نمونه می باشد.
۴٫۵ نتایج آزمون های پژوهش
بر اساس اولین فرضیه تحقیق به بررسی رابطه بین بعد شرایط محیط کار ِ مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی ، پرداختیم. نتایج به دست آمده از آزمون رگرسیون چند متغیره نشان می دهد که بین بعد شرایط محیط کار ِ مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی رابطه معنی داری وجود ندارد .
بر اساس دومین فرضیه تحقیق به بررسی رابطه بین محیط زیست مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی ، پرداختیم. نتایج به دست آمده از آزمون و عملکرد همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین بعدتوجه به محیط زیست از ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی رابطه معنی داری وجود دارد و با توجه به اینکه جهت این رابطه مثبت و مستقیم می باشد نشان می دهد که هر چقدر توجه به محیط زیست توسط شرکت افزایش یابد عملکرد مالی مناسب تری خواهند داشت ..
بر اساس سومین فرضیه تحقیق به بررسی رابطه بین بعد رفتار کسب و کار ِ مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی پرداختیم. نتایج به دست آمده از آزمون همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین بعد رفتار کسب و کار ِ مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی رابطه معنی داری وجود ندارد .
بر اساس چهارمین فرضیه تحقیق به بررسی رابطه بین بعد جامعه و اجتماع محلی ِ مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی ، پرداختیم. نتایج به دست آمده از آزمون و عملکرد همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین بعدتوجه به جامعه و اجتماع محلی از ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی رابطه معنی داری وجود دارد و با توجه به اینکه جهت این رابطه منفی می باشد نشان می دهد که در صورت اولویت دادن به اهداف جامعه و اجتماع محلی توسط شرکت ها ، اهداف شرکت های تولید مواد غذایی به ویژه شرکت های تولید مواد پروتئینی نظیر سوسیس و کالباس با مخاطره مواجه شده و عملکرد مالی شرکت کاهش خواهد یافت .
بر اساس پنجمین فرضیه تحقیق به بررسی رابطه بین بعد راهبردی ِ مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت ها و عملکرد مالی پرداخته شده.است .. نتایج به دست آمده از آزمون و عملکرد همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین بعدتوجه به بعد راهبردی از ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی رابطه معنی داری وجود ندارد .
۶) نتایج رگرسیون چند متغیره نشان می دهد که مسئولیت اجتماعی مستقیما تحت تاثیر متغیرهای محیط زیست ، رفتار کسب و کار و بعد راهبردی شرکت قرار گرفته است و در مجموع متغیرها توانسته اند ۲۹ درصد از واریانس متغیر وابسته یعنی عملکرد مالی را تبیین کنند. به عبارتی ابعاد محیط زیست ، رفتار کسب و کار و بعد راهبردی شرکت در کنار هم بر عملکرد مالی شرکت اثر معنادار دارد . نوع اثر گذاری شاخص ها بدین شرح است : توجه به محیط زیست با توجه به مقدار بتا برابر۰٫۷۶ واحد در جهت مثبت افزایش عملکرد مالی؛ توجه به رفتار کسب وکار به اندازه ۰٫۴۸ واحد در جهت کاهش عملکرد مالی ؛ بعد راهبردی به اندازۀ ۰٫۲۹ واحد در جهت کاهش عملکرد مالی است ؛ ، مدل برازش شده به صورت زیر خواهد بود:
(بعدراهبردی شرکت) ۰٫۰۳۴- (بعد رفتار کسب و کار ) ۰٫۰۷- ( بعد محیط زیست ) ۰٫۱۶ +۰٫۱۸ = نرخ بازده دارائی
۵-۵ نتایج کلی براسس یافته های پژوهش
عدم وجود رابطه معنادار بین برخی از ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی به این معنا نیست که سازمان ها باید اصول مسئولیت پذیری اجتماعی را نادیده بگیرند . شاید این یافته پژوهش به دلیل به کارگیری معیارهای کوتاه مدت بوده و یا شاید بهتر بود برای اندازه گیری میزان مسئولیت پذیری اجتماعی و ابعاد آن در صنایع تولیدی مواد غذایی ، به جای در نظر گرفتن پاسخ های مدیران ارشد ، نظرات ذی نفعان سازمانی در نظر گرفته می شد. به هر حال ، همان طور که رابینز و کالتر بیان می کنند ، در مجموع ، شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد مسئولیت پذیری اجتماعی ، عملکرد مالی یک سازمان را مختل می کند . علاوه بر این ، وجود رابطه منفی و یا فقدان وجود رابطه بین برخی از ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی در بین شرکت ها ، نتیجه ای عجیب و غیر واقعی به نظر نمی رسد ؛ زیرا مفهوم مسئولیت پذیری اجتماعی در بین مدیران ارشد سازمان های ایرانی بسیار غریب است و سازمان های ایرانی اغلب به علت مالکیت دولتی و فقدان احساس نیاز به ایجاد ذهنیت مثبت در بین مشتریان خود ، در جهت به کارگیری اصول مسئولیت پذیری اجتماعی ،تمایل چندانی نشان نمی دهند.
۶٫۵ مقایسه نتایج پژوهش حاضر با تحقیقات مشابه

    1. نتیجۀ حاصل از تحقیق (صنوبر و همکاران ، ۱۳۹۰) ، با عنوان بررسی رابطۀ بین مسئولیت پذیری اجتماعی با عملکرد مالی شرکت ها ، بر روی تعدادی از شرکت های فعال تولید کننده مواد و محصولات داروئی و سهامی عام استان های آذربایجان شرقی و تهران ؛ نشان داد که بین متغیر مسئولیت پذیری اجتماعی و هر یک از ابعاد پنج گانه آن با متغیر عملکرد مالی ، رابطه ای وجود ندارد. و این نتیجه با یافته های حاصل از فرضیه اول تحقیق حاضر مبنی بر عدم وجود رابطه بین بعد شرایط محیط کار و عملکرد مالی شرکت و فرضیه سوم مبنی بر عدم وجود رابطه بین رفتار کسب وکار و عملکرد مالی شرکت و همچنین فرضیه پنجم مبنی بر عدم وجود رابطه بین عملکرد مالی شرکت های تولید کنندۀ مواد غذایی و بعد راهبردی همسو می باشد.
    1. نتایج حاصل از تحقیق (جبار زاده و بایزیدی ،۱۳۸۹) ، با عنوان بررسی رابطۀ بین مسئولیت پذیری اجتماعی و تعهد سازمانی با محافظه کاری در گزارش گری مالی شرکت های پذیرفته شده بورس اوراق بهادار تهران نشان داد که رابطه بین سازه های اخلاقی (مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت و تعهدسازمانی) و محافظه کاری مثبت بوده و این یافته با نتیجه حاصل از پژوهش حاضر مبنی بر وجود رابطه معنادار و مثبت بعد محیط زیست (به عنوان یک سازه اخلاقی) و عملکرد مالی شرکت همسو می باشد.
  1. نتایج حاصل از تحقیق (سعیدی و ساوری ،۱۳۹۲) ، با عنوان بررسی ارتباط بین مسئولیت پذیری اجتماعی و نرخ بازده دارایی بانک های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران نشان داد که بین مسئولیت پذیری اجتماعی بانک ها و نرخ بازده دارایی آنها رابطه ای وجود ندارد. این نتیجه با یافته های حاصل از فرضیه اول تحقیق حاضر مبنی بر عدم وجود رابطه بین بعد شرایط محیط کار و عملکرد مالی شرکت و فرضیه سوم مبنی بر عدم وجود رابطه بین رفتار کسب وکار و عملکرد مالی شرکت و همچنین فرضیه پنجم مبنی بر عدم وجود رابطه بین عملکرد مالی شرکت های تولید کنندۀ مواد غذایی و بعد راهبردی آنها همسو می باشد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-04-17] [ 10:20:00 ب.ظ ]





جدول ۱-۱ قلمروزمانی تحقیق

۱-۶-۳ قلمرو موضوعی تحقیق

در این پژوهش، محقق به دنبال بررسی عوامل مرتبط برفرایند تصمیم خریداران کالاهای لوکس می باشد.

۱-۷ تعریف واژه ها ،مفاهیم و متغیرها

۱-۷-۱ تعریف نظری واژه‌ها

در تحقیق حاضر واژه هایی استفاده شده که نیاز به تعریف عملیاتی بر اساس اهداف تحقیق دارند زیرا این واژه ها از دیدگاه های متفاوت می توانند تعاریف نظری و عملیاتی متعدد و متفاوتی پیدا نمایند.
تحلیل عاملی[۷]
شیوه ای آماری است که کاربرد وسیعی در روانشناسی و علوم اجتماعی دارد. تحلیل عاملی از تعداد فنون آماری ترکیب شده و هدف آن ساده کردن مجموعه پیچیده داده ها است .(کلاین[۸]،۱۳۸۰)
عوامل فرهنگی ، اجتماعی و گروهی
افکار ، اعمال و باورهای ما عمدتا تحت تاثیر عوامل و نیروهای فرهنگی ، اجتماعی و گروهی تعیین می شود.
فرایند تصمیم گیری خرید نیز از این عوامل تاثیر می پذیرد .(روستا و همکاران ، ۱۳۱:۱۳۸۸)
عوامل روانی و فردی
روانشناسی به بازاریابان کمک میکند تا چرایی و چگونگی رفتار مصرف کننده را درک کنند ، انگیزه ادراک یادگیری، شخصیت و تلقی ، موضوعات مهمی برای تفسیر فرایند خرید و هدایت تلاشهای بازاریابی به شمار می آیند.(روستا و همکاران ، ۱۳۵:۱۳۸۸(

عوامل موقعیتی
بسیاری از اوقات موقعیت خرید در فرآییند تصمیم خرید تاثیر میگذارد. (روستاوهمکاران،۱۴۳:۱۳۸۸)
کالای لوکس[۹]
کالای لوکس کالایی است که درصد تغییرات تقاضا برای آن بیش از درصد تغییرات درآمد است . یعنی با افزایش
درآمد تقاضا برای آن هم افزایش می یابد اما بیش از تغییرات درآمد.(لیپسی[۱۰]،۱۴۵:۱۳۷۳)
درتعریفی دیگر هر کالایی که در بخش عمده نیاز مردم نگنجد و جزیی از موارد مصرفی روزانه مردم نباشدبه نوعی کالای لوکس است .(روزنامه جهان صنعت ،۲۳/۰۷/۱۲:۱۳۹۱ (
درواقع کالای لوکس به کالایی گفته می شود که مصرف کنندگان مرفه جامعه آن را مطابق شان خود خریداری می کنند،به عبارتی می توان گفت کالایی لوکس است که مصرفش به میزان درآمد افراد بستگی دارد
تصمیم گیری
اعتقاد بر این است که جوهره مدیریت اتخاذ یک تصمیم مناسب است و معمولاً مدیریت با تصمیم گیری مترادف می گردد . در یک تعریف مناسب ، تصمیم‌گیری یعنی : انتخاب یک راه حل از میان راه حلهای عملی مختلف برای
حل مسایل وا ستفاده از فرصتها. ( طالقانی ، ۲۸۵:۱۳۸۲ )
رفتار مصرف کننده
شامل درک و شناسایی چرایی ،محل ،زمان ،چگونگی ، میزان دفعات و مدت خرید ،اکتساب، مصرف و خلاص شدن از یک پیشنهاد است.(صمدی، ۱۳۸۶،۴۳)

۱-۷-۲ تعریف عملیاتی واژه ها

عوامل فرهنگی ، اجتماعی و گروهی
افکار، اعمال و باورهای فرد در زمان خرید و تاثیری که این رفتار از نیروهای فرهنگی، اجتماعی و گروهی می باشد.
عوامل روانی
چرایی و چگونگی رفتار خرید مصرف کنندگان در زمان خرید و درک انگیزه آنها.
عوامل موقعیتی
زمان و مکان تاثیر گذار بر رفتار خرید مصرف کنندگان. در بسیاری از مواقع موقعیت خرید و عوامل موثر بر آن بر خرید تاثیر میگذارد.
سبک زندگی[۱۱]
سبک زندگی یک الگوی زندگی فردی است که در فعالیتها، دلبستگیها و افکار شخصی بیان می شود.
سبک زندگی چیزی است بیش از شخصیت یا طبقه اجتماعی شخص. سبک زندگی شامل الگوی کامل عمل و عکس العمل فرد در جهان است.(هاوکینز،۱۹:۲۰۱۰)
فرایند تصمیم گیری خرید
هر مصرف کننده ۵ مرحله تصمیم گیری را به ویژه در شرایط تصمیم گیری پیچیده پشت سر می گذارد:
۱- شناخت مشکل
۲- تحقیق برای جمع آوری اطلاعات
۳-ارزیابی گزینه ها
۴٫تصمیم گیری درباره خرید
۵-رفتار پس از خرید
روشن است فرایند خرید بسیار پیش از زمان خرید واقعی آغاز می شود و پی آمدهای آن تا زمانی طولانی پس از خرید ادامه دارد. مراحل فوق این مفهوم ضمنی را القاء می کند که مصرف کنندگان در خرید یک کالا مراحل ۵گانه را به صورت متوالی طی می کنند. اما در عمل و به خصوص در مورد خریدهای با اشتغال ذهنی کم چنین نیست. مصرف کنندگان ممکن است بعضی از مراحل را نادیده انگارند یا آن را پس و پیش کنند. توالی ۵ مرحله ای قاعدتاً بیانگر فرایند خرید با اشتغال ذهنی بالاست. (کاتلر[۱۲] ۱۳۸۴: ۵۴)

۱-۸ متغیرها

متغیر به ویژگی یا صفت یا عاملی اطلاق میشود که بین افراد جامعه مشترک بوده و میتواند مقادیر کمی و ارزشها متفاوتی داشته باشد.متغیرها ، عامل یا عواملی هستند که مورد اندازه گیری یا سنجش قرار می گیرند . به عبارت دیگر متغیر مشخصه یک فرد، چیز، پدیده مورد نظراست که قابل اندازه گیری بوده و می تواند مقادیر مختلفی بپذیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




طبق تعریف ارلی و انگ (۲۰۰۳) هوش فرهنگی به توانایی فرد برای این موارد اشاره دارد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تطبیق موثر با زمینه های فرهنگی جدید
ارائه واکنش های مناسب به فرهنگ جدید زمانی که بیشتر علائم و رفتارها ناآشنا هستند و
تطبیق سریع و نظام مند با این فرهنگ جدید .
تئوری هوش فرهنگی اردلیو انگ مبتنی بر سه سطح است : هوش فرهنگی شناختی( جهت )، هوش فرهنگی انگیزشی( انطباق )، هوش فرهنگی رفتاری ( انتقاد ). به عقیده ارلی و آنگ (۲۰۰۳ ) هوش فرهنگی نشان دهنده ی مفهوم خود است و سازگاری با محیط های فرهنگی جدید را هدایت کرده و انگیزه مند می- کند. مبنای انگیزشی هوش فرهنگی این گونه تعریف می شود :” سطحی که در آن افراد درباره توانایی خود برای تعاملات بین فرهنگی مطمئن بوده و حوزه ای که نسبت به این تعاملات رضایت درونی دارند( بنینگ،۲۰،۲۰۱۰).
“همپدن ترنر”[۳۷] و “تراپنارس”[۳۸] ( ۲۰۰۶) فرد هوشمند از نظر فرهنگی را به عنوان فردی تعریف کردند که سه ویژگی اساسی را داراست : توانایی هم افزایی ارزش های مختلف از فرهنگ های متفاوت، توانایی رفتار با ارزش های مخالف به عنوان مکمل نه متناقض، و توانایی درک حضور ارزش های غالب و نهفته درون یک فرهنگ.
اِنگ و ارلی (۲۰۰۶) بیان کردند که هوش فرهنگی شامل چهار فعالیت فکری است که به ترتیب زمانی مرتب می شوند : مشاهده رفتارها در یک فرهنگ متفاوت ارائه دلایلی برای این رفتارها، در نظر گرفتن پیامدهای عاطفی و پیوستگی های ناشی از این رفتارها، و انتقال دانش و آگاهی جدید به دست آمده به رفتارها و موقعیت های دیگر. توماس (۲۰۰۶) سه مولفه ی کلیدی از هوش فرهنگی را بیان می کند: آگاهی از فرهنگ و تعاملات بین فرهنگی، تمرکز حواس، که مستلزم آگاهی از محیط فرهنگی جدید است، و توانایی ارائه ی رفتارهای مناسب در محیط های فرهنگی جدید (داگر،۱۳۸،۲۰۱۰ ص ).
هوش فرهنگی علاوه بر توانایی شامل آگاهی از خود،فرهنگ خود، فرهنگ های دیگر، و مهارت هایی چون مهارت های ادراکی و ارتباطی می شود(توماس و دیگران ۲۰۰۸). سازه های مرتبط از ارتباطات بین فرهنگی و ادبیات روانشاسی مشاوره عبارتند از: حساسیت بین فرهنگی (دانش و احترام گذاشتن به تفاوت های فرهنگی و مهارت های لازم برای ارتباط برقرارکردن بین این تفاوت ها)، جهت گیری تنوع جهانی (پذیرش شباهت ها و تفاوت های فرهنگی که به صورت شناختی، عاطفی و رفتاری نمودار می شود) قابلیت فرهنگی دانش، مهارت ها، و آگاهی یا نگرش لازم در یک جامعه ی چند فرهنگی )، شخصیت چند فرهنگی (تطبیق با یک جامعه ی چند فرهنگی به جای صرفاً یک فرهنگ خاص )یا ویژگی های لازم برای اثر بخشی بین فرهنگی، و شخصیت بین فرهنگی (درک اشتراکات و تفاوت های بین فرهنگ ها ) (گوین،۵،۲۰۱۰ ).
۲-۵- اجزای سه گانه ی هوش فرهنگی
ارلی و موساکوفسکی(۲۰۰۴)اشاره کردند که هوش فرهنگی شامل سه جزءاست :
سر/شناختی: یادگیری مستمر درباره باورها،آداب و رسوم، و تابلو های فرهنگ خارجی،برنامه های یادگیری سازمانی ممکن است فرد را برای هر گونه وضعیت احتمالی آماده نکرده و موجب جلو گیری از اشتباهات بزرگ نشود . کاوش در معانی آداب و رسوم فر هنگ های دیگر نیز شاید بیهوده باشد زیرا افراد بومی فرهنگ ممکن است . در توضیح دادن به غریبه ها محتاط باشند یا در تحلیل فرهنگ خود توانا نباشند. فرد تازه وارد به یک فرهنگی به استراتژی های یادگیری نیاز دارد.اگر چه بیشتر افراد ورود به یک فرهنگ بیگانه را دشوار می پندارند، فرد دارای هوش فرهنگی شناختی بالا به نشانه های راهنما در درک مشترک از فرهنگ ها توجه می کند.
بدن/فیزکی: هنگام تعامل با افرادی از فرهنگ های دیگر فقط نشان دادن اینکه فرهنگ آنها را درک می کنید کافی نیست بلکه باید اعمال و حرکات شما به آنها نشان دهد که قبلاً تاحدی به فرهنگ آنها وارد شده و با آن آشنا هستید . توانایی رعایت آداب و رسوم و اشارات و حرکات در موقع سخن گفتن نشان می دهد که به فرهنگ آنها احترام می گذارید (ارلی موساکوفسکی،۱۴۱،۲۰۰۴).
قلب/احساسی /انگیزشی : تطابق با یک فرهنگی جدید مستلزم غلبه بر موانع و فشارها است. افراد تنها در صورتی می توانند بر موانع فائق آیند که به کارایی خود باور داشته باشند. اگر آنها در گذشته در مواجهه با چالش ها ثابت قدم بوده باشند اعتمد به نفس آنها رشد می یابد . اعتماد به نفس همواره در تسلط بر یک کار یا مجموعه ای از شرایط خاص ریشه دارد. فردی که به توانایی خویش برای درک افرادی از فرهنگ های ناآشنا باور ندارد معمولا در صورتی که تلاش هایش با ناکامی یا درک نشدن مواجه گردد منصرف می شود. در مقابل، فردی با انگیزه بالا در مواجهه با موانع، فشارها یا حتی شکست، مجدداً با قدرت بیشتری وارد می شود . افراد کارا برای انگیزه مند باقی ماندن، خود را به پاداش ها متکی نمی سازند. (ارلی و موساکوفسکی،۱۴۲،۲۰۰۴).
توماس و دیگران (۲۰۰۸) هوش فرهنگی را سیستمی از تعامل دانش و مهارت ها می دانند که توسط فراشناخت فرهنگی مرتبط می شوند و به افراد امکان انطباق، انتخاب، و شکل دهی جنبه های فرهنگی محیط خود را می دهد. این تعریف سازه ی هوش فرهنگی را در حوزه مفهوم سازی چند وجهی هوش قرار می دهد. لذا هوش فرهنگی نه تنها شامل انواع چند گانه دانش ( درک بدنه اطلاعات) و مهارت ها ( تسلط در کاربرد دانش )است، بلکه ابعاد شناختی و فراشناختی ( دانش و کنترل بر یادگیری و تفکر) را در بر می- گیرد( توماس و دیگران،۱۲۷،۲۰۰۸).

۲-۶- اجزای هوش فرهنگی
بر اساس تقسیم بندی مرکز مطالعات هوش فرهنگی، هوش فرهنگی به سه بخش انگیزه،دانش و رفتار فرهنگی تقسیم می شود.
توماس[۳۹](۲۰۰۵) هوش فرهنگی را در قالب سه متغیر دانش فرهنگی، مهارتهای فرهنگی و مراقبتهای فرهنگی مورد بررسی قرار می دهد.
شکل ۲-۱- اجزای هوش فرهنگی
دانش فرهنگی
مهارت فرهنگی
مراقبت فرهنگی
دانش فرهنگی
در بر گیرنده مجموعه ای از دانستنیها در مورد این است که : فرهنگ چیست ؟ چگونه فرهنگها متفاوت می شوند ؟ فرهنگ چگونه رفتار را تحت تاثیر قرار می دهد ؟ دو نوع دانش فرهنگی وجود دارد : دانش واقعی و دانش مجازی یا تفسیری . دانش واقعی روش مشخص دارد، قابل آموزش است . در حالی که دانش تفسیری به توانایی درک رفتار و الگوهای موجود در فرهنگ اطلاق می شود . در این حوزه دانش با احساس آمیخته می باشد. این احساس بستگی به تجارب گذشته دارد. تاثیر فرهنگ بر رفتار از طریق مکانیسم های شناخت و انگیزش صورت می گیرد. مکانیسم شناخت به چگونگی دریافت و تعبیر پیامهای فرهنگی مربوط می شود. ادراک انتخابی و انتظارات افراد، نگرش های متفاوت و نمایش های رفتاری از نمودهای تاثیر فرهنگ بر رفتار از طریق مکانیسم شناخت می باشد.
مکانیسم انگیزش با در نظر گرفتن تفاوتهای موجود در ادراک از خود، ترجیحات و انتخاب در رابطه با نیازها،… در واقع این مکانیسم مشخص می کند چه چیزی در هر فرهنگ مطلوب است؟
مراقبتهای فرهنگی
مراقبت های فرهنگی ( توجهات فرهنگی) پل رابط دانش فرهنگی و مهارت های فرهنگی است. آگاهی داشتن از ایده ها و احساسات و نگرش ها و عوامل موثر در ادراک خود فرد و دیگران با توجه به زمینه- های فرهنگی متفاوت افرد در این گروه قرار می گیرد. علاوه بر موارد مذکور توجه به این نکته که آن چیزی را که در رفتار افرد مشاهده می کنیم، فرضیات افراد و حتی کلماتی که افراد در گفتگوهای خود به کار میگیرند همگی تحت تاثیر فرهنگ آنها می باشد نیز تحت عنوان کلی مراقبت های فرهنگی می گنجد.
شکل ۲-۲- تاثیر اجزای هوش فرهنگی با یکدیگر
CQ
مهارت فرهنگی توجه فرهنگی
دانش فرهنگی مهارت فرهنگی
توجه فرهنگی دانش فرهنگی
مهارت های فرهنگی
این دسته از مهارت ها به مهارت های ادراکی، ارتباطی و تطبیقی تقسیم بندی می شود.
مهارت های ارتباطی : شامل انعطاف پذیری، همدلی و روابط اجتماعی قوی می باشد.
مهارت های تطبیقی : رفتارهای انطباقی در موقعیت های بین فرهنگی با در نظر گرفتن انعطاف پذیری رفتاری…
شکل ۲-۳- مهارتهای هوش فرهنگی
مهارتهای فرهنگی
ارتباطی
تطبیقی
ادراکی
۲-۷- شوک فرهنگی
سازگاری بین فرهنگی یک ساخت چند بعدی متشکل از سه جنبه است که عبارتند از : سازگاری روانی، سازگاری اجتماعی فرهنگی، و سازگاری کاری. (داگر،۲۰۱۰،۱۳۹). بررسی سازگاری بین فرهنگی به مطالعه بر روی شوک فرهنگی بر می گردد. “اوبرگ”[۴۰] (۱۹۶۰) بیان می کند که شوک فرهنگی یعنی اضطراب افراد در یک تجربه فرهنگی ناآشنا، تا زمانی که فرد احساس راحتی در محیط جدید خود کند. “باک”[۴۱] (۱۹۷۰) بیان می دارد که این اضطراب به علت ناتوان در درک و کنترل ایجاد می شود و باعث پیش بینی رفتار دیگران در فرهنگ جدید می شود. به عبارت دیگر سازگاری میان فرهنگی ممکن است به عنوان “پاسخ عاطفی روانی فرد به محیط جدید” قابل درک باشد. این یک وضعیت داخلی است که باید در طی برخورد میان فرهنگی اندازه گیری شود. سازگاری میان فرهنگی مطالبات بالایی برای تازه واردان به یک فرهنگ ناآشنا ایجاد می کند. ( داگر،۱۳۸،۲۰۱۰).
شوک فرهنگی اضطراب و احساس سردرگمی و عدم اطمینان است که فرد هنگام حضور در فرهنگ های مختلف و ناآشنا احساس می کند. بعضی از محققان مانند “کریستوفی”[۴۲] و”چارلز”[۴۳]( ۲۰۰۷) شوک فرهنگی را یک بیماری شغلی در نظر می گیرند. برخی از افراد به خوبی بهبود یافته و به سرعت خود را با محیط جدید سازگار می کنند، بعضی دیگر سازگار نمی شوند، و شوک فرهنگی برای آنها پایدار و ناتوان کننده می شود. “تاف”[۴۴] (۱۹۹۷) شوک فرهنگی را به صورت احساس عجز ناشی از ناتوانی در مواجهه با محیط به دلیل ناآشنایی با جنبه های شناختی و مهارت های ایفای نقش می داند. به بیان “بلک”[۴۵] و “گرگرسن”[۴۶] (۱۹۹۱) شوک فرهنگی یک مشکل مهم در زمانی است که افراد محیط آشنای خود را ترک کرده و به یک محیط ناآشنا وارد می شوند؛ زندگی معمول آنها مختل شده، که گاهی منجر به عدم اطمینان روانی می شود. دلیل این اختلال تلاش برای کاهش عدم قطعیت رخ داده در محیط جدید است. این مشکل به ویژه زمانی رخ می دهد که تغییر برای فرد ضروری و مورد انتظار باشد مثلاً تغییر در شغل. عوامل بسیاری ممکن است بر شوک فرهنگی تاثیر بگذارند. “سیمز”[۴۷] و “شردرم”[۴۸] ( ۲۰۰۴) نشان دادند که ویژگی های شخصیتی فرد، عوامل جمعیت شناختی و حمایت سازمانی عوامل عمده در زمینه ی شوک فرهنگی هستند.
سایر مطالعات بیان کرده اند که وضعیت خانوادگی، میزان تجربه های بین المللی قبلی، سن، و جنسیت عوامل جمعیت شناختی رایجی هستند که می توانند بر شوک فرهنگی تاثیر بگذارند. محققان همچنین نشان داده اند که ویژگی های شخصیتی خاصی می تواند بر سطح شوک فرهنگی تاثیر گذار باشد. سیمز و شردرم ( ۲۰۰۴) بیان کردند که صفات شخصیتی مانند انعطاف پذیری فرهنگی، واکنش های استرس، مهارت های درون فردی و ارتباطی، و تمایل به برقراری ارتباط بیشتر بر شوک فرهنگی شخص اثر میگذارند. ” اوبرگ “(۱۹۶۰) بیان کرد که شوک فرهنگی زمانی رخ می دهد که افراد درباره ی نقش، ارزش ها، احساسات، و هویت خود سردرگم می شوند. این امر به وضوح نشان می دهد که این افراد دارای هوش فرهنگی کافی و توانایی برای مقابله با پیامد رویدادهای منفی در محیط بین فرهنگی نبوده اند.
می توان گفت افرادی که هوش فرهنگی شناختی بالایی دارند معمولاً دچار آسیب کمتری از شوک فرهنگی می شوند. آنها میتوانند هوش فرهنگی شناختی خود را برای کسب دانش و آگاهی فرهنگی که به کاهش سوء تفاهم و عدم قطعیت در محیط بین فرهنگی کمک می کند به کار گیرند. بسیاری از محققان دریافته اند که اعتماد به نفس و تمایل به ارتباط برقرار کردن با افراد فرهنگ میزبان در سازگاری موفق موثر است “اوبرگ” (۱۹۶۰) بیان کرد که شوک فرهنگی به دلیل ارتباطات بین فرهنگی و یا بین فردی غیر اثر بخش ایجاد می شود. این بدان معنی است که عدم توانایی فرد برای جلوگیری از شوک فرهنگی از طریق اقدامات کلامی در هنگام برقراری ارتباط با مردمی از فرهنگی متفاوت رخ می دهد. در نهایت، زمانی که افراد دارای هوش فرهنگی رفتاری بالاتر از طریق روابط خوب با میزبان ملی خود و با به دست آوردن پیشتیبانی از شبکه های اجتماعی به راحتی توسط یک گروه پذیرفته می شوند می توانند از این موضوع به طور مستقیم برای کاهش شوک فرهنگی استفاده کنند(چن و دیگران،۴،۲۰۱۰).
۲-۸- ارزیابی هوش فرهنگی
ارزیابی هوش فرهنگی به مفهوم سازی آن بستگی دارد. در سال ۲۰۰۴ ” ارلی”و “پیترسون” به مرور و بررسی روش های موجود برای ارزیابی هوش فرهنگی پرداختند که شامل روش های پرسشنامه های نوشتاری، تمرینات ایفای نقش، مراکز ارزیابی رفتاری، مقیاس های نظارت بر خود، فهرست شوک فرهنگی، و آزمون های فهرست ارتباطات بین فرهنگی می شود. آنها یک مدل آموزش و یادگیری هوش فرهنگی ارائه دادند که سه جنبه داشت : فراشناختی ( استراتژی های یادگیری و حس فرهنگی)، انگیزشی ( همدلی فرهنگی و خود کارآمدی )، ورفتار ( رفتار قابل قبول در فرهنگ و تقلید) در سال ۲۰۰۴ “ارلی” و “موساک.فسکی” یک ابزار تشخیصی خود امتیازی باری اندازه گیری هوش فرهنگی ارائه دادند که متشکل از سه جزء است : شناختی، فیزیکی، عاطفی. این ابزار هنوز ابتدایی بوده و مورد آزمون های تجربی قرار نگرفته است. ابزار دیگری که در آزمون فهرست تطابق بین فرهنگی قرار می گیرد توسط “کلی” و “مایر” در سال ۲۰۰۴ طراحی شده است. این آزمون جهت بررسی توانایی آزمون دهنده در انطباق با محیط های فرهنگی مختلف و تعامل با افرادی از دیگر فرهنگی ها طراحی شده است. پنجاه پرسش این پرسشنامه نیز در چهار بعد هوش فرهنگی در نظر گرفته می شوند: انعطاف عاطفی، تیز هوشی ادراکی، انعطاف پذیری، و استلال شخصی. مقایسه بین عوامل و بین افراد به آزمون دهنده و ارزیاب امکان بررسی قوت ها و ضعف های بین فرهنگی را می دهد.
شکل ۲-۴- دامنه هوش فرهنگی
هوش فرهنگی
رفتار دارای هوشمندی فرهنگی
دانش فرهنگی مهارتهای فرهنگی
فرا شناخت فرهنگی
۲-۹- جنبه های هوش فرهنگی
آنگ، ون داین، کوه (۲۰۰۶)، ارلی و آنگ (۲۰۰۳)، ون داین (۲۰۰۶-۲۰۰۵) چهار جنبه از هوش فرهنگی را به این شرح بیان کرده اند:
استراتژی هوش فرهنگی :که به معنای تجربیات گوناگون فرهنگی یک فرد است . افراد فرایندها و توانایی های شناختی و فراشناختی خود را برای کسب اطلاعات فرهنگی و شکل دهی قضاوت و تصمیم گیری درباره خود و دیگران به کار می گیرند. مثالی از استراتژی هوش فرهنگی زمانی است که افراد مفاهیم و تصاویر ذهنی خود را به این دلیل که تجارب واقعی با انتظارات آنها تطابق ندارد تعدیل می کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




فرضیه­ محوری و اصلی پژوهش ما ادعا می­ کند که نوسانات قیمت نفت با بازده غیرعادی سهام رابطه­ معنی­دار دارد. با توجه به نتایج آزمون فرضیه ­های فرعی و در واقع پیش شرط این پژوهش؛ معنی­دار بودن تأثیر قیمت نفت بر بازده غیرعادی سهام اثبات شد. و چون یکی از فرضیه ­های فرعی ما تأیید شد؛ فرضیه اصلی رد نگردیده و مورد تأیید واقع می­ شود.
۵-۲-۲- نتایج آزمون فرضیه ­های فرعی
۱- نتیجه­ آزمون فرضیه فرعی اول:
اولین فرضیه­ فرعی در این پژوهش ادعایی مبنی بر ارتباط معنی­دار بین نوسانات منفی قیمت نفت بر بازده غیرعادی سهام دارد. همانگونه که بیان شد برای آزمون فرضیه ­ها از یک مدل رگرسیونی چند متغیره استفاده می­ شود که برای این فرضیه هم استفاده شده است. با بهره گرفتن از اطلاعات جدول (۴-۱۴) که آزمون F لیمر و هاسمن می­باشد، و چون عدد احتمال هاسمن بیشتر از سطح معنی دار ۵% می­باشد، ما برای آزمون این فرضیه از الگوی اثرات تصادفی استفاده کردیم. با مشاهده­ جدول (۴-۱۵) که نتایج آزمون مدل رگرسیونی ترکیبی اثرات تصادفی تأثیر نوسان منفی قیمت نفت بر بازده غیرعادی سهام می­باشد، تأثیر نوسان منفی قیمت نفت بر بازده غیرعادی سهام دارای رابطه مثبت با ضریب رگرسیونی «۰۹۱/۰» و با توجه به احتمال آماره t «۱۲۹۶/۰» معنی­دار نمی‌باشد. نتایج مربوط به آماره F نیز نشان می‌دهد که مدل در حالت کلی معنی­دار بوده و با توجه به آماره دوربین واتسون، فاقد مشکل همبستگی است. علاوه بر آن، نتایج مربوط به ضریب تعیین تعدیل شده نشان می‌دهد که ۲۸۱% از تغییرات بازده غیر عادی سهام تحت تأثیر نوسان منفی قیمت نفت بوده است. با توجه به معنی­دار نبودن تأثیر نوسانات منفی قیمت نفت بر بازده غیر عادی سهام، فرضیه فرعی اول رد گردیده و مورد تایید واقع نمی‌شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- نتیجه آزمون فرضیه فرعی دوم:
دومین فرضیه­ فرعی در این پژوهش ادعا می­ کند که نوسانات مثبت قیمت نفت با بازده غیرعادی سهام رابطه­ معنی­داری دارد. همانگونه که بیان شد برای آزمون فرضیه ­ها از یک مدل رگرسیونی چند متغیره استفاده می­ شود که برای این فرضیه هم استفاده شده است. با بهره گرفتن از اطلاعات جدول (۴-۱۶) که آزمون F لیمر و هاسمن می­باشد، و چون عدد احتمال هاسمن بیشتر از سطح معنی­دار ۵% می­باشد، ما برای آزمون این فرضیه از الگوی اثرات تصادفی استفاده کردیم. با مشاهده­ جدول (۴-۱۷) که نتایج آزمون مدل رگرسیونی ترکیبی اثرات تصادفی تأثیر نوسان مثبت قیمت نفت بر بازده غیرعادی سهام می­باشد، تأثیر نوسان مثبت قیمت نفت بر بازده غیرعادی سهام دارای رابطه­ای مثبت با ضریب رگرسیونی«۰۳۳/۰» و با توجه به احتمال آماره t «۰۲۸/۰» معنی­دار می‌باشد. نتایج مربوط به آماره F نشان می‌دهد که مدل در حالت کلی معنی­دار بوده و با توجه به آماره دوربین- واتسون فاقد مشکل همبستگی است. علاوه بر آن، نتایج مربوط به ضریب تعیین تعدیل شده نشان می‌دهد که در کل دوره پژوهش حدود ۶۸۲% از تغییرات بازده غیر عادی سهام تحت تأثیر نوسان مثبت قیمت نفت بوده است. با توجه به معنی­دار بودن تأثیر نوسان مثبت قیمت نفت بر بازده غیر عادی سهام فرضیه فرعی دوم رد نگردیده و مورد تائید واقع می شود.
۵-۳- نتیجه ­گیری کلی تحقیق
در پژوهش حاضر به بررسی ارتباط بین نوسانات قیمت نفت و بازده غیرعادی سهام شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شد، که در این راستا از مدل خودرگرسیون برداری ساختاری استفاده شد. طبق آزمون فرضیه ­های تحقیق، به این نکته دست یافتیم که بازده غیرعادی سهام شرکت­های نمونه، در دوره­ تحقیق (یعنی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]




البته، علاوه بر جریان‌های فوق‌الذکر، لازم است که به حضور کنشگران دیگری نیز در جنبش زنان اشاره نمود. اگرچه این فعالان را نمی‌توان به عنوان جریان شناسایی کرد، اما از برخی جهات ویژگی‌هایی دارند که در میان سایر فعالان جنبش بصورت مشخص‌تری دیده می‌شوند. منظور از این کنشگران، طیف گسترده ای از دختران دانشجو، زنان روزنامه‌نگار و همچنین زنان حقوق‌دان و وکیلی است که در جنبش زنان فعال هستند. در واقع، این سه گروه را می‌توان به عنوان قشرها یا صنف‌هایی در جنبش به حساب آورد که در میان پنج جریان مورد اشاره جنبش پخش هستند. به عبارت دیگر، جریان‌های مختلف جنبش زنان هر یک به میزان توانمندی و فعالیتی که دارند، سعی می‌کنند تا از میان این گروه‌ها به یارکشی پرداخته و در واقع، منابع انسانی مورد نیاز خود را بسیج نمایند.
به عنوان مثال، «کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت» تشکلی از دختران دانشجو است که زیر مجموعه جریان دانشجویی تحکیم وحدت فعالیت می‌کند. اما این دانشجویان در واقع، دو حوزه فعالیت دارند، آنها هم در فعالیت‌های دانشجویی حضور دارند و هم در میان جریان‌های مختلف جنبش زنان در حال رفت و آمد هستند. البته، جریان‌های مختلف جنبش زنان تمایل دارند که از میان آنها نیروهایی را برای خود جذب کنند. به عنوان مثال، بسیاری از این دختران دانشجو جذب کمپین یک میلیون امضاء شده است؛ از سوی دیگر برخی از آنها هم به گروه میدان زنان تمایل دارند که در واقع گروه دانشجویی این جریان از زنان هستند. البته، برخی از دانشجویان نیز در میان هر دو جریان فعالیت می‌کنند. برخی از دانشجویان با گرایش‌های چپ نیز هستند که یا به کمپین یک میلیون امضاء متمایل هستند یا به گروه زنان چپ‌گرا.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در گروه وکلا و حقوق‌دانان نیز می‌توان به «کانون مدافعان حقوق بشر» و همچنین «شبکه وکلای داوطلب» اشاره کرد که هر دو در زمینه حقوق زنان فعالیت‌های بسیاری دارند. به عنوان مثال، برخی از زنان حقوق‌دان عضو کانون مدافعان حقوق بشر از اعضای اولیه کمپین یک میلیون امضاء بوده‌اند و در تدوین و اجرای برنامه آموزشی این کمپین نقش فعالی داشته اند. شبکه وکلای داوطلب نیز در واقع، جمع وکلای وابسته به گروه میدان زنان به حساب می‌آیند. البته، وکلای مستقلی نیز هستند که به صورت فردی با جریان‌های مختلف جنبش زنان همکاری دارند. وکلا نیز مانند دانشجویان ممکن است در میان جریان‌های مختلف بطور سیال در رفت و آمد باشند. در مورد روزنامه نگاران نیز، وضعیتی مشابه وجود دارد. زنان روزنامه نگار یا وب‌نگار بسیاری نیز در جریان‌های مختلف جنبش زنان فعال هستند. برخی از آنها به کمپین یک میلیون امضاء نزدیک هستند، برخی به گروه میدان، و تعدادی نیز به زنان اصلاح‌طلب.
گفتمان ها و چارچوب های تفسیری
در چهارمین بخش از فصل چهارم، به بررسی نظرات کنشگران شاخص در جریان‌های مورد اشاره در جنبش زنان پرداخته شده است. در واقع، از طریق بررسی مفاهمه ای نگرش آگاهی‌دهندگان هر یک از جریان‌های جنبش زنان، تلاش شده است تا معانی ذهنی آنها بطور کلی تحت دو مقوله ۱. تحلیل وضعیت موجود زنان، و ۲. چگونگی تغییر این وضعیت، استنباط و استخراج گردد.
بر اساس نتایج مصاحبه‌های زمینه یابی، افرادی به عنوان آگاهی‌دهندگان هر یک از جریان‌های جنبش زنان مشخص شدند، که مصاحبه ای با هر کدام از آنها صورت گرفته است. در ضمن، مقالات آنها نیز که مرتبط با سوالات تحقیق بودند مورد بررسی قرار گرفت. از ائتلاف یک میلیون امضاء با نوشین احمدی خراسانی، خدیجه مقدم، و ناهید کشاورز؛ از گروه میدان با شادی صدر و محبوبه عباسقلی‌زاده؛ از ائتلاف زنان اصلاح‌طلب با فریده ماشینی و زهرا شجاعی؛ از زنان چپ‌گرا با نازی اسکویی و از زنان ملی-مذهبی با مرضیه مرتاضی لنگروی مصاحبه شد. همچنین با شهلا شرکت به عنوان یک ژورنالیست تاثیرگذار در جنبش زنان و متمایل به زنان اصلاح‌طلب و گروه میدان؛ و ژیلا بنی یعقوب از روزنامه نگاران نزدیک به کمپین یک میلیون امضاء نیز مصاحبه شد. البته، با زنان دیگری نیز در جریان این تحقیق مصاحبه به عمل آمد، اما نه به عنوان افراد شاخص جریان‌ها، که در ادامه به آنها نیز اشاره خواهد شد.

تحلیل وضعیت زنان
اظهارات کنشگران شاخص جریان‌های مختلف جنبش زنان در پاسخ به سوالاتی درباره اینکه زنان در جامعه ایران چه رنج‌ها و تبعیض‌هایی را متحمل می‌شوند، و همچنین علل و دلایل ایجاد کننده این وضعیت چیست، بیانگر تحلیل آنها از وضعیت زنان است. بر این اساس، در مصاحبه‌هایی که با آگاهی‌دهندگان جنبش زنان انجام شد، نتایج متفاوتی به دست آمد. از یک سو، برخی از آنان معتقد بودند که موضوعاتی همچون فقر و نابرابری‌های اقتصادی، مسئله اصلی زنان است؛ و از سوی دیگر، برخی نیز بر مشکلات خاص زنان تاکید داشتند، و به محورهایی همچون قوانین تبعیض آمیز در حوزه خانوادگی، خشونت علیه زنان، و همچنین جداسازی جنسیتی در عرصه عمومی اشاره کردند.
برخی از مصاحبه شوندگان اساساً مسئله زنان را فی نفسه موضوعی خاص قلمداد نمی کردند، و آن را در قالب سایر مسائل اجتماعی مورد بررسی قرار می‌دادند. به عنوان مثال، مرضیه مرتاضی لنگرودی، از زنان ملی-مذهبی و همچنین از اعضای گروه مادران صلح، در مصاحبه با محقق[۱۰۹]، اظهار داشت: «اگر نگاه تاریخی بکنیم، برخی از ساختارهای تاریخی هم زن و هم مرد را فرودست نگاه می دارند، مالکیت خصوصی باعث می شود بخشی از زنان و مردان تحث سلطه بخشی دیگر قرار بگیرد. مسئله زنان برای من در میان همه مسائل اجتماعی است. باید ببینیم که چه ساختارهایی باعث می‌شود که زنان هم فرودست باشند. البته، در کل اگر به فرودستی در اجتماع نگاه کنیم من فکر نمی کنم زنان فرودست، فرودست تر از مردان فرودست باشند». وی حتی برخی مسائلی که از نظر بیشتر فمینیست‌ها به عنوان تبعیض به حساب می‌آیند، را جزء امور فطری دسته بندی می‌کرد: «برخی کارهای زنان به ذات و فطرت آنها بر می گردد. تقسیم کار جنسی، خیلی بیشتر از آنکه به ستم مربوط باشد، به توانایی مربوط است. یعنی مثلا کارخانگی، به توانایی مربوط می شود. من اصلاً احساس ستم نکرده ام. یعنی باید ببینیم که آیا از نظر خود زنان اینکه آنها کارخانگی انجام می‌دهند این ستم است؟ […] به نظرم می آید خانواده ایرانی آن قدر در تولید درگیر نشده، ما همه بر سر سفره نفت نشسته ایم و سهمی می بریم. به نظرم زنان ایرانی بیشتر از آنکه تحت ستمِ مثلاً کارخانگی باشند، بیشتر تحت ستم قدرتی هستند که از طرف حاکمیت بازتولید می شود».
البته، مرضیه مرتاضی به نوعی دیگر به مسائل زنان اشاره می‌کند. وی بر این نظر است که مشکل اصلی زنان ایران در برابر قدرت سیاسی است، به این معنی که ساختار حکومتی موجود به آنها اجازه حضور در موقعیت‌های بالای سیاسی را نمی‌دهد، و این مسئله هم تنها برای زنانی مطرح است که از دیگر نابرابری‌های اجتماعی-اقتصادی فارغ باشند. وی بیان می‌دارد: «حس فرودستی زنان بیشتر در بین زنان طبقات متوسط به بالا وجود دارد، و جاهایی که حکومت به زنان فشار وارد می آورد. یعنی محدودیت هایی که نظام قدرت بر زنان تحمیل می‌کند». و در جای دیگری می افزاید: «من فرودستی زنان را در طبقات بالای اجتماعی خیلی روشن و واضح می بینم. در طبقات پایینی، همه در فقر برابرند. به نظر من توده های زنان که همه شان تحت استبداد بوده اند، مسئله قانون و حقوق برایشان مهم نیست، مسئله حقوق به زنان طبقه متوسط به بالا مربوط می شود. […] بنابراین، بحث جنبش زنان در ایران به نظر من، بسیار بسیار معطوف به قدرت است. یعنی مسئله بر سر قدرت سیاسی است. اینکه زنان می‌خواهند در قدرت سیاسی سهم داشته باشند. به نظر من چالش اصلی جنبش زنان همین است». در واقع، در چنین نگاهی به مسئله زنان، عامل جنسیتی ویژه‌ای که موقعیت زنان را در جامعه مشخص کند، مورد توجه قرار ندارد. در مقابل، این نگرش وجود دارد که مسائل و شکاف‌های اجتماعی دیگری – همچون نابرابری‌های اقتصادی – هستند که در ایجاد موقعیت زنان تاثیر گذارند.
مشابه چنین نگرشی در میان زنان با سابقه فعالیت در جریانات چپ‌گرا نیز قابل مشاهده است. آنها، اگرچه وضعیت زنان را تبعیض آمیز می بینند، اما در تحلیل این وضعیت بسیار به عوامل اقتصادی توجه دارند. در این خصوص، نازی اسکویی از اعضای گروه زنان اسفند، در مصاحبه با محقق[۱۱۰]، عنوان می دارد: «اگر بخواهم بصورت عام بگویم، فقر و بیکاری زنان آنچیزی است که من بر اساس تجربه خودم می بینم، و همچنین تبعیضی که در اشتغال بین زن و مرد است، منظورم نابرابری در حقوق و دستمزد، و نابرابری در استخدام و جذب است. من فکر می‌کنم بیکاری که در میان زنان زحمتکش و پائین جامعه دارد آنها را به ورطه سقوط اخلاقی می‌کشاند. به نوعی می شود گفت که شکاف طبقاتی موجود در جامعه تاثیر عمده ای را بر زنان گذاشته است. بطوریکه یک زن باید هم جور بیکاری خودش، و هم شوهرش و حتی فرزندانش را بکشد». در واقع، در چنین نگرشی، مسئله زنان، زمانی مورد توجه قرار می‌گیرد که آن زنان جزء طبقات فرودست اقتصادی قرار گیرند. اسکویی می گوید: «در طبقات پائین و زحمتکش جامعه، بعضی جاها روابط زن و مرد، اصلاً مثل طبقات متوسط این تفکیکی که در کار خانه دارند، را ندارد. اگر مرد هم فرصت کند ظرف می‌شوید. یعنی اصلاً آنها آنقدر ظرفی ندارند که بشویند. یعنی فقر خیلی زیاد است. البته، آنجا هم زن در مالکیت مرد است. یعنی مدل تبعیض فرق دارد. خشونت در طبقات پائین زیاد است. یعنی نتیجه فقر است. فقر باعث خشونت های خیلی زیادی شده است. در طبقات متوسط چون استقلال شغلی زنان بیشتر است، این خشونت ها کمتر است».
در چنین نگرشی نیز، مسئله اصلی نابرابری‌های اقتصادی است، و نه موقعیت ویژه زنان. بطوریکه مشکلات حقوقی زنان تنها مربوط به زنان طبقات متوسط به بالا در نظر گرفته می‌شود، و مسائل زنان طبقات پائین عمدتاً ناشی از فقر و بیکاری قلمداد می‌گردد. در چنین نگرشی، تبعیض جنسی تنها به عنوان عامل دست دوم بر وضعیت زنان تاثیر دارد. به عنوان مثال، خدیجه مقدم، از فعالان کمپین یک میلیون امضاء و عضو گروه مادران صلح، در مصاحبه با محقق[۱۱۱] بیان می‌دارد: «برای زنان روستایی یا زنان محروم اطراف شهرها، مشکل اصلی مشکلات اقتصادی است، اما وقتی این مشکلات اقتصادی با تبعیض جنسی آمیخته می‌شود، دیگر به فاجعه تبدیل می‌شود. به همین خاطر، زنانی که فقیر هستند برای من در اولویت قرار می‌گیرند». می توان استدلال کرد که دستگاه تحلیل طبقاتی متاثر از اندیشه‌های کلاسیک مارکسیستی در تقویت این نگرش به وضعیت زنان، در جریان‌های مختلف جنبش زنان به نسبت‌های مختلف، اثر خود را بر جای گذارده است.
با این وجود، مسائل خاص زنان، مورد توجه افرادی همچون خدیجه مقدم قرار دارد. البته با این پیش فرض که این مسائل در میان زنان طبقات متوسط نمود بیشتری دارد. وی اظهار می دارد: «واقعاً رنجی که زنان در ایران می‌کشند، تبعیض جنسی است. بخصوص وقتی زنان طبقه متوسط را در نظر می گیریم، مهمترین مشکلات آنها، تبعیض جنسی است. چراکه زنان طبقات بالا به دلیل وضع مالی خوب، زیاد از تبعیض جنسی رنج نمی برند، در مقابل زنان طبقات پائین هم به قدری محتاج نان شب هستند که اصلاً تبعیض جنسی را نمی بینند. در نتیجه، تبعیض جنسیتی، مربوط به زنان میان این دو، یعنی زنان طبقه متوسط است. در واقع، برای آنها بیشتر ملموس است». در مجموع، در مورد زنانی که پیشینه فعالیت در جریان‌های چپ‌گرا را داشته اند، می توان اینگونه استنباط کرد که آنها در میان دو چارچوب تحلیلی مارکسیستی و فمینیستی برای توضیح وضعیت زنان در نوسان هستند. و البته، در میان آن بخشی که بیشتر در جریان عمل قرار دارند، می توان ارتقاء رویکرد فمینیستی را ردیابی کرد.
در جهت مخالف چنین رویکردی که از نقطه عزیمت اقتصادی به وضعیت زنان می‌نگرد، برخی از کنشگران هستند که وضعیت زنان را محدود به «نگرش» جنس دومی نسبت به زنان در عرصه فرهنگ و قوانین می دانند. در این مورد، زهرا شجاعی از اعضای مجمع زنان اصلاح‌طلب و مشاور امور زنان در دوره ریاست جمهوری خاتمی، در مصاحبه با محقق[۱۱۲]، می گوید: «مهمترین مسئله این است که زنان جنس دوم تلقی می شوند. یعنی در جامعه ما هنوز زن جایگاه انسانی خودش را به عنوان موجودی برابر مرد پیدا نکرده است. این مسئله در همه جا نمود پیدا می کند، در فرهنگ، در قوانین و مقررات و در توزیع امکانات اقتصادی. که این را من ناشی از نظام مردسالاری می‌دانم». وی اصلی‌ترین شاخص نابرابری جنسیتی را در عرصه قوانین می‌داند و می افزاید: «برجسته ترین نمود [تبعیض‌ها] در حقوق است. حقوق زن متناسب با دنیای امروز نیست. یک بخشش قوانین و مقررات است. یک بخشش رویه های حقوقی است و بعد هم آگاهی خود زنان از این قوانین است. چون [حتی اگر] بهترین قوانین وجود داشته باشد، ولی رویه های قضایی درست نباشد، باز هم فایده ندارد». در واقع، چنین نگرشی بیشتر به تبعیض‌ها و مشکلات حقوقی و فرهنگی توجه دارد، و سایر عوامل را چندان با اهمیت ارزیابی نمی‌کند.
مشابه چنین نگرشی را می‌توان در نظرات شهلا شرکت، مدیرمسئول مجله زنان، ردیابی کرد. البته، وی به مسائل دیگری نیز در ایجاد نابرابری و تبعیض جنسیتی اشاره می‌کند. وی در مصاحبه با محقق[۱۱۳] اظهار می دارد: «در مجله زنان ما برای قانون خیلی کار کردیم. من نمی توانم بگویم روی چه چیزی فوکوس کرده ام. [البته] چیزی که برای ما خیلی مهم و عام بوده، مساله حقوق زنان در خانواده است». وی در بخش دیگری از مصاحبه می افزاید: «اشتغال هم خیلی مهم است و ما خیلی رویش کار کردیم. من فکر می کنم اشتغال زن و درآمدش خیلی در موقعیت او تاثیرگذار است و اول این که از چهاردیواری خانه اش می رود بیرون و آگاهی اش زیاد می شود و همین که می تواند از حقوقش در مقابل کارفرمایش دفاع کند، موجب می شود که در مقابل شوهرش هم بایستد. و هم این که اقتصاد به زنان قدرت می دهد». در واقع، می توان استدلال کرد که هر قدر کنشگران جنبش زنان، نسبت به ایدئولوژی‌های سیاسی از استقلال فکری بیشتری برخوردار می‌شوند، در تحلیل وضعیت زنان به جای نگاه تک عاملی، به مجموعه ای از عوامل توجه نشان می‌دهند.
فریده ماشینی، از اعضای مجمع زنان اصلاح‌طلب، و رئیس کمیسیون زنان حزب مشارکت، نسبت به پرسش درباره تحلیل وضعیت زنان می‌گوید: «من با تردید می توانم در این مورد پاسخ دهم. با این که فکر می کنم مشکلات قانونی خیلی مهمند، ولی فکر می کنم سخت است که اولویت بدهم. یک مسائل مشخصی هستند که همه زنان از آن رنج می برند، یعنی مشکلات ساختاری تبعیض آمیز هستند، مانند مشکلات خشونت علیه زنان، مشکلات قانونی، سلامت زنان و … . و به واقع مشکلات زنان طبقه محرومتر بیشتر ناشی از فقر و نقش های چندگانه است. شاید مسئله آنان تبعیض جنسیتی نباشد و مسئله فقر است. البته که تبعیض به آن دامن می زند ولی آن زن آن تبعیض را نمی بیند. شاید اگر آن زن توانمند شود و فقرش را از بین ببرد، تبعیض‌اش را هم بتواند از سر راه بردارد». وی سپس می افزاید: «به نظر من، دو بخش عمده مشکلات ساختاری، یکی در سطح خانواده است و یکی در سطح قوانین. البته، اشتغال هم خیلی مهم است. بر اساس تحقیقی که مرکز امور مشارکت انجام داد، اولین مطالبه زنان اشتغال است»[۱۱۴].
به تدریج، هرچه به جریان‌های عملگراتر در جنبش زنان نزدیک می شویم، تحلیل وضعیت و مسائل تبعیض آمیز عیله زنان، گوناگونی و پیچیدگی بیشتری را در ذهن کنشگران نشان می‌هد. این مسئله بویژه در میان فعالان گروه میدان و کمپین یک میلیون امضاء بیشتر قابل مشاهده است. محبوبه عباسقلی‌زاده، از اعضای گروه میدان در مصاحبه با محقق[۱۱۵] عنوان می دارد: «زن ها به سرعت دارند مدرن تر از مردها و قانون، سیستم حکومتی، و نقش های جنسی می شوند و این سرعت مدرن شدن، موجب شکاف جنسیتی شده است. بحث هایی مثل مهاجرت، اشتغال، تحصیل باعث این مدرن شدن شده اند و دلیل دیگر این است که چون زن ها تحت تبعیض تاریخی بوده اند، به محضی که امکانی می یابند که پایشان را فراتر از حریم خانه بگذارند، یا دسترسی داشته باشند به تحصیلات بیشتری، به سرعت از ظرفیت فردیشان استفاده می کنند. زن ها برای این که یک قدم پیش بروند مجبورند به سنت شکنی. […] زن ها چالش اصلی شان با سنت است، وقتی که با سنت درگیر می شوند، دو تا مسئله پیدا می کنند، یکی قدرت اقتصادی است، دیگری قدرت سیاسی است. اما می بینیم زنی که مشکل اقتصادی دارد [بالاخره] می تواند یک جوری خودش را بکشد بالا، ولی [در مقابل] قدرت سیاسی نه، مثلا این که می خواهد طلاق بگیرد، حجابش را بگذارد کنار، چکمه بپوشد، بخندد، با قدرت سیاسی درگیر می شود».
عباسقلی‌زاده، در تبیین علل و دلایل پیدایش وضعیت فرودستی زنان معتقد است: «دلایل فرودستی زنان در ایران – یک فرق اساسی که با کشورهای دیگری که حکومت دینی دارند – این است که ما همزمان از دو جهت هم از زاویه قدرت، هم فرهنگ و سنت تحت فشاریم و بازتولید سیکل وار این ها باعث می شود که زنان ما از نظر حقوقی و اجتماعی فرودست باشند. منظور من از قدرت، اسلام گرایی سیاسی است. قدسی بودن قدرت، نمی گذارد مسائل زنان به راحتی حل شود. در برخی از کشورها بحث دین وجود دارد، ولی خیلی عرفی است. [اما] اینجا همه چیز قدسی می شود». وی معتقد است که نوعی بنیادگرایی عامل اصلی فرودستی زنان در ایران است. «آنچه که هم اکنون زنان ایرانی با آن مواجهند ظهور پدیده نوبنیادگرایی به عنوان جدی ترین قدرت بازدارنده در برابر رهایی زنان از تبعیض های موجود است» (عباسقلی‌زاده، ۱۳۸۷).
شادی صدر، از دیگر اعضای گروه میدان زنان، در مصاحبه با محقق[۱۱۶] بر دو محور تبعیض آمیز در تحلیل وضعیت زنان اشاره می‌کند: «به نظرم از همه جدی تر [مشکلات] در خانواده است که می تواند خشونت خانگی و یا فراتر از آن ساختار خانواده باشد. در خانواده فعلی هم خشونت هست، و هم دیگر تبعیض های ریز و درشت هست. حجاب به نظر من، جلوه اجتماعی تبعیض است. در واقع، خشونت خانگی در حوزه خصوصی، و حجاب در حوزه عمومی است. البته، به نظرم شاید جداسازی جنسیتی هم مهم است. من حجاب و جداسازی جنسیتی و غیره را در یک راستا می بینم». وی می افزاید: «هم در مورد تبعیضی که در ساختار خانواده هست و هم تبعیضی که در ساختار جامعه هست و گفتمان ضد زنی که وجود دارد، همه اینها دارد زن را ناتوان می کند. فرودست سازی که می گوییم واقعاً دارد اتفاق می افتد. در زندگی عادی می بینیم که حجاب چه تاثیری دارد می گذارد. تا چه حد توانایی انجام خیلی کارها را از زنان می گیرد. و از اینها گذشته این که تو مجبوری همیشه خودت را به عنوان سوژه جنسی ببینی. بنابراین مدام باید هویت جنسی خودت را انکار بکنی، انکار من بودن تو، فردیت و خودیت تو. خانواده هم از تو همین را می خواهد. می خواهد هویت تو را انکار کند و تو را مادر و همسر ببیند و یک سری وظایف و تکالیف بر روی دوش تو می اندازد».
شادی صدر در توضیح عوامل ایجاد چنین وضعیتی، به طور عام به نظام مردسالاری اشاره می‌کند: «من عامل فرودستی زنان را مردسالاری می بینم. البته، این خیلی تاریخی است، عواملش زیاد است. می تواند مجموعه ای از عوامل باشد. در هر صورت فرهنگ است. یعنی می توانیم اسمش را فرهنگ بگذاریم و شاید هم این طوری بتوانیم خودمان را راحت کنیم». وی سپس، مشابه با عباسقلی‌زاده بر عوامل سیاسی، بویژه ترکیب مذهب و سیاست تاکید می‌کند، هرچند از مفاهیم دیگری برای توضیح این مسئله استفاده می‌کند: «اما مسئله در تاریخ معاصر خیلی پیچیده تر شده است. بخش مهمی در تاریخ معاصر مذهب است و بخش مهمی سیاست است. این در هم آمیختگی مذهب و سیاست در تاریخ ایران، به خصوص از صفویه به بعد، عامل بدبختی زنان بوده است. هر وقت این دو تا از هم جدا شده اند، زن ها نفسی کشیده اند، هر وقت که این دو تا با هم افتاده اند، پدر زن ها در آمده است. چیزی که ما در ۲۰ یا ۳۰ سال اخیر می بینیم و به آن برخی می گویند بنیادگرایی، اما من آن را اسلامیزاسیون[۱۱۷] می نامم و اعتقاد دارم بنیادگرایی در ایران نداریم[۱۱۸]، این در واقع مدرن شده رابطه دولت و مذهب از دوره صفویه است. در عصر صفوی حجاب اجباری می شود، با اینکه در عرصه عمومی زنان نبوده اند، اما حضورشان محدودتر می شود. مجازات وضع می شود. برای اینکه مذهب می آید در دولت، یعنی مذهب و سیاست ترکیب می شوند».
شادی صدر، تاثیر اسلامیزاسیون بر زندگی زنان را چنین توضیح می‌دهد: «چیزی که ما به عنوان اسلام سیاسی می شناسیم، و در سه چهار دهه اخیر بسیار از آن متاثر بودیم، به نظر من خیلی روی زندگی زنان تاثیر داشته، به نظر من بزرگترین عامل این بوده است. من به این بنیادگرایی نمی گویم. به نظر من این چیزی که ما در ایران داشتیم بنیادگرایی نبوده، حداقل به آن معنای اجتماعی که بنیادگرایی در همه جای دنیا هست. حس من این است حداقل با مطالعاتی که در زمینه حقوق زنان کردم. من همیشه می گویم ما واکسن بنیادگرایی زدیم به همین دلیل این مرض را نمی گیریم. اما می توانیم بگوییم اولین تجربه ای که به بنیادگرایی کمک کرد، انقلاب ایران بود. یعنی انرژی که انقلاب ایران برای رشد بنیادگرایی به دنیا داد به معنای صدور انقلاب واقعاً اتفاق افتاد. ولی اتفاقی که در جامعه ایران افتاد، پروسه اسلامیزاسیون (به معنای اسلامی کردن با بهره گرفتن از قوه قهریه) بود. در بعضی حوزه ها مانند حوزه زنان، از ابتدا شروع شد مانند حجاب اجباری، لغو قانون حمایت از خانواده و … اما این قدر با مقاومت جامعه مواجه شد که نتوانست بطور کامل پیش برود. اتفاقاً لازمه حکومت گری، خیلی جاها باعث شد که اسلامیزاسیون عقب بنشیند و چیز دیگری که من به آن می گویم مصلحت گرایی جایگزین آن شود. [اما اسلامیزاسیون] هیچ وقت متوقف نشد. الان ما شاهد ظهور قریب الوقوع یک فصل جدیدی از اسلامیزاسیون هستیم که مصلحت گراها را زده کنار، می خواهد اسلامیزاسیون جدیدی را اعمال کند، حالا نمی دانم جامعه ایران چطوری در مقابلش مقاومت می کند».[۱۱۹]
با اینکه از نگاه کنشگران شاخص گروه میدان، مجموعه عوامل پیچیده‌تری در ایجاد وضعیت فعلی زنان ایران تاثیرگذار بوده است، اما به سادگی می‌توان توجه ویژه آنها به عوامل سیاسی، بخصوص اسلام سیاسی، را در نظراتشان شاهد بود. اما در میان کنشگران کمپین یک میلیون امضاء، این نگاه سیاسی تعدیل می‌شود، و بر عوامل و مسائل اجتماعی تاکید می‌گردد. به عنوان مثال، نوشین احمدی خراسانی، از اعضای مرکز فرهنگی زنان و مدرسه فمینیستی، در توصیف مسائل و تبعیض‌های اصلی که بر زنان ایران تحمیل می شود، در مصاحبه با محقق[۱۲۰]، اظهار می‌دارد: «من، چهار تا مشکل را برای زنان از همه بیشتر می‌بینم. یکی قوانین خانواده است و همینطور قوانین جزا، یعنی در کل بحث قوانین تبعیض آمیز. مشکل دوم برای زنان، بحث اشتغال و نابرابری آنها در عرصه اقتصادی است. سوم، مسئله خشونت به معنای کلی هم در خانه و هم در خیابان، و آخری هم مشکل پوشش اجباری است». ناهید کشاورز، از دیگر اعضای کمپین یک میلیون امضاء نیز در مصاحبه با محقق می گوید: «مشکلات قانونی که خیلی مهم است. تبعیضات عرفی و فرهنگی هم خیلی مهم هستند و همین طور نقش دست دوم و حتی دست چندم زنان در اقتصاد کشور که موقعیت فرودست آن ها را دامن می زند و نیز سلطه تفسیری مردسالار از دین در مورد حقوق زنان که می تواند در همان تبعیضات فرهنگی مقوله بندی شود، گرچه فراتر از آن می رود، چرا که همین تفسیر مبنای قانون گذاری ماست و نیز مبنای تعریف نقش دست دوم زن در زندگی خانوادگی، اجتماعی و حتی اقتصادی».
نوشین احمدی خراسانی در تبیین علل فرودستی زنان با تمرکز بر نهاد خانواده از مفهوم‌سازی تحت عنوان «نظام چند همسری» استفاده می‌کند. «در نظام جنسی با مشروعیت چندهمسری، نهاد خانواده بر محور یک مرد واحد و چندین “زن-همسر” و چندین “زن صیغه‌ای” تعریف شده است. یعنی روابط جنسی خارج از ازدواج عملاً برای مرد مشروعیت دارد». وی این نوع نظام را در برابر نظام «تک همسری» تعریف می‌کند که زنان در آن نسبتاً از موقعیتی بهتری برخوردارند. سپس استدلال می‌کند که در نظام چندهمسری، حق طلاق یک جانبه (و سهل الوصول) برای مرد و نیز وابستگی مالی زن به مرد از طریق نفقه که در قانون تثبیت شده، عامل تداوم این وضعیت است. در نهایت، احمدی خراسانی معتقد است که در نتیجه تبعات فرهنگی، حقوقی و حتی اقتصادی چنین نظامی که در نهاد خانواده مستحکم می‌شود، زنان وضعیت فرودستی در جامعه پیدا می‌کنند و تبعیض های متعددی بر آنها روا داشته می‌شود (احمدی خراسانی، ۱۳۸۶: ۲۴-۳۹).
ناهید کشاورز نیز در مصاحبه با محقق[۱۲۱] به مجموعه عوامل مشابهی در ایجاد نابرابری و فرودستی وضعیت زنان اشاره می‌کند: «به هر حال، برخی از این تبعیض ها بسیار ریشه دارند. یعنی فکر می کنم عرف ما بسیار مردسالار است، اما این که چگونه این عرف شکل گرفته بحثی بسیار مفصل است. ولی آن چه که به تداوم این تبعیض ها شکل می بخشد در سه حوزه است، یعنی [۱] سیستم حقوقی تبعیض آمیز، [۲] عرف و فرهنگ مردسالار که سیستم آموزشی بسیار مردسالار و نیز وسایل ارتباط جمعی و نیز تولیدات فرهنگی به آن ها تداوم می بخشند، و نیز تسلط درک بسیار مردسالارانه از دین که مبنای شکلدهی زندگی فرهنگی و اجتماعی ماست؛ و [۳] حاکمیت نوعی ساختار اقتصادی که تولید اشتغال نمی کند و بنابراین حتی زنانی که به مهارت های لازم برای داشتن شغل دست می یابند، از دستیابی به شغل محرومند و بنابراین فرودستی زنان در زندگی اقتصادی همچنان تداوم می یابد. البته، یکی از مهمترین عواملی که موجب حفظ همه این سلطه ها می شود وجود ساختار سیاسی غیر دموکراتیک بر مبنای دیکتاتوری دینی است که امکان کنش های اجتماعی برای تغییر را کمتر و کمتر می کند».
در مجموع، نگرش آگاهی‌دهندگان جریان‌های مختلف جنبش زنان حاکی از شیوه‌های مختلف تحلیل وضعیت زنان است. بطوریکه زنان وابسته به گروه‌های ایدئولوژیک و سیاسی بیشتر بر اساس چارچوب‌های تحلیلی تک عاملی و تقلیل‌گرایانه به وضعیت زنان می‌نگرند و بر این اساس رنج‌ها یا تبعیض‌های زنان را توضیح می‌دهند. برخی از آنها بر عوامل مادی و اقتصادی تاکید دارند، و برخی نیز به عوامل فرهنگی یا قانونی اشاره می‌کنند. پس از آن، هرچه به سمت جریانات عملگراتر در جنبش نزدیک می‌شویم، توجه به عوامل چندگانه در بررسی وضعیت زنان بیشتر مورد استفاده کنشگران قرار می‌گیرد. در واقع، درگیری ملموس تر مشکلات زنان در جریان عمل سبب می‌شود که پیچیدگی‌های واقعیت بیشتر دیده شود، و تمایل به تقلیل‌گرایی کاهش یابد. البته، باز هم در بخشی که به نیروهای اصلاح‌طلب نزدیک هستند، تاکید بر عوامل سیاسی بیشتر دیده می‌شود، و هرچه به سمت میدان عمل و جامعه مدنی نزدیک می‌شویم، تاکید بر عوامل اجتماعی افزایش می‌یابد.

تحلیل وضعیت سیاسی-اجتماعی موجود
تحلیل شرایط اجتماعی-سیاسی از جانب کنشگران و جریان‌های مختلف جنبش زنان از یک سو در ترسیم وضعیت زنان، و از سوی دیگر در نحوه تدوین استراتژی‌ها و برنامه‌های عمل از اهمیت به سزایی برخوردار است. در واقع، جریان‌های مختلف جنبش زنان بر اساس تحلیلی که از شرایط اجتمای-سیاسی موجود دارند، دست به عمل می‌زنند. بطوریکه این شرایط هم در انتخاب اهداف و هم وسایل عمل تاثیرات انکارناپذیری دارد. این مسئله، بویژه در جامعه ایران که ساخت دولتی فربه‌ای دارد، از اهمیتی دوچندان برخوردار است. بدین منظور برای دستیابی به تحلیل کنشگران جنبش زنان درباره وضعیت اجتماعی-سیاسی موجود، نظر آنها به تفکیک درباره جامعه سیاسی و همچنین جامعه مدنی مورد پرس و جو قرار گرفت.
تقریباً می توان اذعان داشت که اکثریت کنشگران مورد مصاحبه بر بسته شدن فضای عمل در جامعه مدنی و افزایش محدودیت‌های سیاسی، به نسبت‌های مختلفی، تاکید داشتند. برخی از آنها شرایط فعلی را بحرانی توصیف می‌کردند. به عنوان مثال، شهلا شرکت اظهار می‌دارد: «الان شرایط سیاسی خیلی بحرانی است. به نظر من در بخش اجرایی با سوء مدیریت روبرو هستیم. این شرایط بیشتر از هر چیز نشانه قدرت خواهی است، یعنی می خواهند که قدرت داشته باشد، بدون مردم». ناهید کشاورز نیز با نگاهی مشابه معتقد است: «من فکر می کنم گرایش های توتالیتری حکومت ایران روز به روز بیشتر می شود، و روز به روز عرصه بر فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بیشتر بسته می شود. شرایط اجتماعی هم همچنان با وجود آن که فشار در همه زمینه ها بر مردم زیاد است ولی همچنان این تفکر که کار اجتماعی و سیاسی در این مملکت بسیار خطرناک است، مردم را از کنشگری و دخالت در سرنوشت خود باز می دارد. گرچه مجراهای فعالیت هم روز به روز سخت تر می شود. بنابراین من فکر می کنم در این شرایط تداوم کار اجتماعی خیلی سخت می شود و امیدوارم فضا عوض شود و ما باید سعی کنیم حوزه هایی برای کار پیدا کنیم چون امکان تدوام فعالیت های گذشته امان بسیار دشوار و حتی غیر ممکن شده است».
البته، شرکت نیز بر ضرورت فرا رفتن از چنین وضعیتی تاکید می‌کند: «به نظر من جامعه مدنی باید رشد کند. ان جی او ها باید گسترش یابند و … اما همه اینها هم دست حکومت و دولت است و تا حدودی از دست ما خارج است مانند رادیو و تلویزیون. اما تا جایی که می توانیم باید فعالیت های مدنی و هسته های مدنی و غیر دولتی را تشکیل بدهیم و تقویت بکنیم. […] الان مردم از فشار اقتصادی و از محدودیت های اجتماعی ناراحتند. بالاخره این جنبش ها کار خودشان را می کنند و الان هم با چراغ های خاموش بیرون می آیند». شهلا شرکت، در زمانی این جملات را عنوان می‌داشت که چندماه از تعطیلی مجله زنان گذشته بود. در واقع، می توان استدلال کرد که با وجود محدود شدن شرایط فعالیت، اما همچنان امید و انگیزه در میان کنشگران جنبش زنان وجود دارد.
در این میان، برخی از فعالان مسائل زنان از موضعی سیاسی به تحلیل وضعیت می‌پردازند. به عنوان مثال، زهرا شجاعی در تحلیل شرایط سیاسی موجود، می‌گوید: «الان کسانی هستند به اسم اصولگرا ولی بدون ریشه و شناسنامه اصول‌گرایی، که قدرت را به دست گرفته اند و باعث نگرانی دلسوزان نظام شده اند. در مقابل آنها اصول گرایان دیگری هستند که ریشه دارند. برای انقلاب زحمت کشیده اند. بعد از آنها، ما در میان اصلاح طلبان کسانی را داریم که خودشان را میراث دار امام می دانند مثل آقای خاتمی. البته، گروهی هم هستند که معتقدند افکار امام مربوط به زمان خودشان بوده و لازم نیست که ما دقیقاً پایبند به همان مواضع باشیم. که این بیشتر در بین جوانان اصلاح‌طلب دیده می‌شود». در واقع، چنین تحلیلی تنها به بررسی موقعیت زنان اصلاح‌طلب در جامعه سیاسی توجه دارد، و چندان متوجه فضای عمل اجتماعی برای کنشگری در جامعه‌مدنی نیست.
اما می توان به تحلیل‌های دیگری نیز در میان سایر کنشگران جنبش زنان اشاره کرد. مینو مرتاضی در تحلیل وضعیت سیاسی موجود، جریان‌های سیاسی را بر اساس نحوه قرائت‌شان از دین، به چهار گروه تقسیم می‌کند: «ساختار حکومت ما ایدئولوژیک است، و این ایدئولوژی معطوف به نگرش سنتی از مذهب است. نگرش مذهبی شاخه های مختلفی دارد، از بنیادگرا، اصولگرا، و مصلحت گرا هست تا نواندیشی دینی که سنتی نیست. بنیادگراها معتقد هستند که ما باید همه چیز را عیناً در شکل و محتوا، عین همان چیزی که در صدر اسلام اتفاق افتاده است، بکنیم. مثل مصباح یزدی. اصولگراها معتقد هستند که باید اصول را عمده کرد و بر پایه آنها رفتارهای روز را تنظیم کرد. مثلاً خزعلی و جنتی اصولگرا هستند. مصلحت گرایان در واقع اصولگرایانی هستند که معتقد هستند که برای مصلحت نظام می توانیم بسیاری از اصول را تعطیل کنیم. مثلاً آقای خمینی گفت که ما برای مصلحت نظام حتی می توانیم عبادت را تعطیل کنیم که آمد و حج را تعطیل کرد. تنها اصلی که مصلحت‌گراها تعطیل نمی کنند حکومت و قدرت است. یعنی آنها برای حفظ حکومت اسلامی حاضرند هر اصلی را تعطیل کنند. تمام روحانیت بعد از خمینی مصلحت گرا هستند. اسلام مصلحت گراها، اسلام سیاسی است. الان اسلام مصلحت گرا حاکم است، اما در چالش جدی با اصولگرایان است. […] پایه نواندیشان هم بر مصلحت گرایی است، یعنی بر بستر مصلحت گرایی رشد می کند. اما تفاوتی که دارند در آزادی هایی است که قائل هستند. یعنی اسلام سیاسی را مقدس نمی دانند. نواندیشی دینی معتقد است که دین کارکرد اجتماعی دارد. این اسلام با شریعتی مطرح شد».
نازی اسکویی به گونه‌ای دیگر به دسته‌بندی نیروهای موجود در جامعه سیاسی می‌پردازد. وی به افزایش قدرت ارتش اشاره می‌کند: «در اوایل شکل گیری جمهوری اسلامی، روحانیت، بازار و بوروکرات‌ها بودند، و نقش ارتش خیلی کم بود. اما قبل از انقلاب ارتش خیلی قوی بود. الان دوباره دارد به آن صورت می‌شود. یعتی با جایگزینی ارتش با روحانیت، دوباره سپاه دارد قدرت می‌گیرد. بازاری‌ها و بوروکرات‌ها هم در حال ضعیف شدن هستند. البته بوروکرات ها، افراد متخصصی هستند که می‌توانند مجری نیروهای مختلف باشند. یا مجری بازاری‌ها یا روحانیون یا حتی ارتشی‌ها. در حال حاضر، قدرت مجلس در حال کم شدن است. یعنی مثلاً شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت در قانون گذاری اصل شده اند و حتی دولت هم نقش دارد. در واقع، این تصمیم‌گیری‌ها خیلی به صورت کاست شده است. و فکر می‌کنم هنوز [حزب] موتلفه قدرت را دارد. اما ارتشی‌ها دارند قوی می‌شوند». اسکویی بر معادلات بین‌المللی و همچنین مناسبات اقتصادی نیز اشاره می‌کند: «مشکلات بین‌المللی هم دارند و مسئله تهدید جنگ، خیلی معادلات این‌ها را شکل می‌دهد. یعنی به نوعی اینها می‌خواهند روابط‌شان را با امریکا تنظیم کنند. البته، از جنگ هم بدشان نمی‌آید. چون بحران به نفع‌شان است. […] از طرفی، ماهیت اقتصادی اینها، خیلی مافیایی است. یعنی سرمایه داری تعریف شده نیست. چون به هیچ چیز پایبند نیست و فقط به دنبال سود است».
نوشین احمدی خراسانی نیز بر افزایش قدرت جریان‌های نظامی در حاکمیت اشاره می‌کند: «از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی، جناح‌های مختلفی در آن بودند. اما از وقتی که آقای خمینی فوت کرد، این جناح‌ها بیشتر مشخص شدند. در واقع، خمینی این جناح‌ها را پوشش می‌داد، اما بعد از آن اختلاف‌ها بیشتر نمایان شد. به هر حال، بعد از جنگ، با تضعیف پایه‌های اقتصادی حکومت، جناح تکنوکرات توانست قدرت بیشتری را بدست آورد. در واقع، آنها آمدند تا صدمات جنگ را ترمیم کنند. البته، در کنار تکنوکرات‌ها یک نیروی نظامی به صورت چراغ خاموش در حال گسترش بود و قدرتمند می‌شد. بعد دولت خاتمی آمد، که به نظر من بخش سیاسی همان جناح تکنوکرات‌ها بود. در واقع، نماد خاتمی توسعه سیاسی بود، در مقابل رفسنجانی که بر توسعه اقتصادی تاکید داشت. اما در زیر این‌ها یک نیروی نظامی که بنیان‌هایش به اول انقلاب بر می‌گشت در حال قدرت گرفتن بود. در دوره خاتمی با مناقشه‌های هسته‌ای این نیروها رو آمدند و برای اینکه این منازعه ها حل شود، این جناح نظامی دولت را تسخیر کرد. در واقع، دولت احمدی نژاد، دولت نیروهای نظامی است. یعنی حتی بر روحانیت هم تاکید ندارد، بلکه پشتوانه اصلی این دولت، نیروهای نظامی هستند. بحث اینها توسعه اقتصادی یا سیاسی نیست، اینها معتقدند که در دنیا قدرت به ثبات اقتصادی و دموکراسی ربطی ندارد، بلکه ما باید توسعه نظامی داشته باشیم تا بتوانیم در دنیا قدرتمند باشیم. یعنی اینها از حوزه نظامی شروع کردند، حوزه سیاسی را گرفتند و الان می‌خواهند بخش اقتصادی را هم بگیرند».
اگرچه بیشتر توجه کنشگران درباره وضعیت اجتماعی-سیاسی معطوف به تحولات جامعه سیاسی است، اما برخی از آنها به تحولات جامعه مدنی نیز توجه دارند. محبوبه عباسقلی‌زاده، در تحلیل وضعیت جامعه مدنی معتقد است که الگوی سازماندهی در جامعه مدنی به سمت شبکه‌ای شدن حرکت کرده است: «ما جامعه مدنی که نداشتیم؛ یک دوره ای این نهادهای مدنی شروع شدند. الان به نظر من، الگوهای سازمانی در جامعه مدنی رفته به سمت شبکه ای. در دوره اصلاحات که فضا بیشتر باز بود، افراد تمایل داشتند که به صورت گروهی با هم کار کنند، ولی در این دو سال اخیر به این دلیل که حکومت اعتقاد به جامعه مدنی ندارد، نهادها به نظر من از بین رفت ولی افرادی که باقی ماندند، استراتژی هایی که انتخاب کرده اند، شبکه ای بوده است. نهادهای مدنی اگر آن زمان فرم سازمانی داشتند، الان به شکل شبکه ای است، تنوع پذیرتر است، آدم های مختلف می توانند کنار هم بنشینند، در چارچوب سازمانی لازم بود که افراد بیشتر شبیه هم باشند. اتفاقی که افتاده، و من مثبت می دانم، جامعه مدنی به شکل سازمانی از بین رفت و به شکل شبکه ای تداوم یافت و تجربیاتی به دست آورد که در آن زمان نتوانست».
شادی صدر نیز، به تحلیل وضعیت جامعه مدنی در حال حاضر می‌پردازد و عوامل متعددی را در شکل‌دهی به این وضعیت موثر می‌داند. وی معتقد است که: «در دوره خاتمی گرچه خیلی چیزها شعار بود، اما نمی شود انکار کرد که اتفاقاتی افتاد، فضاهایی باز شد، برای حرف زدن، برای کار کردن. ولی نهادینه نشد. شاید دلیلش این بود که خیلی دولتی بود. ان جی او ها خیلی فرمایشی بودند. مثلا زهرا شجاعی در حوزه زنان آمار می داد، ۸۰۰ تا ان جی او وجود دارد، خوب الان کجاست آن ۸۰۰ ان جی او؟ این اتفاقات نهادینه نشد و دلیل دیگر این بود که زمان کوتاه بود. بنابراین به نظر من دوره خاتمی برای ساختن یک سری بسترها خوب بود ولی اتفاقاتی که قرار بود بیفتد نهادینه نشد. بعد از آن که ما وارد دوره احمدی نژاد می شویم، یک سال اول خیلی فشاری در جامعه مدنی نبود. دلیلش هم این بود که هنوز سرجایشان محکم نشده بودند. آن ها برای ۴ سال که نیامده اند، برای ۸ سال آمده اند، و سال اول را گذاشتند برای شناخت. بعد ولی فشارها شروع شد در همه حوزه ها، با این حال من این فشار را منفی نمی بینم. […] نتایج این فشارها یک بخش منفی دارد و آن اینکه تو دیگر نمی توانی کاری که می توانستی بکنی، ولی یک بخش مثبت هم برای جامعه مدنی دارد و آن این است که آن استقلالی که در دوره خاتمی امکان نداشت بتوانی در جامعه مدنی ایجاد بکنی، در این دوره هست. این [استقلال] می ماند، یعنی پایدار خواهد بود. برای اینکه نه پول دارد نه شهرت دارد، نه افتخار دارد، نه کسی دست برایت می زند، فقط بدبختی دارد و پرونده دارد؛ بنابراین دیگر کسی می ماند که واقعاً اعتقاد دارد».
نوشین احمدی خراسانی نیز در تحلیل وضعیت جامعه مدنی به موضوعات متعددی اشاره می‌کند: «به لحاظ اجتماعی، به دلیل برخی پیشرفت‌ها، مثل گسترش آموزش، گسترش تکنولوژی ارتباطات، یا گسترش روابط بین‌المللی، انتقال تجربه های زنان حتی در کشورهای مختلف به یکدیگر افزایش پیدا کرده و در نتیجه اقتدار مردانه در برخی از حوزه‌ها شکسته شده است. در واقع، تغییر در ساخت‌های سیاسی و اقتصادی در جامعه ایران به نفع زنان نبوده است، اما ساختارهای اجتماعی به دلیل آنکه آزادی عمل بیشتری وجود داشته و کمتر تحت کنترل دولت بوده، وضعیت زنان در آنجا بهتره شده است. به نظر من، جامعه مدنی در حوزه زنان، بسیار گس

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم