(حافظ)
معنی بیت: وقتی مگس در تار عنکبوت زندانی می شود ، گویا پاهای مگس مضراب تار عنکبوت است که آن را به آواز در می آورد، انگار که عنکبوت ساز عیش و زندگی می نوازد.
۹۹۷– قوت لایموت: بخور و نمیر. اقل مقدار قوت که آدمی از گرسنگی نمیرد.(دهخدا)
۹۹۹– آب شدن: کنایه از شوق زیاد؛ یعنی، از غایت شوق گداخته شدن.
۱۰۰۰– چهره گلرویان دیگر از سبزی خطّ او زرد ، پژمرده و بی طراوات شد.
۱۰۰۱– در راه طلب، سالکی نمی توان یافت، زیرا در جای جای راه سرهای از تن جدا افتاده است.
۱۰۰۳– دم نگه داشتن : دارای معنای دوگانه ایهامی: ۱٫گذراندن دم به ذکر خداوند ۲٫ حبس کردن نفس و حرف نزدن که اهل الله انجام می دهند.
۱۰۰۴– سخنم بی ته نیست: سخنم در بر دارنده معنی بسیاری است.
معنی بیت: سخنم ظاهری ساده دارد درحالی که دارای معنای بسیاریست درست مثل آیینه که به ظاهر ساده است ولی عکس هرچیزی در درونش آشکار می شود.
۱۰۰۵– گمره: سرگشته،آواره، کسی که راه درست زندگی را انتخاب نکرده .(فرهنگ فارسی معین)
«گمره »با« کمر »که معدوم است مناسبت دارد.
مفهوم بیت: مبالغه در توصیف نهایت باریکی کمر معشوق.
۱۰۰۸– معنی بیت: رنگ چراغ به هنگام صبح به خاطر ضربه سیلی پنجه خورشید تغییر کرده است ؛در نتیجه خود را از چشم پروانه می پوشاند.
مفهوم کلی بیت: چراغ در مقابل آفتاب نور و درخششی ندارد.
۱۰۱۰– خداوند این کلمات لطیف را در زبان من آفریده است.
نان به روغن افتادن : کنایه از موفق بودن ، وضع مالی خوب داشتن.
۱۰۱۲– حرکت مژگان چشم به نبض بیمار تشبیه شد.
این بیمار: منظور چشم یار که مست و خمار است.
۱۰۱۶- معنی بیت : از آنجا که ظاهر شدن خطّ یار موجب از بین رفتن پریشان حالی و ملال خاطر عاشقان می شود، می گوید : ظاهر شدن خطّ محبوب ، در دل من کدورتی ایجاد نمی کند بلکه موجب صفا و روشنی دلم می شود. همان طوری که آیینه از خاکستر و غبار صفا می گیرد و زلال می شود.
تشبیه بلیغ : «خط به گرد »، «آیینه به خانه»،« غبار به جاروب کش».
تشبیه مضمر «خط به غبار» و« دل به آیینه»
۱۰۱۸– غبار خاطر: کینه و اندوه.
به خاطر ماست: معنی ایهامی لطیفی دارد: ۱٫در ذهن و ضمیر ماست. ۲٫ به دلیل وجود ماست.
۱۰۱۹– لای: دردی شراب، گل نرم ته نشین شده.( فرهنگ فارسی معین)
معنی بیت: خمیر سرشت من، از می و دردی شراب است و روح در بدنم به منزله نشئه شراب.
بیت دارای آرایه های تشبیه بلیغ ، تناسب و لف و نشر مرتّب است.
۱۰۲۰– مصرع ریخته: مصرع بی تکلّف که بدون رنج و زحمت و فکر و اندیشه قبلی به طور طبیعی موزون می شود.(شارح)
لفظ« ریخته» مناسب شمع است؛ به این دلیل که استعمال اصطلاح «شمع ریختن» به معنی ساختن و آماده کردن شمع معمول بوده است .
۱۰۲۲– معنی بیت: مژگان یار که بر دل عاشقم چون تیر و نافذ و اثرگذار است از خونم گذشت و از کشتنم صرف نظر کرد ، برگشتگی و پیچ و تاب مژگان یار به همین خاطر است . برگشته بودن تیر مژگان، از موارد نادر است ؛چرا که تیری که از کمان رها شود هرگز بر نمی گردد بنابراین برگشتن تیر مژگان عجیب است .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

معنای ایهامی لطیفی در «برگشتن »وجود دارد : ۱: منصرف شدن ۲٫ تغییر یافتن و واژگون شدن.
۱۰۲۳– بیضه: تخم پرندگان عموماً و مرغ خانگی خصوصاً. تخم مرغ . (ناظم الاطباء)
بازی بیضه و تشت چنان است که بازیگران یا شعبده بازان بیضه را در تشت قرار می دهند و آن را از نظر پنهان می کنند و دوباره ظاهر می کنند.
۱۰۲۴– تشبیه : «دل صاف به آب روان » و « دل مکدّر به ریگ روان»
۱۰۲۵– وا: باز. در چند بیت دیگر هم، غنی به جای استفاده از واژه «باز» از واژه عامیانه «وا» استفاده می- کند.
۱۰۲۷– بخیه : کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند، دوختن بخشی از بدن که در آثر عمل جراحی یا بریدگی شکافته شده باشد.(فرهنگ فارسی معین)
بخیه با زخم تناسب دارد.
مناسبت بخیه با خنده به خاطر باز شدن لب هاست در هنگام خنده.
۱۰۲۸– آبله رو : شخصی که چهره اش زخمی و خراشیده است.(فرهنگ فارسی معین)
۱۰۳۰– جای لب نوشنده می، کناره جام است، وقتی که لب به لب جام وصل شود شراب چون نمی تواند نسبت به لب می سان و می نوشِ محبوب ، برابری و مشابهت کند، کناره جام را ترک کرده و گم می شود .
مفهوم بیت: بیان فضیلت لب معشوق به شراب انگوری.
آرایه تشبیه مرجّح «لب به صهبا».
۱۰۳۲– در آستین داشتن: موجود و حاضر داشتن. (شارح)
چین جبین: کنایه از اخم و ترشرویی.
۱۰۳۳– گنج روان : نام گنج قارون است . گویند پیوسته در زیر زمین حرکت می کند. (برهان)
گوشه ای از خلق و کنجی از جهان بر همه گنج روان خواهم گــــزید
خاقانی))
چشم بر چیزی دوختن: طمع داشتن بر آن چیز.(شارح)
معنی بیت: سخن او که مانند گنج در هر سرزمینی روان است ، چرا بر دولت زودگذر و نعمت بی ارزش دنیا طمع می کند؟
۱۰۳۴– غازه: گلگونه، سرخاب که زنان بر چهره شان می مالند.(صحاح الفرس )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...