طبق تعریف ارلی و انگ (۲۰۰۳) هوش فرهنگی به توانایی فرد برای این موارد اشاره دارد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تطبیق موثر با زمینه های فرهنگی جدید
ارائه واکنش های مناسب به فرهنگ جدید زمانی که بیشتر علائم و رفتارها ناآشنا هستند و
تطبیق سریع و نظام مند با این فرهنگ جدید .
تئوری هوش فرهنگی اردلیو انگ مبتنی بر سه سطح است : هوش فرهنگی شناختی( جهت )، هوش فرهنگی انگیزشی( انطباق )، هوش فرهنگی رفتاری ( انتقاد ). به عقیده ارلی و آنگ (۲۰۰۳ ) هوش فرهنگی نشان دهنده ی مفهوم خود است و سازگاری با محیط های فرهنگی جدید را هدایت کرده و انگیزه مند می- کند. مبنای انگیزشی هوش فرهنگی این گونه تعریف می شود :” سطحی که در آن افراد درباره توانایی خود برای تعاملات بین فرهنگی مطمئن بوده و حوزه ای که نسبت به این تعاملات رضایت درونی دارند( بنینگ،۲۰،۲۰۱۰).
“همپدن ترنر”[۳۷] و “تراپنارس”[۳۸] ( ۲۰۰۶) فرد هوشمند از نظر فرهنگی را به عنوان فردی تعریف کردند که سه ویژگی اساسی را داراست : توانایی هم افزایی ارزش های مختلف از فرهنگ های متفاوت، توانایی رفتار با ارزش های مخالف به عنوان مکمل نه متناقض، و توانایی درک حضور ارزش های غالب و نهفته درون یک فرهنگ.
اِنگ و ارلی (۲۰۰۶) بیان کردند که هوش فرهنگی شامل چهار فعالیت فکری است که به ترتیب زمانی مرتب می شوند : مشاهده رفتارها در یک فرهنگ متفاوت ارائه دلایلی برای این رفتارها، در نظر گرفتن پیامدهای عاطفی و پیوستگی های ناشی از این رفتارها، و انتقال دانش و آگاهی جدید به دست آمده به رفتارها و موقعیت های دیگر. توماس (۲۰۰۶) سه مولفه ی کلیدی از هوش فرهنگی را بیان می کند: آگاهی از فرهنگ و تعاملات بین فرهنگی، تمرکز حواس، که مستلزم آگاهی از محیط فرهنگی جدید است، و توانایی ارائه ی رفتارهای مناسب در محیط های فرهنگی جدید (داگر،۱۳۸،۲۰۱۰ ص ).
هوش فرهنگی علاوه بر توانایی شامل آگاهی از خود،فرهنگ خود، فرهنگ های دیگر، و مهارت هایی چون مهارت های ادراکی و ارتباطی می شود(توماس و دیگران ۲۰۰۸). سازه های مرتبط از ارتباطات بین فرهنگی و ادبیات روانشاسی مشاوره عبارتند از: حساسیت بین فرهنگی (دانش و احترام گذاشتن به تفاوت های فرهنگی و مهارت های لازم برای ارتباط برقرارکردن بین این تفاوت ها)، جهت گیری تنوع جهانی (پذیرش شباهت ها و تفاوت های فرهنگی که به صورت شناختی، عاطفی و رفتاری نمودار می شود) قابلیت فرهنگی دانش، مهارت ها، و آگاهی یا نگرش لازم در یک جامعه ی چند فرهنگی )، شخصیت چند فرهنگی (تطبیق با یک جامعه ی چند فرهنگی به جای صرفاً یک فرهنگ خاص )یا ویژگی های لازم برای اثر بخشی بین فرهنگی، و شخصیت بین فرهنگی (درک اشتراکات و تفاوت های بین فرهنگ ها ) (گوین،۵،۲۰۱۰ ).
۲-۵- اجزای سه گانه ی هوش فرهنگی
ارلی و موساکوفسکی(۲۰۰۴)اشاره کردند که هوش فرهنگی شامل سه جزءاست :
سر/شناختی: یادگیری مستمر درباره باورها،آداب و رسوم، و تابلو های فرهنگ خارجی،برنامه های یادگیری سازمانی ممکن است فرد را برای هر گونه وضعیت احتمالی آماده نکرده و موجب جلو گیری از اشتباهات بزرگ نشود . کاوش در معانی آداب و رسوم فر هنگ های دیگر نیز شاید بیهوده باشد زیرا افراد بومی فرهنگ ممکن است . در توضیح دادن به غریبه ها محتاط باشند یا در تحلیل فرهنگ خود توانا نباشند. فرد تازه وارد به یک فرهنگی به استراتژی های یادگیری نیاز دارد.اگر چه بیشتر افراد ورود به یک فرهنگ بیگانه را دشوار می پندارند، فرد دارای هوش فرهنگی شناختی بالا به نشانه های راهنما در درک مشترک از فرهنگ ها توجه می کند.
بدن/فیزکی: هنگام تعامل با افرادی از فرهنگ های دیگر فقط نشان دادن اینکه فرهنگ آنها را درک می کنید کافی نیست بلکه باید اعمال و حرکات شما به آنها نشان دهد که قبلاً تاحدی به فرهنگ آنها وارد شده و با آن آشنا هستید . توانایی رعایت آداب و رسوم و اشارات و حرکات در موقع سخن گفتن نشان می دهد که به فرهنگ آنها احترام می گذارید (ارلی موساکوفسکی،۱۴۱،۲۰۰۴).
قلب/احساسی /انگیزشی : تطابق با یک فرهنگی جدید مستلزم غلبه بر موانع و فشارها است. افراد تنها در صورتی می توانند بر موانع فائق آیند که به کارایی خود باور داشته باشند. اگر آنها در گذشته در مواجهه با چالش ها ثابت قدم بوده باشند اعتمد به نفس آنها رشد می یابد . اعتماد به نفس همواره در تسلط بر یک کار یا مجموعه ای از شرایط خاص ریشه دارد. فردی که به توانایی خویش برای درک افرادی از فرهنگ های ناآشنا باور ندارد معمولا در صورتی که تلاش هایش با ناکامی یا درک نشدن مواجه گردد منصرف می شود. در مقابل، فردی با انگیزه بالا در مواجهه با موانع، فشارها یا حتی شکست، مجدداً با قدرت بیشتری وارد می شود . افراد کارا برای انگیزه مند باقی ماندن، خود را به پاداش ها متکی نمی سازند. (ارلی و موساکوفسکی،۱۴۲،۲۰۰۴).
توماس و دیگران (۲۰۰۸) هوش فرهنگی را سیستمی از تعامل دانش و مهارت ها می دانند که توسط فراشناخت فرهنگی مرتبط می شوند و به افراد امکان انطباق، انتخاب، و شکل دهی جنبه های فرهنگی محیط خود را می دهد. این تعریف سازه ی هوش فرهنگی را در حوزه مفهوم سازی چند وجهی هوش قرار می دهد. لذا هوش فرهنگی نه تنها شامل انواع چند گانه دانش ( درک بدنه اطلاعات) و مهارت ها ( تسلط در کاربرد دانش )است، بلکه ابعاد شناختی و فراشناختی ( دانش و کنترل بر یادگیری و تفکر) را در بر می- گیرد( توماس و دیگران،۱۲۷،۲۰۰۸).

۲-۶- اجزای هوش فرهنگی
بر اساس تقسیم بندی مرکز مطالعات هوش فرهنگی، هوش فرهنگی به سه بخش انگیزه،دانش و رفتار فرهنگی تقسیم می شود.
توماس[۳۹](۲۰۰۵) هوش فرهنگی را در قالب سه متغیر دانش فرهنگی، مهارتهای فرهنگی و مراقبتهای فرهنگی مورد بررسی قرار می دهد.
شکل ۲-۱- اجزای هوش فرهنگی
دانش فرهنگی
مهارت فرهنگی
مراقبت فرهنگی
دانش فرهنگی
در بر گیرنده مجموعه ای از دانستنیها در مورد این است که : فرهنگ چیست ؟ چگونه فرهنگها متفاوت می شوند ؟ فرهنگ چگونه رفتار را تحت تاثیر قرار می دهد ؟ دو نوع دانش فرهنگی وجود دارد : دانش واقعی و دانش مجازی یا تفسیری . دانش واقعی روش مشخص دارد، قابل آموزش است . در حالی که دانش تفسیری به توانایی درک رفتار و الگوهای موجود در فرهنگ اطلاق می شود . در این حوزه دانش با احساس آمیخته می باشد. این احساس بستگی به تجارب گذشته دارد. تاثیر فرهنگ بر رفتار از طریق مکانیسم های شناخت و انگیزش صورت می گیرد. مکانیسم شناخت به چگونگی دریافت و تعبیر پیامهای فرهنگی مربوط می شود. ادراک انتخابی و انتظارات افراد، نگرش های متفاوت و نمایش های رفتاری از نمودهای تاثیر فرهنگ بر رفتار از طریق مکانیسم شناخت می باشد.
مکانیسم انگیزش با در نظر گرفتن تفاوتهای موجود در ادراک از خود، ترجیحات و انتخاب در رابطه با نیازها،… در واقع این مکانیسم مشخص می کند چه چیزی در هر فرهنگ مطلوب است؟
مراقبتهای فرهنگی
مراقبت های فرهنگی ( توجهات فرهنگی) پل رابط دانش فرهنگی و مهارت های فرهنگی است. آگاهی داشتن از ایده ها و احساسات و نگرش ها و عوامل موثر در ادراک خود فرد و دیگران با توجه به زمینه- های فرهنگی متفاوت افرد در این گروه قرار می گیرد. علاوه بر موارد مذکور توجه به این نکته که آن چیزی را که در رفتار افرد مشاهده می کنیم، فرضیات افراد و حتی کلماتی که افراد در گفتگوهای خود به کار میگیرند همگی تحت تاثیر فرهنگ آنها می باشد نیز تحت عنوان کلی مراقبت های فرهنگی می گنجد.
شکل ۲-۲- تاثیر اجزای هوش فرهنگی با یکدیگر
CQ
مهارت فرهنگی توجه فرهنگی
دانش فرهنگی مهارت فرهنگی
توجه فرهنگی دانش فرهنگی
مهارت های فرهنگی
این دسته از مهارت ها به مهارت های ادراکی، ارتباطی و تطبیقی تقسیم بندی می شود.
مهارت های ارتباطی : شامل انعطاف پذیری، همدلی و روابط اجتماعی قوی می باشد.
مهارت های تطبیقی : رفتارهای انطباقی در موقعیت های بین فرهنگی با در نظر گرفتن انعطاف پذیری رفتاری…
شکل ۲-۳- مهارتهای هوش فرهنگی
مهارتهای فرهنگی
ارتباطی
تطبیقی
ادراکی
۲-۷- شوک فرهنگی
سازگاری بین فرهنگی یک ساخت چند بعدی متشکل از سه جنبه است که عبارتند از : سازگاری روانی، سازگاری اجتماعی فرهنگی، و سازگاری کاری. (داگر،۲۰۱۰،۱۳۹). بررسی سازگاری بین فرهنگی به مطالعه بر روی شوک فرهنگی بر می گردد. “اوبرگ”[۴۰] (۱۹۶۰) بیان می کند که شوک فرهنگی یعنی اضطراب افراد در یک تجربه فرهنگی ناآشنا، تا زمانی که فرد احساس راحتی در محیط جدید خود کند. “باک”[۴۱] (۱۹۷۰) بیان می دارد که این اضطراب به علت ناتوان در درک و کنترل ایجاد می شود و باعث پیش بینی رفتار دیگران در فرهنگ جدید می شود. به عبارت دیگر سازگاری میان فرهنگی ممکن است به عنوان “پاسخ عاطفی روانی فرد به محیط جدید” قابل درک باشد. این یک وضعیت داخلی است که باید در طی برخورد میان فرهنگی اندازه گیری شود. سازگاری میان فرهنگی مطالبات بالایی برای تازه واردان به یک فرهنگ ناآشنا ایجاد می کند. ( داگر،۱۳۸،۲۰۱۰).
شوک فرهنگی اضطراب و احساس سردرگمی و عدم اطمینان است که فرد هنگام حضور در فرهنگ های مختلف و ناآشنا احساس می کند. بعضی از محققان مانند “کریستوفی”[۴۲] و”چارلز”[۴۳]( ۲۰۰۷) شوک فرهنگی را یک بیماری شغلی در نظر می گیرند. برخی از افراد به خوبی بهبود یافته و به سرعت خود را با محیط جدید سازگار می کنند، بعضی دیگر سازگار نمی شوند، و شوک فرهنگی برای آنها پایدار و ناتوان کننده می شود. “تاف”[۴۴] (۱۹۹۷) شوک فرهنگی را به صورت احساس عجز ناشی از ناتوانی در مواجهه با محیط به دلیل ناآشنایی با جنبه های شناختی و مهارت های ایفای نقش می داند. به بیان “بلک”[۴۵] و “گرگرسن”[۴۶] (۱۹۹۱) شوک فرهنگی یک مشکل مهم در زمانی است که افراد محیط آشنای خود را ترک کرده و به یک محیط ناآشنا وارد می شوند؛ زندگی معمول آنها مختل شده، که گاهی منجر به عدم اطمینان روانی می شود. دلیل این اختلال تلاش برای کاهش عدم قطعیت رخ داده در محیط جدید است. این مشکل به ویژه زمانی رخ می دهد که تغییر برای فرد ضروری و مورد انتظار باشد مثلاً تغییر در شغل. عوامل بسیاری ممکن است بر شوک فرهنگی تاثیر بگذارند. “سیمز”[۴۷] و “شردرم”[۴۸] ( ۲۰۰۴) نشان دادند که ویژگی های شخصیتی فرد، عوامل جمعیت شناختی و حمایت سازمانی عوامل عمده در زمینه ی شوک فرهنگی هستند.
سایر مطالعات بیان کرده اند که وضعیت خانوادگی، میزان تجربه های بین المللی قبلی، سن، و جنسیت عوامل جمعیت شناختی رایجی هستند که می توانند بر شوک فرهنگی تاثیر بگذارند. محققان همچنین نشان داده اند که ویژگی های شخصیتی خاصی می تواند بر سطح شوک فرهنگی تاثیر گذار باشد. سیمز و شردرم ( ۲۰۰۴) بیان کردند که صفات شخصیتی مانند انعطاف پذیری فرهنگی، واکنش های استرس، مهارت های درون فردی و ارتباطی، و تمایل به برقراری ارتباط بیشتر بر شوک فرهنگی شخص اثر میگذارند. ” اوبرگ “(۱۹۶۰) بیان کرد که شوک فرهنگی زمانی رخ می دهد که افراد درباره ی نقش، ارزش ها، احساسات، و هویت خود سردرگم می شوند. این امر به وضوح نشان می دهد که این افراد دارای هوش فرهنگی کافی و توانایی برای مقابله با پیامد رویدادهای منفی در محیط بین فرهنگی نبوده اند.
می توان گفت افرادی که هوش فرهنگی شناختی بالایی دارند معمولاً دچار آسیب کمتری از شوک فرهنگی می شوند. آنها میتوانند هوش فرهنگی شناختی خود را برای کسب دانش و آگاهی فرهنگی که به کاهش سوء تفاهم و عدم قطعیت در محیط بین فرهنگی کمک می کند به کار گیرند. بسیاری از محققان دریافته اند که اعتماد به نفس و تمایل به ارتباط برقرار کردن با افراد فرهنگ میزبان در سازگاری موفق موثر است “اوبرگ” (۱۹۶۰) بیان کرد که شوک فرهنگی به دلیل ارتباطات بین فرهنگی و یا بین فردی غیر اثر بخش ایجاد می شود. این بدان معنی است که عدم توانایی فرد برای جلوگیری از شوک فرهنگی از طریق اقدامات کلامی در هنگام برقراری ارتباط با مردمی از فرهنگی متفاوت رخ می دهد. در نهایت، زمانی که افراد دارای هوش فرهنگی رفتاری بالاتر از طریق روابط خوب با میزبان ملی خود و با به دست آوردن پیشتیبانی از شبکه های اجتماعی به راحتی توسط یک گروه پذیرفته می شوند می توانند از این موضوع به طور مستقیم برای کاهش شوک فرهنگی استفاده کنند(چن و دیگران،۴،۲۰۱۰).
۲-۸- ارزیابی هوش فرهنگی
ارزیابی هوش فرهنگی به مفهوم سازی آن بستگی دارد. در سال ۲۰۰۴ ” ارلی”و “پیترسون” به مرور و بررسی روش های موجود برای ارزیابی هوش فرهنگی پرداختند که شامل روش های پرسشنامه های نوشتاری، تمرینات ایفای نقش، مراکز ارزیابی رفتاری، مقیاس های نظارت بر خود، فهرست شوک فرهنگی، و آزمون های فهرست ارتباطات بین فرهنگی می شود. آنها یک مدل آموزش و یادگیری هوش فرهنگی ارائه دادند که سه جنبه داشت : فراشناختی ( استراتژی های یادگیری و حس فرهنگی)، انگیزشی ( همدلی فرهنگی و خود کارآمدی )، ورفتار ( رفتار قابل قبول در فرهنگ و تقلید) در سال ۲۰۰۴ “ارلی” و “موساک.فسکی” یک ابزار تشخیصی خود امتیازی باری اندازه گیری هوش فرهنگی ارائه دادند که متشکل از سه جزء است : شناختی، فیزیکی، عاطفی. این ابزار هنوز ابتدایی بوده و مورد آزمون های تجربی قرار نگرفته است. ابزار دیگری که در آزمون فهرست تطابق بین فرهنگی قرار می گیرد توسط “کلی” و “مایر” در سال ۲۰۰۴ طراحی شده است. این آزمون جهت بررسی توانایی آزمون دهنده در انطباق با محیط های فرهنگی مختلف و تعامل با افرادی از دیگر فرهنگی ها طراحی شده است. پنجاه پرسش این پرسشنامه نیز در چهار بعد هوش فرهنگی در نظر گرفته می شوند: انعطاف عاطفی، تیز هوشی ادراکی، انعطاف پذیری، و استلال شخصی. مقایسه بین عوامل و بین افراد به آزمون دهنده و ارزیاب امکان بررسی قوت ها و ضعف های بین فرهنگی را می دهد.
شکل ۲-۴- دامنه هوش فرهنگی
هوش فرهنگی
رفتار دارای هوشمندی فرهنگی
دانش فرهنگی مهارتهای فرهنگی
فرا شناخت فرهنگی
۲-۹- جنبه های هوش فرهنگی
آنگ، ون داین، کوه (۲۰۰۶)، ارلی و آنگ (۲۰۰۳)، ون داین (۲۰۰۶-۲۰۰۵) چهار جنبه از هوش فرهنگی را به این شرح بیان کرده اند:
استراتژی هوش فرهنگی :که به معنای تجربیات گوناگون فرهنگی یک فرد است . افراد فرایندها و توانایی های شناختی و فراشناختی خود را برای کسب اطلاعات فرهنگی و شکل دهی قضاوت و تصمیم گیری درباره خود و دیگران به کار می گیرند. مثالی از استراتژی هوش فرهنگی زمانی است که افراد مفاهیم و تصاویر ذهنی خود را به این دلیل که تجارب واقعی با انتظارات آنها تطابق ندارد تعدیل می کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...