اتکا و تعدیل یک فرایند روانشناختی[۴۷] است که روش افراد در مورد براورد احتمالات را تحت تاثیر قرار میدهد. سرمایه گذارانی که در معرض این نوع سوگیری هستند، اغلب تحت تاثیر قیمت خرید- یا سطح دیگری از قیمت و یا«شاخص قیمت»- بر پایه ترجیحات فردی( نه ضابطهای روشن) عمل می کنند و در زمان مواجهه با سوالی از این قبیل که باید این سهم را بخرم یا بفروشم؟ یا این سوال که آیا بازار قیمت این سهم را زیر ارزش زاتی و یا بالاتر از آن براورد کرده است؟ به نقاط اتکا متوسل میشوند. سرمایه گذاران عقلایی با اطلاعات جدید، واقعگرایانه( بدون سوگیری) برخورد می کنند و از نقاط از پیش تعیین شده، مثل قیمتهای خرید یا « قیمتهای هدف» را در تصمیم گیری خود دخالت نمیدهند. اما سوگیری اتکا و تعدیل موجب می شود که سرمایه گذاران اطلاعات جدید را از پشت یک جفت لنز تابدار مشاهده کنند. این سرمایه گذاران روی نقاط اتکا روانشناختی و نه آماری متمرکز میشوند( نقاطی که صرفا برپایه تمایلات و ترجیحات فردی آنان قرار دارد و بیش از حد مورد توجه قرار میگیرد) به این ترتیب تصمیم گیری مالی از هنجارهای تجدیدشده( مکتب نئوکلاسیک) یعنی « منطقی بودن[۴۸]» فاصله میگیرد.
سازگارگرایی
روانشناسان معتقدند که افراد اغلب به توجیهات و دلیلتراشیهای دور از دسترس متوسل میشوند، تا از آن طریق ادراکها و شناختهای خود را هماهنگ کرده و ثبات روانی خود را حفظ کنند. در این فرایند اقداماتی را انجام می دهند که به لحاظ منطقی و عقلایی، همواره به نفع آنان نیست. وقتی افراد در موقعیتهایی قرار میگیرند که ناگزیرند از بین چند گزینه یکی را انتخاب کنند، نوعی تعارض[۴۹] در تصمیم گیری بروز می کند. تعهدی[۵۰] که نشاندهنده وابستگی احساسی فرد به تصمیمیاست که گرفته است، همواره جلوتر از ظهور سازگارگرایی است. اگر حقایق موجود وابستگی احساسی فرد را به چالش بکشد دارای نوعی تاثیر تهدیدآمیز احساسی است. اغلب انسانها تلاش می کنند از موقعیتهای ناسازگار بپرهیزند و در این راه برای جلوگیری از بروز تعارض روانی، اطلاعات بالقوه مربوط را نیز نادیده میگیرند. نظریهپردازان دو جنبه متفاوت سازگارگرایی در تصمیم گیری را شناسایی کرده اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- ادراک گزینشی[۵۱]: افرادی که از این خصیصه برخوردارند، تنها اطلاعاتی را مورد توجه قرار می دهند که از روش پیشانتخابشده تبعیت می کند، و این دیدگاه ناقص یا نادرست در مورد واقعیت موجود، ایجاد می کند. این افراد قادر نیستند شواهد موجود را به طور کاملا عینی درک کنند ولذا مستعد انجام خطا در محاسبات خود هستند.
-
- تصمیم گیری گزینشی[۵۲]: تصمیم گیری گزینشی زمانی رخ میدهد که میزان وابستگی فرد به روشی خاص در تصمیم گیری زیاد است. تصمیم گیری گزینشی توجیهاتی را فراهم میسازد که فرد را به روش خاص دلبسته می کند، حتی اگر هزینه های اقتصادی سنگینی را نیز بر او تحمیل کنند. به عنوان مثال فرد ممکن است به سرمایه گذاری در پروژهای که اکنون دارای چشماندازهای ناخوشایندی است، کماکان ادامه دهد، صرفا به این دلیل که از اتلاف وجوه سرمایه گذاریشده خود تاکنون، جلوگیری کند. مطالعات بسیاری نشان داده است که افراد به طور ذهنی گرایش به حمایت از تصمیمات اتخاذشده خود دارند.
آشناگرایی
غالبا افراد به طور ناخودآگاه فرض می کنند که تصورات، ایده ها یا تفکراتی که به سهولت در دسترس است، نشانگرهای غیرسوگیرانهای از احتمالات آماری ارائه می دهند. افراد احتمال وقوع رویدادهای معینی را براساس درجه سهولت یاداوری یا مثالهایی از رویدادهای قابل قیاس که میتوان آنها را در ذهن جستجو کرد، تخمین میزنند. ذهنیتهایی که از تصور و تجربیات گذشته حاصل شده است با هم ترکیب میشوند تا آرایشی از پیامدهای قابل تصور را که درجه احتمال آن درواقع دلخواه و برپایه ترجیحات فردی است، شکل دهند. طبقات مختلفی از سوگیری آشناگرایی وجود دارد که از بین آنها چهار مورد بیشترین کاربرد را برای سرمایه گذاران دارند:
-
- قابلیت بازیابی: ایدههایی که آسانتر بازیابی میشوند، احتمالا باورکردنیتر نیز هستند- گرچه الزاما اینگونه نیست. کاهنمن، اسلاویک و تورسکی آزمایشی انجام دادند که در آن فهرستی از نامها برای گروهی خوانده شده و سپس از آنها پرسیده میشد، اسامی که خوانده میشده بیشتر نام مردان بوده است یا زنان. در واقع اکثر نامهای خوانده شده مشخصا نام زنان بود ولی اسامی مردان- که از نظر تعداد به وضوح کمتر بود- نام افراد بسیار مشهور بود. براساس پیش بینی تئوری آشناگرایی، اکثر افرادی که تخمین سوگیرانهای زده بودند، اشتباها بیان میکردند که تعداد اسامی مردان از اسامی زنان بیشتر است( بدری، ۱۳۸۸).
-
- طبقه بندی: نخستین کاری که مغز انجام میدهد، ایجاد مجموعه ای از واژگان جستجو است که به آنها اجازه میدهد به طور کارا، ساختار طبقه بندی مغز خود را هدایت کرده و داده های مورد نیاز را جاسازی کنند. با این حال وظایف مختلف، نیازمند مجموعه متنوعی از جستجو است و هنگامی که ایجاد چارچوب برای جستجو مشکل است، افراد غالبا دچار اشتباه میشوند. به عنوان مثال اگر یک شخص فرانسوی همزمان بکوشد که فهرستی از باکیفیتترین تاکستانهای ایالات متحده و فرانسه را نام ببرد، به این دلیل که فهرستکردن تاکستانهای ایالات متحده برای او مشکلتر است درنتیجه ممکن است نتیجه گیری کند که احتمال وجود تاکستانهای باکیفیت در ایالات متحده کمتر از فرانسه است، درحالی که ممکن است واقعیت اینگونه نباشد.
-
- طیف محدود تجربیات: در مواقعی که افراد چارچوب بسیار محدودی از مرجعها را در اختیار دارند و بر مبنای آن میخواهند یک تخمین را فرموله کنند، اغلب، سوگیری ناشی از طیف محدود تجربه به وجود می آید.
-
- همآوایی: موقعیتهای خاص هر فرد می تواند بر قضاوت و ارزیابی او تاثیر بگذارد. به عنوان مثال طرفداران موسیقی کلاسیک، احتمالا نسبت افرادی را که به موسیقی کلاسیک علاقهمندند، بیش از واقع تخمین میزنند. متقابلا ممکن است افرادی که موسیقی کلاسیک را دوست ندارند نیز تعداد طرفداران موسیقی کلاسیک را کمتر از واقع براورد کنند.
خوداسنادی: دکتر دان استاد روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا تحقیق خوبی در زمینه سوگیری خوداسنادی انجام داده است. او دریافت که دانشجویانش اغلب در تشخیص این سوگیری در رفتارهای خود، با مشکل مواجه هستند. در این ازمایش او از دانشجویان خواست که یک صفحه کاغذ را به دو قسمت تقسیم کنند، در یک ستون نقاط قوت و در ستون دیگر نقاط ضعف شخصی خود را بیان کنند. نتایج نشان داد که دانشجویان غالبا نقاط قوت بیشتری را نسبت به نقاط ضعف خود فهرست کرده اند.
یافته دان موید این بود که دانشجویان او مبتلا به سوگیری خوداسنادی هستند. سرمایه گذاران نیز از این رفتار مصون نیستند. ضربالمثل قدیمی والاستریت که میگوید ذهن خود را با یک بازار داغ مغشوش نکنید در اینجا مصداق پیدا می کند، هنگامی که یک سرمایهگذار مستعد بروز سوگیری خوداسنادی، اوراق بهاداری خریداری کرده که قیمت آن بالا میرود، این امر را ناشی از زیرکی خود در زمینه سرمایه گذاری و تجارت میداند و در مقابل زمانی که همین سرمایهگذار با افت قیمت مواجه می شود، این رخداد را به حساب شانس بد یا عامل دیگری که تقصیر سرمایهگذار نیست می گذارد. نقاط قوت افراد عموما شامل آندسته از خصلتهای فردی است که به عقیده آنان زمینه موفقیتشان را فراهم می کند، درحالی که نقاط ضعف، ویژگیهایی است که آنها را مستعد و پذیرای شکست میسازد. سرمایه گذارانی که در معرض سوگیری خوداسنادی هستند، معتقدند که موفقیت سرمایه گذاری بیشتر به ویژگیهای ذاتی و شکست سرمایه گذاری بیشتر به فاکتورهای بیرونی قابل انتساب است.
توانپنداری
دکتر آلن لانگر عضو دپارتمان روانشناسی دانشگاه هاروارد، سوگیری توانپنداری را اینگونه تعریف می کند:« انتظار یک موفقیت شخصی که احتمال وقوع آن به طور نامتناسبی بالاتر از احتمال عینی و موجه آن است». لانگر در تحقیق خود مشاهده کرد، افرادی که اجازه داشتند شماره خود را در یک بختآزمایی فرضی انتخاب کنند، در مقایسه با افرادی که به طور تصادفی روی شمارههای موجود شرطبندی میکردند، حاضر به پرداخت بهای بیشتری بابت خرید بلیط بودند. پیش از مطالعه، بسیاری از محققین دیگر موقعیتهای مشابهی را شناسایی کردند که در آنها افراد میزان برخورداری از کنترل را برخود، بیش از آنچه واقعا وجود داشت تصور میکردند و نوعی روابط علی استنباط میکردند که واقعا وجود نداشت؛ و یا اینکه در پیش بینیهای خود از پیامد رویدادهای تصادفی اطمینان زیادی را نشان میدادند( بدری، ۱۳۸۸).
دیرپذیری
دیرپذیری موجب می شود افراد برای تخمینهای اولیه، بیش از اندازه اهمیت قائل شوند، درنتیجه نمی توانند به عنوان یک فرد منطقی در مواجه با مدارک و شواهد جدید از خود عکسالعمل نشان دهند. یک آزمایش کلاسیک که توسط« وارد ادوادز» در سال ۱۹۶۸ انجام شد، به وضوح جنبه تکنیکی سوگیری دیرپذیری را نشان میدهد.« ادواردز» به افراد تحت آزمون، دو گلدان داد که در یکی سه توپ آبی و هفت توپ قرمز و در دیگری هفت توپ آبی و سه توپ قرمز و جود داشت. با توجه به اطلاعات فوق، به فردی گفته شد که به صورت تصادفی از یک گلدان ۱۲ بار توپ برداشته و برای اینکه نسبت احتمال ثابت باقی بماند، پس از مشخصشدن رنگ هر توپ ، دوباره آن را به گلدان بازگرداند. در این آزمایش ۸ توپ قرمز و ۴ توپ آبی بیرون آمد. سپس از مشاهدهکنندگان سوال شد که با چه احتمالی این قرعهکشی( بیرونآوردن توپ) روی گلدان اول انجام شده است؟ پاسخ درست ۹۷ درصد بود، اما اکثر افراد، عدددی نزدیک به ۷۰ درصد را تخمین زدند. کاملا واضح بود که آنها برای نرخ مبنا( که معادل ۵۰ درصد است و احتمال برداشتن توپ از یکی از دو گلدان را نشان میدهد) بیش از حد اهمیت قائل شده بودند و به اطلاعات جدید یعنی نسبت توپهای قرمز به توپهای آبی کمتر از حد لازم واکنش نشان داده بودند.
پروفسور دیوید هیرشلیفر از دانشگاه ایالتی« اوهایو» میگوید که یک استدلال برای دیرپذیری این است که پردازش اطلاعات جدید و بهروزکردن عقاید و نظرات از نظر شناختی هزینهبر است. او معتقد است به اطلاعاتی که از نظر شناختی به شکل هزینهبری ارائه می شود( مانند اطلاعات آماری) اهمیت و وزن کمی داده می شود. اما افراد به اطلاعاتی مثل سناریوها و مثالهای ملموس که به راحتی پردازش میشوند، عکسالعمل افراطی نشان می دهند. این توضیح و استدلال در مورد پردازش هزینهبر را، میتوان بسط داد. اگر فرد به اطلاعات جدید اهمیت و وزن ناکافی بدهد، در این صورت این رویداد در واقع گونه ای از دیرپذیری است. درحقیقت زمانی به اطلاعات جدید اهمیت لازم داده می شود که اطلاعات در یک شکل برجسته و چشمگیر یا به طریقی ارائه می شود که بر رابطه علی با مساله تصمیم گیری تاکید دارد. به هر حال افراد نسبت به عقیده پیشین خود که در درون آنها نهادینه شده است بیش از حد لازم اهمیت و وزن میدهد.
ابهامگریزی
لئونارد ساوج مولف کتاب مبانی آمار در سال ۱۹۵۴ « تئوری مطلوبیت مورد انتظار ذهنی» را برای مفهوم مطلوبیت مورد انتظار در اقتصاد معرفی نمود. در این تئوری ساوج معتقد است که تحت شرایط معین، انتظار یک فرد از مطلوبیت، از طریق ارزیابی احتمال ذهنی او وزن داده می شود.
با بهره گرفتن از تئوری مطلوبیت مورد انتظار ذهنی، الزبرگ یک آزمایش کلاسیک را در رابطه با ابهامگریزی انجام داد. در این آزمایش ابهامگریزی از نظر تکنیکی مورد بررسی قرار گرفت.
داشتهبیشنگری
سوگیری داشته بیشنگری را به صورت یک فرایند ذهنی تعریف می کنند که در آن وزن متفاوتی به ارزش یک شئی داده می شود. این ارزش تابع آن است که آیا شئی مورد نظر مایملک فرد است؛ و میخواهد آن را از دست بدهد یا اینکه شئی را در اختیار نداشته و میخواهد آن را بدست آورد. اگر فرد شئی را از دست بدهد که بخشی از داشته اوست، میزان این ضرر بیشتر از میزان سود معادلی تلقی می شود که از اضافیشدن شئی به به دارایی های او حاصل می شود. پرفسور ریچارد تالر از دانشگاه شیکاگو سوگیری داشتهبیشنگری را اینگونه توصیف می کند:
اگر هزینه های از دست رفته به عنوان زیان و هزینه های فرصت به عنوان سودهایی تلقی شود که از آنها چشمپوشی شده است، به مورد اول( هزینه های از دست رفته) وزن بیشتری داده خواهد شد. افزون بر این درجه معینی از سکون و بیحرکتی در فرایند انتخاب مشتری مطرح می شود چرا که به کالایی که در زمره مایملک فرد است در مقایسه با همان کالا وقتی که مایملک او نیست( در صورت ثابت بودن سایر شرایط)، ارزش بسیار بیشتری داده خواهد شد. این فرایند ادامه مییابد، زیرا خارجشدن کالا از مایملک فرد موجب بروز زیان می شود، درحالی که اضافهکردن همان کالا منفعت در پی دارد.
در سال ۱۹۸۹ محققی بهنام« جی، ال، نتسج» یافتههایی را گزارش کرد که از آزمایشهای طراحی شده برای بررسی سوگیری« داشتهبیشنگری» حاصل شده بود. او آزمایشی را ترتیب داد که در آن دو گروه از افراد مشارکت داشتند. در گروه اول۷۶ نفر حضور داشتند که به هر یک از آنها یک لیوان قهوه داده شده بود. سپس از آنها خواسته شد که بعد از دیدن چند قطعه آبنبات ، پرسشنامهای را تکمیل کنند. پیش از این آزمون شده بود که این ۷۶ نفر از نظر ترجیح دادن قطعات آبنبات یا لیوانهای قهوه به عنوان یک انتخاب، به صورت یکنواخت توزیع شده اند. اما وقتی به آنها گفته شد که میتوانند یک قطعه آبنبات را با یک لیوان قهوه جایگزین کنند، ۸۹ درصد از آنها نگهداری لیوان قهوه را انتخاب کردند.
کوتاهنگری
سوگیری کوتاهنگری یک گرایش رفتاری در انسان است که افراد را برمیانگیزاند تا به جای اینکه برای فردا پسانداز کنند، امروز خرج کنند. رفتارهایی که در مورد پرداخت مالیات وجود دارد، مثال رایجی در این زمینه است. تصور کنید به عنوان یک پرداختکننده مالیات براورد میکنید که درآمد امسال شما باعث می شود که میزان مالیات بر درامدتان حدود ۳۶۰۰ دلار افزایش یابد و موعد پرداخت این مالیات یک سال بعد است. مصلحت محافظه کاری توصیه می کند که شما پول خود را پسانداز کنید. در واقع دو انتخاب پیشرو دارید: یا ترجیح میدهید در طول ۱۲ ماه آینده، ۳۰۰ دلار در حساب پساندازی که برای فصل پرداخت مالیات مورد نظر ایجاد شده است، پسانداز کنید و یا اینکه ترجیح میدهید ماهیانه ۳۰۰ دلار از درآمد ماهانه شما کسر شود، تا با این عمل کشیدن یک چک ( با مبلغ زیاد) در پایان سال منتفی شود. تفکر اقتصادی عقلایی به شما میگوید که روش حساب پسانداز را ترجیح دهید، زیرا به پول شما بهره تعلق گرفته و شما در واقع بیشتر از ۳۶۰۰ دلار بدست میآورید. با این وجود، بسیاری از مودیان مالیاتی گزینه دوم( کسر مالیات از حقوق) را انتخاب می کنند زیرا در عمل به دلیل کوتاهنگری، طرح حساب پسانداز را پیچیده و مشکل میبینند.
بهینهبینی
کانمن برنده جایزه نوبل از دانشگاه«پرینستون» و لووالو از دانشگاه نیوسات ولز استرالیا،سوگیری بهینهبینی را با عباراتی تکنیکیتر توصیف می کنند. آنها این سوگیری را معادل گرایش سرمایه گذاران به اتخاذ یک نگرش درونی به جای یک نگرش بیرونی که غالبا برای تصمیمات مالی مناسبتر است میبینند. نگرش درونی، نگرشی است که بر موقعیت فعلی تمرکز کرده و منعکسکننده دلمشغولیهای فردی است. اما یک نگرش بیرونی بیطرفانه، موقعیت فعلی را در بستر نتایج حاصل از موقعیتهای مرتبط گذشته ارزیابی می کند. فرایند تفکر درونی در مقابل تفکر بیرونی، سرمایه گذاران مبتلا به سوگیری بهینهبینی را از سرمایه گذارانی که تصمیم گیریهای اقتصادی آنها عقلایی است، متمایز می کند، زیرا اکثر پیش بینیهایی که به گونه ای غیرمستدل خوشبینانه است، از احساسات سوگیرانه در مورد موقعیتهای ویژه فعلی نشات گرفته و عمدتا پیامدهای موقعیتهای مرتبط پیشین را نادیده میگیرند. توجه به چنین پیامدهایی می تواند به سرمایه گذاران کمک کند که قضاوتهای واقعبینانهتری داشته باشند..
سرمایه گذاران باید تشویق شوند که یک نگرش بیرونی در پیش گیرند. این تکنیک تمرکز کمتری بر ویژگیهای یک نوع خاص سرمایه گذاری داشته و در مقابل، سرمایه گذاران را تشویق می کنند که تجربیات یک رده( طبقه) از سرمایه گذاریهای مشابه را بررسی کند. سرمایه گذاران را باید توزیع تقریبی از پیامدها را برای یک طبقه از سرمایه گذاریهای مشابه طراحی کرده و سپس تلاش کنند با قرار دادن سرمایه گذاری جدید بالقوه در داخل آن توزیع، بازدههای حاصل را پیش بینینمایند. نگرش بیرونی در مقایسه با نگرش درونی، به پیش بینیهای دقیقتری منجر شده و احتمال پیامدهای غیرمنتظره را کاهش میدهد. تفاوت بین نگرشهای درونی و بیرونی در تحقیقات تائید شده است. مطالعات نشان داده است که وقتی از افراد پرسشهای سادهای برای القائ یک نگرش بیرونی در آنها پرسیده می شود، پیش بینیهای آنها به طور قابل ملاحضهای عینیتر و واقعگراتر می شود.
اما در مجموع افراد به سمت یک نگرش درونی در مورد سرمایه گذاریهای خود تمایل بیشتری دارند. این روش سنتی، ریشهدار، تثبیت شده و شهودی است.شیوه طبیعی تفکر در مورد یک سرمایه گذاری پیچیده این است که برخورد سرمایه گذاری تمرکز نمائیم( همه داده های موجود تا این زمان را جمعآوری کرده و توجه ویژهای به جزئیات منحصربهفرد یا غیر معمول داشته باشیم.) بهینهبینی به خودیخود چیز بدی نیست، اما سرمایهگزاران باید بعد نامطلوب ریسک را خصوصا هنگامی که مقادیر قابلملاحضهای از منابع در معرض ریسک است، بررسی کنند. این امر نیازمند آن است که بین بهینهبینی و واقعبینی و میان اهداف و پیش بینیها، تعادلی برقرار شود. نگرشهای درونی می تواند ایدههای بالقوه موفقیتآمیزی را در زمینه سرمایه گذاری ایجاد نماید، اما این پیش بینیهای حاصل از نگرش بیرونی است که باید نهایتا تعیین کند که یک سرمایه گذاری معین انجام شود یا خیر( بدری، ۱۳۸۸).
حسابانگاری
حسابانگاری به کدگزاری، طبقه بندی و ارزیابی تصمیمات مالی اشاره دارد. تعابیر و تفاسیر متعددی از حسابانگاری وجود دارد که از بین آنها، دو مورد بررسی می شود.
نخستین تعبیر از نظر چرخه عمر رفتاری شیفر و تالر است، که در مباحث قبلی به آن پرداختیم. در این نگرش افراد از نظر ذهنی ثروت را در سه طبقه جای می دهند: ۱-درامد جاری ۲-دارایی های فعلی ۳-درامد آتی. کشش مصرف حساب درامد جاری از همه بیشتر است، اما با درامد آتی محتاطانهتر از بقیه موارد برخورد می شود.
تعبیر دیگری از حسابانگاری نشان میدهد که تصمیمات مالی معین چگونه ممکن است به صورت مشترک( مثل اینکه این تصمیمات به حساب ذهنی مشابهی مربوط هستند) یا جداگانه ارزیابی شوند. به عنوان مثال کاهنمن و تورسکی مطالعه ای انجام دادند که در آن به افراد مورد آزمون گفته شد، وجوهی را بابت یک بلیط تئاتر جدید بپردازند که قرار است جایگزین بلیط هم قیمتی که قبلا خریداری و گم کرده اند، شود. در مرحله بعد قرار تغییر کرد و به افراد گفته شد فرض کنند آنها بلیط قبلی را گم نکرده ولی در عوض معادل قیمت آن مبلغی پول گم کرده اند- و در نتیجه فکر خرید بلیط برای نخستین بار مطرح میشد- در این حالت اکثر آنها تصمیم به پرداخت بابت خرید بلیط گرفتند. این دو محقق نتیجه گرفتند که در مورد اول افراد از دست دادن بلیط و پرداخت بابت خرید بلیط جدید را در حساب ذهنی مشابهی مورد ارزیابی قرار دهند، گم کردن یک بلیط و پول دادن بابت یک بلیط جدید، نشاندهنده دو زیان است که به طور متوالی بر فرد تحمیل شده است و هر دو در گروه مشابهی طبقه بندی شده است. درحالی که از دست دادن وجوه نقدی واقعی و خرید بلیط، دو حساب هستند که به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. بنابراین وقتی همان زیان از دو حساب متفاوت پرداخت می شود، فرد آن را کمتر احساس می کند.(میزان شدت و سنگینی آن کمتر به چشم می آید).
باورگرایی
سوگیری باورگرایی را میتوان گونه ای از سوگیری انتخاب در جمعآوری شواهد و مدارک، به منظور تائید عقاید خاصی دانست که از آن طریق فرد تصمیمگیرنده به اطلاعاتی که ادعاهای او را تائید می کند، بیش از حد اهمیت داده و یا اینکه فعالانه در جستجوی تائید آنها برمیآید.
درحالی که به طور همزمان شواهدی را که ممکن است ادعاهای او را رد کند، نادیده گرفته یا به آنها کمتر بها میدهد. در یک نمونه کلاسیک از سوگیری باورگرایی، به افراد چهار کارت نشان داده می شود که در یک طرف آنها، یک عدد و در طرف دیگر آنها یکی از حروف الفبا نوشته شده است. سپس فرضیه زیر به آنها اعلام می شود: اگر در یک طرف کارت یک حرف صدادار نوشته شده باشد، در طرف دیگر آن یک عدد زوج درج شده است. سپس کارتها همانطور که در شکل نشان داده شده چیده شد. در مرحله بعد از شرکت کنندگان پرسیده می شود که شما کدام دو کارت را برمیگردانید تا قائده موردنظر را آزمون کنید.
زمانی که این آزمایش انجام می شود اکثر شرکت کنندگان کارتهای صحیح( کارتی که الف و کارتی که عدد ۹ را نشان میدهد) انتخاب نمیکنند. اما اغلب پاسخها انتخاب الف و عدد ۲ را نشان میدهد. این جفت کارت( حرف الف و عدد ۲ ) یک خطای منطقی رایج را نشان میدهد: افراد عدد ۲ را انتخاب می کنند زیرا یافتن حرف صدادار همراه این عدد، در حقیقت بر فرضیه مورد نظر صحه می گذارد. با این حال طرف دیگر کارت حاوی عدد ۲ می تواند شرط مفروض را باطل کند و از اینرو نمیتواند تائید پاسخ نباشد. افراد غالبا عدد ۲ را بهجای عدد ۹ انتخاب می کنند، زیرا سوگیری باورگرایی این میل را در آنها به وجود می آورد که فرض موردنظر را تائید کنند نه اینکه در پی رد آن برایند.
۲
الف
[شنبه 1401-04-18] [ 01:15:00 ق.ظ ]
|