۴- تفاوت قیمت های پیشنهادی موثر
۵- اثر قیمتی بین روز
۶- اثر قیمتی روزانه
کوئتو برای محاسبه متغیر مالکیت سرمایه گذاران نهادی از معیار درصد حق رای متعلق به این سهامداران استفاده نموده است. وی دریافت که حضور مالکان نهادی در ساختار مالکیت موجب کاهش عدم تقارن اطلاعاتی می گردد و تاثیر مثبتی بر نقدشوندگی سهام می گذارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جاکبی و ژنک ۱(۲۰۱۰) با انتخاب نمونهای شامل ۳۵۷۶ شرکت آمریکایی (۱۰۷۱ شرکت از NYSE، ۳۲۳شرکت از AMEX و ۲۱۸۲ شرکت از NASDAQ به بررسی رابطه پراکندگی مالکیت (درصد سهام بلوکی در دست سهامداران) و نقدشوندگی سهام پرداختند. نتایج پزوهش آنها بیانگر آن است که پراکندگی بیشتر مالکیت منجر به بهبود نقدشوندگی سهام می شود.
کینی و میان ۲(۱۹۹۵)با انتخاب نمونهای شامل ۱۰۶۳ شرکت از بورس اوراق بهادار آمریکا به بررسی رابطه تمرکز (پراکندگی) مالکیت و اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام پرداختند و رابطه معناداری بین این دو متغیر نیافتند.
هفلین و شاو ۳ (۲۰۰۰) با انتخاب نمونه ای شامل ۲۶۰ شرکت (۲۵۹ شرکت از NYSE و ۱ شرکت از (AMEX ) به رابطه مثبتی بین درصد سهام بلوکی در دست سهامداران و اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام دست یافتند. هفلین و شاو بیان می دارند ، در شرکت هایی که ساختار مالکیت متمرکزی دارند سهامداران بزرگ به اطلاعات خصوصی دسترسی دارند در نتیجه معاملاتی که آنها در آن دخیل هستند طرف های معامله را با خطر انتخاب نادرست مواجه می سازد. این امر موجب میشود تا طرف های معامله سهام، اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام را به منظور کاهش خطر انتخاب نادرست، افزایش دهند، در نتیجه با افزایش اختلاف قیمت پیشنهادی خریدو فروش سهام، معاملات سهام
۱-Jakbi and jhank.
۲-Keani and mian
۳-Helfan and jhank
در بازار کاهش و نقدشوندگی بازار سهام نیز کاهش می یابد.
بلتون و ون تادن ۱ (۱۹۹۸) بیان می دارند که تمرکز مالکیت باعث کاهش تعداد سهامدارانی که می توانند به معامله سهام بپردازند می شود ، این امر سرمایه مؤثر بازار را کاهش می دهد و نقدشوندکی بازار سهام کاهش می یابد.بیشتر تاثیر وجود چندین معامله گر مطلع که به شکل استراتژیک عمل می کنند بر نقدشوندگی پرداختند .
فاستر و دیگران۲(۲۰۰۲) به این نتیجه رسیدند که هر چه همبستگی بین علامت های اطلاعاتی سرمایه گذاران مطلع بیشتر باشد انتقال اطلاعات شرکت به بازار و اثر گذاری آنها به قیمت سهام سریعتر خواهد بود
هولدن۳ (۲۰۰۰)دریافت که هر چه میزان همبستگی بین عملکرد معاملاتی معامله گران مطلع بیشتر باشد یعنی رقابت بین آنها بیشتر باشد ریسک کاهش یافته و کارآیی قیمت ها بیشتر خواهد بود .بازارها عمق بیشتری پیدا می کنند و نقدشوندگی افزایش می یابد .
مائوگ۴ (۱۹۹۸) نشان داده است که مالکیت متمرکز موجب بروز هزینه های قابل توجهی می گردد و سهامداران عمده موجب کاهش نقدشوندگی سهام شرکت ها می گردند .درپژوهشی با عنوان نقد شوندگی و ساختار سرمایه رابطه بین قدرت نقدشوندگی بازار سهام و ساختار سرمایه را مورد مطالعه قراردادند.
مورتال۵ (۱۹۹۴)در پژوهش خود تصمیم گیری در مورد ساختار سرمایه را یکی از مهمترین تصمیمات مدیران شرکت عنوان کرده اند و تأثیر نقدشوندگی سهام را بر روی انواع تأمین مالی و ساختارهای سرمایه متفاوت شرکت مورد بررسی قرار داده اند .
آنها در پژوهش خود از سه معیار حجم معاملات، معیار آمیهود۶ جهت اندازه گیری نقدشوندگی سهام استفاده نموده اند . روش شناختی پژوهش آنها با بهره گرفتن از داده های ترکیبی صورت گرفته است . آنها با انجام پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که شرکت های نقدشوندگی سهام بالا اهرم پایین تر(میزان بدهی کمتر) دارند و همینطور در زمان افزایش سرمایه تامین مالی از روش انتشار سهام را نسبت به سایر روش های تامین مالی ترجیح می دهند.
۱-Blton and vontaden
۲- Fastr et al.
۳-Holdon
۴- Maoog
۵-Mortal
Amhevod-6
فرناندز۱ (۲۰۰۱) پژوهشی با عنوان ساختار سرمایه بهینه با بهره گرفتن از دو نمونه پیشنهادی به وسیله ی مکتب تجارت هاروارد و دامودوران انجام داد. مکتب تجارت هاوارد، روابط بین هدف حداکثر نمودن قیمت سهم و رسیدن به ساختار بهینه ی سرمایه را با در نظر گرفتن حداکثر نودن ارزش شرکت و حداقل نمودن میانگین موزون هزینه سرمایه تجزیه و تحلیل می نماید. در این مکتب با افزایش بدهی ها، هزینه ی تأمین مالی از طریق بدهی و حقوق صاحبان سهام افزایش می یابد و این مسأله ناشی از این است که سهامداران و طلبکاران شرکت در معرض ریسک بیشتری قرار می گیرند. بر همین اساس، نسبت بازده حقوق صاحبان سهام رابطه مثبت و معنی داری با بدهی ها دارد. یعنی هر چه میزان بدهی ها افزایش می یابد، نسبت بازده حقوق صاحبان سهام هم افزایش می یابد.
این نتیجه با تئوری ساختار سرمایه مودیگلیانی و میلر۲ مطابقت دارد که در سال ۱۹۶۳ مطرح شد. طبق تئوری ساختار سرمایه مودیگلیانی و میلر، اگر شرکت تأمین مالی خود را صد در صد از طریق بدهی انجام دهدف ارزش شرکت به حداکثر خواهد رسید، اما افزایش بدهی ها تا حد محدودی میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت را کاهش خواهد داد، در غیر این صورت، میانگین موزون هزینه سرمایه روند صعودی پیدا خواهد کرد.
کیم و همکاران ۳( ۱۹۹۸) در پژوهشی با عنوان عوامل تعیین کننده نقدینگی شرکت به بررسی رابطه میان نقدینگی و عملکرد شرکت پرداختند. آنها عملکرد شرکت را از طریق معیار جریان نقد آزاد هر سهم اندازه گیری کردند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که رابطه میان نقدینگی و جریان نقد آزاد هر سهم منفی است.
فسبرگ و قوش۴ (۲۰۰۶)با پژوهشی در بورس اوراق بهادار نیویورک نشان دادند که بین ساختار سرمایه و نرخ بازده دارایی ها به عنوان معیار عملکرد مالی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد.
زایتون و تیان۵(۲۰۰۷) در بررسی رابطه بین ساختار سرمایه و عملکرد به این نتیجه رسیدند که بین نسبت بدهی های کوتاه مدت به کل دارایی ها، نسبت بدهی های بلند مدت به کل دارایی ها و نسبت کل بدهی ها به کل دارایی ها با نرخ بازده ی دارایی ها رابطه معنی داری وجود دارد.
۱-Frnandez.
Modigliani and Miller 2-
۳-Keam et al.
۴-Fsbrk and ghosh
۵- Zaytoon and tean.
روبین۱(۲۰۰۷) دریافت میزان مالکیت شاخصی برای فعالیت معاملاتی است و تمرکز مالکیت شاخصی برای کژگزینی و عدم تقارن اطلاعاتی است. او به این نتیجه رسید که نقدشوندگی به شکل با اهمیتی به مالکیت سهامداران نهادی مرتبط است. نقدشوندگی با افزایش سطح مالکیت بیشتر می­ شود و با افزایش تمرکز مالکیت کاهش می­یابد
هوانگ و سانگ۲(۲۰۰۶) با پژوهشی تحت عنوان عوامل تعیین کننده ساختارسرمایه، بر روی ۱۱۹۱ شرکت چینی طی سالهای ۲۰۰۳-۱۹۹۴ به این نتیجه رسیدند که اهرم های مالی با سودآوری و فرصتهای رشد رابطه منفی دارد.
هفلین و شاو۳(۲۰۰۰) پژوهشی تحت عنوان تمرکز مااکیت ونقدشوندگی سهام انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که رابطه مثبتی و معنا داری بین درصد سهام بلوکی در دست سهامداران و نقدشوندگی سهام وجود دارد.
۲-۳-۲تحقیقات داخلی
ایزدی نیا و رحیمی دستجردی در سال ۱۳۸۷ در پژوهشی به بررسی تأثیر ساختار سرمایه و نرخ بازده سهام و سود هر سهم شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آنها نسبت های بدهی به دارایی و بدهی به حقوق صاحبان سهام را به عنوان متغیرهای مستقل و نرخ بازده سهام و درآمد هر سهم را به عنوان متغیرهای وابسته در ۵۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴ انتخاب کردند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که یک رابطه مستقیم بین نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام با نرخ بازده سهام و درآمد هر سهم وجود دارد. همچنین بین نسبت بدهی به دارایی با درآمد هر سهم ارتباط معنی داری وجود دارد.
نمازی و شیرزاده (۱۳۸۴) تأثیر ساختار سرمایه را بر سودآوری مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان می دهد بین ساختار سرمایه و نسبت بازده حقوق صاحبان سهام، رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد؛ گو اینکه این رابطه ازحیث آماری ضعیف است. به علاوه آنها عنوان میکنند که رابطه بین ساختار سرمایه و سودآوری بستگی به نوع صنعت و تعریف ارائه شده از سودآوری دارد.
۱-Robin
۲-Hovang and sang
۳-Helfin and shave
رحمانی و رضاپور (۱۳۸۹)
در پژوهشی با عنوان “رابطه مالکیت نهادی و نقدشوندگی سهام در ایران ” به بررسی رابطه بین سطح مالکیت نهادی ، تمرکز مالکیت نهادی با نقدشوندگی سهام پرداخته است. در این پژوهش برای متغیر مالکیت نهادی از دو متغیر سطح و تمرکز مالکیت استفاده شده است . این امر به جهت آن است که سطح مالکیت شاخصی برای کارکرد معاملاتی یا کارآیی اطلاعاتی است . در حالیکه تمرکز مالکیت موجب بوجود آمدن کژگزینی می گردد.
اگر میزان قابل توجهی از سهام در دست تعداد زیادی سرمایه گذار نهادی جابجا شود و تنها در انحصار یک یا چند نهاد معدود قرار نداشته باشد بواسطه رقابت بین این سرمایه گذاران مطلع وحرفه ای اطلاعات به سرعت در بازار منعکس شده و کارآیی اطلاعاتی رخ می دهد . این در حالی است که در صورت تمرکز مالکیت در دست چند سرمایه گذار معدود عدم تقارن اطلاعاتی رخ داده و ریسک کژگزینی بر سایر سرمایه گذاران تحمیل می شود . بنا بر فرضیات خود نتایج عمده زیر را بدست آمده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...