ایجاز حذف به کار رفته است به خاطر اینکه جمله در باب اغرا است، فعل جمله محذوف است.
در عبارت:
«إنَّ اخوَّفَ ما أخافُ علیکمُ إثنانِ إتّباعِ الهوی و طولِ الامَلِ.»[۹۲]
از صنعت اطناب استفاده شده است زیرا ابتدا کلمهٔ «إثنان» به صورت مجمل آورده شده است و سپس جملهٔ بعد آن را توضیح داده است و این یکی از کاربردهای اطناب است.

    1. ۱٫ ۵٫ موضوعات علم بیان
    1. ۲٫ ۱٫ ۵٫ تشبیه

تشبیه در لغت به معنی تمثیل و در اصطلاح برقرارى همانندى بین دو چیز در یک ویژگى مشخص برای تبیین غرضی که متکلم در ذهن می‌پروراند که از چهار‌‌ بخش مشبّه، مشبّهٌ به، ادات و وجه شبه تشکیل مى‌‌شود و هر یک از دو طرف تشبیه ممکن است حسى یا عقلى، و مفرد یا مرکب باشد.[۹۳] تشبیه از شیوه‌‌هاى بیانى شناخته شده نزد سخنوران و ادیبان عرب بوده و از زیباترین جلوه‌های لفظی و صنایع ادبی است که به وسیلهٔ آن وصف و حال و چگونگی مشبه بیان می‌شود و در شفاف نمودن مقصود و نزدیک کردن معانی دور از ذهن و زیباتر نمودن کلام به کار گرفته می‌شود و این صنعت زیبا در والاترین مرتبه در کلام امام علی (×) و هم چنین در قرآن فراوان به کار رفته است. البته قابل ذکر است که تشبیه و استعاره و کنایههایی که در نهج البلاغه به کار رفته است از نوع محسوس هستند بدین گونه که امر معنوی یا هر امر دیگری که تصور آن تا حدی به تأمّل و دقت نظر نیاز داشته به صورت محسوس و ملموس و از چیزهایی که در دسترس عامّه و در زندگی آنها وجود عینی دارد بیان شده است. همچنین در استعمال سجع و جناس بیشتر از کلمات هم معنی استفاده شده است. براى نمونه تشبیهی که در این کلام امام (×) به کار رفته است:

«فإنَّ الامرَ یَنزلُ منَ السّماءِ إلی الارضِ کَقطراتِ المطرِ؛ تقدیرهای آسمان همچون قطره های باران به زمین بر هر کس فرود میآید.»[۹۴]
تقدیرهای آسمان معقول و نزول باران محسوس است.
همچنین، از زیباترین تشبیهات عبارتی است که امام در خطبهٔ شقشقیه ایراد فرموده است و در آن تشبیه معقول به معقول، محسوس به محسوس و معقول به محسوس جلوه گر شده است.
«آری به خدا سوگند فلان جامه خلافت را بدون اینکه اندامش برای آن متناسب باشد در بر کرد با آنکه به خوبی میدانست که جایگاه من نسبت به خلافت جایگاه قطب است نسبت به آسیا.»[۹۵]
تشبیه جایگاه خویش به جایگاه قطب استوانه نسبت به سنگ آسیا از نوع تشبیه معقول به معقول است. زیرا جایگاه قطب و حالات آسیا امری معقول است.
امام (×) در ضمن خطبهای دیگر در توصیف دنیا آن را چنین تشبیه کرده است:
«از آن جزاندکی نمانده چون اندک آبی که در آوند مانده یا جرعهای که تشنه آن را به گلو رساند و تشنگی او را فرو نشاند.»[۹۶]
امام (×) در اینجا ناچیزی و اندکی دنیا را همانند مختصر آبی که در ته ظرفی باقیمانده یا جرعهای که تشنگان در وقت کم آبی میان خود تقسیم کنند تشبیه کرده است. وجه شبه در این تشبیه این است که اگر تشنهای ته ماندهٔ ظرف آب را بیاشامد سیراب نمیشود و تشنگی او بر طرف نمیشود یعنی همانطور که تشنه با مختصر آب (مقله) سیر آب نمیشود طالب دنیا و لذتهای آن نیز اگر باقیمانده عمر خود را به چشیدن لذتها آن بگذراند دردش درمان نمیشود. پس سزاوار است که از دنیا طلبی و شهوت جویی در دنیا دست کشد.[۹۷]

    1. ۲٫ ۱٫ ۵٫ استعاره

استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن و به عاریت خواستن است.[۹۸] در اصطلاح واژهای است که در هنگام وضع لغت معنایی شناخته شده داشته باشد و شواهدی دلالت کند که به هنگام وضع بدان معنی اطلاق میشده است، سپس این واژه را در غیر آن معنی اصلی به کار گیرند و معنی را به آن لفظ منتقل کنند و در واقع عاریت گیرند.[۹۹] استعاره نوعى تشبیه است که همهٔ اجزاى آن به جز یکى از دو طرف تشبیه حذف شده است و نسبت به تشبیه معمولى از بلاغت بیشترى برخوردار است و ارکان آن عبارت است از مستعار (لفظ)، مستعار له (مشبه)، مستعار منه (مشبه به) و جامع (وجه شبه). هم چنین در تعریف استعاره گفتهاند: چون مجاز با تشبیه ازدواج کرد از آنان فرزندی به نام استعاره ولادت یافت.[۱۰۰] پس میتوان گفت که استعاره مبتنی بر تشبیه است که از ارکان آن فقط مشبه به ذکر میشود و بقیه را حذف میکنند.
امیر المومنین در توصیف دشمن خاندان پیامبر استعارهای شگفت آورده است:
« زرعُوا الفجورَ و سقوهُ الغرورَ و حصدوُا الثّبورَ؛ تخم گناه کشتند و آب فریب به پای آن هشتند و هلاکت و فلاکت درویدند.»[۱۰۱]
در این سخن «فجور» عبارت است از خروج از مرزهای پارسایی و «زرع» عبارت است از افشاندن دانه در زمین و امام لفظ «زرع» را برای افشاندن بذر فجور در زمین دلها استعاره آورده است و هم چنین لفظ «سقی» را که ویژگی آب است برای ادامهٔ فریبکاری استعاره آورده است، زیرا هر گاه تخم گناه کاشته شود با آب غفلت و فریب آبیاری میگردد و نتیجه چنین کشتی هلاکت است.
همچنین، در عبارت:
«و اللهِ لَقدْ تقَمَّصَها فلانٌ (ابن ابیقحافه)…»[۱۰۲]
در این فراز از خطبهٔ شقشقیه، حضرت لفظ «قمیص» که به معنای پیراهن است را به عنوان استعاره برای خلافت آورده است.
و نیز میفرماید:
«یَنحدرُ عنّی السیلَ و لایَرقی إلی الطیرِ؛ سیل دانش و معرفت از من سرازیر میگردد و هیچ پرنده تیز بالی با من هم پرواز نیست.»[۱۰۳]
حضرت در اینجا سرازیر شدن سیل که معمولا از دامنهٔ کوهها و جایگاههای بلند جاری میگردد به خود نسبت داده یعنی استعارهٔ محسوس در امر معقول بکار رفته است.

    1. ۲٫ ۱٫ ۵٫ کنایه

در لغت به معنی ترک تصریح و پوشیده سخن گفتن است.[۱۰۴] در اصطلاح علم بیان کنایه یعنی لفظی را استعمال کنند و به جای معنی اصلی یکی از لوازم آن معنی را اراده کنند.[۱۰۵]
هنگامى که واژه‌‌اى را در معنایى مجازى به کار بریم و در عین حال معناى نخست را نیز مى‌‌توانیم مدنظر داشته باشیم، تعبیرى کنایى آفریده‌‌ایم.
«وَاعْلَموُا أنَّ دارَ الهجرهِ قدْقلعتْ بأهلِها و قلعُوا بها؛ بدانید که مدینه مردمش را از خود راند و مردم آن درشهر نماند.»[۱۰۶]
«دار الهجره» کنایه از جهان اسلام در آن روزگار «و قلعَتْ بأهلها و قَلعوُا بها» کنایه از تشتت اوضاع و از بین رفتن امنیت در اثر جوشش فتنه است.[۱۰۷]
همچنین، در خطبهای که مردمان را به پارسایی و دوری از تباهی سفارش کرده درباره دشمنترین مردمان نزد خدا فرموده است.
«سائراً بغیرِ دلیلٍ؛ بی راهنما گام بر میدارد و راه میپیماید.»[۱۰۸]
که در اینجا «دلیل» کنایه از پیشوایان هدایت و راهنمایان به خداست.[۱۰۹]

    1. ۱٫ ۵٫ آرایه‌‌هاى بدیعى

در دانش بدیع از آرایه‌‌هاى ادبى بحث مى‌‌شود که به زیبایى متن مى‌‌افزایند. این آرایه‌‌ها گاه بر زیبایى معنا و گاه بر زیبایى لفظ میافزایند. برخى از مهم‌‌ترین آنها عبارتند از:

    1. ۳٫ ۱٫ ۵٫ سجع

در لغت به معنی بانگ کردن قمری و کبوتر یا نالیدن شتر است و در اصطلاح بدیع عبارت است از توافق دو فاصله از نثر بر حرف آخر. مراد از فواصل کلماتی است که در مقاطع عبارت و آخر فقرات واقع شده باشد.[۱۱۰] ابوهلال نیز در مورد صنعت سجع گفته است که نثر تا مسجع نباشد نیکو و با حلاوت نخواهد بود و کلامی که از این امر خالی باشد از بلاغت به دور است.[۱۱۱] قرآن کریم و کلام نبوی مشحون از سجع و دیگر صنایع ادبی است و امام علی (×) شاگرد مکتب قرآن و تربیت شدهٔ سیرهٔ نبوی است و چه چیز شایستهتر از اینکه از قرآن و پیامبر حتی در اسلوب کلام و ساخت سخن پیروی کند، پس فراوانی سجع در کلام امام امری طبیعی است که جلوهٔ قرآن و مظهر تربیت نبوی است.
امام در وصف منافقان میفرماید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...