روی‌آوری « اَعْیَن» به قرآن و پدرش « سُنْسُنْ» به رهبانیت حکایت از وجود نوعی تمایلات معنوی و عرفانی در این خاندان دارد.
علی‌رغم بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی بیشتر کسانی که نظام سیاسی جوامع اسلامی را در اختیار داشتند، اسلام آنقدر بالنده و پاینده بود که می‌توانست تعالیم ناب خود را در روح نسلها نفوذ دهد و آنان را تحت تأثیر روح عطوفت و علم خواهی درآورد.
اَعْیَن، با آن که برده‌ای زرخرید بود، امّا بنی‌شیبان با مشاهده استعداد علمی او، وی را تحت تعلیم و تربیت قرار دادند و زمینه رشد علمی او را فراهم آوردند. اَعْیَن به زودی اثبات کرد که لیاقت علم آموزی را دارد و استعداد خود را در فراگیری قرآن و ادبیات آشکار ساخت. [۱۷]
بنی شیبان در پرتو روح علم دوستی و علاقه به مکتب اسلام، پس از رشد علمی اَعْین او را آزاد کردند تا راه رشد علمی و معنوی او را هموار سازند.
پس از آزادی اَعْین، بنی‌شیبان به او پیشنهاد کردند که به نسب آنان درآید ولی اَعْین نپذیرفت و درخواست کرد که بر پیمان ولاء باقی بماند.[۱۸] و بنی‌شیبان این پیشنهاد را پذیرفتند.
از این روست که هرجا در کتب رجال، نامی از خاندان اَعْین به میان آمده، کلمه ‹‹ مولی بنی‌شیبان›› را به آن افزوده‌اند. این نکته حکایت از وجود پیمان ولاء میان خاندان اَعْین و بنی‌شیبان دارد.
از دقت و تأمّل در پیشنهاد بنی‌شیبان به اَعْین این نکته روشن می‌شود که اَعْین هر چند در آغاز برده‌ای رومی شناخته می‌شد ولی از اخلاق و کمالهایی برخوردار بود و اصالتی داشت که اربابان گذشته او حاضر بودند وی را یکی از اعضای خاندان خود به حساب آورند، و گذشته بردگی او را برای خود عیب و عار نشمارند. این نکته زمانی روشن‌تر می‌شود که توّجه کنیم تعصّب قبیله‌ای و نژاد‌پرستی از آشکارترین و رایج ترین اخلاق عرب قبل از اسلام به شمار می‌آمد، که اسلام با شدّت هر چه تمامتر با این اخلاق نادرست مبارزه کرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

هرچند در روزگار پس از پیامبر(ص) نژادپرستی عربی دوباره دامن زده شد و تبعیضها نمایان گردید چنان که منابع تاریخی، کشته شدن خلیفه دوّم را معلول اعمال برخی از تبعیضها علیه غیرعربها در جامعه آن روز دانسته‌اند. [۱۹]
این تبعیضها در عصر معاویه به اوج خود رسید و همواره از سوی زورمندان بی‌تعهّد و ناصالح جامعه تقویت شد. امّا پیشنهاد بنی‌شیبان به پیوستن اَعْین ـ برده آزاد شده ـ به خاندان خویش نشان داد که اوّلاً تا چه حد اَعْین نزد آنان لایق و شایسته بوده است و ثانیاً باورهای اسلامی علی‌رغم خلافکاریها و کجرویهای حاکمان سیاسی جامعه، همچنان در روح و جان بخشهای وسیعی از مردم و نسلها حضور داشت و راه تعالی جامعه را تا قرنها هموار نمود.
چنان که دانسته شد اَعْین به حکم استعداد ذاتی خویش به رشته دانش و کسب علوم زمان خود و سپس تعلیم آن به دیگران گرایش یافت و در پی آن فرزندانش نیز راه او را ادامه دادند و به تعلیم و تعلّم اشتیاق نشان دادند. ارتباط علمی این خانواده با قشرهای مختلف جامعه و دانشمندان و دانش‌پژوهان، خواه ناخواه ایشان را از جریانهای مختلف فکری و عقیدتی مطلّع می‌ساخت و با کرسیهای درسی آن عصر آشنا می‌کرد.
در این ارتباطات علمی بود که آنان با برخی شاگردان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آشنایی می‌یافتند و یا با بعضی از شیعیان مواجه می‌شدند و حسّ علم‌جویی و حقیقت‌خواهی ایشان را به سوی ائمه(علیهم ‌السلام) رهنمون می‌شد.
خاندان اَعْین به حکم جریان عمومی محیط خویش نخست بر مذهب عامّه بودندو از طریق کسانی چون ابوخالد کابلی، صالح بن میثم با مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آشنا شدند.
از برخی نقلها استفاده می‌شود که ‹‹ ام‌الاسود›› دختر اَعْین نخستین کسی بود که از خاندان اَعْین به ولایت اهل بیت تمسّک جست و در شمار شیعیان درآمد و عامل راهیابی وی به این امر، ابوخالد کابلی بود. [۲۰]
در برخی دیگر از نقلها یاد شده است که عبدالملک بن اَعْین، نخستین کسی است که از میان خاندان خویش به وسیله صالح بن میثم با مذهب اهل بیت(علیهم السلام) آشنا شد و به جمع شیعیان پیوست و پس از آن، حمران از طریق ابوخالد کابلی راه به مکتب اهل بیت برد و امامت معصومین(علیهم السلام)را پذیرفت. [۲۱]
ابوغالب در بخشی از رسالهی خود مینویسد:
اول کسیکه موفق به شناخت حقیقت مذهب اهل بیت شد عبدالملک بن اعین بود که این مذهب را بواسطهی صالح بن میثم شناخت و بعد از او حمران بهواسطهی ابوخالد کابلی به این مکتب گرایش پیدا کرد.[۲۲]
با این حال برخی از فرزندان اَعْین بر روش عامّه باقی ماندند، مانند ملیک و قغب که در مذهب، همراه برادرانشان نشدند و به مذهب اهل بیت(علیهم السلام) نپیوستند.[۲۳]
خاندان اَعْیَن هرچند در مقایسه با برخی رجال علمی شیعه دیرتر به جمع اصحاب ائمه پیوستند امّا آن گاه که قدم در این جمع نهادند،خوش درخشیدند!
مؤلف کتاب تاریخ الکوفه می‌نویسد:
آل اَعْیَن از بزرگترین و با شخصیت‌ترین خاندان‌های کوفه و از شیعیان اهل بیت (‌علیهم‌السّلام) هستند که بیشترین شخصیت‌ها و رجال علمی و دینی را داشته‌اند و طولانی‌ترین زمان را به شاگردی ائمه(علیهم السلام) اختصاص داده‌اند. اوّلین‌شان امام سجّاد، امام باقر و امام صادق (علیهم‌السّلام) را درک کرده و آخرینشان تا اوایل غیبت کبرا در میان علمای امامیه حضور داشت‌. [۲۴]
ابوغالب زراری[۲۵] که خود از شمار این خاندان پر ارج است می‌گوید:
ما خاندانی هستیم که خداوند ما را به وسیله دینش گرامی داشت و همراهی اولیا و حجّتهای خود را به ما ارزانی داشت، از زمانی که خاندان ما شکل گرفت تا آن روز که شیعیان به وسیله فتنه‌ها آزمایش شدند، ما همواره در کنار امامان و رهپوی خط ولایت آنان بودیم.
عموی ما حمران، آقای ما و آقای عبادتگران ـ علی بن الحسین(علیه‌السلام) ـ را ملاقات کرد و در خدمتش به کسب علم و معنویت پرداخت.[۲۶]
آل اعین در محلهای از کوفه و در خانه های نزدیک بههم مسجدی داشتند بهنام «الخطه» یا «الحنطه» که با همت والا و نیک پاک خاندانی بنا گردید که همواره ذکر و ورد زبانشان، اهل بیت(علیهم السلام) و ولای آنان بود و برای آل اعین چه افتخاری از این بالاتر که این مسجد قدمگاه صادق آل محمد(ص) شد. امام صادق(ع) برای تائید و تکریم آن با قدوم مبارکش قداست بخشید و این مسجد، از مساجد مورد ستایش کوفه بود.[۲۷]
به کسانى که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامى ذیل اطلاق گردیده است:
۱- آل اعین.
۲- شیبانى:
به سبب ارتباطى که میان اعین و قبیله بنى شیبان ایجاد شد، او و خاندانش به این قبیله منسوب شدند‌.[۲۸]
۳- زرارى:
زرارى یعنى منسوب به زاره بن اعین‌. نخستین بار این نسبت در کلام امام هادى (علیه السلام) خطاب به یکى از نوادگان بکیربن اعین به نام محمدبن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر، جد پدرى ابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه‌‌، نام اصلیش را نبرد و او را به زراره‌‌، عالم ترین شخصیت آل اعین منسوب ساخت تا تجلیلى از مقام شامخ زراره شده باشد. امام در این باره فرمود: زرارى را خدا حفظ کند. از آن لحظه بر افراد این خاندان، زرارى اطلاق گردید. [۲۹]
۴- بکریون:
پیش از آن که عنوان زرارى بر آل اعین اطلاق گردد، به بکریون مشهور بودندواین بخاطرانتساب آنهابه بکیربن اعین است‌.[۳۰]
۵– جهمیون:
بخاطرانتسابشان به جهم بن بکیربن اعین،به این نام معروف بودند.[۳۱]
فصل دوم- زراره بن اَعیَن
زراره، درخشانترین چهرهی خاندان اعین
بعدازآن که زندگی اَعْین و جایگاه رفیع خاندان تا اندازه ای،روشن گردید به بررسی زندگی زراره می‌پردازیم.
در خانه اَعْیَن فرزندی تولّد یافت که او را ‹‹ عَبدُ ربّه›› نام نهادند و بعدها ‹‹ زُراره›› لقب گرفت و ابوالحسن و ابوعلی کنیه او شد. [۳۲]
تاریخ ولادت زراره را مورّخان به روشنی ثبت نکرده‌اند امّا نشانه‌هایی در دست است که می‌توان حدود ولادت او را مشخّص کرد.
مدت عمر زراره و سال وفات او از جمله نشانه‌هایی است که براساس آن سال ولادت وی روشن می‌شود.
سیّد بحرالعلوم از رساله ‹‹ ابوغالب زراری›› مدّت زندگی زراره را نود سال نقل کرده است.[۳۳] و مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجالش وفات زراره را در سال (۱۵۰هـ‌. ق) دانسته است و دیگران هم به همین نکته نظر داده‌اند.[۳۴]
ولی شیخ طوسی در کتاب دیگرش اختیار معرفهالرجال ـ وفات زراره را سال (۱۴۸ ﻫ ) یاد کرده است.[۳۵] آنچه مسلّم است این است که زراره پس از رحلت امام صادق(علیه‌السلام) از دنیا رفته است. حال اگر فاصله وفات زراره از رحلت امام صادق (علیه‌السلام) را دو ماه یا کمتر بدانیم باید سال ۱۴۸ ﻫ را سال وفات زراره بشمار آوریم. چنانکه از برخی روایات استفاده می‌شود زراره در بستر بیماری خبر شهادت امام صادق(علیه‌السلام)را دریافت کرد و فرزندش ‹‹ عبید›› را به مدینه فرستاد تا خبر جانشین امام را برای او باز آورد. امّا قبل از بازگشت ‹‹ عبید›› از مدینه، زراره بدرود حیات گفت. [۳۶]
ولی اگر معتقد شویم که زراره دو سال از امامت امام کاظم(علیه‌السلام) را درک کرده است، باید سال وفات او را ۱۵۰ ﻫ‌. به حساب آوریم.
به هر حال از ملاحظه مدّت عمر زراره و تاریخ وفات او می‌توان نتیجه گرفت که ولادت زراره در سال ۶۰ ﻫ‌. ق و یا سال ۵۸ ﻫ‌. ق صورت گرفته است.[۳۷]
نوجوانی و جوانی زراره
موضوعات شایان بررسی درباره پیشینه زندگی زراره را می‌توان در چند عنوان خلاصه کرد‌: زمان شروع زراره به فراگیری دانش، رشته‌های علمی و تخصّص‌های زراره، آغاز ارتباط وی با اهل بیت(علیهم ‌السلام) و چگونگی پیدایش این ارتباط و آشنایی‌.
درباره نکته نخست هر چند مطالب صریحی در منابع رجالی ثبت نشده است امّا با توجّه به استعداد علمی خاندان اَعْین و اشتغال پدر خانواده به کار تدریس و تعلیم قرآن و ادبیات می‌توان حدس زد که زراره در مکتب پدر از نخستین مراحل به تحصیل علوم رایج آن عصر پرداخته است. [۳۸] و امّا در زمینه رشته‌های علمی که زراره در آنها تخصّص یافته است به نقل سخنانی از ‹‹ نجاشی›› و ‌«ابن‌ندیم›› اکتفا می‌کنیم.
نجاشی می‌گوید: او بزرگ و پیشگام اصحاب، در زمان خویش بود و به عنوان قاری قرآن، فقیه، متکلّم، شاعر و ادیب شناخته می‌شد. [۳۹]
ابن ندیم می‌گوید: زراره از بزرگترین رجال شیعه در فقه و حدیث و کلام است. [۴۰] این داوریها می‌نمایاند که زراره در دوران جوانی و دوره تحصیل علم به فراگیری علوم قرآنی و ادبیات عرب و نیز علم حدیث و فقه پرداخته است.
برخی منابع یادآور شده‌اند که زراره در آغاز، دانش فقه را نزد ‹‹حکم بن عتیبه›› که از فقهای اهل سنّت به شمار می‌رفته فراگرفته است و حکم‌بن عتیبه در این دوران کار قضاوت کوفه را نیز برعهده داشته است.[۴۱]
سرآغاز پیوند زراره با مکتب اهل بیت(علیهم ‌السلام )‌
از مقایسه تاریخ ولادت زراره و دوره امامت علی بن الحسین(علیه‌السلام) می‌توان نتیجه گرفت که نخستین سالهای امامت آن حضرت با دوران خردسالی زراره قرین بوده است و در آن تاریخ انتظار نمی‌رفته است که زراره در میان اصحاب امام سجّاد(علیه‌السلام) حضور داشته باشد. ولی زراره از آن پس بیش از سی سال از دوره امامت زین‌العابدین(علیه‌السلام) را درک کرده است و می‌توانسته در سنین جوانی به محضر آن امام شرفیاب شود و کسب علم کند ولی هیچ یک از رجال‌نویسان یادی از این نکته نکرده و چیزی در این باره ثبت ننموده‌اند، بلکه به اتّفاق آرا نام زراره را نخست در شمار اصحاب امام باقر(علیه‌السلام) یاد کرده‌اند‌.[۴۲]
و این می‌نمایاند که زراره در حدود سی سال از عمر خود، با مکتب اهل بیت چندان نزدیک نبوده است‌‌،بدان سبب که در این مدّت هرگز روایتی از امام سجّاد روایت نکرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...