استاد در ادامه‌ی بحث، چنین فرموده‌اند:
توجه انسان کامل به عالم ظاهر و عالم اجسام در قوس نزولی کمال او می‌باشد، چنان که بازگشت به مقام اصلی خود که عالم ارواح باشد، در قوس صعودی کمال وی است. توجه به عالم ظاهر اگر چه نقص است، ولی از جهتی و به اعتباری دیگر کمال است؛ چه نقص نظر به مرتبه‌ی کمال نقص است، و لیکن به قیاس به مرتبه‌ی جامعیت کمال است، مثلاً وجود حشرات و حیوانات موذیه در حد ذات نقص است، ولی نسبت به هیئت مجموعی عالم کمال است.

کفر هم نسبت به خالق حکمت است

چون به ما نسبت کنی کفر آفت است[۳۰۰]

از اینجا سرّ ابتلای انبیا و اولیا ظاهر می‌شود؛ زیرا ابتلای ایشان از جهت این است که اسماء قهر را جامعند و به هر اندازه که جامعیت تمام‌تر باشد، ابتلا بیشتر است. لذا خاتم انبیا : فرمود: «ما إوذی نبیّ مثل ما إوذیت»[۳۰۱].
برای توضیح، مثال دیگری ذکر کنیم: علم نحو نظر به علم فلسفه نقص است؛ اما نظر به جامعیت کمال است؛ زیرا اگر شخصی دارای علوم فلسفیه باشد ولی علم نحو نداند، با این که مرتبه‌ی عالیه را دارا است ناقص است؛ زیرا که مرتبه‌ی جامعیت را فاقد است.[۳۰۲]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تمام سخن استاد در این مقام، برای تبیین مراد قیصری است مبنی بر این که ممکن است امری نسبت به یک امر نقص باشد، اما همان امر نسبت به امر دیگری کمال باشد که در این مقام، مقصود همان جامعیت است.
۱ـ ۳٫ سرِّ هبوط آدم
استاد در تکمیل بحث جامعیت شاهدی دیگر می‌آورد و اشاره به قصه‌ی آدم ابو البشر کرده و فرموده است:
سرّ هبوط آدم ۷ از بهشت به عالم اجسام ـ که در قرآن مجید، کتب انبیای سلف و کلمات حکمای اقدمین به طریق رمز بدان اشارت شده است ـ این است که آدم اگر چه به حسب روحانیت در جنت عقلی بود و دارای کمال اتم یعنی مظهریت صفات تنزیهیه بود؛ ولی در این مرتبه، مظهریت صفات تشبیهیه را نداشت و صفات تشبیهیه اگرچه نسبت به صفات تنزیهیه نقص است و لیکن نسبت به مرتبه‌ی جامعیت و اکملیت کمال است. پس آدم به واسطه‌ی خطیئه‌ی تکوینیه یعنی استعداد ذاتی که در نهادش بود، از جنت عقلی به عالم سُفلی هبوط کرد و در عالم عقلی و روحانی چون که موجودات عقلی فعلیات محض هستند، هنوز صفات تشبیهیه وجود نداشت. آدم بعد از بودن در جنت عقلی به اغوای شیطان که وهم و خیال در عالم صغیر انسانی مظهر آن است، هبوط کرد و علت هبوط آدم این بود که هر کمالی را که در استعداد او است، به فعلیت آورد و دارای صفات تشبیهیه نیز شود تا مرتبه‌ی اکملیت و استحقاق خلافت وی حاصل شود؛ زیرا استحقاق خلافت الهیه بدون مرتبه‌ی جامعیت ممکن نیست؛ لذا خداوند در جواب ملائکه که گفتند: «نحن نسبح بحمدک و نقدس لک»[۳۰۳]، فرمود: «إنی أعلم ما لا تعلمون»[۳۰۴].[۳۰۵]
۱ـ ۴٫ انسان کامل عالم صغیر
استاد در باب مظهریت انسان کامل اشاره کرده‌اند که چون عقل اول حاوی وجودات مادون خود است و به وحدانیت و ربوبیت خدا اقرار دارد، این اقرار همان اقرار وجودات است که به نحو جمع در عقل اول مجتمع هستند. و از طرفی چون انسان کامل در جامعیت وجود اشیا، مظهر عقل اول است، لذا انسان کامل را عالم صغیر نامیده‌اند.[۳۰۶]

  • فصل دوم: عالم کبیر، صورت حقیقی انسانی

۲ـ ۱٫ حقیقت انسانی
استاد در این‌باره آورده است که حقیقت انسانیه در حضرت واحدیت عین ثابت آن حضرت است. و سپس اضافه فرموده است که نسبت اسم الله به باقی اسماء به دو نحو اعتبار می‌‌شود:
اول، سریان وحدانی اسم الله در تمامی اسمای الهی؛ پس به این اعتبار نسبت اسم الله به باقی اسمای الهی، نسبت مجمل به مفصل است.
دوم، اشتمال اسم الله بر باقی اسمای الهی که به این اعتبار، نسبت اسم جلاله الله به باقی اسمای الهی کل مجموعی به اجزای مجموعه است و این کلمات مقدمه است برای این که بیان شود که این نسبت در حقیقت محمدیه که مظهر اسم الله است نیز جاری و ساری است؛ زیرا مظهر با ظاهر متحد و یکسان است. بنا بر این، حقیقت انسانیه به اعتبار اول، عین اعیان است و به اعتبار دوم، تمام اعیان هستی است. لذا عرفا بنا بر اعتبار دوم گفته‌اند که انسان کاملْ عالَم کبیر است؛ چون تمام هستی در او است.[۳۰۷]

پس به صورت عالم اصغر تویی

پس به معنا عالم اکبر تویی[۳۰۸]

در ادامه‌ی بحث ایشان چنین نتیجه‌گیری فرموده‌اند:
پس هر فردی از افراد عالم مظهر انسان کامل است؛ چه در وجود علمی و عین ثابت و چه در وجود عینی و خارجی. از این است که خاتم انبیاء ۹ فرمود: «آدم و من دونه تحت لوائی»[۳۰۹] و همین است معنای قول شارح که عالم صورت حقیقت انسانیه است.
از آنچه بیان شد، معنای قول پیغمبر ۹ واضح می‌شود که فرمود: «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین»[۳۱۰]؛ زیرا آن حضرت به حسب روحانیت متّحد با عقل اول است که اولین صادر از واجب می‌باشد و مشتمل بر تمام وجودات مادون به نحو بساطت است چنان که حقیقت انسانیه دارای تمام وجودات است و هر کدام از موجودات مظهری از انسان کامل است؛ پس به حسب روحانیت و مرتبه بر آدم تقدم دارد.

گر به صورت من ز آدم زاده‌ام
از برای من بُدَش سجدِه‌یْ ملک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...