همـچو فُسـتُق ز اسـتخوان آمــد بــــرون
واژگان: فُستُقی: رنگی است سبز به زردی مایل، شبیه به رنگ مغز پسته. (معین) فُستُق: پسته. (معین)
معنی و مفهوم: خورشید مانند زیبارو یا شاهی با شکوه و همچون پسته‌ای که از پوست بیرون بیاید، از آسمان پسته‌ای رنگ بیرون آمد.
آرایه‌های ادبی: شاهد و شاه هر دو استعاره از خورشید و قبای فستقی استعاره از آسمان است. بیرون آمدن خورشید از آسمان به خارج شدن پسته از پوست آن مانند شده است و پوست پسته را به استخوان مانند کرده است. شاهد و شاه، جناس مذیّل ساخته‌اند.
۳۰ – نعـره‌ی مـرغـان بــرآمــد کــالصـبوح
بــیدلی از بــند جـــان آمـــد بـــــرون
معنی و مفهوم: بانگ مرغان بلند شد که صبوحی کنید و باده بنوشید که عاشقی بی‌دل، از بند جان رهایی یافت.
آرایه‌های ادبی: بی‌دل کنایه از عاشق است.
۳۱ – بــامــدادان ســوی مســجد مــی‌شـدم
پیــری از کـــوی مغــان آمـــد بــــرون
واژگان: مُغان: آتش پرستان را گویند. (برهان)
معنی و مفهوم: هنگام بامداد به سمت مسجد می‌رفتم که پیری از محله‌ی مغان (باده فروشان) بیرون آمد.
۳۲ – مـن بـه بــانـگ مـؤذنــان، کـز خمـکده
بــانـگ مـرغ زنــد خـوان آمــد بــــرون
معنی و مفهوم: من مشغول گوش دادن به بانگ اذان مؤذّنان بودم که از خمکده صدای جام شراب یا صدای مغنیان و مطربان بلند شد.
آرایه‌های ادبی: مرغ زند خوان کنایه از بلبل است و این جا استعاره از جام شراب یا مغنیان است .( جام شراب را به شکل مرغ می‌ساختند.)
۳۳ – عـاشـقی تــوبــه شکسـته همـچو مــن
از طـــواف خمسِـــتان آمــــد بــــرون
معنی و مفهوم: آن‌جا عاشقی را دیدم که مانند من توبه‌ی خود را شکسته و در حالی که میخانه را زیارت کرده بود، بیرون آمد.
آرایه‌های ادبی: خمستان به کعبه مانند شده است که عاشقان آن را طواف می‌کنند.
۳۴ – دسـت مـن بـگرفـت و در میـخانه بـــرد
بــا مـــن از راز نهـــان آمـــد بــــرون
معنی و مفهوم: آن عاشق توبه شکسته، دست مرا گرفت و به میخانه برد و راز پنهان خود را با من در میان نهاد.
۳۵ – گفـت مـی خـور تــا برون آیـی ز پوسـت
لالــه نیــز از پوســت ز آن آمــد بــــرون
شاهد: لاله می خورد که از پوســت بــرون رفــت، تو نیــز
لاله خـوردم کــن و از پــوســت بـــرون آر مـــرا
(خاقانی، ۱۳۸۸:۴۰)
چو گل مبـاش کـــه هـــم پوســت را کفن ســازی
چــو لالـــه بـــاری اول ز پـــوســـت بیـــرون آ
(همان: ۱۱)
معنی و مفهوم: آن عاشق گفت: شراب بنوش تا از این ظواهر قشری بیرون بیایی و به حقیقت ناب تبدیل شوی. گل لاله نیز با نوشیدن شراب، این‌گونه از پوست بیرون آمده و شکفته شده است.
آرایه‌های ادبی: بیت دارای حسن تعلیل است. دلیل شکفتگی و زیبایی گل لاله را نوشیدن شراب دانسته است.
۳۶ – مـی خـوری بــه، کـز ریــا طـاعـت کـنی
گفتــم و تیـــر از کــمان آمــد بــــرون
معنی و مفهوم: من گفتم: می خوردن بهتر از عبادت از روی ریاکاری است و با این سخن مقصود حاصل شد.
آرایه‌های ادبی: تیر از کمان بیرون آمدن کنایه از تمام شدن کار است.
۳۷ – پــای رنــدان بـــوســه زن خـاقــانیـا
خــاصـه پــایی کـز جهـان آمــد بـــرون
واژگان: رندان: مردم مُحیل و زیرک. (برهان)
معنی و مفهوم: ای خاقانی، بر پای رندان باده خوار بوسه بزن و خاک پای آنان باش؛ به ویژه پای آن کسانی که دنیا را ترک کرده و از تعلّقات آن بیرون آمده‌اند.
آرایه‌های ادبی: پای از جهان بیرون آمدن کنایه از ترک دنیا کردن است.
۳۸ – از حجــاب غیــب چـون مــاه از غَــمام
نصـرت شـــاه اخســتان آمـــد بـــرون
واژگان: غَمام: ابر، سحاب. (غیاث)
معنی و مفهوم: نصرت و پیروزی شاه اخستان، مانند ماهی که از پشت ابر بیرون بیاید، از پرده‌های غیب آشکار شد.
آرایه‌های ادبی: بیت دارای تشبیه مرکب است، بیرون آمدن نصرت شاه از عالم غیب به بیرون آمدن ماه از پشت ابر تشبیه شده است.
۳۹ – داور اســـلام خـــاقـــان الــکبیر
عـــدل را نــوشــیروان ممـــلکت
واژگان: خاقان کبیر: لقب ابوالمظفر اخستان بن منوچهر ممدوح خاقانی است. نوشیروان: انوشیروان بن قباد بن فیروز، مادر وی دختری دهقان بود و قباد در نیشابور او را به زنی گرفت، لقب وی کسری است. (دهخدا)
معنی و مفهوم: شاه اخستان حاکم اسلام و خاقان بزرگ است و او در عدالت ورزی برای مملکت مانند خسرو انوشیروان است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: شاه اخستان در عدالت ورزی به خسرو انوشیروان مانند شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...