«وگـر نـوری رسـد از عـالم جـان ز فیض جذبه یا از عکس بـرهـان»
همان، بیت۳۲۶، ص۲۱۵
«ز جـذبـه یـا ز بــرهـان یقینـی رهـی یـابـد بـه ایمــان یقینـــی»
همان، بیت۳۲۸، ص۲۱۶
در شرح گلشن راز آمده است: «جذبه من جذبات الحقّ توازی عمل الثّقلین»[۳۹۵] یعنی جذبه ای از حق،
برابر عمل به ثقلین است. جذبه نزدیک گردانیدن بنده در طی منازل به سوی خداوند است و به مقتضای عنایت ازلی خداوند صورت می گیرد؛ و آماده نمودن آن چه در طی منازل، بنده به آن نیازمند می شود، بدون آن که او سعی و کوششی نماید و دچار رنج و مشقّتی گردد. «اللّهمّ ارزقنا» و طریق جذبه، راه انبیا و اولیا است.[۳۹۶]
دکتر سجّادی در فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۲۸۵ نیز مطالب بالا را بیان کرده است.
جلال
«نگنجــد نـور ذات انـدر مظاهـر کـه سبحـات جلالـش هست قـاهـر»
همان، بیت۱۱۶، ص۷۹
تجلّی گه جمال و گه جلال است رخ و زلف آن معـانی را مثـال است»
همان، بیت۷۲۰، ص۴۶۶
لاهیجی می گوید: «جلال مطلق، عبارت از قهاریّت حقّ است مرجمیع اشیا را به فنا در هنگام تجلّی
ذات، تا هیچ شیء نماند که مشاهده ی جمال مطلق آن حضرت کند».[۳۹۷]
دکترسجّادی می گوید: «گفته اند جلال عبارت از ظاهر کردن بزرگی معشوق است از جهت استغنای از
عاشق، و نفی غرور عاشق و اثبات بیچارگی او».[۳۹۸]
دکتر غنی می گوید: «جلال عبارت است از اوصاف قهر حضرت الوهیّت؛ و آن چه که متعلّق به قهر و غضب خداوند است».[۳۹۹]
جمال
«مقام دلگشـایش جمع جمع است جمـال جـانفـرایش شمع جمع است»
شرح گلشن راز، بیت۲۱، ص۲۳
«بـه زیر پـرده ی هـر ذرّه پنهـان جمــال جـانفــزای روی جــانـان»
همان، بیت۱۶۴، ص۱۱۱
لاهیجی گوید: «جمال تجلّی حقّ است به وجه و حقیقت خود از برای ذات خود».[۴۰۰]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دکترسجّادی می گوید: «جمال آشکار کردن کمال معشوق است به خاطر بی نیازی از عاشق. … بدان که ازجمله ی نام های حسن یکی جمال است و یکی کمال. و در خبرآورده اند که «انّ اللّه تعالی جمیل یحبّ الجمال»[۴۰۱] و هر چه موجوداند از روحانی و جسمانی طالب کمالند؛ و هیچ کس نبینی که او را به جمال میلی نباشد. پس چون نیک اندیشه کنی همه طالب حسن اند و در آن می کوشند که خود را به حسن رسانند به حسن که مطلوب همه است دشوار می توان رسید».[۴۰۲]
دکترقاسم غنی معتقد است که، اوصاف لطف و رحمت خداوند را جمال گویند.[۴۰۳]
جمع
«مقام دلگشـایش جمع جمع است جمـال جـانفـزایش شمع جمع است»
همان، بیت۲۱، ص۲۳
دکترعبّاسی داکانی می گوید:
«جمع اصطلاحی عرفانی است در مقابل فرق، و عبارت است از مشاهده ی خداوند بی آن که خلق را رؤیت نمایی. در این مقام، سالک از خویش فانی می گردد تا هنگامی که او باقی است نمی تواند خداوند را بدون خلق مشاهده نماید. مقام جمع جمع به شهود خلق که قائم به حقّ است اطلاق می شود. در آیه ۱۹ سوره ی نجم اشاراتی به معراج پیامبر اکرم (ص) شده است که خداوند فرمود: «ثمّ دنا فتدلّی فکان قاب قوسین او أدنی» یعنی «پیامبر نزدیک و نزدیکتر شد و به اندازه ی دو کمان یا نزدیکتر». عرفا معتقدند که مراد از دو کمان اشاره به قوس وجودی نزول و صعود است و در این آیه بیان شده است که حضرت رسول اکرم (ص) دو سر دایره ی وجود را به یکدیگر پیوند زد و با عروجی کامل به حقّ تعالی که نقطه ی وحدت است رسید و به بقای بعد الفنا دست یافت. عرفا این مقام را جمع جمع گویند».[۴۰۴]
قشیری گوید: جمع عبارت است از آن چیزی که بنده از اقامت عبودیّت حق تعالی کسب کند و آن چه شایسته ی احوال بشریّت باشد فرق نامند.
«آن چه از قیل حقّ بود از پیدا کردن معانی و لطفی کردن و احسانی، آن جمع بود، و هر که او را حقّ سبحانه و تعالی حاضر کند به افعال او از طاعات و مخالفات او، آن بنده به صفت تفرقه باشد و هر که را حقّ حاضر کند از افعال نفس خویش آن بنده به مقام جمع بود، اثبات خلق از باب تفرقه بود و اثبات حقّ از صفت جمع بود و بنده را چاره نیست از جمع و تفرقه زیرا که هر که او را تفرقه نبود عبادتش نبود و هر که او را جمع نبود معرفتش نبود قول خدای تعالی ایّاک نعبد اشارت است به تفرقه و ایّاک نستعین اشارت است به جمع، چون بنده با حق سبحانه و تعالی خطاب کند به زبان را زبر وی سؤال یا دعا یا ثنا یا شکر یا عذر بر چیزی اندر محل تفرقه بود [و چون در سرّ گوید و به دل سماع می کند آن چه از حقّ بدو می آید آن مقام جمع است] ».[۴۰۵]
هجویری غزنوی تعاریف متعدّدی از جمع ارائه داده است که مشتمل بر نظرات گروه ها و فرقه های مختلف است: «حسابیان [گویند]: مراد از جمع و تفرقه اجتماع و افتراق اعداد چیزی باشد. نحویان [گویند] : مراد اتّفاق اسامی لغوی و افتراق معانی آن است. فقها [گویند] : جمع صفات ذات و تفرقه صفات فعل است. جمع کرد خدای تعالی خلق را اندر دعوت قوله تعالی « و اللّه یدعوا الی دار السلام » .معنی جمع حقیقت و سرّ معلوم و مراد حقّ باشد».[۴۰۶]
هجویری می گوید: جمع و تفرقه از دیدگاه مشایخ طریقت بر سه نوع می باشد:
«۱- گروهی بر توحید رانند گویند که جمع را دو درجه است: یکی در اوصاف حق و دیگری در اوصاف بنده.
۲- گروهی دیگر بر اوصاف رانند که جمع صفت حق است و تفرقه فعل وی.
۳- گروهی بر افعال رانند (گروهی بر علم رانند) و گویند: «الجمع علم التوحید و التفرقه علم الاحکام».»[۴۰۷]
جمع و تفرقه از نظر جمهور محقّقان تصوّف:
آن ها معتقدند که تفرقه از مکاسب و جمع از جمله مواهب الهی است، یعنی تفرقه، مجاهـده و جمـع،
مشاهده است آن چه را که بنده از طریق مجاهده به دست می آورد تفرقه و آن چه را که خداوند از روی عنایت و به سبب هدایت به بنده عطا می کند، جمع گویند.[۴۰۸]
انواع جمع از دیدگاه هجویری:
به اعتقاد او جمع دو گونه است:[۴۰۹]
۱- جمع سلامت: جمعی است که خداوند در هنگام غلبه ی حال و قوت وجد و قلق شوق بر بنده، حافظ او باشد و او را به زیور مجاهده آراید.
انواع جمع
۲- جمع تکبیر: به جمعی گویند که بنده در حکم واله و مدهوش
گردد و حکم آن حکم مجانین باشد.
۲-۷. «چ»
چراغ دل
«به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جان برافـروخت»
شرح گلشن راز، بیت۱، ص۳
«مـریدی علـم دیـن آمـوختـن بـود چـراغ دل ز نـور افـروختـن بـود»
همان، بیت۹۱۹، ص۵۶۰
مراد از چراغ دل، دل روشن به نور معرفت حضرت حق است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...