کانت مدعی است «از نقطه نظر اخلاقی کسانی را تحسین میکنیم که از روی وظیفه عمل می کنند: آنان عملی را انجام می دهندکه اخلاقاً الزامی است (تنها) به دلیل اینکه اخلاقاً الزامی است نه از روی میلی مشخص. آنان عملی را که اخلاقاً الزامی است تشخیص می دهند و باور دارندکه الزامی بودن عمل دلیلی کافی برای انجام آن است[۱۲۴]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حال کانت می گوید اگر اراده ای برای ادای تکلیف طبق یک قانون کلی اخلاقی عمل کند اراده خیر است و میتوان آنرا خیر مطلق نامید. اراده خیر یگانه چیزی است که به شکلی نا مشروط وفی نفسه خیر است. وی از مفهوم نامشروط بودن اراده نیک به مفهوم تکلیف اخلاقی میرسد .فقط تکلیف اخلاقی است که از هرگونه شرطی آزاد است و هدفی بیرون ازخود ندارد بلکه خودْ غایت است. اراده نیک به صورت عمل کردن برای ادای تکلیف ظاهر میشود ومعنی آن احترام به قانون اخلاقی است.
۵-۲- قانون اخلاقی :
کانت معتقد است قانون اخلاقی بر ساخته ی خود عقل است بدون آن که عناصر تجربی درآن دخیل باشد. عقل عملی به وسیله ی قانون اخلاقی تعیین کننده ی اراده است . ازطرفی صفت قانون اخلاقی بایستن است پس قانون اخلاقی چون ازعقل صادر میشود باید به صورت فرمان درآید وفرمان هم الزام آوراست. «قانون فقط آن چیزی است که مفهوم ضرورتی نامشروط و عینی را، در بر دارد، و در نتیجه دارای اعتبار عام است؛ و فرمان قانونی است که باید به آن گردن نهاد حتی اگر بر خلاف میل باشد[۱۲۵] «تنها عقل محض درحد ذات خود عملی است و قانون کلی که از آن به قانون اخلاق تعبیرمی کنیم اعطا میکند[۱۲۶]
از نظر کانت با اراده که چیزی جز عقل عملی نیست میتوان تشخیص داد کاری که انجام می دهیم از روی میل است یا سرچشمه ی دیگری دارد. آن سرچشمه ی دیگر تکلیف است که راهنمای اراده است وتکلیف اخلاقی است که اراده را برای انجام کار نیک راهنمائی میکند. ضابطه ی چنین تکلیفی از نظر کانت امر است. اوامر یا مشروط و یا مطلق اند. کانت در اخلاق معتقداست که امور مشروط اموری اند وابسته به اینکه ابتدا چه اتفاقی می افتد، سپس آن امور در پی آن اتفاق روی می دهند و این اتفاقات در جهان تجربی ظهور می کند. در مقابل کانت از امر مطلق سخن می گوید:«در عقل عملی تقسیمی میان امر مشروط[۱۲۷] و امر مطلقبرقرار است اولی نوعاً با یک «اگر …» شروع می شودنظیر « اگر می خواهی بمانی، مؤدب باش!» در اینجا غایت، مشروط است، و امر وسیله دستیابی به آن را بیان می کند. امرهای مطلق نوعاً حاوی «اگر» نیستند. آنها آنچه را باید به طور غیرمشروط انجام داد.علامت این حالت حضور یک باید است :
«شما باید درب را ببندید.» در «باید» مطلقا واجد امر حقیقی عقل هستیم. »[۱۲۸]
کانت می گوید اخلاق از رهگذر متعین ساختن اراده در قالب امر مطلق شکل میگیرد. اراده متعین و اصول اخلاقی برآمده ازآن ، که به نام امر مطلق و امر نا مشروط ازآنها یاد می کند، کاشف نومن هستند نومنی که نسبتی با عالم واقع ندارد. کانت برترین نمونه ی قانون اخلاقی را همان امر مطلق میداند.« اوامر مشروط حاوی صرف دستور های مهارت اند وبه عکس اوامر گروه دوم (نامشروط) اوامر مطلق اند و تنها همین اینها قوانینی عملی اند . کانت قاعده ی عملی را بر
ساخته ی عقل میداند[۱۲۹]
همچنین میل و عواطف میتواند در اوامر مشروط حضور پر رنگی داشته باشند: «اوامر مشروط به میلی از پیش متکی اند. این میل می تواند بالفعل باشد نه صرفا ممکن. اما قانون عملی
بر روی عقل بنا شده است که مستقل ازامیال و خواهشهای کنشگر است[۱۳۰]
کانت میگوید: امرمطلق قانون اراده آزاد است وهیچ فشار خارجی را بر فعالیتهای اراده آزاد تحمیل نمیکند و صرفاً از طبیعت اراده ناشی میشود.
۶-۲- امر مطلق :
انسان به میزانی انسان است که بکوشد اراده ی آزاد خود را به منصه ی ظهور برساند و وقتی اراده ی خیر به منصه ی ظهور میرسد، امر مطلق را به دست میدهد. در واقع در فلسفه ی کانت امر مطلق عبارت است از اراده ی خیر متعین شده و چون از ساحت نومنال نشأت میگیرد نسبتی با عالم پدیداری ندارد ومطلق است یعنی متصف به وصف کلیت و ضرورت و تخلف نا پذیر است . امر مطلق ملاکی برای محقق شدن اراده ای به دست می دهد که ازآن در وادی اخلاق
سخن می گوئیم.
بگفته پل گایِر : «کانت مدعی است اصل اساسی اخلاق باید برای هر موجود عقلانی بدون قید و شرط معتبر باشد. اگرهر موجودی بطور کامل عقلانی باشد خود به خود بر طبق این قانون عمل می کند.اما ما انسانها کاملا عقلانی نیستیم و بنابراین اگر چه ما درستی مطلق قانون اخلاقی را تشخیص می دهیم ،این قانون به عنوان یک محدودیت برای ما ظاهر می شود ، چیزی که می تواند ناسازگار با جنبه ضد عقلانی ما باشد.بنابراین اصل اساسی اخلاق خودش را به ما در صورتی از امر مطلق ارائه می کند: مطلق برای اینکه درخواست هایش بدون شرط است اما امر
است برای اینکه تشخیص می دهیم باید از این قانون پیروی کنیم[۱۳۱]
امر اخلاقی یا امر مطلق باید به گونه ای باشد که ماکسیم آن قابلیت تعمیم پذیری داشته باشد یعنی کسی که می خواهد آنرا انجام دهد بنابر اصل تعمیم پذیری باید بتواند فرض کندکه همه این ماکسیم را داشته باشند پس عمل وقتی ارزش اخلاقی دارد که برای وظیفه باشد و قابل این باشد که ماکسیم که اصل ذهنی عمل است اراده تعمیم داشته باشد. ماکیسم اصل یا قنون ذهنی است که اراده ی سوژه یا کنشگر اخلاقی آنرا به منظور تصمیم گیری برای چگونه عمل کردن بکار می برد.«ماکسیم اصل کلی است که بر طبق آن فرد عمل میکند. بنابراین ،انسان می تواند به این ماکسیم معتقد باشد « من موقعی که خسته هستم تلویزیون می بینیم». کانت می گوید عمل کردن مطابق این ماکسیم رواست درصورتیکه در همان زمان بتوان اراده کرد که آن قانون کلی شود[۱۳۲]
به تعبیر دیگر :«ماکسیم اصلی است که بر اساس آن شخص در حقیقت (بالفعل) عمل میکند مانند «من خودم را به هر قیمتی ثروتمند خواهم کرد.» یا «من هرگز به دلایل نفع شخصی قولم را نخواهم شکست.»بنابراین اوامر مطلق ملزم می کند که هر یک از ما بر پایه اصولی عمل کنیم که بر اساس آن اصول هر شخصی بدون مخالفت عمل می کند[۱۳۳]
به عبارت دیگر امرمطلق که از اراده آزاد ناشی می شود صورتبندی قانون کلی است این قانون به کنشگران امر می کند نه تنها مطابق آن ماکسیمی عمل کنند که از طریق آن بتوانند درهمان زمان اراده کنند که آن قانون کلی باشد. کنشگران باید اصولِ عمل و شیوه رفتاری را رد کنند که همه آن را نمی توانند بپذیرند.
از نظرکانت امرمطلق درواقع ملاکی برای اخلاقی بودن یک عمل است. خیلی از امورممکن است به نام عمل اخلاقی از کنشگران اخلاقی صادر شود مثل اینکه از فقیری دستگیری کند اما از نظر کانت، با انگیزه های اخلاقی عملی را انجام دادن، فعل را لزوماًٌ اخلاقی نمی کند بلکه چنین ملاکی باید داشته باشد. پس عملی از دید کانت اخلاقاً خوب است که هم از روی وظیفه باشد و هم ماکسیم آن قابل تعمیم باشد.
همچنین امر مطلق را با تجربه نمی توان ثابت کرد چون اخلاق در کانت منسلخ از جهان پیرامون است.
۱-۶-۲- صورت بندیهای امر مطلق :
کانت سه تنسیق و صورت بندی از امر مطلق بدست داده و سعی کرده است تا ملاکی ولو صوری ارائه کند برای اینکه هر اراده ی متعین شده ای که در قالب ماکسیم ها یا اصول صادرمی شود امر اخلاقی نیست. اراده ی متعین شده ای باید باشد که با این ملاک های صوری نه تنها منافاتی نداشته بلکه سازگاری داشته باشد .
حال کانت میگوید اراده ی خیر ازقوه ی عاقله نشأت میگیرد ومنجر به ظهور ماکسیم های اخلاقی میشود. اراده ی خیر اراده ی متعین شده است که در قالب ماکسیم های اخلاقی ظهور میکند ماکسیم هایی که ازامر مطلق تبعیت میکند و با آن نا سازگار نیستند. امر مطلق سه تنسیق یا صورت بندی نزد کانت دارد .
۱-۱- ۶-۲- صورت نخست : فرمول خود آئینی[۱۳۴] یا فرمول قانون عام[۱۳۵]
«هرگز نباید به شیوه ای عمل کنم که نتوانم همچنین اراده کنم که ضابطه ی من به صورت قانون عام درآید[۱۳۶] بنابر این انسان باید چنان تصمیم بگیرد که مطابق این صورت بندی بتواند اراده کند ماکسیم و اصل بنیادی اش قانون عام باشد. «دلیلی که کانت می گوید امر مطلق تعمیم پذیر است این می باشد که امر اخلاقی باید به گونه ای باشد که انصاف و عدالت درآن باشد. انصاف و عدالت این است که وقتی می گوئیم این کار خوب است برای همه خوب باشد و استثناء پذیر نباشد. یکسانی و موضع واحد داشتن درقبال انسان ها ایده اساسی پشت مفهوم امر
مطلق وتعمیم پذیری است[۱۳۷]
صورت‌بندی نخست از امر مطلق، مبتنی بر این قاعده است که اراده عقلانی، خودش قوانینی را که از آنها اطاعت می‌کند وضع می کند ؛ یعنی مبتنی بر اصل خودمختاری اراده است.
به نظر کانت اگر هر قانون اخلاقی در صورت بندی نخست قرار بگیرد و تناقض پیش نیاید آن قانون اخلاقی مورد تائید است. کانت وعده دروغ دادن را مثال میزند و می گوید اگر همه انسانها اراده کنند که وعده دروغ بدهند دیگر وعده دروغ محقق نمیشود. چون باید کسی که فریب می خورد نداند که قرار است فریب بخورد ولی هر کسی میداند که قرار است وعده دروغ به او بدهند. پس دیگر فریب نمی خورد . در واقع وعده دروغ دادن امتناع وقوعی پیدا می کند و بگفته خود کانت ذاتاً مستلزم تناقض خواهد بود و جهان شمول و عام نخواهد شد. بنابراین به لحاظ اخلاقی نادرست است.«آزمون مورد نظر فی نفسه مستلزم این نیست که اصولاً نباید وعده دهیم، ولی به ما می گوید اگر وعده دهیم و هرگاه وعده دهیم ، جایز نیست وعده ی دروغ دهیم»[۱۳۸]
۲-۱-۶-۲- صورت دوم : فرمول احترام به کرامت شخص یا اصل غایت بودن انسان :
طبق صورت بندی دوم اگر عملی ناقض کرامت انسانی باشد عملی ضداخلاقی خواهد بود. یعنی انسان نباید با دیگران مانند ابزار برخورد کند و عملی انجام دهد که کرامت انسانی او را خدشه دار یا نقض کند.«چنان رفتار کن تا بشریت را چه در شخص خود و چه در شخص دیگری همیشه به عنوان یک غایت به شمار آوری ، و نه هرگز تنها همچون وسیله ای» [۱۳۹]
کرامت انسانی اساس اخلاق از نظر کانت و مبتنی بر ظرفیت تحقق آزادی انسان است. کانت اعتقاد دارد انسان موجودی عقلانی است و اهمیتش درداشتن ظرفیتی است که به او کمک میکند به نحو عاقلانه ای تصمیم بگیرد. این ظرفیت در انسانهای عقلانی هم مسئولیت وهم آزادی به انسان میدهد. این مسئولیت و آزادی به ما این قوت را می بخشد که مختارانه و مسئولانه انتخاب کنیم. اراده ی خیر و آزادی و کرامت انسانی ارزش ذاتی دارند یعنی از جایی ارزش خود را نگرفته ند .
نگاه غایت انگارانه به دیگران به عنوان اراده های عقلانی مستلزم احترام گذاشتن به آنان است . بنابراین این اصل قانونی برای محترم شمردن انسانها و انتخابهای آنان است . کانت تصریح می کند این احترام به معنای دخالت نکردن در آزادی دیگران است یعنی هر فرد تا آنجایی می تواند غایات و اهداف خود را دنبال کند که به آزادی و حقوق دیگران آسیبی نرساند.احترام به دیگری یعنی لحاظ کردن انسان به عنوان عامل اخلاقی که عقل و اراده دارد و نباید دراین فر ایند دخالت کرد. «مفهوم احترام به اراده های عاقل به عنان اینکه فی نفسه غایت اند مؤدی به این مفهوم می شود که اراده هر موجود عاقل قانون کلی ایجاد می کند. به نظر کانت اراده انسان، به عنوان موجود عاقل باید منشاء قانونی دانسته شودکه او به نحو عام الزام آور می شناسد. این اصل خودمختاری اراده، در مقابل تابعیت اراده از قوانین خارجی، است. »[۱۴۰]
خودمختاری اراده درکانت که بر اساس آن اراده هر موجود عاقل قانون گزارِ عام دانسته میشود تنها اصل عالی اخلاق است. این اصل به صورت بندی سوم کانت از امر مطلق منتهی می شود یعنی ساحت قلمرو غایات که پیوستگی منظم موجودات عقلانی به وسیله قوانین مشترک است.
۳-۱-۶-۲- صورت سوم : فرمول قانون گزاری برای جامعه ی اخلاقی
«همه ی ضابطه های ناشی از قانون گذاری خود ما باید با یک ملکوت امکانی غایات[۱۴۱] چنان هماهنگ باشد که گوئی مُلک طبیعت[۱۴۲] است»[۱۴۳]
هر موجود عاقلی دراخلاق غایت است نه وسیله و عقل ازطریق اراده وضع قانون می کند و اراده تابع قوانین خود است و از خارج چیزی بر او تحمیل نمی شود پس انسانهای خود آئین با قرار گرفتن در کنار یکدیگر می توانند برای تحقق قلمرو غایات قانونگذاری کنند و انسانها بدین طریق به وحدت و انسجام در یک جامعه خواهند رسید.« هر ذات خردمندی هنگامی عضو مملکت (قلمرو) غایات است که اگر چه در آن واضع قوانین عام است، خود تابع این قوانین باشد. عضویت او زمانی در مقام حاکم است که در عین آنکه واضع قوانین است خود تابع اراده دیگری نباشد[۱۴۴]
کمال مطلوب اخلاق تحقق قلمرو غایات درجامعه است یعنی هر یک از افراد در وضع قوانین شرکت کند وازاین طریق به آزادی کامل برسد، جایی که همه انسانهای به غایت رسیده در کنار هم هستند و از این حیث جامعه اخلاقی ایده آل محقق شده است.
بنابراین، با توجه به ایده «امر مطلق» در فلسفه اخلاق کانت، وی اخلاق را بر پایه اراده عقلانی هر فرد استوار می‌کند. از همین جاست که اصل استقلال یا خودآیینی اراده، از جایگاه ویژه‌ای در نظریه اخلاقی کانت برخوردار می‌شود. «این فکر که هر ذات خردمندی ذاتی است که باید خود را از راه آیین‌های رفتارش واضع قوانین عام بداند تا از این دیدگاه درباره خویشتن و کارهایش داوری کند، خود به فکر دیگری می‌ انجامد که وابسته بدان و بسیار سودمند است، یعنی فکر مملکت غایات… که پیوستگی منظم ذات‌های خردمندگوناگون به وسیله قوانین مشترک است … و هر ذات خردمند هنگامی عضومملکت غایات است که اگر چه در آن واضع قوانین عام است، خود تابع این قوانین باشد[۱۴۵]
با اینکه اخلاق کانتی واقع گرا نیست به این معنا که با عالم خارج نسبتی ندارد و کاملا سوبژکتیو و ذهنی و برساخته عقل است به نظر می آید می توان در باره اش به نحو بین الاذهانی بحث کرد و نشان داد که اخلاق نزد کانت مبنایی دارد. در بحث بین الاذهانی در باره ی موضوعی لزومی ندارد موضوع در عالم خارج تکیه گاه داشته باشد. اگر ملاک و ضابطه ای صوری به دست دهیم می توان در باب آن مقوله گفتگو کرد. مهم نیست که دروادی اخلاق واقع گرا باشیم مهم این است دستگاهی که ارائه می کنیم قابلیت این را داشته باشد که بتوان در باره اش به نحو بین الاذهانی گفتگو کرد در غیر این صورت نقد اخلاقی تعطیل می شود.
همانطور که گفته شد کانت تفکیکی بین نومن و فنومن به دست داد تا معرفت پدیداری خودش را معطوف به امری کند. حال نزد کانت اخلاق شأن کاشفیت از نومن دارد وکاری به پدیدار ندارد و معطوف به محقق کردن این اصول اخلاقی است که بر گرفته شده از امر مطلق است وتناسبی تام با آزادی وبه اصطلاح ظرفیت عقلانی انسانی دارد.
امر مطلق در صورت بندی اساسی خود از ما می خواهد قاعده ای وضع کنیم که ظرفیت آن راداشته باشد تا قانونی عام برای همه باشد بنا براین امرمطلق اصل عینی اخلاق است که قضیه ای ضروری و پیشینی ونیز بر ساخته وحکم عقل محض است.
۳- برساخت گرایی در فلسفه اخلاق کانت:
انگیزه نخستین کانت برای بر ساخت گرائی از این اعتقادش ناشی میشود که خود مختاری ما به عنوان کنشگران اخلاقی زمانی حفظ می شود که قوانینی برای خودمان بدست دهیم تا سلوک و رفتار ما را هدایت و اداراه کند. خود مختاری در نظر کانت توانایی عقل ما است که اراده را تعیُّن می بخشد اراده ای که قرار است خود قانونگزار باشد و با عقل عملی قانون متعلق به خودش را وضع کند به جای اینکه قانونی به وسیله حقوق طبیعی بر ما تحمیل شود. صرفاً اراده نا مشروطْ اراده نیک است و اراده نیک اراده ای است که عقل آن را متعین کرده است.
از طرفی بر ساخت گرایی ریشه در ترکیب کانت از تجربه گرایی و عقل گرایی دارد،جائی که گفته می شود ذهن دسترسی مستقیم به واقعیات خارجی ندارد و تنها میتواند با بهره گرفتن از مقولات و سامان دادنِ تجربه به شناخت دست یابد. از این چارچوب میتوان ماهیت و گستره بر ساخت گرایی کانت را پی گرفت.
فیلسوفان چندی درقرن حاضر باتأمل در فلسفه اخلاق کانت تفسیری بر ساخت گرایانه ازآن ارائه کرده اند. این تفاسیر با تأمل بر تقریرهای مختلف امرمطلق و قلمروی غایات و نیز خود مختاری یا قانونگزاری صورت گرفته است و به بر ساخت گرایی کانتی مشهور است. اُنُورا اُونیل در « برساخت گرایی در راولز و کانت » می نویسد: «بر ساخت گرائی برای کانت (مانند راولز) با تفکر و تامل شروع میشود که اکثریت موجودات مختلف که از نظام مستقل ارزشهای اخلاقی شناخت پیشینی ندارند باید به بر ساختن اصولی اخلاقی اقدام کنند که قرار است با آن اصول زندگی کنند[۱۴۶]
بر ساخت گرائی در کانت صرفاً با تامل آغاز میشود که اکثریت کنشگران از اصول پیشینی بی بهره اند و قصد دارند توضیح و تفسیری از عقل و اخلاق و بخصوص از عدالت را بر این اساس بنا کنند.
در نظام اخلاقی کانت ارزشهای اخلاقی در عالم پدیداری نمی توان سراغی گرفت. کانت حقایق اخلاقی را حقایقی درباره اراده های خود مختار و در عاملان عقلانی میداند.کریستین کُرسگارد در «سرچشمه های هنجارمندی» میگوید: «به نظر کانت ارزشها با شهود کشف نمی شوند بلکه آنها را موجودات عاقل خلق و ایجاد میکنند. آنها توسط روالی بر ساخته میشوند که قوانینی را برای خودمان می سازند[۱۴۷]
کانت مدعی است انسانها ممکن است در هر چیزی اختلاف داشته باشند اما در عقل مشترک اند. لذا کانت به ایده برساختن عقل روی آورد و صورتبندی قانون کلی را به عنوان آزمون شایستگی اخلاقی پیشنهاد کرد. این نظر مفهومی از معقولیت را به همراه دارد که عموم و تمامی انسانها در بر می گیرد. بدین سان در عقل عملی کلیت پذیری به عنوان اصل عالی عقل عملی تلقی می شود.
از طرفی مفهوم خودمختاری به عنوان قانونگزاری با بحثهای برساخت گرائی همراه شده است و برساخت گرایان معاصر تصریح دارند که انسان عاقل و معقول که دارای اراده آزاد و درنتیجه خود مختار است اقدام به برساختن قانون می کند. به همین دلیل کانت اصرار دارد اراده باید خود مختار یا خود قانونگزار باشد. ترنس اروین در جلد سوم « پیدایش فلسفه اخلاق »

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...