۲-۶-۲کشور مهترین مبحث در جغرافیای سیاسی
کشور مفهوم اصلی مورد توجه در مطالعات جغرافیای سیاسی است.کشور سرزمینی است کما بیش وسیع که مردمانی در آن ساکن هستند و قدرتی مستقل آن را اداره می کند (آشوری ۱۳۸۱: ۲۵۹). کشور مستقل مهمترین عنصر تشکیل دهنده نقشه سیاسی جهان است و مهمترین بازیگر نظام بین المللی محسوب می شود.
شکل کشور: یکی از عواملی که نقش فوق‏العاده‏ای در سرنوشت سیاسی کشورها دارد شکل هندسی آن‏هاست. مراد از آن فاصله قطرهای یک کشور تا مرکز جغرافیای آن است. اصل شکل هندسی کشور تعیین کیفیت اعمال قدرت مرکزی بر پهنه کشور است. از این حیث نیز کشورها به چند دسته تقسیم می‏شوند:
۱- کشورهای جمع و جور (فشرده)
برخی از کشورها شکلی جمعی و جور نزدیک به دایره یا مستطیل دارند به سخن دیگر در این کشورها اراضی کلاً در اطراف یک هسته مرکزی قرار گرفته است کشورهای اروگوئه، بلژیک، لهستان، رومانی، مجارستان و کامبوج نمونه‌هایی از این گروه هستند.
۲- کشورهای طویل
به سرزمین گفته می‌شود که طول آن حداقل ۶ برابر عرض متوسط آن باشد. بهترین مثال برای این‌گونه کشو رها شیلی، نروژ، توگو، گامبیا، ایتالیا، پاناما و مالاوی است

۳٫کشورهای دنباله‌دار
در برخی کشورها با وجود این که بخش اعظم خاک آنها به شکل فشرده دیده می‌شود وجود یک زایده وارد کشور دیگر باشد؛ مانند افغانستان، تایلند، برمه و زئیر.
بصورت شبه جزیره یا دالان که از بدنه اصلی دور شده و توسط خاک کشورهای همسایه محصور شده است، شکل خاصی به آن می‌دهد این کشورها به کشورهای دنباله‌دار موسومند بهترین نمونه این زایده‌ها را می‌توان در کشورهای زئیر و نامیبیا در آفریقا و کشورهای افغانستان، برمه (میانمار فعلی) و تایلند در آسیا مشاهده کرد.
برخی کشورها دارای بخشهای انفرادی و مجزایی هستند که توسط خاک کشور دیگر و یا آبهای بین‌الملل از یکدیگر جدا شده‌اند در نتیجه این چند پاره شدن خاک، پی آمدهای خاصی وجود دارد، معمولا ارتباط میان بخشهای پراکنده یک کشور مشکلتر از کشورهایی است که خاک پیوسته دارند. ایجاد وحدت ملی در چنین شرایطی به سختی صورت می‌گیرد در چنین کشورهایی مساله انتخاب پایتخت که باید در یکی از بخشهای کشور باشد، منشا اختلاف میان واحدهای داخلی می‌شود و نظارت موثر حکومت بر این واحدهای پراکنده با مشکل روبرو می‌شود. به عنوان مثال می‌توان از کشور اندونزی نام برد
کشورهای دایره‏ای:کشورهایی که در آن‏ها فاصله مرکز جغرافیا با مناطق پیرامون آن در تمام جهات هم‏شکل است؛ مانند فرانسه، بلژیک و سودان.
د. کشورهای پاره پاره: کشورهایی که مشتمل بر دو پا چند قسمت جدا از یکدیگر می‏باشند که توسط خشکی یا آب‏های بین‏المللی از هم جدا شده‏اند.
ه. کشورهای منگنه‏ای: کشورهایی که همه یا بخشی از یک کشور را در خود جای داده ‏اند. کشورهای افریقای جنوبی از این نمونه‏اند(عزتی،۷۸:۱۳۷۱)
موارد و مفاهیم دیگری که در این دانش مورد توجه و بحث قرار می گیرد،به گونه ای مستقیم و اثر گذار،با مفهوم کشور ارتباط پیدا می کند،و در بیشتر موارد این مفاهیم بدون مفهوم کشور پایدار نیست.یک کشور یک واحد سیاسی است و مجموعه ای از این واحدهای سیاسی،نقشه سیاسی جهان را تکمیل می کند.از نظر ساختاری،کشور از به هم آمیختن سه عنصر “سرزمین””ملت ” و “حکومت”پدیدار می آید.بنابراین کشور به عنوان اصلی ترین و مهمترین بحث در جغرافیای سیاسی از به هم پیوستن سه عنصر سرزمین ، حکومت و ملت بوجود می آید و با پیوند این سه عنصر است که در صحنه بین المللی به عنوان یک واحد سیاسی ایفای نقش می نماید. (مجتهد زاده ، ۱۳۸۶: ۳۱)
جدول۲-۲: اجزاء جدایی ناپذیر یک موجودیت جغرافیای سیاسی(کشور)

اجزاء جدایی ناپذیر یک موجودیت جغرافیای سیاسی(کشور)

سرزمین

ملت

حکومت

منبع:(مجتهدزاده،۳۱:۱۳۸۶)
۱-۱-۶-۲سرزمین
سرزمین یکی از عناصر بنیادین هر کشوری است . سرزمین فضای حیاتی تجمعی از افراد انسانی است که برای خود کشوری را به وجود آورده اند. سرزمین استقرار جمعیتی از افراد انسانی را بر خاک بخشی از سطح کره زمین مجسم می سازد و بیان می کند.(روشن و فرهادیان ، ۱۳۸۵: ۱۴۰) سرزمین دولت باید مسکون و دارای جمعیت دائم باشد. یک منطقه بدون جمعیت یا با جمعیتی که بطور موقت در آن سکونت دارند، هر قدر هم بزرگ باشد دولت محسوب نمی‌شود.
برخی ویژگی‌های اساسی سرزمین یعنی وسعت، شکل و موقع جغرافیایی و اهمیت سیاسی آنها عبارتنداز:
الف) توسعه ارضی:
توسعه ارضی از چند طریق از جمله:
۱- اشغال
۲- مرور زمان
۳- کشور گشایی
۴-واگذاری
۵- توسعه طبیعی صورت می‌گیرد
ب) تحصیل حقوق
گاهی حق استفاده از سرزمین، بدون انتقال عنوان یا حاکیمت آن از طرف یک دولت به دولت دیگر واگذار می‌شود این حقوق ممکن است زیر عنوانهای مختلف اجاره یا حقوق ارتفاقی حاصل شود.
ج) وسعت سرزمین
طبقه‌بندی کشورهای از نظر وسعت به دلیل گستره بسیار وسیع آنها، چندان مفید به نظر نمی‌رسد. به علاوه، وسعت به تنهایی و بدون توجه به جمعیت و چگونگی پراکندگی آن موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای فیزیکی سرزمین (آب و هوا، ناهمواری و منابع طبیعی) نمی‌تواند معیاری برای قدرت باشد. بنابراین بهتر است تفاوت میان کشورها بیشتر از نظر کیفی نه کمی بررسی شود. معمولاً وسعت زیاد یک دولت، با این تصور که از نظر آب و هوا و منابع طبیعی دارای تنوع بیشتری است و از نظر دفاعی و نظامی هم نسبت به کشورهای کم وسعت برتری دارد به عنوان عامل قدرت مطرح می‌شود. اگر کشوری در برگیرنده اراضی وسیع غیر قابل کشت و خالی از سکنه باشد و جمعیت آن به واسطه کوهستانی و صعب‌العبور بودن و صحرایی بودن مناطقش، از یکدیگر جدا افتاده باشند اداره چنین کشوری نیاز به تاسیسات زیر بنایی دارد که این امر مستلزم هزینه زیادی است. دولتهایی که سرزمین آنها به صورتی است که زمینهای وسیع خالی از سکنه میان مناطق پر جمعیت و حاصلخیز آن فاصله انداخته است، مثل منطقه «سپر» کانادا، سعی دارند با تشویق مردم به سکونت در مناطق بکر، آثار منفی این وضع را جبران کنند. نتیجه این که بزرگی یا کوچکی وسعت سرزمین، به خودی خود، دلیل قدرت یا ضعف آن نیست بلکه نکته مهم این است که آیا سرزمین می‌تواند تامین کننده نیازهای مردم خود باشد یا نه، و برخورد مردم نسبت به سرزمین خود و بهره‌برداری از آن چگونه است؟
د) شکل سرزمین
پس از وسعت، شکل یکی دیگر از ویژگیهای کالبدی دولت است که می‌تواند بر کارکرد و روابط بین‌المللی آن تاثیر داشته باشد. هر دولت به این دلیل که یک واحد سرزمینی است، دارای شکلی خاص است که با دیگر دولتها تفاوت دارد. البته، اهمیت آن اولاً از جهت فاصله‌ای است که میان دورترین نقاط پیرامون و مرکز جغرافیایی کشور وجود دارد و ثانیاً به دلیل مشکلاتی است که از این نظر ممکن است در اداره امور کشور به وجود آید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...