تا به جان این جهانی زنده ، چون دیو وستور ،
گرچه پیری ، همچو دنیا ، خویشتن کودک شمار
در این بیت پلنگ رمز شهوت است و موش رمز حرص . « اگر مردی ببینی [ بصفت پلنگ] بدان که او مردی بود طالع و حریص و با قوّت . » ( خوابگزاری ۴۲ ) سنائی درین بیت که از پلنگ و موش سخن گفته است اشارت به نکته ای از عقاید قدما دارد که می پنداشته اند اگر پلنگ کسی را زخمی کند و موشی بر آن زخمِ او بمیزد یعنی بشاشد آن شخص خواهد مرد . و وقتی چنین موش و پلنگی در چپ و راست تو هستند ، به خواب خوش فرو مرو .
حرص و شهوت در تو بیدارند ، خوش خوش تو مخسب
چون پلنگی بر یمین داری و موشی بر یسار
در این بیت سنائی نکوهش می کند کسانی که مال را بخشش می کنند ولیکن بنیاد و اساس آن بر ریاکاری است . و در بیت بعد تأکید می کند که بر خشم خویش مسلّط شو ، در دنیا ، زیرا به چشم صفت ( یعنی به اعتبار و ویژگی ها و صفات ) کسی که در این دنیا بر سگ خشم خویش سوار و مسلّط نباشد ، خود در آن جهان سگ محبّوب خواهد شد .
مال دادی ، لیک روی است و ریا اندر بُنه
کشت کردی ، لیک خوک است و ملخ در کشت زار
خشم را زیر آر ، در دنیا ، که در چشم صفت
سگ بود انجا کسی کاینجانباشد سگ سوار
در این ابیات تعلیمی به داستان تاریخی آدم و حوا ، که در آغاز ، در بهشت بودند و بر اثر گناهی که مرتکب شدند و از شجره ی ممنوعه میوه خورند، از بهشت بیرون رانده شدند و عیب در نژاد آدم امری ذاتی نیست ، بلکه امری عارضی و عاریتی است ، اگر تو از نژاد آدمی ، جامه عورا ( = عیب ) را از تن خویش بیرون کن . و حلم و خرسندی را در خاک و آب جستجو کن که طینت تو از آن است. و مانند باد و آتش سرکش و نا آرام مباش که در باد و آتش خرسندی و وقار نیست و رنگ و بوی حقیقی در بردباری و غُلّو طبع است .
خشم و شهوت و مار و طاووسند ، در ترکیب تو
نفس را آن پایمرد و دیو را این دستیار
کی توانستی برون آورد آدم را ز خُلد
گر نبودی راهبر ابلیس را طاووس و مار ؟
عور گَرد از کِسوتِ عار ار ز دوده ی آدمی
زانکه اندر تخمِ آدم عاریت باشد عوار
حلم و خُرسندی در آب و گل طَلَب ، کِت اصل ازوست
کی بود در باد خرسندی و در آتش وقار
حلمِ خاک و قدرِ آتش جوی، کاب و باد راست
گرت رنگ و بوی بخشد پیلور صد پیلوار
سنائی در این بیت اخلاقی و عرفانی می گوید : تا اسیر شهوت و شکم پرستی خویش هستی ، حاجیان و پرده داران کی بر درگاه محبّوب ، تورا اجازه ی دخول خواهند داد ؟
تا تو اندر زیرِ بارِ حلق و جلقی چون ستور
پرده داران کی دهندت بار بر درگاه یار؟
سنائی در این بیت اخلاقی می گوید : همان طور که خربزه گرم است . و به مزّاج طفلان زیان دارد ، خیار سرد است و برای پیران مضّر است . طمع و مال اندوزی به مانند خیار و خربزه برای طفلان و پیران زیان آورند و تو را به اعماق درکات می برد .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گِردِ خُرسندی و بخشش گَرد ، زیرا جَمع و طَمع
کودکان را خربزه ی گرم است و پیران را خیار
در این بیت اخلاقی و اجتماعی سنائی بیان می دارد که رستگاری در راستی است و به این آیه شریفه « والذین هِم عَنِ اللَغوِ مُعرِضون ۳/۲۳ ) » « و [ مومنان ] آن کسانی که ایشان از سخن بیهوده روی بگردانیدگان باشند » و گفته اند هر حرفی [ از قرآن ] چراغی است از نور اعظم افروخته ، آفتابی است از مشرق حقیقت طالع گشته ، و به آسمان غیرت ترقی گرفته ، هر چه صفات خلق است و کدورت بشر ، حجاب آن نور است و تا حجاب برجاست تافتن آن را طمع داشت خطاست .
راستکاری پیشه کن کاندر مصاف رستخیز
نیستند ازخشم حق جز راست کاران ، رستگار
تا به جان لَهو ولَغوی زنده، اندر کوی دین
از قیامت قِسم تو نقش است واز قرآن نگار
سنائی در این بیت عرفانی ، اشاره دارد به « مَن جاوَ بالحَسَنهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها » ( ۱۶۰/۶) « هر که بیارد نیکی ولی به امید اینکه در مزرعه ی تو بروید و چند برابر شود بذر را در شیار می پاشی و این شرط و آیین ایمان نیست که تو خاک و سرگین ( = زمین مزرعه و کود ) را استوار و امین می دانی و حق را نا امین و خائن .
حق همی گوید : «بِدِه ، تا دَه مکافاتت دهم .»
آن به حق نَدهی و پس آسان بپاشی در شِیار
این نه شرط مومنی باشد که در ایمانِ تو
حق همی خاین نماید ، خاک و سرگین استوار
در این بیت اخلاقی و تمثیلی سنائی تأکید دارد برگرد ایمان و دین خویش ، به بی دینی مَتَن ( مثل عنکبوت که تار می تند ) بذرِ دنیایی را در وُسعت جانِ خویش ، از سر بیگاری ، مپاش و مکار و چه زیان بزرگی ! تا برین سِرّ او را اطلاع است بسا رسوائیها که او از ما می داند . آنکه زر و سیمِ سره از ناسره باز می شناسد .
گِردِ دین ، بهر صلاح تن ،به بی دینی مَتَن!
تخمِ دنیا در فراخ جان به بیگاری مکار!
ای بسا غبنا کِت اندر حشر خواهد بود، از آنک ،
هست ناقد بس بصیر و نقد ها بس کم عیار
در این ابیات فلسفی و حکمی – سنائی اشعری مذهب است و اشاعره ظاهراً جبر را قبول ندارند . و معتقد که در عین اینکه اعمالِ عباد ، همگی ، به علم و اراده و مشیّت خداوند است . ( ظاهراً جبری است ) با این همه مردمان دارای اختیار و اعمال اختیاری هستند که بر طبق آنها مورد ثواب و عقاب قرار می گیرند ( شرح العقاید النسفیّه ۱۰۹-۱۱۸ ) بنابراین تعبیر ننگ جبر در اینجا تعرضی دارد نسبت به آن ها که قائل به جبر مطلق اند و طمطراق اختیار تعریضی دارد به آراء معتزله – و در این بیت یعنی خواب اصحاب کهف ، در غار ، از بیداری شما بهتر است . زیرا آنان از دقیانوس خویش ( = رمز فرمانروائی ظالم و نفس امّاره ) رهائی یافته اند .
از نگارستان نقّاش طبیعی برتر آی
تا رهی از ننگ جَبر و طمطراقِ اختیار
چون ز دقیانوس خود رستند، هست اندر رقیم ،
به ز بیداری شما، خوابِ جوانمردانِ غار
در این بیت دینی تأکید دارد که عقل ، بدون یاری شرع ، از روشنایی آن جهانی و آُخروی برخوردار نیست و همان گونه که در ساختن مُعَصفَر شخار لازم است ، عقل را نیز را نیز شرع لازم است .
عقل بی شرع، آن جهانی نور نَدهَد مر ترا
شرع باید عقل را همچون مُعَصفَر را شخار
در این بیت عرفانی ، سنائی در اینجا به جنبه دست نیافتنی بودن قرآن نظر دارد. و می گوید عقل جزئی نمی تواند بر قرآن احاطه یابد همان گونه که عنکبوتی نمی تواند به شکار سیمرغ بپردازد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...