همچنین وی را متهم کردند اشیاء مقدس را فروخته و مرتکب رباخواری شده و مغان را به آزار و قتل نصارا تحریک کرده است. به همین دلیل به دستور بهرام وی زندانی شد و بعداً در نتیجه اقدامات «تئودوسیوس» دوم قیصر روم آزادشد و از مقام خود متنفر شد و می خواست استعفا کند ولی پیروان وی واسطه شدند و مجمعی در شهری از منطقه عرب نشین متشکل از سی اسقف تشکیل دادند. این مجمع به این دلیل اهمیت داشت که در آن استقلال فرقه عیسوی ایران از کلیسای بیزانس اعلام شد. [۱۳۶]
این تصمیمات به معنای آزادی قانونی بالفعل از انطاکیه بود و بدین ترتیب کلیسای ایرانی خود را بیرون از اتحادیه پنجگانه رم، قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم قرارداد. انگیزه سیاسی این کار چندان زیاد نبوده است. دوستی با غرب گسیخته نشد و تنها چشم پوشی از تمامی تعالیم مسیحی می توانست تأثیر سیاسی داشته باشد. مسئله اساسی یافتن راهی برای دعوی مقتدرانه و اگر ضرورت می یافت تحمیل کردن صلح داخلی بدون دخالت بیگانه بوده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در عین حال چنین تحولی را باید برآیند نفوذ تدریجی آن دسته از مسیحیان دانست که در محیط زرتشتی رشد کرده بودند. پیدا شدن نامهای ایرانی فراوان از مردم عادی و روحانی در اسناد کلیسایی گوناگون سده پنجم میلادی دلیل پیروزیهای تبلیغاتی کلیسای سریانی در میان هم میهنان ساسانیان است. [۱۳۷]
به این ترتیب در زمان بهرام پنجم مسئله عیسویان ایران حل شد و امتیازی نصیب حکومت ساسانی گردید که «جاثلیق» جدید را وادار به تشکیل مجلسی از کشیشان کرد که در آن مجمع کلیسای مسیحی ایران به کلی همانطورکه گفته شد از کلیساهای بیزانس جدا گردید و بدبینی های منسوب به ایرانیان مسیحی که متهم به توطئه به نفع رومیان بودند می بایست خاتمه پذیرفته باشد.[۱۳۸]
۳-۵-۵. کرتیر و مسیحیان:
تمام منابعی که در اختیارداریم تأیید می کند که دوره ی صلح و نیکبختی مسیحیان تا زمان سلطنت بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳ م) طول کشید و دراین دوره بود که نخستین آزارها شروع شد.
شاید فشارموبدان و درباریانی که درآیین زرتشتی تعصب داشته اند، عامل اصلی تغییرسیاست شاهنشاهان ساسانی نسبت به مسیحیان بوده باشد. زجر و شکنجه هایی که گروهی ازمسیحیان درزمان سلطنت برخی از شهریاران ساسانی متحمل شده اند درکتب محققان مسیحی آن چنان بزرگ جلوه داده شد که حدی برآن متصورنیست.[۱۳۹].
در کتیبه کرتیر بر کعبه زرتشت که حدود ۲۸۰ میلادی و در روزگار پادشاهی بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳ م) نوشته شده، خود دلالت برحضور قابل ملاحظه ی جماعت مسیحی دارد.موبد کرتیرکه رهبری دستگاه دینی را برعهده داشت، دراین کتیبه به تعقیب و آزار و کشتن (=زتن) مسیحیان (نصرانیان و کریستیان) اشاره می کند.مسلماً در کتیبه ای رسمی از اقلیتی بی اهمیت و غیرقابل اعتناد دربرابر اکثریت زردشتیان یاد نمی شود. با توجه به دشمنی و تعصبی که از کرتیر گزارش شده، قطعاً وی از جانب این جمع احساس خطرجدی نمود که به کشتارایشان دست زده است، مخصوصاً آنکه برای پیروان این دین دو اصطلاح را به کار برده است؛ این برمسیحیان سریانی اطلاق می شده و مسیحیان (کریستیان) بر مسیحیان یونانی زبان. [۱۴۰]
متن کتیبه بدین شرح است: « و برهمن و نصارا و کریستیان و مغتسله و زندیق درشهرزده شدند و بت ها شکسته شدند و لانه دیوان ویران شده و گاه و نشستنگه ایزدان شد و شهر به شهر و جای به جای، اعمال مربوط به ایزدان افزایش یافت و بسیاری آتش بهرام نشانده شد و بسیاری مغ مرد شادمان و کامروابودند….»[۱۴۱]
از اشارات کتیبه ی کرتیر به دو فرقه ازمسیحیان و نیزازاسناد منابع سریانی این زمان برمی آید که جوامع مسیحی در نیمه دوم سده سوم میلادی پایگاه محکمی در اراضی اطراف دجله و فرات در بین جوامع آرامی زبان پیدا کرده است. در نتیجه فعالیت های این جوامع هیأت های مذهبی این دوره پیش آمد، مسیحیت در سرتاسر ایران و حتی فراتر از آن پراکنده شدند. [۱۴۲]
۳-۵-۶. گسترش کلیسا و مراکز مهم کلیسایی:
هنگامی که آموزه های اعتقادی نسطوریان تثبیت شد و نظام سازمانی کلیسای نسطوری در ایران قوت و استحکام یافت، کلیسا در صدد برآمد تا در مناطق دورتر به فعالیت بپردازد و حوزه های کلیسایی را گسترش دهد. مجموع شرایط درونی و بیرونی در تحقیق این امر مؤثر بود. در وهلۀ نخست، استقرار نسطوریان در ایران و بیرون از مرزهای بستۀ امپراتوری روم آنها را از درگیری و مناقشات میان یعقوبیان و ارتدوکس ها که از انطاکیه و قسطنطنیه نشأت می گرفت به دور نگه می داشت.
به این ترتیب آنها درگیر مشاجرات و مناقشات نظری نبودند. میان منوفیزیت های کلیسای قدیم اسکندریه و انطاکیه، که در یک جناح قرار داشتند، و ملکانی ها که پیرو مصوبات کالسدون و موافق با آرای کلیسای قسطنطنیه و روم در جناح مقابل بودند وجود داشت. از جریان کلی رشد و توسعۀ کلیسا این گونه برمی آید که در دوره های کشتار نیز همچنان مسیحیان در نقاط مختلف از صلح و امنیت و آزادی عمل به اعتقادات، البته به طور نسبی برخوردار بوده اند. آنچه در شرق عمومیت داشته، استبداد دولتمردان و شاهان بوده که گاه در کشتارها چندان میان مسیحیان و غیره مسیحیان شرایط متفاوت نبوده است. همچنین حکم پرداخت مالیات بیشتر از سوی مسیحیان از دیگر موارد فشار بوده که این رویه در روم نیز بی سابقه نبوده است.
از سویی دیگر، سرزمین وسیع پادشاهی ایران، افق هایی نوین را پیش روی کلیسا و توسعۀ آن گشوده بود. شهر سلوکیه و تیسفون محل آمد و شد کاروان های تجاری از عربستان، آسیای مرکزی، هند و چین بود. در آنجا امکان آشنایی نسطوریان با مردمان مختلف سرزمین های شرقی فراهم آمده بود و این سرآغاز فعالیت کلیسا در میان این مردمان بود. اما موفقیت حیرت آور کلیسای نسطوری برخاسته از مجموعه عوامل مختلفی بود. آنها با نظام کارآمد کلیسایی و رهبانی که نزد عموم مردم مقبولیت می یافت شروع به فعالیت کردند. آنها در فعالیت های تبشیری بسیار ابتکار عمل داشتند و مطابق با ضوابط زندگی جدید عمل می کردند.
هر اسقفیه جدید که بنا می شد، در کنار آن مدرسه ای همراه با کتابخانه و بیمارستان دارای تجهیزات درمانی و دارویی نیز تأسیس می شد. نسطوریان بسیار برای توان فنی، تعلیم و تربیت و مهارت های طبی اهمیت قائل بودند. عملکرد آنها نظیر فعالیت های هیئت های تبشیری در چند قرن اخیر بود؛ این فعالیت از نظر بسیاری از مورخان تاریخ کلیسای نسطوری اعجاب آور تحسین برانگیز است.
۳-۵-۷. زمینه های نسطوری شدن کلیسای ایران و ایجاد شورای مذهبی:
از نظر سازمان کلیسایی، کلیسای ایران زیر نظر بطرک نشین قسطنطنیه به شمار می رفت. اما عملاً کلیساهای ایران از دو جهت کاملاً از بخش اعظم جهان مسیحیت جدا بود، یکی از نظر زبانی و دیگری از جهت مرزهای جغرافیایی و سیاسی که به تبع آن اقوامی با ملیت های متفاوت را زیر پوشش داشت. مسلماً اسقف مهم ترین کلیسا می توانست سمت رهبری را برعهده بگیرد، اسقف نشین سلوکیه و تیسفون (مدائن یا بیت اردشیر) بر ساحل رود دجله، مرکز حکومت ساسانیان از قدرت بیشتری برخوردار بود. درسال ۳۱۵ میلادی « پاپابارآگایی» اسقف سلوکیه و تیسفون ریاست خود را بر دیگر اسقف های کلیسای ایران اعلام کرد. ادعاهای او نه تنها پذیرفته نشد، بلکه منازعات در این باره بسیار بالا رفت. ظاهراً مخالفت شدید کلیسای نصیبین که برخاسته از رقابت جماعت مسیحی سریانی زبان این کلیسا با جماعت یونانی زبان کلیسای سلوکیه و تیسفون بود، بیش از هر چیز سبب اختلاف و انشقاق در کلیساهای ایران شده بود.[۱۴۳]
گسترش مسیحیت در دوران ساسانی بود. دستگاه روحانی نسطوری در همه جای شاهنشاهی اسقف نشین داشت و منابع ما پراست از داستانهای برجسته ای از ایرانیانی که به مسیحیت گرویدند و حتی شربت شهادت نوشیدند. در باز پسین سدۀ فرمانروایی ساسانیان مسیحیان یعقوبی نیرو گرفتند و در میان پیروان نسطوریوس رخنه کردند و مسیحیت در ایران چنان ریشه دوانده بود که بعضی برآنند که اگر اسلام نرسیده بود مسیحیت جایگزین آیین زرتشت می شد.[۱۴۴]
۳-۵-۸. نقش بارصوما در نسطوری کردن کلیسای ایران و استقلال نسطوریان از کلیسای روم شرقی:
درگزارش ها دربارۀ بارصوما و عملکرد او بسیار اختلاف نظر است. در یک طرف گزارش هایی حاکی از سوءِ نیت وی وجود دارد و اقدامات او ناشایست و خائنانه توصیف شده، و از طرف دیگر بر شخصیت پرنفوذ و تأثیرگذار وی در کلیسای ایران و ثمرات آن تأکید شده است. شاید بتوان با تفکیک دو مسأله در مورد بارصوما به گزارشی نزدیک به واقع دست یافت؛ یکی اقدام وی در نسطوری کردن کلیسای ایران در سال۴۸۴ میلادی و دیگری سلوک و منش و خصلت های شخصی او.
همزمان با افول قوت و اقتدار مذهب نسطوری در مرکز فرهنگی نسطوریان ادسا و نیز به طور کلی در امپراتوری روم این اعتقادات در ایران بیش از پیش اعتلاءِ پیدا کرد و پیروانی کثیر یافت. اکثر کشیش های ایرانی سال ها در مدرسه ادسا تحصیل کرده و فارغ التحصیل شده بودند، از این رو آرای نسطوری در ایران نقشی ویژه را در گسترش آن ایفا کرد. او از شاگردان و دوستان هیب ها در دوره ای بود که ربولا اسقف ادسا بود و هیب ها مدیریت مدرسه را بر عهده داشت. ربولا، صوما را به سبب طرفداری صریح و قاطع از مذهب نسطوری از شهر اخراج کرد، وی به نصیبین در مرز ایران رفت و مورد استقبال قرار گرفت.[۱۴۵]
نسطوریان در اندیشۀ گرویدن به آیین زرتشتی نبودند، لیکن بارصوما به خوبی دریافت که برای آن که از آزاری که دیر یا زود در انتظار آنها است برهند لازم بود که در زمرۀ مسیحیان ایرانی یعنی مخالفان مسیحیان روم شرقی درآیند و سخنرانیش را در برابر پیروز چنین آغاز کرد.
« مسیحیان سرزمین های تو فقط در صورتی از جان و دل هواخواه تو خواهند بود که مذهبی غیر از مسیحیان سرزمین های رومیان داشته باشند[۱۴۶]
اعلام رسمی نسطوری کردن کلیسای ایران، هر چند با پیگیری ها و اقدامات بارصوما به مرحلۀ نهایی رسید، اما در واقع خیلی پیش از این، مقدمات و زمینه های این اقدام در کلیسای ایران شکل گرفته بود.
اما در دورۀ بارصوما، که پیروز(۴۵۷تا ۴۸۴ م) برمسند قدرت بود شرایط تغییر کرد. پس از شورای کالسدون و محکومیت نسطوریان آنها طرد و جدا شده بودند، دیگر تهدیدی به شمار نمی آمدند و چه بسا حمایت از آنها در ایران و ترغیب مذهب نسطوری در جدا سازی مسیحیان و کلیساها از امپراتوری روم برای حاکمان سودمند می نمود. پیروز بر این اساس به حمایت از بارصوما پرداخت تا به صورت رسمی کلیسای ایران نسطوری بود. ظاهراً در دوره های بعد، کشتار مسیحیان بیشتر برای وحدت بخشیدن و یک دست کردن کلیسای ایران بود تا اینکه مانعی برای گسترش مسیحیت. [۱۴۷]
بارصوما به فرمان پیروز، مطران نصیبین گردید و در اینجا از جهت حفظ سرحد ایران و روم غالباً نقش مرزبانی را بازی کرده است. بارصوما با عده ی سپاهی که از فیروز در اختیارش قرار داده بود تمام مسیحیان مخالف خود را در شهرهای مسیحی نشین متصرفی ایران از میان برد و۷۷۰۰ تن را به قتل رساند؛چنانکه نسطوریان در بسیاری از سرزمین های ایران به تبلیغ آئین خود پرداختند و کلیساهایی تأسیس کردند. [۱۴۸]
بنابراین ظهور فرقه نسطوری به عنوان شکل قطعی مسیحیت در ایران متعلق به دورۀ پیروز بوده است؛ در حالی که پیروز شخصاً پیرو سرسخت آئین زرتشت بوده است. [۱۴۹]
معلمین کلیساهای نسطوری در ایران همان روش کار دبستان ایرانیان رها را دنبال کردند و چون به آثار ارسطو توجه داشتند در کلیساهای خود که در ایران ترتیب دادند به قوت بسیار به تحقیق در روش این استاد یا شراح اسکندرانی او توجه کردند و بسیاری کتب سریانی تألیف و عده ای از آثار فلسفی و منطقی را هم به پهلوی ترجمه نمودند. [۱۵۰]
تعدیل نسطوری از الوهیت عیسی و به ویژه ضدیت آن با زهد و فقرپرستی نیز این شاخه از مسیحیت را در نظر زرتشتیان قابل گذشت تر می کرد. [۱۵۱]
پناهندگی نسطوریان در ایران و اعلام استقلال و جدایی از کلیسای روم، باعث عبرت مسیحیان دیگر ایران شد که درحال محدودیت به سر می بردند روی این مبنا آنها در استقلال خود از روم از نسطوریان پیروی کردند. [۱۵۲]
۳-۵-۹. مسجد سنگی داراب، آتشکده آذرخش:
مسجد سنگی داراب، در جنوب کوه پهناور نزدیک شهرستان داراب در ۱۱۱ کیلومتری جنوب شرقی نسا واقع شده و به صورت کامل در دل صخره کوه کنده شده است. محققان بر این عقیده اند که بنای اولیه مسجد سنگی داراب، مربوط به دوره ساسانیان بوده و در دوره اتابکان فارس- ۶۵۲ هجری قمری – با تعبیه محراب و تغییراتی، به مسجد تبدیل شده است.
نقشه بنای مسجد، عبارت از محوطه صلیبی شکل است که در اطراف آن، دور تا دور، با جرز، ستون و دهانه های طاقدار قرار گرفته است. پوشش چهار بازوی محوطه صلیبی شکل، به صورت طاق گهواره ای ساخته شده اما پوشش بخش میانی را به صورت مربع بریده و فضای رو باز تهیه دیده اند و در زیر آن و در وسط تالار،حوض چهار گوش کم عمقی ساخته اند.
با توجه به شکل صلیبی شکل پلان مسجد می توان به این فرضیه دست یافت که مسجد سنگی داراب در دوران ساسانیان یک کلیسای نسطوری بوده است؛ همان طور که گفته شد، دارابگرد منطقه اسقف نشین نسطوری در این عصر بوده است. [۱۵۳]
۳-۵-۱۰. کلیسای نسطوری خارک:
کهن ترین کلیسای نسطوری در ایران در جزیرۀ خارک واقع شده است، که متعلق به سدۀ پنجم و ششم میلادی است.[۱۵۴]
کلیسای نسطوریان در مغرب جزیره و مشرف به دریا و در مجاورت قنات و باغچه ساسانیان از لاشه سنگ های محلی و ملاط گچ ساخته شده است.
مشخصات کلیسا به اختصار به شرح ذیل است :
تراسی به طول ۱۲ و پهنای کمتر با پله ای پهن که در جلوی دهلیز قرار گرفته به آن راه می یابد. دهلیز کلیسا که ۱۳مترطول و ۴ مترعرض دارد واطراف ورودی آن را که مدخل اصلی است با دو نیم ستون استوانه ای شکل تزئین نموده اند. صحن مرکزی کلیسا که محل نیایش و اجرای مراسم خاص مذهبی بوده است. تالارهای اطراف صحن مرکزی که دارای پهنای کمتری است. محراب کلیسا که در درون دیوار ایجاد شده و محوطه محراب دارای دو طاقچه مستطیل شکل کوتاه در جهات شرقی و غربی و دو پنجره در جهت غرب و در جهت جنوب و اطراف طاقهای مستطیل شکل آن می باشد. [۱۵۵]
قسمت بالای برخی از دیوارها، با نقوش برگ خرما به سبک ساسانی آراسته و بر روی آنها را با یک رشته نقوش هندسی و برگ ها وگل های برجسته و گرد که بالای آن کنگره هایی نقش گردیده تزئین کرده اند. [۱۵۶]
پشت محراب دو تالار بزرگ و دراز به موازات یکدیگر ساخته شده. رف های فراوان به سه ردیف نشانه آن است که این تالارها کتاب خانه بوده است. صومعه دارای تقریباً شصت حجره است که هر یک دارای سه قسمت کوچک می باشد که یکی از آنها جای خواب بود. خانه های کشیشان در چند صد متری کلیسا به شکل ویرانۀ کوچک به فواصل زیاد از یکدیگر دیده می شود. این مسکنی است با چهار اتاق در اطراف راهرویی و چند پستو برای انبار و آشپزخانه، گرداگرد خانه و حیاط دیوار است. همان طور که گفته شد کشیشان نسطوری باید ازدواج می کردند. وضع کلیسائیان که با خانواده شان به فاصله ای از صومعه مسکن داشتند و فرایض الهی را فقط در کلیسا می توانستند به جای آورند بی شک چنین بوده است. [۱۵۷]
محوطه کلیسا حداقل هشت هزار متر مربع مساحت داشته و خود بنای کلیسا به ابعاد ۱۵- ۳۰ متر بوده است. گیرشمن تخمین زده است که محل زیست صومعه گنجایش قریب یکصد نفر را داشته است.
طبق آداب و سنن، ناخدایانی که به بصره نزدیک می شدند در خارک توقف می کردند تا قبل از ورود به رودخانه، یک نفر راهنما را با خود ببرند و بدین ترتیب جزیره خارک در بازرگانی دریایی خلیج فارس اهمیت بسزایی داشته است.
با توجه به این موضوع و اینکه نسطوری ها به لورتبشیری اهمیت خاصی می داده اند و اینکه اسقف اعظم « ریو اردشیر» بر کلیسای هندوستان نظارت داشته است، به این نتیجه می رسیم که ممکن است صومعۀ خارک مرکز مبشرین برای انجام در خارج بوده باشد.[۱۵۸]
تعداد مقابر مسیحی با مدخل مستطیلی شکل که در سردر آن صلیبی ساده به شکل صلیب نسطوری ها حک کرده اند، نشان می دهد که در عصر ساسانیان جماعت بزرگی از نسطوریان در خارک وجود داشته اند.[۱۵۹]
آگاهی بر وضع جغرافیایی بخش های اسقفی نسطوریان برای پی بردن به جغرافیای سازمان اداری شاهنشاهی ساسانی مهم است، زیرا کلیسا غالباً از تقسیمات کشوری پیروی می کرد. [۱۶۰]
بخش هفتم : ۳ -۷. منابع و خط مسیحی
۳-۷-۱. اسناد و منابع خط سریانی:
منابع سریانی بر جای مانده درباره تاریخ ایران در عهد سلوکی، اشکانی و ساسانی و برخی سرزمینهای آسیای میانه حاصل فعالیتها و مکاتبات مسیحیان سوری نستوری مذهب است. این گروه از مسیحیان به دلیل گریز از مجازاتهای دینی و مشکلاتی که روحانیون متعصب ارتودوکس آسیای صغیر برای آنان ایجاد می کردند، به بین النهرین و ایران پناهنده می شدند. این گروه از مسیحیان نستوری مسیر خود را به سوی شرق تا ترکستان و چین و حتی هندوستان نیز ادامه داده اند.
افزون بر این گروه از مسیحیان، اقوام دیگری نیز بودند که به کیش مسیح در آمده بودند و به زبان سریانی می نوشتند. تألیفات و آثار بر جای مانده از این اقوام به واسطه اطلاعات دقیق و ارزنده ای که از مسائل تاریخی، اجتماعی، سیاسی و دینی داشته اند حاوی منابع سودمندی درباره تاریخ ایران و دیگر اقوام ساکن در محدوده ای از بین النهرین تا شرق آسیای میانه است.[۱۶۱]
۳-۷-۲. فارسی میانۀ مسیحی :
مسیحیان ایران در دورۀ ساسانی، کتابهایی به فارسی میانه، یا ترجمه هایی از کتابهای دینی خود نوشته بودند. از نوشته ها و ترجمه های آنان تنها ترجمۀ فارسی میانه بخشی از زبور از ترفان همراه با نوشته های مانوی به دست آمده است. متن اصلی متعلق به سدۀ ششم و دستنویس آن متعلق به سدۀ هشتم میلادی است. الفبایی که زبور بدان نوشته شده، حد فاصل میان الفبای فارسی میانۀ کتیبه ای و فارسی میانۀ زردشتی است. در این الفبا هزوارش به کار رفته است و الفبای آن از راست به چپ نوشته می شود.[۱۶۲]
فصل چهارم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...