(مولانا،۱۳۸۰: ۷۲۱)
به سبب این اعتقادات وافر مردمی، نسبت به برخی از صوفیان و مشایخ، برای آنها آرامگاهی ساخته می‌شد. و معتقدان به تصوّف به زیارت آنها می‌رفتند. و این آرامگاه به تدریج به صورت یک مرکز خانقاهی در می‌آمدند. کیانی می‌نویسد: «ابوعبدالله بن خفیف ۳۷۱هـ. پس از در گذشت، دررباطی که به تربیت سالکان اشتغال داشت مدفون شده و محّل تربت او به صورت‌یک کانون خانقاهی تا قرنها مورد استفاده‌ی سالکان و صوفیان قرار داشت. » (کیانی،۱۳۶۹: ۹۰)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۸-موارد استفاده از خانقاه
باید آور شد که چنین به نظر می‌رسد که در بنّای خانقاه ها هدف کسانی که به برپایی این بنّاها همّت می‌گماشتند، این بوده که، صوفیانی که سفر در کرانه‌های دنیا جز اعتقادات اکثر آن ها بود و در طول سفر این مسافران نیاز به پناهگاه و طعام داشتند، و هم چنین برای سهولت ارتباط و تبادل نظر و فکر و اعتقادات ویژه‌ی خود، نیاز به مکانی جهت اقامت داشتند. پس این اشخاص که علاقه و اعتقادی به صوفیه داشتند به ساختن این گونه بنّاها همّت گماشتند. و خانقاه را برای این گروه مسافران که اغلب در جرگه‌ی مساکین به شمار می‌آمدند بنّا نهادند. چنانکه اغلب قدما و مشایخ متصوّفه مانند: هجویری، کاشانی، خانقاه و اهل خانقاه‌نشین را‌ یادآور صفّه‌ی مسجد مدینه و اهل صفّه دانسته‌اند. کاشانی در این باره می‌نویسد: « هرچند خانقاه و اختصاص آن به محّل مساکنت و اجتماع متصوّفه، رسمی محدث است از جمله‌ی مستحسنات صوفیان، ولکن خانقاه را به صفّه که مسکن صحابه بود در روزگار رسول(ص) مشابهت و نسبتی هست؛ چه صفّه ، مقامی بود « مدینه» محل سکون و اجتماع فقرای اصحاب رسول (ص) هر که او را مسکنی نبودی، در آنجا اقامت نمودی. و اگر کسی به «مدینه» رسیدی و آشنایی نداشتی که بدو فرو آید، به صفّه نزول کردی. و هیچ شک نیست که بنّای خانقاه بر صفتی که اصل وضع اوست، زینتی است از زینت‌های ملّت اسلام و اختلافی که در این روزه به سبب اندر رأس علوم و انطماس رسوم صوفیان، بدین قاعده متطرق گشته است، در صحّت اصل و فایده‌ی آن قادح نبوده. » (کاشانی، ۱۳۸۹: ۱۱۱-۱۱۰) بنّای خانقاه‌ها در هر مکانی و منطقه ای که به پا می‌شد، متضمن فواید بسیار بود. از جمله این که، می‌توانست به عنوان ملجأ و پناهگاه افراد فقیر تلّقی شود. و هم چنین بوجودآمدن چنین مکانی‌هایی باعث سهولت در امر اجتماع و هم صحبتی بیشتر صوفیان می‌‌شد. و دیگری این که این بنّاها باعث می‌شدند که بنابر ایجاد زندگی دسته جمعی در آن صوفیان نسبت به اعمال و اقوال و اخلاق خود آگاهی بیشتری کسب نمایند. و به رفع نقایص خویش در چنین زمینه‌هایی اقدام کنند. کاشانی در مصباح الهدایه در مورد فواید بنّای خانقاه اظهار داشته: «در تأسیس بنّای خانقاه چندین فایده است:‌ یکی آن که، محل نزول و سکون طایفه‌ای بود از فقرا که ایشان را مسکنی و مأوایی دگر نباشد و هم چنان که هر کسی را خانه و منزل هست، خانقاه منزل وخانه‌ی ایشان است. دوّم آنکه به سبب مساکنت دروی، متصوّفه‌ی را با‌یکدیگر اجتماع و صحبت بیشتر دست دهد و در عموم احوال از عبادت و مواکلات و مجالسات و محاورات، با هم مجتمع و متفق باشند و به ظاهر و باطن با‌ یکدیگر متحد و متقابل و بدان واسطه، و روابط الفت و محبت ایشان مؤکد گردد و قلوب و نفوس و ارواح و اشباحشان از پرتو نور‌ یکدیگر متعاکس و مقتبس شوند.
فایده سوّم آنکه به سبب اتحّاد مسکن و اطلّاع بر احوال‌ یکدیگر، رقیب‌ یکدیگر باشند و نظر هر‌یک قیدی بود بر دیگری تا در میدان مخالفات و مساهلات، مسترسل نشود و پیوسته متقیّظ و متحفّظ بود و در رعایت تهذیب و اخلاق و اقوال، غایت جهد مبذول دارد و بر عیوب و هفوات‌یکدیگر تنبیه و اعلام کنند. » (کاشانی،:۱۱۱:۱۳۸۸)
۲-۹-ساختار خانقاه
با فراهم شدن زمینه‌ی مساعد برای بنّای خانقاه ها، و هم چنین بعد از آن که اجرای آیین و مراسم و اعمال خانقاهی به اوج خود رسیده بود، صوفیان و کسانی که برای طایفه خانقاه می‌ساختند. خانقاه ها را طوری بنّا می‌کردند که دارای قسمت‌های مختلف باشد. مهّم ترین این قسمت ها عبارت بودند از: محّل و مرکز برای ورود مسافران، حجره‌هایی برای مقیمان، سالن‌هایی برای اعمال گروهی مانند سماع و نماز و محّلی برای وعظ محّل ویژه‌ای برای مرشد و مدیر خانقاه، محّلی برای تغذیه درویشان، مرکزی برای تدریس و کتاب و کتابخانه، ساختمانی برای آشپز خانه و انبار آذوقه، وجود حمّامی برای استفاده‌ی مقیمان و مسافران، اصطبلی برای مرکب مسافران، محّلی برای پرستاران بیماران و ….
کیانی از قول نویسنده‌ای به نام اسپنسر، درباره‌ی‌ یک خانقاه رسمی و معمولی آورده: «‌یک خانقاه معمولی عبارت بود از: ‌یک حیاط مرکزی و رواق‌های طولانی در سوی آن، در قسمت داخلی حجره‌های صوفیان قرار داشت و در‌یک سمت سالن بود برای نیایش و تمرینات گروهی، غالباً نماز خانه‌ی مجزایی نیز داشت. پوستین شیخ در جلوی محراب آویخته بود و او در هنگام اجرای مراسم تشریفاتی، در آنجا می‌نشست. در بالای طاقچه نام بانی خانقاه و عبارات مذهبی ، مانند کلمات شهادت، کنده کاری شده بود. آشپز خانه و سایر اطاق ها و گاهی دالان و راهرویی هم بدان پیوسته بود و برای هر دو دسته، صوفیان مقیم و مسافرغذا تهیه می‌شد و به ساکنین جامه و شهریه نیز داده می‌شد. » (کیانی، :۱۲۸:۱۳۶۹) علاوه‌بر این محمّدبن‌منّور نیز به کیفیّت ساختمان خانقاهی که توسّط‌ یکی از مریدان ابو السعید ابوالخیر ساخته ش
ده اشاره کرده و نوشته:زمینی با وسعت دو هزار گز انتخاب کردم و چهار دیواری ساختم. صفّه ای بزرگ و نیکو، جماعت خانه‌ای خوب، مطبخ، متوضّا تمام، مسجد خانه‌ای بزرگ. هر‌یک دارای دری مخصوص، حجره ها و بناها و مواضع دیگر، که هر نقطه جای کاری مشخص بود. خانقاهی نیکو با مرافق از حجره ها و حمّام و جماعت خانه و غیره آن فرش‌های نیکو و اسباب و آلات مطبخ و هر چه در آن دربایست بود از همه نوع بساختم و بر خانقاه بازاری با دکان ها و کاروان سرای و غیر آن مرتب کردم… ( اسرارالتوحید، ۱۳۸۰: ۳۶۶-۳۶۵)
۲-۱۰-گله از خانقاه و خانقاه داری
لازم به یادآوری است که بعد از مدّت زمانی که از عمر خانقاه‌ها گذشت، نامحرّمان این مکان‌های روحانی را هم چون دیگر کانون‌های فکری – عقیدتی، به چیزی غیر از آن چه شایسته‌ی خانقاه بود، آلوده کردند و خانقاه را به ضدّ خود تبدیل کردند چنان که محرّمان دیرینه‌ی خانقاه‌ها مانند؛ حضرت مولانا و حافظ، نسبت به این مکان‌های مقدّس بدبین شدند. مولانا می- گوید:

«خانقاهی کو که بود بهتر مکان

من ندیدم‌یک زمان دروی امان»

(مولوی،۱۳۸۷: ۹۲۷)
حضرت حافظ نیز گفته‌:

« رطل گرانم ده ای مرید خرابات

شادی شیخی که خانقاه ندارد »

(حافظ، ۱۳۸۵: ۱۷۲)
۲-۱۱- خانقاه و علم و فرهنگ
باید دانست که کانون‌های خانقاهی، مراکزی تلفیقی از مسجد و مدرسه و منزل بود. و هدف اصلی از برپایی این کانون‌های انسان ساز، آموزش‌های خاص خانقاهی مانند؛ اجرای مجموعه‌ای از برنامه‌های عملی که در رأس تصفیه و تهذیب نفسانی بشری بود. امّا در چنین تأسیساتی به نشر علوم و فرهنگ نیز توجّه ویژه ای می‌شد. به طوری که می‌توان گفت: بخش وسیعی از حیات خانقاهی در همین راستا قرار داشته است. پس خانقاه ها از آنجا که در طول حیات خود‌یکی از مهّم ترین مراکز تعلیم و تربیت اسلامی بودند، در نشر فرهنگ اسلامی تأثیر بسزایی داشتند. برنامه‌هایی که در کانون خانقاهی در رأس نشر علوم و فرهنگ به کار گرفته می‌شدند عبارت بودند از: ایجاد کتابخانه، وعظ و سخنرانی، تدریس علوم اسلامی و تفسیر قرآن.
۲-۱۱-۱- ایجاد کتابخانه
ایجاد کتابخانه و داشتن کتاب از نیازهای مبرم مراکز خانقاهی بود که این کتاب‌های موجود در خانقاه ها توسّط مؤسس خانقاه‌یا مردم دیگر جهت استفاده‌ی دیگران در آن جا جمع آوری می‌شدند. بدیع الزمان فروز انفر در مقدّمه‌ی ترجمه‌ی رساله‌ی قشیریه می‌نویسد: «هریک از این مساجد و مدارس و خانقاه ها کتاب خانه‌ی بزرگ‌یا کوچک داشت که بانی آن‌یا مردم برای استفاده‌ی عمومی وقف کرده بودند و غالباً مؤذن مسجد‌یا متولی امور مدرسه و خانقاه حفظ آن را بر عهده داشت و به طلبه‌ی علم امانت می‌دادند. » (فروز انفر، ۱۳۸۸: ۲۱، مقدمه‌ی «قشیریه») سنایی غزنوی نیز در دیوان خود اشاره به کتابخانه‌ای می‌کند که، خواجه امام محمّدبن منصور در خانقاهی در سرخس ایجاد کرد:

«لب روح الله است ‌یادم صور

خانقاه محمد منصور

«که زدرس و کتاب و دارو هست

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...