نوسانات غیرسیستماتیک ممکن است به دلیل این مشکل باشد که بعضی از دارایی های مالی در شاخص پرتفوی بازار دیده نشده است. ایلینگ (۲۰۰۶) نشان می‌دهد که صرف ریسک ایجاد شده ناشی از عدم شناسایی و کاهش ریسک سرمایه انسانی به عنوان دارایی در پرتفوی بازار می‌باشد که در جزء اخلال تاثیرگذار خواهد شد (فو، ۲۰۰۹)

زو و مالکیل (۲۰۰۳) نوسان پذیری کل سهام منفرد را به نوسان پذیری سیستماتیک و غیرسیستماتیک تجزیه نموده و افزایش نوسان پذیری غیرسیستماتیک را به افزایش معاملات بازار آمریکا، میزان مالکیت نهادی در بازار سهام و رشد مورد انتظار سود سهام منفرد منتسب نمودند.

برنت و همکاران (۲۰۱۰)، توضیحات ارائه شده توسط زو و مالکیل (۲۰۰۳) دلایل بروز نوسان پذیری غیرسیستماتیک را به چالش می کشند. در این مطالعات استدلال می شود افزایش نوسان پذیری غیرسیستماتیک از رشد مالکیت نهادی در بازار سهام نشأت می‌گیرد حال آنکه برنت و همکاران (۲۰۱۰) عقیده دارند سهام ارزان که عمدتاً تحت مالکیت معامله گران خرد است، نقش مهمی در افزایش و کاهش نوسان پذیری غیر سیستماتیک طی دو دهه گذشته ایفا نموده است.

در تحقیقات پدرسون و برانرمیر (۲۰۰۹) نشان داده شده که نوسانات غیرسیستماتیک به عنوان عامل معرف عدم اجماع سرمایه گذاران منجر به یک رابطه منفی بین نوسانات غیرسیستماتیک و بازده می شود (برانمیر و پدرسون، ۲۰۰۹).

راجکوپال و ونکاتاچالام (۲۰۱۱) اشاره نموده اند که گزارشگری مالی با کیفیت و صورت‌های مالی شفاف می‌تواند پیامدهای اقتصادی مهمی از جمله کاهش نوسان بازده غیر متعارف سهام داشته باشد. به عبارت دیگر هر چه صورت‌های مالی شرکت‌ها، و به طور خاص سود گزارش شده توسط شرکت‌ها، با کیفیت تر باشد از آنجا که بر اساس فرضیه بازار کارا انتظار می رود این اطلاعات در قیمت سهام متبلور شده باشد، لذا قیمت سهام دچار نوسان کمتری خواهد بود.

باکر و ولگر (۲۰۰۶) چگونگی تاثیر گرایش های احساسی سرمایه گذاران بر بازده مقطعی سهام را مورد مطالعه قرار دادند. بر اساس یافته های آن ها هنگامی که شاخص اول دوره گرایش های احساسی در سطح پایین می‌باشد، بازده سهام شرکت های کوچک، تازه تأسیس، پرنوسان، غیر ‌سود ده، فاقد سود تقسیمی، مستعد رشد و دچار بحران های مالی، بالا می‌باشد و برعکس. این موضوع بیانگر این است که چنین سهام هایی در دوران نزولی گرایش های احساسی سرمایه گذاران، به طور نسبی کمتر از واقع قیمت گذاری می‌شوند.

۲-۲-۴-تحقیقات داخلی

دولو و حمیدی زاده (۱۳۹۲) با بررسی استراتژی مبتنی بر نوسانات غیرسیستماتیک و ساختار مالکیت، نشان دادند که با افزایش سهم مالکیت نهادی در ساختار مالکیت شرکت ها، بازده ناشی از راهبرد سرمایه گذاری مبتنی بر نوسانات غیر سیستماتیک، تقویت می شود.

رحمانی و همکاران (۱۳۹۰) با بهره گرفتن از روش داده های تابلویی در نمونه ای شامل ۴۰ شرکت بورس اوراق بهادار تهران مشخص کردند که نوسانات غیرسیستماتیک با اندازه شرکت رابطه مثبت و با نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و بازدهی رابطه منفی دارد.

قربانی و همکاران (۱۳۹۲) تاثیر کیفیت گزارشگری مالی بر نوسانات غیرسیستماتیک را در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی یک دوره زمانی ده ساله (از سال ۱۳۸۰ الی ۱۳۸۹) مورد بررسی قرار دادند. در پژوهش آنان برای محاسبه نوسانات غیر سیستماتیک از مدل سه عاملی فاما و فرنچ (۱۹۹۳) و برای اندازه گیری کیفیت گزارشگری مالی از شاخص کیفیت سود و جهت تحلیل داده ها از رگرسیون خطی چندگانه با بهره گرفتن از داده های ترکیبی استفاده شده است. نتایج آنان نشان داد که کیفیت گزارشگری مالی بر نوسان بازده غیر متعارف سهام تاثیری معکوس دارد.

بدری، عرب مازار و دولو(۱۳۹۳) با بهره گرفتن از رویکرد پرتفوی و مدل فاما- مکبث(۱۹۷۳) طی سال های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۹ در بورس اوراق بهادار تهران، رابطه مثبت چولگی و بازده را تأیید کرده اما نشان دادند که رایطه بین کشیدگی و بازده برقرار نیست. نتایج تحقیق آن ها متفاوت با تحقیقات آنگ و همکاران(۲۰۰۹) بوده است. در تحقیقات آنان متاثر نشدن رابطه نوسانات غیرسیستماتیک و بازده ناشی از چولگی به چالش کشیده شد.

عباسی و غزلجه(۱۳۹۱) با بررسی تاثیر مدل فاما و فرنچ(۱۹۹۲) بر پراکندگی بازده سبد سهام، نشان دادند که این مدل بخش زیادی از این پراکندگی را در بورس تهران توضیح می‌دهد. به گفته آنان اندازه و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بخش قابل توجهی از پراکندگی بازده سبد سهام را تفسیر می‌کند.

پور زمانی و بشیری(۱۳۹۲) با بهره گرفتن از مدل رگرسیون چندگانه کارهارت(۱۹۹۷) و افزودن عامل شتاب(تفاوت میانگین پرتفوی سهام برنده و بازنده) به مدل سه عاملی فاما و فرنچ(۱۹۹۲) نشان دادند که رابطه منفی و معناداری میان نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و اندازه شرکت با بازده وجود دارد. همچنین در این تحقیق مدل کارهارت برای دو سبد سهام ارزشی(سهمی که قیمت کمتری نسبت به ارزش ذاتی خود دارد) و رشدی(سهمی که قیمت بیشتری نسبت به ارزش ذاتی خود دارد) آزمون شده است و برای هر دو سبد سهام عامل اندازه و ریسک غیر سیستماتیک رابطه مستقیم و عوامل شتاب و ارزش دفتری هر دو رابطه غیر مستقیم با بازده پیش‌بینی شده داشتند.

صادقی شریف و همکاران(۱۳۹۲) در مطالعه خود نشان دادند که افزودن عامل مومنتوم به مدل سه عاملی فاما و فرنچ باعث افزایش توان توضیحی الگو می‌گردد. همچنین نشان دادند که این نتایج در برابر شرایط صعودی و نزولی بازار و اثرات فصلی پایدار هستند.

بیدگلی و خجسته(۱۳۸۸) در مقاله خود با عنوان “ارتقای تبیین بازده مورد انتظار مدل سه عاملی فاما و فرنچ با بهره گرفتن از بهره وری سرمایه” نشان دادند که با در نظر گرفتن عامل بهره وری در ارتقای مدل سه عاملی سبب افزایش قدرت تبیین مدل گشته، ضریب تعیین تعدیل شده را افزایش داده و ناهمسانی یا بازده اضافی ناشی از بهره وری سرمایه را به خوبی تبیین می‌کند.

قائمی و همکاران(۱۳۹۱) در مقاله خود با عنوان “تاثیر هموارسازی سود بر بازده سهام در چارچوب مدل سه عاملی فاما و فرنچ” نشان دادند که هموارسازی سود بر بازده سهام عادی شرکت ها مؤثر است. به عبارت دیگر هر چه نوسان سود عملیاتی نسبت به نوسان جریان نقد عملیاتی شرکت بالاتر باشد، بازده سهام عادی شرکت ها بالاتر خواهد بود. ‌بنابرین‏ سرمایه گذاران بابت سود های هموارتر، بازده مورد انتظار کمتری را انتظار دارند.

فصل سوم

روش شناسی تحقیق

مقدمه

یکی از مهمترین مراحل هر تحقیق علمی، تدوین روش انجام آن است. اگر یک تحقیق از مبانی نظری بسیار قوی برخوردار باشد و داده های آن به صورت دقیق و کامل گردآوری شده باشند، اما از روش تحقیق مناسبی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده نشده باشد، نتایج تحقیق چندان قابل اتکا نخواهد بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...