نگرانی: نگرانی به صورت رشته ای از افکار منفی که غالبا کلامی اند و هدفشان حل مسئله است تعریف شده است (بورکوویک، رابینسون، پروزینسکی، و دپری،[۲]۱۹۸۳).

-اختلال اضطراب فراگیر(GAD): اضطراب ‌و نگرانی مفرط (انتظار توام با نگرانی) که در اکثر اوقات، در موردشرایط ، رویدادها یا تعارض های واقعی، به مدت بیش از شش ماه بروز می‌کند، اضطراب و نگرانی با حداقل سه مورد از موارد زیر ارتباط دارد: بی قراری، به راحتی خسته شدن، مشکل تمرکز، تحریک پذیری، تنش عضلانی و خواب آشفته (انجمن روانپزشکی آمریکا،۲۰۰۰).

اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) : عبارت است از مجموعه ای از علایم که در پی مواجهه با حوادث آسیب زای زندگی پیدا می شود؛ فرد به صورت ترس ودرماندگی ‌به این تجربه پاسخ می‌دهد، واقعه را دایما در ذهن خود مجسم می‌کند ودرعین حال می‌خواهد از یاد اوری آن اجتناب کند. برای این که بتوان تشخیص این اختلال را مطرح کرد، علایم مذبور باید حداقل یک ماه طول کشیده باشد و ‌بر حوزه های مهمی از زندگی بیمار نظیر حوزه های خانوادگی و شغلی او باید تاثیر چشم گیری نهاده باشد (سادوک وسادوک،۱۳۸۹).

تعریف عملیاتی:

– حساسیت اضطرابی: منظور از حساسیت اضطرابی در این پژوهش، میزان نمره ای است که فرد در پرسشنامه حساسیت اضطرابی A S)) به دست می آورد.

مشکل درتنظیم هیجان: منظور از مشکل در تنظیم هیجان در این پژوهش، میزان نمره ای است که فرد در پرسشنامه مشکل در تنظیم هیجان (DERS) به دست می آورد.

نگرانی: منظور از نگرانی در این پژوهش، میزان نمره ای است که فرد در پرسشنامه نگرانی (PSWQ) به دست می آورد.

اختلال اضطراب فراگیر: آن دسته از آزمودنی های که توسط روانپزشک یا روانشناس بالینی با بهره گرفتن از مصاحبه تشخیصی بر اساس DSM – IV – TR ملاک های اختلال اضطراب فراگیر را داشته باشند.

اختلال استرس پس از سانحه: آن دسته از آزمودنی های که توسط روانپزشک یا روانشناس بالینی با بهره گرفتن از مصاحبه تشخیصی بر اساس DSM – IV – TR ملاک های اختلال استرس پس از سانحه را داشته باشند.

فصل دوم:

پیشینه پژوهش

مقدمه

عده بسیارکمی از ما حتی یک هفته از عمرمان را بدون تجربه اضطراب یا ترس پشت سر می­گذاریم. اضطراب را نگرانی به علت مشکل پیش ­بینی شده تعریف ‌می‌کنند. اضطراب از این لحاظ که به ما کمک می­ کند متوجه خطرات آینده شویم و برای آن ها برنامه­ ریزی کنیم یعنی، آمادگی­مان را افزایش دهیم، به دیگران کمک کنیم تا از موقعیت­های بالقوه خطرناک اجتناب کنند، و قبل از وقوع مشکلات احتمالی درباره آن ها درست فکر کنیم، انطباقی است. در مطالعات آزمایشگاهی که اولین بار یک صد سال قبل به اجرا در آمد و تاکنون بارها و بارها تأیید ‌شده‌اند، این نتیجه به دست آمد که مقدار کمی از اضطراب عملکرد را در تکالیف آزمایشگاهی بهبود می­بخشد اما اگر چه اضطراب اندک انطباقی است، سطح بیش از حد بالا یا وقوع اضطراب زیاد زیان­آور است. سطح بیش از حد بالا یا وقوع مکرراضطراب، وجه اشتراک تمام اختلال­های اضطرابی است (دیویدسون، ۱۳۸۸).

اختلال­های اضطراب مدت­های مدید نوعی روان­رنجوری (نوروز)- گروه عمده­ای از اختلالات با مشخصه اضطراب غیر واقعی و سایر مشکلات مرتبط- قلمداد می­شدند. این اختلالات به واسطه کار بالینی فروید با بیمارانش مفهوم­پردازی ‌شده‌اند. ‌بنابرین‏ طبقه تشخیصی نوروزها با نظریه روانکاوی عجین است. در DSM-II رفتارهایی که در روان رنجوری­ها دیده می­شد، بسیار تنوع داشت، مانند ترس و اجتناب در فوبی (هراس)، تمایل مهارناپذیر به انجام متواتر اعمال خاصی در اختلال وسواس فکری-عملی، یا فلج و سایر نشانه­­های «عصب­شناختی» در اختلال تبدیلی. اگرچه نشانه­ های ظاهری متفاوتند، مطابق نظر روانکاوی چنین فرض می­ شود که تمام روان رنجوری­ها مشکل زیربنایی خود را ‌در مورد تکانه­های واپس رانده نهاد به نمایش می­گذارند.

در طول سالیان دراز، بسیاری از آسیب­شناسان روانی کارایی مفهوم روان رنجوری را زیر سوال برده ­اند، چرا که این مفهوم آن قدر گسترده شده که استفاده از آن به عنوان یک مقوله تشخیصی بی ­معنی است. با آغاز کار DSM-III و ادامه آن در DSM-IV طبقات قدیمی نوروزها (روان رنجوری) در قالب چندین طبقه تشخیصی متمایز و جدید من جمله اختلال­های اضطرابی توزیع شدند (دیویدسون و همکاران، ۱۳۸۴).

اختلال­های اضطرابی از شایع­ترین اختلال­های روانی می­باشند، مطالعه­های انجام شده نیز همواره حاکی از آن بوده است که این اختلال­ها مشکلات و عوارض زیادی را سبب می­شوند، مقادیر بالایی از خدمات مراقبت­های بهداشتی را صرف خود ‌می‌کنند و اختلال­های زیادی در کارکرد افراد به وجود می ­آورند. مطالعه های جدید نشان داده ­اند که اختلال­های اضطرابی مزمن می ­توانند میزان مرگ و میر مرتبط با عوارض قلبی را افزایش دهند و مانند دیگر بیماری­های جدی به طور مشخص عملکرد روانی- اجتماعی و کیفیت زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می­ دهند. یک چهارم جمعیت جهان از حداقل یکی از اختلالات اضطرابی رنج می­برند و میزان شیوع دوازده ماهه این اختلال­ها ۷/۱۷ درصد است. زنان با شیوع مادام­العمر ۵/۳۰ درصد در مقایسه با مردان، با شیوع مادام­العمر ۲/۱۹ درصد بیشتر ممکن است دچار یک اختلال اضطرابی شوند (سادوک و سادوک، ۱۳۸۵).(DSM-IV-TR) ، شش طبقه عمده برای اختلالات اضطرابی را ارائه ‌کرده‌است: فوبی (هراس)، اختلال وحشتزدگی، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواس فکری- عملی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال استرس حاد.

در ادامه با توجه به اهمیت پژوهش حاضر به بحث و بررسی درباره دو اختلال اضطرابی یعنی اختلال اضطراب فراگیر (GAD) و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) می­پردازیم.

۲-۱-اختلال اضطراب فراگیر

اضطراب را ‌می‌توان پاسخی انطباقی و بهنجار در برابر تهدید تلقی کرد که ارگانیسم را برای گریز یا ستیز آماده می­ کند. برخی از افراد تقریباً ‌در مورد هر چیزی مضطرب و نگران به نظر می­رسند؛ این گونه افراد را ‌می‌توان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر طبقه ­بندی کرد. متن بازبینی شده چهارمین ویرایش کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی(DSM-IV.TR) اختلال اضطراب فراگیر را اضطراب و نگرانی مفرط درباره چندین واقعه یا فعالیت در اکثر ایام و طی یک دوره لااقل شش ماهه تعریف می­ کند. نگرانی مذبور به سختی مهار می­ شود و با علائمی جسمی نظیر تنیدگی عضلانی، تحریک پذیری، دشواری در خواب، و بی­قراری همراه است. کانون این اضطراب خصایص اختلال دیگری از محور I نیست، آن را مصرف مواد یا یک بیماری طبی عمومی ایجاد نکرده است، و صرفاً در حین یک اختلال خلقی یا روانی پیدا نمی­ شود. اضطراب مذبور به سختی مهار می­ شود، رنج و عذاب درون ذهنی برای فرد ایجاد می­ کند، و حوزه ­های مهم زندگی فرد را مختل می­سازد. (کاپلان و سادوک، ۱۳۸۹).

همه­گیرشناسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...