تذکر که بر مبنای تربیتی غفلت یا بیگانگی از خدا است، از اساسی‌ترین اصول تربیتی است که متربی همواره به آن نیازمند خواهد بود، چرا که غفلت همواره درکمین متربی است تا او را در خود فرو برد.
این اصل می‌تواند به عنوان مقدمه‌ای برای بکارگیری اصل بازگشت یا تغییر رفتار باشد، امام سجاد«u» در فرازهای مختلفی از دعاها، ضمن اشاره به ویژگی غفلت ذکر را به عنوان راه غفلت‌زدایی معرفی می‌کند: «وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فی اَوْقاتِ الغفله[۲۱۰] مرا در اوقات غفلت، به یاد خود آگاه ساز».

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با دقت در این فراز در می‌یابیم که برای غفلت‌زدایی از متربی آگاه‌کردن و به یادآوردن او لازم و ضروری می کند، این جاست که این متذکرشدن و سپس یاری و راهنمایی، متربی را از لغزش بازداشته و او را از فروافتادن می‌رهاند و به راه باز می‌گرداند.
به نظر می رسد(اصل عزت) یکی از مهم‌ترین وزیر بنایی‌ترین اصول تعلیم و تربیت اسلامی است، زیرا اگر متربی در درون خود، خویشتن را عزتمند بیابد، هرگز خود را به عصیان و گناه آلوده نمی‌سازد و با لااقل گرایش بسیار کمتری به پستی‌ها و حقارت نفسانی و اخلاقی از خود نشان می‌دهد.
روش‌های تربیتی باید به گونه‌ای باشد که احساس عزت واقعی نفس را در متربی به بارآورد و او را از غلتیدن به حقارت و لذت باز دارد، و از آنجا که توانایی‌ها و ضعف‌های متربی هر دو در احساس عزت او دخالت دارند، بر اساس اصل عزت روش ابزار توانایی‌ها و روش‌های(عذر پذیری، عیب‌پوشی و حسن ظن) و از اصول تذکر و بازگشت روش‌های بازیابی شخصیت دگرگون شده و دریافت عزت درونی از متن دعاهای ائمه علیهم‌السلام قابل استخراج است.[۲۱۱]

فصل چهارم:

آثار تربیتی دعا

آثار و فواید دعا

آثار اصلی

آثار فرعی

آثار و فواید دعا

برای هر کس که ارتباطی با خدا و سر و کاری با دعا دارد، تأثیرات خارق‌العاده و معجزات دعا، در ردیف بدیهیات و مشاهدات روزمره است. اگرچه برای بی‌دینان و ناباوران، باورنکردنی و محال است؛ ولی کمتر سال و ماه و حتی هفته و روزی است که مسلمین و بالاخص شیعیان آثار و برکات دعا را احساس نکنند، بویژه پاکان، نیکان، پرهیزگاران و عارفان بیش از سایرین آثار حیرت‌انگیز دعا را مشاهده می‌کنند. در اماکن مشرفه، مسجدالحرام، حرم مطهر امامان (علیم السلام)، مسجد جمکران، مسجد سهله، حرم امام خمینی رحمت‌الله‌علیه، در جلسات مذهبی دعا، آثار شگفت‌انگیزی مشهود می‌گردد و در آستان مقدس ثامن‌الحجج علی بن موسی الرضا u و بارگاه منور خواهر مکرمه‌اش حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) مکرر شفا یافتن بیماران صعب‌العلاج که کور مادرزاد و فلج مادرزاد نیز در میان آنها بوده است در اثر دعا و توسل دیده شده است. آثار ارزشمند دعا و توسل در روزها و شب‌های قدر، یازده ذیقعده، … و هنگام تلاوت قرآن، اثرات دعا بسیار واضح است. اگر در اسلام، جز وظیفه و تکلیف دعا، چیز دیگری نبود و مسلمانان آن را با شروط و آدابش انجام می‌دادند برای تأمین سعادت دنیا و آخرتشان کافی بود، چون مبدأ تمام خیرات، برکات، نیت‌ها و سعادت‌ها، خداوند می‌باشد. دعا بزرگ‌ترین عامل جلب فیض از خداوند است. لطف و کرم پروردگار با نیایش و راز و نیاز به حال بنده می‌رسد. به خاطر این که اهمیت و ارزش فوق‌العاده دعا بهتر، روشن گردد، به عنوان نمونه برخی از فواید نیایش و تضرع به درگاه الهی متذکر می‌شود:[۲۱۲]
آثار اصلی، آثار فرعی

آثار اصلی دعا

۱- عبادت خدا و یا همان کمال انسان در پرتو عبادت خدا (بزرگ‌ترین ثمره دعا)
۲- شناخت خدا یا همان کسب معرفت
۳- امید و اطمینان قلب
۴- خوف از خدا
۵- اجتناب از معصیت

آثار اصلی دعا

۱- عبادت خدا و یا همان کمال انسان در پرتو عبادت خدا(بزرگترین ثمره دعا)

برخی تصور کرده‌اند که اثر تربیتی دعا فقط از جهت تلقین به نفس است؛ یعنی وقتی انسان مطالب خوبی را به زبان می‌آورد به خودش تلقین می‌کند که باید این چنین باشد به طور مثال با خواندن دعای مکارم الاخلاق به نفس تلقین می‌شود که باید اخلاق خود را اصلاح کند، صفات خوب کسب کند و از صفات بد اجتناب ورزد. اینان اثر تربیتی دعا را فقط در همین جنبه می‌دانند و دعاهایی را که فاقد این جنبه باشد، دعاهای استعماری قلمداد می‌کنند.[۲۱۳]
این تصور ناشی از کوته‌بینی وشناخت ناقص نسبت به معارف اسلامی است. بزرگترین اثر دعا حقیقت عبادی است که در آن نهفته است همان که موجب تکامل معنوی انسان و انسانیت او می‌شود. البته ممکن است در بعضی از دعاها آثار تلقین به نفس و نظایر آن نیز وجود داشته باشد. اما این آثار مانند حرکت آرواره‌ها به هنگام غذا خوردن است که در عین کار‌جویدن غذا را انجام می‌دهند، خود نیز ورزش می‌کند و از این جهت تقویت می‌شوند. این ورزش را نمی‌توان فایده‌ی حقیقی غذاخوردن است که در عین آنکه کارجویدن غذا را انجام می‌دهد، خود نیز ورزش می‌کنند و از این جهت تقویت می‌شوند این ورزش را نمی‌توان فایده‌ی حقیقی غذاخوردن دانست فایده حقیقی غذاخوردن تأمین مواد لازم برای بدن است.
فایده‌ی حقیقی دعا نیز توجه به خدا و بندگی اوست.این‌گونه آثار که گاهی بر بعضی از دعاها مترتب می‌شود. فواید بسیار ناچیزی است که در مقابل فایده‌ی اصلی چیزی به حساب نمی‌آید. کمال انسان در این است که فقر خود را نسبت به خدا درک کند و به این حقیقت اعتراف کند.
زمانی که انسان نسبت به این واقعیت اعتراف نکند، فقر خود را به درستی نشناسد به کمال انسانی نائل نمی‌شود. یکی از چیزهایی که موجب می‌شود انسان به این معرفت نزدیک گردد یا معرفت او کامل شود، دعاست، دعا خود عبادت و تنها راه تکامل انسان نیز معین است.[۲۱۴]
بنابراین، دعا یکی از راه های تکامل انسان است. خداوند در قرآن می‌فرماید:
«وَ قَالَ رَبُّکُم ادعُونِی اَستَجِب لَکُم؛[۲۱۵] مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.»
«اِنَّ الَّذِینَ یَستَکبِرُونَ عَن عِبَادَتِی سَیدخُلونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛[۲۱۶] به تحقیق کسانی که از بندگی من سرپیچی کنند و خود را بزرگ‌تر از آن بدانند که در مقابل عظمت الهی سر تعظیم فرود آورند و متکبرانه از عبادت من سرپیچی کنند، با ذلت و خواری وارد جهنم خواهند شد.» دو جمله‌ی مذکور در آیه‌ی شریفه در حکم صغری و کبری است، دعا عبادت پروردگار است و هر که از عبادت خدا سرپیچی کند، به عذاب دردناک و خوارکننده‌ای مبتلا خواهد شد. نتیجه، آنکه هرکه از دعا سرپیچی کنند،به عذاب الهی گرفتار خواهد شد.
چنان چه که ذکر شد فایده و اثر اصلی دعا همان تکامل معنوی انسان بر اثر بندگی و اعتراف به ذلت در مقابل خداوند است.[۲۱۷]

۲-شناخت خدا

هم‌چنان که در بخش آداب دعا،یادآوری شد، عمده‌ترین آداب دعا، شناختن پروردگار است که دعاکننده می‌خواهد به او متوجه شود. همین شناخت خداوند از آثار و تبعات و فوائد ارزنده‌ی دعا می‌باشند، زیرا که دعاکردن متوقف و متفرع بر معرفت پروردگار است. این معرفت ریشه‌ی عموم کمالات و اصطلاحات می‌باشد، در دعا غالب اسامی خداوند که ما او را به آنها می‌ستاییم، همه سرشار از معانی بلندی هستند و حکایت از کمالی از کمالات حضرت احدیت دارند، ذکر و تکرار آنها داعی را به شناخت خداوند هدایت می‌کند، وقتی که پروردگار را به اسمایی همچون الله، رب، رحمن، رحیم، سمیع، بصیر، منعم، غفور، حلیم و ….می‌خوانیم متوجه می‌شویم که با پروردگاری مهربان، شنوا، بینا، آمرزنده، قادر، کریم و ……در ارتباط هستیم و از چنین خالقی تقاضای حاجت می‌کنیم. در نتیجه، امیدواری به حرمت و آمرزش در انسان پیدا می شود. و نیز معرفت به خداوند، هر چند اجمالی و ناقص به دست می‌آید، وقتی معرفت به خداوند بیشتر باشد تأثیر دعا زیادتر است.[۲۱۸]
۳-امید واطمینان قلب
انسان وقتی در حوادث روزگار به مرحله‌ای می‌رسد که دستش از اسباب شناخته شده و ظاهری کوتاه می‌شود و فشارها و شدائد از همه طرف به او هجوم می‌آورند و هیچ قدرتی از خود و نیروهای خودی، برای دفع آن‌ها نمی‌یابد؛ به طور معمول به ناامیدی و یأس دچار می‌شود.
پدیدآمدن حالت یأس؛ نه تنها مشکلات انسان را کم یا برطرف نمی‌کند، بلکه بر مشکلاتش می‌افزاید و حالت یأس انسان، به عنوان بزرگ‌ترین مشکل، در زندگیش جلوه می‌کند. اما کسانی که به خداوند ایمان داشته باشند و این ایمان و اعتقاد خود را با دعا و ذکر تقویت کنند؛ امیدوار می‌شوند. چرا که انسان با اعتقاد به خدا، اسباب و وسایل نجات را، منحصر در اسباب شناخته شده نمی‌داند، بلکه بالاتر،بنابراین این‌ها را بدون اذن الهی، موثر نمی‌شناسد و با ایجاد حالت نیایش و ذکر،مرحله به مرحله امیدواریش، افزایش یافته تا بالاخره از مشکل رهایی می‌یابد و شاهد مقصود را در آغوش می‌گیرد.
اگر به فرض با حصول شرایط دعا و نیایش، رنج انسان کاهش نیافت و مشکلش برطرف نشد. نقش ایمان و دعا این است که حتی در این مراحل نیز به کمک انسان می‌آیند و انسان را، امیدوار به نعمت و رحمت الهی می‌کنند که به طور قطع تحمل مصیبت‌ها و شدائد بسیار،سهل و آسان می‌گردد.کسی که به خدا ایمان داشته باشد و آن را با نیایش تقویت نماید آن‌چنان قوی نیرومندمی‌شود که هیچ نیرویی نمی‌تواند او را ذلیل و درمانده کند. همیشه و در همه حال، دلش سرشار از امید و اطمینان است.[۲۱۹]
ناامیدی و در مقابل، امیدواری، در زندگی انسان، مهمترین نقش را ایفا کرده، حتی تأثیرات شگرفی برروی بدن دارند که نه تنها قابل انکار نمی‌باشد، بلکه هر کس خود، می‌تواند صدها مورد آن را تجربه کند.
در یک تشبیه می‌توان امید را، نسبت به روح،مانند آب و هوا، نسبت به جسم دانست. همان‌طور که انسان بدون هوا و آب نمی‌تواند به حیات فیزیکی خود ادامه دهد؛ ادامه‌ی زندگی هم، بدون امید، محال می‌باشد و هرچه امیدها(ایمان‌ها) استوارتر باشد اثرات آن در زندگی بیشتر است.[۲۲۰]
الکسیس کارل می‌گوید: «انسان هم‌چنان که به آب و اکسیژن نیازمند است به خدا نیز محتاج است. احساس عرفانی-در ردیف قدرت مکاشفه، احساس اخلاقی، احساس جمال و نور عقل…….به شخصیت بشری شگفتی و انبساط پر معنا و کاملی می‌بخشد.»
و شاید اپیکتت نیز، نظر به همین اثر دعا داشته است، آنجا که می‌گوید: «نیایش در روح و جسم ما تأثیر می‌گذارد. این تأثیر با کیفیت، شدت و تواتر نیایش بستگی دارد.»
باز می‌گوید: «نیایش هنگامی که مدام و پرشور و حرارت است؛ تأثیرش بهتر آشکار می‌شود. این گونه نیایش، اندکی با غدد مترشعه داخلی مانند تیروئید و سورنال قابل تشبیه است این غدد، موجب یک نوع دگرگونی و تحولی می‌گردد و این تحول بصورت پیشرفت تدریجی، پدیدار می‌شود. گفته‌اند که در عمق وجدان شعله‌ای فروزان است.»[۲۲۱]
انسانی که امید و ایمان به خداوند نداشته باشد، علاوه بر این که در روحیه‌ی ناامیدی، روان و جسمش را چونان مرض خوره می‌خورد و فرسوده می سازد به طور قطع یک فرد پرخاشجو، انتقامجو، طلبکار، کم‌حوصله، نگران و پر تشویش و در مواقعی، مغرور و خودپسند و حریص می باشد و از ارتکاب جنایات کوچک و بزرگ، برای اهداف حقیر و پست، ابایی ندارد، ولی وقتی به خداوند ایمان پیدا کرد و در پرتو نیایش آگاهانه، خود را تقویت نمود، به طور کامل عوض شده و حالت و رفتارش، به طور کلی دگرگون می‌گردد.
مطالبی که تاکنون در مورد امید و اطمینان قلب گفته شد تنها ثمرات دعا در مراتب نازل آن می‌باشد به این معنا که انسان در مشکلات زندگی مادی خود، به خداوند توجه می‌کند و امید می‌یابد و با دعا و نیایش مشکل خود را بر طرف می کند که البته برطرف شدن مشکل هم، به دو نحو می‌باشد.
الف) این که رحمت الهی شامل حالش شده و به طور قطع از آنچه که فکر می‌کند، باید نجات یابد، رهایی می‌یابد و یا اگر خواسته‌ای داشته، به مطلوبش می‌رسد.
ب)این که به مطلوب مورد نیاز خود نمی‌رسد و هم‌چنین از گرفتاریهای ظاهری(مرض و….)نجات نمی‌یابد، ولی در پرتو ایمان و توجه به خداوند، توان تحمل و استقامت می‌یابد و با امید و اطمینان قلبی مشکلات را تحمل کرده، به ادامه‌ی زندگی می‌پردازد.[۲۲۲]

۴-خوف از خدا

بعضی انسان‌ها در همین مرحله، دچار اضطراب‌ها و ناراحتی‌های روانی دیگری می‌شوند. در این حالت نیازهای مادی، چندان رنگ و جلوه‌ای ندارد و از گرفتاری در آن‌ها نیز، چندان ناراحت نمی‌شوندو، بلکه با آغوش باز، آن‌ها را تحمل می‌کنند، با این همه، شعور و آگاهی خاصی پیدا کرده که او را رنج داده، نگران می‌کند این شعور و آگاهی ویژه، که می‌توان نام آن را عرفان هم گذاشت، او را در مقابل گناه و پیروی از هوی و هوس یا ضایع‌کردن سرمایه‌ی پر ارزش عمر، نگران و مضطرب می کند. چرا که انسان در این مرحله از ایمان، تنها به فکر زندگی حیوانی خود نیست. او دیگر یک حیوان یا انسان اجتماعی تنها، نمی‌باشد، بلکه در پرتو ایمان، به هدف زندگی آشنا شده است. او راه طولانی و سخت خود را یافته، از سقوط‌ها، غفلت‌ها، کوتاهی‌ها، ناتوانی‌های روحی خود، در اضطراب و فشار است.[۲۲۳]
انسان اگر به این آگاهی و شناخت، رسید که دعا و نیازهای ویژه‌ای دارد و باز هم باید به خدا متوسل شود، چون اوست که گناه را می‌بخشد، اوست که پاداش می‌دهد و کمک می کند و در اوج ناامیدی از خود و توان خود، امید و توان می‌دهد و ما را مقابل شیطان و نفس اماره، مقاوم می‌کند.
نتیجه این که با ایمان ابتدایی و نیایش‌هایی که در آن مرحله قرار دارد، انسان از اضطراب‌های حاصله از مشکلات مادی و دنیایی رها می‌شود و به آرامش و اطمینان قلب می‌رسد، ولی در همان حال، اضطراب‌های جدیدی، رخ می کند که این اضطراب‌های جدید هم، باید با یاد و ذکر خدا، به اطمینان تبدیل شود.
پس از آن مرحله بعد شروع می شود که خداوند گناه را می‌بخشد و به انسان توفیق‌های عظیم می دهد، ولی آگاهی و عرفان هم بالاتر رفته، افق‌ها و قله‌های جدیدتری پدید می‌آیند و انسان آهنگ آن‌ها می‌کند.
در اینجا سقوط های احتمالی، شکننده‌تر و خطرناک‌تر می‌شود و احتیاج به کمک هم بیشتر و باز توجه با خدا و ذکر حقیقی اوست که راه گشاست.
در نتیجه، مسیر زندگی انسان همواره، سرشار از اضطراب‌ها و ناراحتی‌ها و ناامیدی‌ها و در مقابل امید و اطمینان به خداست. تا جایی که دل به اطمینان کامل برسد و نفس به مرحله‌ی (نفس مطمئنه) صعود نماید. به تعبیر دیگر، انسان به ذکر دائمی و آخرین مرحله‌ی ذکر برسد که جز خدا، چیزی بر قلب او خطور نکند. این مرحله و در این شرایط قلبی است که می‌توان انسان را مصداق کامل «اَلاَ بِذِکرِ الله تَطمَئِّنُ القُلُوب»[۲۲۴] دانست.[۲۲۵]

۵- اجتناب از معصیت

انسان اگر اعتقاد به وجود خداوند داشته باشد و او را حاضر و ناظر کارهای خود، در همه احوال بداند، هرگز گرد معصیت نمی‌گردد. این که دیده می‌شود با وجود ایمان و اعتقاد به خداوند، انسان دچار معصیت می‌شود، از این جهت می‌باشد که ایمان، در مراحل نازل خود، با غفلت و نسیان، منافات ندارد، یعنی انسان در حالت غضب و یا فشار غریزه‌ی شهوت و یا … توجه به نظارت خداوند ندارد و بنابراین، به سادگی مرتکب معصیت می‌شود. کسی که با تمام وجود، با خدا راز و نیاز می‌کند و یا زبان و دلش به حضرت دوست مشغول است، چگونه جرأت و جسارت معصیت را، به خود می‌دهد؟ چنین چیزی امکان ندارد. مگر این که از دعاهای مأثوره یا غیر آن را، حفظ کرده باشد و بدون توجه به معانی آن و بدون توجه به خداوند، آنها را بخواند یا زبانش به ذکر مشغول باشد ولی قلب او در غفلت و فراموشی باشد. چنین کسی باز هم، مرتکب معصیت می‌شود و حتی ممکن است در حال نماز هم، با چشم و گوش و اعضاء دیگر خود، به گناه آلوده شود، و این نیست مگر ایمان ضعیف و غفلت و نسیان از خدا که بر دل حاکم می‌باشد و برای نجات از گناه و عواقب خطرناک آن، راه دیگری به جز تقویت ایمان، با دعا و ذکر وجود ندارد.
باید توجه کرد که در روایت، حقیقت ذکر را، اطاعت خداوند دانسته‌اند و عصیان را ثمره‌ی غفلت از خداوند قلمداد کرده‌اند و کثرت و قلت نماز و روزه را، در طاعت و معصیت، مهم ندانسته است.[۲۲۶]
علامه طباطبایی با توجه به این حقیقت، روایتی را از رسول خدا e نقل می‌فرماید: «قَالَ رَسُولُ الله e: مَن اَطَاعَ اللهَ فَقَد ذِکرِ الله وَ اَن قلت صَلَوتِهِ وَ صِیَامِهِ وَ تِلاَوَتِهِ لِلقُرآن، وَ مَن عَصِیَ الله فَقَد نَسِیَ الله وَ اَن کَثُرَت صَلَوتِهِ وَ صِیَامِهِ وَ تِلاوَتِهِ لِلقُرآن؛ کسی که خدا را اطاعت کند پس به یاد خداست گرچه نماز و روزه و قرآن خواندن او اندک باشد و در مقابل آن کس که خدا را معصیت کند خدا را فراموش کرده است گرچه نماز و روزه و قرآن خواندنش زیاد باشد.»[۲۲۷]
بعد از نقل این روایت می‌فرماید:
در این حدیث اشاره به این مطلب می‌کند که معصیت از بنده انجام نمی‌شود مگر با غفلت و فراموشی. بنابراین انسان وقتی متوجه حقیقت معصیت و اثرات آن باشد بر معصیت اقدام نمی‌کند. حتی کسی که مرتکب گناه است و در این حال متوجه خدا می‌شود ولی اعتنا نمی‌کند چنین فردی طغیان‌گری است که به مقام پروردگار و چگونگی احاطه و والایی مقام او جاهل است. [۲۲۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...