پروژه های پژوهشی در مورد بررسی ارتباط میان دارایی های نامشهود ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
در این فصل کلیاتی درباره پژوهش شامل مقدمه، مسأله پژوهش، اهمیت و ضرورت پژوهش، اهداف پژوهش، فرضیههای پژوهش و روش انجام پژوهش بیان شد. در بخش مربوط به روش انجام پژوهش، متغیرهای پژوهش، جامعه پژوهش، محدوده زمانی، روش گردآوری دادهها و روشهای آماری مورداستفاده برای تجزیه و تحلیل اطلاعات تشریح شد. در ادامه به تعریف واژههای کلیدی مورداستفاده در این پژوهش پرداخته شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
به منظور انعکاس چارچوب پژوهش حاضر، در این بخش، مختصری از مطالب عنوانشده در هر یک از فصول آتی مطرح می شود:
موضوع فصل دوم، بیان مبانی نظری پژوهش و بررسی پژوهشهای گذشته است. در ابتدا به تشریح مفاهیم ناهمگونی شرکتها و همچنین معیارهای آن در شرکتها پرداخته شده است. در ادامه، مفهوم دارایی های نامشهود تشریح و چگونگی تأثیرپذیری آن از ناهمگونی شرکتها عرضهشده است. درنهایت، در بخش آخر فصل نیز، خلاصهای از پژوهشهای انجامشده در این زمینه ارائه می شود.
در فصل سوم، روش پژوهش شامل فرضیههای پژوهش، تعریف متغیرهای مستقل، وابسته و کنترلی و نحوه محاسبه آنها، جامعه و نمونه آماری، روش جمع آوری اطلاعات و روش آماری مورداستفاده برای تجزیه و تحلیل اطلاعات بیان میشود.
موضوع فصل چهارم تجزیه و تحلیل فرضیههای پژوهش و تفسیر نتایج حاصل با بهره گرفتن از نرمافزارهای DEA Frontier، SPSS نسخه ۲۰ و Eviews نسخه ۷ است.
در فصل پنجم، پس از ارائه یافتههای پژوهش، محدودیتهای پژوهش بیانشده و درنهایت پیشنهادهای پژوهش بیان میشود.
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
۲-۱- مقدمه
فصل اول به بیان کلیات پژوهش اختصاص داشت. بدین صورت که پس از بیان مقدمه، مسأله پژوهش، اهمیت و ضرورت پژوهش، هدف پژوهش، سؤالهای پژوهش، فرضیههای پژوهش، روش اجرای پژوهش (شامل روش پژوهش و گردآوری دادهها، جامعه و نمونه آماری و روش تجزیه و تحلیل دادهها) و متغیرهای پژوهش تشریح شد.
در این فصل، مبانی نظری و پیشینه پژوهش تشریح می شود. در بخش مبانی نظری، ابتدا به تبیین ناهمگونی شرکتها بهتفصیل پرداخته میشود. سپس، موضوع سرمایه گذاری در دارایی های نامشهود تبیین و تشریح میشود. در ادامه، نقش ناهمگونی شرکتها در تعیین میزان سرمایه گذاری در دارایی های نامشهود ارائهشده است. درنهایت، خلاصهای از پژوهشهای داخلی و خارجی پیشین مرتبط با موضوع پژوهش بیان می شود.
۲-۲- مبانی نظری پژوهش
جان دیویی[۳۳] (۱۹۳۸)، مطالعه منابع مربوط به موضوع پژوهش را به عنوان یکی از مراحل اساسی پژوهش علمی موردبحث قرار داده و معتقد است که انجام این مطالعه، به پژوهشگر کمک می کند تا بینش عمیقی در موردپژوهش و حوزهای کسب کند که پژوهش به آن تعلق دارد. بنابراین، مطالعه منابع مرتبط با موضوع موردپژوهش، مشتمل بر شناسایی، مطالعه و ارزیابی پژوهشها و مشاهدههای علمی گزارششده، عقاید و دیدگاه های صاحبنظران در ارتباط با موضوع موردپژوهش، بخش عمدهای از روش علمی پژوهش است که انجام آن در کلیه پژوهشها، ضروری است. مطالعه منابع مربوط به موضوع پژوهش، به پژوهشگر این فرصت را میدهد که در رشته موردعلاقهی خود در حد بضاعت، پیشقدم بوده و به بینش وسیعتری در ارتباط با آن دست یابد. این کار موجب بنیانگذاری مستحکم پایه علمی پژوهش می شود و به نظر میرسد، اگر بنیان مذکور ضعیف باشد، پژوهش انجامشده، خام، سطحی و تکراری خواهد بود (نقل از دلاور، ۱۳۸۴). بنابراین، در این بخش، ابتدا ناهمگونی شرکتها و معیارهای مورداستفاده آن در این پژوهش بهتفصیل موردبررسی قرار میگیرد و سپس موضوع سرمایه گذاری در دارایی های نامشهود و چگونگی تأثیرپذیری آن از ناهمگونی شرکتها تبیین و تشریح می شود.
۲-۲-۱- ناهمگونی شرکتها
مقصود از ناهمگونی ویژگیهای اساسی خدمترسانی است که باعث ایجاد تغییر در شکلهای خدمت دهی به سایرین می شود و یا باعث ایجاد تغییر در خدمات مشابه از روزی بهروز دیگر و یا از مشتری به مشتری دیگری می شود. ناهمگونی باعث این موضوع می شود که یک شرکت برای استاندارد کردن کیفیت خدمات با مشکل مواجه شود. پژوهشهای نظری در تجارت بین المللی به طور فزایندهای بر تصمیم گیری در سطح شرکتها برای درک علل و پیامدهای تجاری متمرکزشدهاند (میلیتز[۳۴] و ردینگ[۳۵]، ۲۰۱۴). تحقیقات انجامشده در دهه گذشته، نشان دادهاند که بر طبق مدل اسب بارکش[۳۶] بهرهوری کل عاملی است که از ناهمگونی شرکتها تأثیر بسیاری میپذیرد.
درزمینه ناهمگونی شرکتها پژوهشهای تجربی با بهره گرفتن از دیدگاه های موجود در پژوهشهای نظری ناهمگونی شرکتها را از منظرهای بهرهوری (میلیتز و ردینگ، ۲۰۱۴)، اندازه شرکتها (میلیتز و ردینگ، ۲۰۱۴؛ آریقتی و همکاران، ۲۰۱۴)، سرمایه انسانی شرکتها (آریقتی و همکاران، ۲۰۱۴)، پیچیدگی سازمانی شرکتها (آریقتی و همکاران، ۲۰۱۴) و سایر ویژگیهای آنها حتی در صنایع خاص موردبررسی قرار دادهاند. در این پژوهش ناهمگونی شرکتها از سه دیدگاه اندازه شرکتها، سرمایه های انسانی شرکتها و محدودیت در تأمین مالی شرکتها موردبررسی قرارگرفته است. در ادامه هر یک از این معیارها موردبحث و بررسی قرارگرفته است.
۲-۲-۱-۱- محدودیت در تأمین مالی
موجودیهای نقدی همواره درصد قابلتوجهی از داراییهای شرکتها را به خود اختصاص داده اند. وجه نقد از این حیث دارای اهمیت است که به شرکت اجازه میدهد تا فرصتهایی را جستجو کند که ارزش سهام را افزایش دهد. معمولاً مدیران به دنبال سطحی از موجودیهای نقدی هستند که با توجه به مزایا و معایب نگهداری موجودیهای نقدی حالت بهینه داشته باشد. وجه نقد باید در سطحی نگهداری شود که بین هزینه نگهداری وجه نقد و هزینه ناکافی بودن وجه نقد تعادل برقرار شود. به عبارت دیگر، شرکتها در جستجوی آن سطح بهینه از نقدینگی هستند که به دلیل کمبود نقدینگی، ضررهای عمده به شرکت وارد نیاید و از طرفی، با نگهداری وجه نقد اضافی، فرصتها از دست نرود و این مورد، همان سطح نقدینگی هدف در شرکتها است که البته با توجه به ویژگیهای گوناگون شرکتها و دورههای زمانی مختلف، متفاوت است (بادآورنهندی و درخور، ۱۳۹۲). هرگاه مدیران به فرصتی جهت سرمایهگذاری در پروژههای باارزش فعلی خالص مثبت دست یابند، باید قادر به تأمین مالی آن باشند. هوبارد[۳۷] (۱۹۹۸) بیان نموده است که بخش عمدهای از ادبیات موجود در حوزه مالی بیانگر این مطلب است که محدودیت تأمین مالی، توانایی مدیران را برای تأمین مالی محدود میسازد. بنابراین میتوان استنباط نمود، شرکتهایی که دچار محدودیت در تأمین منابع مالی هستند، به دلیل هزینه زیاد تأمین مالی از قبول و انجام پروژههای باارزش فعلی خالص مثبت صرفنظر نمایند که این اقدام منجر به کمسرمایهگذاری میشود (وردی[۳۸]، ۲۰۰۶).
در مورد اینکه چگونه محدودیت تأمین مالی بر تصمیمات خارجی شرکت تأثیر میگذارد، دو نظریه نقش مرکزی را ایفا میکند. نظریه اول، شرکتی که از طریق بدهی تأمین مالی انجام داده است، یک انگیزه برای کم کردن خطر ورشکستگی توسط محدود کردن میزان استقراض خود دارد، ازاینرو خیلی با احتیاط در بازار خارجی عمل میکند. نظریه دوم این است که وام، انگیزه شرکت را برای سرمایهگذاری تغییر میدهد، زیرا شرکت مدعی باقیمانده سود است. متعاقباً هزینههای ورشکستگی نیز یک انگیزه برای اتخاذ استراتژی فراهم میسازد که نقدینگی را افزایش و ازاینرو خطر ورشکستگی را کاهش میدهد. برخی از این تأثیرات مورد انتظار منجر به رفتارهای پرتکاپو در بازار خارجی از طریق افزایش تولید یا کاهش قیمت میشود. قرارداد بدهی بر سطح تولید و درنتیجه توزیع درآمد شرکت تأثیر میگذارد. یک قرارداد بهینه باید از اینکه شرکت سطح تولید را درست انتخاب میکند اطمینان ایجاد کند و انگیزهای برای بازپرداخت باشد. این اهداف ممکن است متضاد باشند و بنابراین در طراحی قرارداد بهینه نمیتوان بازار خارجی را که انگیزه ایجاد قرارداد است مدنظر قرار نداد . این امر موجب میشود از طریق محدودیت در تأمین مالی، تولید شرکت محدود شود، هرچند باهدف شرکت که افزایش ثروت سهامداران است مغایرت دارد (پاول[۳۹] و ریث[۴۰]، ۲۰۰۴).
۲-۲-۱-۱-۱- تعریف محدودیت در تأمین مالی
برای تقسیمبندی شرکتها از نظر محدودیتهای تأمین مالی، باید محدودیتهای مالی را تعریف کرد. کاملترین و صریحترین تعریف در این مورد این است که شرکتهایی دچار محدودیت در تأمین مالی هستند که بین مصارف داخلی و مصارف خارجی وجوه تخصیص دادهشده با یک شکاف روبهرو باشند (فازری[۴۱] و هابرد[۴۲]، ۱۹۸۸). بنابراین با بهره گرفتن از این تعریف، تمام شرکتها را میتوان به عنوان شرکتهای با محدودیت مالی تلقی کرد، اما سطوح محدودیتهای مالی متفاوت است (کنعانی امیری، ۱۳۸۶).
۲-۲-۱-۱-۲- تشریح محدودیت در تأمین مالی
در دهههای اخیر شاهد تغییر و تحولات بنیادی در شرایط اقتصادی و روابط تجاری بین شرکتها بودهایم. آثار این تغییرات بسیاری از کشورهای جهان را، صرفنظر از وضعیت سیاسی و سطح توسعه اقتصادی آنها، فراگرفته است. مطالعات بسیاری در خصوص رابطه بین کاستیهای بازار سرمایه و رفتار سرمایه گذاری شرکتها در بازارهای در حال ظهور انجامشده است (اسچیانتارلی[۴۳]، ۱۹۹۶). اصطکاک مالی یکی از موانع جدی برای تخصیص کارآمد اعتبارات درزمینه سرمایهگذاری شرکتها و درنتیجه رشد اقتصادی است (کینگ[۴۴] و لوین[۴۵]، ۱۹۹۷). بسیاری از پژوهشها نشان می دهند که ارتباطات سیاسی مزایای قابلتوجهی در خصوص تأمین منابع مالی برای گسترش فعالیتها ایجاد می کند. برای نمونه فاسیو[۴۶] و همکاران (۲۰۰۶)، بیان می کنند که شرکتهایی که از لحاظ ارتباطات سیاسی نسبت به سایر شرکتها برتری دارند، در تأمین منابع مالی دچار مشکلات کمتری میشوند.
همانطور که بیان شد، شرکتهایی دچار محدودیت در تأمین مالی هستند که بین مصارف داخلی و مصارف خارجی وجوه تخصیص دادهشده با یک شکاف روبهرو باشند. شرکتهایی را دارای محدودیت تأمین مالی مینامند که دارای دسترسی پایین و پرهزینه به منابع مالی خارجی باشند. از دلایل عمده وجود اختلاف بین هزینه تأمین مالی داخلی و خارجی میتوان به نبود تقارن اطلاعاتی و مشکلات نمایندگی اشاره کرد (اوزکان[۴۷] ، ۲۰۰۴).
سهامداران با توجه به مسئولیت محدودشان، ترجیح میدهند تا در پروژههای دارای ریسک بیشتر سرمایهگذاری کنند. این رغبت به خاطر آن است که از یکسو پروژههای پر ریسک، منافع بیشتری را برای آنها فراهم میسازد و از سوی دیگر، حتی در صورتی که زیان بزرگی روی دهد، این زیان متوجه اعتباردهندگان میشود (جنسن[۴۸] و مکلینگ[۴۹]، ۱۹۷۶). در این شرایط پدیده جابهجایی داراییها[۵۰] از اعتباردهندگان به سهامداران به وجود میآید. زمانی که عدم تقارن اطلاعاتی پس قراردادی[۵۱] وجود دارد و عدم تحقق کل شرایط قرارداد محتمل است، چنین عدم تقارن اطلاعاتی میتواند موجب هزینههایی برای سهامداران شود. زیرا اعتباردهندگان نرخ سود تضمینشده خود را با توجه به احتمال جابهجایی داراییها بین سهامداران و اعتباردهندگان در نظر میگیرند که خود یکی از مکانیسمهایی است که منتهی به کمسرمایهگذاری خواهد شد (پیندادو[۵۲] و دیلاتوره[۵۳]، ۲۰۰۹). این در شرایطی است که اعتباردهندگان سعی خواهند نمود تا از سرمایهگذاری غیر بهینه، با مکانیسمهای شرایط قراردادی، کاهش دوره وام و نظارت بیشتر و کنترل جلوگیری نمایند.
۲-۲-۱-۱-۳- شرکتهای دچار محدودیت در تأمین مالی
برای تمیز شرکتهای محدود در تأمین مالی، از شاخص محدودیت در تأمین مالی KZ استفادهشده است. دنگمی[۵۴] (۲۰۰۶) با بسط مطالعه کاپلن[۵۵] و زینگالاس[۵۶] (۱۹۹۷) بر روی معیارهای شرکت دارای محدودیت در تأمین مالی، شاخصی را ارائه نمودهاند که بر اساس آن میتوان شرکتهایی که در تأمین مالی محدودیت دارند را شناسایی نمود. بر اساس این شاخص، شرکتهایی را که دارای بیشترین مقدار حاصل از این شاخص باشند، دارای بیشترین محدودیت در تأمین مالی ارزیابی میشوند. نمونهای از شاخص KZ که در تحقیق آلامیدا و همکاران (۲۰۰۴)، به کار گرفتهشده، در فصل سوم ارائه گردیده است.
بر اساس شاخص KZ ذکرشده در فصل سوم، شرکتهایی که از یکسو دارای جریانهای نقدی، سود تقسیمی و مانده وجه نقد کمتر هستند و از سوی دیگر دارای نسبت کیوتوبین و نسبت اهرمی بزرگتر هستند، بالاترین KZ و درنتیجه بیشترین محدودیت در تأمین مالی رادارند. با توجه به تفاوت شرایط اقتصادی و تجاری ایران با کشور آمریکا و کشورهای اروپایی، امکان استفاده از ضرایب حاصل از شاخص KZ ذکرشده در تحقیق آلامیدا و همکاران (۲۰۰۴) وجود ندارد؛ بنابراین، باید این شاخص بر اساس شرایط خاص ایران مورد بازبینی قرار گیرد و از شاخص KZ بومی شده استفاده کرد.
۲-۲-۱-۲- اندازه شرکتها
اندازه شرکت، یکی از ویژگیهای خاص هر شرکتی است که توانایی تأثیرگذاری بر تصمیم گیریهای مدیران، سرمایه گذاران، دولت، قانونگذاران، اعتباردهندگان و سایر گروه ها را دارا است. بر همین اساس در اکثر پژوهشهای پیشین از اندازه شرکت به عنوان یک عامل اصلی و کلیدی استفادهشده است. مشکلات نمایندگی هنگامی بروز می کند که مالکان شرکت، اختیارات خود را به مدیران واگذار می کنند. در چنین حالتی، مدیران تلاش می کنند تا رفاه خود را به قیمت کاهش ثروت سهامداران به حداکثر برسانند (پارسائیان، ۱۳۸۲). یکی از موارد تضاد بین مدیران و مالکان در افزایش اندازه شرکت متبلور می شود. افزایش اندازه شرکت، یکی از راه هایی است که مدیران برای کسب شهرت و اعتبار و نیز حفظ موقعیت خود در برابر شرکتهای رقیب و مدیران رده پایینتر، به کار میبرند. ابزار اصلی افزایش اندازه شرکت، انجام مخارج سرمایهای بیشتر است. از سوی دیگر، استدلال می شود که شرکتهای بزرگتر نسبت به شرکتهای کوچکتر، دارای مشکلات عدم تقارن اطلاعاتی و نمایندگی کمتری هستند. در درجه اول شرکتهای بزرگ با هزینه های مبادله پایینتری مواجه هستند. زیرا سرمایه گذاران با توجه به شهرت اینگونه شرکتها، تمایل بیشتری به سرمایه گذاری و یا خرید اوراق تجاری آنها دارند. در درجه دوم شرکتهای بزرگ، کمتر تحت تأثیر عدم تقارن اطلاعاتی هستند؛ زیرا اطلاعات عمومی بیشتری در مورد آنها موجود است. افزون بر این، کسب اطلاعات بهروز در مورد شرکتهای بزرگتر نسبت به شرکتهای کوچکتر آسانتر است (بک و همکاران[۵۷]، ۲۰۰۶).
در خصوص اندازه گیری کمی اندازه شرکت از معیارهای متفاوتی از قبیل ارزش بازار، فروش و مجموع دارایی های شرکت استفاده می شود. استفاده از ارزش بازار در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، به دلیل وجود شرایط تورمی اقتصاد ایران و نامربوط بودن اقلام دارایی ها بر اساس ارزشهای تاریخی، دارای مزیت است. با این وجود، به دلیل وجود وقفههای معاملاتی طولانی مدت یا اندک بودن حجم مبادلات انجامشده بر روی سهام بسیاری از شرکتهای موردبررسی، کاربرد معیار مذکور از قابلیت اتکای کافی برخوردار نمی باشد و در صورت انتخاب این معیار به عنوان شاخص اندازه شرکت، لازم است محدودیت دیگری برای انتخاب نمونه اضافه شود که این موضوع کاهش تعداد اعضای نمونه و درنتیجه کاهش تعمیمپذیری پژوهش را در پی خواهد داشت. افزون بر این، یافتههای پژوهشهای انجامشده حاکی از آن است که بورس اوراق بهادار تهران حتی در سطح ضعیف کارا نیست (فدایینژاد، ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴؛ نمازی و شوشتریان، ۱۳۷۴ و نمازی، ۱۳۸۲). بنابراین، بهاحتمالقوی، قیمتها منعکسکننده کلیه اطلاعات عمومی و حتی گذشته نمی باشد. درنتیجه، استفاده از معیار ارزش بازار به عنوان اندازه شرکت، از قابلیت اتکای کافی برخوردار نیست.
استفاده از معیار فروش نیز نسبت به معیار مجموع دارایی ها مزیت دارد. زیرا رقم فروش نسبت به مجموع دارایی ها مربوطتر است و معمولاً با افزایش تورم، فروش نیز افزایش مییابد ولی مبلغ دارایی های قبلاً تحصیل شده، تغییر نمیکند. پور حیدری و همتی (۱۳۸۳) نیز معتقدند که اگرچه مجموع کل دارایی ها شاخص مناسبی برای اندازه شرکت محسوب می شود، اما با توجه به نرخ تورم در ایران به نظر میرسد مجموع فروش سالانه شرکت شاخص مناسبتری برای اندازه شرکت باشد.
۲-۲-۱-۳- سرمایه های انسانی
در عصر فرا رقابتی سازمانها با محیطی روبرو هستیم که مشخصه آن افزایش پیچیدگی و جهانیشدن و پویایی است. ازاینرو سازمانها برای استمرار و استقرار خود با چالشهای نوینی مواجه هستند که برونرفت از این چالشها مستلزم توجه بیشتر به توسعه و تقویت مهارت ها و تواناییهای درونی سازمان است؛ این کار از طریق مبانی دانش سازمانی صورت میگیرد که سازمانها از آنها برای رسیدن به عملکرد بهتر در دنیای کسبوکار استفاده می کنند.
در هر سازمان سه نوع سرمایه تحت عنوان سرمایه طبیعی، سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی وجود دارد. بهطورکلی توسعه اجتماعی و سازمانی به افزایش سطح سرمایه فکری در هر جایگاهی بستگی دارد (ژانگ[۵۸] و فانگ[۵۹]، ۲۰۰۶). ازاینرو امروزه یکی از شاخص های برتری یک سازمان به سازمان دیگر دارا بودن نیروی انسانی متعهد میباشد. وجود چنین نیروی متعهدی وجهه سازمان را در اجتماع مهم جلوه داده و زمینه را برای رشد و توسعه سازمان فراهم می کند. ازاینرو سازمانها به خوبی دریافتهاند که امروزه مهمترین عامل کسب مزیت رقابتی، منابع انسانی آنها است.
سرمایه انسانی یک سازمان شامل مهارت ها، تخصص، توانایی حل مسأله و سبکهای رهبری میباشد (بروکینگ[۶۰]، ۱۹۹۶). وجود سرمایه انسانی مناسب و کارا باعث بهبود عملکرد و ایجاد سود برای سازمان می شود (چن و همکاران[۶۱]، ۲۰۰۴). اهم شاخص های سرمایه انسانی عبارتاند از شایستگیهای حرفهای و تخصصی کارکنان کلیدی، تحصیلات، تجربه با تعداد افراد شرکت با زمینه قبلی مرتبط و همچنین توزیع دقیق مسئولیت ها در ارتباط با مشتریان (رودو[۶۲] و للیارت[۶۳]، ۲۰۰۲). در این پژوهش از معیاری برای اندازه گیری سرمایه های انسانی سازمان استفادهشده است که تحت عنوان قابلیت های مدیران در پژوهشهای خارج از کشور مورداستفاده و بررسی قرارگرفته است. در ادامه مفهوم و اهمیت قابلیت های مدیران به عنوان شاخص سرمایه انسانی سازمان ارائهشده است.
۲-۲-۱-۳-۱- قابلیت های مدیران
ازجمله عوامل بسیار مهمی که می تواند هر فردی را به موفقیت برساند، توانایی و قابلیت های فردی است. باید پذیرفت که همه انسانها برابر آفریده میشوند البته این جمله به این معنی نیست که همه انسانها در بدو تولد یک سری تواناییهای خاص را دارا هستند، بلکه بدین معنا است که همگی از حقوحقوق مساوی جهت توسعه تواناییهای خود برخوردارند و میتوانند از طریق آموزشهای مختلف به کسب تواناییها و مهارت های لازم بپردازند (گرینبرگ[۶۴] و بارون[۶۵]، ۱۹۹۷). در حقیقت مرز تمایز انسانهای توانمند و ناتوان از زمانی شکل میگیرد که برای کسب مهارت ها و تواناییهای موردنیاز خود اقدام می کنند و درصدد توسعه و تعالی آنها برمیآیند. این تکاپوی انسانی درنهایت موجب می شود تا فرد در طول زندگی کاری موفق باشد.
در هزاره سوم میلادی و در دنیای پرتلاطم کسبوکار کنونی، سازمانها در تلاش و رقابتاند تا شایستهترین مدیران و نیروی انسانی را، به عنوان یک مزیت رقابتی، شناسایی، جذب و حفظ کنند. در شرایط پیچیده و متحول جامعه امروز، برنامه های آموزش و توسعه قابلیت های مدیران در سطوح مختلف مدیریت که به منظور کارائی و اثربخشی فعالیتهای آنان انجام میگیرد، مهمترین و ارزشمندترین هدف و رسالت سازمانها محسوب می شود (نادریانجهرمی، ۱۳۸۱). چنانچه گزینش مدیران به نحو صحیح و مناسب صورت پذیرد، منافع سازمانی و اجتماعی در بر خواهد داشت. ازاینرو مقتضی است که سازمانها بکوشند شایستهترین، صالحترین، متعهدترین و بهترین افراد را از بین متقاضیان مشاغل در اجتماع پیدا کنند و عملیات موردنظر را بر اساس برنامه ها و خطمشیهای صحیح انجام دهند (کاظمی، ۱۳۸۰). ازاینرو انتخاب و انتصاب مدیران شایسته از مهمترین و حساسترین مسائل در فرایند کار هر سازمانی خواهد بود (تصدیقی، ۱۳۸۵).
سرمایه انسانی و به صورت ویژه قابلیت مدیران به عنوان یک دارایی ارزشمند و عنصری حیاتی در بازار سرمایه مشاهدهشده است. مدیران با تواناییهای بالا قادر به پیش بینی تغییرات در شرایط اقتصادی، که به نحوی بر فعالیتهای مالی و غیرمالی شرکت خود تأثیر می گذارد، هستند. همچنین آنها ارزش واقعی شرکت خود را با اعتبار و اطمینان بالا به سرمایه گذاران انتقال داده که این خود منجر به کاهش تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه می شود. افزون بر این، قابلیت مدیران به عنوان یک عامل مهم در تعیین سیاستهای مالی و سرمایه گذاری شرکت محسوب می شود. مدیران با شهرت، انگیزه زیادی برای حفظ شهرت خود از طریق بهبود عملکرد شرکت دارند.
تاکنون مطالعات زیادی درزمینه تأثیر ویژگیهای مدیران (ارشد) بر تصمیماتی که در شرکتها گرفته می شود انجامشده است. کامونرا و پاگلیسب (۲۰۰۵) نشان دادند که شرکتهایی که بهوسیله مدیران باکیفیت اداره میشوند در عرضهی اولیه سهام، مجبور به فروش سهام خود به قیمتی پایینتر از قیمت بازار نبوده و همچنین سرمایه گذاران نهادی معتبر، علاقه زیادی به خرید سهام آنها دارند که این خود منجر به کاهش هزینه های پذیرهنویسی سهام می شود. شهرت مدیریت باعث کاهش مشکلات نمایندگی بین مدیر و مالک شده که این امر مدیران را تشویق به جمعآوری منابع مالی کرده که درنهایت منجر به حداکثر شدن منافع سرمایه گذاران می شود. فاما (۱۹۸۰)، نارانایان (۱۹۸۵)، هالمسترام و کاستا (۱۹۸۶)، هالمسترام (۱۹۹۹) و کامونرا و همکاران (۲۰۰۹) نشان دادند که مدیران بهتر و با شهرت بالا (مشهور) توانایی انتخاب پروژه های بهتری که دارای ارزش خالص فعلی بازیافتنی بالایی هستند، دارند. با این وجود پژوهشهای بالا نشان می دهند که مدیران توانا و باهوش، قادر به کاهش هزینه های تأمین مالی، بهبود حاکمیت شرکتی و انتخاب پروژه های سرمایه گذاری مطلوبتری هستند.
۲-۲-۲- دارایی های نامشهود
با نگاهی به دقیق به جهان پیرامون، این حقیقت آشکار می شود که جهان امروز تفاوت بسیار با گذشته دارد. از ویژگیهای جهان امروز میتوان به جهانیسازی اقتصاد، تولید انبوه، ظرفیت مازاد در اکثر بازارها، رقابت بر مبنای زمان، حجم انبوه اطلاعات و کارایی ارتباطات، دانش، اطلاعات و قدرت روزافزون مشتری اشاره کرد؛ که این همه بیانگر یکپارچگی و پیچیدگی بازارهای جهانی و پویایی محیط فراروی شرکتها و مؤسسات تولیدی و خدماتی است. بنابراین، شرایط خاص اقتصادی حاکم بر شرکتهای فعال باعث شده تا مزیت نسبی این شرکتها دیگر صرفاً دارایی های مشهود نباشد. آن چیزی که امروزه شرکتها را در صحنه اقتصاد کنونی رقابتپذیر میسازد، دارایی های نامشهود آنها است. از نظر هاوما[۶۶] (۱۹۹۰) مزیت رقابتی مشهود از منابع فیزیکی و مشهود سازمان ایجاد می شود و معمولاً از تعهد شرکت نسبت به مقدار زیادی منابع در عرصه های خاص که به راحتی قابلتغییر نیستند، ناشی می شود که از آن جمله میتوان به سرمایه گذاری سنگین در ماشینآلات اشاره کرد. در مقابل، مزیت نامشهود مزیتی است که امکان مشاهده آن در شکل فیزیکی به راحتی مقدور نیست و از قابلیت های سازمان منتج میگردد که ناشی از نام تجاری، شهرت، شیوه های برنامه ریزی، سبکهای مدیریتی، فرآیندها، ساختارها و سیستمهای سازمانی، مکانیزم های یادگیری، روشهای هماهنگی و نیز کارهای تیمی است. بهطورکلی میتوان گفت که هرقدر مزیت رقابتی، نامشهود باشد امکان تقلید آن مشکلتر و زمانبرتر خواهد بود.
دارایی های نامشهود عبارتاند از موجودی منابع غیر از منابعی که وارد فرایند تولید میشوند و لزوماً خاص تولید و فروش محصولات و تولیدات جدید و بهبودیافته میباشند. به عبارت دیگر، دارایی نامشهود یک دارایی قابلتشخیص غیر پولی و فاقد ماهیت عینی است. یک دارایی هنگامی معیار قابلیت تشخیص را در تعریف دارایی نامشهود احراز میکند که یکی از شرایط زیر را داشته باشد:
جداشدنی باشد؛ یعنی بتوان آن را به منظور فروش، انتقال، اعطای حق امتیاز، اجاره یا مبادلـه (به صورت جداگانه یا همراه با یک قرارداد، دارایی یا بدهی مرتبط) از واحد تجاری جدا کرد؛ یا
از حقوق قراردادی یا سایر حقوق قانونی ناشی شود؛ صرفنظر از اینکه آیا چنین حقوقی قابلانتقال یا جداشدنی از واحد تجاری یا سایر حقوق و تعهدات باشد یا خیر (استاندارد حسابداری شماره ۱۷، ۱۳۸۷: بندهای ۶ و ۱۰).
مطالعات انجامشده نشان دادهاند که برخلاف کاهش بازدهی منابع سنتی (به عنوان نمونه، پول و ماشینآلات)، دارایی های نامشهود به منبعی نیرومند برای افزایش عملکرد کسبوکارها تبدیلشده است. بر اساس تحقیقی که باروخلو در دانشگاه استرن نیویورک انجام داد مشخص شد که از سال ۱۹۲۹ تا به امروز رویکردهای مختلفی در مورد سرمایه گذاری بر روی دارایی ها دیدهشده است. نتایج پژوهشها نشان میدهد که در سال ۱۹۲۹ تقریباً ۷۰ درصد از سرمایه گذاریهای شرکتهای آمریکایی اختصاص به دارایی های مشهود داشته و تنها ۳۰ درصد از مجموع سرمایه گذاریها بر روی دارایی های نامشهود بوده است. از سال ۱۹۹۰ به بعد این روند برعکس شده و نسبت دارایی های مشهود به نامشهود به میزان ۳۷ به ۶۳ درصد رسیده است. ازجمله مهمترین نوع سرمایه گذاریهای نامهشود میتوان به سرمایه گذاری در بخش تحقیق و توسعه، نرمافزارهای فنآوری اطلاعات، آموزش کارکنان و ارتقای قابلیت های آنان اشاره کرد.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-04-17] [ 11:30:00 ب.ظ ]
|