۴-۶۸ حکایت ( ۹) در بیان وادی فقر ۱۰۶
۴-۶۹ راوی و عمل روایت: ۱۰۷
۴-۷۰ زمان روایی ۱۰۸
۴-۷۰-۱ نظم ۱۰۸
۴-۷۰-۲سرعت روایی ۱۰۸
۴-۷۱ بسامد رخداد ۱۰۹
۴-۷۲ وجه روایی ۱۰۹
۴-۷۲-۱ فاصله: ۱۰۹
۴-۷۳ کانون روایی ۱۰۹
۴-۷۴ لحن یا آوا ۱۱۰
۴-۷۴-۱ زمان ۱۱۰
۴-۷۴-۲ مکان راوی: ۱۱۰
۴-۷۵ حکایت ( ۱۰) فی وصف حاله ۱۱۱
۴-۷۶ راوی و عمل روایت: ۱۱۲
۴-۷۷ زمان روایی ۱۱۲
۴-۷۷-۱ نظم ۱۱۲
۴-۷۷-۲ سرعت روایی ۱۱۲
۴-۷۸ بسامد رخداد ۱۱۳
۴-۷۹ وجه روایی ۱۱۴
۷-۷۹-۱ فاصله: ۱۱۴
۴-۸۰ کانون روایی ۱۱۴
۴-۸۰ لحن یا آوا ۱۱۴
۴-۸۰-۱ زمان روایت: ۱۱۴
۴-۸۰-۲ مکان راوی: ۱۱۵
فصل پنجم نتیجه ­گیری و پیشنهادها
۵- ۱نتیجه گیری ۱۱۷
۵-۲ پیشنهادها: ۱۲۰
منابع و مآخذ: ۱۲۱
چکیده انگلیسی II

چکیده

منطق­الطیر از جمله داستان­های منظوم عرفانی تمثیلی است که عطار با شیوه­ تعلیمی آن را به رشته نظم در آورده است این منظومه در ادب فارسی ایران دارای جایگاهی خاص بوده و همواره مورد بررسی محققان بوده است. در تاریخ نظریه و نقد ادبی ساختارگرایی به بررسی ساختار آثار ادبی پرداخته و متون را از این منظر تحلیل می­ کند. از میان ساختارگرایان الگوی ژرار ژنت روایت متون ادبی را نقد قرار می­ کند و میزان ارزش هنری آن را بیان می­دارد. ژنت در این مفاهیم: راوی، روایت، کانون روایی، عمل روایی، زمان، وجه روایی و لحن یا آوا نظریه پردازی کرده است. ژنت از منظری ساختارگرایانه روایت را توضیح می­دهد؛ در نتیجه تبیینی علمی از شکل روایت به دست می­دهد. بنابراین نگرش مربوط به روایت شناسی، از روابط میان چیزهایی از قبیل رخدادهای روایت شده، توالی تاریخی­ای که این رخدادها در آن رخ داده­اند، توالی زمانی درون روایت، لحن، دیدگاه راوی، رابطه میان راوی و مخاطب و … ساخته­شده ­است. این پژوهش در پنج فصل نوشته شده­است. فصل اول شامل مقدمه و کلیات طرح تحقیق است. فصل دوم مطالبی درباره عطار و سبک نویسندگی و آثار وی می­باشد. فصل سوم به تعاریف، پیشینه­ی تحقیق و روش اجرای طرح و مطالبی درباره نظریه­ ژرار ژنت اختصاص دارد. فصل چهارم این پژوهش بر آن است که ابتدا به تبیین نظریه ساختارگرایی و روایت شناسی بپردازد و سپس نظریه­ ژرار ژنت را توضیح داده و در ادامه ده حکایت کوتاه از میان حکایات منطق­الطیر عطار به گونه ­ای تصادفی گزینش شده و این حکایت­ها را بر اساس نظریه­ ژرار ژنت تحلیل کرده­ایم. حکایات کوتاه منطق­الطیر دارای ساختاری رواییند که می­توان آن را بر اساس نظریه­ روایی ژرار ژنت تحلیل کرد. فصل پنج نیز شامل نتیجه ­گیری و پیشنهادها است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کلید واژه ­ها: منطق­الطیر، عطار، ساختارگرایی، روایت، حکایت، ژرار ژنت

مقدّمه

تحلیل و بررسی عناصر داستانی و به خصوص روایت و شگردهای روایی در آثار داستانی، به کشف ساختـار منسجم و دقیقی از روایت اثر منتهی می­ شود؛ از این رو تشخیص گوناگونی کـانون­های دیـد، شکل­های مختلف ارتباط راوی با کانون ساز و زاویه دید از اهمیت فراوانی برخوردار است. یکی از انواع تکنیک­های روایی که می­توان بر اساس آن توانمندی­های داستان پرداز را در شکل دهی به ساختار و نظام روایی اثر داستانی سنجید، نظریه کانون روایت ژرار ژنت است که در آن به بررسی دو مقوله وجه و لحن روایت پرداخته می­ شود. سنجش کانون روایت در منطق­الطیر عطار به عنوان یکی از متون روایی ارزشمند که از گوناگونی و تنوعی مطلوب برخوردار است، ما را به هنر داستان پردازی عطار و غنای متون روایی کهن فارسی رهنمون می­سازد.
با توجه به وجود منظرهای مختلف تحلیل داستان می­توان یکی از تکنیک های عمده تحلیل داستان و حکایت را، بررسی و نقد روایت پردازی داستان و شگردهای تدوین آن با توجه به عنصر روایت و روایت شناسی دانست. نگاه به تحلیل روایت شناسی داستان­ها نشان می­دهد که در سدۀ اخیر برخی از منظرهای تحلیل روایت، برجسته­تر شده­است؛ در این میان می­­توان به نظریۀ روایت شناسی روایت‌شناسانی همچون «بارت»، «تودروف»، «تولان»، «سیمپسون»‌«ژنت» و… اشاره کرد.
ژرار ژنت منتقد ساختارگرای فرانسوی دربارۀ «مرزهای روایت»(۱۹۶۶) خلاصه­ای از مسائل مربوط به روایت را مطرح می­ کند که هنوز کامل­ترین پژوهش در‌این زمینه است. روایت شناسی ژنت بر چگونه نگریستن به متون متمرکز است و به ما ‌این امکان را می­دهد که تصویری از چگونگی درونه شدن داستان­های آمده در درون داستان­های دیگر به دست آوریم. در واقع او تصویر بسیار جامعی از امکانات ترکیبی نامحدود حالاتی که روایت ارائه می­ کند، به دست می­دهد. (برتنس، ۱۳۸۸: ۱۰۴).
او با بهره گرفتن از نوع‌شناسی دقیق، بوطیقای روایت‌شناختی‌ای را توسعه داده که می‌تواند به مجموعه‌ی کامل فرآیندهای روایی مورد استفاده بپردازد. بنا به نظر او هر متنی که نشانه‌هایی از نقل و بازگویی را نشان ‌دهد می‌تواند برای درک روش دقیق سازمان­یابی روایت مورد بررسی قرار گیرد.
به عبارت دیگر نظریه‌ی روایت ژرار ژنت به عنوان نو‌ع‌شناسی روایت از سوی بسیاری از متخصصان این حوزه شیوه‌ی خوانشی تلقی شده که نقطه‌ی عطفی را در توسعه‌‌ی تئوری ادبی و تحلیل گفتمان نشان می‌دهد. ژنت با بهره گرفتن از صدای روایی به عنوان مفهومی که تمام مقولات دیگر به وسیله­ آن بیان می­شوند بافت تولید روایت را به عنوان یک عنصر اساسی وارد بررسی‌ها کرده­است.
روایت­های جهان بی­شمارند. روایت نخست و بیش از هر چیز شامل انواع ادبی مختلفی است که خود میان موضوع­های مختلف پراکنده­اند، چنان­که گویی داستان­های بشر با هرساخت مایه­ای تناسب دارند.«روایت از طریق زبان بیان شده، گفتار یا نوشتار، تصاویر ثابت یا متغیر، ایما و اشاره و تلفیق بسامان همه این عناصر منتقل می­ شود. روایت در اسطوره، افسانه، حکایت، داستان، رمان کوتاه، شعر حماسی، تاریخ، تراژدی، نمایش نامه کمدی، نمایش صامت، نقاشی، شیشه کاری نقش­دار، سینما، فکاهی، خبر و گفت وگو موجود است»( وبستر، ۱۳۸۲: ۸۱).
«روایت به شکل­های مختلف و بی­شمار در همه اعصار، مکان­ها، و جوامع حضور دارد. روایت در واقع با تاریخ بشر آغاز می­ شود و در هیچ کجا ملت بی­روایتی وجود نداشته­­است. بدون توجه به تفاوت میان ادبیات خوب و بد روایت مقوله­ای بین ­المللی، فراتاریخی، و فرا فرهنگی است. در واقع، روایت درست مانند زندگی است. منتقد و نظریه­پرداز امریکایی فردریک جیسون می­گوید: فرایند بسیار تأثیرگذار روایت را کارکرد اصلی یا نمونه ذهن انسان تلقی می­کنم.» (همان، ۱۳۸۲: ۸۱)
به هرحال روایت وجهی است که مستقیم یا غیر مستقیم با تمام شئون زندگی انسان در ارتباط است. به گفته­ی آسابرگر انسان­ها می­توانند جهان را در قالب روایت درک کنند و می­توانند در قالب روایت دربار­ی جهان بگویند.
رویکردهای متن محور در بررسی و نقد ادبی در قرن بیستم تحت تأثیر دیدگاه­ های مبتنی بر زبان شناسی شکل گرفتند. در این میان، زبان شناسان روس و مکتب فرمالیسم روسی در تحول نقد ادبی قرن بیستم سهم بسزایی داشتند. «هرچند فرمالیسم روسی به دلیل تضاد ایدئولوژیکی با مبانی فکری نظام حاکم بر شوروی، در اواخر دهه ۱۹۲۰ سرکوب و منزوی شد، اما میراث فکری آن، الهام بخش بسیاری از مکاتب و رویکردهای نقد پس از خود مانند حلقه پراگ، نقد ادبی لهستان، ساختارگرایی فرانسوی و رویکردهایی مانند روایت شناسی گردید.»(مکاریک، ۱۳۸۴ : ۲۰۶ و شمیسا، ۱۳۸۳ :۱۴۹).
ولادیمیر پراپ، از زبان شناسان و محققان فرمالیست روس با رویکرد مبتنی بر ریخت شناسی به تحلیل و بررسی قصه­های پریان روسی پرداخت و در سال ۱۹۲۸ نتایج تحقیقات خود را منتشر کرد. کتاب او نقطه­ی عطفی در عرصه تحلیل و بررسی داستان و شکل­ گیری روایت شناسی نوین به شمار می­رود؛ «زیرا او الگوی حاکم بر این قصه­ها را استخراج کرد و نشان داد قصه­های پریان، به رغم تکثر و تنوع ظاهری، از نظر انواع قهرمانان و عملکرد آن­ها، دارای نوعی وحدت و همانندی است؛ به این ترتیب که تعداد عملکردها محدود، توالی آن­ها مشابه و ساختار این قصه­ها یکی است. اهمیت تحقیقات پراپ به گونه ­ای است که رومن یاکوبسن معتقد بود روایت شناسی با این اثر آغاز شده است.»(احمدی، ۱۳۷۲ : ۱۴۴).
«بنابراین «روایت­شناسی» علمی جدید و نتیجه­ انقلاب و ساختارگرایی در عرصه­ داستان است در تحلیل ساختارگرایانه روایت، ساز و کارهای درونی متن ادبی بررسی شده تا واحدهای ساختاری بنیادین کشف شوند»(تایسن۱۳۸۷: ۳۶۴).
«برتنز، کشف الگوی جامع روایت را هدف نهایی روایت شناسی می­داند و بر آن است که این الگوی جامع باید تمامی روش­های ممکن روایت را در بر­گیرد و به تولید «معنا» منتهی گردد»( برتنز، ۱۳۸۲: ۹۹).
اما در قلمرو روایت شناسی نخستین گام را ارسطو برداشت «او در فصل سوم بوطیقا میان باز نمایی یک ابژه(سرگذشت) به وسیله راوی(نقل) و بازنمایی آن از طریق شخصیت­ها (محاکات) تمایز قائل شد» (مکاریک، ۱۳۸۵: ۱۵۰). اما روایت­شناسی به عنوان یک علم نخستین بار در قرن بیستم مطرح شد. تاریخ علم روایت شناسی را می­توان به سه دوره تقسیم کرد: ۱- دوره­ فرمالیسم روسی(۶۰- ۱۹۱۴ م) ۲- دوره­ ساختارگرایی(۸۰-۱۹۶۰م) ۳- پساساختارگرایی(همان:۱۴۹).
«ژرار ژنت» بین سه سطح از روایت یعنی«داستان»، «روایت» و «روایت­گری» تمایز می­نهد. او معتقد است داستان محتوای قصه­ای است، به ترتیبی که رویدادها برای شخصیت اتفاق می­افتد؛ ترتیبی که اغلب با آن چه در روایت ارائه می­ شود، متفاوت است. «منظور از «روایت» همان کلماتِ روی کاغذ، گفتمان، یا خود متن است که خواننده از طریق آن، هم داستان و هم روایت را می­سازد. روایت محصول روایت کردنِ راوی است»(تایسن، ۱۳۸۰: ۳۷۰). و «روایت­گری» نیز، داستان گویی برای مخاطبان و در واقع ایجاد «روایت» است.
«ژنت» توجه خود را بر روایت متمرکز می­ کند هر چند که هر سه سطح با هم تعامل دارند. او براین باور است که «داستان»، «روایت»، و «روایت­گری» از طریق سه مؤلفه­ی «زمان دستوری»، «وجه» و «صدا» با یکدیگر در ارتباطند که این مؤلفه­ های ذکر شده را در این پایان نامه مورد بحث و بررسی قرار می­دهیم.
فصل اول
کلیات

۱-۱- بیان مسأله

منطق­الطیر یکی از بهترین آثار ادبی و عرفانی برای راهنمایی سالکان طریقت است که در آن پرندگان مختلف (نماد اصناف بشری و سالکان طریقت) می‌خواهند با هدایت هدهد (نماد شیخ، مرشد و راهبر) به حضور سیمرغ (نماد ذات احدیت) راه یابند. این کتاب که مقامات‌الطیور نیز خوانده می­ شود، منظومه‌ای‌ست در قالب مثنوی به بحر رمل مسدس مقصور که کار سرودن این مثنوی در قرن ششم هجری قمری پایان یافته ‌است. این مثنوی که ۴۴۵۸ بیت دارد، از مثنوی‌های تمثیلی عرفان اسلامی به شمار می‌آید.
در این اثر عرفانی علاوه بر هدهد و سیمرغ، بعضی از پرندگان نیز ممثل و رمز صنفی از اصناف بشری هستند به گونه ­ای که «طوطی» ممثّل زاهدان و متشرعان، «طاوس» نمونه متظاهران و خود شیفتگان، «مرغابی» ممثّل زاهدان و عابدان، «کبک» سمبل زر اندوزان، «باز» ممثّل درباریان، «جغد» ممثّل انزوا طلبان و گوشه‌نشینان، «بوتیمار» نماد خسیسان، «هما» ممثّل لاف زنان و متکبران و «صعوه» سمبل کم طاقتان و ضعیفان هستند. از طرفی مراحل و منازل در راه پوییدن و جُستن عرفان یعنی شناختن رازهای هستی در منطق‌الطّیر عطار هفت منزل است. او این هفت منزل را هفت وادی یا هفت شهر عشق می‌نامد؛ وادی «طلب» یا مرحله رغبت برای کشف حقیقت در سالک؛ وادی «عشق» یا مرحله ایثار و از خودگذشتگی؛ وادی «معرفت» و رسیدن به بصیرت؛ وادی «استغنا» و بی­نیازی از هر چیز جز معشوق و مطلوب؛ وادی «توحید» و تجرید و تفرید؛ وادی «حیرت» یا مرحله تفکر و تأمل سالک؛ و وادی «فقر و فنا» یا مرحله احتیاج حقیقی به سرچشمه وجود و فنای در وجود حق است(شمیسا، ۱۳۷۷: مقدمه).
به عبارت دیگر منطق الطیر به عنوان یکی از مهم­ترین کتب عرفانی متضمن عمیق ترین و عالی­ترین مضامین و سرشار از موضوعاتی است که در زمینه ­های مختلف عرفانی، اخلاقی و … کاربرد دارد و با طی سالیان دراز و گستره تاریخ، جذابیت و زیبایی خود را از دست نداده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...