البته بادی گفت که علاوه بر سانسورهای ادبی و تفتیش عقاید ناشی از حاکمیت حکومت های دیکتاتور مآبانه گذشته و نیز آشنایی با کار شاعران نمادگرای فرانسوی مهمترین عامل گرایش شاعران معاصر غنی کردن جوهر ادبی آثار هنری است.به این معنا که گستردگی حوزه مفهومی و توان بی مانند تداعی انگیزی نماد و افزونی امکانات و قابلیت های معنایی در لفظی اندک،تناسب کامل با حقیقی ترین و اصیل ترین غرض هنر، یعنی ابهام دارد،خلاصه می توان علل گرایش به سمل در شعر معاصر را چنین ذکر کرد:
الف)اختناق و استبداد شدید حاکم بر جامعه بسته آن روز و تأثیر منفی آن بر ادبیات
ب)تاثیر و تأثر از مکتب های ادبی جهان به خصوص مکتب سمبولیسم
ج)ابهام آفرینی و عمق بخشی و جستن راهی برای غنای جوهر هنری و ادبی آثار از مسیر نماد پردازی و نماد آفرینی با آشنایی زدایی از نمادهای پیشین .

نمادگرایی در شعر معاصر ایران با شعر «ققنوس»،«پادشاه فتح» ،«مرغ آمین» و… به قلمرو شعر سمبلیک پا گذاشت و از رمانتیسم به سمبولیسم گرایید.در سال های بعد از شهریور ۱۳۲۰ سبک سمبولیسم نیما پیروان جدی پیدا کرد.
مهدی اخوان ثالث،احمد شاملو،سهراب سپهری،فروغ فرخزاد و… شیوه ی نیما را پیش گرفتند و شعر سمبولیک اجتماعی ایران شکل گرفت”(شفیعی کدکنی،۱۳۶۱؛۵۹) .
سید علی صالحی نیز از شاعرانی است که سبک و شیوه ی بکارگیری نمادها در اشعارش بسیار قابل تأمل است،صالحی علاوه بر نمادهای شخصی که در شعر آفریده به شیوه هایی نو از جمله آشنایی زدایی در نماد پردازی روی آورده است.او توانسته خالق ترکیب هایی تازه باشد که در پیشینه ی نماد پردازی در شعر از ابتدا تا کنون کم سابقه و بی نظیر است.در کنار ساده گی و روانی زبان شعرش که بسیار برای فهم و درک عام قابل پسند و محبوب است ترکیب ها و در نهایت تصویر هایی پدید می آورد که مرکزیت مفهومی آنها بر روی یک واژه یعنی همان نماد است.
۱-۲ آشنایی زدایی
گاهی تکرار های روزمره در بکارگیری بعضی الفاظ موجبات پیری و فرسودگی آنان را فراهم آورده اند و با همان ریخت کهنه در ذهن و مخیله ی ما چنان جای گرفته اند که بدون هیچ توجه و دقت خاصی مفاهیم را منتقل می کنند. حال گاهی نویسنده آگاهانه یا ناآگاهانه هنجارشکنی می کند و با رفت و روب کهنگی ها این ریخت های فرسوده و عادی را آشنایی زدایی می کند . با خلاقیت و نوآوری ترکیب هایی بدیع و نو می آفریند تا برای رسیدن به درک و تجربه ای نو خواننده را به فکر و تامل وادارد.
اصطلاح آشنایی زدایی در ابتدا توسط شکلوفسکی بیان شد و در آثار وی به دو معنا به کار رفته است:
روشی که در تمام آثار ادبی برجسته به چشم می خورد و همان کاربرد عناصر مجاز در متون ادبی و شعر می باشد.
روشی ست که نویسنده آگاهانه آن را بکار می بندد تا الفاظ و در معنای گسترده تر، متن را در ذهن خواننده غریب و نا آشنا جلوه دهد و با بهره گرفتن از این دو شیوه قصد دارد عادت ها را از میان بردارد و درک جدیدی از مفاهیم را در ذهن مخاطب خلق کند.
تری ایگلتون می گوید:« در آشنایی زدایی زبان معمول زیر فشار تمهیدات ،تقویت، فشرده، تحریف ، گزیده و واژگان می شود»(پیش درآمدی بر نظریه ی ادبی،ص ۷)
چنین است که هنرمند با زودودن عادت ها دنیای جدیدی می آفریند. هایدگر هم در این راستا نظریه ای مبنی بر«غیاب حضور» ارائه می کند. او معتقد است که نجار با تکرار روزانه کار با چکش،دیگر حضور آن را حس نمی کند بلکه با مرور زمان آن را بخشی از وجود خود می پندارد و غیاب آن را حس می کند،هنگامی که چکش می شکند، هنگامی که دیگر نمی توانیم آن را واهی بپنداریم،آشنایی از آن رخت بر می بندد و هستی اصیل خود را به ما واگذار می کند.« یک چکش شکسته بیش از یک چکش سالم چکش است.»(پیش درآمدی بر نظریه ادبی؛ص ۸۹)
ادبیات همیشه در کشاکش و جدال با سنت هاست. چنانکه همواره در آغوش سنت صورتی خاص از ادبیات شکل می گیرد و از دیگر سوی به بیگانه سازی و دیگرگون کردن آن می پردازد.
۲-۲ باد:
نمادگرایی باد چندین وجه دارد،به دلیل انقلاب درونی اش،نماد بی ثباتی ،ناپایداری و بی استحکامی است.از سویی دیگر،با مترادف با نفخه است ودر نتیجه مترادف است با روح و جوهر روحی از مبدأیی الهی. از اینجاست که زبور،همچون قرآن ،باد را پیک الهی و هم سنگ فرشتگان می داند،حتی باد اسم خود را به جبرییل،روح الامین(روح القدس) می دهد،روح خداوند بر آب های اولیه می چرخد، و برای حواریون لهیب آتش روح القدس را می آورد. در نمادگرایی هندو باد،دایو،همان نفخه ی کیهانی و کلمه الله است.
آنچه که از نمادگرایی باد بر می آید،می توان به طور کلی ذاتاً باد رت به دو وجه تقسیم کرد:
سمبل بی ثباتی و ناپایداری و بی استحکامی
۲-مظهر روح و دم حیاتی عالم و پیک ایزد است.
پس باد به بنا به نوع استفاه شاعر از آن در شعر می تواند فضاهایی کاملاًمتفاوت را ترسیم کند.حال با توجه به شگردهای مورد استفاده ی سید علی صالحی در بکارگیری نماد،یعنی با خلق ترکب های جدید،علاوه بر شکستن قالب همیشگی و کهنه نمادی همچون باد که می توان گفت به درازنای ظهور شعر در ادبیات ،از ابتدا تا کنون کاربرد نمادین داشته است،معنای تازه و متناسب با ذات نماد بیافریند.
باد ،هی باد بازیگوش
ما پیراهن آشنایان بسیاری
بر بند رخت این خانه دیده ایم
خودشان رفته اند،نیستند،نمی آیند(ساده بودم،تو نبودی،باران بود،وابسته پسین اسم،۱۳۷۷)
(هی باد بازیگوش) تکیبی است جدید که شاعر ذهن مخاطب را با آشنایی زدایی و گریز از هنجارها و عادات در بکارگیری نماد باد در اشعار گوناگون،حال درگیر ظاهری تازه می کند و بار معنایی نماد با کمک واژگان قبل از آن به آسانی با ذهن مخاطب ارتباط برقرار می کند.واژه ی بازیگوش خود همسو با بی ثباتی و ناپایداری است که در این ترکیب در کنار باد آمده و می فهماند که شاعر از وجه بی استحکامی و ناپایداری باد به واسطه همین بازیگوشی به راحتی به مخاطب منتقل می شود.و می فهماند که شاعر از وجه بی استحکامی و ناپایداری باد به واسطه ی انقلاب درونی اش در این شعر استفاده کرده است.
حال ادامه ی شعر هم که کامل کننده ی محتوای این ترکیب جدید است.
سال ها پیش
مرا به دریا بردند
گفتند همین جا
رو به قبله ی گریه های بلند باد بشین و
ذره ذره و بی چرا بمیر!( ساده بودم،تو نبودی،باران بود،همه راست می ویند،۱۳۷۷)
در سنت اوستایی در ایران باستان،باد نقش پشتیبان جهان و تنظیم کننده ی توازن جهانی و اخلاقی را ببرعهده دارد.بنابر قانون”خلقت مدام”: اولین مخلوق از مخلوقات الهی، قطره یی آب بود،سپس اورمزد آتش مشتعل را بیافرید و به آن درخششی عطا کرد که نور بی پایان به وجود آمد، که صورت آن چون صورت مطلوب بود.
سپس باد را به صورت مردی پانزده ساله خلقت کرد،و آب را و گیاهان را و احشام را و انسان تمام و تمامی اشیاء را ایجاد کرد.(۳۲۲وsoun)
بنا بر سنت اسلامی با موکل آب هاست؛خلقت آن از هوا و ابر بود و بی شمار بال داش،و ماموریتش نگاهبانی بود.سپس خداوند با را خلق کرد و به آن بی شمار بال عطا کرد و به او امر کرد تا آب ها را حمل کندد؛و باد آبها را حمل کرد… و پایه های عرش را بروی آب بود آب بروی باد.(فرهنگ نمادها،شوالیه:۸)
این بند از شعر سید علی صالحی گویای همین مبحث است که در بالا ذکر شد.وقتی باد نقش پشتیبان جهان را دارد. روبه قبله ی گریه های بلند باد نشسن به نوعی از دست رفتن این پشتیبان،تنهایی جهان و ذره،ذره نابودی را در پی دارد.صالحی با خلق این ترکیب جدید و با پیشینه نمادگرایی باد بازهم از واژگانی همسو اتفاده کرد و ذهن مخاطب را برای رسیدن به مقصود اصلی آماد می کند.هرچند در شعر برداشت آزاد است و تعبیر ها می تواند کاملاً متفاوت و گونه گون باشد.اما در کل آنچه مشهود است زنگار زدایی شاعر در ترکیب های نمادین و رهانیدن باد از تنهایی و تکراراست. در این شعر باد در ترکیب قبله ی گریه های باد صورتی نمادین گرفته، که معبد و مسببی است برای نابود و مرگ بی علت
رفتامد تند تند این همه شعله هنوز
پای پروانه را می زند،
می زند که یکی نیست بگوید
دست بلند باد
بالای گونه ی این بید شکسته چه می خواهد۱؟(ساده بودم،تو نبودی،باران بود:باجه ی تلفن،۱۳۷۷)
صالحی در این شعر با بهره گرفتن از ترکیب های جدید نمادین و ذات نماد مفهومی تازه و سهل الوصول آفریده است.دست بلند بادسمبلی از مزاحمت و آزار است که در نهایت به آزار پروانه می انجامد.
بسیار زیبا و ملموس از واژه گانی بهره برده در خلق ترکیب های نمادین شاعرانه که کاملن با ذات نمادین واژه همسو و همراه است و با وجود تازه گی و شکستن هنجارهای قدیمی و تکرارهایی که دیگر تازه گی و توجه را از ذهن مخاطب گرفته اما با بهره گرفتن از این واژگان،نشانه ها و علامت هایی برای رسیدن به مفهوم و مقصود اصلی شعر قرار داده است.
می دانم که باد جریح دار
بدجوری از جانب تشنگی می وزد
با این حال من هنوز هم امیدوار همان پیاله ی آبم
که شبی ناشناسی غریب کنار پنجره نهاد و رفت.
وقتی باد با به دنیای رویا و خیال می گذارد،قاصدی است برای رساندن پیامی نو،که پدیده ای مهم در شرف وقوع است ،اهالی دنیا را با خبر می کند.
باد جریحه دار باز هم ترکیبی تازه است در نمادگرایی باد با همراهی واژه ی جریحه دار در کنار باد تا حدودی مفهوم نمادین باد را پر رنگ تر کرده و مقصود گوینده شفاف تر به ذهن مخاطب متبادر می شود و می توان از آن برداشت هایی گوناگونی چه از وجه انقلاب درونی باد و ناپایداری اش داشت. و چه از وجه دیگرش که باد همان روح و جوهر روحی از مبدأ الهی است.
مورد دیگری که در این شعر قابل یادآوری و بحث می باشد خلق تصویری سورئال با استفاده ا شگرد آشنایی زدایی با عنصر نماد است. هر چه عناصر سازنده ی تصویر هنری،دورتر و ناسازتر باشند تصویر ،خیال انگیز تر و زیباتر استت.(باغت تصویر،فتوحی،۲۹۸)
سور رئالیسم فرا واقعیت نیست بلکه قیام علیه واقعیت است. زیرا سورئالیست ها جهان واقعی را آغشته به عادت و ابتذال و تکرار می دانند و برآنند که تصویر شعری باید هر لحظه ما را بیدار کند و درکمان از واقعیت را تازه نماید.(بلاغت تصویر،دکتر فتوحی،۳۰۷)
در این شعر:
می دانم که باد جریحه دار
بدجوری از جانب تشنگی می وزد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...