انتقال اطلاعات و دانش در سطح کلان و خرد بین افراد و سازمان‌ها، بستگی به افرادی دارد که این انتقال را تسهیل و تسریع می‌کنند. درنتیجه، تمام عواملی که مشوق ارتباط بین فردی یا مانع آن باشند، بر مبادلات اطلاعاتی افراد نیز تأثیرگذار خواهند بود. به همین دلیل، اهمیت ارتباطات و تعاملات مبتنی بر اعتماد میان افراد در گسترش و کاربرد دانش، مورد تأکید قرارگرفته است. چنانچه سازمانی بتواند هر چه بیشتر تعاملات اثربخش را در میان کارکنان خویش در داخل گروه‌ها و واحدهای سازمانی افزایش دهد، بیشتر می‌تواند نسبت به اثربخشی مبادلات اطلاعاتی میان افراد خویش و درنتیجه، مدیریت اثربخش دانش سازمانی اطمینان حاصل کند (Bhatt, 2001, 71).
بنابراین، ایجاد و گسترش فرهنگ و جوی در سازمان که این نوع ارتباطات و تعاملات را ترغیب کند، از ضرورت‌های مدیریت دانش است (Landry et al, 2002, 690).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ازجمله مطالعات قابل‌توجه پژوهشگران در این حوزه که رابطه‌ی میان سرمایه‌ی اجتماعی و مدیریت دانش را جستجو کرده‌اند، می‌توان به مواد زیر اشاره کرد:
آدلر و کرون (۲۰۰۲) در پژوهش خود نشان دادند که میان سرمایه‌ی اجتماعی و انتقال دانش، ارتباط معناداری وجود دارد (Adler & Kwon, 2002).
لندری و همکارانش (۲۰۰۲) به شواهد مناسبی مبنی بر ارتباط میان سرمایه‌ی اجتماعی و مدیریت دانش دست‌یافته‌اند (Landry et al, 2002). بااین‌حال، آن‌ها در پژوهش خود، مدیریت دانش را به‌طورکلی و بدون تفکیک ابعاد گوناگون آن مدنظر قرار داده‌اند.
تیمون و اتامف (۲۰۰۳) در پژوهش خود نشان دادند که نقش سرمایه‌ی اجتماعی در بهبود مدیریت دانش، منجر به کسب عملکرد بالاتر در سازمان می‌شود (Tymon & Stumpf, 2003).
داس و تنج (۲۰۰۳) نشان داده‌اند وجود سرمایه‌ی اجتماعی در سازمان، بر انتقال دانش در میان اعضای شبکه‏ها تأثیرگذار است (Das & Teng, 2003).
گر و گر (۱۹۹۹) در مطالعه‌ی خود، فاصله بین مدیریت دانش را در تئوری و عمل با توجه به نقش فرهنگ‌سازمانی در مدیریت دانش و ملزومات آن، موردبررسی قراردادند. این دو محقق در یافته‌های خویش نشان داده‌اند که ساختار سازمانی منعطف، وجود سیستم‌های اطلاعاتی اثربخش و نه صرفاً مبتنی بر فن‌آوری، طراحی سیستم پاداش‌ده‌ی مناسب و درنهایت، جلب اعتماد افراد، ازجمله عوامل اساسی در مدیریت دانش است. آن‌ها تأکید کرده‌اند، چنانچه فرهنگ‌سازمانی مبتنی Gore, 1999).بر اعتماد و ارتباطات اثربخش، این فرایند را موردحمایت قرار ندهد، فن‌آوری نمی‌تواند نتیجه مطلوب داشته باشد )Gore &
۲-۲-۱۶ ) ارتباط بین مدیریت دانش و فناوری اطلاعات:
از حیث تعامل بین مدیریت دانش و فناوری اطلاعات و نحوه پیاده‌سازی مدیریت دانش با زیرساخت‌های فناوری اطلاعات مدل پنج مرحله‌ای وجود دارد که سازمان‌ها به‌منظور پیاده نمودن پروژه‌های خود می‏توانند از بستر فناوری اطلاعات به شرح ذیل بهره ببند:
مرحله اول: پیدایش (ظهور ) در این مرحله سازمان از طریق ایجاد یک بستر اطلاعاتی نظیر یک وب‌سایت کوچک در اینترنت و ایجاد یک اینترانت کوچک شامل شبکه‌های داخلی حضور می‌یابد.بر روی این بستر اطلاعات شکل غیر کافی و ایستا دارد و به‌ندرت به‌روز می‌شود و اطلاعات لازم برای نشان دادن نحوه دسترسی به خدمات به کاربران داده نمی‌شود. اطلاعات به‌طورمعمول به شکل خدمات و محصولات آدرس‌ها و ارتباط با سایر وب‌سایت‌ها است و درنهایت به شکل پاسخ داده به سؤال‌های معمول قابل‌دسترسی است.
مرحله دوم: ارتقا (توسعه ) – اطلاعات موجود در بستر اطلاعاتی افزایش می‌یابد و پویاتر می‌شود. تعداد صفحات وب، تعداد شاخه‌های قابل‌ دسترس در شبکه‌های داخلی افزایش می‌یابد. اطلاعات به شکل پویا ارائه و دفعات به‌روز شدن آن زیاد می‌شود. همچنین درجه تنوع اطلاعات و محتوای آن‌ها بالا می‌رود و به شکل کاتالوگ، خبرنامه و موتورهای جستجوگر قابل‌دستیابی است.
مرحله سوم: تعامل ارائه اطلاعات در این مرحله بر پایه نیاز مراجعین سازمان‌دهی می‌شود و کاربران ( کارکنان، مشتریان، سهامداران و …) می‌توانند نسبت به پست الکترونیکی و یا خدماتی نظیر SMS، یا سازمان خود ارتباط برقرار کنند. در این مرحله ارتباط دوسویه رسمی بیشتری میان کاربران و سازمان برقرار می‌شود. همچنین بانک‌های اطلاعاتی یا موتورهای جستجو کاربران قرار می‌گیرند تا امکان تبادل اطلاعات با سازمان خود را بیا بند.
مرحله چهارم – تراکنش ( تبادل ): طی ابن مرحله کاربران می‌توانند از طریق از خدمات به‌صورت به هنگام استفاده کنند، جهت دریافت خدمات، اطلاعات و محصولات روی خط مبلغ موردنظر خود را پرداخت کنند و معاملات و معاملات مالی و امنیتی را به‌صورت به هنگام انجام دهند. ارتباطات در این مرحله به شکل زنجیره‌ای است که بین خدمات و محصولات برقرار می‌شود. تا بالاترین میزان رضایت کاربران تأمین شود. به‌علاوه بر روی حریم افراد، تائید صحت ارتباطات، اعتبار تبادلات، یکپارچگی و عدم تکرار تمرکز می‌شود.
مرحله پنجم – یکپارچگی (ادغام): در این مرحله همه خدمات و اطلاعات سازمانی به‌سادگی در اینترنت قابل‌دسترسی هستند. کلیه وظایف الکترونیک یکپارچه‌شده‌اند و در فضای الکترونیک خطوط متمایزکننده ادارات برداشته‌شده‌اند. (شریف‌زاده، بودلایی، ۱۳۸۷: ص ۱۴۱-۱۴۳ ).
شکل ۲-۶ مراحل پنج‌گانه توسعه مدیریت دانش در بستر فناوری اطلاعات (شریف‌زاده، بودلایی،۱۳۸۷: ص ۱۴۲).
مرحله پنجم
مرحله چهارم
مرحله سوم
مرحله دوم
ارتقاء (توسعه)
تعامل
تراکنش (تبادل)
یکپارچگی (ادغام)
مرحله اول
پیدایش (ظهور)
۲-۲-۱۷ ) نقش فناوری اطلاعات در مدیریت دانش
در تجارت جهانی پیوند حوزه فناوری اطلاعات و مدیریت باعث تولید و ظهور قواعد مدیریت دانش شده است ( فیلیپ آر هریس، ۲۰۰۵: ۴۷۲ ). اهمیت رو به رشد دانش به‌عنوان یک منبع کسب‌وکار حیاتی، مجریان را به آزمودن دانش تعیین‌کننده کسب‌وکارشان و ارتقا ابتکار عمل مدیریت وا‌داشته است. پیشرفت فناوری اطلاعات، کسب، ذخیره‌سازی یا انتشار دانش را نسبت به گذشته آسان نموده است. بسیاری از سازمان‌ها از فناوری اطلاعات برای تسهیل و یکپارچگی دانش استفاده می‌کنند؛ اما با توجه به پیچیدگی اعمال مدیریت دانش و راه‌ حل ‌های فناوری اطلاعات موجود در بازار، مجریان باید اغلب با چالش‏های تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه نوع راه‌ حل‌ هایی فناوری اطلاعات را برای پشتیبانی از اعمال مدیریت دانش مورداستفاده قرار دهند، مقابله کنند. دو رویکرد پایه وجود دارد که فناوری اطلاعات می‌تواند از مدیریت دانش پشتیبانی کند: رمزگذاری و شخصی‌سازی. با روش رمزگذاری، بیشتر دانش آشکار و ساخت‌یافته در انبارهای دانش رمزگذاری و ذخیره می‌شود.
نقش اصلی فناوری اطلاعات در ایجاد کمک به مردم برای تسهیل دانش از طریق ذخیره‌سازی به‌گونه‌ای است که با استفاده مجدد دانش منجر شود. مثال: مخازن دانش الکترونیکی.
با روش شخصی‌سازی: بیشتر دانش پنهان و ساخت نیافته، از طرق ارتباطات مستقیم افراد تسهیم می‌شود. نقش اصلی فناوری اطلاعات در ایجاد کمک به مردم در ارتباط برقرار کردن و دستیابی به انتقال دانش پیچیده است. مثال: ابزارهای ویدئوکنفرانس ( کانکان هایل، تانو دیدها ها، یونانتو، ۲۰۰۴،۲ ).
مباحث جالب و مداومی در مورد نقش فناوری اطلاعات در مدیریت دانش وجود دارد. ازیک‌طرف، فناوری اطلاعات به‌طور فزاینده و فراگیری در سازمان‌ها مورداستفاده قرار می‌گیرد و بنابراین به‌عنوان یک واسطه بدیهی جهت جریان دانش تعیین‌شده است.
مطالعه اخیر از مرکز کیفیت و بهره‌وری نشان می‌دهد که سازمان‌هایی که بر روی مدیریت دانش سرمایه‌گذاری می‌کنند عموماً برای رسیدن به اهداف خود بر ایجاد زیرساخت‌های مناسب فناوری اطلاعات تأکید دارند. از طرف دیگر نظریه‌پردازان مدیریت دانش وقوع وضعیتی را هشدار می‌دهند که در آن مدیران سازمان به سمت سرمایه‌گذاری‌های کلان بر روی فناوری اطلاعات کشیده می‌شوند. خطری که در این دیدگاه پیش روی دارد، این است که استراتژی مدیریت دانشی که صرفاً مبتنی بر IT باشد. ممکن است فرایند بیرونی سازی دانش را نادیده گرفته و دانش را به‌صورت نا پویا و اطلاعات ساکن و بدون جریان تصور کند و بدین ترتیب به‌طورکلی دانش ضمنی را نادیده بگیرند. استراتژی‌های این نوع مدیریت دانش همچنین می‌تواند نتایج بدی را برای سازمان به همراه داشته باشند. سازمان‌هایی با شعار ” فناوری اطلاعات بیشتر، نیروی انسانی کمتر ” در آینده سازمانی خواهد بود با حافظه کافی برای یادآوری همه‌چیز اما بدون هوش کافی برای انجام کارها.
بهترین راه برای به‌کارگیری فناوری اطلاعات در مدیریت دانش شاید ترکیب دو فاکتور باشد: ازیک‌طرف آگاهی از محدودیت‌های فناوری اطلاعات و این حقیقت که هرگونه صف‌آرایی و به نظم درآوردن فناوری اطلاعات، اگر با یک تغییر فرهنگی جهانی به سمت ارزش‌های دانش همراه نشود چیزی از پیش نمی‌برد. از طرف دیگر، قابلیت دسترسی فناوری اطلاعاتی با مدیریت دانش طراحی ‌شده است. ( یورگاف و پاریچی، ۱۹۹۷، ۳-۴ ).
۲-۲-۱۸) چرخه حیات دانش و نقش فن‌آوری در آن
برخی بر این باورند که دانش، در ذهن داننده آن شکل‌گرفته و مورداستفاده قرار می‌گیرد (داونپورت و لارنس، ۱۹۹۸، نقل در شریف، ۱۳۸۷: ص.۹۹). به‌عبارت‌دیگر، دانش، صرفاً ذهنی است و آنچه به‌صورت عینی در هر شکلی (شفاهی یا مکتوب) ظهور یابد، دیگر دانش نیست و اطلاعات یا داده محسوب می‌شود. به نقل از منوریان، دانش صریح به قله یخ و دانش ضمنی به باقی یخ که زیر آب است، تشبیه می‌شود. فقط ۲۰% دانش صریح می‌باشد و ۸۰% باقیمانده، ضمنی است (منوریان، ۱۳۷۴)
شکل ۷-۲
موضوع موردبحث مدیریت دانش، آن‌گونه که «نوناکو و تاکه‌چی» (۱۹۹۵) بیان می‌دارند، دانش ضمنی و صریح است. در این الگو، فرایند شکل‌گیری دانش در سازمان، چنین ارائه می‌شود:
شکل ۸-۲٫ چارچوب اشتراک دانش در سازمان
در این چارچوب، جامعه‌پذیری، فرایند اشتراک دانش است. برونی‌سازی، فرایندی است که طی آن، آنچه فرد می‌داند، عینی می‌شود. در فرایند ترکیب، منابع متعدد دانش عینی، برای خلق دانش جدید، با یکدیگر ترکیب می‌شود. درنهایت، فرایند درونی سازی، دانش عینی را درونی می‌کند (آنکائول، ۲۰۰۷، ص ۵۱۶ نقل‌شده در شریف، ۱۳۸۷: ص.۱۰۱). فن‌آوری از جامعه‌پذیری، برونی‌سازی، درونی سازی و ترکیب دانش پشتیبانی می‌کند و به تسهیل اشتراک و خلق دانش می‌ انجامد (شریف، ۱۳۸۷: ص.۱۰۱).
«هالدین هرگال» (۲۰۰۰) اظهار می‌دارد، بخش زیادی از دانش عیان از طریق فن‌آوری اطلاعات مدرن می‌تواند اشاعه پیدا کند؛ اما انتشار دانش نهان به لحاظ تکنولوژیکی مشکل است. شاید امروز و در آینده، فن‌آوری پیشرفته این اشاعه را در تعامل چهره به چهره مصنوعی، از طریق انواع مختلف جلسات و با تصویرها و شکل‌های مختلف تسهیل کند (محمد، ص ۱۰۵٫ ۲۰۰۶).
قسمت عمده توجه فن‌آوری اطلاعات در ابتکارهای مدیریت دانش، به تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح مربوط می‌باشد. بازهم فن‌آوری اطلاعات است که دهه‌هاست داده‌ها و توانایی‌های ارتباط‌های اطلاعاتی را فراهم می‌آورد (رادینگ، ۱۳۸۳: ص ۶۲).
۲-۲-۱۹ مدل‌های مدیریت دانش
ازآنجاکه تاکنون مدل مدیریت دانشی که موردتوافق همگان باشد موجود نیست، بنابراین لازم است تا ضمن آشنایی با مدل‌های ارائه‌شده در این زمینه، برحسب مورد و متناسب با موضوع موردنظر از آن‌ها بهره جست.تاکنون بسیاری از نویسندگان، مدل‌هایی را درزمینه‌ی فرایند مدیریت دانش ارائه داده‌اند که بیشتر آن‌ها ازنظر محتوایی، تقریباً مشابه یکدیگرند، اما دارای واژه‌ها و فازهایی با ترکیبات متفاوت هستند.
در ادامه، مدل‌های مطرح‌شده در این زمینه، نخست به‌صورت خلاصه و اجمالی در قالب جدولی ارائه می‌شود. سپس با معرفی چند مدل از میان مدل‌های معرفی‌شده در مورد چند واژه و به عبارتی چند موضوع که در بیشتر مدل‌های مدیریت دانش به‌نوعی بر آن‌ها تأکید شده است توضیحاتی داده می‌شود.
بیرونی گفتمان اجتماعی
اتصال یادگیری در عمل درونی
آموزش -تعامل
ارتباط
۲-۲-۲۰ ) مروری کلی بر مدل‌های اصلی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...