نظر به اینکه مدیریت دانش، یک زمینه علمی به شمار می رود . دارای مفهوم ها و ایده های مشترک با زمینه ها و نظریه های گوناگون است. مدیریت دانش و استخراج داده ها در تعامل با یکدیگرند . چنان که مدیریت دانش ، به ایجا د دانشی می پردازد که با شناخت ابزارهای خلاق گردآوردن دانش از داده های موجود در پایگاه های داده ها، انبار، اسناد مکتوب و … میسر است(رهنورد و محمودی،۱۳۸۸).
۲-۲-۳-۱۶) عوامل مؤثر در ایجاد و اجرای استراتژی مدیریت دانش
به منظور ایجاد و طراحی موفقیت آمیز استراتژی مدیریت دانش، برخی محققان پیشنهاد کرده اند که اجزا معین اساسی بایستی مشمول شوند:
یک استراتژی مدیریت دانش بایستی به آنچه که سازمان می خواهد حاصل کند وصل باشد و نیزمهم است. منظور از استراتژی مدیریت دانش به وضوح بیان گردد . سازمان انتظار دارد از کار با مدیریت دانش چه مزایایی به دست آورد؟ چگونه بر کارکنان تأثیر می گذارد؟
اهمیت پشتیبانی مدیریت رده بالا : واحد پرسنل بایستی بر مدیریت رده بالا تمرکز کند . تا آن ها فرآیندهایی را ترغیب کنند که یادگیری و تسهیم فرامرزی را تشویق می کنند.
اهمیت ارتباط : ساندرز دریافت که عامل گمشده در متون مدیریت استراتژیک ارتباط بود . براساس نظر مشاوران مدیریت اکثر سازمان ها به علت فقدان ارتباط در اجرای استراتژی های ناموفق بودند.
اهمیت خلاقیت : پیامدهای خلاقیت کسب و کار بستگی به نوع جوش ایجاد شده بین مدیریت دانش و مهارت های پایداری خلاقیت مدیریت خواهد گشت.
اهمیت فرهنگ و کارکنان : اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش به عواملی مانند فرهنگ و کارکنان وصل شده است .
اهمیت تسهیم دانش : قابلیت تسهیم دانش و مشارکت تمام آن چیزی است که غالبا در سازمان ها نداریم . تلاش برای استقرار گروه، افزار مدیریت دانش همواره با اکراه کارکنان برای تسهیم تجاربشان روبه رو شده است .دلیل احتمالی این امر اینست که کارکنان ماهیتاً رقابت جو هستند و ممکن است تمایل به احتکار دانش ملکی داشته باشند تا تسهیم آن . از طرف دیگر، یک فرایند خوب تسهیم خوب تسهیم دانش به نفع مؤسسه است.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اهمیت انگیزه ها: یکی از مهمترین موارد هنگام کار با یک استراتژی مدیریت دانش عبارت از ایجاد انگیزه های صحیح برای کارکنان به منظور تسهیم و کاربرد دانش است.
اهمیت زمان : این است که برای کارکنان زمان و فرصت یادگیری ایجاد کنیم.
اهمیت ارزیابی : به منظور ارزیابی تلاش های استفاده ازمدیریت دانش ایجاد سیستم ارزیابی می تواند در اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی مدیریت دانش ایجاد شود (مارا و ادواردز[۳۸]،۲۰۱۲).
۲-۲-۳-۱۷) نقش و مهارت های مدیریت دانش
به منظور پاگرفتن مدیریت دانش، سازمان باید مجموعه ای از وظایف و مهارت ها را د ر زمینه در یافت ، توزیع و استفاده از دانش ایجاد کنند . وظایف راهبردی و رهیافتی زیادی برای تحقق بخشیدن وجود دارد و این فرض که شرکت به راحتی می تواند فعالیت های مدیریت دانش خود را صدر بقیه رهیافتها قرار دهد . فرض غیر واقعی به نظر می رسد . تنها انسان ها ارزش افزوده ای را می آفرینند که داده ها و اطلاعات را به دانش تبدیل می کند . برای انجام بخش هایی از این فرایند، کارکنانی با قبول تعهد می بایستی مسئولیت هایی را برعهده بگیرند.
کارکنان دانش مدار: کارشناسان و متخصصان ، نقش عمده ای در موفقیت مدیریت دانش ایفا می کنند، اما فعالیت ها و نگرش های کسانی که برای انجام کارهایی غیر از مدیریت دانش حقوق می گیرند، در موفقیت این نوع مدیریت دانش مهم تر است . مدیران برنامه ریزی ، تحلیگران تجاری، مهندسان طرح و تولید و حتی منشی های و مستخدمین ، از جمله مهمترین مدیران دانش به شمار می آیند . تمام آنها در کارهای روزانه خود به خلق، جستجو، تسهیم و استفاده از دانش احتیاج دارند . به این ترتیب، شکلی نیست که مدیریت دانش باید به بخشی از وظایف همه کارکنان بدل نشود.
اگر چه بسیاری از سازمان ها و شرکت ها ادعا می کنند که دانش کارکنان، منبعی با ارزش است، اما غالبا هم خود را بر توسعه فعالیت های دانش گرای کارکنان متمرکز نمی کنند. «مک کینزی » و شرکا، احتمالا دانش گراترین شرکت در صنعت متکی به دانش است. این شرکت مشاوره ای، نقش زیادی در مدیریت دانش و از جمله خلق ، ذخیره سازی انتشار آن داشته، اما در نظریه سازی و اعمال دانش با مشکلاتی روبرو بوده است. یکی از دلایل این امر، این بود که دانش مک کینزی کار همه و یا تقریباً همه افراد به شمار می آید حتی مدیر عامل این شرکت نیز دانش را «رگ حیاتی مک کینزی» می داند منظور ما این نیست که محیط علمی مک کینزی کاملا بی نقص است.
اگر بخواهیم عاملی عمده و مهم برای موفقیت هر شرکت در اعمال مدیریت دانش بیابیم بی شک نظرمان به سوی افرادی جلب خواهد شد که از ابتدا به استخدام شرکت در می آیند. مک کینزی ، شیوه های خاص برای مصاحبه، ناسایی و گزینش عناصر تیزهوش، کنجکاو دانش طلب طراحی کرده است، و به همین دلیل، شاهدان مک کینزی کاملاً از توانایی خلق ، تسهیم و استفاده از دانش برخوردار هستند . گرایش های عملی مشاوران به متخصصان دانش اجازه نمی دهد تا کاری برای آنان انجام دهند بسیاری از مشاوران احساس خود اتکایی دارند و نیازی به کارشناسان احساس نمی کنند این شرکت سال ها برای جا انداختن نقش کارشناسان ویژه کار ، خون دل خورده است. فرهنگ سازمانی باید فرهنگی فوق العاده باشد تا دانش ، آزادانه و راحت بر سازمان مسلط شود(ترکمن و دسوزا[۳۹]،۲۰۱۲).
۲-۲-۳-۱۸) کارکنان مدیریت دانش
اولین وظایف هر فرد متعهد به دا نش ، ارتباط های مکتوب با کارهای روزانه مدیریت دانش است بعضی از این کارها کاملا فنی هستند پایگاه های وب، ساخت یا بازسازی پایگاه دانش ، نصب ونگه داری نرم افزارهای دانش محور(مانند لوتوس نوتز )، نمونه ای از این کارهای فنی هست . از سوی دیگر کا رهای فنی به تنهایی نتیجه ای ندارد . حتی فن آوران هم باید نسبت به جذابیت محتوای دانش و چگونگی ترغیب دانشگران به انتقال دانش خود به یک پایگاه دانش ، حساسیت زیادی نشان دهند . کارهای دانش (روزانه ) کارهای معمولی هستند اما مدیریت دانش، مستلزم انجام کارهای جالب و جدید است . هماهنگی ، کتابداری ، گزارشگری ، ویرایشگری، گردآوری دانش و نظایر آنها ، نمونه هایی از این نوع کارها هستند. حال اگر بخواهیم صادق باشیم، باید بگوییم که تعداد معدودی از سازمان ها، از کارکنان ماهر لازم برای سازماندهی دانش خود و تعداد کمتری نیز از وقت لازم برای انتقال دانش خود به یک پایگاه اطلاعاتی برخوردارند . بر این اساس ، سازمان ها به افرادی نیاز دارند که دانش را از دانشگران دریافت و سازماندهی کرده و در طول زمان به محافظت و پالایش آن بپردازند . در واقع، دانشگاه ها این تخصص ها را آموزش نمی دهند، ولی نزدیکترین فعالیت به این نوع فعالیت ها را می توان در درسنامه های دوره های روزنامه نگاری و کتابداری یافت.
کارهای مدیریت دانش به سرعت رو به افزایش هستند . دانشکاران خوب در هرسطحی ، باید ترکیبی از مهارت های سخت (دانش سازمان یافته، توانایی های فنی و تجربیات حرفه ای) و نیز ویژگی های لازم در بردارنده عمیق از جنبه های شخصی ، سیاسی و فرهنگی دانش را داشته باشند . تسلط بر همه جوانب دانش برای همگان ضروری نیست؛ ولی به طور خاص برای کسانی که مستقیماً با کاربران دانش سروکار دارند، امری لازم است.
سازمان ها به سازماندهی مجدد گروه های کارکنان کنونی خود پرداخته اند معمولا کتابداران ارشد را به عنوان مدیران دانش خود برگزیده اند . اکنون دیگر کتابداران از یافتن دانش برای کاربرانی که از وجود آن در کتابخانه مطلع بودند اما توانایی یافتن آن را نداشته اند ، خودداری می ورزیدند، چرا که از کتابد اران انتظار می رفت که کاربران را تشویق کنند تا دانش درخواستی خود را شخصا و از راه جستجوی پایگاه های اطلاعاتی به دست آورند (نوروزپور و همکاران،۱۳۹۲).
۲-۳) پژوهش های انجام شده
۲-۳-۱) پژوهش های داخلی
ایرانبان و ادیبی در سال۱۳۸۶ مقاله ای با عنوان” ارتباط مدیریت زنجیره تأمین و سیستمهای اطلاعاتی با مدیریت دانش” ارائه داد و اینگونه بیان میدارد که: حفظ دانش در سازمان ها امروز از اهمیت ویژهای برخوردار شده است و نقش و جایگاه موثر آن در بهبود روند در سازمانها و موفقیت مدیران آن ها در دستیابی به اهداف سازمان مشخص شده است لذا برای این که سیستمی بتواند به طور مؤثر و قدرتمند در سازمانها ایفای نقش کند و آن را در دستیابی به اهداف خود کمک کند می بایستی به نقش و جایگاه مدیریت دانش در سازمان ها آگاه بوده و استقرار سیستم خود و اهداف آن را با در نظر گرفتن جایگاه مدیریت دانش ایجاد کند.
سیدی در سال ۱۳۹۲ در مقاله ای با عنوان ” دانش ضمنی، سیستمهای اطلاعاتی و مدیریت دانش” که در ماهنامه بانک و اقتصاد ارائه داد، اینچنین بیان کرده است : امروزه سازمان ها توجه ویژه ای به حوزه های دارای ارزش افزوده از جمله مدیریت دانش دارند. این سازمان ها سعی دارند با تبدیل دانش ضمنی به عینی موفقیت خود را تثبیت نمایند. درواقع مدیریت دانش مقوله جدیدی نیست، بشر از دیرباز درصدد ثبت، نگهداری و انتقال دانش بوده است. سیستم های اطلاعاتی یکی از اجزا کنترل های داخلی سازمان ها است که ضمن فراهم نمودن اطلاعات سودمند برای تصمیم گیران؛ سعی در تجمیع و اشاعه اطلاعات دارند. درواقع نقطه اشتراک مدیریت دانش و سیستم های اطلاعاتی نیز همین است. این سیستم ها با دانش و اطلاعات سروکار دارند و هر دو سعی در اشاعه، ثبت و نگهداری آن دارند. در این راستا سیستم های یکپارچه نقش پررنگ تری ایفا می نمایند. با توجه به اینکه دانش سازمانی گسترده و پخش است؛ لذا این سیستم ها ضمن فراهم نمودن بستر لازم برای کمّی نمودن دانش و تسهیل فرایند مدیریت دانش، زمینه را برای ایجاد و ترفیع مزیت رقابتی فراهم می نماید.
تیموری (۱۳۷۸) به تحقیقی تحت عنوان « توسعه مدل انتخاب تأمین کنندگان و توزیع با نگرش مدیریت زنجیره تأمین» پرداخت. در این تحقیق مجموعه ای از مدلهای ریاضی در راستای بهینه سازی مدیریت زنجیره تأمین ارائه شد. محقق در این تحقیق، دو فعالیت عمده در مدیریت تأمین را بررسی کرد و با توجه به شکافهای تحقیقاتی موجود به ارائه مدل ریاضی برای بهینه کردن آنها پرداخت. این دو فعالیت عمده عبارت بودند از انتخاب و ارتقای تأمین کنندگان به عنوان عضوی در زنجیره تأمین و توزیع اقلام موجود در یک انبار مرکزی از طریق انبارهای فرعی. در این تحقیق مدلهای ریاضی یکپارچه ای برای انتخاب تأمین کنندگان ارجح و ارتقای همزمان آنها، در صورت نیاز، ارائه شد. از سوی دیگر مدل ارائه شده به وسیله محقق مسأله توزیع بهینه اقلام را نیز در نظر گرفت.
غضنفری و ریاضی (۱۳۸۲)،تحقیقی تحت عنوان “طراحی یک رویه سلسه مراتبی تصمیم گیری جهت ارزیابی، انتخاب و توسعه تأمین کنندگان در مدیریت زنجیره تأمین” پرداخت، محقق ضمن تأکید بر اهمیت استراتژیک خرید در موفقیت یک شرکت، رویه ای گام به گام برای انتخاب تأمین کننده ارائه داده. در این رویه، ارتباط انتخاب تأمین کنندگان با استراتژیهای کلان شرکت نیز مد نظر قرار گرفت. از نقاط قوت این تحقیق می توان به دید فرآیندی و یکپارچگی آن اشاره کرد. محقق فرایند انتخاب تأمین کننده را از شناسایی تأمین کنندگان بررسی کرد؛ سپس با توجه به معیارهای انتخاب شده، اقدام به دستهبندی آنها به تأمین کنندگان مناسب، قابل توسعه و نامناسب نمود. در هر گام، در صورت نیاز به مدلهای ریاضی، مدل موردنظر طراحی و به کار گرفته شده است.
نیلی پور طباطبایی و همکارانش در سال ۱۳۹۰ در پژوهش تحت عنوان ” بهینه سازی کاربرد فناوری اطلاعات درمدیریت زنجیره تأمین و بازاریابی محصولات هوایی به روش AHP” به این نتیجه دست یافتند که کلیه معیارهای اصلی شناسایی شده زنجیره تأمین و فناوری اطلاعات بریکدیگر تأثیر داشته و مدل حمایت مدیر ارشد، وجود زیرساختهای سخت ،IT مفهومی را تأیید می نمایند، لذا منابع انسانی آموزش دیده در زمینه افزاری و نرم افزاری، تجارت الکترونیک و مبادله الکترونیکی داده ها با شرکای تجاری، باید به ترتیب و به عنوان الگوی بهینه سازی کاربرد فناوری اطلاعات در مدیریت زنجیره تأمین، مد نظر قرار گیرد.
حسن زاده در سال ۱۳۸۹ در پژوهشی تحت عنوان ” چابکی در ارزیابی تأمین کنندگان بر مبنای دانش سازمانی با بکارگیری AHP” انجام داد که در این پژوهش به بررسی و تحلیل سطح چابکی جدید با توجه به بکارگیری دانش سازمانی که نتایج حاکی از انتخاب بهتر و سریع تر تأمین کننده و کاهش هزینه ها در این روش نسبت به روش سنتی و در نهایت افزایش چابکی در انتخاب تأمین کننده بوده که این نتایج بسیار مورد استقبال مسئولین مربوطه نیز قرار گرفت.
مهرمنش نیز در پژوهشی با عنوان” ارائه چهارچوبی برای بهبود عملکرد دو سویه زنجیره تأمین چند لایه ای و چند محصولی با رویکرد داده کاوی” که در سال ۱۳۹۱ انجام شد، یافته ها حاکی از آن است که نتایج نشان می دهد که با بکارگیری این چهارچوب شرکای زنجیره تأمین میتوانند با توجه به میزان سرمایه و کیفیت مورد نیازشان بهینه ترین تصمیمات را اتخاذ کنند.بعنوان مثال یک تولید کننده میتواند با توجه به نیازهایش انتخاب کند که از کدام خوشه از تأمین کنندگان مواد مورد نیاز تولید را تهیه کند.در واقع خوشه بندی تأمین کنندگان به تولید کننده این اجازه را می دهد که به جای انتخاب از بین صدها تأمین کننده از بین دو یا چند خوشه از تأمین کنندگان انتخاب کند و مشخصه این خوشه ها این است که تأمین کنندگان درون یک خوشه از لحاظ عملکردی دارای حداکثر شباهت و نسبت به تأمین کنندگان سایر خوشه ها حداقل شباهت را دارند.
ناظمی در سال ۱۳۹۰ پژوهشی تحت عنوان ” شناسایی نقاط بحرانی و راهکارهای بهبود در زنجیره تأمین با بهره گرفتن از مدل اسکور، تئوری محدودیت ها و شش سیگما” انجام داد که دراین پژوهش درصدد استفاده از فلسفه تئوری محدودیت ها و متدولوژی بهبود شش سیگما پیشنهاداتی برای بهبود و در نهایت بهبود عملکرد کل زنجیره تأمین ارائه دهد، برای شناسایی نقاط بحرانی در زنجیره تأمین از معیارهای مدل اسکور، استفاده شده است.
میان آبادی در سال ۱۳۸۹ پژوهش را تحت عنوان ” مدیریت زنجیره تأمین: تعریف، تاریخچه، اهداف، فرآیندها ، مزایا و موانع” انجام داد که به بررسی تحولات زنجیره تأمین، فرآیندهای اجرای آن ، مشکلات و منافع آن پرداخت.
ناظمی و همکاران در سال ۱۳۹۰در پژوهشی با عنوان” الگوی کارای مدیریت دانش در زنجیره تأمین” به این نتیجه دست یافت که الگوهای کارا در اثر ترکیب همه مولفه های فرایند مدیریت دانش وجود ندارد و الگوهای ترکیبی خاصی از مؤلفه ها موجب توسعه شاخص های کارای مدیریت دانش در سازمان ها شده است. سازمان ها با توجه به دارائی های موجود از فرایند مدیریت دانش می توانند ترکیب های مناسب را به کار گرفته و راهبردهای کلان مدیریتی مناسب را انتخاب نمایند و موجبات بهبود عملکرد فعالیت های سازمانی را فراهم آورند.
شفیعی نیک آبادی پژوهشی را با عنوان” چارچوبی برای فرایندهای مدیریت دانش در زنجیره تأمین” در سال ۱۳۹۱ انجام دادند که در چارچوب معرفی شده برای مدیریت دانش در زنجیره تأمین، چهار فرایند اصلی و یک فرایند مکمل تعریف شده است. سپس از طریق فن تحلیل عاملی، فرآیندها و شاخص های موجود در چارچوب، مورد تحلیل قرار گرفته اند. یافته ها نشان داد که وجود تمامی این فرایند ها برای زنجیره تأمین الزامی است و از نظر اهمیت به ترتیب عبارت اند از :۱) انتقال، اشتراک، توزیع ۲) استفاده،کاربرد و بهره برداری ۳) کسب، خلق و تولید دانش ۴) سازماندهی، نگهداری و انبار و ۵) ارزیابی و بازخورد.
عبدالباقی در سال ۱۳۸۵در پژوهشی با عنوان” زنجیره تأمین: بکارگیری سیستم های اطلاعاتی و ابزار های الکترونیکی” به بررسی مفاهیم زیربنایی مدیریت زنجیره تأمین به صورت سنتی و توسعه مفاهیم با بهره گرفتن از فناوری اطلاعات و در عرصه اینترنت و تجارت الکترونیک اشاره شده و تأثیر اینترنت و تجارت الکترونیک بر توسعه مفهوم مدیریت زنجیره تأمین مورد بررسی قرار گرفته است.
۲-۳-۲) پژوهش های خارجی
صوفیان و مونیدپا در سال ۲۰۱۴ در پژوهشی با عنوان “رابطه با تأثیر استراتژی سیستم های اطلاعاتی و زنجیره تأمین با عملکرد شرکت” انجام دادند که بر اساس تجزیه و تحلیل تأیید و مدل سازی معادله ساختاری مربوط به داده‌های نظرسنجی از اعضاء مدیریت ارشد و اجرایی در کارهای خرید/ مدیریت مواد/ لجستیگ/ زنجیره تأمین مربوط به ۲۰۵ شرکت، این فرضیات را تعیین اعتبار کرده و نشان می‌دهد که IS برای کارآمدی (IS برای انعطاف‌پذیری) استراتژی IS، ‌رابطه مابین استراتژی ناب (سریع)‌SC و عملکرد زنجیره تأمین را ارتقاء می بخشد. همچنین همبستگی مثبتی مابین عملکرد زنجیره تأمین و عملکرد شرکت، و اثر تجویز کامل (جزئی) عملکرد زنجیره تأمین بر روی رابطه مابین استراتژی SC ناب (سریع) و عملکرد شرکت، نشان داد و در نهایت به این نتیجه دست یافتند که سیستم اطلاعاتی و زنجیره تأمین بر عملکرد شرکت تأثیر معنادار دارد.
آگاروال و همکارانش در سال ۲۰۰۶ پژوهشی تحت عنوان ” اثربخشی سیستم های اطلاعاتی در عملکرد زنجیره تأمین: یک مطالعه پویایی سیستم” انجام داده و یافته ها حاکی از تأثیر معنادار دو متغیر سیستم اطلاعاتی و زنجیره تأمین میباشد.
در سال ۱۹۹۷، فیشر محصولات را به دو دسته کلی محصولات کارکردی و محصولات ابداعی تقسیم بندی نمود. محصولات کارکردی نیازهای اساسی مصرف کنندگان را برآورده می سازد. از همین رو دارای تقاضای قابل پیش بینی و چرخه عمر بلند محصول هستند. این ثبات، رقابت را به همراه دارد که باعث پایین آمدن حاشیه سود خواهد گردید. اکثر شرکت ها برای جلوگیری از کاهش حاشیه سود، در تکنولوژی خود نوآوری ایجاد نموده اند. اگرچه حاشیه سود محصولات ابداعی می تواند بالاتر باشد، اما دارای چرخه عمر محصول کوتاهتری هم چنین تقاضای غیر قابل پیش بینی در بازار خواهند بود.محصولات ابداعی اساسا دارای مدیریت و طراحی متفاوتی از زنجیره تأمین نسبت به محصولات کارکردی می باشند. تقاضای قابل پیش بینی محصولات کارکردی، وظیفه میانجی گری بازار را برای آنها ساده تر می کند. شرکت ها از این طریق می توانند تمرکز خود را صرفا بر روی کاهش هزینه، معطوف کنند. بنابراین نیاز به یک زنجیره تأمین ناب نیز احساس می گردد. از طرف دیگر، یک زنجیره تأمین چابک برای محصولات ابداعی با توجه به عدم اطمینان بازار و افزایش خطر کمبود و یا مازاد کالا موردنیاز می باشد. در حالی که حاشیه سود بالا و اهمیت فروش های اولیه در تسخیر سهم بازار محصولات جدید باعث افزایش هزینه کمبود می گردد. چرخه کوتاه عمر محصول نیز خطر منسوخ شدن کالا را می تواند افزایش دهد. در نتیجه هزینه های مازاد افزایش می یابند. در سال های اخیر محققان اکثر تلاش های خود را بر روی عواملی که موجب طراحی و ساخت هر چه موثرتر زنجیره های تأمین می گردد متمرکز نموده اند. برخی از آنها بر این اعتقادند که با توجه به تقسیم بندی محصولات می توان زنجیره تأمین مرتبط با هر کدام از آنها را شناسایی کرد.
گنشان و هریسون در سال ۱۹۹۵ با توجه به موضوعات اساسی مرتبط در تعریف ، موضوعات عملیاتی و استراتژیکی بودند چهار عامل کلیدی تصمیم گیری را معرفی نمودند. که عبارت بودند از: حمل، تولید، موجودی و توزیع. آنها به اختصار مدلی از زنجیره تأمین که روش های طراحی شبکه و روش های مبتنی بر شبیه سازی نامیده می شود را مورد بررسی قرار دارند.
بومن در سال ۱۹۹۸ تحقیقی را بر روی طراحی و تحلیل زنجیره تأمین انجام داد این تحقیق بر اساس مدل سازی زنجیره تأمین چند مرحله ای استوار بود و به چهار مدل تقسیم می گردید: مدل های قطعی، مدل های احتمالی، مدل های اقتصادی و مدل های شبیه سازی. او هم چنین بر روی معیارهای کیفی و کمی عملکرد زنجیره تأمین و هم چنین متغیرهای تصمیم گیری که بر روی مدل سازی زنجیره تأمین مؤثر بودند بررسی هایی را انجام داد. این متغیرها عبارت بودند از زمان بندی تولید و توزیع؛ سطح موجودی، تعداد مراحل، مراکز توزیع ، محصولات کارخانه ، روابط عرضه کننده ، یا خریدار تنوع محصـول و تعداد محصولاتی که در انبار نگهداری می شود این تحقیق نتایجی را به شرح زیر در برداشت.

    1. ارزیابی و توسعه معیارهای عملکرد زنجیره تأمین
    1. توسعه مدل هایی که متغیرها را به معیارهای عملکرد مرتبط می نمود
    1. توجه به موضوعاتی که مرتبط با مدل سازی زنجیره تأمین می گردد.
    1. طبقه بندی سیستم هایی از زنجیره تأمین که از آن طریق میزان تکنیک هایی را جهت طراحی و تحلیل زنجیرهای تأمین گسترش داد.

شفرد و گینتر، (۲۰۰۶) که امکان اندازه گیری سیستماتیک زنجیره تأمین شرکت را ارائه می کنند، استفاده شده است. شرکت مورد مطالعه در این پژوهش، شرکت ماشین سازی پیله وران با ماهیتی پروژه ای بوده است. پس از شناسایی نقاط بحرانی مشخص گردید که فرایند برنامه ریزی زنجیره تامین، ضعیف ترین فرایند و بهبود زمان انجام پروژه جز ضعیف ترین عنصر فرایند می باشد. در ادامه با بهره گرفتن از مراحل تعریف، اندازه گیری و تجزیه و تحلیل چرخه دیمیک شش سیگما، مشکل به طور خاص تعریف، اندازه گیری و تجزیه و تحلیل گردید و پیشنهاداتی برای بهبود ارائه گردید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...