کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



بنابراین از مؤلفه‌های اساسی «امنیت» آرامش است که با پدیداری ناامنی اقتصادی، جانی، عرضی و روانی از میان می‌رود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نظریه دورکیم
به نظر دورکیم «نظم اخلاقی» یا «وجدان اخلاقی» نیرویی بیرونی است که بر خواهش‌ها و امیال درونی انسان مهار می‏زند. این «نظم اخلاقی» به‌صورت «وجدان جمعی» درمی‏آید و امیال سیری‌ناپذیر انسان را کنترل می‏کند. وقتی تغییرات ساختاری (ناشی از پیشرفت یا پسرفت اقتصادی) یک ساخت هنجارمند را به هم می‏ریزد، امیال سیری‌ناپذیر از قید هنجارها آزاد می‌شود، اما منابع اقتصادی و اجتماعی برای پاسخ به خواهش‏ها، ماهیتاً محدود است. فرد نمی‏داند که نمی‏تواند به هر خواهشی دست یابد. رقابت برای رسیدن به هدف‏هایی دست‌نیافتنی افزایش می‏یابد. لذت، در رقابت است و هدف، دست‌نیافتنی است. کوشش‏ها افزایش می‏یابد و نتیجه کمتر حاصل می‌شود. در این وضعیت شوق زندگی از میان می‌رود و درنتیجه زمینه گرایش به انحراف و ناامنی در جامعه فراهم می‌گردند.
آنومی یا بی‌هنجاری صرفاً به دوران بحران و رونق اقتصادی محدود نمی‏ماند، به نظر دورکیم مسأله بی‌هنجاری در جامعه مدرن به‌صورت مزمن درآمده است و این وضع بسیار اسفبار است. به نظر او ورود جوامع، به دنیای صنعت در قرن بیستم، روابط انسان‌ها را از نظارت نظم اخلاقی جامعه سنتی آزاد می‏کند، به‌طوری‌که اجتماع سنتی مورد هجوم نیروهای گسستگی جامعه مدرن قرارگرفته و اجتماعات ساده‌رو به تحلیل می‏روند و با افزایش و تراکم جمعیت، زندگی اجتماعی پیچیده می‌شود، ارتباطات از صورت برخورد با آشنا به‌صورت برخورد با بیگانه درمی‏آید. از همه مهم‌تر، اعتقادات و رسوم مذهبی مشترک که موجب انسجام اجتماعی می‏گردید، رو به تحلیل و تضعیف رفته و با کاهش محدودیت‏های مذهبی، حالت بی‌هنجاری تسریع می‌شود، به‌طوری‌که سودجویی‏های آدم‏ها از فشار هنجارها رهاشده و کسب سود، فراتر از هر قاعده‏ای قرار می‏گیرد. در این صورت وقتی فرد نتواند به اهداف‏ مورداحترام جامعه نائل شود، با واقعیت تلخ شکست روبرو شده و با توجه به تضعیف مذهب در جامعه مدرن که در این موقعیت می‏توانست احساس شکست در فرد را به نحوی جبران و ترمیم کند، موجب روی آوردن فرد به خودکشی، اعتیاد یا دیگر انحرافات اجتماعی خواهد شد و درنتیجه امنیت فردی و امنیت اجتماعی را به چالش خواهد کشاند.
در نظام دورکیمی اگر نتوان فرد را در اجبار اجتماعی قرار دارد و با اجتماع همراه کرد، وی منافع فردی خود را بر منافع جمعی تفوق می‏دهد و جامعه با آسیب‏های اجتمـاعی روبـرو شـده و این آسیب‏ها و انحـرافـات با گـرایش‏هـای «خردگرایانه»نمود خواهد یافت.
مسأله امنیت و نظم اجتماعی ازنقطه‌نظر منشأ، کمیت و کیفیت، حفظ و سازمان یا اختلال در آن، کانون توجه دورکیم است. «به نظر دورکیم، مبنای نظم جامعه (امنیت اجتماعی) عامل اخلاقی است نه سیاسی یا اقتصادی… نظم، فراگردی غیرارادی است که از درون جامعه خودبه‌خود می‏جوشد… آنچه حافظ نظم است، عنصری اخلاقی است». او قویاً اظهار می‏دارد که جامعه‌شناسی، علم «واقعیات اخلاقی» است. اخلاق در اندیشه دورکیم، متشکل از چند عنصر اساسی است:
۱- قواعد: بدین معنی که اخلاق درنهایت سیستمی از قواعد در جهت هدایت فعالیت‏های مردم است که مشتمل بر دو عنصر اصلی است:
الف اقتدار: قواعد اخلاقی درواقع با نوعی اقتدار ممزوج و آمیخته گردیده است و مردم نسبت به آن‌ها احساس تکلیف دارند که باید از آن‌ها اطاعت و حفاظت نمایند، چراکه در نزد آن‌ها مقدس می‏باشند.
ب) مطلوبیت: قواعد اخلاقی تعیین‌کننده اهداف مطلوبی هستند که جهت دهنده و جذب‌کننده انرژی افراد به‌سوی خود می‏باشند و ناظر بر مفاهیم خوب و مطلوب است که از هنجارهای صرفاً لذت‌گرایانه متمایز است.
۲- اتصال: قواعد اخلاقی عامل ارتباط، اتصال و ادغام فرد در گروه یا جامعه است و احساس تعلق، تکلیف و تعهد فرد نسبت به جمع را در افراد جامعه تکوین و تقویت نموده و لذا موجب پرهیز از خودمحوری و سرکشی افراد در اجتماع می‌گردند.
۳- اختیار: شرایط جامعه باید به‌گونه‌ای تنظیم گردد که مردم خود به این درک و آگاهی نائل شوند که آزاد گذاشتن تمایلات نامحدود و فردگرایی افراطی، حالات نابهنجار و بیمارگونه‏ای هستند که موجب نابسامانی جامعه و گسترش انحرافات اجتماعی می‌گردند و درنتیجه امنیت اخلاقی جامعه را تهدید می‌کنند. لذا در یک جامعه متعادل افراد، آگاهانه و به‌طور داوطلبانه تن به محدودیت‏ها و قیود اخلاقی می‏دهند.
بر این اساس استحکام اخلاق به‌عنوان پایه نظم اجتماعی در اندیشه دورکیم مستلزم استحکام قواعد، ارزش‌ها و هنجارها و عناصر آن یعنی اقتدار، تقدس و مطلوبیت آن‌ها، تقویت روابط اجتماعی و انسانی، وجود آزادی توأم با آگاهی برای گسترش مشارکت داوطلبانه مردم در تمسک به ارزش‌ها است.
دورکیم، پایه هر نظم اجتماعی و جنس و صبغه آن را عاطفی و ارزشی می‏داند، طبق دیدگاه وی، نظم اجتماعی، نظمی هنجاری و فوق فردی است که طی آن افراد به‌عنوان مجموعه‏ای مشبک به‌صورت بین ذهنی به هم مرتبط می‏شوند و بر مبنای تعهدات درونی مشترک، افراد در آن احساس تکلیف می‌کنند. بنابراین ازآنجاکه دورکیم جامعه را به‌عنوان اجتماع اخلاقی و میدان تعامل معنا کرده و مبنای نظم و امنیت جامعه را در عرصه اخلاقی آن جستجو می‏کند، لذا تعادل و امنیت اخلاقی جامعه، وجود اعتماد و همبستگی اجتماعی برای او بااهمیت است؛ به‌عبارت‌دیگر جامعه‌شناسی دورکیمی ‏معطوف به بعد هنجاری ساختار اجتماعی است و رهیافت وی در مورد نظم نیز از نوع هنجاری است، بر این اساس نتیجه گرفته می‌شود که پدیده ناامنی و اختلال در نظم اجتماعی نیز در نظر دورکیم، بایستی از جنس هنجاری باشد. یکی از انواع اختلال اجتماعی، اختلال هنجاری است که «چلبی» پنج شکل احتمالی «اختلال هنجاری» را برشمرده است که می‏توانند همزمان در یک جامعه وجود داشته باشند و یکدیگر را تقویت کنند:
۱- قطبی شدن هنجارها:‌ در این شرایط جامعه در مورد رعایت یک هنجار مانند طرز لباس پوشیدن به دو مجموعه جمعیت اکثریت تقسیم می‌گردند که یکی دارای احساس تعهد بالا و دیگری دارای احساس تعهد پایین نسبت به آن است. این پدیده زمینه‌ساز تضاد هنجاری و ارزشی در جامعه است.
۲- تضاد هنجاری: در این وضعیت، در جامعه برای بعضی امور اجتماعی، دو هنجار یا دو مجموعه هنجار متضاد وجود دارد. مثلاً در مورد حجاب بانوان، یک هنجار (در مدرسه، اداره و …) تجویز می‏کند که «باید چادر پوشید» و هنجار دیگر (در خانواده، گروه دوستان و …) توصیه می‏کند که «نباید چادر پوشید» و امثال آن. به‌هرحال در وضعیت تضاد هنجاری یا ارزشی، اعضای جامعه به دو گروه تقسیم‌شده و هر گروه در دو فضای هنجاری متفاوت سیر می‏کند. تضادهای هنجاری، هزینه نظارت رسمی جامعه را افزایش می‏دهند، درنتیجه،‌ اعتماد متقابل کاهش می‏یابد و نقش زر و زور در تنظیم روابط اجتماعی عمده می‌گردند، همچنین ریا، تظاهر و ترویج خاص گرایی در جامعه گسترش می‏یابد، لذا تضاد هنجاری سبب می‌شود تا افراد دایره دوستی خود را محدود تعریف نمایند و در مقابل،‌ دایره دشمنی را گسترده کنند. بنابراین تضاد ارزشی و هنجاری، در عرصه اجتماعی، جامعه را به یک «جامعه قطعه‏ای» تبدیل می‏کند که تنظیم اجتماعی، به‌ویژه در روابط بین گروهی مشکل می‌گردند و انسجام کلی جامعه تضعیف می‌شود. درنتیجه در یک جامعه قطعه‌ای، آن‌هم با حجم زیاد جمعیت، ضریب انحرافات اجتماعی افزایش می‏یابد که اثر کاهنده بر امنیت اخلاقی و توسعه اجتماعی خواهد داشت. پدیده تضاد ارزشی در عرصه سیاسی حتی می‌تواند دولت را به مخالفان نظام سیاسی تبدیل نماید و همچنین می‌تواند زمینه ظهور گروه‏های معارض و احزاب ضد نظام را فراهم نماید.
۳- ناپایداری هنجاری: درواقع تناقض منطقی بین دو یا چند هنجار در یک نظام هنجاری است که موجب اختلال در نظم اجتماعی می‌شود. برای مثال می‏توان فرض نمود در یک نظام هنجاری، یک هنجار سنتی در راستای نیل به یک جامعه مطلوب، بر نقش مادری زن تأکید می‏کند و از زنان انتظار دارد که صرفاً به تربیت فرزندان صالح متمرکز شوند و یک هنجار نوین برای نیل به توسعه پایدار لزوم مشارکت همه‌جانبه زنآن ‌همدوش مردان را می‏طلبد و هنجار سومی نیز بیان می‏دارد که «نباید به زنان اطمینان کامل کرد، چراکه زنان موجوداتی عاطفی، زودرنج و کم‌ظرفیت هستند.» بنابراین سه هنجار فوق باهم تناقض داشته و فاقد پایداری منطقی با یکدیگرند که در صورت شیوع این هنجارها در یک جامعه، شاهد خشونت علیه زنان،‌ افزایش طلاق، فرار از خانه، روسپیگری و پیامدهای نامطلوب دیگر خواهیم شد که امنیت اخلاقی و امنیت اجتماعی را تحت شعاع قرار می‏دهد.
۴- ضعف هنجاری: وضعیتی که در آن هنجار یا هنجارهایی برای اکثریت یک گروه یا جامعه دارای فشار کم است و احساس تعلق و تعهد نسبت به هنجار پایین‌تر از حد میانگین لازم است. مانند این هنجار منزلتی که: «زنان مقدم هستند» یا «بایستی زمینه‏های مشارکت اجتماعی زنان در جامعه افزایش یابد»، حال چنانچه فشار هنجاری در مورد این دو هنجار در میان اکثریت جامعه پایین باشد، در این صورت می‏توان بیان داشت که درزمینه مشارکت اجتماعی زنان، ضعف هنجاری وجود دارد و به فرض آن‌که زنان در برخی عرصه‏ها مانند حضور در دانشگاه و نقش‌پذیری در عرصه مدیریت عالی جامعه، از مردان جلوتر بیفتند، جامعه مردسالار احساس خطر نموده و بر پیامدهای منفی آن تأکید می‏نماید. به‌هرحال ضعف هنجاری در مورد ارزش‏های محوری و عام جامعه، می‌تواند زمینه‌ساز کج‌روی اجتماعی در جامعه گردد و امنیت اجتماعی را مورد چالش جدی قرار دهد.
۵- بی‌هنجاری:‌ دورکیم این وضعیت را «آنومی اجتماعی» می‏نامد که در آن شرایط انجام امور، فارغ از هرگونه هنجاری صورت می‏پذیرد و غالباً متأثر از تغییرات و نوسازی سریع در عرصه اقتصادی است و به «تأخر هنجاری» یا «خلأ هنجاری» منجر می‌شود که این وضعیت، ازجمله ویژگی‏های جوامع در حال گذر است و در عرصه اجتماعی موجب دامن زدن به انحرافات اجتماعی نظیر اعتیاد، انحرافات جنسی، فرار از خانه،‌ خودکشی و … می‌شود و درنتیجه سبب سلب امنیت اجتماعی می‌گردند.
نظریه مرتون
رابرت. کی. مرتون، نخستین هدف خود را کشف این نکته می‏داند که « برخی ساختارهای اجتماعی، چگونه فشار معینی را بر بعضی از افراد جامعه وارد می‌کنند که این افراد به‌جای همنوایی، ناهمنوا می‏شوند». مرتون ریشه انحرافات اجتماعی را در شکاف میان دو عنصر اساسی ساختار فرهنگی جستجو می‏کند.
اولین عنصر در نظریه مرتون شامل اهداف، مقاصد و علایقی است که توسط فرهنگ جامعه تعریف و تعیین‌شده و به‌عنوان خواست‏های مشروع موردپذیرش اکثریت جامعه مطرح است که در یک سلسله‌مراتب ارزشی دسته‌بندی‌شده که برخی از آن‌ها (یعنی هدف‏های فرهنگی) به‌طور مستقیم با سائقه‏های زیست‌شناختی ارتباط پیدا می‏کند، اما به‌وسیله آن‌ها تعیین نمی‏شود.
عنصر دوم ساختار فرهنگی، شیوه‏ها، راه‌ها و هنجارهای مشروع رسیدن به اهداف و آرمان‏های فرهنگی را تعیین، تنظیم و نظارت می‏کند و هر گروهی ناگزیر است تا اهداف‏ فرهنگی خود را با راه‌های مجاز و نهادی شده منطبق کند. مع‌الوصف این روش‏ها و هنجارهای نظم‌دهنده، با راه‌های کارآمد و فنی یکی نیستند، بلکه راه‌های دیگری نیز وجود دارد که کارآمد بوده و نیل به اهداف را آسان می‏سازند، ولی با هنجارها و دستورات اخلاقی جامعه تضاد دارند، مانند احتکار، سرقت، تقلب و نظایر آن‌که امنیت اخلاقی جامعه را تهدید می‏کند.
هنگامی‌که میان اهداف‏ فرهنگی و راه‌های نهادی شده، هماهنگی وجود نداشته باشد، فریبکاری، فساد و رشوه‌خواری، روسپیگری و ارتکاب انواع جرائم افزایش و امنیت اجتماعی کاهش می‏یابد.
«مرتون«تداوم گسست و شکاف میان الگوهای اهداف‏ فرهنگی و هنجارها یا راه‌های نهادی شده را موجب بی‏ثباتی جامعه می‏داند که درواقع همان «آنومی » است. وی با استناد به فرهنگ معاصر آمریکایی و نظام سرمایه‌داری حاکم که بر اهداف، بیش از وسایل مشروع و نهادی نیل به اهداف تأکید می‏کند؛ بیان می‏دارد که در این فرهنگ، پول فی‌نفسه به یک ارزش نمادی تبدیل‌شده است و به‌عنوان نمادی از حیثیت و منزلت اجتماعی پذیرفته‌شده است و انباشت سرمایه، هدفی مطلوب تلقی می‌گردند، به‌گونه‌ای که در رؤیای آمریکایی‌ها نقطه پایانی وجود ندارد و میزان احساس « موفقیت پولی » بسیار نامعین و نسبی است، چنان‌که «کلارک» می‏گوید: «آمریکایی‏ها در هر سطحی که درآمد داشته باشند، چیزی حدود ۲۵ درصد بیشتر می‏خواهند» و به قول «مرتون» اگر «این مقدار بیشتر» هم تحقق پذیرد، باز این خواستن ادامه پیدا می‏کند و نقطه توقفی وجود ندارد و این فزون‌خواهی و تحقق در خانواده، مدرسه، محل کار و منابع گوناگون دامن زده می‌شود و بازتولید می‌گردند. «مـرتـون» برای نشان دادن نمادگرایی پیشرفت فردی که در ژرفای تاروپود الگوی فرهنگ آمریکایی نفوذ نموده است، به این جمله «آندریوکارنگی » به‌عنوان شاخص‌ترین حالت نمادگرایی پیشرفت استناد می‏کند که می‏گوید: «در رؤیاهای خود سلطان باشید و به خود بگویید جایگاه من در قله است ». بدین ترتیب، در فرهنگ آمریکایی، سه اصل اساسی باظرافت خاص به مردم باورانده می‌شود و به هم پیوند می‏خورد:
همه افراد، برای اهداف‏ والا باید بکوشند، زیرا راه برای همه باز است؛
شکست امروز، راهی برای رسیدن به موفقیت نهایی است؛
شکست حقیقی مبتنی برکنار گذاشتن یا کم کردن فزون‌خواهی است.
بنابراین فرهنگ آمریکایی بر پایه این اصول که همواره با تأکید افراطی بر ثروت به‌عنوان نماد بنیادی موفقیت، بدون این‌که به راه‌های مشروع رسیدن به این هدف تأکید کند، به هستی خود ادامه می‏دهد و در ذات خود به اضطراب درونی و رفتار انحرافی اعضای جامعه در سطوح مختلف و در قالب بدعت و نوآوری برای رسیدن به هدف منجر می‌شود.
در نظریه «مرتون»، جامعه وقتی دچار آنومی می‌شود که تعادل میان اهداف و ارزش‏های فرهنگی با راه‌ها و امکانات اجتماعی به هم بریزد، به‌طوری‌که افراد جامعه قادر نباشند از طریق هنجارهای موردپذیرش جامعه و امکانات و وسایل مجاز به اهداف و مطلوب‏های فرهنگی جامعه دست یابند و درنتیجه این عدم تعادل ساختاری، زمینه اجتماعی برای بروز رفتارهای نابهنجار و انحرافات اجتماعی را فراهم می‏کند و در صورت عدم‌اصلاح ساختاری در پر کردن شکاف میان اهداف و راه‌های مجاز فرهنگی ـ اجتماعی، نا همنوایی و رفتار کج روانه در جامعه گسترش‌یافته و امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه سلب خواهد شد.
از سوی دیگر فقدان امنیت اخلاقی و اجتماعی نیز به انحرافات اجتماعی دامن می‏زند و جامعه را دچار عدم تعادل و بحران می‏نماید، به‌طوری‌که منجر به نارضایتی عمومی در جامعه می‌شود که برحسب میزان سیاسی بودن آن جامعه، هرلحظه به هر بهانه‏ای، احتمال سیاسی شدن نارضایتی فوق وجود دارد و در این صورت بنیان‏های جامعه را به چالش می‏کشد. بنابراین در صورت عدم تدبیر و تلاش فوری و همه‌جانبه و همدلانه برای حل مسائل اجتماعی مانند انحرافات، با یک بحران اجتماعی مواجه خواهیم بود که در صورت نبود مدیریت مطلوب، به یک بحران امنیتی و سیاسی تبدیل خواهد شد.
کارل مارکس
مارکس بر این باور بود که وجود نظم اجتماعی در جامعه به سبب این است که یکی از طبقه‌های اجتماعی (طبقه قدرتمند) از مزایای اقتصادی ویژه‌ای در جامعه برخوردار است و به سبب آن می‌تواند بر پایه قدرتی که در جامعه کسب می کند بر دیگران (طبقه‌های پایین) چیره گشته، نظم اجتماعی را که خود مناسب جامعه می‌داند تحمیل نماید (کمالی،۱۳۷۹: ۶۵)
ازنظر مارکس اساسی‌ترین روابط اجتماعی، روابط تولیدی‌اند؛ همان روابط اجتماعی که در درون خود تولید زندگی مادی ایجاد کردند. بر مبنای نظر مارکس وقتی نیروهای تولیدی از خطرات و آسیب‌ها مصون بمانند یا متصدیان در روابط تولیدی به کسب منافع خویش قانع گردند، امنیت اجتماعی تحقق‌یافته است. ازنظر مارکس تنها حمایت از نیروهای تولید و برخورداری آنان از امنیت شغلی می‌تواند امنیت بخش جامعه باشد. زمانی که افراد هراس و اضطرابی از تأمین مایحتاج زندگی نداشته باشند، جامعه در امان خواهد بود. (نوید نیا،۱۳۸۵: ۳۹)
فردیناند تونیس
واژه امنیت اجتماع[۲۶] برای اولین بار توسط تونیس جامعه‌شناس آلمانی به کار گرفته شد. این مفهوم مرتبط با مفاهیم آلمانی گمین شافت[۲۷] و گزلشافت[۲۸] است. گمین شافت یک جامعه ارگانیک و سنتی است که از هویت، تجربه و احساس مفهومی مشترک ارائه می‌دهد. گمین شافت ماهیت تاریخی دارد؛ اما در گزلشافت فردگرایی و رابطه پولی خصوصیت اصلی است. رابطه مردم با یکدیگر به‌صورت رقابتی و تعارضی برای نیل به سود فردی است، احساس مشترکی وجود ندارد که نسل‌ها را به یکدیگر پیوند و ارتباط دهد. (صمدی ۱۳۸۴: ۲۴).
منظور تونیس از به‌کارگیری واژۀ امنیت اجتماع بیان ضرورت حفظ و استمرار روابط چهره به چهره و مستقیم در گمین شافت است. امنیت در اینجا به مفهوم ماندن افراد عضو چنین گروه‌هایی از فروپاشی یا گسیختگی روابط عاطفی و دلسوزانه است. به نظر تونیس در یک گمین شافت نیاز به نظارت بیرونی و رسمی (قانونی) وجود ندارد. (همان:۲۴)
ماکس وبر
وبر در پی یافتن مناظره‌هایی میان تمایلات فردی و ساخت‌های اجتماعی است بدون آنکه یکی را مقدم بر دیگری بداند. اساس بحث او تحلیل تمایلات فردی و رفتارهای فردی بر محور ایستار های دینی است. حاصل سخن وبر این است که بین ساخت‌های اجتماعی و ماهیت تمایلات فردی، روابط نظام‌یافته‌ای وجود دارد. حداقل نتیجه سخن وبر آن است که تمایلات انسانی در درون جامعه شکل می‌گیرد. فرد با قرار گرفتن در متن جامعه خویش و با درونی کردن ارزش‌ها و ایستار های آن تمنیاتی متناسب با نیازهای خویش پیدا می‌کند؛ بنابراین نظم اجتماعی ریشه در سازمان جامعه و ایستارها و ارزش‌های آن دارد. اگرچه این منافی تمایلات و تمنیات فردی نیست زیرا میان این دو تناظر و ارتباطی سازمان‌یافته وجود دارد. (ورسلی، ۱۳۸۴).
ازنظر ماکس وبر هرگاه پایه‌های فکری و دینی مشروعیت سیاسی در یک جامعه متزلزل شود و به‌تدریج به‌سوی نابودی رود ارتباط فرمانده – فرمان‌بر از حالت اقتدار به حالت اعمال زور تبدیل می‌شود و رابطه خشن و زورمند و ضعیف پیش می‌آید. (نجیبی ربیعی، ۱۳۸۳).
پارسونز
در نظریه عمومی کنش پارسونز، انسجام و اختلال در کارکردهای نظام، نشانگانی هستند که می‌توان آن‌ها را در حوزه امنیت موردمطالعه قرارداد. از دیدگاه پارسونز، جامعه با حفظ و ادامه توانایی نهادهای خویش برای انجام وظایف کارکردشان ایجاد می‌شود؛ یعنی در جامعه با ایجاد و پایداری شرایطی ممکن است که هر یک از نهادهای جامعه بتوانند کارکرد خود را انجام داده و به انسجام جامعه تحقق بخشند. (کرایب، ۱۳۷۸).
ازنظر پارسونز زوال جامعه در شرایطی حاصل می‌شود که اختلالی در ایفای کارکرد خرده سیستم‌های جامعه به وجود آمده باشد.
سرآغاز تمامی نظریه‌های پارسونز که درعین‌حال آن را در چارچوبی بسیار وسیع مطرح می‌کند مفهوم کنش اجتماعی است. کنش از دیدگاه پارسونز شامل همه رفتارهای انسانی است که انگیزه و راهنمای آن معنا است که کنشگر آن‌ها را در دنیای خارج کشف می‌کند، توجهش را جلب می‌کند و به آن‌ها پاسخ می‌دهد؛ اما این کنش اجتماعی با ذهنیت کنشگر تفسیر می‌شود یعنی بر مبنای ادراکی که از محیطش دارد، احساساتی که او را برمی‌انگیزد، افکاری که در سر دارد، انگیزه‌هایی که او را به عمل وا‌می‌دارد و واکنش هایی که در برابر کنش های خودش دارد (روشه، ۱۳۷۶).
ازنظر روشه نباید مفهوم کنش اجتماعی پارسونز را با رفتار فردی یکی پنداشت. برعکس، او مفهوم کنش اجتماعی را به هر هستی فردی یا جمعی که بتوان رفتاری از او ادراک کرد که بر مبنای موجود در آن قابل تفسیر باشد، تعمیم می‌دهد. همچنین نباید ازنظر دور داشت که ازنظر پارسونز مفهوم کنش اجتماعی تنها در دیدگاه ذهنی کنشگر محدود نمی‌شود، بلکه پس از پی بردن به ذهنیت کنشگر، می‌توان کنش اجتماعی را بر مبنای دوگانگی «کنشگر – وضعیت «که در نظریه کنش پارسونز نقش اساسی دارد، تحلیل کرد. کنشگر پارسونز موجودی در وضعیت است، زیرا کنش اش پیوسته درک معانی مجموعه نشانه‌هایی است که او را در محیط می‌یابد و به آن پاسخ می‌دهد (روشه، ۱۳۷۶).
نمادها نیز در دستگاه مفهومی پارسونز نقش ممتازی دارند، ازنظر پارسونز کنش اجتماعی چون پرمعناست لاجرم در پوشش نمادپردازی است. از گذر نشانه و نمادها است که کنش گر محیطش را می‌شناسد، حس می‌کند، آن را ارزیابی و در آن دخل و تصرف می‌کند(روشه، ۱۳۷۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-04-17] [ 09:38:00 ب.ظ ]




مورّخان درباره‌ی «گائو یانگ» امپراتور ظالم چین در قرن ششم میلادی نوشته‌اند که زندانیان محکوم به مرگ را مجبور کرد تا با بال‌هایی که از چوب بامبو و کاغذ ساخته شده بود پرواز کنند و از این میان تنها پرواز شاهزاده‌ی زندانی یوان‌هوانگ‌تو موفّقیّت‌آمیز بود که توانست حدود ۲۵۰۰ متر در آسمان پرواز کرده و به سلامت فرود بیاید. (نیدهام، ۱۹۹۴ : ج۴ ، ۲۸۵)
آباریس
آباریس فرزند سئوتس، حکیم افسانه‌اى، شفادهنده و روحانى آپولو در یونان باستان بود. درباره‌ى او گفته‌اند که قدرت پیش‌گویى نیز داشته است و لباس سکایى پوشیده. بنا بر روایت هرودوت او بر فراز سرتاسر جهان سوار بر تیرى پرواز کرد. (بیله، :۱۷۳۵ ۱۲)
اَتنه
بنا بر گل‌نبشته‌هاى نام‌نامه‌ى شاهان سومرى، اتنه سیزدهمین فرمان‌روا از سلسله‌ى نخستین کیش پس از طوفان بوده است و طبق این متون وى نخستین کسى‌ست که به آسمان بر شده است. این افسانه با نشست خدایان و رایزنى آنان درباره‌ى سرنوشت و نحوه‌ى راهبرى مردم آغاز مى‌شود و سرانجام آن فرو فرستادن پادشاهى از آسمان بر زمین و استقرار آن در شهر کیش است.
پس از گذر از این مقدمه، مار و عقابى در برابر خداى داورى، خداوند شمش پیمان دوستى مى‌بندند و سوگند مى‌خورند که سخت بدین پیمان وفادار باشند و انواع نفرین‌ها و پادافره‌ها را از بهر شکننده‌ى این پیمان خواستار مى‌شوند.
پس از روزگارى خوش که با یکدیگر سپرى مى‌کنند؛ هر دو داراى فرزندى مى‌شوند و هنگامى که جوجه عقاب کمى بزرگ مى‌شود، اندیشه‌اى اهریمنى به ذهن عقاب راه مى‌یابد و به فرزندش مى‌گوید: «من فرزند مار را خواهم خورد، به آسمان بر خواهم شد، جایگاهى که شاید در آن جاى کنم، پس از آن بر شاخسار فرود خواهم آمد و میوه خواهم خورد».
جوجه عقاب پدر را از این کار ناشایست بازمى‌دارد و او را از پادافره خداى شمش مى‌ترساند. امّا عقاب گوش نداده و این کار اهریمن را انجام مى‌دهد.
مار اشک‌ریزان از خداى شمش پادافره عقاب را مى‌خواهد و خداى شمش مار را راهنمایى مى‌کند که چگونه بال‌ها و شهپرها و چنگال‌هاى عقاب را بدرد و او را به گودالى بیاندازد تا از گرسنگى و تشنگى بمیرد و مار همان کار را مى‌کند. عقاب دست زارى به سوى شمش برمى‌دارد و بخشایش او را خواستار مى‌شود. پس از تضرّع بسیار، خداى شمش به او رحم مى‌کند و مى‌گوید: «آگاه باش مردى را سوى تو خواهم فرستاد و او دست تو را خواهد گرفت».
از طرف دیگر، اتنه که ظاهراً صاحب فرزند نمى‌شود از شمش مى‌خواهد که به او گیاه زادن ببخشد و شمش او را به بالاى سر عقاب مى‌فرستد. اتنه عقاب را درمان مى‌کند و پس از گذشت هشت ماه عقاب بهبودى خود را باز مى‌یابد و پس از آن عقاب اتنه را براى یافتن گیاه زادن به آسمان مى‌برد و آن‌قدر بالا مى‌روند که دریا در نظر اتنه چون سبد نانى و زمین چون مزرعه‌اى شیار خورده مى‌شود و پیش از رسیدن به بارگاه خدایان سقوط مى‌کنند و با وجود ناقص بودن متن به نظر مى‌رسد که دست کم اتنه زنده مى‌ماند و به آرزوى خود مى‌رسد، زیرا بر اساس نام‌نامه‌ى پادشاهان سومرى پس از وى پسرش به نام بلیخ به پادشاهى مى‌رسد. (ارفعى؛ :۱۳۶۹ ۶-۱۹۱)
نتیجه گیری
جز در مورد کاووس در تمام مواردی که ذکر شد به آسمان رفتن یا به منظور دریافت پیام از جانب اورمزد و امشاسپندان بوده است (در مورد جمشید و زرتشت) یا به منظور تقویت ایمان شخصی در اثر دیدار از جهان مینوی (در مورد گشتاسب) و یا به منظور انتقال مشاهدات بیننده برای مردمان دیگر و در نتیجه تقویت ایمان شنوندگان و خوانندگان گزارش آن معراج است. (در مورد کرتیر و ارداویراف) معراج گشتاسب و ارداویراف به دنبال مصرف مواد خلسه‌آور و در حالت خلصه و به گونه‌ای شهودی صورت گرفته، حال آن‌که معراج زرتشت و جمشید جسمانی است. ( البتّه نباید فراموش کرد که این دو خود آیفت کوبیدن ماده‌ی خلسه‌آور و البتّه مقدّس به پدرانشان هستند.) در مورد کیفیت معراج کرتیر هم سخنی به میان نیامده. امّا به یک معراج شهودی بیشتر نزدیک است تا جسمانی) سابقه‌ی استفاده از مواد سکرآور برای کشف و شهود عوالم بالا به پیش از دین زرتشت برمی‌گردد (ادیان شمنی) و پس از آن نیز ادامه دارد (اسماعیلیه و حشاشین).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. ۳ بررسی تطبیقی موارد مشابه عشق نامادری به ناپسری در اساطیر و ادبیات ملل

داستان‌های «سیاوش و سودابه»، «یوسف و زلیخا» و «هیپولیت و فدرا» در میان ملل جهان شهرت ویژه‌ای دارند. طرح اصلی اغلب این داستان‌ها چنین است که همسر پادشاه یا بزرگی، عاشق ناپسری یا پسرخوانده‌ی خود شده و عشق و تمایلات خویش را بدو ابراز می کند امّا پسر به سبب پاکدامنی و وفاداری به پدر یا پدرخوانده‌ی خویش به خواهش‌های نامادری هوس‌باز پاسخ نمی‌دهد. زن نیز با توطئه‌چینی و نیرنگ در پی انتقام برمی‌آید و پدر را می‌فریبد تا مجازات و آزارهای سختی را بر پسر خود روا دارد. درمقاله‌ی حاضر نخست موارد گوناگون عشق میان نامادری و ناپسری در روایات اساطیری، ادبی و تاریخی ملل مختلف به کوتاهی نقل و سپس به مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر پرداخته شده است و پرداختن به دلیل یا دلایل اساسی طرح گسترده‌ی این‌چنین داستان‌هایی در میان ملل مختلف، از مباحث دیگر این پژوهش است.
هرچند در بیش‌تر داستان‌های مشهور به عشق نامادری و ناپسری، این نامادری‌ست که عشق خود را به ناپسری ابراز می‌دارد و ناپسری از پاسخ گفتن به تمایلات نفسانی وی و خیانت به پدر سرباز زده و به دنبال انتقام‌جویی نامادری، متحمل تهمت‌ها و مجازات‌هایی که سزاوار آن نیست می‌گردد. امّا مواردی هم وجود دارد که در آن‌ها پسر با نامادری هم‌داستان می‌شود و یا عشق از طرف پسر به نامادری ابراز می‌گردد و در بیش‌تر موارد با پاسخ مثبت از سوی نامادری روبه‌رو می‌شود. در این جا ابتدا روایت‌ها به دودسته‌ی نامادری عاشق و ناپسری عاشق تقسیم شده است. دسته‌ی نخست به دلیل فراوانی، روایت‌ها از لحاظ جغرافیایی به زیرشاخه‌های ۱٫ ایرانی، ۲٫ هندی، ۳٫ هلنی، ۴٫ لاتینی ۵٫ شمال اروپا و سلتیک، ۶٫ اسلاوی ۷٫ بین‌النهرینی- مصری ۸٫٫ چینی، تقسیم شده‌اند. هم‌چنین روایت‌های دسته‌ی دوم (ناپسری عاشق) به دو زیر شاخه‌ی نامادری هم‌داستان و نامادری پاک‌دامن تقسیم‌بندی و آن‌گاه در یک بخش مستقل عناصر مشترک موجود در آن‌ها استخراج و با یکدیگر مقایسه شده‌اند. در ادامه به احتمال اقتباس برخی از این روایت‌ها از یکدیگر و انگیزه‌ی نهفته در این طرح داستانی و نظریه‌هایی که درباره‌ی این داستان‌ها ارائه گردیده، پرداخته شده است.

    1. ۳٫ ۱ نامادری عاشق و ناپسری درست‌کار
    1. ۳٫ ۱٫ ۱ روایت‌های ایرانی

سیاوش و سودابه
بنا بر گزارش شاهنامه کیکاووس از همسر خود – که نامش در شاهنامه نیامده – صاحب فرزندی به نام سیاوش می‌شود. رستم تربیت کودک را به عهده می‌گیرد و پس از آن که از تربیت کافی برخوردار شد و به سن جوانی رسید، او را به دربار باز می‌گرداند. سودابه (دختر شاه ‌هاماوران که در نبرد‌ هاماوران به همسری کیکاووس در آمده است) با دیدن سیاوش دل‌باخته‌ی او می‌شود و از او می‌خواهد که روزی قدم در شبستان شاه بگذارد. سیاوش که به مهر ناروای او پی برده بود از این کار سر باز می‌زند امّا سرانجام به توصیه‌ی پدر به شبستان می‌رود و پس از دیدار با خواهران خود نزد پدر بازمی‌گردد. شب‌هنگام سودابه از کیکاووس می‌خواهد که از دختران سراپرده‌ی شاهی، همسری برای سیاوش اختیار شود. کاووس که از ستاره‌شناسان شنیده بود که از فرزندان سیاوش یکی به شاهی خواهد رسید با این درخواست موافقت می‌کند و از سیاوش می‌خواهد که از دختران شبستان همسری برگزیند. امتناع سیاوش از این کار بی‌نتیجه می‌ماند و او ناچار به حرم‌سرا می‌رود و پس از آن که دختران یکی یکی از پیش او می‌گذرند و حرم‌سرا خلوت می‌شود سودابه پرده از چهره برمی‌گیرد و عشق خود را به سیاوش آشکار می کند. سیاوش سرشار از شرم و وفاداری به پدر محترمانه از هوس‌های وی سر باز می‌زند امّا از ترس انتقام سودابه بدو وعده می‌دهد که با یکی از دخترانش ازدواج کند. بار دیگر سودابه سیاوش را احضار کرده و این بار علنی‌تر و با وعده‌های شیرین او را به خود می‌خواند و تهدید می‌کند که در صورت سرپیچی روزگارش را تباه خواهد کرد. سیاوش با خشم آن‌جا را ترک می‌کند. سودابه نیز جامه‌هایش را چاک کرده و با فغان و ناله سیاوش را به دست‌درازی به خود متهم می‌سازد.
شاه، سیاوش را فرامی‌خواند و از حقیقت امر آگاه می‌شود امّا به سبب دل‌بستگی به سودابه و داشتن فرزندان خردسال از او، از کشتن سودابه صرف‌نظر می‌کند و از سیاوش می‌خواهد که این اتّفاق فاش نشود. از سوی دیگر وقتی سودابه می‌فهمد که دل شهریار بر او سرد گشته است؛ با همکاری زنی نیرنگ‌ساز وانمود می‌کند که به سبب رفتار سیاوش دو فرزند دوقلوی او سقط شده‌اند. کاووس از ستاره‌شمران یاری می‌خواهد و ایشان می‌گویند که این دو بچّه از پدر و مادر دیگری هستند. شاه با موبدان خلوت می‌کند و ایشان چاره را آزمایش آتش اعلام می‌کنند. سیاوش با جان و دل این آزمایش را پذیرا می‌شود و با اسب به آتش می‌زند و بی‌هیچ آسیبی از آن بیرون می‌آید. پس از چند روز کاووس سودابه را برای مکافات پیش می‌خواند و سودابه سالم بیرون آمدن سیاوش از آتش را جادوی زال می‌داند. کاووس فرمان به کشتن سودابه می‌دهد امّا سیاوش پادرمیانی می‌کند و شاه او را می‌بخشد.
از طرف دیگر افراسیاب به ایران می‌تازد و سیاوش برای رهایی از نیرنگ‌های سودابه همراه با رستم به نبرد با افراسیاب می‌شتابد. این نبرد به پیروزی ایرانیان می‌ انجامد. افراسیاب به سیاوش پیشنهاد صلح می‌دهد و سیاوش می‌پذیرد. رستم نزد کاووس رفته و ماجرای صلح با توران را بدو بازگو می‌کند. امّا کاووس برمی‌آشوبد و رستم و سیاوش را سرزنش می‌کند. سیاوش که دیگر تمایلی به بازگشت به ایران ندارد؛ به توران می‌رود و مورد لطف پیران ویسه و افراسیاب قرار می‌گیرد. این دو، دختران خود جریره و فرنگیس را به همسری سیاوش در می‌آورند امّا سرانجام برتری جسمانی سیاوش و مهربانی افراسیاب با او موجب برانگیختن رشک گرسیوز برادر افراسیاب و تهمت بستن او به سیاوش می‌گردد تا جایی که افراسیاب نسبت به وی دل بدگمان گشته، دستور قتل او را می‌دهد. از آن‌سو هنگامی که رستم از کشته شدن سیاوش باخبرمی‌گردد؛ به شبستان کاووس وارد شده و سودابه را سر می‌برد و سپس به توران حمله می‌کند. (شاهنامه، ج ۳ ،۱۳۸۷: ۱-۱۹۶)
شاهزاده و کنیزک
بنا بر کتاب سندبادنامه، پادشاهی صاحب پسری می‌شود. طالع‌بینان وی را پسری فرخنده‌فال می‌یابند امّا پیش‌بینی می‌کنند که در ایّام جوانی خطری او را تهدید خواهد کرد که به یمن رای و تدبیر مرتفع خواهد گشت. شاه پس از مدّتی تربیت شاهزاده را به حکیمی خردمند به نام سندباد می‌سپارد. سندباد روزی در طالع او می‌بیند که هفت روز آینده برای شاهزاده سرشار از نحوست خواهد بود پس به او توصیه می‌کند که در این یک هفته مهر سکوت بر لب بگذارد. فردای آن روز وقتی شاه و درباریان سکوت او را می‌بینند تصمیم می‌گیرند که او را به حرم بفرستند مگر زبانش گشاده شود. در حرم پادشاه کنیزکی‌ست که شاهزاده را دایگی کرده بود و دل در گرو مهر او داشت. کنیزک از پادشاه می‌خواهد که شاهزاده را برای درمان به او بسپارند. کنیزک شاهزاده را به حجره‌ی خود می‌برد و به او اظهار عشق می‌کند و وعده می‌دهد که شاه را با زهر خواهد کشت تا او پادشاه شود. شاهزاده خشمگین از حجره‌ی او بیرون می‌آید و کنیزک از ترس این‌که روزی شاهزاده به سخن گفتن در آید و آن‌چه را که رفته است بازگو کند، جامه‌ی خود را چاک می‌زند و روی خود را می‌خراشد و نزد پادشاه می‌رود و از آزاری که شاهزاده می‌خواسته به او برساند دادخواهی می‌کند. پادشاه بی‌درنگ فرمان قتل فرزند را صادر می‌کند امّا هفت وزیر خردمندش او را از تعجیل برحذر می‌دارند و از او می‌خواهند که در این کار تفحّصی بیش‌تر بشود. پادشاه می‌پذیرد و در هفت روز، هر روز یکی از وزیران نزد شاه رفته و حکایتی پیرامون مکر زنان بازگو می‌کند و سپس کنیزک داخل شده و حکایتی در اثبات حقّانیت خود نقل می‌کند. پس از سپری شدن آن هفت روز شاهزاده زبان باز کرده و حقیقت را بازگو می‌کند و شک و شبهه را از دل شاه می‌زداید و شاه سخنش را پذیرفته و او را عزیز می‌دارد. (سندبادنامه، ۱۹۴۸: ۴۷-۲۷۱)
داستان سندبادنامه با عنوان «هفت حکیم» وارد ادبیات روم نیز گردیده و مورد اقبال فراوان واقع شده است. (رایت، ۱۸۴۶: ۸۴) هم‌چنین در ادب فارسی اثری با عنوان بختیارنامه یا ده وزیر موجود است که بن‌مایه و روند داستانی آن مطابق با طرح داستان سندبادنامه است با این تفاوت که به جای هفت وزیر، ده وزیر طی ده روز با شاه گفت‌وگو می‌کنند. از بختیارنامه چندین نگارش به نظم و نثر فارسی در دست است که مشهورترین آن‌ها با عنوان راحه الارواح از دقایقی مروزی سخن‌ور قرن ششم هجری می‌باشد. (صفا، ۱۳۴۵: هجده)
امجد، اسعد، حیات النفس و بدور
در داستان‌های هزارویک شب، امجد و اسعد دو برادر ناتنی هستند که از ازدواج پادشاهی به نام قمرالزمان با دو همسرش به نام‌های به دور و حیات‌النفس به دنیا آمده‌اند. این دو برادر در رفاه و آسایش بزرگ می‌شوند و همیشه یار و یاور هم هستند. اما زیبایی ایشان باعث می‌شود که هر یک از دو زن، عاشق پسر دیگری بشوند و در پی فریفتنشان برآیند. وقتی مردان جوان تمایلات نامادری‌هایشان را رد می‌کنند؛ نامادری‌ها با برگرداندن انگشت اتهام به سمت پسران جوان در برابر قمرالزمان چنین وانمود می‌کنند که پسران قصد آزار رساندن و فریفتن آن‌ها را داشته‌اند. قمرالزمان حرف آن دو را باور می‌کند و دستور به اعدام هر دو پسر خود می‌دهد. پسران برای اعدام، جداگانه به دست جلادان سپرده می‌شوند امّا جلاّدان آن‌ها را رها می‌کنند. از سوی دیگر قمرالزمان حقیقت را درمی‌یابد امّا گمان می‌کند که پسرانش دیگر مرده‌اند. به دنبال ماجراهایی پرتب ‌و تاب و از سر گذراندن خطرات مرگبار سرانجام دو برادر همدیگر را پیدا می‌کنند و با دخترانی که جان آن‌ها را از مرگ نجات داده‌اند (مرجانه و بوستان) ازدواج می‌کنند. قمرالزمان نیز پسران را پیدا کرده و پادشاهی را میان آن دو تقسیم می‌کند. (مارزولف، ۸۷ :۲۰۰۷)

    1. ۳٫ ۱٫ ۲ روایت‌های هند

ارجن و اوربشی
بنا بر مهابهاراتا، ارجن با اوربشی رقاصه‌ی آسمانی ملاقات می‌کند. اوربشی مادر آیوس از نیاکان دور ارجن است. لذا ارجن به او به دیده‌ی مادر می‌نگریست. هنگامی که اوربشی به ارجن تمایل نشان می‌دهد؛ ارجن این پیوند خانوادگی را به او گوش‌زد می‌کند؛ اوربشی با خاطری آزرده او را نفرین می‌کند که مردانگی خود را از دست بدهد. سپس بنا به دستور ایندرا نفرینش را از تمام عمر به یک سال کاهش می‌دهد.
این نفرین برای ارجن به کار می‌آید؛ چنان‌که یک سالی که با برادرانش و همسرشان پنهانی در ائوپادی در میان زنان زندگی می‌کردند؛ کسی او را نشناخت. (مهابهارات، ۱۳۵۸: ۲-۲۹۱)
سارانگادارا و چیترانگی
«سارانگادارا» پسر «نارِندرا» شاه حامی «نانّایا» است. بر اساس داستانی منقول از «آپّاکاوی»، نارندرا در سن پیری با دختری جوان (چیترانگی) ازدواج می‌کند و دختر جوان عاشق ناپسری خود سارانگادارا می‌شود. وقتی که سارانگادارا به تمایلات و اشتیاق چیترانگی پاسخ نمی‌دهد؛ او اتهامات نادرستی را نزد شاه به ناپسری خود وارد می‌آورد. شاه دستور می‌دهد که دست و پای پسرش قطع و تنش در بیابان انداخته شود. امّا سارانگادارا با کمک یک انسان کامل(Siddha) زنده می‌ماند و خودش هم تبدیل به یک انسان کامل و بی‌مرگ می‌شود. (پولاک، ۳۸۶ :۲۰۰۳)
پوران و لونا
بر اساس افسانه‌ی کائورانگی (Kaurāngi) به معنی چهار عضو، پوران پسر شاهی به نام سالیواهانا است. وی نخستین بار در دوازده سالگی به حضور سوگلی پدر، «لونا» می‌رسد. این زن که ساحره‌ای وحشتناک است می‌کوشد که او را بفریبد. امّا با بی‌اعتنایی پوران روبه‌رو می‌شود. لونا او را نزد شاه متهم می‌کند که سعی در اغوا کردن او داشته است. شاه دستور قتل پسرش را می‌دهد. پوران سوگند راستی می‌خورد و به پیشنهاد بزرگان او را در روغن جوشان می‌اندازند تا اگر نسوخت بی‌گناهی او ثابت شود. پوران پس از چهار ساعت بی‌آسیب از روغن جوشان بیرون می‌آید. با این وجود لونا به فردی مرتد دستور می‌دهد که دستان پوران را قطع کرده؛ چشمانش را از حدقه درآورده و او را در چاهی بیاندازد. پس از دوازده سال روزی جوکی بزرگ گوراخناث(Gorāxnāth) با مریدانش به آن چاه می‌رسند و پوران را پیدا کرده و بالا می‌کشند. گوراخناث چشمان و اعضای قطع شده‌ی پوران را بازمی‌گرداند. بیست‌وچهار سال بعد گوراخناث بازمی‌گردد و پوران را هنوز درون چاه و مشغول تمرین اصول ریاضت می‌یابد. به خواست پوران، گوراخناث او را به آیین «ناث» وارد می‌کند. پوران به سرزمینش باز می‌گردد و حضورش موجب گل دادن باغش می‌شود. او بینایی از دست رفته‌ی مادرش را باز می‌گرداند و پدر و نامادری‌اش را می‌بخشد و دانه‌های برنج به ایشان داده و بشارت می‌دهد که با خوردن آن لونا آبستن گشته و صاحب پسری خواهد شد. (هارتلند، ۱۰۶ : ۱۸۹۵ ؛ ویلسون، ۲۱ :۲۰۰۳)
کونالا و تیشیاراکشیتا
آشوکا شاه هند پس از مرگ همسرش با تیشیاراکشیتا (Tišārak šitā) زنی جوان و فاسد ازدواج می‌کند. آن زن عاشق «کونالا» پسر و جانشین آشوکا می‌شود. کونالا این عشق را رد می‌کند و موجب می‌شود که عشق نامادری به نفرت بدل شود. در اثر تشویق نامادری، کونالا برای حکومت سرزمین دور دست «ایالا» گسیل می‌شود و از سوی دیگر ملکه، از جانب آشوکا نامه‌ای به حاکم ایالا می‌نویسد که چشمان کونالا را از حدقه بیرون بیاورد. او این نامه را با نقش دندان‌های آشوکا در هنگام خواب مهر می‌کند زیرا آشوکا نامه‌هایش را با این کار تأیید می‌کرد. چون کونالا به مقصد می‌رسد؛ حکم پادشاه که کمی زود‌تر رسیده بود در مورد او اجرا می‌شود. کونالای نابینا به قصر آشوکا بازمی‌گردد. نگهبانان او را نمی‌شناسند امّا آشوکا از داخل قصر صدای آواز فرزند را می‌شناسد و او را فرا می‌خواند و در آغوش می‌کشد و می‌گرید و چون به حقیقت آگاه می‌شود؛ دستور سوزاندن همسرش را می‌دهد و تقاضای عفو کونالا بی‌نتیجه می‌ماند. (رامباکشی، ۱۲۷-۱۳۰ :۲۰۰۳)
بَسَنت و چیتراواتی
«چاندراسِن» و ملکه‌اش روپواتی (Rupvāti) دو پسر به نام‌های «روپ» و «بَسَنت» داشتند. روپواتی می‌میرد و شاه با شاهزاده‌ای به نام «چیتراواتی» ازدواج می‌کند. چیتراواتی بسنت را می‌بیند و به او تمایل نشان می‌دهد. چون بسنت خواهش نامادری را بی‌پاسخ می‌گذارد؛ نامادری با همراهی خدمتکارش به شاه می‌گوید که بسنت به او تعرّض نموده است. شاه دستور می‌دهد که پسر را به دار بیاویزند امّا با پادرمیانی وزیر حکم به تبعید کاهش می‌یابد. روپ و برادرش به مصر می‌روند به دنبال ماجراهایی روپ به پادشاهی مصر می‌رسد و بسنت با شاهزاده خانمی به نام چاندراپرابِها ازدواج می‌کند و به شکل یک یوگی به سرزمین پدری بازمی‌گردد و وارد باغ شاهی می‌شود و همه را پیر و چروکیده می‌بیند. کاخ‌نشینان که او را نمی‌شناسند از او می‌خواهند که برای حل مشکلات همان‌جا بماند. روزی شاه ‌اندوه بزرگش یعنی بی‌فرزندی را برایش بازگو می‌کند. او می‌گوید که باید حقیقت را از زبان ملکه بشنود. چیتراواتی حقیقت را بازگو می‌کند. شاه به دنبال روپ به مصر می‌رود. روپ او را می‌بخشد و پدر و پسران سرانجام با هم به خانه برمی‌گردند و هنگامی که پسران برای احترام پای نامادری را لمس می‌کنند نامادری می‌میرد و چاندراسن پادشاهی را به بسنت می‌دهد و خود کنج عزلت می‌گزیند. (هانسن،۱۷۷-۱۷۸ :۱۹۹۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]




با توجه به جدول شمارۀ پنج آیین‌نامه انضباطی، ملاک استفاده از اختیارات جهت اعمال تنبیه، جایگاه سازمانی فرد تنبیه‌کننده است. بر این اساس کارکنان دارای جایگاه سازمانی گروهبانی تا ارتشبدی و فرماندۀ نیروی انتظامی با اختیارات ویژه می‌توانند در خصوص تنبیه کارکنان متخلف جمعی اقدام نمایند؛ البته لازم به یادآوری است که اختیارات مقامات گروهبانی و استواری و کارمندان هم‌رتبه آنان بر اساس روش جاری ابلاغی فرمانده، رئیس یا مدیر مربوطه، اعمال می‌گردد.(آیین‌نامه انضباطی نیروهای مسلح) در خصوص کارکنانی که تنبیه می‌شوند، درجۀ فرد، بدون توجه به جایگاه شغلی وی ملاک عمل می‌باشد. به‌عنوان مثال می‌توان گفت استواری که دارای شغل سازمانی ستوانی است، می‌تواند نسبت به توبیخ شفاهی، توبیخ کتبی، یک‌روز خدمت شبانه‌روزی در قسمت یا یک‌روز بازداشت در بازداشتگاه استوار دیگری که در سلسله‌مراتب وی بوده و مرتکب تخلفی همچون ضرب و شتم متهم گردیده، اقدام نماید. در جدول شمارۀ پنج آیین‌نامۀ انضباطی پس از ستون‌های دوم «مقاماتی که می‌توانند تنبیهات را مقرر دارند» و ستون سوم «کارکنانی که مورد تنبیه قرار می‌گیرند» انواع تنبیهاتی که در نیروهای مسلح قابل اعمال می‌باشند، ذکر شده است. تنبیهاتی که بر حسب مقام تنبیه‌کننده و فرد تنبیه‌شونده، قابل اعمال است، با علامت (×) و تنبیهاتی که درخور اعمال نیست، با علامت (-) مشخص شده‌اند و تنبیهاتی که مقید به زمان هستند، حداکثر زمان تنبیه ذکر شده است.

    1. فرماندهان، رؤسا و مدیران قسمت‌های مستقل می‌توانند از اختیارات مقام یک ردۀ بالاتر استفاده نمایند. (مادۀ ۱۲ آیین‌نامۀ انضباطی نیروهای مسلح)
    1. فرمانده، رئیس یا مدیر می‌تواند قسمتی از اختیارات خود را (از جمله اختیار در اعمال تنبیهات) به مرئوس بلافصل خود تفویض کند. (بخشی از مادۀ ۴۰ آیین‌نامۀ انضباطی نیروهای مسلح)
    1. هرگاه فرمانده، رئیس یا مدیر متوجه گردد، اختیارات او از لحاظ اجرای تنبیهات به اندازه‌ای نیست که بتواند تنبیه مناسبی دربارۀ متخلف اعمال کند در حدود اختیارات خود متخلف را تنبیه نموده و نسبت به تنبیه بیشتر از اختیارات خود از مقام بالاتر تقاضا می‌کند. (مادۀ ۱۲۱ آیین‌نامۀ انضباطی نیرو‌های مسلح)

با توجه به مراتب فوق، در صورت ضرب و جرح متهم یا مظنونی از سوی یکی از کارکنان جمعی، فرماندهان، رؤسا و مدیران ابتدا می‌یابد با توجه به مباحث مورد اشاره در بخش قبل، تخلف ارتکابی را با یکی از بندهای ۷ یا ۱۴ جدول شمارۀ ۴ آیین‌نامۀ انضباطی («ز» یا «م» مادۀ ۱۱۶) تطبیق دهند و با در نظر گرفتن سوابق خدمتی و روحیۀ متخلف، اوضاع و احوال، عمل ارتکابی، و میزان آگاهی متخلف از مقررات خدمتی، آثار ناشی از فقدان اجرای آنها و همچنین نوع و میزان تنبیهاتِ جدول شمارۀ ۴ و اختیارات خود با در نظر گرفتن درجه یا رتبۀ متخلف یا اختیارات تفویضی (درصورت تفویض اختیار) نسبت به اعمال تنبیه متناسب اقدام و در صورت نداشتن اختیارات لازم از مقام بالاتر تقاضا نمایند. نکتۀ قابل توجه آن است که در اعمال تنبیهات، رعایت مراتب تنبیهات از خفیف به شدید لازم نیست و ممکن است در نخستین تخلف با توجه به شدت تخلف صورت گرفته و آثار جنبی آن از شدیدترین تنبیهات پیش‌بینی شده، استفاده گردد. گاهی اولین تخلف فرد، آخرین تخلف وی نیز هست و عمل ارتکابی به انفکاک از خدمت وی منجر می‌ گردد(عبدالرحمانی، ۱۳۸۷، صص۱۹-۲۲).

۲-۴-۵-۲-تنبیهاتی که اعمال آنها مستلزم تشریفات خاص است

مادۀ ۱۳۵ آیین‌نامۀ انضباطی نیروهای مسلح مقرر داشته است: «رسیدگی به تخلفات کارکنان که فرمانده نیروی مربوط برای آنان، پیشنهاد محرومیت از ترفیع، تنزیل درجه یا رتبه، معافیت از خدمت یا اخراج و … می‌دهد در هیئت‌های مندرج در مواد ۱۰۴ و ۱۰۵ قانون ارتش و هیئت‌های مشابه در ستاد فرماندهی کل قوا، سپاه و نیروی انتظامی به عمل می‌آید.» در مادۀ ۱۲۱ قانون استخدام ناجا نیز آمده است: «رسیدگی به تخلفات کارکنان که فرماندۀ انتظامی استان یا رؤسا و مسئولان رده‌های هم‌تراز و بالاتر برای آنان پیشنهاد محرومیت از ترفیع، تنزیل درجه یا رتبه، معافیت از خدمت یا اخراج می‌دهند، در هیئت‌هایی مرکب از اعظای مشروحه زیر به‌عمل می‌آید:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

الف- معاون نیروی انسانی نیروی انتظامی یا جانشین وی؛
ب- رئیس بازرسی کل نیروی انتظامی یا جانشین وی؛
ج- معاون ذی‌ربط سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی یا جانشین وی؛
د- معاون ذی‌ربط سازمان حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی یا جانشین وی؛
هـ- نمایندۀ سازمان قضایی نیروهای مسلح.»
با توجه به مطالب فوق، اعمال تنبیهات چهارگانه محرومیت از ترفیع، تنزیل درجه یا رتبه، معافیت و اخراج از خدمت مستلزم رعایت تشریفات خاص طرح وضعیت خدمتی در هیئت‌های رسیدگی به تخلفات کارکنان ناجاست. برای اعمال تنبیهات اشاره شده، فرمانده، رئیس یا مدیر پس از مشاهده تخلف از سوی کارکنان جمعی؛ (برای مثال ضرب و جرح متهم یا مظنونان)، در صورتی‌که تشخیص دهد، تخلف ارتکابی مستلزم یکی از تنبیهات چهاگانه مذکورمی‌باشد، باید مراتب را از طریق سلسله‌مراتب به فرمانده انتظامی استان یا مسئولان رده‌های هم‌تراز منعکس کند و در صورتی‌که آنان نیز فرد را مستحق یکی از تنبیهات مذکور بدانند، موضوع را با ذکر دلایل و مستندات لازم و پیشنهاد تنبیه مناسب (محرومیت از ترفیع، تنزیل درجه یا رتبه، معافیت یا اخراج از خدمت) به دبیرخانه هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات کارکنان ناجا منعکس نماید. دبیرخانۀ هیئت بدوی پس از بررسی مدارک رسیده و کسب نظر فرمانده نیروی انتظامی اقدام به تعیین نوبت رسیدگی می‌کند. دعوت از شخص متخلف جهت استماع دفاعیات در جلسۀ رسیدگی الزامی است و باید حداقل یک هفته قبل موضوع تخلف و تاریخ تشکیل جلسه به وی ابلاغ شود و در صورتی‌که متخلف دوبار بدون عذر موجه (به تشخیص هیئت) در جلسه حضور نیابد، غیابی به پرونده رسیدگی و اتخاذ تصمیم خواهد شد؛ (تبصرۀ ۶ مادۀ ۱۲۱ قانون استخدام ناجا) همچنین دبیرخانۀ هیئت مکلف است حداقل یک هفته قبل از تشکیل جلسۀ رسیدگی، موضوع تخلف و دلایل مربوط و خلاصۀ پرونده و سوابق کارکنان متخلف را به تمامی اعضای هیئت اعلام نماید(تبصرۀ ۷ مادۀ ۱۲۱ قانون استخدام ناجا).
اعضای هیئت پس از تشکیل جلسه و بررسی موضوع مکلف‌اند اولاً وقوع تخلف و انتساب آن را به فرد مورد نظر احراز نمایند و در مرحلۀ بعد، عمل ارتکابی را با یکی از عناوین مندرج در بندهای هفده‌گانۀ جدول شمارۀ ۴ آیین‌نامۀ انضباطی تطبیق دهند و در نهایت تصمیم مقتضی را اتخاذ نمایند. تصمیمات هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات با اکثریت آرا معتبر است و در خصوص تنبیهات محرومیت از ترفیع و تنزیل موقت درجه یا رتبه، قطعی می‌باشد. تصمیمات هیئت بدوی رسیدگی در خصوص اعمال تنبیهات تنزل دائم درجه یا رتبه، معافیت و اخراج از خدمت ظرف یک‌ماه از تاریخ ابلاغ قابل اعتراض است و چنانچه در این مدت متخلف اعتراض نکند، قطعی می‌گردد(تبصرۀ ۹ مادۀ ۱۲۱ قانون استخدام ناجا).
کارکنانی که رأی به معافیت یا اخراج از خدمت آنان صادر می‌گردد از تاریخ ابلاغ رأی تا زمان انفکاک از نیرو یا رسیدگی در هیئت تجدید نظر منتظر خدمت می‌شوند و چنانچه توسط هیئت تجدید نظر در خدمت ابقا شوند ایام انتظار خدمت به انتساب تبدیل می‌گردد(تبصرۀ ۱۲ مادۀ ۱۲۱ قانون استخدام ناجا).
برابر مادۀ ۱۲۲ قانون استخدام ناجا و تبصرۀ ذیل آن، کارکنان معترض به تصمیمات غیر قطعی هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات کارکنان ناجا، ظرف یک‌ماه از تاریخ ابلاغ تصمیم هیئت، باید اعتراض کتبی خود را با ذکر ادله و به انضمام مدارک لازم به دبیرخانۀ هیئت رسیدگی تسلیم یا با پست سفارشی ارسال نمایند. هیئت تجدیدنظر پس از بررسی اعتراض‌های واصله ممکن است تصمیم هیئت بدوی را تأیید یا نقض کند و تنبیهات خفیف‌تر یا حتی ابقا در خدمت را بدون اعمال هیچ‌گونه تنبیه برای فرد در نظر بگیرد. تصمیمات هیئت تجدید نظر با اکثریت اعضاء معتبر و قطعی است. هیئت تجدیدنظر از اعضای زیر تشکیل می‌گردد:
الف- جانشین فرمانده کل قوا در امور نیروی انتظامی درصورت تعیین؛
ب- فرمانده نیروی انتظامی یا جانشین وی؛
ج- رئیس سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی یا جانشین وی؛
د- رئیس سازمان حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی یا جانشین وی؛
هـ- رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح یا جانشین وی.
همان‌گونه که قبلاً اشاره کردیم، ضرب و جرح متهمان و مظنونان حسب مورد با یکی از بندهای ۷ و ۱۴ جدول شمارۀ ۴ آیین‌نامۀ انضباطی قابل انطباق می‌باشد که برای هردو بند مورد اشاره، تنبیهات چهارگانه (محرومیت از ترفیع، تنزیل درجه یا رتبه، معافیت از خدمت و اخراج) پیش‌بینی شده است؛ البته میزان محرومیت از ترفیع قابل اعمال در خصوص بند ۷ حداکثر ۹ ماه در زمان صلح و ۱۲ ماه در زمان جنگ و در خصوص بند ۱۴ حداکثر ۱۸ ماه در زمان صلح و ۲۱ ماه در زمان جنگ و میزان تنزیل درجه یا رتبۀ قابل اعمال نیز در خصوص بند ۷ حداکثر ۳ ماه در زمان صلح و ۴ ماه در زمان جنگ و در ارتباط با بند ۱۴ حداکثر ۳۰ ماه در زمان صلح و ۳۶ ماه در زمان جنگ است.

۲-۵-وظایف و اختیارات ضابطین دادگستری

وظایف ضابطین دادگستری کشف جرم، تعقیب و دستگیری مجرمان و تحقیق از آنان است که این وظایف باید با رعایت قوانین و مقررات و به‌صورت شفاف و مشخص انجام شود و از هرگونه اعمال سلیقه شخصی و سوء‌استفاده از قدرت خودداری گردد؛ زیرا نه‌تنها نتایجی که تحت تأثیر شکنجه و آزار و اذیت به‌دست می‌آید فاقد اعتبار است؛ بلکه با متخلفان از طریق مراجع صالح برخورد جدی خواهد شد. تحقیقات، کاری پیچیده و فنی است که مأموران تحقیق مجرب با بهره گرفتن از قواعد علمی و تجربی، جرم را کشف می‌کنند، بدیهی است مجرمان با تعارف و خواهش اقرار نمی‌کنند و از این راه نمی‌توان پی به واقعیت برد. باید از تکنیک‌های خاص استفاده کرد و مسئله را از راه کشف علمی و تجارب پلیسی حل نمود. کوچکترین ضعف، نقص و بی توجهی در این مرحله در نهایت منجر به تضییع حقوق متهم و سرایت خشونت بلاوجه به سازمان پلیس می‌شود(عباسلو:۱۳۸۸، ص۸۴).

۲-۵-۱-تکالیف هفت‌گانه ضابطین دادگستری

۲-۵-۱-۱- اعلام وقوع جرم

بر اساس ماده ۳۵ آیین دادرسی کیفری مصوب۱۳۹۲ « ضابطان دادگستری مکلفند در اسرع وقت و در مدتی که دادستان یا مقام قضائی مربوط تعیین می‌کند، نسبت به انجام دستورها و تکمیل پرونده اقدام نمایند.
تبصره. چنانچه اجرای دستور یا تکمیل پرونده میسر نشود، ضابطان باید در پایان مهلت تعیین شده، گزارش آن را با ذکر علت برای دادستان یا مقام قضائی مربوط ارسال کنند».
ماده ۵۷۰ قانون تعزیرات مصوب۱۳۷۵«هر یک از مقامات و مأموران وابسته به نهادها و دستگاه های دولتی که بر خلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم نماید علاوه بر انفصال از خدمت و محرومیت یک تا پنج سال از مشاغل حکومتی به حبس از دو ماه تا سه سال محکوم خواهد شد».

۲-۵-۱-۲- جلوگیری از فرار، اختفا و تبانی متهم

ضابطین دادگستری برای جلوگیری از فرار، اختفای متهم و تبانی او اقدامات لازم را انجام می‌دهند که مهم‌ترین آنها جلب متهم است و زمانی محقق می‌شود که راه دیگری برای جلوگیری از فرار متهم نباشد، هرگونه اقدام خارج از شرح وظایف قانونی شامل مجازات مقرر در ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامی خواهد شد(خالقی، ۱۳۹۴، ص۵۲).

۲-۵-۱-۳- حفظ آثار و دلایل جرم

ماده ۱۴۷ آیین دادرسی کیفری مصوب۱۳۹۲ در خصوص حفظ آثار و دلایل جرم بیان می‌دارد: « آلات و ادوات جرم، از قبیل اسلحه، اسناد و مدارک ساختگی، سکه تقلبی و تمامی اشیائی که حین بازرسی به دست می‌آید و مرتبط با کشف جرم یا اقرار متهم باشد توقیف می شود و هر یک در صورتمجلس توصیف و شماره گذاری می گردد. آنگاه در لفاف یا مکان مناسب نگهداری و رسیدی مشتمل بر ذکر مشخصات آن اشیاء به صاحب یا متصرف آنها داده می شود. مال توقیف شده با توجه به وضعیت آن در محل مناسبی که از طرف دادگستری برای این منظور تعیین می شود، نگهداری می گردد.
تبصره. شیوه نگهداری اموال و پرداخت هزینه های مربوط که از محل اعتبارات قوه قضائیه است، به موجب آیین نامه ای است که ظرف سه ماه از تاریخ لازم الاجراء شدن این قانون توسط وزیر دادگستری تهیه می شود به تصویب رئیس قوه قضائیه می‌رسد».

۲-۵-۱-۴- تحقیق از شاکی و بازجویی از متهم

ضابطین دادگستری صلاحیت تحقیق از شاکی و بازجویی از متهم را در جرایم مشهود و غیر مشهود دارند(همان، ص۱۳۲).

۲-۵-۱-۵- اجرای دستورات مقام قضایی

برابر ماده ۳۵ آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲« ضابطان دادگستری مکلفند در اسرع وقت و در مدتی که دادستان یا مقام قضائی مربوط تعیین می‌کند، نسبت به انجام دستورها و تکمیل پرونده اقدام نمایند.
تبصره – چنانچه اجرای دستور یا تکمیل پرونده میسر نشود، ضابطان باید در پایان مهلت تعیین شده، گزارش آن را با ذکر علت برای دادستان یا مقام قضائی مربوط ارسال کنند».
برابر ماده ۶۳ قانون فوق الذکر« تخلف از مقررات مواد (۳۰)، (۳۴)، (۳۵)، (۳۷)، (۳۸)، (۳۹)، (۴۰)، (۴۱)، (۴۲)، (۴۹)، (۵۱)، (۵۲)، (۵۳)، (۵۵)، (۵۹) و (۱۴۱) این قانون توسط ضابطان، موجب محکومیت به سه ماه تا یک سال انفصال از خدمات دولتی است».
همه کارکنان نیروی انتظامی، نخست به وظایف پلیس اداری مشغولند، لیکن بعضی از آنان، علاوه بر وظیفه پلیس اداری، به امر پلیس قضایی نیز می پردازند. لذا در مواقعی که جرمی اتفاق نیفتاده است و پلیس در حال انجام وظیفه اداری خود برای پیشگیری از وقوع جرم است، در برخورد با مقامات، تابع سلسله مراتب اداری است، اما هنگامی که جرمی واقع شود، وظیفه کارکنان ناجا درباره مراحل مقدماتی کشف جرم و در برخورد با مقامات، اطاعت از دستور مقام قضایی است(مهابادی، ۱۳۸۹، ص۴۵).

۲-۵-۱-۶- ابلاغ اوراق قضایی

ابلاغ اوراق قضایی (احضارنامه، اخطاریه، حکم جلب، قرارها، آرای دادگاه‌ها و …) نیز از جمله وظایفی است که قانونگذار به استناد ماده ۱۷۲ آیین دادرسی کیفری مصوب۱۳۹۲ بر عهده ضابطین دادگستری قرار داده است. نکته دیگری که باید در حین رسیدگی به پرونده، بدان توجه داشت، این است که چنانچه اوراقی به عنوان احضاریه و یا احضارنامه در مراجع انتظامی تهیه و از آن استفاده گردد، باید محلی را برای درج دستور مقام قضایی و یا مستند قانونی تعبیه کرد؛ یعنی مخاطب با هر عنوان، باید بداند که احضار او از سوی ضابطین دادگستری، متکی به دستوری است که مقام قضایی صادر کرده و یا حسب اختیاری بوده که قانون در جرایم مشهود به او اعطا کرده است. پس به این نتیجه رسیدیم که تحقیقات مقدماتی باید زیر نظر مقام قضایی صادرکننده دستور باشد(مهابادی، ۱۳۸۹، ص۵۸).

۲-۵-۱-۷- اجرای احکام دادگاه‌ها

اجرای احکام دادگاه‌ها با توجه به نوع احکام (حقوقی – کیفری) به دو دسته تقسیم می‌شوند:
الف. اجرای احکام حقوقی: این ‌کار توسط دادورزها (مأموران اجرا) انجام می‌گیرد و وظیفه ضابطین دادگستری در این خصوص همکاری و برقراری نظم و آرامش است. ماده ۱۳ قانون اجرای احکام مدنی اذعان می‌دارد:« اگر دادگاه دادورز (‌مأمور اجرا) نداشته باشد و یا دادورز (‌مأمور اجرا) به تعداد کافی نباشد می‌توان احکام را به وسیله مدیر دفتر یا‌کارمندان دیگر دادگاه یا مأمورین شهربانی یا ژاندارمری اجراء کرد».
ماده ۱۴ قانون فوق بیان می دارد«در صورتی که حین اجرای حکم نسبت به دادورزها (‌مأمورین اجرا) مقاومت یا سوء رفتاری شود می‌توانند حسب مورد از مأمورین‌شهربانی، ژاندارمری و یا دژبانی برای اجرای حکم کمک بخواهند، مأمورین مزبور مکلف به انجام آن می‌باشند».
ب.اجرای احکام کیفری: آرای صادره از دادگاه‌های کیفری به دو دسته تقسیم می‌شود:
دسته اول: آرایی که در محکومیت متهم صادر می‌شود و مجازاتی مانند حبس، جزای نقدی، شلاق، تبعید، و … را در پی دارد که مسئولیت اجرای آن بر عهده دادگاه بوده و ضابطین دادگستری نیز مکلف به اجرای دستورات مراجع قضایی (در مقام اجرای احکام) می‌باشند. ماده ۴۹۶ آیین دادرسی کیفری مصوب۱۳۹۲ در این‌باره می‌گوید: «تمام ضابطان دادگستری، نیروهای انتظامی و نظامی، مقامات و مستخدمان وزارتخانه‏ها، مؤسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی و سازمان‌ها و نهادهایی که شمول قانون بر آنان مستلزم ذکر یا تصریح نام است، در حدود وظایف خود مکلفند دستور قاضی اجرای احکام کیفری را در مقام اجرای رأی که مرتبط با اجرای آن است رعایت کنند. متخلف از مقررات این ماده، علاوه بر تعقیب انتظامی و اداری، به مجازات مقرر قانونی نیز محکوم می شود».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]




بعد از جنگ جهانی دوم به مدت تقریباً۴۰ سال ژئوپلتیک به عنوان یک مفهوم و یا روش تحلیل، به علت ارتباط آن با جنگ‎های نیمه اول قرن بیستم منسوخ گردید، هر چند ژئوپلیتیک در این دوره از دستور کار دولت ها در مفهوم قبلی خود خارج شد، اما همچنان در دانشگاهها تدریس می­شد. برای تبدیل شدن نقش فعال جغرافیا در تعریف ژئوپلیتیک به نقش انفعالی سه دلیل عمده قابل ذکر است:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اول اینکه جغرافیدانان بعد از شکست آلمان در جنگ، ژئوپلیتیک خاص آلمان را مقصر اصلی عنوان کردند و سیاست‎های آلمان نازی را متأثر از این مکتب می‎دیدند. خود را از مطالعات در مقیاس جهانی کنار کشیده، توجه خود را به دولت ها و درون مرزهای سیاسی بین المللی معطوف داشتند و واژه ژئوپلیتیک بر چسب غیر علمی‎به خود گرفت و از محافل علمی‎و دانشگاهی طرد شد.دلیل دیگری که موجب افول نقش جغرافیا در جنگ سرد شد ظهور استراتژی باز دارندگی هسته ای بود. توانایی پرتاب سلاح‎های هسته ای بوسیله هواپیما و موشک به فاصله‎های دور،باعث شد که دیگر نه فاصله و نه عوامل جغرافیایی مثل ناهمواری ها و اقلیم چندان مهم تلقی نمی‎شدند. دلیل سوم، ظهور ایدئولوژی به عنوان عامل تعیین کننده ی جهت گیری سیاست ها بود. ژئوپلیتیک جنگ سرد و ژئوپلیتیک عصر هسته ای از مشخصات دوره افول ژئوپلتیک هستند (زین العابدین، ۱۳۸۹ : 13).
۲-۱-۳- دوره احیا
بعد از پایان جنگ جهانی دوم جغرافیدانان شرمنده شدند و از آن پس تلاش نمودند جغرافیدانانی که ژئوپلیتیک را در اختیار آلمان نازی (هیتلر) گذاشته اند،کنار گذارند، و نتیجه اینکه حدود ۴۰ سال ژئوپلیتیک طرد شد. تا اینکه در دهه 1980 در جنگ ویتنام[2] و کامبوج[3] بر سر تصاحب منطقه ی مکنگ[4]، گر چه هر دو کشور از بلوک شرق بودند، ایدئولوژی نتوانست جنگ را از بین ببرد. بنابراین، در گزارش این مناقشه و روابط دو کشور، مجدداً از مفهوم ژئوپلتیک استفاده شد و سپس کسینجر[5] بصورت تفننی از واژه ی ژئوپلیتیک در مسائل جهان استفاده نمود. علاوه بر آن در جنگ ایران و عراق (1988-1980) و اشغال کویت توسط عراق (1991-1990 ) و به ویژه سقوط پرده آهنین در اروپا از سال 1989 موجب پر رنگ تر شدن این مفهوم شد و به خصوص فروپاشی شوروی (سابق) و برجسته شدن ملیت ها این مفهوم را به صورت یک مفهوم کلیدی در عرصه بین المللی قرار داد (زین العابدین،۱۳۸۹ :۲۸).
در حالیکه نامداران جغرافیای سیاسی چون ریچارد هارتشورن و استیفن جونز سخت در تلاش شکوفا ساختن جغرافیای سیاسی در جهان دوران میانه ی قرن بیستم شدند و سیاستمدارانی چون هنری کیسینجر واژه ژئوپلیتیک را دوباره به زبان روزمره سیاسی نیمه دوم قرن بیستم باز گرداند، جهانی اندیشانی چون ژان گاتمن و سوئل کوهن پیروزمندانه جهانی اندیشی جغرافیایی(ژئوپلتیک) را به بستر اصلی مباحث دانشگاهی باز گرداندند.در این زمینه ژان گاتمن[6] با طرح تئوری «آیکنوگرافی[7]– سیروکولاسیون[8]» «حرکت» را در مباحث ژئوپلیتیک در معرض توجه ویژه قرار داد و عوامل روحانی یا عامل «معنوی» را در جهانی اندیشی «اصل» یا «مرکز» دانست و «ماده» یا «فیزیک» را تأثیر گیرنده قلمداد کرد (مجتهد زاده،۱۳۸۶:۹۶).
سائول بی کوهن می‎گوید: موضوعات ژئوپلیتیکی مهمتر از آن بودند که جغرافیدانان آنها را کنار بگذارند و اکنون خیلی از جغرافیدانان با یک تأخیر به او ملحق شده اند و از باز گشت و تجدید حیات ژئوپلتیک به اندازه او استقبال کرده اند.
2-2-رویکردهای جدید ژئوپلیتیک
همه نظریه‎های ژئوپلیتیکی جنبه ژئواستراتژیکی داشته و برای کسب قدرت بر فضای جغرافیایی تأکید داشتند. اما پس از پایان جنگ سرد و با مطرح شدن نظام نوین جهانی بسیاری از دیدگاه های ژئوپلیتیکی جنبه ی کمی‎پیدا کرد و حتی بعضی از این دیدگاه ها در عالم سایبر اسپیس مطرح شدند. در نظام نوین جهانی عده ای در تحلیل ژئوپلیتیکی خود، رویکرد انرژی را مد نظر قرار دادند،عده ای به مسائل زیست محیطی معتقد بودند، بعضی فرهنگ را عامل اصلی ژئوپلیتیک دانستند و بالاخره، عده ای مسائل ژئواکونومی‎را در تحلیل ژئوپلیتیکی خود مورد توجه قرار دادند. می‎توان گفت که معیار‎های قدرت که نظامی‎گری بود، به طور کلی جای خود را با معیار‎های مذکور تغییر داد. یعنی، قبل از پایان جنگ سرد، معیار اصلی قدرت نظامی‎گری بوده و تمام عوامل اقتصادی، اجتماعی به صورت ابزار مورد توجه بوده است.به علاوه مشخصه ی اصلی ژئوپلیتیک دوره جنگ سرد جهان دو قطبی، جهان سوم و کشورهای عدم تعهد بودند، اما در نظریه ی جدید ژئوپلیتیکی، جهان چهارم مطرح است (زین العابدین، ۱۷۱:۱۳۸۹).
۲-2-۱-رویکرد نظم نوین جهانی
اولین بارجورج بوش پدر[9] رئیس جمهور اسبق آمریکا در جریان جنگ خلیج فارس در1990م نظام نوین جهانی[10] را مطرح نمود. و در سال 1991 پس از مذاکرات خود در هلسینکی[11] با گورباچف[12] و مارگارت تاچر[13]، رهبران اروپا، سازمان ملل متحد،کشورهای عربی به ویژه خلیج فارس و سایر هم پیمانان خود، نظریه نظام نوین جهانی خود را اعلام نمود (حافظ نیا،۵۳:۱۳۸۵).
این نظام دیدگاه‎های جدید آمریکا را بیان می‎کند. با فروپاشی نظام سیاسی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و از بین رفتن رقابت قدرت ها، جهان از این پس صاحب نظام نوینی شود که بر قدرت همه جانبه آمریکا استوار است. قدرت و سلطه آمریکا بر جهان بدون تسلط بر خلیج فارس ممکن نبود. نظام نوین جهانی طرحی جدید برای سلطه بر مناطق مهم جهان توسط آمریکا بود. این نظام به رغم عنوان گول زننده آن، شکل جدیدی از استعمار نو است که جهان را به سوی مخاصمه و تلاطم سوق می‎دهد. جورج بوش پدر نظم نوین جهانی را این چنین تعریف می‎کند: «نظم نوین جهانی می‎گوید که بسیاری از کشورها با سوابق متجانس و همراه با اختلافات، می‎توانند دور هم جمع شوند تا از اصل مشترکی پشتیبانی کنند و آن اصل این است که شما با زور کشور دیگری را اشغال نکنید…» اما آمریکائیها از زمان پی ریزی چنین نظریاتی، کمترین توجهی به آنچه خود معتقدند نداشته اند و تعبیر «نوام چامسکی» نظم نوین جهانی تعبیر تازه ای از توسل به زور و انقیاد مضاعف ملت ها است.تمام ابعاد نظم نوین جهانی بر پایه منافع و توسعه طلبی آمریکا استوار است در عصر نظم نوین جهانی، ثبات و امنیت تقریباً به طور کامل برای هیچ کشوری- حتی آمریکا- وجود ندارد.
2-2-2-رویکرد ژئواکونومی
پایه و اساس ژئواکونومی‎استدلالی است که از طرف ادوارد لوتویک[14] ارائه شده است. او خبر از آمدن نظم جدیدبین المللی در دهه نود می‎داد که در آن ابزار اقتصادی جایگزین اهداف نظامی‎می‎شوند. به عنوان وسیله اصلی که دولت ها برای تثبیت قدرت و شخصیت وجودی شان در صحنه بین المللی به آن تأکید می‎کنند و این ماهیت ژئواکونومی‎است (عزتی،۱۰۷:۱۳۸۸)
ژئواکونومی‎عبارت ازتحلیل استراتژی­ های اقتصادی بدون درنظر گرفتن سودتجاری،که ازسوی دولتها اعمال می­ شود،به منظورحفظ اقتصادملی یا بخشهای حیاتی آن وبه دست آوردن کلیدهای کنترل آن ازطریق ساختارسیاسی وخط مشیهای مربوط به آن پرداخت. (عزتی،1387: 110)
ژئواکونومی‎رابطه بین قدرت و فضا را مدّ نظر دارد و هدف اصلی آن کنترل سرزمین و دستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای اقتصادی فناوری و بازرگانی است بدین ترتیب به نظر می‎رسد مفاهیم ژئواکونومی‎در رویارویی با مسائل قرن 21 از کارآیی مناسبی در مقیاس جهانی برخوردار خواهد بود (واعظی،1388 :32)
ژئواکونومی‎رابطه بین قدرت وفضا را بررسی می‎کند. فضای بالقوه ودرحال سیلان همواره حدود ومرزهایش درحال تغییروتحول است،ازاین رو آزادازمرزهای سرزمین وویژگیهای فیزیکی ژئوپلیتیک است.درنتیجه تفکر ژئواکونومی‎شامل ابزارآلات لازم وضروری است که دولت می‎تواندازطریق آنها به کلیه اهدافش برسد.(عزتی،1387: 110)
ژئواکونومی‎و ژئوپلیتیک دارای تفاوتهای اساسی با هم می‎باشند،اول اینکه ژئواکونومی‎محصول دولت ها وشرکتهای بزرگ تجاری با استراتژیهای جهانی است درحالی که این خصیصه در ژئوپلیتیک نیست. نه دولت ونه شرکتهای تجاری هیچ نقشی درژئوپلیتیک ندارندبلکه یکپارچگی اتحادیه ها،منافع گروهی وغیره برپایه نمونه‎ های تاریخی با عملکردی نامرئی دراستراتژیهای ژئوپلیتیکی پایه واساسی برای همه صحنه‎های ژئوپلیتیکی هستند.
دوم اینکه هدف اصلی ژئواکونومی‎کنترل سرزمین ودستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای تکنولوژی وبازرگانی است. ازلحاظ کاربردی بایدگفت که مفهوم وعلم ژئوپلیتیک می‎تواند درنشان دادن راه وروش‎هایی برای پایان دادن به نزاعها ودرگیری ها ودرمجموع اختلافات نقش اساسی داشته باشددرحالی که ژئواکونومی‎ازچنین ویژگی برخوردارنیست(عزتی،1387: 112)
2-2-3- رویکرد ژئوکالچر
ژئوکالچر یا ژئوپلیتیک فرهنگی فرایند پیچیده ای از تعاملات قدرت،فرهنگ، و محیط جغرافیایی است که طی آن فرهنگها همچون سایر پدیده‎های نظام اجتماعی همواره در حال شکل­ گیری، تکامل،آمیزش، جابجایی در جریان زمان و در بستر محیط جغرا فیایی کره زمین اند.به عبارت دیگر ژئوکالچر ترکیبی از فرایند ‎های مکانی – فضایی قدرت فرهنگی میان بازیگران متنوع و بی شماری است که در لایه‎های مختلف اجتماعی و درعرصه محیط یکپارچه سیاره زمین به نقش آفرینی پرداخته و در تعامل دائمی‎با یکدیگر بسر می­برندو بر اثر همین تعامل مداوم است که در هر زمان چشم انداز فرهنگی ویژه خلق می‎شود.از این رو ساختار ژئو کالچر جهانی بیانگر موزاییکی از نواحی فرهنگی کوچک و بزرگی است که محصول تعامل‎های مکانی – قضایی قدرت فرهنگی اند که در طول و موازات یکدیگر حرکت می‎کنند (دیلمی‎معزی،2:1387).
ژئوکالچر پدیده ای است که بر شالوده نظام اطلاع رسانی نوین و یا صنایعی استوار است که به تولید محصولات فرهنگی مبادرت می‎ورزد وظیفه این صنایع تولید انبوه محصولات فرهنگی است. نظام سلطه فرهنگی در جهان کنونی در کنار نظام سلطه اقتصادی یا سیاسی از عناصر اصلی نظام ژئوپلیتیک جهانی می‎باشند. امروزه منطق حاکم بر فرایند‎های ژئوکالچر جهانی بر اشکال پیچیده و تکامل یافته تر شیوه‎های رقابتی مبتنی است. این فرایند در عین نافذ بودن، مدام در تکامل می‎باشد
پدیده‎های فرهنگی به دلیل خصیصه‎های مکانی شان همواره میل به ثبات و پایداری در مقابل نوآوری ها دارند که می‎توان به تلاش جوامع سنتی و حفظ میراث فرهنگی و آداب و سنن و نمادهای تاریخی و … اشاره کرد. از طرفی الگوهای تمدنی به واسطه ماهیت فضائیشان در جهت سرعت بخشیدن به تغییرات فرهنگی و زدودن مرزهای قراردادی هستند(حیدری،۱۳۸1 :۱۶۸).
۲-2-4- رویکرد ژئوپلیتیک زیست محیطی
مسایل ژئوپلیتیک زیست محیطی از اواخر قرن بیستم به موضوع اصلی فعالیت­ها و نگرانی­ها بین گروه‎های انسانی و بازیگران ملی و فراملی در سطوح منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. محیط زیست بشری در سطوح محلی، ملی، منطقه ای و جهانی دستخوش مخاطرات گردیده است. این مخاطرات در سه بعد: کاهش و کمبود منابع، تخریب منابع و آلودگی محیط زیست تجلی یافته است. از دید ژئوپلیتیک، کمبود منابع زیست محیطی یا محروم کردن انسانها از زیستن در مکان مورد علاقه آنها رقابت و کنش متقابل بین گروه‎های انسانی و بازیگران سیاسی در سطوح مختلف را در پی دارد.(www.civilica.com).
طی چند دهه گذشته، افزایش جمعیت، گسترش دامنه مداخلات بشر در طبیعت برای تأمین نیازهای فزاینده از منابع کمیاب طبیعی، گسترش رویکرد سودانگاری در غالب طرح‎های توسعه ای، بی پروایی نسبت به جستار پایداری محیط زیست در ساخت سازه ها و زیر ساخت ها و مانند آن،پیامدهای ناگواری همانند گرمایش کروی، ویرانی لایه ازن، پدیده ال نینو، طوفانهای سهمگین، بالا آمدن سطح آب دریاها، گسترش گازهای گلخانه ای، خشکسالی، سیل، فرو نشست زمین، کاهش آب شیرین، بیابان زایی، کاهش خاک مرغوب، آلودگی هوا، باران‎های اسیدی، جنگل زدایی و نابودیت تنوع زیستی، نشانه‎هایی از جهانی شدن پیامدهای فروسایی محیط زیست در سطح فروملی و فراملی و جهانی بودن بوده اند. تداوم وضعیت موجود،آینده زیست و تمدن فراروی بشر را مبهم و نامطمئن کرده است.نگرانی از این وضعیت به همراه شرایط نا مطلوب کنونی، در طرح رویکردهایی همانند امنیت زیست محیطی، ژئوپلیتیک انتقادی، ژئوپلیتیک زیست محیطی، توسعه پایدار بسیار اثر گذاشت. با توجه به این که مفهوم «جهان» از مقیاس‎های مطالعاتی دانش یاد شده است، مرزهای محلی و ملی را در نوردیده اند، محیط زیست سویه ای ژئوپلیتیک یافته است (کاویانی،۱۳۹۰: ۸۵).
2-2-5-رویکرد ژئوپلیتیک انتقادی
در مورد ماهیت و چیستی ژئوپلیتیک انتقادی نظریه‎های مختلفی ارائه شده است. عده ای از نظریه پردازان، ژئوپلیتیک انتقادی را در مقایسه با ژئوپلیتیک سنتی، که به دلیل سوء استفاده از شواهد جغرافیایی به نفع مقاصد امپریالیستی لکه دار گردیده، از لحاظ علمی‎مستقل و بی طرفانه می‎دانند که می‎تواند با دیدگاهی متعالی به امور جهانی نگریسته و تحقیق عینی بپردازد(مویر،220:1379). عده ای را باور بر این است که ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاست­های پنهان دانش ژئوپلیتیک است (میرحیدر،42:1386)
از اوایل1970، شاهد ظهوررویکردی نوین به نام «ژئوپلیتیک انتقادی[15]»هستیم.دانشمندان ژئوپلیتیک چون اتوتایل[16] ومیشل فوکو را می‎توان ازپیشگامان این حرکت نوین دانست. این دانشمندان به طور همزمان، هم از ژئوپلیتیک انتقاد کردند و هم خود از اندیشمندان این عرصه بودند. این افراد، سیاست اندیشمندانه خود را بر «ضد ژئوپلیتیک» تعریف کرده و با وجود این، در چارچوب زیر بنایی مفاهیم ژئوپلیتیک کار می‎کردند (مویر،۳۷۸:۱۳۷۹).
محققین ژئوپلیتیک انتقادی تمایل دارند بجای تمرکز بر شناسایی عوامل جغرافیایی مؤثر بر شکل گیری قدرت دولتها و سیاست خارجی ایشان، از یک سو دریابند که سیاستمداران چگونه «تصاویر ذهنی» خود را از جهان ترسیم نموده اند و این بینش ها چگونه بر تفاسیر آن ها از مکان‎های مختلف تأثیر می‎گذارند؟ ژئوپلیتیک انتقادی به عنوان نظریه ای نسبتاً جدید که توانسته است خود را بر اساس مؤلفه‎های حاکم میان بازیگران روابط بین الملل، نظام مند سازد، چارچوبی مناسب برای فهم ژئوپلیتیکی جدید، به دور از عناصر سختی هم چون مرز و مکان ایجاد کرده است. بر اساس فهم برخی از موضوعات، بدون توجه به بعضی مسائلی که طبق نظریات سنتی غیرمرتبط می‎نمودند، امری ناقص خواهد بود. از منظر ژئوپلیتیک انتقادی، استراتژی قدرت همیشه نیازمندبه کارگیری فضا وهمین سبب گفتمان می­باشد. (www.javanemrooz.com)
رویکرد انتقادی، کوشش منتقدانه برای کشف ساختارهای جامعه معاصر است که ضمن نقد زیربنایی رویکردهای رایج در شناخت جامعه به تبیین کاستی ها ی روش شناسی آنها می‎پردازند و شیوه‎های اثبات گرایی (پوزیتیوسیتی) را در مطالعه جامعه نقد می‎کند و بر این انگاره استوار است که صرف تجربه و روش‎های تجربی کافی نیست و نباید مطالعه جامعه را همسان با مطالعه طبیعت انگاشت. هدف نظریه پردازان مکتب انتقادی، ایجاد دگرگونی‎های فرهنگی و روشنگرانه برای کاهش نابرابری‎های جهانی، برقراری عدالت بین المللی، احترام به تفاوت ها و گرایش به ارزش‎های فرهنگی جدیدی است که بر فرایند تعامل موجود در صحنه‎های اجتماعی و تمدنی حاکم شود و تعامل و عمل را در چارچوب ارزشهای موجود رهبری کند (مشیر زاده،۱۳۸۴ :۲۲۱).
هر چند ژئوپلیتیک به مطالعه روابط متقابل جغرافیا، قدرت سیاست و کنش‎های ناشی از ترکیب آنها با یکدیگر می‎پردازد (حافظ نیا،۳۶:۱۳۸۵). اما امروزه گفتمان آن تابعی از چالش‎های برخاسته از «جهانی شدن‎های اقتصادی»، «انقلاب اطلاع رسانی» و«خطرات امنیتی جامعه جهانی» است (مجتهد زاده،۱۲۸:۱۳۸۱)و بالاخره ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاست‎های پنهان دانش ژئوپلیتیک است.مباحث ژئوپلیتیک مقاومت و آنتی ژئوپلیتیک از جمله مباحث مهم در پژوهش ها و نوشته‎های مربوط به ژئو پلیتیک انتقادی می‎باشد.این رویکرد توجهش را صرفاً به رویه سلطه ژئوپلیتیک معطوف نداشته بلکه به رویه دیگر ژئوپلیتیک که مقاومت می‎باشد بیشتر توجه می‎کند. و عاشورا به عنوان عالیترین و متعالی ترین صحنه ژئوپلیتیک مقاومت از چنان ماندگاری و جاودانگی برخوردار بوده و هست که امروزه و در قرن بیست و یکم وهزاره سوم نیز توان تحریک و به غلیان در آوردن جنبش‎های مقاومت را دارد. بسیاری از نهضت ها و مقاومت ها در دنیای اسلام و حتی غیر اسلام الگوی مقاومت خود را از عاشورا الهام گرفته اند. (باباخانی،38:1392)
2-3-اندیشه ملی گرایی
ملی گرایی مفهومی‎کاملا سیاسی دارد. این مفهوم به عنوان یک اندیشه و فلسفه سیاسی تلقی می­ شود. اندیشه‎ای که در هر ملتی ریشه در هویت ملی و میهن دوستی آن ملت دارد. در حالی که مفهوم میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند، ناسیونالیسم پدیده ای فلسفی و نوین محسوب می‎شود که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شده است. در این راستا هنگامی‎که جنگ جهانی اول و جنگ‎های بزرگ قبل از آن بیشتر با انگیزه میهن دوستی شروع شده بود، جنگ جهانی دوم حاصل برخورد اندیشه‎های ناسیونالیستی بود.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
ناسیونالیسم به وابستگی مردم یک منطقه که براساس یک احساس مشترک به وجود آمده گفته می­ شود این احساس مشترک ممکن است علل تاریخی، فرهنگی، نژادی، جغرافیایی و غیره داشته باشد. ناسیونالیسم در حقیقت ملاتی است که گروه‎های مختلف را به هم پیوند داده و واحدی به نام ملت را به وجود می‎آورد. (روشن و فرهادیان،242:1385)
میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند. ناسیونالیسم یا ملی گرایی مفهومی‎کاملاً سیاسی است که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شد. از نظر واژه شناسی ناسیونالیسم از ریشه ناسی(Nasci)آمده است این واژه لاتین متولد شدن معنی می‎دهد و نظریه تکاملی ایده ناسیونالیسم را تأیید می‎کند.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
اگر ناسیونالیسم بر مبنای برگشت به ارزشهای جاهلی و اساطیری باشد، ارتجاعی محسوب می‎شود و اگر بر مبنای یک احساس انسانی و فرهنگ خلاق باشد، مترقیانه خواهد بود. مفهوم ناسیونالیسم در قرن نوزدهم و بیستم به طور گسترده ای از اروپا به سایر نقاط و از جمله خاورمیانه انتشار یافت. افکار ناسیونالیستی به دلایلی چند در نیمه دوم قرن نوزدهم در خاورمیانه، گسترش یافت.
اول: افتتاح مدارس جدید درمصر، لبنان وسوریه
دوم: اختراع چاپ که به دنبال خود آگاهی از امور سیاسی را افزایش داده و مشوق احیای فرهنگی- ادبی شد.
سوم: تجزیه امپراطوری‎های قدیم که به دنبال خود، خود مختاری گروه‎های ملی را به دنبال داشت.(درایسدل و بلیک،77:1386)
با شروع قرن بیستم ناسیونالیسم به یک قدرت عمده سیاسی در خاورمیانه تبدیل شد و تأثیرات آن زمانی به اوج خود رسید که ناسیونالیسم ترک، عرب، ایرانی و یهود به طور همزمان در این منطقه ظهور کردند، از عوامل اصلی که سبب بروز شکاف و اختلاف در میان شیعیان منطقه خاورمیانه شده، اندیشه‎های ناسیونالیستی پیروان این مذهب در کشورهای مختلف می‎باشد. تنوع نژادی و قومی‎شیعیان ساکن در منطقه خاورمیانه الهام بخش اندیشه‎های ناسیونالیستی در میان آنان گردیده و این امر واگرایی و فقدان وحدت مذهبی در بین آنان را به دنبال دارد. ویژگی عمومی‎ناسیونالیسم تأکید بر برتری هویت ملی بر دعاوی مبتنی بر طبقه، دین و مذهب است و بر این اساس عوامل زبانی، فرهنگی وتاریخی مشترک به همراه تأکید بر سرزمین خاص، هویت بخش گروهی از مردم می‎شود.
بدین ترتیب ایدئولوژی ناسیونالیسم با تأکید بر نژاد و زبان در جهان اسلام که مرکب از انواع زبانها و نژادها ی گوناگون است، یکی از عوامل اصلی واگرایی تلقی می‎گردد. تجارب تاریخی گویای این واقعیت است که حتی پان عربیسم از ادعای نهضت وحدت سراسری اعراب نتوانست در جوامع و کشورهای عربی ایجاد وحدت نماید و طی جنگهای اعراب اسرائیل و با شکست اعراب اعتبار خود را از دست داد. به طوری که در جریان جنگ 1991 آمریکا و متحدین با عراق برخی کشورهای عرب برای آزادی کویت به یک کشور دیگر عرب(عراق)، حمله ور شدند(صفوی،202:1387).
2-4-میهن خواهی
میهن خواهی یا وطن دوستی فلسفه سیاسی ویژه ای نیست، بلکه غریزه ای است که از حس اولیه ی تعلق داشتن به مکان و هویت ویژه ای آن و حس دفاع از منافع اولیه ی فردی در آن مکان ویژه ناشی می‎شود. گونه ی اولیه ی خودنمایی این غریزه کم و بیش در همه ی حیوانات قابل مشاهده است. بیشتر حیوانات محدوده‎های مشخصی را برای جولان دادن و منافع اختصاصی، فردی یا گروهی خود در نظر گرفته و به آن دلبستگی و تعلق می‎یابند و دخالت و تجاوز دیگران را در آن با سرسختی دفع می‎کنند. (مجتهدزاده،70:1381). مفهوم میهن از انگیزه‎های سیاسی دور است و از حد غریزه ی طبیعی خارج نمی‎شود. میهن خواهی یا میهن دوستی تا آن اندازه طبیعی و غریزی است که با تعلقات معنوی انسان درآمیخته و جنبه ی الهی به خود می‎گیرد و به گونه ی مفهوم مقدس خودنمایی می‎کند.
2-5- مفهوم ملت
جمع افرادی که از پیوندهای مادی و معنوی ویژه و مشخصی برخوردار باشند و با مکان جغرافیایی ویژه ای، «سرزمین سیاسی یکپارچه و جداگانه» همخوانی داشته باشند و حاکمیت حکومتی مستقل را واقعیت بخشند، ملت آن سرزمین یا کشور شناخته می‎شوند. بدین ترتیب ملت و ملیت پدیده‎های سیاسی هستند که در رابطه مستقیم با سرزمین واقعیت پیدا می‎کنند و این اصطلاحات در حالی که مباحث سیاسی هستند، جنبه ای کاملاً جغرافیایی به خود می‎گیرند. (مجتهدزاده،65:1381).
در زبان‎های اروپایی واژه ملت از کلمه(natio) مشتق شده و بر مردمانی دلالت دارد که از راه ولادت با یکدیگر نسبت دارند و از یک قوم و قبیله هستند. ملت به مجموعه ای از افراد ساکن در فضای جغرافیایی مشخص و محدود از حیث سیاسی اطلاق می‎شود که بر اساس عوامل و خصیصه‎هایی نظیر تبار، تاریخ، فرهنگ، دین، مذهب، سرزمین، قومیت، زبان و …نسبت به یکدیگر احساس همبستگی می‎کنند و خود را متعلق به یک ما می‎دانند.(حافظ نیا و همکاران،108:1389)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]




۱-۵-۱ روش­های نفوذی[۳]
۱-۵-۱-۱ روش چاهک
اساس این روش، نفوذ ماده ضد میکروب از حفره ایجاد شده در آگار به اطراف آن است. نفوذ این ماده موجب مهار رشد میکروارگانیسم تلقیح شده می­ شود. میانگین هاله­های مهاری رشد به عنوان معیاری از قدرت ضد میکروبی ماده مورد بررسی تلقی می­ شود.
۱-۵-۱-۲ سیلندر پلیت
در اینجا سیلندرهایی از جنس چینی یا فولاد ضد زنگ به عنوان مخزن ماده ضد میکروبی مورد استفاده قرار می­گیرند. پس از گرمخانه­گذاری، سیلندرها برداشته شده و میانگین قطر هاله­های رشد اندازه ­گیری می­شوند.
۱-۵-۱-۳ دیسک
این روش، مبتنی بر قرار دادن دیسک­های کاغذی حاوی ماده ضد میکروب بر سطح محیط کشت تازه تلقیح شده است.
۱-۵-۲ روش­های رقیق­سازی[۴]
در این روش از رقیق­کردن عامل ضد میکروبی به نسبت­های معیّن استفاده می­ شود و خود به دو روش تقسیم می­گردد:
۱-۵-۲-۱ روش رقت آگار
در این روش نمونه مورد بررسی در حلال مناسب حل می­شوند و یا به صورت سوسپانسیون در می ­آید سپس با محیط کشت آگاردار مخلوط می­ شود. نتایج به دست آمده از این روش عموما با نتایج حاصل از روش­های نفوذی و سایر روش­های رقیق­سازی مطابقت دارد. این روش سریع است و با بهره گرفتن از آن می­توان مقدار MIC[5] یک ترکیب را در برابر چند میکروارگانیسم به صورت هم­زمان تعیین کرد.
۱-۵-۲-۲ روش لوله یا رقت مایع
این روش بسیار دقیق است. در این روش رقت­های مختلف از عوامل ضد میکروبی را به همراه محیط کشت مایع و غلظت یکسانی از کشت باکتریایی را در لوله­های متوالی ریخته و پس از سپری شدن زمان لازم، رشد یا عدم رشد میکروارگانیسم­های مورد آزمایش را با توجه به غلظت عامل ضد میکروبی ارزیابی کرده و پایین­ترین غلظتی را که توانسته است از رشد میکروبی جلوگیری کند به عنوان MIC عامل ضد میکروبی در نظر می­گیرند. در این روش به­ دلیل تماس مستقیم ترکیب با میکروارگانیسم­ها، حتی اگر عصاره مورد بررسی انحلال­پذیری کمی در آب داشته باشد، اثر ضد میکروبی آن مشخص می­ شود.
۱-۶ بررسی میکروارگانیسم­های مورد استفاده
۱-۶-۱ تاریخچه میکروب­شناسی
کاشف دنیای میکروبی تاجری هلندی به­نام آنتونی وان لیون هوک[۶] (۱۷۲۳-۱۶۳۲) بود. مهم­ترین فعالیت اصلی لیون هوک همانا کشف دنیای میکروبی است که آن را معاصرینش انیمال کول[۷] یا حیوانک نامیدند. کلیه انواع میکروارگانیسم­های تک­یاخته­ای که امروز می­شناسیم از قبیل پروتوزوآ، آلگ­ها، قارچ­ها و باکتری­ ها اولین بار توسط لیون هوک تشریح شده است [۵۵].
۱-۶-۲ مورفولوژی باکتری­ ها
باکتری­ های کروی[۸] یا گرد[۹]
باکتری­ های باسیلی شکل[۱۰]، استوانه­ای[۱۱] یا میله­ای شکل[۱۲]
باکتری­ های مارپیچی[۱۳] و میله­ای خمیده [۵۶].
۱-۶-۳ استافیلوکک­ها
استافیلوکک­ها باکتری­ های کروی شکل گرم مثبتی هستند که معمولا به صورت اجتماعات نامنظم و به شکل خوشه انگور دور هم قرار می­گیرند. این باکتری­ ها از نظر متابولیکی فعال می­باشند و قابلیت رشد بر روی محیط­های کشت مختلفی را دارند. این باکتری­ ها کربوهیدرات را تخمیر می­ کنند و رنگدانه­هایی تولید می­ کنند که از سفید تا قهوه­ای پررنگ متغیر می­باشند. بعضی از این استافیلوکک­ها متعلق به فلور طبیعی پوست و غشاهای مخاطی انسان می­باشند و بعضی دیگر از این استافیلوکک­ها باعث ایجاد چرک، آبسه و انواعی از عفونت­های چرکی و حتی گند خونی­های[۱۴] شدید کشنده می­شوند. استافیلوکک­ها به سرعت به تعداد زیادی از عوامل ضد میکروبی مقاوم می­شوند و در حال حاضر مشکلات درمانی صعب العلاجی را ایجاد کرده ­اند [۵۷].
۱-۶-۳-۱ استافیلوکوکوس اورئوس[۱۵]
باکتری استافیلوکوکوس اورئوس از عوامل اصلی ایجاد عفونت­های بیمارستانی بوده که شیوع آن رو به گسترش است. این باکتری در ایجاد طیف وسیعی از بیماری­ها از جمله اندوکاردیت، استئومیلیت، پنومونی، سندروم شوک توکسیک، کورک یا دمل و غیره نقش دارد. بررسی­ها نشان داده است که بالغ بر ۲۵ تا ۳۰ درصد افراد در جوامع مختلف، ناقل باکتری استافیلوکوکوس اورئوس در بینی خود می­باشند که در بسیاری از موارد می­توانند به­عنوان منشا عفونت­های بعدی عمل نمایند [۵۸].
گسترش روزافزون سویه­های استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به آنتی­بیوتیک­ها نظیر وانکومایسین، یکی از معضلات بهداشتی است که باعث شده است مقدار آنتی­بیوتیک­های مؤثر و در دسترس، جهت درمان این عفونت­ها کاهش یافته و جامعه پزشکی را در کنترل این بیماری با مشکل روبرو نماید [۵۹].در ایران، فرانسه و تعدادی از کشورهای آمریکایی و آسیایی، مقاومت سویه­هایی از این باکتری به آنتی­بیوتیک وانکومایسین گزارش شده است [۶۴-۶۰].
اخیرا با توجه به اثرات جانبی آنتی­بیوتیک­های مصرفی و مقاومت تعدادی از سویه­های باکتری، نظیر سویه­های استافیلوکوکوس اورئوس در برابر آن­ها، به عملکرد ضد میکروبی عصاره­ها و ترکیبات طبیعی استخراج شده از گونه­ های مختلف گیاهی توجه زیادی شده است [۶۵].
۱-۶-۴ باسیلوس­ها
باسیل­های گرم مثبت اسپوردار شامل گونه­ های باسیلوس و کلستریدیوم می­باشند. این باسیل­ها در همه جا پراکنده­اند و از آن جایی که قادر به تشکیل اسپور هستند می­توانند در محیط برای سالیان متمادی باقی بمانند. جنس باسیلوس­ها شامل اشکال میله­ای شکل گرم مثبت هوازی بزرگی می­باشد که به­ صورت زنجیره­ای به ­دنبال همدیگر قرار می­گیرند. بیشتر اعضای این جنس، ارگانیسم­های ساپروفیت می­باشند که در خاک و آب و هوا و بر روی نباتات شیوع گسترده­ای دارند که برای نمونه می­توان از باسیلوس سرئوس و باسیلوس سابتیلیس نام برد [۵۷].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱-۶-۴-۱ باسیلوس سرئوس[۱۶]
مسمومیت غذایی که به وسیله باسیلوس سرئوس عارض می­گردد دو شکل مشخّص دارد، نوع استفراغ­آور که سمّ مربوط به آن در ظروف حاوی برنج بوده و نوع اسهال­زا که سمّ مربوط به آن در ظروف حاوی گوشت و سس می­باشند [۵۷]. باسیلوس سرئوس چند نوع آنتروتوکسین تولید می­ کند که مسمومیت ناشی از آن­ها از مسمومیّت ناشی از یک آلودگی غذایی بیشتر است. باسیلوس سرئوس همانند باسیل­های دیگر می ­تواند با عفونت­های کلینیکی فرصت طلب متعددی همراه شود و در اغلب موارد افتراق آلودگی سطحی با باسیل­ها از بیماری حقیقی که توسط این باسیل­ها به وجود می­آیند، بسیار مشکل است [۵۷].
۱-۶-۵ سالمونلاها
باکتری­ های گرم منفی سالمونلا تخمیرکننده لاکتوز نیستند اما متحرک و تولیدکننده گاز سولفید هیدروژن[۱۷] هستند. سالمونلاها هنگامی که از طریق دهان وارد شوند غالبا برای انسان و حیوانات بیماری­زا می­باشند. این باکتری­ ها از حیوانات و فرآورده ­های آن­ها به انسان منتقل شده و عفونت روده، عفونت منتشر و تب روده­ای (حصبه) ایجاد می­ کنند. سالمونلاها از نظر اندازه متفاوتند. اکثر سالمونلاها به­جز سالمونلا پولوروم-گالیناروم[۱۸] به وسیله تاژک­های خود حرکت می­ کنند. سالمونلاها به بعضی از مواد شیمیایی مانند (سبز برلیان، تتراتیونات سدیم و دئوکسی کولات سدیم) که بقیه باکتری­ های روده­ای را مهار می­ کنند، مقاوم می­باشند [۵۷].
۱-۶-۵-۱ سالمونلا انتریتیدیس[۱۹]
اسهال سالمونلا، شایع­ترین نوع عفونت سالمونلا است و می ­تواند توسط هر یک از ۱۵۰۰ سروتیپ، ایجاد ­شود. علائم شامل حالت تهوع، درد شکمی، اسهال به صورت آبکی و به طور ناشایع­تر حاوی موکوز و رگه خونی است. این اسهال توسط کلرایی ایجاد می­ شود که هنوز شناخته نشده است: توکسین (اسهال آبکی) و گاهی توسط التهاب ایلیال (اسهال موکوسی). درمان تنها شامل جایگزینی مایعات و الکترولیت­ها است، زیرا آنتی­بیوتیک­ها دوره بیماری­ را کاهش نمی­دهند و باعث افزایش ریزش باکتری­ ها به مدفوع می­ شود.
۱-۶-۶ اشرشیا کلی[۲۰]
اشرشیا کلی که به ای کلای یا کلای باسیلوس معروف است، یک باکتری گرم منفی از خانواده انتروباکتریاسه که در سال ۱۸۵۵ توسط تئودور اشریش کشف شد. این باکتری بی­هوازی اختیاری و بدون اسپور و متحرک می­باشد. کلای باسیل قادر به تخمیر گلوگز و تولید گاز است. اشرشیا کلی معمولا جزء فلور نرمال روده می­باشد و در روده بزرگ انسان به فراوانی یافت می­ شود. این باکتری نخستین جانداری­ است که با روش­های مهندسی ژنتیک مورد دست­ورزی ژن قرار گرفت. لازم به ذکر می­باشد که برخی از سویه­های اشرشیا کلی با به دست آوردن عوامل ویرولانس از طریق عوامل ژنتیکی قابل انتقال مانند پلاسمیدها، ترانسپوزن­ها، باکتریوفاژها و لوکوس­های پاتوژنیسیتی به صورت سویه­های بیماری­زا در می­آیند. بر اساس ظهور علائم کلینیکی اشرشیا کلی­های پاتوژن به گروه ­های مختلف تقسیم ­بندی می­شوند:
اشرشیا کلی­های اسهال­زا
اشرشیا کلی­های پاتوژن مجاری ادراری
مننژیت و سپتیسمی
۱-۷ بررسی آنتی­بیوتیک­های مورد استفاده
۱-۷-۱ تاریخچه آنتی­بیوتیک
آنتی­بیوتیک ماده شیمیایی است که توسط گونه­ های مختلف میکروارگانیسم­ها تولید شده و با غلظت کم، می ­تواند موجب ممانعت از رشد سایر اجرام شود. اصطلاح آنتی­بیوز[۲۱] اولین بار در سال ۱۸۸۹ به وسیله ویلمین برای توجیه ماهیّت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قوی­ترین و اصلح­ترین، زنده می­ماند به کار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم میکروارگانیسم­ها نیز مورد استفاده قرار گرفت. کشف اولین ماده آنتی­بیوتیک به سال ۱۹۲۸ توسط الکساندر فلمینگ[۲۲] صورت گرفت. او به طور اتفاقی متوجه اثر ضد ­باکتریایی ماده مترشحه توسط قارچ پنی­سیلیوم نوتاتوم شد. هاوارد فلوری[۲۳] این ماده را تخلیص کرد و با تجویز آن موفق به درمان عفونت­ها به روش سیستمیک شد. پس از این یافته، دانشمندان مواد طبیعی دیگری را هم به عنوان آنتی­بیوتیک شامل تتراسایکلین، استرپتومایسین و سفالوسپورین به دست آوردند. پس از شناسایی ساختار این مواد توسط شیمیدان­ها، با ایجاد تغییرات در آن­ها انواع صناعی آنتی­بیوتیک­ها تولید شدند [۵۵].
۱-۷-۲ پنی­سیلین­[۲۴]
هسته اصلی پنی­سیلین ۶-آمینوپنی­سیلانیک اسید[۲۵]، یک دی­پپتید است که در آن یک مولکول والین و یک مولکول سیستئین به حالت چرخشی به هم متصل شده و یک حلقه بتا-لاکتام را تشکیل می­ دهند، این حلقه به یک حلقه تیازولیدین جوش میخورد. به حلقه بتا-لاکتام، یک زنجیره جانبی با اتصال آمیدی ارتباط می­یابد. این مجموع، ساختمان اساسی کلیه پنی­سیلین­هاست که تفاوت آن­ها در زنجیرهای جانبی آن­هاست. در مورد پنی­سیلین­ها تحقیقات گسترده­ای انجام گرفته و با تغییراتی که در مولکول پنی­سیلین ایجاد کرده ­اند، تعداد زیادی مواد طبیعی یا نیمه­سنتزی[۲۶] هم­ریشه آن را پیدا کرده ­اند که برخی از آن­ها کاربرد زیادی دارند. مقاومت در برابر آنتی­بیوتیک­های بتا-لاکتام ممکن است از نظر بیوشیمیایی از راه­های زیر انجام گیرد:
غیرفعال­شدن دارو
تخریب جایگاه تأثیری
انسداد ورود دارو به داخل یاخته
مهم­ترین راه مقاومت در برابر پنی­سیلین، غیرفعال­شدن دارو به وسیله بتا- لاکتامازهاست [۵۵].
۱-۷-۳ جنتامایسین[۲۷]
این آنتی­بیوتیک را آکتینومیست میکرومونوسپرا پورپورئا[۲۸] تولید می­ کند و بر ضد طیف وسیعی از باکتری­ های گرم منفی از جمله، پزودومناس مؤثر است. این دارو همانند امیکاسین و توبرامیسین بر استافیلوکوکوس اورئوس تاثیر دارد. از جنتامایسین به همراه پنی­سیلین در درمان عفونت­های آنتروکوکسی استفاده می­ کنند ولی کاربرد جنتامایسین در عفونت­های بیمارستانی[۲۹] به واسطه افزایش اجرام مقاوم، محدودیت یافته است [۵۵]. جنتامایسین بر روی استرپتوکک­ها و باکتریویید­ها بی­اثر می­باشد [۵۷].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم