خداوند می فرماید:
و او را به عنوان پیامبرى به سوى بنى اسرائیل مى‏فرستد که او به آنان مى‏گویددر حقیقت من از جانب پروردگارتان برای شما معجزه‏اى آورده‏ام من از گل براى شما چیزى به شکل پرنده مى‏سازم آن گاه در آن مى‏دمم؛ پس به اذن خدا پرنده‏اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى‏بخشم و مردگان را زنده مى‏گردانم و شما را از آن چه مى‏خورید و در خانه های تان ذخیره مى‏کنید، خبر مى‏دهم مسلماً در این معجزات براى شما اگر مؤمن باشید، عبرت است.[۴۴۳]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بنابراین خداوند، کارهایش را توسط خلیفه اش انجام می دهد؛ زیرا خلیفه، کسی است که بتواند کارهای مستخلف عنه را انجام دهدو در اوصاف شبیه او باشد.به واسطه ی وجود آن ها باران نازل می گردد، آسمان می ماند و بر زمین نمی افتد مگر به اذن خداوند، همان طور که در قرآن آمده است و هزاران کارهای خارق العاده ی دیگر که از دست دیگران برنمی آید.
چنان چه امام صادق(علیه السّلام) فرمودند:
بنا أثمرت الأشجار و أبنعت الثمار و جرت الأنهار و بنا ینزل غیث السماء و ینبت عشب الأرض…[۴۴۴]
به واسطه ی ما درختان میوه می دهند و میوه ها به بار می نشینند و نهرها جاری می گردد و به واسطه ی ما، باران می بارد و گیاه از زمین می روید.
صدرالمتألهین در این باره بر آن است که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به واسطه ی داشتن قوّت نفس در جهت جزء عملی و قوای تحریکیه، می تواند مؤثر باشد در این که هوای صاف و شفاف را به هوای پر از ابر متراکم، تبدیل کند و قادر است با اشاره و اراده، فرمان دهد که از آسمان، باران ببارد و طوفان ها و زلزله های شدید، همه ی عالم و یا قسمتی از آن را فراگیرد و ویرانی به بار آورد و به وسیله ی این اعمال و خوارق عادات، امّتی را که مرتکب فسق و فجور شده اند و از فرمان خدا و رسول سرپیچی کرده اند به هلاکت بکشانند.[۴۴۵]
هم چنین آن­ها دارای مقام نوری هستند و روایاتی که مقام نوری پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) به عنوان حقیقت محمّدی و مقام نوری حضرت علی(علیه السّلام) به عنوان حقیقت علوی را بیان می کند، به گونه ای نشان می دهد که آفرینش عالم از نورانیّت اهل بیت آغاز شده و این نور، همواره در یک قالب، ولی در همه ی زمان ها، تداوم داشته است. از این رو استمرار هستی، بدون این نور و مقام ولایت الهی پایدار نیست.
در این باره پیامبراکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند:
کنت أنا و علی بن ابی طالب نورا بین یدی الله، قبل أن یخلق آدم بأربعه عشر ألف عام، فلما خلق الله آدم، سلک ذلک النور فی صلبه فلم یزل الله تعالی ینقله من صلب الی صلب حتّی أقره فی صلب عبدالمطلّب، ثمّ أخرجه من صلب عبدالمطلّب فقسمه قسمین: قسماً فی صلب عبدالله، و قسماً فی صلب أبی طالب، فعلیّ منّی و أنا منه…[۴۴۶]
چهارده هزار سال پیش از آفرینش آدم، من و علی نوری در پیشگاه خداوند بودیم؛ وقتی خداوند، آدم را آفرید، این نور در صلب (پشت) او قرار گرفت. خداوند پیوسته این نور را از صلبی به صلب دیگر منتقل می کرد تا در صلب عبدالمطّلب رسید؛ پس این نور را از صلب عبدالمطّلب، خارج نمود و به دو قسمت کرد: قسمتی در صلب عبدالله و قسمتی در صلب ابوطالب قرار گرفت. بنابراین، علی از من است و من ازاو هستم.
البته روایات دیگری هم وجود دارد که بیان می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی(علیه السّلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و امام حسن(علیه السّلام) و امام حسین(علیه السّلام) از یک نور آفریده شده اند. بنابراین از این گونه روایات به خوبی روشن است که نخستین مخلوق، همان نور محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه بوده است که پیش از آفرینش وجود داشته اند.
پس آن­ها بی شک بر مخلوقات، ولایت دارند و واسطه در ایجاد آن­ها به شمار می آیند؛ زیرا اگر آن­ها نبودند، مردم آفریده نمی شدند، وجود مردم از آن­ها است و واسطه ی افاضه ی وجود به مردم هستند.[۴۴۷]

۵-۲-۲-۲. ولایت تشریعی ائمه

نفس انسانی، مسافر الی الله است و در راه سیر وسلوک به سوی او است و آن که برای نفس، منازل و مراحلی است که پس از طی مرحله ی هیولانیّت، جسمانیّت، جمادیّت، نباتیّت، حیوانیّت باید به مرتبه ی انسانیّت برسد تا به مطلوب حقیقی، نایل گردد در این مسیر، بعضی­ها از راه سیر و سلوک الی الله منحرف گشته و به عقب برمی گردند.[۴۴۸] در این جا است که انبیا، رؤسای قافله ها و امرای مسافران به سوی خداوند هستند و به تربیت و تهذیب آنان می پردازند.[۴۴۹] بنابراین پیامبران الهى و امامان معصوم که هر یک مظهر اسماى حسناى حق‌اند؛ نیز مانند خدا، بشر را براى اهداف شخص خود نمى‌خواستند، بلکه انسان را براى رساندن به سعادت و رستگارى دعوت مى‌نمودند و شگفت این که به دعوتِ تنها اکتفا نکردند، بلکه در راه دعوت از همه ی هستى خود حتّى جانشان را براى خدا و تحقق توحید گذشتند تا بذر توحیدو اعتقاد به قیامت را در دل خاکیان، بکارند به این امید که خاکیان، افلاکى شوند و از حالات حیوانى درآیند و در گردونه ی حالات ملکوتى قرار گیرند و نصیب عظیمى از رحمت و لطف حضرت حق را در دنیا و آخرت به خود اختصاص دهند.[۴۵۰]
بنابراین بر شخص نبیّ مبعوث از خداوند و ولی، واجب است که بندگان خدا را در شریعت خود به انجام طاعات و عبادات الزام نماید تا بدین وسیله آن­ها را از مقام و مرتبه حیوانیّت به مقام فرشتگان سکّان عالم ملکوت، سوق دهد. مثلاً برخی از عبادات و طاعات، امور وجودیه هستند که نفع آن­ها به خود شخص باز می گردد، مانند نماز، اذکار و… و یا نفع آن شامل خود و دیگران است، مانند صدقه و قربانی. برخی دیگر از عبادات، جزء امور عدمیه هستند که نفس انسان­ها را تزکیه و تصفیه می کند، مانند روزه و یا پرهیز از دروغ و آزار دادن هم نوع و خلاصه، وظیفه پیامبر الزام و هدایت انسان ها به این اعمال نیک است.[۴۵۱]
چنان چه صدرالمتألهین می گوید:
إن اللّه قد بعث النبیّین معلمین بالکتاب و الحکمه، واضعین من قبل اللّه للشریعه و الملّه مقیمین للعدل و القسط وفوضعوا للناس النوامیس الإلهیّه لیخرجوهم عن حضیض البرزخ الظلمانی  ویبلّغوهم إلى أوج العالم النورانی لینخرطوا فی سلک الملائکه المقرّبین و ینغمسوا فی جوار القدس مع الأنبیاء و الصدّیقین رحمه من اللّه و فضلا و نعمه منه.[۴۵۲]
خداوند پیامبران را به وسیله­ کتاب و حکمت به عنوان معلم، بر انگیخت که آن ها از جانب خداوند، شریعت و حکومت را وضع کرده تا عدل و قسط بر پا شود و برای مردم، قانون های الهی قرار داده اند تا آن ها را از تنگناها و تاریکی های برزخ ظلمانی، خارج کنندو آنان را به اوج عالم نورانی رسانده تا هم ردیف با فرشتگان مقرب، وارد شوند و در جوار قدس الهی، همراه با پیامبران و صدیقین غوطه ور شوند،(این) رحمت و فضل و نعمتی از جانب خداوند است.
بنابراین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که جانشین خداوند است، از خداوند تعلیم می گیرد و به بندگان ابلاغ می کند و آن­ها را مورد هدایت خود قرار دهد. پیامبر، میان دو جهان واسطه است؛ گوشش به طرفی و زبانش به طرف دیگر است و این حالِ همه سفرای الهی و شفیعان روز قیامت است. قلب پیامبر، دو درِ باز دارد؛ دری به عالم ملکوت که همان عالم لوح محفوظ و عالم فرشتگان علمی و عملی است و دری به سوی قوای مدرکه خویش، تا مطالب محسوسه خود را مطالعه کند و بر حوادث مهم عالم خلقت، آگاه گردد و این پیامبر یا ولی، مردم را به عبادات و طاعات شرع، ملزم کند و از عالم حیوانیت به عالم فرشتگی برساند. بنابراین، پیامبران و ائمه، قافله سالاران انسانیت هستند.[۴۵۳] پس فلسفه بعثت پیامبران الهی اصلاح دین و دنیای بشراست که با تدبیر و سیاست حکیمانه صورت می گیرد.
بنابراین آن ها جامع جمیع کمالات نشأت سه گانه ی عقلی، نفسی و حسی هستند. از ناحیه ی روح و جنبه ی روحانی از سنخ ملکوت اعلی است و از جنبه ی نفس و نفسانی از سنخ ملکوت اوسط است و از جنبه­ طبیعی از سنخ ملکوت اسفل است. پس او خلیفه ی خدا و مجمع مظاهراسماء الهیه و کلمات تامات الهی است.[۴۵۴] از این رو انسان­هایی که از نعمت وحی الهی بهره مند شوند و به دستورات خداوند که از طریق وحی بر پیامبران فرستاده شده است، عمل کنند راه تکامل را یافته اند و راه وارثان آنان(امامان) را طی کنند و هم چنین اعمال وآموزه های آنان به صورت روایات و احادیث معتبر، الگوی کاملی هستند تا بشراز طریق آن ها به کمال نهایی که خداوند برای او قرار داره است برسد؛ چون صدرالمتألهین معتقد است که انسان تا پیش از بلوغ و سن تکلیف در عالم حیوانی به سر می برد، تنها پس از سن تکلیف و به واسطه ی حجت الهی، از فیض انسانیت برخوردار می گردد.[۴۵۵]
شاید این حقیقت عقلی برگرفته از معارف اهل بیت معصومین (علیهم السلام) است که علامه آشتیانی در آثار خود به تکرار تصریح دارد بر این که انسان کامل محمّدی و اهل بیت او واسطه در فیض وجود هستند و همه ی مظاهر وجودی، تجلی و ظهور انسان کامل محمّدی است و محرومین از ادراک این حقیقت و منکرین آن، خود حاکی از نوعی شقاوت و محرومیّت آن ها از فیوضات خاصّه معصومین(علیهم السلام) می داند. گویی تمام مراتب عقل نظری و عقل عملی و سعادت انسان در این اعتقاد به این حقیقت است؛ زیرا هم او صادر و معلول اوّل و مظهر جمیع اسماء و صفات الهی است و هم واسطه ی فیض بین حق و مخلوقات عالم است. پس تمسک به حضرتشان خود، سعادت و کمالی برای انسان است.[۴۵۶]
با وجود مسائلی که مطرح گردید می توان در مورد چگونگی تأثیر شناخت صفت فیاضیت بر تکامل انسان گفت انسان ها از آن جا که از ناحیه ی قدسی و حریم ملکوتی خداوند بسیار دور هستند و راهی به ساحت او ندارند؛ پس میان ما و خداوند سفیرانی با جهت های قدسی و حالات بشری فرستاده شده اند که به جهت مشابهت قدسی، از خداوندی که دائماً در حال فیض رسانی است؛ دریافت فیض می کنند و به مناسبت جهت بشری، به عالمیان فیض می رسانند، به این صورت که با دارا بودن جنبه­ ولایت تکوینی و ولایت تشریعی به انسان­ها، نزدیک می شوند تا آن­ها را به جایگاه حقیقی شان برسانند. آن­ها از طریق ولایت تکوینی در جهان آفرینش نفوذ می کنند و واسطه ی رساندن فیوضات خداوند می شوند و دست به تصرفاتی می زنند.
از طریق ولایت تشریعی، سرپرستی جامعه را با بهره گرفتن از علمی که از ناحیه ذات اقدس ربوبی بر آن­ها افاضه شده و با برخوردار بودن از ملکه عصمت که آموزه­های آن­ها عاری از هرگونه خطا و اشتباه است، بر عهده می گیرند. بنابراین با گفتار و کردارشان که برگرفته از وحی است، بندگان را ارشاد می کنند تا در نتیجه، قابلیت دریافت مراحل بالای از فیض و تداوم آن را پیدا کنند.[۴۵۷]پس در این جا است که انسان متوجّه می گردد که پی بردن به این صفت خداوند با تمام ابعاد آن و هدف از این نظام برای این است که انسان غرق در گمراهی و ضلالت نشود و به سوی خداوند هدایت شود تا از مقام حیوانیت به مقام فرشتگان درآید حتی بالاتر از آن جایگاه و در جوارقرب الهی قرار بگیرد ودر اسماء و صفات شبیه او گردد و در او فانی گردد و غیر از ذات خداوند چیزی را مشاهده نکند، این همان نهایت تکامل انسان است.

۵-۳. تبیین و بررسی رابطه صفت رحمت الهی بر تکامل انسان

در فصل پیش، رحمت الهی به تصویر کشیده شد و بیان گردید که رحمت خداوند به معنای مطلق فیض رسانی او به مخلوقات به تناسب و اقتضای تکوینی آن ها است.[۴۵۸] هم چنین بیان گردید که رحمت الهی به رحمت عام یا رحمت رحمانیه و رحمت خاص یا رحمت رحیمیه تقسیم می گردد. صدرالمتألهین به رحمت رحمانیه خدوند اشاره دارد و می نویسد: «رحمت الهی شامل مؤمن و کافر می شود».[۴۵۹] بنابراین رحمت رحمانى، عبارت است از رحمت عمومى که شامل همه موجودات است. وجود هر موجودى براى آن موجود، رحمت است، هم چنین وسایلى که براى ابقاء و ادامه وجود او آفریده شده است، رحمت است.[۴۶۰] صدرالمتألهین معتقد است که رحمت خاصه فقط شامل حال مؤمنان می گردد.[۴۶۱] بنابراین رحمت رحیمیّه عبارت است از الطاف و دستگیری هاى خاصّى که یک موجود مکلّف در اثر حسن انجام وظیفه مستحقّ آن مى‏گردد؛ لطف خاصّى است که طبق قانون خاص، نه قانون عامّ طبیعت، شامل حال انسان مى‏گردد[۴۶۲] و رحمتى است که موجب کمال است.[۴۶۳]
تجلّی این رحمت در جلوه وجود بخشی به موجودات وایجاد نظام آفرینش به عنوان کتاب تکوین، دین اسلام و قرآن کریم به عنوان کتاب تشریع ظهور می یابد.
پس در نگاهی کلی به مفهوم این واژه درمی یابیم که در این صفت، خیر و صلاح مخاطب مورد توجّه قرار می گیرد خواه این صلاح در لباس سختی باشد و خواه در پوشش رفاه وآسایش. این رحمت و احسان خداوند است که طى کردن مراحل انسانیّت و منازل آدمیّت را میسّر می سازد و اگر این رحمت و احسان خداوندی وجود نداشت که امری محال است؛ در بساط زندگى و سفره حیات، جز خسارت و زیان، چیزى نمى ماند و سیرت انسانى به شکل دیوى بسیار بد منظر و غیرقابل تحمّل تغییر قیافه مى داد و در نهایت، ظلمت و تاریکی، سرنوشت انسان را نابود می ساخت و او را از کمال نهایی اش دور می کرد.

۵-۳-۱. از چه راه هایی می توان از طریق رحمت الهی به تکامل رسید؟

گستره ی رحمت الهیه و مهر ربانیّه، به گونه‌اى است که همه ی مخلوقات و موجودات در گستردگى و سعه ی آن قرار دارند و از همین باب است که هیچ مخلوقى را بى‌نصیب از راه رشد و تکامل مخصوص به خود رها نکرده است و در این زمینه به انسان، عنایت ویژه شده است. از همه آفرینش به ویژه، انسان دعوت می کند که خداوند را تا پایان این تجلّی رحمانی همراهی کنند.﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَت‌ْ کل‌َّ شَی‌ْءٍ﴾[۴۶۴] و میلیاردها چرخ در جهان هستى با نظم و حسابى دقیق مى‌چرخد و انواع نعمت‌ها را سر سفره ی انسان مى‌گذارد و اسبابی فراهم می گردد تا زمینه ی رشد و تعالى و تکامل انسان در پرتو عمل به خواسته‌هاى حق فراهم آید؛ اما بسیاری از انسان ها از ادامه مسیر بازمانده و هر یک در منزلگاهی از منازل هواهای نفسانی، عذرراه می طلبند تا آن جا که تنها عدّه ای اندک، رحمت رحیمیه ی خداوندی را شامل حال خود می کنند.﴿وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ ﴾[۴۶۵]
بنابراین پرداختن وهمّت‌گمارى نفس و به کارگیرى قواى خویش در این کارهاى مختلف دنیوى و مصروف داشتن آن ها در این لذائذ ناقص، موجب صرف‌نظر کردن از عالم قدس و محل رحمت و کرامت و منبع افاضه‌ى خیرات مى‌گردد و سبب چسبندگى او به عالم پائین و چشمه‌سار وحشت و جدائى و آفت ها می گردد.[۴۶۶] امّا هر چه نفس ناطقه­ی انسان در مقام عمل، ملکه ی مبدأ اعمال خوب در او زیادتر گردد، درجات او در عالم مثال و لذات حاصل از این ملکات، بیشتر و تنزّه نفس و روح، از وابستگی به عالم دنیا و مشتهیات نفسانى که موجب جذب نفس به سوى طبیعت است، تمام تر خواهد بود و در رحمت حق غوطه‌ ور می شوند و هر چه ملکات عالى بیش تر و راسخ‌تر باشد، تمکّن نفس در رحمت رحمانیه و رحیمیه تمام‌تر خواهد بود و نفوس کامل در عالم دنیا، درجات جنان را مشاهده نموده و از طریق اتصال تام و از جانب فعلیّت و شدّت این فعلیات، اطوار برزخیه که بعث و اعاده و اتمام دایره ی وجود به حسب نزول و صعود به آن، قائم است را مشاهده نموده و به سرّ کلام الهى «لترکبنّ طبقا عن طبق» واقف مى‌گردند.[۴۶۷]
با توجه به آن چه تا کنون بیان گردید، همه ارزش و اعتبار و کرامت و شرف انسان به آن است که افق طلوع رحمت خاص و فضل و احسان حضرت حق شود و در غیر این صورت، طلوع رحمت عام که در چهارچوب امور ظاهرى و مادى است و سبب طلوعش فقط و فقط، جنبه ظاهرى و عنصرى و بدنى و جسمى است و جز رشد مرحله حیوانى، میوه دیگرى ندارد؛ مایه اعتبار و ارزش و قدر و قیمت انسان و زمینه قرب و منزلت او نیست.
پس اگر انسان براى به دست آوردن فضل و رحمت خاص حق که به وسیله ی جلوه های آن و تدبّر و تفکّر در مورد آن­ها یعنی عالم آفرینش، دین اسلام و عمل به دستورات آن از طریق پیام آوران و کتاب آسمانی اش و دیگر مجراهای نزول رحمت حق بکوشد و به تلاش برخیزد، رحمت الهی را شامل حال خود کرده و نزدیک شدن به رحمت خاص الهی و امیدوار بودن به آن، انسان را در مسیر زندگی به پیش می برد و او را به خداوند نزدیک می کند وهم چنین انسان را به درجه اى می رساند که در آخرت، لیاقت همنشینى با پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحان را پیدا کرده است[۴۶۸] و گوى سعادت و خوشبختى دنیا و آخرت را از میدان حیات، برده و به کمال نهایی اش می رسد و تکامل خود را مشاهده می کند که همان بازگشت به سوی خداوند و فنای در ذات اوست.
انسان هم از خود خدا می‌آموزد[۴۶۹] و خدا نخستین معلم بشر است و او است که آیات آفاق و آیات انفسی را گسترده تا همه‌جا او را بیابیم؛ بنابراین در این جا به تبیین جلوه های رحمت الهی و تأثیر شناخت آن ها بر تکامل انسان، پرداخته می شود.

۵-۳-۱-۱. آفرینش

آفرینش، مرهون رحمت حق است؛ بنابراین یکی از مسائل مهم حیات آدمی است. هرچیزی که بهره ای از وجود دارد، رحمت است به این دلیل که «الوجود کله رحمه» و در تأیید آن، خداوند متعال فرموده است: «رحتم همه چیز را فرا گرفته است»؛[۴۷۰] پس هستى به نام خداوند رحمان‏ و رحیم به ظهورمى‏رسد.[۴۷۱] سراسر گیتى مشمول رحمانیت حق است وآن چه در عالم هستى وجود دارد، رحمت حق است.[۴۷۲]
صدرالمتألهین در این باره می نویسد:
أن إداره الأفلاک و تسییر الکواکب و جریان العالم على ما هو به إنما الغرض به أن یکون العالم کله خیرا و سعاده و أن أصل الإبداع و الإیجاد جود الباری و رحمته‏ و إیصال کل شی‏ء إلى کماله و منتهاه و تحریکه إلى غایته و مناه و إبلاغ السافل إلى العالی و تصویر کل ماده بصورتها اللائقه بها و تصیرها أفضل ما یتصور فی حقها.[۴۷۳]
غرض از چرخش افلاک و ستارگان و گردش جهان هستی به آن صورت (شکل) که اکنون وجو دارد، آن است که تمام جهان، خیر و سعادت است و اصل ایجاد، بخشش و رحمتی از جانب خداوند باری تعالی بوده است که هر شیء به سوی کمال و منتهای غایت خود از پایین ترین سطح به بالاترین سطح برسد و هر ماده با شایسته ترین صورت خود، به تصویر کشیده شود و به بالاترین و برترین تصویری که در حق آن می توان کرد، برسد.
خداوند حکیم، نظام آفرینش را با اتقان و زیبایی کامل آفریده و همان طور که به نظام تکوین، عنایت فرموده است به نظام تشریع و تربیت آدمیان نیز عنایت ویژه ای دارد. به عبارت دیگر می توان گفت: نظام تکوین، مقدّمه ای است برای نظام تشریع و شریعت و رشد و تربیت انسان ها و برای این که انسان ها به هدف و غرض حکیمانه ای که از آفرینش ایشان منظور بوده است، برسند.
انسان باید به تأمّل و تفکّر در آفرینش که پهنای آن، زمین و آسمان و … را در برگرفته است و جلوه ایی از رحمت او است و حق در آن ها تجلّی کرده است، بپردازد. اگر انسان به زمین که محل استقرار بدن است و پدیده های موجود در آن یعنی به کوه ها، ‌دریاها و معدن تأمّل کند و بنگرد که چگونه خداوند اطراف زمین را به وسیله ی کوه ها برافراشته و آب ها را در زیر آن قرار داده و نظر کندو در کوه ها و شگفتی های آن که نخست از خاک پدید آمدند و سپس به معادن جواهر ارزشمندی تبدیل شده اند. هم چنین اگر تأمّل کند به اصناف حیوانات که چگونه به دنیا می آیند و زاد و ولد می کنند،‌ غذا می خورند و رشد می کنند و بنگرد به حیواناتی مانند زنبورعسل و عنکبوت که چگونه خانه می سازند و غذا ذخیره می کنند؛ از جمله امور دیگر در زمین که بیان گر رحمت الهی است، مانند تأمّل در چشمه سارها و دریاها و رودخانه های بزرگ که خداوند متعال فرموده است:
﴿وَالارضَ مَدَدنَاهَا[۴۷۴].
هم چنین زمین، بستری است تا انسان بر آن آرام بگیرد و بخوابد ونیز آن را گسترانید تا بر آن راه برود و خداوند فرموده است:
﴿جَعَلَ لَکُمْ الْاَرْضَ فَراشاً[۴۷۵] ،﴿واللهَ جَعَلَ لَکُمُ الارضَ بَساطاً لِتَسْکونوا مِنْها سَبْعاً فَجاجاً[۴۷۶]
هم چنین تأمّل در آفرینش آسمان، انسان را به تکامل می رساند؛ چون جلوه های رحمت او آسمان را نیز در برگرفته است. اگر انسان در آسمان و به حرکات افلاک و کواکب تأمّل کند و به طلوع و غروب شان بنگرد و به فلکیات و حرکات منظّم آن ها که مصالح و منافع موجودات مادون را تأمین می کند که یکی از این مصالح، تابان نشدن همه فلکیّات است و هم چنین در کثرت ستارگان و چگونگی شکل های آن ها و این که آسمان را به ستارگان زینت بخشیده است و حق تعالی در این مورد می فرماید :
﴿و زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیا بِمَصابیحِ[۴۷۷]، ﴿و جَعَلَ القَمَرَ فیهنَّ نوراً[۴۷۸]، ﴿وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً[۴۷۹].
تأمّل و تفکّر در سراسرآفرینش، انسان را به شناخت خداوند نزدیک می کند و به صفت رحمانیت او پی می برد و موجب می گردد که همه ی کارهای خود را براساس رضای او انجام دهد و در اسماء و صفات به او شبیه می گردد و لایق و شایسته­ رحمت خاصه­ی حق می شود و از آن طریق به سوی او گام بر می دارد و مسیر کمال و ترقّی را طی می کند و در او فانی می شود و چیزی جز ذات حق مشاهده نمی کند.
در واقع ازآن چه که بیان گردید می توان به این نتیجه رسید که هدف از به وجود آمدن کائنات و نتیجه وجود ممکنات، جز شناخت حق تعالی و معرفت به او نیست که عقل و نقل بر این معنی گواه اند[۴۸۰] و تا انسان ها حق تعالی و صفات او را بشناسند و اگر حق تعالی را نشناسند و معرفت به او نداشته باشد، عشق و محبّت و الطاف او را هم نمی شناسد و سلوک به سوی او هم ناممکن است[۴۸۱] و اگر به شناخت حق نایل شد، حرکت او به سوی حق تعالی تند تر و بهره مندی او از دیدار محبوب شدیدتر خواهد بود.[۴۸۲] بنابراین پس از آن که انسان، معبود خویش را شناخت و پی برد که هر جمال و کمالی از او ناشی می گردد و او منبع بی پایان همه ی کمالات است و هر چه جمال و کمال در غیر او مشاهده می شود، نیز از او است و آن هم، رشحه و بارقه ای از کمال اوست، متوجّه می گردد که محبّت اصیل و راستین، تنها شایسته ی او است و غیر او نیز، تنها به این جهت که سایه های وجود او هستند، سزاوار محبّت اند. وقتی چنین محبّتی در دل انسان جای گرفت، روشن است که او دیگر برای غیر معبود، کاری نخواهد کرد؛ چرا که همّ و غم دلداده ای واقعی، کسب رضایت معبود است. پس بر اساس این، عاشق خدا می شود و همه چیز را در خدا می ببیند و محو در خدا می شود و به مقام فنای فی الله می رسد که این کمال انسان است.[۴۸۳]

۵-۳-۱-۲. دین اسلام

آیین مقدس اسلام، دینى کامل و نعمتى تمام است که از آن به عنوان جهان تشریع نیز یاد مى‌کنند. انسان براى بقاى ظاهر خود باید از سفره ی نعمت مادّى حق، سهمش را از طریق مشروع، مصرف کند و براى بقا و برای رشد و کمال باطن خویش باید عملاً به مقررات الهى گردن نهد. انسان باید براى تأمین خیر دنیا و آخرت خود، دستى در سفره­ی تکوین و دستى در سفره­ی تشریع داشته باشد تا با کمک گرفتن از نعمت ظاهرى و نعمت معنوى به کمال لایق مربوط به خود برسد. انسان باید بداند که پروردگار بزرگ و مهربان، از باب احسان و لطف و رأفت و رحمت، عنایت ویژه‌اى به او نموده و احکام و مقررات و معارفى را به زبان قرآن و زبان پیامبراکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) و زبان امامان معصوم (علیهم السّلام) برای او بیان فرموده است، تا او را از فرومایگى حیوانى تعالى بخشد و وى را از تاریکى جهل و غفلت و نسیان به نور ایمان و معرفت و محبّت و قرب خویش، هدایت نماید و در پناه ولایت خود، او را در تمام مراحل حیات دنیا و آخرت با کامل‌ترین برنامه­ی زندگى به عالى‌ترین درجات سعادت مادى و معنوى برساند.[۴۸۴]
بنابراین خداوند به اقتضاى رحمت و رأفتش انسان را به راه مستقیم هدایت مى‌کند و پیامبران و امامان معصوم را در خیمه­ی حیات بشر، چون مشعل‌هاى نور مى‌فرستد و قرآن را به عنوان قانون سعادت نازل مى‌کند و این، انسان است که باید با اختیار و اراده ی خود راه سعادت را با بندگى و طاعت و خدمت به خلق طی کند و از آن طریق، خود را لایق و شایسته­ رحمت خاصه­ی حق کند و زمینه­ آمرزش و ورود در بهشت را نسبت به خود فراهم آورد و از ناسپاسى در برابر دین بپرهیزد که ناسپاسى در برابر دین، بلایى عظیم و مصیبتى سنگین است که هر کس دچار آن شود، از رحمت ویژه­ی حق و آمرزش حضرت محبوب و ورود در بهشت محروم مى‌گردد. خداوند با ارائه­ دین کامل، راه رسیدن به خوشبختى را براى انسان ترسیم کرد ولى انسان‌ها در برابر این راه به دو گروه تقسیم شدند، گروهى عقل و انصاف به خرج داده اند و راه خدا را انتخاب کردند و گروهى بر اثر کبر و لج‌بازى وعناد جاهلانه به ناسپاسى نسبت به این نعمت عظیم برخاستند و به دست خود، مایه ی بدبختى و تیره‌روزى را براى خود فراهم آوردند؛[۴۸۵]چنان چه خداوند می فرماید:
﴿ إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا ﴾[۴۸۶]
حضرت حق، اوامر و نواهى را که بر اساس سعادت دنیا و آخرت انسان، نظام داده شده به وسیله ی کتاب‌هاى آسمانى؛ چون «صحف» ابراهیم (علیه السّلام) و « زبور» داود (علیه السّلام) و «تورات» موسى (علیه السّلام) و «انجیل» عیسى (علیه السّلام) فرستاد و همه ی آن­ها را در قرآن مجید بر پایه ی نیاز انسان تا قیامت کامل کرد. از این رو شیرازه ی دین در همه دوره‌ها بر اساس توحید و معاد و حقایق اعتقادی پایه‌گذارى شده است و تنها کیفیت برنامه‌ها وعبادت‌ها در هر عصرى متناسب با مردم همان روزگار بوده و روز به روز تطور تکاملى داشته است تا به صورت قرآن و روایات پیامبراکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السّلام) که تا روز قیامت، پاسخگوى نیازهاى مادى و معنوى انسان است جلوه کرده و رخ نموده است.[۴۸۷]
بنابراین شرط بهره‌مندى از این رحمت ویژه، آن است که انسان به اختیار و اراده ی خود دین خدا را انتخاب نماید و به آن ایمان داسته باشد و با عمل صالح، همه امور زندگى‌اش را با آن هماهنگ سازد تا در مسیر بهره مندی از آن، مراتب عقل عملی یعنی تجلیه، تخلیه، تحلیه را طی کندو به فنای فی الله برسد که نهایت عقل عملی و مرتبه ی نهایی سیر و سلوک به جانب حق و استغراق در ذات و صفات الهی است به این صورت که چشم دل و دیده ی باطن را فقط برای مشاهده حق و تجلیات او به کار گیرد و منحصراً نظر و همّتش را به خداوند و ساحت کبریایی او معطوف کند.[۴۸۸]

۵-۳-۱-۳. قرآن کریم

مهم ترین وارزشمند ترین مفاهیم هر مکتب را می توان ازشعار وعنوان آن مکتب دریافت. دراین میان، شعار و عنوان آغازین مکتب قرآن، «بسم الله الرحمن الرحیم» است. عبارتی که تمامی حقایق جهان هستی را در خود جای داده و در این عبارت حیات بخش، خداوند با محوریّت رحمت، معرّفی می گردد. با توجّه به این که خداوندى که عظمت او بى‌نهایت است، انسان محدود وحقیر و کوچک را مورد خطاب و توجّه خویش قرار مى‌دهد و از او تکلیف و عبادت و بندگى و خدمت و انجام خیر مى‌خواهد، عبادت و خدمت را بر او سهل و روان مى‌کند و دلش را شایسته ی تحمّل اسرار ملکوت مى‌نماید و جانش را آیینه ی تجلى ‌دهنده ی اسماء و صفات مى‌کند.
لیاقت و شایستگى انسان است که کتابى چون قرآن که دریایى از معارف و حاوى مسائل ملکوتى و برنامه‌هاى تربیتى و خودسازى است به او عنایت مى‌گردد و پیامبران و امامان به عنوان آموزگاران آسمانى براى به کمال رساندن او در کنارش قرار مى‌گیرند.[۴۸۹]در آیات قرآن، آن چه نمایان است، در واقع تجلّی خداوند است. چنان که در قرآن، بیش از هزار بار از«ربوبیّت» و پرورش دهندگی خداوند یاد شده است و تنها یک بار از«جباریّت» خداوند سخن به میان آمده است. قرآن، کتاب تشریع است که در کنار کتاب تکوین یعنی جهان هستی و هرچه در پهنه ی آفرینش است، برای هدایت و تکامل انسان ها فرستاده شده است. پیروی از آیات قرآن مجید و آراسته شدن به حقایق این کتاب در جهت عقیده و عمل و اخلاق، انسان را در سایه­ی رحمت خاص حق، قرار میدهد.گوش دادن به تلاوت قرآن واستغفارکردن از دیگر عوامل جلب رحمت الهی است.
﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴾[۴۹۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...