دانلود مقالات و پایان نامه ها با موضوع مطالعه ی ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
رویهم رفته تحولی که در پایبندی دینی این دسته از نوگروندهگان صورت گرفته بیش از هر چیز، از نوع تحول در حالات و کیفیات دینورزی بوده است. افراد، تنها در انجام برخی از مناسک (مناسک جمعی، روزهگرفتن، شرکت در عزاداریها و…) و در زمینهی برخی از اعتقادات دینی (منجیگرایی، مرجعگرایی، تفکرات اسطورهای موجود در دین و…) و در انجام پارهای از مراعاتها و احکام شرعی تحولی از نوع نزولی را تجربه کردهاند. سایر وجوه دینورزی آنان «متفاوت» از قبل است و افراد، دینداری خود را در آن زمینه ها «متعالیتر» توصیف کردهاند. بدین معنی که برای مثال، اعتقاد به خدا کماکان به قوت خود باقی بوده اما درک و تفسیری که افراد از خدا نزد خود دارند با آنچه که پیشتر بدان معتقد بودهاند متفاوت است که از این تفاوت پیشتر سخن به میان آمد. همچنین است برای نوع نگاه مشارکتکنندهگان به اموری نظیر حیات اخروی، انجام عبادات، هدف از انجام افعال اخلاقی و …
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۳-۲ نوگروی حاد: روایت بازاندیشان غیردیندار
همانگونه که پیشتر ذکر شد، بازاندیشان غیردیندار افرادی هستند که با آنکه در گذشته حیاتی دینی داشتهاند اما جریان تغییرات آن ها را به خارج از سپهر زندهگی دینی سوق داده است و گفته شد که اینان یا افرادی هستند که نسبت به دین خاصی اظهار تمایل نمیکنند و اعتقاد خود را نسبت به خدای غیرشخصوار و برخی دیگر از باورهای معنوی و متعالی خارج از قلمرو دین و شریعت خاصی حفظ کردهاند و یا افرادی هستند که هیچ گرایش دینی و / یا معنوی خاصی نداشته و از دریچهای کاملن دنیوی به جهان مینگرند.
در مجموع، پنج نفر از مصاحبهشوندهگان را میتوان در دستهی بازاندیشان غیردیندار جای داد. دو نفر از این افراد در مقطع کارشناسی ارشد و ۳ تن دیگر در مقطع دکترا در حال تحصیل بوده که یک نفر از آن ها دختر و مابقی پسر هستند. از این میان، سه تن از آنان کلیهی اعتقادات پیشین خود نسبت به امور غیرمادی را کنار نهاده و چشماندازی مادی به زندهگی دارند و دستهای دیگر وجود نیرویی برتر در هستی را انکار نمیکنند اما تعریف آنان از این نیرو در چارچوب ادیان توحیدی نمیگنجد و نیز آنان خود را مقید و معتقد به هیچ دینی اعم از توحیدی و غیرتوحیدی نمیدانند و اتفاقن تا حدودی نگرشی منفی نسبت به ادیان دارند. اندک تفاوتی که ممکن است بتوان بین این دو دسته قائل شد این است که به لحاظ اعتقادی دستهی دوم به نیرویی ماورائی اعتقاد دارند که احتمال دارد بر کیفیت اخلاقی بودنشان و ایمان عام آنان تأثیر گذارد گر چه در این نمونهی محدود چنین تفاوتی مشاهده نشد. حتا در بحث از ایمان عام، معتقدان به امری متعالی در هستی هیچگونه گرایش حسی و عاطفیای را نسبت به این امر متعالی گزارش ندادهاند و پایبندی آنان نسبت به این وجود غیرمادی صرفن در سطح اعتقادی باقی مانده است.
خصیصهی مهمی که در باب اعتقادات این افراد بهوضوح دیده میشود این است که آنان موضعی نسبیاندیشانه، غیرقطعی، لاادریگرایانه و گهگاه بیطرفانه نسبت به بسیاری از پرسشهای وجودی و امور متافیزیک اتخاذ میکنند. این افراد در صحبت از باورهایشان به کرات از کلماتی نظیر «نمیدانم»، «ممکن است»، «شاید»، «مطمئن نیستم» و… استفاده کردهاند. گرچه حیات فکری و اعتقادی این افراد حیاتی کاملن دنیوی است اما آنان هیچگاه با قطعیت کامل وجود اموری نظیر خدا، زندهگی پس از مرگ و جاودانه بودن انسان و مسائلی از این قبیل را انکار نکردند اما آنچه در باب اعتقادات این افراد هویدا است انکار خدای کلاسیک وصف شده توسط دین و رد تصویری است که دین از جهان پس از مرگ به دست میدهد. دانشجویانی که هیچگونه پایبندیای نسبت به امور متعالی ندارند با اینکه وجود هر گونه موجودیت متعالی را با قطعیت کامل نفی نکردهاند اما اظهار داشتهاند که حتا بهرغم احتمال وجود موجودیتی متعالی در هستی، آنان ترجیح میدهند نگاهی غیرالاهیاتی نسبت به زندهگی داشته باشند زیرا به زعم خود آنان وجود یا عدم وجود خدا بنا به هر تعریفی نمیتواند کوچکترین تأثیری در زندهگی فعلی و شرایط عینی آنان داشته باشد. این فقدان نگرش استعلایی به موازات سلطهی نگرش درونماندهگار باعث میشود آنان نتوانند در باب وجود موجودیتی غیرمادی به یقین برسند و اینچنین است که مفهوم «خدا» بهمثابهی یک وجود فراحسی و غایت هر امر واقعی رفتهرفته از بنیاد جهان ذهنی آنان کنار میرود.
از میان بازاندیشان غیردیندار تنها یک نفر از آنان به انجام مناسک دینی مبادرت میورزد. این فرد با اینکه به لحاظ اعتقادی و ایمانی هیچ پایبندی دینیای ندارد اما به زعم خود او به جهت برخورداری از منافع و جلوگیری از طرد اجتماعی و دفع هزینههای احتمالیای که بهواسطهی شکستن هنجارهای دینی ممکن است گریبانگیر او شود، بهلحاظ رفتاری با گروه دینی همنوا میشود. دانشجوی مذکور در باب دلیل اجرای مناسک دینی و بهطور کلی نگرشاش دربارهی دین چنین اقامهی دلیل میکند:
«در کل، مقولهای پذیرفتنی در دین واسه من وجود نداره، حالا شاید همهی مناسک دینی رو هم انجام بدم ولی به هیچکدوم از اونها اعتقاد بنیادی ندارم؛ علیالخصوص در سالهای اخیر که با یکی از دوستان آتئیست آشنا شدم و اون کتابهای نیچه رو بهم معرفی کرد. الان هیچ خط قرمزی در زندهگیم وجود نداره ولی ظاهر دینی رو حفظ میکنم چونکه هنجارهای جامعه رو دوست ندارم بشکنم. من وقتی میرم خونه همه منو بهعنوان یه بچه مسلمون مقیّد میشناسن، دوست ندارم این تصویر بره کنار. به نظرم، رفتار دینی باعث میشه از یه جامعهی سنتی دینمدار طرد نشم» (مرد، مجرد، ۳۱ ساله).
سایر بازاندیشان غیردیندار هیچگونه مناسک دینیای را انجام نمیدهند و از نظر هر چهار بعد مناسک دینی، باور دینی، ایمان دینی و اخلاق دینی علیالادعا پایبندیشان از میان رفته است. آنان دیگر هیچگونه ارتباط الهامبخش و پرشوری را با خدا و سایر منابع و نمادهای مقدس ندارند چرا که آنان تمامی باورهای ناظر به استعلا را از نظام اندیشهگی خود بیرون راندهاند. از آنجا که داشتن ایمان نیازمند سطحی والا از یقین نسبت به متعلَّق ایمان است، به نظر میرسد شکورزی این دانشجویان نسبت به اعتقادات دینی و سلطهی عقل مادی بر ساحت باورهای آنان، بزرگترین مانع تصدیق قلبی گزارههای دینی و حصول یقین از طریق مجرایی ورای خرد و تجربه است که نخستین پیامد آن زدودن ایمان دینی از ساحت گرایشهای درونی آنان است.
در حالیکه در زندهگی اولیه، این افراد دگرسالارانه و متعبدانه به پذیرش ضوابط اخلاقی موجود در شریعت خود میپرداختاَند، اکنون آنان طی بازاندیشیهایی که در زیست اخلاقی خود به عمل آوردهاند خودآیینوار دست به بازتفسیر و تدوین اخلاقیاتی فردی و گزینشی میزنند. همچنین، برای این افراد حجیت متون دینی جهت وضع قواعد اخلاقی کاملن زیر سوال رفته است اما این بدان معنی نیست که آنان کلیهی افعال اخلاقی موجود در نظامنامهی دینی را نپذیرند. در واقع، آن دسته از اخلاقیاتی را که برای آنان دیرزمانی لباس دین را بر تن داشته است، اکنون دیگر زیر لوای «اخلاق انسانی» قرار دارد و دلایل آنان برای پایبندی به این افعال اخلاقی نه بهواسطهی دستورات دینی، که به دلیل قدر اهمیتی است که این افراد برای نفس این افعال و تأثیری که بر حیات جمعی و فردی آنان میگذارد، است. یکی از دانشجویان در بحث از دلایل پایبندیاش به اخلاقیات چنین اقامهی دلیل میکند:
«اخلاق مورد نظر من اینه که اونطور که دوست داری دیگران باهات رفتار کنن باهاشون رفتار کن. این تعریف خودمه. بعلاوهی یک گزینهی دیگه: اخترام به افکار و انتخابهای دیگران. این شیوهی زندهگی باعث میشه من وجدانم آروم باشه، همین هم برام کافیه؛ اینکه احساس کنم دارم درست زندهگی میکنم بهم آرامشی داده میشه که برام خیلی ارزشمنده» (زن، مجرد، ۲۸ ساله).
در نقل قول بالا ملاحظه میشود که به چه میزان منبع التزام اخلاقی فرد از درون او نشأت گرفته و نیز قاعدهی اخلاقیای که فرد در زندهگیاش بهکار میبندد به چه میزان در ارتباط با حقوق دیگر مردمان تعریف میشود. برخی از این افراد نگاهی زیباییشناسانه نسبت به زندهگی اخلاقی خود دارند. در نگاه آنان، پایبندی به قواعد اخلاق انسانی منجر به زیباتر شدن زندهگیشان و سربرآوردن نوعی احساس وجد درونی به سبب التزام به این دسته از اخلاقیات درونی و گزینشی میشود. از آنجایی که افراد با رعایت این اخلاقیات زندهگی خود را زیباتر میبینند، تمنایی درونی جهت نیل به زیبایی آنان را به سمت رعایت امور اخلاقی سوق میدهد و آنان دیگر نیازی به میانجیگری هیچ دستگاهی برای رعایت اخلاقیات نمیبینند. همچنین، بدین علت که این قواعد را خود افراد با تعمق بر خود «خلق» کردهاند، رعایت این اخلاقیات برای آنان با احساس عاملیت و آزادی همراه است؛ چیزی مشابه آنچه میشل فوکو در باب اخلاق در جلد سهوم کتاب تاریخ جنسیت با عنوان فرعی مراقبت از نفس[۱۳۷] از آن سخن میگوید (نگاه کنید به: Internet Encyclopedia of Phiosophy؛ دسترسی در: http://www.iep.utm.edu/fouc-eth/). بر اساس آنچه فوکو در باب اخلاق زیباییشناسانه مطرح میکند، زیست اخلاقی یعنی «تلاش مردمان در جهت آنکه زندهگی خود را بهنحو زیباییشناسانهای خلق کنند» (همان). یکی از دانشجویان در باب قواعد اخلاقیای که در زندهگیاش بهکار میبندد چنین سخن میگوید:
«… محبتورزیدن یه اصل اخلاقیه برام. قبلن هم اینجوری بوده ها! میدونید؛ منتهی لباسی که قبلن تناش بود رو پاره کردم و یه لباس دیگه تنش کردم. لباس دین رو در آوردم لباس اخلاق رو تنم کردم. احساس میکنم این لباس از خودمه، از کسی دیگه نیست که بگه مثلن زکات بده. من به خیریه کمک میکنم ولی چیزی از بیرون تشویقام نمیکنه؛ اخلاقیاتم منو به این سمت سوق میده. مخصوصن اینکه این لباس رو خودم دوختم و اندازهی خودمه و از پوشیدناش لذت میبرم» (مرد، مجرد، ۳۰ ساله).
آخرین نکتهای که در این فصل بدان پرداخته میشود این است که در میان دینداری زنان و مردان تفاوتهایی دیده میشود. بدینمعنی که زنان مورد مطالعه کمتر از مردان در دینداریشان تغییرات حادی گزارش دادهاند و تنها یکی از زنهای مورد مطالعه را میتوان در دستهی نوگروندهگان حاد قرار داد. این نسبت برای نوگروندهگان غیرحاد بهصورت برابر (۵ زن و ۵ مرد) است اما دختران مورد مطالعه ـ چه در میان نوگروندهگان حاد و چه غیرحاد ـ تقریبن در طیفی قرار میگیرند که تغییرات کمتری را در دینداریشان به نسبت مردان تجربه کردهاند و هر گاه پای معتقدات بنیادین دینی نظیر وجود خدا و جهان پس از مرگ و… به میان میآمد، سخنان آن ها رنگوبویی دیندارانهتر از مردان داشت. این تفاوت جنسیتی در دینداری را بسیاری از پژوهشهای حوزهی جامعهشناسی دین نیز گزارش دادهاند.
بهطور خلاصه، تغییرات ایجاد شده در دینداری کلیهی مصاحبهشوندهگان را میتوان در جدول زیر خلاصه کرد. توضیح اینکه ویژهگیهای زیر برای هر کدام از نوگروندهگان از شدت و ضعف متفاوتی برخوردار است. برای مثال، درحالیکه عدهای از مشارکتکنندهگان بهطور کامل از پیامبران و پیشوایان شیعه قداستزدایی کردهاند و آنان را انسانهایی عادی میدانند، عدهای دیگر اگرچه امامان شیعه را واجد ویژهگیهای ماورائی نمیدانند اما همچنان آنان را پیشوای مذهبی خود میدانند. برای عدهای دیگر نیز این افراد هنوز انسانهایی روحانی و قابل احترام هستند اما آنان را پیشوای خود نمیدانند و برای آنان قداست قائل نیستد و یا در باب انتقادیاندیشی دانشجویان باید افزود که بههیچوجه انتقادیاندیشی همهی مصاحبهشوندهگان به یک اندازه نیست اما میتوان گفت میزان انتقادیاندیشی نوگروندهگان حاد نسبتن بیش از نوگروندهگان غیرحاد است.
جدول (۱-۴) مقایسهی تغییرات دینداری مشارکتکنندهگان بر اساس دورهی زندهگی
ابعاد دینداری
زندهگی اولیه
زندهگی کنونی
دینداران بازاندیش
بازاندیشان غیردیندار
باورها
-
- اسطورهگرایی
-
- شبهاسطورهزدایی[۱۳۸]
-
- اسطورهزدایی
-
- قداستباوری نسبت به شخصیتهای دینی
-
- قداستزدایی از شخصیتهای مذهبی
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-04-17] [ 09:00:00 ب.ظ ]
|