۲-۱۶-۴-دیدگاه روان تحلیل گیری
خود از نظر فروید: خود، بخش سازنده شخصیت است که با توجه به واقعت دنیای خارج عمل می کند وآن دسته ازتمایلات نهاد را که با واقعیت خارج تضاد دارند، تعدیل، ضبط وکنترل می کند. خود باتفکر واقعی وشیوه حل مساله مشخص می شود و قرارگاه فرآیندهای عقلانی است. خود قسمتی از نهاد است که بخشی از آن به طرف بیرون، یعنی محیط و بخشی از آن به طرف درون یا نهاد و غرایز کودک است. حاصل اینکه “من” (یاخود) که جنبه روانی شخصیت است، برای کاستن ازتنیدگی ها و وصول به خوشی ازعقل استمداد می کند و به راهنمایی آن به انتخاب خواهشهای نهاد می پردازد (فیست و فیست، ۱۳۸۹).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱۶-۵-دیدگاه اجتماعی – شناختی
بندورا سیستم خود[۶۶] را به صورت مجموعه ای از ساختارهای شناختی در نظر می گیرد که تا اندازه ای به رفتار افراد ثبات می بخشند. سیستم خود که خودسنجی، خودگردانی، و کارآیی شخصی (خودکارآمدی) را شامل می شود، به افراد امکان می دهد رفتار خودشان را مشاهده و به صورت نمادین نشان دهند و آن را بر اساس پیامدهای پیش بینی شده آینده، ارزیابی کنند (شولتز، ۱۳۸۶).
۲-۱۷- تعریف عزت نفس[۶۷]:
عزت نفس میزان ارزشی است که ما برای خود قائل می شویم (شیهان، ۱۳۷۸). عزت نفس قضاوتهایی است که درباره ارزش خود و احساس های مرتبط با این قضاوتها می کنیم (برک،۱۳۸۴). همچنین عزت نفس به دیدگاه کلی شخص از خودش اشاره می کند. این واژه به عنوان ارزش خود یا تصویری از خود نیز به کار می رود. مثلا کودکی که عزت نفس بالایی دارد احتمالا نه تنها این ادراک را دارد که یک شخص است، بلکه می فهمد که شخص خوبی است (بیابانگرد، ۱۳۸۶).
عزت نفس یکی از عوامل تعیین کننده ی رفتار در انسان به شمار می رود. در حقیقت برداشت و قضاوتی که افراد از خود دارند تعیین کننده چگونگی برخورد آنها با مسائل مختلف است. فردی که عزت نفس پایین دارد و برای خود ارزش و احترامی قائل نیست، ممکن است دچار انزوا، گوشه گیری و یا پرخاشگری و رفتارهای ضد اجتماعی شود (مکی و اسمیت[۶۸]، ۲۰۰۲).
۲-۱۸- پیدایش عزت نفس
غیر از ارزیابی کلی از ارزش خود به عنوان یک انسان، انواع ارزیابی های مجزا از خود داریم که به نحوه ای که فعالیت های مختلف را انجام می دهیم مربوط می شوند. این ارزیابی ها مهم ترین جنبه های رشد “خود” هستند زیرا بر تجربیات هیجانی، رفتار آینده و سازگاری روان شناختی بلند مدت تاثیر دارند. کودکان پیش دبستانی در ۴ سالگی چند نوع ارزیابی از خود دارند، با این حال آگاهی آنها در مقایسه با آگاهی کودکان بزرگتر، محدود است. چون کودکان پیش دبستانی نمی توانند توانایی مطلوب خود را از توانایی واقعی تشخیص دهند، معمولا توانایی خود را بسیار بالا ارزیابی می کنند و دشواری تکلیف را دست کم می گیرند. عزت نفس بالا در دوره ای که کودکان پیش دبستانی باید بر تکالیف جدید تسلط یابند، به ابتکار عمل آنها به مقدار زیاد کمک می کند. اغلب کودکان پیش دبستانی عزت نفس بسیار بالایی دارند. اما هنگامی که وارد مدرسه می شوند و در مورد عملکرد خود در مقایسه با همسالانشان بازخورد بیشتری دریافت می کنند، عزت نفس متمایز می شود و به سطح واقع بینانه تری می رسد (برک، ۱۳۸۴).
۲-۱۹- سطوح عزت نفس:
چهار سطح عزت نفس عبارتنداز:
عزت نفس تحصیلی: بعدی از عزت نفس است که مربوط به ادراکات کودکان از توانایی های تحصیلی آنهاست. این بعد از عزت نفس انعکاسی از نحوه ارزشیابی کودک از خود بعنوان یک دانش آموز است. در این رابطه چنانکه او به خواسته ها و ملاکهای پیشرفت تحصیلی پاسخ مثبت دهد، عزت نفس تحصیلی مثبت خواهد داشت.
عزت نفس اجتماعی: کودک در جمع کودکان دیگر می تواند خود را بشناسد و تعدیل خودمحوری و مرکزیت خود به برکت تعامل او با محیط و در ارتباط با دیگران صورت می گیرد. مبنی بر این قاعده که دیگران نیز حقی دارند و قطعا نظراتی که باید مورد حترام قرار گیرند
عزت نفس خانوادگی: عزت نفس کودکان در خانواده در حقیقت پژواکی از احساسات و نگرش های وی به عنوان اینکه عضوی از اعضای خانواده است، می باشد. بخشد( اسلامی نسب،۱۳۷۴، به نقل از جلالی،۱۳۸۲).
عزت نفس فردی و ظاهر جسمانی: تصوری که فرد از بدن خود دارد، ترکیبی از ظاهر جسمانی و توانایی های بدنی می باشد. عزت نفس را در این حوزه بر مبنای رضایتی که از طریق فعالیت ها و واکنش های بدنی دریافت می شود، استوار است. بر این اساس دانستن نواقص جسمانی و یا عدم توانایی در انجام فعالیت ها، مهارتها و عملکردها تاثیر منفی به عزت نفس خواهد داشت (برک،۱۳۸۴).
عزت نفس کلی: تصویب و تایید و یا پذیرش کلی خود در این حوزه مشخص می شود، یک عزت نفس کلی مثبت می تواند در دریافت و برداشتهایی نظیر« من شخص خوبی هستم» انعکاس یابد. این بعد از عزت نفس در واقع به ابعاد مختلف عزت نفس ،نوعی وحدت و انسجام می بخشد. بطور کلی اساس عزت نفس فرد را باید در گروه همسالان، خانواده، اجتماع و مدرسه پیگیری کرد. بازخوردی که فرد در برخورد با والدین و گروه همسالان مدرسه و بطور کلی اجتماع و توانایی های بدنی خویش دریافت می کند، منجر به تشکیل خود و در نهایت امکان ارزشیابی خود می گردد (راثی،۱۳۸۲).
۲-۲۰- تغییر در سطوح عزت نفس:
هنگامی که کودکان خود را در زمینه های مختلف ارزیابی می کنند،عزت نفس در چند سال اول دوره ابتدائی کاهش می یابد. معمولا این کاهش آن قدر زیاد نیست که زیانبار باشد. اغلب کودکان خصوصیات و توانمندی های خود را به صورت واقع بینانه ارزیابی کرده و در عین حال نگرش احترام به خود را حفظ می کنند. بعدا از کلاس چهارم به بعد، عزت نفس در اکثر کودکانی که در مورد روابط خود با همسالان و توانایی های ورزشی احساس خوبی دارند، بالا می رود (برک، ۱۳۸۴).
در دوره نوجوانی، متمایز شدن عزت نفس، که جنبه ارزیابی کننده خودپنداره است، ادامه می یابد. نوجوانان چند بعد تازه ارزیابی خود، مانند دوستی صمیمانه، جاذبه رمانتیک و شایستگی شغلی را به ابعاد اواسط کودکی اضافه می کنند. سطوح عزت نفس نیز تغییر می کند. با اینکه برخی از نوجوانان بعد از تغییرات در مدرسه، دستخوش کاهش موقتی عزت نفس می شوند، ولی عزت نفس در اغلب نوجوانانی که می گویند از روابط خود با همسالان و توانایی های ورزشی احساس خوبی دارند، بالا می رود. تفاوتهای فردی در عزت نفس در نوجوانی به طور فزاینده ای باثبات می شوند و روابط مثبت بین عزت نفس، ارزش قایل شدن برای فعالیت های گوناگون وموفقیت در این فعالیت ها نیرومند می شوند. افرادی که عزت نفس بسیار مطلوبی دارند، کاملا سازگار، معاشرتی، و وظیفه شناس هستند. در مقابل، عزت نفس پایین در تمام زمینه ها، با مشکلات سازگاری ارتباط دارد. دختران نوجوانی که در مورد ظاهر بدنی خود بیشتر نگران هستند و از توانایی های خود اطمینان کمتری دارند، بیشتر از پسرها از نظر عزت نفس افت می کنند. و بالاخره اینکه، نوجوانانی که به مدارسی می روند و در محله هایی زندگی می کنند که افراد هم خویش زیادی در آنها وجود دارند از عزت نفس بالاتری خبر می دهند (برک، ۱۳۸۴).
۲-۲۱- ارتباط کنترل خود با عزت نفس:
یادگیری چگونگی هدایت رفتار خود، بخشی اساسی در تحول کودک است. به نظر می رسد کنترل خود به دو شیوه مستقیم و غیر مستقیم با عزت نفس ارتباط داشته باشد. اول اینکه، کودکی که بتواند فعالیت ها ی خود را هدایت کند و حالات هیجانی خود را بیان کند، احساس کفایت و لیاقت بیشتری میکند. دوم اینکه، کودکی که رفتار خود را به شیوه های مورد قبول و مناسب اجتماعی هدایت می کند، احتمالا تایید و توجه مثبت بیشتری از سوی دیگران دریافت می کند (هارتر، ۱۹۸۳).
۲-۲۲- چهار شرط عزت نفس:
کودکان و نوجوانان زمانی از عزت نفس زیاد بهره مند می شوند که بتوانند در چهار شرط متمایز احساسات مثبتی را تجربه کنند. این شرایط عبارتند از:
همبستگی: احساس همبستگی وقتی بوجود می آید که نوجوان از پیوندهایی که برای او مهم هستند و دیگران آنها را تایید می کنند، راضی باشند.
بی همتایی: وقتی بوجود می آید که نوجوان بتواند صفات یا ویژگی هایی را که موجب تفاوت و تمایز او از دیگران می شود، بشناسد و به خاطر آن صفات، مورد احترام و تایید دیگران قرار گیرد.
قدرت: احساس قدرت وقتی بوجود می آید که نوجوان بداند منابع، فرصت و قابلیت آن را دارد که به طرق عمده بر شرایط زندگی خود تاثیر بگذارد.
الگوها: نکات راهنمایی هستند که نوجوان به مدد آنها الگوهای انسانی، فلسفی و عملیاتی برای خویش فراهم می سازد تا او را در استقرار ارزشهای معنادار، هدفها و آرمانها کمک کنند.
برای اینکه عزت نفس زیاد بوجود آید و حفظ شود، باید تمام این چهار شرط، پیوسته موجود باشند. هیچ یک از اینها بر دیگری برتری ندارند( کلمز، کلارک و رینولدبین، ۱۳۷۳).
۲-۲۳- تفاوت خودپنداره[۶۹] و عزت نفس
عزت نفس یا احترام به خود را باید از خودپنداره متمایز دانست. خودپنداره مجموعه ای از مفاهیمی است که فرد برای توصیف خویش از آنها استفاده می کند. کودک می تواند خود را به عنوان یک بازیگر خوب بیس بال، علاقه مند به داستانهای علمی و دانش آموزی متوسط در نظر بگیرد که این موارد از جمله اجزاء خودپنداره وی به شمار می روند. عزت نفس یا احترام به خود، ارزیابی اطلاعات تشکیل دهنده خودپنداره است و از احساسات کودک در مورد تمام ابعاد وجودش ناشی می شود (پوپ، هیل، کریهد، ۱۳۸۵).
۲-۲۴- عزت نفس از دیدگاه های روانشناسی
۲-۲۴-۱- دیدگاه مزلو
مفهوم سلسله مراتب نیازهای مزلو بر این فرض استوار است که نیازهای سطح پایین باید قبل از اینکه نیازهای سطح بالاتر برانگیزنده شوند. ارضاء یا حداقل نسبتا ارضاء شده باشند. هر کسی که با احترام یا خودشکوفایی باانگیزه می شود باید قبلا نیازهای خود را برای غذا و ایمنی ارضاء کرده باشد. مزلو نیازهای زیر را به ترتیب چیرگی آنها فهرست کرد: فیزیولوژیکی، ایمنی، محبت و تعلق پذیری، احترام و عزت نفس و خودشکوفایی.
نیازهای فیزیولوژیک: اساسی ترین نیازهای هر کسی، نیازهای فیزیولوژیکی هستند که غذا، آب، اکسیژن، حفظ دمای بدن و … شامل می شوند.
نیازهای ایمنی[۷۰]: شامل امنیت جسمانی، ثبات، وابستگی و رهایی از نیروهای تهدید کننده ای چون بیماری.
نیازهای محبت و تعلق پذیری: محبت و تعلق پذیری جنبه هایی از میل جنسی و تماس انسانی و نیاز به محبت کردن و محبت دیدن را نیز دربر می گیرد. اگر نیازهای محبت افراد از همان دوران کودکی ارضاء شوند، آنها احساس عزت نفس می کنند، و حتی در بزرگسالی دیگر به محبت و پذیرش مستمر دیگران وابسته نیستند. آنها به عنوان بزرگسالان خودشکوفا، حتی در صورتی که تحقیر شوند و فراموش شوند، احساس های عزت نفس خود را حفظ می کنند.
نیاز های به احترام (عزت نفس): در صورتی که افراد نیازهای محبت و تعلق پذیری خود را ارضاء کرده باشند، آزادند تا نیازهای احترام را دنبال کنند که عزت نفس، اعتماد به نفس، شایستگی و آگاهی از اینکه دیگران به آنها ارج می نهند را شامل می شود. مزلو دو نوع نیاز احترام را مشخص کرد: وجهه و عزت نفس.
وجهه عبارت است از ادراک مقام، تایید یا شهرتی که فرد در نظر دیگران کسب می کند، در حالیکه عزت نفس احساسی است که فرد از ارزش و شایستگی خودش دارد. عزت نفس بر شایستگی واقعی و نه نظر دیگران، استوار است(فیست و فیست، ۱۳۸۹).
نیاز به عزت نفس را مزلو در دو زمینه برجسته می کند، یکی پست تر و دیگری متعالی. نیاز پست تر مانند محترم شمرده شدن از طرف دیگران، نیاز به شهرت، فخر و توجه. شکل متعالی آن شامل نیاز به عزت نفس، کفایت، موفقیت، مفید و مثمر ثمر بودن است(خداپناهی، ۱۳۸۷).
۲-۲۴-۲- آلپورت (۱۹۸۶)، اصطلاح نفس را برای من یا خود بکار برد. او برای ماهیت و رشد نفس، هفت وجه یا کارکرد را نام می برد که عزت نفس یکی از این مراحل است. معتقد است که عزت نفس به رشد احساس رضایت خاطر و غروری اطلاق می شود که حتی کودک پی می برد که خودش قادر به انجام بعضی از کارهاست( شولتس، ۱۳۷۸).
۲-۲۴-۳- ویلیام جیمز
ویلیام جیمز، پدر روانشناسی جدید بیش از یک قرن پیش در این مورد فرمولی ارائه کرده است:
عزت نفس = میزان موفقیت تقسیم بر میزان شایستگی. بنابه عقیده ی جیمز، هر چه موفقتر شویم و هر چه توقعات کمتری داشته باشیم، عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری داریم، ما میتوانیم هم با موفقیت بیشتر و هم آرزوهای کمتر در جهان احساس بهتری داشته باشیم( سلیگمن،۱۹۸۴ به نقل از اکبری، ۱۳۸۴).
۲-۲۴-۴- ناتانیل براندن ، از نظریه پردازان انقلابی معاصر در زمینه عزت نفس معتقد است که عزت نفس از دو بخش مرتبط با هم تشکیل شده است: یکی داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالشهای زندگی، یعنی باور خودتوانمندی، دیگری احساس صلاحیت برای خوشبخت شدن، احترام به خود یا حرمت نفس. خود توانمندی به معنای داشتن اطمینان به عملکرد ذهن است. احترام به خود به این معنی است که خود را شایسته بدانیم که برای موفق شدن باید تلاش کنیم. در مجموع حس شرف نفس و حس اعتماد به نفس است که دلالت بر لیاقت شخص برای زیستن دارد(ناتانیل براندن، ۱۳۸۹).
۲-۲۴-۵- دیدگاه کوپراسمیت
تحقیقات کوپر اسمیت در زمینه عزت نفس شامل زمینه های زیر می باشد:
الف: تاثیر زمینه و سوابق اجتماعی: در این بعد رابطه طبقه اجتماعی، مذهب، سوابق و تداوم شغلی پدر و مادر و طول استخدام مادر را مورد توجه قرار داده است.
ب: خصوصیات والدین و عزت نفس: خصوصیاتی از قبیل میزان و ثبات عزت نفس مادر، میزان ثبات عاطفی او، ارزش های والدین، تضاد بین آنها ، نحوه تصمیم گیری والدین و میزان استقلال کودک.
ج: خصوصیات آزمودنی ها: سن آزمودنی، میزان رشد بدنی، هوش، توانایی، اضطراب، سطح آرزو
د: حوادث و تجارب اولیه کودکی: در این قسمت از تحقیقات، رابطه عزت نفس با تعداد فرزندان، تغذیه کودک ،حوادث دوران کودکی و ارتباط کودکان با همسالان بررسی شده است( کوپر اسمیت، ۱۹۶۹).
به نظر اسمیت عزت نفس ارزشیابی فرد درباره خود و قضاوت شخص در مورد ارزش خود است. وی با بررسی و مطالعه تئوریهای قبلی و تحقیقات انجام شده در این زمینه چهار عامل اسنادی برای رشد عزت نفس بیان می کند که عبارتند از:
میزان احترام، پذیرش و علاقمندی که یک فرد دریافت می کند.
تاریخ و تجارب موفقیت های فرد در زندگی.
ارزشها و انتظارات که بر مبنای آن تجارب را مورد تفسیر قرار می دهیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...