شکست کار دل غنچه تنگ دستی داد
خوش آنکه در غم عالم عنان به مستی داد
که سر بلند نشد هر که تن به پستی داد
ز نیستی است فغان کس نزد ز هستی داد
که همچو برهمنان داد بت پرستی داد

وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن / بحر مجتث مثمن اصلم
موضوع کلی: عشق وآوارگی راه عشق
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-فراخ دستی، کنایه از بخشش و جوانمردی وگشاده دستی./ فراخ دستی گل، تشخیص./ دل غنچه شکستن، کنایه از ناراحت شدن وتشخیص است./ تنگ دستی، کنایه از فقر وبدبختی وبا گشاد دستی تضاد دارد./ تکرار قافیه مستی
۲-هم عنان، کنایه از همراه./ بیت استفهام انکاری دارد./عنان به مستی دادن، کنایه از به عیش ونوش پرداختن./
۳-دارفنا، کنایه از دنیا./سرکشیدن از چیزی، کنایه از سرپیچی وممانعت کردن./ سربلند وپستی ، تضاد./
۴-پیدا نبودن دهان، کنایه از دهان تنگ معشوق./ نیستی وهستی، تضاد است./
۵-همچو برهمنان، تشبیه /. برهمن ، پیشوای دیدن برهمایی./ بت پرستی وخدا پرستی، تضاد است./
غزل ۴۹۶

کی بود عاشق کسی کز سوختن غمگین بود
کور کن ای گریه بی یارم که چون یعقوب چشم
بهر کام دل اگر بر جان نشانی نخل عشق
عاشقی تلخ است و مارا تلخ تر کان نوش لب
کار اگر با غیرت مرد آزما افتد ز عشق
نیست در دستم سر مویی و لیکن همتم
هر که چون اهلی هلاک لعل جان بخش تو شد

عاشق آن باشد که چون پروانه در آتش رود
کور بهتر ز آنکه بی یوسف به عالم بنگرد
غیر بار دل عجب گر میوه ای بارش بود
می خورد با غیر از غیرت دل ما خون خورد
زن به از فرهاد اگر از جان شیرین نگذرد
یک سر مویت به ملک هر دو عالم می خرد
کافرم گر منت از عیسی مریم می برد

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات / بحر رمل مثمن مقصور
موضوع کلی:عشق ورزیدن و سختی های راه عشق /
غزل مقفی با قافیه فعلی.
۱- عاشق چون پروانه باشد.تشبیه./ سوختن،مجاز از تحمل سختی ها./ پروانه وسوختن، تناسب./
۲-تلمیح به داستان یوسف ویعقوب.رجوع کنید به غزل۳۰۰٫/ ای گریه تشخیص
۳-نخل عشق، تشبیه بلیغ اضافی./ نشاندن، کنایه از کاشتن./ عجب، یعنی جای تعجب است ./
۴-تلخ بودن عاشقی، حسامیزی./ نوش لب، کنایه از معشوق شیرین سخن./ غیر وغیرت، جناس ناقص افزایشی./ خون دل خوردن، کنایه از تحمل سختی ها./
۵-غیرت، اصطلاح فلسفی است رجوع کنید به غزل ۳۱۲٫/مصراع دوم اشاره به داستان شیرین وفرهاد دارد.رجوع کنید به غزل ۳۵۴٫/
۶-سرموی، کنایه از چیز بسیار کم./همت، اصطلاح عرفانی است رجوع کنید به غزل۳۰۲٫/ هردو عالم، کنایه از دنیا وآخرت./
۷-هلاک کسی یا چیزی شدن، کنایه از عاشق شدن ./ لعل، استعاره از لب./ مصراع دوم اشاره به زنده کردن مرده توسط عیسی دارد. رجوع کنید به غزل۳۰۸٫/
غزل ۴۹۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...