دوره انتقال از ۷ تا ۱۰ سالگی است کودکان در این دوره علاقه زیادی را به ورزشهای مختلف ابراز میدارند ولی آنها توانایی­ کمی درهر یک از آنها دارند. اگر آنها در مرحله حرکات بنیادی به پیشرفت نرسند این مسأله ایجاد سدی در برابر مهارت ورزشی می­ کند که آن را سد تبحر شدن می­نامند. این مرحله برای یادگیری مهارتهای حرکتی بنیادی خیلی دیر نیست، ولی برگشتن و یادگرفتن آنها سخت تر از یادگیری آنها در زمان لازم است. در این مرحله کودکان باید فرصت­هایی برای پرداختن به انواع ورزشها را داشته باشند. برنامه های تربیت بدنی باید مهارت­ های ورزشی و عناصر پایه فعالیتهای مرتبط با ورزش را ارائه کنند. دوره کاربرد از ۱۱ تا ۱۳ سالگی است. عنصرکلیدی در دوره کاربرد دانش و مهارت کافی بازی کودکان برای اجرای فعالیت در شرایط تفریحی و رقابتی است. کودکان در این دوره برخی از ورزشها را بر می گزینند (۳۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اولویتها در ابتدا مبتنی بر تجربیات موفق، نوع بدن، موقعیت جغرافیایی، عوامل فرهنگی- اجتماعی و عاطفی است. دوره استفاده مادام العمر که از ۱۴ سالگی به بعد می باشد. در این دوره، افراد فعالیت­هایی را بر می­گزینند که از انجام آنها لذت می برند و آنها را در طول زندگیشان برای تفریح، آمادگی و احساس رضایت ادامه می دهند. در این دوره، علاقه زیادی به فعالیت­های خاص نشان می­ دهند و به یک یا چند ورزش خاص روی می آورند (۳۶).
۲-۲-۳-۳) کلارک و متکالف (کوه رشد حرکتی):
کلارک و متکالف (۲۰۰۲) یک متافور رشد حرکتی را پیشنهاد دادند. بنا به اعتقاد کلارک و متکالف متافور کوه رشد حرکتی ما را قادر می سازد تا فرایند رشد حرکتی را بهتر درک کنیم و بتوانیم رشد حرکتی را موثرتر آموزش داده و یاد بگیریم. متافور کلارک و متکالف یکی از تازه ترین ترسیمات از رشد حرکتی انسان است که توصیف تغییرات مورد انتظار در رشد حرکتی را با توضیح در مورد چگونگی رخ دادن این تغییرات ترکیب می کند. کلارک و متکالف معتقدند این متافور برای همه افراد، حتی آنهایی که برخی از اشکال غیر معمولی رشد را تجربه می کنند کاربرد دارد.
در این متافور رشد حرکتی با یادگیری بالا رفتن از یک کوه مقایسه می شود. همانند رشد حرکتی انسان، این فرایند سال ها طول می کشد، یک فرایند متوالی و تراکمی (تجمعی) است و به شدت تحت تاثیر مهارتها و ویژگی های فرد قرار می گیرد، همچنین یک فرایند غیر خطی است. مانند بالا رفتن از کوه، رشد حرکتی با پیشرفت همراه است که در برخی مواقع با پسرفت دنبال می شود و دوباره در دوره های بعدی زندگی پیشرفت حاصل می شود. ارتفاعی که یک نفر در کوه بدست می آورد می تواند با کسب سطوح بالای مهارت حرکتی مقایسه شود.کلارک و متکالف بر این باورند که کوه در بر گیرنده محدودیتها یا قیودی بر سر راه ما است که همانگونه که زندگی را پشت سر می گذاریم دائماً تغییر می­ کنند. رسیدن به سطوح بالیده­تر رشد حرکتی یک تعامل مداوم بین فرد بالارونده، مهارت او و کوه (شرایط محیطی که دائماً در حال تغییرند) است. به شباهت بین تاکید نیوول بر محدودیت­ها و تاکیدی که کلارک و متکالف بر این عوامل دارند توجه کنید. رسیدن به قله­ی کوه بعنوان دستیابی نهایی به کارامدی حرکتی و توانایی حرکتی بالا تعبیر می شود. بطور مختصر، کوه یک سازگاری مادام العمر، تراکمی و پیشرونده را به تصویر می­کشد که ما آن را در رشد حرکتی خود مادامیکه زندگی را پشت سر می­گذاریم مشاهده می­کنیم.
بالا رفتن از کوه دربرگیرنده­ی عبور از شش دوره­ رشد حرکتی است: دوره­ رفلکسی، دوره­ پیش سازگاری، دوره­ حرکات بنیادی، دوره­ حرکات مخصوص زمینه، دوره­ مهارت و دوره­ جبران. تصور می­ شود هر دوره در کسب مهارت­ های ضروری برای دوره­ بعدی دخالت دارد و رشد با سن در ارتباط است ولی به سن فرد وابستگی قوی ندارد. مدت زمانی که در هر دوره صرف رشد می­ شود برای هر فرد متفاوت است و شدیداً به عواملی مانند میزان تجربه یا آموزش، کیفیت آموزش و ویژگی­های ارثی فرد مانند قد، قدرت، سرعت حرکت) که اکتساب مهارت حرکتی را اداره می­ کنند بستگس دارد. رشد کارکردی از سازگاریها در طول زندگی، مادامیکه یاد می­گیریم ساختارهای شخصی و عملکردی خود را با محیطمان یکپارچه کنیم است (۵).
کلارک و متکالف بیان می­ کنند بالا رفتن از کوه خیلی زودتر و قبل از اینکه ما به پای آن برسیم آغاز می­ شود. آماده ­سازی­ها و برنامه­ ریزی­های قبلی قابل توجهی باید برای بالا رفتن از کوه درنظر گرفته شود که در واقع همان نقش رشد پیش از تولد و یا حتی رفتارها (تغذیه، مصرف دارو، سطوح استرس و …) یا ساختار ژنتیکی والدین یا پدر بزرگ­ها و مادر بزرگها می­باشد که در نهایت بر فرزندان تاثیر می­ گذارد (ایساکس). اگرچه این عوامل رشدی آتی را بطور کامل تعیین نمی­­کنند، اما در نهایت از طریق تعامل عوامل ژنتیکی (طبیعت) و محیطی (تربیت) نقش ایفا می­ کنند. بالا رفتن اولیه برای برخی افراد ممکن است تدریجی و بدون رخداد خاصی باشد، در حالیکه ممکن است برخی دیگر متحمل مشکلات بیشتری در آغاز بالا رفتن خود شوند.
دوره­ رفلکسی:
دوره­ رفلکسی اولین دوره از شش دوره­ کوه رشد حرکتی کلارک و متکالف می­باشد. این دوره با آغاز یادگیری در مورد دنیای پیرامون مشخص می­ شود و شامل یک سوم پایانی، تقریبا سه ماه پایانی پیش از تولد و همچنین هفته­های آغازین زندگی پس از تولد می­ شود. بسیاری از رفلکس­های طفولیت حتی در تمام طول سال اول زندگی ادامه می­یابند. در این هنگام رفلکس­های طفل، برای بقا (حفاظت، تغذیه و مانند آن) حیاتی اند و یک سنگ­بنای ضروی هم برای رشد شناختی و هم رشد حرکتی می­باشند. رفلکس­ها یک واکنش غیر ارادی به یک محرک اند. آنها زیر قشری هستند. به عبارت دیگر، آنها حاصل واکنش­ها در مراکز پایینی سیستم عصبی مرکزی هستند. به عبارتی می­توان گفت آنها اتفاق می­افتند تا اینکه ما آنها را انجام دهیم. اعتقاد بر این است بسیاری از رفلکس­هایی که در این دوره تجربه می­شوند از اجزای ضروری برای رشد حرکات ارادی بعدی هستند. خوشبختانه در اطفال طبیعی و سالم این واکنش­ها به تدریج در طول سال اول زندگی ناپدید می­شوند. در کودکانی که تاخیر رشدی دارند، ممکن است که این رفلکس­ها باقی بماند و میزان طبیعی رشد را محدود کند.
دوره قبل از سازگاری:
با آغاز ناپدید شدن یا بازداری رفلکس­ها، حرکات ارادی پدیدار می­شوند. در حرکات ارادی، بر خلاف رفلکس­ها، ما حرکت را از طریق تکانه­ی حاصل از مراکز فوقانی سیستم عصبی مرکزی تولید می­کنیم. این حرکات اغلب هشیارانه­اند و یک حرکت خود خواسته را تولید می­ کنند. رسیدن و چنگ زدن ارادی مثالی از این نوع حرکات است. بعنوان قسمتی از این فرایند، ما به تدریج توانایی عملکرد مستقل را بدست می­آوریم. بوسیله­ی پیشرفت رفتارهای حرکتی که اغلب با حفظ کنترل سر و گردن آغاز می­شوند، به تدریج کنترل بیشتری را بر قسمت فوقانی بدن، ران و پاها بدست می­آوریم تا اینکه در نهایت بتوانیم بطور مستقل بنشینیم، باایستیم و راه برویم.

شکل۳-۲ کوه رشد حرکتی کلارک و متکالف (۲۰۰۲).
دوره­ حرکات بنیادی:
در دوره­ حرکات بنیادی کودک کم سن و سال اکنون شروع به بنیان­گداری یک چهارچوب بنیادی برای حرکات آتی می­ کند. بطور ویژه، ارزش این دوره در بنا نهادن آرایه­های کافی از حرکات برای توانایی یافتن در کیفیت و کمیت مهارت حرکتی در زندگی آتی است. حرکات بنیادی در دوره­ طفولیت آغاز می­شوند در اغلب کودکان در تمام طول کودکی ادامه می­یابد. همانند همه دوره­ های کوه رشد حرکتی، بسیاری از عوامل بر میزان و گستره­ی کسب مهارتهای حرکتی تاثیر می­گذارند. برای مثال برخی کودکان ممکن است فرصت­های بسیاری برای تجربه­ حرکت­های مختلف داشته باشند. برخی حتی ممکن است فرصت آموزش با کیفیت بالا همراه با مقادیر مناسب انواع تمرین را داشته باشند. دیگران ممکن است شانس محدودی برای مشارکت در چنین فعالیت­هایی داشته باشند، بنابراین ممکن است بالا رفتن از کوه برایشان دشواری بیشتری داشته باشد.
این دوره از رشد شامل مهارت­ های بنیادی جابجایی و مهارت­ های بنیادی کنترل شی می­باشند. در طول این دوره، بوسیله­ی تعامل مناسب صفات ژنتیکی ارثی و محدودیت­های محیطی، می­بینیم حرکات جابجایی مانند راه رفتن، از شکل متزلزل و همراه با کمک به شکل متعادل و کارآمد تکامل می­یابد. همچنین، چند ماه بعد تعدادی از اشکال پیشرفته­تر جابجایی مانند دویدن، یورتمه رفتن، لی لی و سر خوردن پدیدار می­شوند.
کلارک و متکالف (۲۰۰۲)، مهارت­ های حرکتی بنیادی کنترل شی را به پرتاب شی (مانند پرتاب کردن و ضربه با پا) و قطع حرکت شی (مانند دریافت کردن) تقسیم ­بندی کردند. هر دو نوع حرکت نیازمند افزایش سطوح تعامل بین محیط و فرد حرکت کننده هستند. برای مثال، قضاوت­های ادراکی با توجه به تولید نیرو، اندازه­، وزن، شکل و خط سیر پرتابه، همگی باید همراه با شرایط غالب محیطی (باد، فضا، مسافت هدف و …) در نظر گرفته شوند، تا نتیجه­ حرکتی مورد انتظار بدست آید. این توانایی­ها همگی حاصل رشد مهارتها در دوره­­های قبلی صعود به کوه هستند.
اگرچه دوره­ حرکات بنیادی بناگذار حرکات آتی اند، اما نباید بر اهمیت آنها بیش از حد تاکید شود. انتخاب­های حرکتی که بعداً در زندگی انجام می­گیرند به میزان رشد مهارت ­ها در این دوره­ حیاتی از زندگی بستگس دارد. اینکه یک کودک تصمیم بگیرد که آیا در نهای ت در یک ورزش، بازیهای جسمانی و حتی فعالیت­های هنری مانند نواختن یک ابرزار موسیقی، نقاشی یا هنرهای تجسمی (مجسمه­سازی) شرکت کند به میزان مهارت کسب شده در این دوره بستگی دارد. این دوره می ­تواند بعنوان “کمپ پایه” در بالا رفتن از کوه تلقی شود.
دوره­ مخصوص زمینه:
پس از آنکه فرد به این کمپ پایه رسید و یک خزانه­ی قوی از مهارت­ های حرکتی بنیادی را کسب کرد، فرصت برای گسترش خزانه­ی حرکتی در حرکات پیشرفته­تر را بدست خواهد آورد. به دلیل اینکه در این دوره حرکات می­توانند در بسیاری از اشکال جدید و متنوع قرار گیرند، کوه رشد حرکتی به قله­های مختلف تقسیم می­ شود که هر قله مربوط به مهارت­ های حرکتی خاصی است. افراد ممکن است از یک قله به قله­ی دیگر رفته و یا حتی همزمان از چندین قله بالا روند. مثال آن یک فرد دبیرستانی است که تصمیم می­گیرد به تیم دو و میدانی مدرسه ملحق شود اما پس از یک سال از آن کناره­گیری کرده و به رشته ورزشی دیگری علاقمند می­ شود یا شاید تصمیم می­گیرد که بطور کلی از ورزش کنارگیری کند. ازاینرو، ارتفاع متفاوت هر قله نشان دهنده این است که فرد ممکن است به سطوح تبحر در یک قله دست نیابد.
در نتیجه­ تجارب کسب شده در زندگی، به ارتفاع قابل ملاحظه­ای دست یابند یا به مراحل پایین تر پسرفت کنند. این دوره توسط اغلب افراد، اما نه همه افراد تجربه می­ شود. با این وجود دورهی بعدی انحصاری­تر است.
دوره­­ی ماهرانه:
بنا به عقیده­ی کلارک و متکالف (۲۰۰۲)، دستابی به دوره­ ماهرانه نیازمند هم تجربه و هم تمرین است. این سطح رشد حرکتی نیز تحت تاثیر دوره­ های قبلی قرار می­گیرد. همه افراد به این سطح از مهارت نمی­رسند و دستیابی به آن به ماه­ها یا سالها تلاش برای متبحر شدن در یک یا چند حیطه حرکتی نیاز دارد.
این سطوح فوقانی تبحر در حرکت بوسیله­ی داشتن انگیزه­ بالا برای ممتاز بودن حاصل می­ شود. انگیزه ممکن است از طریق خانواده­، اطرافیان یا سابقه­ فرهنگی فرد ایجاد شود.
عامل دیگری که بر توانایی مهارت یافتن تاثیر می­ گذارد فیزیولوژی فرد است. عوامل فیزیولوژیک مانند قد، وزن، قدرت و انعطاف­پذیری بر سطح مهارت تاثیر می­گذارند.
دوره­ جبران
جبران، آخرین دوره­ کوه رشد حرکتی است. عموماً جبران به عنوان تطابق یافتن با برخی تاثیرات منفی تلقی می­ شود. دو نوع جبران عبارتند از آسیب دیدگی و روند افزایش سن.
بسیاری از کارها را می­توان انجام داد تا از کاهش اجرای حرکتی و جسمانی (مانند کاهش قدرت، استقامت و انعطاف­پذیری) فایق آمد. با این حال برخی از کاهش­ها ظاهراً اجتناب ناپذیرند، اما می­توان با این کاهش­ها سازگاری یافت و یا برای مدتی بر آنها غلبه کرد (۵, ۳۵, ۳۶).
۲-۲-۳-۴) مدل استودن
استودن و همکاران(۲۰۰۸)، پیشنهاد کردند رشد شایستگی مهارت حرکتی، مکانیزم زیر بنایی اصلی است که درگیری در فعالیت بدنی را ارتقاء می دهد و به واسطه ی ترغیب و یا عدم ترغیب (بسته به سطح شایستگی) سطوح فعالیت بدنی افراد، بسیار مهم است. آنها بر این باورند ادبیات پیشین در حوزه ی فعالیت بدنی، عموماَ، بر رشد ماهیت شایستگی مهارت حرکتی و نقش آن در طی زمان متمرکز نبوده اند و تنها به اندازه گیری فعالیت بدنی بدون درک لزوم یادگیری حرکت کردن بعنوان زیر بنای فعالیت بدنی، توجه کردند. بنابراین مدل آنها بدلیل توجه به شایستگی مهارت حرکتی به عنوان زیربنای اصلی فعالیت بدنی و تعامل دیگر متغیّرها (شایستگی حرکتی ادراک شده و آمادگی مرتبط با سلامت) در این ارتباط منحصر بفرد است.
استودن و همکاران (۲۰۰۸)، بر این باورند که شایستگی مهارت حرکتی به منظور درک چرایی انتخاب فعالیت یا عدم فعالیت توسط افراد بسیار مهم است. بنابراین آنها ارتباط پویای رشدی بین شایستگی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی را قلب مدل خود معرفی کردند و بیان کردند که این ارتباط در طی زمان رشد قوت می یابد.
فعالیت بدنی خردسالان (دوران کودکی اولیه)، ممکن است بر رشد شایستگی مهارت حرکتی تاثیر بگذارد. اما، به دلیل اینکه خردسالان به واسطه­ تجربه ­های مختلف و تاثیر بسیاری از عوامل محیطی (تربیت بدنی سازمان یافته، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، تاثیرات والدین، آب و هوا و …) سطوح متغیّری از فعالیت بدنی را
نشان دهند؛ بنابراین، آنها فرض کردند ارتباط شایستگی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی در این دوره­ رشدی ضعیف خواهد بود. آنها، همچنین، فرض کردند با انتقال یافتن کودکان به دوره­ کودکی میانی و پایانی ارتباط میان
سطوح فعالیت بدنی و اندازه های شایستگی مهارت حرکتی قوت خواهد گرفت. بدین معنا که محدودیت­های فردی و محیطی که در طی دوران کودکی اولیه عمل می کردند، در دوران کودکی میانی و پایانی، با یکدیگر سازش می کنند و در نهایت منجر به ارتباط قوی تر میان شایستگی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی می شود. در دوران کودکی میانی و پایانی، سطوح بالاتر شایستگی مهارت حرکتی بالاتر منجر به خزانه­ی حرکتی غنی­تر به منظور درگیری در انواع فعالیت های بدنی، ورزش­ها و بازی­ها می شود. در این دوره­ زمانی انتظار می رود.
کودکان با سطح تبحر متوسط تا بالا در شایستگی مهارت حرکتی، سطوح بالاتر فعالیت بدنی را انتخاب کنند در حالی که کودکان کمتر متبحر، در فعالیت های بدنی با سطوح پایین تر درگیر می شوند. در واقع استودن و همکاران (۲۰۰۸) بر این باورند که در این دوره­ سنی شایستگی مهارت بر سطوح فعالیت بدنی تاثیر می گذارد.
شکل ۴-۲ مکانیزم رشدی اثرگذار بر خط سیر فعالیت بدنی کودکان استودن و همکاران (۲۰۰۸).
وزن سالم
خطر چاقی
فعالیت بدنی، شایستگی حرکتی، شایستگی ادراک شده و آمادگی بیشتر
فعالیت بدنی، شایستگی حرکتی، شایستگی ادراک شده و آمادگی بیشتر
فعالیت بدنی، شایستگی حرکتی، شایستگی ادراک شده و آمادگی کمتر
شایستگی حرکتی ادراک شده
آمادگی مرتبط با سلامت
وزن ناسالم
مارپیچ مثبت درگیری
مارپیچ منفی درگیری
دوران کودکی اولیه
دوران کودکی میانی – پایانی
استودن و همکاران (۲۰۰۸)، بیان کردند که شایستگی حرکتی ادراک شده متغیّر میانجی است که به طور متفاوتی بر ارتباط میان شایستگی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی اثر می گذارد. در دوران کودکی اولیه، ارتباط شایستگی حرکتی ادراک شده با سطوح واقعی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی به دلیل نداشتن مهارت شناختی به منظور تمیز قائل شدن بین شایستگی واقعی مهارت حرکتی، توانایی و تلاش، قوی نیست. در
واقع ممکن است کودک سطوح پایینی از شایستگی مهارت حرکتی داشته باشد اما خود را ماهر ادراک کند. ممکن است در دوران کودکی اولیه، شایستگی حرکتی ادراک شده اغراق آمیز به دلیل تاثیرگذاری بر اکتساب شایستگی مهارت حرکتی ارزشمند باشد، زیرا منجر به تداوم پایداری و افزایش درگیری کودک در فعالیت هایی می شود که باور دارد در آنها ماهر است. با انتقال از دوران کودکی اولیه به دوران کودکی میانی، نقش شایستگی حرکتی ادراک شده در ارتباط بین شایستگی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی شروع به تغییر می کند. زیرا در دوران کودکی میانی، کودکان سطوح بالاتری از رشد شناختی خواهند داشت و دقیق تر خود را با همسالان مقایسه می کنند و در نتیجه تقریب آنها از شایستگی حرکتی ادراک شده به شایستگی مهارت حرکتی نزدیکتر خواهد بود. بدین معنا که کودکان کمتر ماهر، شایستگی ادراک شده ی پایین تری خواهند داشت و بسیاری از تکالیف را دشوار و چالش برانگیز ادراک می کنند و در مقابل کودکان ماهر شایستگی ادراک شده بالاتری خواهند داشت و تکالیف را دشوار ادراک نمی کنند و بیشتر در تلاش های ماهرانه درگیر می شوند، بنابراین استودن و همکاران (۲۰۰۸) انتظار دارند میان شایستگی حرکتی ادراک شده، شایستگی واقعی مهارت حرکتی و فعالیت بدنی ارتباطی قوی وجود داشته باشد. آنها بر این باورند بیشتر کودکان و نوجوانانی که خود را با شایستگی مهارت حرکتی پایین ادراک می کنند و حقیقتاَ نیز سطوح پایینی از شایستگی مهارت حرکتی را نشان می دهند، وارد مارپیچ منفی درگیری خواهند شد که در آن سطوح پایین شایستگی مهارت حرکتی بطور معناداری به شایستگی مهارت حرکتی ادراک شده ی پایین و در نتیجه سطوح پایین فعالیت بدنی مرتبط خواهد بود. این مارپیچ در نهایت منجر به سطوح بالای عدم فعالیت می شود و فرد را در معرض خطر چاقی، طی دوران کودکی بعدی، دوران نوجوانی و بزرگسالی قرار خواهد داد. اما آنها در مقابل فرض کردند مارپیچ مثبت درگیری میان کودکان با سطوح متوسط تا بالای حرکتی اتفاق می افتد. کودکان با شایستگی مهارت حرکتی واقعی و ادراک شده بالاتر با احتمال بیشتری در فعالیت بدنی پایدار خواهند ماند. مارپیچ مثبت درگیری منجر به فعالیت بدنی بیشتر برای کودکان ماهرتر خواهد شد زیرا ۱. درگیری در فعالیت بدنی فرصت­های بیشتری برای رشد بیشتر شایستگی مهارت حرکتی و خزانه ی حرکتی فراهم میکند. ۲. درگیری در فعالیت بدنی منجر به رشد بیشتر و دقیق ادراک از شایستگی مهارت حرکتی می-شود و ۳. فعالیت بدنی جالب و پر ارزش خواهد بود.
هنگامی که از دوران کودکی به سمت نوجوانی پیش می روند تقسیم آشکار و معناداری از نظر فعالیت بدنی میان کودکان کمتر ماهر و غیرفعالی که خود را با شایستگی حرکتی پایین ادراک می کنند و دیگر همسالان ماهر و فعال خود که فعالیت بدنی را جالب و پر ارزش در یافته اند، اتفاق می افتد (شکل ۴-۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...