نگاه زنانه دیگر که بنا داشتیم مطرح کنیم نگاه شاعر نو پرداز هم عصر ما فروغ فرخ زاد است آقای هوشنگ گلشیری در مقاله ای با عنوان خطوط کلی ادبیات زنانه که در مجله زنان به چاپ رسیده است پیرامون فروغ می گوید:« اگر عمیق تر بنگریم فرغ فرخ زاد ابتدا در تقابل با من مردانه قد علم می کند. مردی که قرن ها از عشق های خود گفته است،چه در خطاب با معشوقه یا معشوق و چه در عشق ورزیهای عارفانه اش با خدای فلوطینی.
و در همین دوره است که بسیار هم تشویق می شود، آن هم از طرف مردها تا بازهم از احساسات جنسی زنانه بگوید که همه باخت است. که بیش تر فراهم آوردن شکل ضعیف تر لذت مردانه است. ولی سر انجام در تولدی دیگر و شعر های پس از آن است که نوعی شعر زنانه عرضه می کند.»۵ این نوع نگاه جنسی که برخواسته از سرکوب های عاطفی زن است و به نوعی به رخ کشیدن جنس زن، همان نکته این است که در ابتدا در غالب پرسشی مطرح کردیم و در این جا به پاسخ آن رسیدیم هوشنگ گلشیری این نوع نگاه زنانه را آفت و ضعفی برای خالقان اثر هنری زنانه می داند همین نظر در آراء ویرجنیا ولف هم که از نخستین کسان در تأیید نویسندگی زنان و به شیوه های نگارش آنان است به چشم می خورد. « اندیشیدن به جنس خویش یا نوشتن از سر خشم به سبب جنسیت، حاصل کار نویسنده را نابود یا ضعیف می کند، بهترین شیوه نویسندگی نوشتن از موضعی دو جنسیتی است.»۶ یا شاید بهتر باشد عبارت فراجنسیتی را در این مقوله به کار ببریم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ادبیات زنانه اگر با نگاهی جنسی، ادبیات زنانه شود ره به جایی نتواند برد نگاه جنسی نگر نگاه غالب ادبیات مردانه خصوصاً در تغزلات عاشقانه است عمری است که مردان از خط و خال و چشم و ابرو و زنخدان می سرایند و جنس زن را در این مقولات خلاصه می کنند اگر امروز این گونه تعابیر یا مشابه آن ها در قلم زنانه به چشم بخورد باید گفت از این رهگذر نصیبی حاصل نخواهد شد، « سیمین بهبهانی که با همان اولویت جنسی زنانه – به تبع فرخ زاد شروع می کند، بعدها دههی ۵۰ به ادبیات اجتماعی روی می آورد و بالاخره قالب غزل را به روزمره، قصه ها و غصه های کوچک و جزئی آدمها نزدیک می کند، با این همه از منظر ادبیات زنانه مقوله متناقض او را با استناد به یک غزل، « وقت درو کردن گل شد» شاید بتوان بدین گونه خلاصه کرد»۷
وقت درو کردن گل شد
وقت درو کردن گل شد کار به فردا مگذارید / داس بجویید و بیایید لاله به صحرا مگذارید
دشت به سبزی گرویده ست شوخی ازین بیش که دیده ست؟ / سبزه به پا خاسته از نوجز به سرش پا مگذارید!
غنچه به هر شاخه شکفته ست شادی دل را ننهفته ست / این همه پیرایه رنگین پیش تماشا مگذارید
سوی چمن نیشتر آرید چشم گل از کاسه برآرید / تا نه ببیند نه بخواهد دیده ی بینا مگذارید
بیم من آن است که نرگس دست برآرد به تباهی- / خیره، در این سینی شش گوش جام مطلّــا مگذارید
این تبر از بهر چه دارید؟ نارون از بیخ برآرید / فرصت آسودن مرغی بر سر افرا مگذارید
شعر من و پونه وحشی بارور از عطر و پیامند / با همه آوازه گریشان رخصت غوغا مگذارید
سبز تر از سبز، دل من رُسته گُل از آب و گِل من / راست اگر خصم بهارید نیز مرا وامگذارید
( مجموعه شعر، دشت ارژن، صفحه ۷۴۸)
نوع نگاه سیمین در این غزل همان نگاه از سر خشم است، نوعی تشویق کنایی و طعن آمیز به مردان تا شوخ چشمی زنان در سر سبزی و باروری را از وجود آنان بگیرند و در این اعتراض می گوید راست اگر خصم بهارید/ نیز مرا وامگذارید. « زبان سیمین همان ادامه زبان کلاسیک است که اگر مردانه اش پنداریم پر بیراه نیست. تساوی مصرعها یادآور سلطه مردانه است در همه اعصار کلاسیک. سیمین با نوشتن مصرعهای زیر هم، به ظاهر آن ها را نامساوی نشان می دهد، که خود نوعی آرزوی گریز از آن تساوی است. در وزن هم همین وضعیت متناقض حاکم است، گذشته از زبان و شکل ظاهری غزل های سیمین با توجه به عنصر وزن می توان گفت که سلطه مردانه در غزل سیمین تشدید شده است. اما اگر ناگهان به نام سراینده بنگریم، وضعیت یکسره دگرگون می شود، چرا که می بینیم زنی است که سروده است و اگر بپذیریم که سلطان غزل زمانه اوست، ناگهان متوجه می شویم که سلطنت مردان بر غزل پایان گرفته است. یا بهتر، مرد خلع شده تا او بر تخت غزل بنشیند.»۸ عجبا که باز هم زبان کاملا زنانهی سیمین زبان مردانه انگاشته شود؛ پیش تر گفتیم که زبان زنانه و مردانه در قوالب و قوانین وضع شده شکل یا فرم خود را می یابد و ازاین لحاظ هیچ تفاوتی نمی کند که خالق اثر زن باشد یا مرد.
این حقیقت که نهاده های قانونی و شکل و سیاق خلق اثر هنری و مشخصاً شعر در قرن ها پیش توسط مردان گذارده شده کتمان پذیر نیست آن چه مورد نظر است این که منعی قائل نشده اند و یا تفاوتی، میان زن و مرد که مثلا از این دسته اوزان یا قوالب شعری زنان استفاده کنند و از بقیه مردان اگر چه درتاریخ شعر و ادب توفیقات مردان که شهرهی آفاق شده اند بیش از زنان بوده – که این خود به همان باورهای غلط دور نگه داشتن زنان از عرصه های اجتماعی باز می گردد- لکن باید گفت؛ بوده اند در گذشته زنانی که اشعار نغز و آثار پر مغز از خود به جا گذاشته اند و دست روزگار و سلطه مردان غدار مانع از تشهیر آن آثار شده است.
« دراوایل اسلام تمام همت زن متوجه شعر و ادبیات و استقامت رأی گردید و در عین حال به عفت و عزت نفس خود باقی ماند و زنان بسیاری در آن دوره وجود داشتند که به صفات فوق [ یعنی شاعر و ادیب و صاحب رأی ] موصوف می باشند.»۹
نکته قابل ذکر در این جا همان چیزی است که همه بدان واقفیم؛ این که شعر فارسی در عروض و قافیه متأثر از شعر عرب بوده و هسته های اولیه شعر فارسی از شعر عربی شکل گرفته و به ذوق ایرانی پرورده شده و قوالب شعری و فنون بلاغت آن را به لطافت و شایستگی تمام رسانده است. لذا در میان شعرای عرب نیز « زنان شاعر بسیارند و جمعی از آنان جزء نابغه ها هستند و هر کس هم که طبع شعر نداشته در مجالس شعرا می آمده و شعر را گوش می داده، حفظ می کرده و راجع به آن اظهار عقیده می نموده است. زن ها برای بررسی اشعار و تحقیق درباره برتری شاعران مجالس ادبی تشکیل می دادند.»۱۰ نمونه را می توان یکی از دختران امام حسین علیه السلام که هم خود شاعر بوده و هم در محضر او مجالس شعر خوانی برگزار می شده و شاعران اشعار تازه خود را نزد او ارائه می کرده اند، یاد کرد. « سرایش شعر زنانه [ در ایران نیز ] قدمتی بسیار بیش تر از آن دارد که به شاعران زن نو پرداز نسبت می دهیم یا حتی بیش از شهر آشوبها و بیش از اشعاری از این دست.»۱۱
باز ناچاریم گریزی به وضع زنان ادیب در غرب بزنیم پیش تر در قسم نگاهی به مذهب اصالت زن درباره مهجوریت زن و تضییع حقوق وی سخن ها گفتیم و ریشه های مظلومیت زن را که موجبات شکل گیری مذهب اصالت زن ( feminism ) شد بر شمردیم. بازتاب ها و برآیند های آن اندیشه ها حتی در عرصه نویسندگی و ادبیات ورود پیدا کرده بود چندان که در مصاحبه منتشر شده ای در ماهنامه ادبی، فرهنگی، هنری نافه از قول خانم هلن اولیایی نیا استادیار ادبیات انگلیسی دانشگاه اصفهان ذیل عنوان ” ادبیات « زنانه » و زمینه های بروز آن ” در بررسی علل ظهور ادبیات زنان وی « با اشاره به شرایط در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در غرب می گوید: در این دو قرن هنجارها و ارزش های مرد سالارانه که بر زنان تحمیل می شد چنان بازدارنده بود که برخی زنان بر خلاف میل باطنی هویت مردانه را برگزیدند. زنان نویسنده نه تنها مجبور بودند به سبک و سیاق مردانه بنویسند بلکه برای انتشار آثارشان هویت مردانه نیز اتخاذ می کردند و به طور مثال تا مدت های طولانی، خانم ” آن ایونس ” با امضای ” جرج الیوت ” آثار خود را منتشر می کرد. زیرا جنسیت نویسنده بر استقبال از اثرش موثر بود. در قرن ۱۸ و ۱۹ زنان تنها به وظایف یکنواخت روزمره می پرداختند.»۱۲
باری در چنین شرایطی که زن غربی ناچار است از هویت خویش صرف نظر کند و زن شرقی به خاطر باورهای غلط اجتماعی مجال حضور در عرصه های هنری و ادبی را نمی یابد پر واضح است که هیچ نام درخشانی که هم پای حافظ و سعدی و مولانا باشد از زن مثبوت نگردد.
اگر چه این نام ها جزء مفاخر ایران زمین اند و بدیل نمی توانند داشت لذا نام این بزرگواران را من باب مثال متذکر می شویم. به هر روی این دوران غبارآلود سپری شده و آن چه که امروز در یافتن آن حائز اهمیت است یافتن راهکاری درست و صائب برای نوشتن است. « مریم خراسانی، منتقد و پژوهشگر فلسفه و مسائل مربوط به زنان، معتقد است: برای زنانه نویسی باید از تقابل مردانه – زنانه عبور کرد و به مرحله ” فرا جنسیتی “رسید در حالی که نویسندگان مرد در نقش های اجتماعی و شخصیتی خود از این شناخت گذر نکرده اند. بحث ادبیات زنانه به مباحث فلسفی، تاریخی و جامعه شناسی در روند رهایی زنان باز می گردد، زنان در ایران و جهان در یک روند آزاد سازی قرار گرفته اند که طی ۳۰۰ سال این روند تجربه ها و نظریه های مختلفی را خلق کرده است. ابتدا مسأله برابری با مردان، همسان بودن و تساوی حقوق توسط فمینیسم های لیبرال غرب مطرح شد، زنان ایران با موج های دهه ۱۸۴۰ میلادی غرب همراه شدند و در انقلاب مشروطه، رهبران این جنبش اجتماعی برای زنان آزادی و تساوی حقوق قایل بودند که بعدها این مسئله به حقوق متفاوت تبدیل شد. آشنایی با حقوق متفاوت زنان با مردان، ادبیات زنانه را به حوزه فلسفه سوق داد و مفهوم جنسیت ( gender ) را مطرح ساخت و این امر موجب عبور از تقابل جنسیت مردانه و زنانه شده است.»۱۳
باز در این جا باید از خودباوری سخن گفت حس استقلال طلبی در قلم آن چیزی است که انزوای دیرین زنان را خواهد شکست و فسردگی دیرپای زن را از میان خواهد برد، این اقدام سیر نگاه مردانه را به ادبیات و قلم زنانه متفاوت خواهد کرد. پیش از این که درگیر سیاق سرایش یا نگارش شویم خوش تر است که محتوا را در نظر آریم چه این که سیاق گفتار امری است غیر قابل تغییر؛ و به قول فرنگی ها چارتی است که بسته شده لذا آن چه متغیر است محتوای خلق شده در اثر است و آن چه وجه تمایز است باز همین محتواست. به اشاره گفته شد که « از لحاظ جنسیتی آن قسمت از زبان که درون زایی در آن وجود دارد زبان زنانه است و امکانات زنانه ای به ادبیات می دهد و قسمتی که از پیش تعیین شده و معمولی است از نظر جنسیتی مردانه است.»۱۴ افق دید و نوع نگاه زن ومرد در خلق اشعار، به وجود آورنده تصاویر مختص به جنس است. تصاویری که مبین نگاه مردانه به هستی و نگاه زنانه به هستی است. یعنی نوع نگاه هر یک از دو جنس در خلق یک اثر که حاوی حالات درونی، روحی و روانی و در نتیجه آن عملکرد شخصی انسانی خواه زن، خواه مرد، خواهد بود، به وضوح می تواند نشانه ای باشد برای جنسیت خالق اثر.
« در مراحل الهام و تولد شعر، به نظر نمی رسد تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد و زن، گرچه که نوعاً زایا و خالق و مادر، اما می بینیم، چه فراوانند مردانی که به سعادت دستیابی بر لحظات پر شکوه زایش شعر رسیده و حتی خیلی پیش تر و بیش تر هم موفق بوده اند.»۱۵ چندان که گفتیم نخبگان عرصه ادب که بدیلی نخواهند داشت در زمره همین مردان دسته بندی می شوند اما بنا به اشاره نخست، چارچوب سرایش و نیز مراحل اولیه آن – که الهام جزئی از آن است – شاهد هیچ گونه تفاوت و تمایز جنسی میان شعرا نیستیم. در این خصوص یعنی تمایز بین شعرای زن و مرد سیمین بهبهانی که خود شاعر مورد نظر ما در ساخت تصاویر شاعرانه زنانه است در اظهار نظری به سال ۱۳۵۸ گفته است:« من از یدک کشیدن لفظ زن به دنبال کلمه شاعر سخت بیزارم. یعنی چه؟ آدم یا شاعر هست یا نیست. اگر هست که مرد و زن بودنش نمی تواند در شخصیت او یا در وظایف و مسئولیت های او تاثیری بگذارد، اگر هم نیست که عنوان این که من زنم پس شعرم را بخوانید یا از نقاط ضعف آن چشم بپوشید و آن را به زن بودنم ببخشید معنی ندارد. بدین گونه به نظر می رسد که وی اصولاً شعر ویژه زن و نگرش و زبان زنانه را قبول ندارد و نمی پذیرد که چنین چیزی وجود دارد.»۱۶
این وجه تمایز قائل شدن میان قلم دو جنس از کجا نشأت می گیرد؟ باید گفت که این مقوله نیز سر در همان مذهب اصالت زن ( feminism ) دارد. این که پیروان این مذهب برآنند تا هر چیز منسوب به مرد را سیاق زنانه دهند. فی الواقع « این تفاوت زبان زنانه نوعی استنباط است که فمینیست ها، به ویژه لوس ایریگاره، مخصوصاً از آثار ژاک دریدا داشته اند. ” در پی انتشار آثار ایریگاره، بحث زیادی حول این نکته شکل گرفت که آیا زبان منحصر به فرد زنان وجود دارد یا نه؟ دریدا در مقابل جباریت همسانی از تفاوت دفاع می کند. و می خواهد تباین مردانگی – زنانگی را ساختار شکنی کند. اما ایریگاره با ادعای سوبژکتیویته زنانه همچون وسیله ای برای مختار بودن زنان، ظاهراً به تباین می چسبد.»۱۷ این اختلاف نظر نیز در زمره همان مبحث مورد بحث ساختار و محتوا است یکی قائل به ایجاد ساختار جدید است و دیگری قائل به محتوای زنانه است که البته ساختار شکنی همان گونه که پیش تر از نظر گذشت چندان ممکن نیست چه اگر امکان پذیر هم باشد – من باب مثال تولد شعر نو در عرصه ادب که خالق آن نیما بود- باز هم ساختاری است که برای عموم شعرا ارائه شده و الزام یا منعی برای شعرا از هر دو جنس ایجاد نمی کند.
« در نظر سیمین، اصولا رابطه بر اساس جنسیت نفی می شود و جنسیت نقش تعیین کننده ای در اجتماع و حقوق اجتماعی ندارد یا نباید داشته باشد. وی ناهمسانی هنر زن و مرد را می پذیرد و آن را ناشی از تفاوت فطرت ها می داند ولی عامل برتری به شمار نمی آورد. هنگامی که درباره مردسالاری و نحوه انعکاس آن در آثارش از او پرسیده می شود می گوید:” من هیچ سالاری را قبول ندارم خواه زن، خواه مرد، سالار من، عشق است، انسانیت است…. »۱۸
خوشه به خوشه عشق شد
خوشه به خوشه عشق شدزینت دست و دامنم / نیست درخت ارغوان، آه، منم، منم، منم
برده توان و تاب را از دل کودکانه ام / قِلقِلکی که می شوَد از پَر عشق در تنم
مانده به زیر پرنیان باغ شکوفه ام نهان / فاش چرا نمی کنم؟ جامه چرا نمی کنم؟
زردی ی جان گرفته ام سرخی ی شرم را بگـو / محفظه ی سفید را نوک زده ام که بشکنم
سوی تو آمدم دوان کرده گذر ز هفتخوان / هفت سفر تباه شد کفش و عصای آهنم
روی به آب شسته ام تن به گلاب شسته ام / شانه به مو کشیده ام سُرمه به چشم روشنم
در بِگشا که سرخوشم شور و شتاب و آتشم / شعله ولی نمی کشم با ادبم، فروتنم
گفتی اگر منی، درآ؛ تو نشدم، مران مرا / با تو خوشم به یک سرا زان که تو مرد و من زنم
دم مزن از من و تویی شکوه مکن ازین دویی / آن که بجاست خود تویی وان چه سزاست خود منم
( مجموعه اشعار – یک دریچه آزادی صفحه ۸۴۹)
سیمین در دو بیت آخر به مصداق هر چیز به جای خویش نیکوست شکوه از من و تویی را نهی می کند و از ثنویت منع که معتقد است بجاست اگر مرد مرد باشد و زن نیز زن باشد و زن بماند.
در اغلب مواقع در شعر زنان شکوه از روزگار غدار و ناملایمات زندگانی و ذکر گرفتاری ها به چشم می خورد فی الواقع غم نامه های بسیاری در آثار خلق شده زنان می توان یافت که همه باز می گردد به همان باور های غلط و برخورد های ناشایست که دامن گیر اجتماعات بشری است.« همیشه و در همه جا، زن مشکل داشته… و با کوهی از مشکلات مجبور به ستیز بوده تا بتواند راه به جایی ببرد و این است که شعر زن، چون جوهره هستی اوست، غمنامه حیات است…»۱۹ آن چه که از مسلمات است و در مطاوی این وجیزه بارها بدان اشاره شد روحیه لطیف زنانه است و این روح با هر تنشی آسیبی می بیند که با عمق جان زن در آمیخته می شود و اگر دستی به قلم داشته باشد این درد و غم را به قلب سپید کاغذ می ریزد تا سیاهی قلمش سپیدی کاغذ را همچون سنگ صبوری در بر گیرد و از عمق اندوه زن بکاهد. زنان خصوصاً در کشور ما ایران اساساً موجودات خودبین و خوداندیشی نیستند. مقصود این که بیش از آن که در فکر خویش باشند در فکر بشریتند چه این بشر هم خانه او باشد چه خارج از سرای او زیست کند غم خوار او خواهند بود‌ « زنان از نظر روحی عاطفه و احساس دیگر خواه هستند. یعنی عملی را که انجام آن برای دیگران سودمند باشد؛ اما آسایش شخصی آن ها را بر هم زند، ترک می کنند.»۲۰ این روحیه دیگر خواهی که در اغلب مواقع بدان از موضع ضعف می نگرند روحیه ای الهی است، روحیه ای از سر مهر بی نهایت و عنایت بی علت یعنی شمه ای که پیش تر گفتیم از وجود بی منت های الهی به وجود زن هبه شده همین روحیه را می توان در اشعارعامیانه ای که در آن زنان سخن می گویند یافت « یکی از جالب ترین ویژگی های اشعار و ترانه های عامیانه، آواز هایی است که زنان برای مردان می خوانند؛ شستن دستمال محبوب، آوردن چای برای او و زدودن گرد از وجود او از جمله کارهایی است که زنان در آواز های خود وعده آن را به معشوق می دهند.»۲۱ همین مضامین لطیف و تصاویر چشم نواز شاعرانه را در فصل بعد و از قلم سیمین بهبهانی خواهیم دید مضامینی که تجسم آن ها و تصاویر خلق شده بانوی غزل را پیش چشم مخاطب به نمایش در می آورد. نگاه این تصاویر چندان زنده و پویاست که خواننده می تواند آن ها را به شکل متحرک هم تصور کند.« در شعر سیمین از حیای دخترانه تا طغیان و بی تابی عاطفی زنانه، از خامی دخترانه تا پختگی مادرانه، از اسارت تا آزادگی، از رنج تارهایی، از خودگرایی تا جامعه گرایی و انسان گرایی و… حوزه گسترده ای داده می شود که زوایا و پیچ و خم های عاطفی روح زن را به نمایش در می آورد و نگرش به مسایل انسان را از این دیدگاه روشن می سازد.»۲۲
آن چه که از نظر گذشت در مجموع مبین مسائلی در خصوص وجود یا عدم وجود قلم زنانه بود و آن چه که ما حصل گفتار آمد این که بگوییم قلم زنانه وجود دارد اما ادبیات زنانه که دارای ساختار و چارچوب زنانه باشد موجود نیست چه زن و چه مرد همه از یک ساختار برای بیان احساسات و عواطف خود استفاده می کنند و درونیات خویش را با بهره گرفتن از قوالب موجود به پهنه اوراق سپید می نگارند و قلم ها فی الواقع مبین درونیات است و محتوا بسته به نوع و جنس خالق اثر شکل و فرم خود را می یابد و به گستره ادب پارسی عرضه می شود. به دیگر سخن زنان، زنانه می نویسند با در نظر گرفتن موجودیت زنانه خود و مردان، مردانه می نویسند با در نظر گرفتن موجودیت مردانه خود.
ما این فصل را که با یک بیت از ملک الشعرای بهار عنوان نهادیم به پایان می بریم و در فصل پیش روی به بررسی نکته هایی در باب صور خیال و زیبایی شناسی دو شاعر مورد بحث خواهیم پرداخت.
پی نوشت ها
زن و ادبیات، گزینش و ترجمه از: منیژه عراقی، مرسده صالحپور، نسترن موسوی صفحه ۳۸۱
گهواره سبز افرا، دکتر احمد ابو محبوب، صفحه ۵۳
تحلیل همه سویه اشعار سیمین (پایان نامه) – مریم مرصعی – صفحه۲۰۵
شعر بی دروغ، شعر بی نقاب، دکتر عبدالحسین زرین کوب، صفحه۷۳
مجله زنان، سال هفتم، شماره ۴۸، صفحه۴۰
زن و ادبیات، گزینش و ترجمه از: منیژه عراقی، مرسده صالحپور، نسترن موسوی صفحه ۳۸۱
مجله زنان، سال هفتم، شماره ۴۸، صفحه۴۰
همان، صفحه ۴۰ و ۴۱
تاریخ تمدن اسلام – جلد پنجم از یک مجلد – تألیف جرجی زیدان، صفحه ۹۲۲
همان کتاب، صفحه ۴۲۱

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...