مراد از یوم العدل، قیامت و روز حسابرسی است و یوم الجور، دنیا که ظالم در آن ستمگری می‌کند. جور در تقابل با عدل آمده است و ظلم در اینجا با شده هم نشین شده است. همچنین تقابل ظالم با مظلوم قابل تأمل است. امام به جای تحلیل شخصیتی ظالم و مظلوم، ذهن‌ها را متوجه ظرف وجودی آن‌ها نموده است. در ظرف دنیا، ظلم هرچقدر هم زیاد باشد، محدود و موقتی است؛ اما در ظرف قیامت ظهور اعمال تابع زمان و حرکت نمی‌باشد و حساب آن بسیار دقیق و مطابق عمل ظالم با تمام شرایط مادی دنیاست.

    1. ۱. ۴. سقم

سقم[۵۷۱] به معنای بیماری است[۵۷۲] و از مفاهیم هم‌نشین با ألم است. این واژه حدود هفده بار به صورت اسمی [السِّقَمِ (۷)، السقم (۴)، الأسقام (۴)، أسقامه (۱)، أسقامها (۱)] در نهج البلاغه آمده است. با توجه به متن نهج البلاغه سقم در تقابل با صحه قرار گرفته است:
۱ـ « وَ لِیَهْجُمُوا عَلَیْهِمْ بِمُعْتَبَرٍ مِنْ تَصَرُّفِ مَصَاحِّهَا وَ أَسْقَامِهَا »[۵۷۳]؛
و آنچه را که مایه عبرت است از تندرستیها و بیماریها که متعاقب یکدیگرند.[۵۷۴]
امام در جایی دیگر می‌فرماید:
۲ـ « إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِیاً»؛[۵۷۵]
اگر بیمار شود پشیمان مى‏گردد و اگر تندرست باشد احساس امنیت می­ کند و به لهو مى‏پردازد.[۵۷۶]
در اینجا نیز سقم در تقابل با صحت آمده است؛ از طرفی بیماری خود عامل و سبب درد و رنج انسان است پس می‌تواند به عنوان مفهوم همنشین با واژه ألم در یک حوزه معنایی قرار گیرد.
امام در بیان لحظه غافلگیری مرگ[۵۷۷] برای شخص سرکش مغرور می‌فرمایند:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳ـ« دَهِمَتْهُ فَجَعَاتُ الْمَنِیَّهِ فِی غُبَّرِ جِمَاحِهِ وَ سَنَنِ مِرَاحِهِ فَظَلَّ سَادِراً وَ بَاتَ سَاهِراً فِی غَمَرَاتِ الْآلَامِ وَ طَوَارِقِ الْأَوْجَاعِ وَ الْأَسْقَامِ »[۵۷۸] ؛
هنوز کوشش او در راه هوا و هوس و بدست آوردن آرزوهایش پایان نپذیرفته که ناراحتی‌هاى مرگ به او نزدیک مى‏شود، روزها متحیر و شب‌ها در درون دردها و بیماری‌ها تا به صبح بیدار است.[۵۷۹]
منیه از ریشه منی به معنای اندازه گیری (تقدیر) است. در اینجا به معنای مرگ است که لحظات احتضار را به تصویر می‌کشد. طوارق، جمع طارقه به معنى داهیه و پیشامد هولناک است[۵۸۰] و “غمر” به غفلت و جهالتى گفته مى‏شود که انسان را احاطه می‌کند و منظور از غمرات موت، شدائد آن است. [۵۸۱]
در ترکیب « غمرات آلام» درد را به گردابی تشبیه کرده است که انسان را در خود فرو می‌برد، قبلا اشاره نمودیم که استعاره نوعی رابطه جانشینی است که در اثر شباهت‌ها ایجاد می‌شود.. در جمله “طَوَارِقِ الْأَوْجَاعِ وَ الْأَسْقَامِ” امام دردها و بیماری‌ها را به سپاهی تشبیه کرده است که ناگاه و بی‌هیچ نشانه‌ای به انسان شبیخون می‌زنند.[۵۸۲] اشاره به درد و رنجی است روحی و فردی که انسان در رابطه با خویش و با هستی، متحمل آن می‌شود. همانطور که قبلاً اشاره کردیم وجع درد جسمی است و در اینجا با سقم(بیماری) هم‌نشین شده است و ألم هم مفهومی کلی تر از وجع و سقم دارد که دردهای روحی و جسمی شامل می‌شود و با توجه به متن، خود انسان مسبب آن است.

    1. ۱. ۴. ابتلاء

ابتلاء از ریشه “بلی” به معنای آزمایش و امتحان شدن انسان با بلاء(خیر و یا شر) است. بلاء یکی از مفاهیم جانشین ألم است که در فصل سوم به آن پرداختیم و از آنجا که ابتلاء در نهج البلاغه با ألم روابط معنایی متفاوتی را نسبت به بلاء ایجاد کرده است به همین دلیل، آن را جداگانه در این فصل به عنوان مفهوم هم‌نشین با ألم در درنظر گرفته‌ایم.
امام بعد از تلاوت آیه ﴿یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ﴾ این خطبه را بیان فرموده‌اند:
۱ـ« …أَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِأَلَمٍ یُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْکِی رَحْمَهً لَهُ فَمَا صَبَّرَکَ عَلَى دَائِکَ وَ جَلَّدَکَ عَلَى مُصَابِکَ وَ عَزَّاکَ عَنِ الْبُکَاءِ عَلَى نَفْسِکَ وَ هِیَ أَعَزُّ الْأَنْفُسِ عَلَیْکَ»[۵۸۳] ؛
…[ای انسان] هر گاه بیمارى را ببینى که سخت ناتوان گشته از روى رحم بر او مى‏گریى، پس چه چیز تو را بر این بیماریت شکیبایى بخشیده و بر این مصائبت صبور ساخته و چه چیز تو را از گریه بر خویشتن تسلى داده در حالى که هیچ چیز براى تو عزیزتر از خودت نیست. [۵۸۴]
در اینجا ابتلاء با ألم همنشین شده است و به قرینه جمله بعد«یمض جسده» به تاثیر این درد (روحی/جسمی) بر جسم او که سبب تحلیل بدنش شده، خبر داده که موجب رنجش و اظهارهمدردی همنوعانش به او می‌شود اما همین انسان دردمند توجه‌ای به خود و دردهای درونی خویش ندارد.
تعجب امام از این است که انسان های معمولی به دردها و ناراحتی‌های مربوط به بدن خود توجه دارند، اما هیچ گونه التفاتی به مصیبت‌هایی ندارند که بر نفس خود وارد می‌سازند. و از دردهای وارد بر روح خود هرگز نمی‌گریزند.[۵۸۵]
در عبارت زیر ابتلاء با الم با شدائِد و مکاره که از مفاهیم جانشین الم می‌باشد همنشین شده است.
۲ـ« اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی نُفُوسِهِمْ وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ»[۵۸۶]؛
اما خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى‏آزماید و با انواع مشکلات دعوت به عبادت مى‏کند به اقسام گرفتاریها مبتلا مى‏نماید تا تکبر را از قلب‌هایشان خارج سازد، و خضوع و آرامش را در آن‌ها جایگزین نماید، باب‌هاى فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید و وسائل عفو خویش را به آسانى در اختیارشان قرار دهد. [۵۸۷]
در این فراز خطبه علت مواجهه شدن با شدائد و مکاره و مجاهدت‌ها را با هدف خروج تکبر از قلب بندگان(همنشینی عباد با شدائد ومکاره ) بیان می‌کند که در نهایت خضوع بنده و گشایش در رحمت و بخشش پروردگار را به همراه دارد. رابطه اختبار با شده ، همچنین تعبد با جَهد و ابتلاء با مکروه و قلب با تکبر و همچنین جانشینی این‌ها با عبد یک ارتباط معنایی وسیعی را شکل می‌دهد.
۴ـ « ‏نَحْمَدُهُ عَلَى مَا أَخَذَ وَ أَعْطَى وَ عَلَى مَا أَبْلَى» [۵۸۸] ؛
ستایش مى‏نمایم خداوند را بر آنچه گرفته و بخشیده، و بر نعمت‌هایى که عطا کرده و آزمون‌هائى که مقرر داشته. [۵۸۹]
در این فراز بلاء با عطاء و اخذ الهی همنشین شده است.یعنی تمام آنچه که انسان به دست می‌آورد و یا زمانی از دست می‌دهد مثل ثروت و فرزند و جاه و مقام همه وسیله آزمایش است.

    1. ۱. ۴. فقر

فقر به معنای فقر مادی از مفاهیم همنشین با ألم است در داستان برادر امام، عقیل که از او تقاضای کمک از بیت المال را کرده بود، بیان شده است:
« وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعاً وَ رَأَیْتُ صِبْیَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِغُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ کَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ… فَأَحْمَیْتُ‏ لَهُ حَدِیدَهً ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ کَادَ أَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِهَا»[۵۹۰] ؛
سوگند به خدا « عقیل» برادرم را دیدم که به شدت فقیر شده بود و از من مى‏خواست که یک مَن از گندم‌هاى شما را به او ببخشم کودکانش را دیدم که از گرسنگى موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود…(اما من براى بیدارى و هشداریش) آهنى را در آتش گداختم، سپس آن را به بدنش نزدیک ساختم، تا با حرارت آن عبرت گیرد، ناله‏اى همچون بیمارانى که از شدت درد مى‏نالند سر داد و چیزى نمانده بود که از حرارت آن بسوزد.
« فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَهٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَتَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى»[۵۹۱] ؛
به او گفتم: هان اى «عقیل» زنان سوگ­مند در سوگ تو بگریند؛ از آهن تفتیده‏اى که انسانى آن را به صورت بازیچه سرخ کرده ناله مى‏کنى اما مرا به سوى آتشى مى‏کشانى که خداوند جبار با شعله خشم و غضبش آنرا بر افروخته است تو از این رنج مى‏نالى و من از آتش سوزان نالان نشوم .[۵۹۲]
“دنَف”( به فتح نون) به معنای مرض و بیماری و ذی دنف را مریض معنا کرده‌اند. إبن میثم آن را شدت بیماری معنا کرده است.[۵۹۳] اذی به درد و رنج ناشی از فقر اشاره دارد و.ازطرفی ألم در اینجا با جسم هم‌نشین شده بنابراین حوزه درد جسمی را شامل می‌شود.

    1. ۱. ۴. جهاد

تحلیل واژگان کلیدی به ویژه واژگان اخلاقی و اعتقادی از ویژگی‌های مهم نهج البلاغه است. جهاد یکی از این واژگان کلیدی است که در نهج البلاغه می‌توان یک میدان معناشناختی وسیع برای آن ترسیم نمود. جهاد از جَهد به معنای نهایت کوشش و مشقت در کاری است. و به معنای نیرو، توانایی و استعداد و ظرفیت نیز به کار رفته است.[۵۹۴] جهاد در نهج البلاغه به عنوان کوششی است در فرایند مربوط به حوزه اعتقادات دینی و احکام اجرایی و حفظ حقوق فرد و جامعه و نیز ایجاد امنیت در جامعه. در حکمت ۳۷۵ جهاد در سه وجه جهاد با دست، زبان و قلب معرفی شده است.[۵۹۵] گاه امام از کوتاهی یاران خود در امر جهاد در درد و رنج است و ایشان هنگام بسیج کردن مردم به جنگ با شامیان، این خطبه را ایراد فرموده است :
۱ـ« أُفٍّ لَکُمْ … إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ کَأَنَّکُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَهٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِی سَکْرَهٍ یُرْتَجُ عَلَیْکُمْ حَوَارِی فَتَعْمَهُونَ وَ کَأَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَهٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُون»؛‏[۵۹۶]
نفرین بر شما … هر گاه شما را به جهاد با دشمن دعوت مى‏کنم چشمتان از ترس در جام دیده دور مى‏زند، گویا ترس از مرگ عقلتان را ربوده، و همچون مستانى که قادر به پاسخ نیستند، از خود بى خود شده و سرگردان گشته‏اید و گویا عقل‌هاى خود را از دست داده‏اید و درک نمى‏کنید.[۵۹۷]
ترکیب غمرات موت به دفعات در نهج البلاغه آمده است.[۵۹۸]با توجه به فرموده امام «غمرات مرگ»، مقدمه مرگ ومرحله‌ایست که پرده‌ها کنار می‌رود و انسان تمام آنچه نادیده، نشینده و نفهمیده را می‌بیند و می‌شنود و می‌فهمد.[۵۹۹] در اینجا غمره مرگ در جهاد با دشمن(جنگ) مورد نظر است. از طرفی تعقل با قلب رابطه هم‌نشینی دارند چرا که با توجه به آیات قرآن،تعقل تفکر مبتنی بر فطرت است. به قرینه معنوی و فضای ایراد خطبه، امام از سستی یاران خود در جهاد شکایت می‌کند. ناراحتی امام از آنان بخشی از درد و رنج اوست تعبیر« اف لکم» نیز نهایت دردمندی وشکوه امام را از آنان نشان می‌دهد. در ادامه خطبه ، امام علل رویگردانی آنان از جهاد را در ترک عزت و اختیار ذلت، ازخود بیگانگی، ترس از مرگ و دلخوش کردن به دنیا می‌داند.[۶۰۰] همه این عوامل دست به دست هم نهاده تا موجبات رنج امام را فراهم آورند.
در حکمت ۳۱، امام رکن چهارم جهاد را، در دشمنی با فاسقان( آنکه دشمن خدا است،) بیان می‌کنند. که در اینجا مورد نظر و تاکید ماست و این‌که مؤمن باید دربرابر فاسق غیرت داشته و بی‌تفاوت نباشد. فایده دشمنی با فاسقان آن است که خداوند به خاطر خشم مؤمن در برابر فاسق، به خشم می‌آید.[۶۰۱]
در جایی دیگر امام برای بسیج مردم و تحریک آنان برای جهاد، ویژگی‌های اصحاب و مسلمانان زمان پیامبر برای آنان گوشزد می‌کند:
۲ـ« عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا یَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ یَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُم…»[۶۰۲]؛
و ما را در جاده وسیع حق و صبر و بردبارى در برابر ناراحتیها و جهاد و کوشش پى‏گیر با دشمن ثابت قدمتر مى‏ساخت،گاهى یک نفر از ما و دیگرى از دشمنان ما، همانند دو قهرمان با یکدیگر نبرد مى‏کردند، هر کدام مى‏خواست کار دیگرى را تمام کند.[۶۰۳]
“مضض” به معنای احساس و سوزش درد است و ترکیب «مضض الألم» یعنی احساس درد؛ امام در توصیف یاران خود، به صبر آنان بر درد و زخم شمشیرها اشاره می­ کند؛ یعنی با همه ناراحتی ها و نگرانی ها، آنان از جنگ سیر نمی شدند. با آنکه در جنگ بدر و احد بسیاری از خویشان پیامبر و اصحاب کشته شدند، اما این عامل سبب نشد تا مسلمانان از جنگ دوری کنند بلکه پیوسته بر ایمانشان افزوده می­شد.[۶۰۴] دراینجا ألم با جهاد همنشین شده است و یکی از دردها و رنج های انسان ها، جهاد با دشمن و جنگ و کشته شدن در راه خدا بیان شده است.
خطبه جهادیه امیر المؤمنین یکى از مشهورترین خطبه‏هاى ایشان است که بوسیله عده زیادى از مورّخان و محدّثان و ادبا و علما، کامل یا ناقص، مسند یا مرسل نقل شده است. تاریخ این خطبه را پس از حمله غامدى به انبار، در سال ۴۰ ه. ایراد کرده‌اند.[۶۰۵] امام در این خطبه یکی از زیان‌های ترک جهاد ( به عنوان یکی از ارکان ایمان)، را نزول بلاء دانسته و می‌فرماید:
۳ـ « فَإِنَّ الْجِهَادَ … فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ»[۶۰۶]؛
مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آن‌ها مى‏پوشاند و بلا به آنان هجوم مى‏آورد.[۶۰۷]
در اینجا جهاد با بلاء که خود از مفاهیم جانشین ألم می‌باشد، در یک رابطه هم‌نشینی آمده است با این تفاوت که بلاء و رنج و… نتیجه ترک، دوری نمودن و رویگردانی(رغب َعن) از جهاد بیان شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...