ـ مجموعه معارف نظری و عملی قدسی است؛ یعنی مجموعه گزارههای ناظر به واقع و ناظر به عمل که حول محور قدسی شکل گرفتهاند. البته منظور از معارف، معارف دست اول و مهم است که معمولاً در متون مقدس گرد آمدهاند.[۲۴۳]
ـ دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین فقهی و حقوقی است که از سوی خداوند برای هدایت و رستگاری بشر تعیین شده است.[۲۴۴] این تعریف به صراحت دین را مجعول خداوند میداند و انسان بایستی زندگی خود را بر پایه آن بنا نهد، زیرا براساس آن فرد به رستگاری میرسد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تعاریف بالا همه در این مطلب مشترکاند که دین حداقل از دو بخش اعتقادی و عملی تشکیل شده است. اما آنچه که در کانون توجه است و حائز اهمیت، بعد اعتقادی و نظری دین است. بدین ترتیب سروکار ما با گزارههای دینی است و گزارهها نیازمند توجیه هستند. از این رو است که عقل و فلسفه وارد عمل شده و تلاش فیلسوفان و علما در طول تاریخ گواه و شاهد عینی است که آنها در جهت عقلانی کردن و هماهنگی گزارههای دینی با عقل برآمدهاند.
۲-۲-۱-۲. دین از دیدگاه صدرا
با تتبع در آثار صدرا میتوان فهمید که دین از منظر وی به معنای لغوی یا اصطلاحی نیست، بلکه منظور صدرا ازدین، ادیان آسمانی و مشخصاً دین اسلام است.[۲۴۵] به استشهاد قرآن دین اسلام کاملترین دین است و خداوند با فرستادن آن نعمت را بر بندگانش تمام کرد. } الیوم الکملت لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکم الاسلام دیناً {.[۲۴۶]
دین اسلام، دین جهان شمولی است که منحصر به ملت و اقوام خاصی نیست، بلکه گستره آن چنان فراخ است که متعلق به همه ملل و همه زمانها و همه مکانها است. این دین کامل کننده ادیان قبل از خود است و فصل الخطاب آنها به شمار میآید. حرکت جوهری صدرا حوزه دین را نیز در نوردیده و آن را مستثنی قرار نداده است، به طوری که عقول انسانها از اولین پیامبر صاحب شریعت تا عصر نبی مکرم اسلام روند تکاملی پیموده و در زمان پیامبر(ص) به چنان کمالی عقلی رسیده است که خداوند دینش را بر ایشان تمام کرد.
حکیم شیرازی گرچه در فضای دینی تنفس میکرد، اما گوهرهای نابی را که در دوران گوشهگیری و انزوا در باب مبدأ و معاد بر قلبش افاضه شده بود، عامل و انگیزه مهمی شد تا دین و مسائل مربوط بدان، رکن اساسی فلسفه او را تشکیل دهد. وی مقامات دین و معالیم شریعت پیامبر اکرمr را متشکل از سه امر میداند: ۱. معارف، ۲. احوال ۳. اعمال.
صدرا تصریح میکند که منظور از معارف همان اصول اعتقادی دین است که در بسیاری از آیات قرآن از آنها نام به میان آمده است که باید آنها را شناخت و بدان تصدیق کرد. این اصول اعتقادی شامل ایمان به خدا، پیامبرش، روز رستاخیز، کتبش، فرشتگان، حشر و نشر، نامه اعمال و … است که باید به آنها معرفت یقینی داشت. این امور اساس دین را تشکیل میدهند و ایمان به آن ها ضروری است و کسی که به آن ها ایمان نداشته باشد مستوجب عقاب الهی میگردد.
اما احوال؛ یعنی دوری از اغراض طبیعت، آلودگی نفسانی، وسوسههای عادی مثل شهوت، غضب، کبر، عجب و…است.
اعمال نیز مربوط به انجام هر آنچه که خداوند بدان امر فرموده و پرهیز از آنچه که نهی فرموده است، میباشد که شامل اموری چون نماز ، روزه و جهاد و ….. است. در رابطه با اصل و فرع بودن این سه مقام دو نظر وجود دارد. کسانی که در حیطه ظاهر اشیاء باقی ماندهاند و نشأ حسی را اهمیت قائلند، معتقدند معارف و اصول مقدمه احوال و احوال مقدمه اعمال هستند. از آن روی آن چه که اصیل است و دارای قدر و منزلت، اعمال است. امّا صاحبان بصائر، کسانی که انوار معرفت را از چراغدان نبوت اقتباس کردهاند و از منبع وحی و رسالت اسرارحکمت الهی را مستفیض گشتهاند، امر را کاملاً بر عکس میدانند. آنان اعمال را برای احول میخواهند و هر دوی آنها را مقدمهای برای رسیدن به اصول و معارف میدانند. بدین ترتیب اصول و معارف است که حائز اهمیتند و در خور توجه.
صدرا توضیح میدهد که چرا اعمال و احوال دارای ارزش نیستند و تنها از باب مقدمه بودن برای علوم محترم و مورد ملاحظه قرار میگیرند. وی تصریح میکند که اگر به وجود اعمال بذات نگریسته شود خیری در آن وجود ندارد؛ زیرا اعمال از باب انفعالات و از جنس حرکات است و آنچه که متغیر و زوالپذیر است، خیری در آن نیست. در رابطه با نفس احوال نیز قائل است، آنها از قبیل اعدام هستند و قوایی که این احوال از آنان سر میزند مثل شهویه و غضبیه، وجودی برایشان متصور نیست و هر آنچه که وجودی برایش نباشد، بیشک خیر و فضیلتی هم ندارد؛ زیرا در فلسفه صدرا خیر و فضیلت تنها از آن ِوجود است و هرآنچه غیر آن است تنها در پرتو نور وجود دارای شأن و منزلت میگردد. او در ادامه از موجوداتی که «خیر کثیر»اند و اشرف موجودات، نام میبرد. وجودهایی که دارای خیر و فضیلت هستند و اصلاً منبع خیر به شمار میآیند شامل موجودات مقدس و معقولات صوریه مجرد از تغییر و زوال مثل باری تعالی و ملائکه علوی و ارواح مطهره میباشند.[۲۴۷]
صدرا اعمال را از این نظر مغتنم میداند که اصلاح آنها، به معنای اصلاح قلب است. به عبارتی اعمال خیر باعث تصفیه و طهارت قلب میگردد و قلبی که اینگونه باشد دریچهاش رو به سوی عالم ملکوت باز میگردد و میتواند ذات، صفات و افعال خداوند را مشاهده کند. بنابراین این رفیعترین و والاترین علوم مکاشفهای؛ یعنی همان معارف ایمانی است که عظیم ترینشان همانا شناخت و معرفت به ذات حق و سپس صفات و افعالش میباشد.

۲-۲-۲. ایمان

۲-۲-۲-۱. معنای لغوی ایمان
واژه ایمان ضد «کفر» مصدر باب اِفعال از ریشه «ا م ن» در لغت به معنای تصدیق کردن، اذعان نمودن وگرویدن است.[۲۴۸] ابن منظور در لسان العرب چهار استعمال مختلف برای سه کلمه نزدیک به هم «الأمنُ والأمانه و الإیمانُ »که از ریشه واحد «امن» أخذ شدهاند را ذکر کرده است.
وی در اولی «امن » را به معنای مخالف ترس ، در دومی امانت و امان را به معنای ضد خیانت، در سومی ایمان را به معنای ضد کفر و در نهایت در چهارمی همان کلمه ایمان را به معنای تصدیق؛ ضد تکذیب به کار برده است.[۲۴۹] از معانی ذکر شده میتوان چنین برداشت کرد که ایمان فعلی است اختیاری ،که کار قلب است، قابل پنهان کردن، قابل افزایش وکاهش، از بین رفتنی و قابل تبدیل به ضد خودش است.
صدرا نیز در رابطه با معنای لغوی ایمان چنین بیان داشته است که «ایمان از لحاظ لغوی، آن چنانکه صاحب تفسیر کشاف آورده، مأخوذ از آمن است» و در ادامه برای معنای لغوی آن مثال میزند و میگوید «آمنه إذا صّدقه»: به او ایمان آوردم در حالیکه او را تصدیق کردم. گویا خود تصدیق کننده از تکذیب کردن و مخالفت در امان است.[۲۵۰]در ادامه معنای اصطلاحی ایمان را از منظر متکلمان شیعه بیان میکنیم تا مشخص شود صدرا در کدام یک از این گروه ها جای میگیرد.
۲-۲-۲-۲. تعریف اصطلاحی ایمان
در رابطه با تعریف ایمان، اجماعی وجود ندارد و همیشه در طول تاریخ میان فیلسوفان و متلکمان شیعی اختلاف نظر بوده و هست و همین اختلاف نظرها جناح بندیهای مختلفی را در رابطه با ایمان موجب شده است. اختلاف نظرها بر سر داخل کردن سه عنصر تصدیق قلبی، عمل به جوارح و اقرار زبانی است که ارکان و ابعاد اصلی ایمان را تشکیل میدهند.
ـ معتزله حقیقت ایمان را عمل میدانند و در این رابطه خود به گروههایی تقسیم میشوند. عدهای از آنان قائلند ایمان یعنی انجام واجبات بدون نوافل. برخی معتدند ایمان عبارت است از دوری و اجتناب از هر آنچه که پرهیز داده شده است. گروهی نیز بر این باورند که حقیقت ایمان، انجام هر چیزی است که در رابطه با اقوال، افعال یا اعتقادات مطرح است؛ خواه واجب باشد خواه مندوب.[۲۵۱] آنچه بین همه آنها مشترک است، این مهم است که آنان معنای لغوی ایمان را وقعی نمینهند و تنها عمل را در مفهوم ایمان دخیل میدانند و کسی که ترک عمل کند، هر چند کافر به حساب نمی آید، ولی مؤمن نیز نامیده نمیشود.[۲۵۲]
ـ اشاعره: ایمان را تصدیق قلبی میدانند که اقرار زبانی بیانگر آن است.[۲۵۳]
ـ مرجئه: آنان عمل را از مفهوم ایمان خارج کردند[۲۵۴]؛ اما در رابطه با دو عنصر دیگر،گروهی از آنان تصدیق قلبی را برای تحقق ایمان لازم دانستند و عدهای نیز اقرار زبانی را کافی به شمار آوردند.[۲۵۵]
ـ اهل حدیث: این گروه همان طور که از نامشان پیدا است ،اصل را بر ظواهر آیات و روایات گذاشتند و مطابق آن ایمان را متشکل از نیّت، عمل جوارحی و اقرار زبانی دانستند .[۲۵۶]
اکثر فلاسفه و علما نیز ایمان را ذاتاً تصدیق قلبی میدانند و بس .و اقرار زبانی را از آن رو که دلالت بر مسلمان بودن فرد به طور علنی و آشکارا در زندگی دنیوی دارد، میپذیرند. زیرا تصدیق قلبی حالتی نفسانی و درونی است و برای خود فرد حجت است، اما برای این که دیگران نیز بر ایمان او صحه گذارند،ضرورتاً نیازمند این است که بر زبان جاری شود وبدین ترتیب زبان نشانه ظاهری تصدیق
قلبی به حساب میآید.[۲۵۷]
با این بیان میتوان گفت اگر ایمان همان تصدیق قلبی باشد، به این معنا است که متعلقات ایمان
در قالب گزاره بیان میشوند و گزارهها نیز متصف به صدق و کذب میشوند. از این رو معرفت به متعلقات ایمان نیازمند نظر و استدلال است.
۲-۲-۲-۳. ایمان از نظر ملا صدرا
صدرا ایمان را به معنای لغوی آن میپذیرد و با اشاره به آیه{ءامن الرّسول بمـا أنزل إلیـه من ربّه و المومنون کلّ ءامن بالله و ملائکته وکتبه و رسله…{[۲۵۸]معتقد است که شناخت این امور ـ خدا، ملائکه، کتب آسمانی و پیامبران الهی ـ و تصدیق به آنها منجر به حصول ایمان میگردد.[۲۵۹] ایمان حقیقی از منظر صدرا از آن کسانی است که به گزارههای وحیانی علم داشته و آن ها را به پشتیبانی برهان مورد تأیید قرار میدهند. وی ایمان را «مجرد علم و تصدیق» میداند و عمل را از حوزه مفهومی ایمان خارج میکند. به همین منظور در ضمن شش دلیل و به استناد پارهای از آیات قرآن سخن خود را مورد تأیید قرار میدهد.
۱). دلالت آیاتی از قرآن مبنی بر اینکه محل ایمان قلب است و ایمان همان تصدیق قلبی است. به یقین میتوان گفت منظور وی از قلب، همان معنایی است که یکی از ابزار معرفت به شمار میآید نه قلب عضوی. از این رو ایمان به اعضاء و جوارح تعلق ندارد.}اولئک کتب فی قلوبهم الإیمان{.[۲۶۰]
۲). ایمان در برخی آیات عطف به عمل صالح شده است و این دلالت بر خارج بودن عمل از ایمان میکند؛ چرا که میان کلمه معطوف و معطوف الیه باید تغایر وجود داشته باشد و الاّ تکرار پیش خواهد آمد و تکرار خلاف اصل اولی است.[۲۶۱]

    1. در برخی آیات ایمان قرین معصیت و با آن جمع شده است؛ یعنی عاصی و گنهکار مؤمن خوانده شده اند، پس عمل داخل ایمان نیست.
    1. علم و تصدیق، یقینی و غیر قابل زوال و تغییر است. از سویی ایمانی انسان را به رستگاری و سعادت اخروی میرساند که ثابت و پایدار باشد و به بادی نلرزد. بنابراین ایمان همان معرفت و تصدیق است نه عمل.
    1. صدرا در تفسیر آیه } لا اکراه فی الدّین{[۲۶۲]معتقد است ایمان از جنس عطا و بخشش است که با افاضه خداوند بر قلب مؤمن حاصل میگردد. بنابراین عملی نیست که با اکراه واجبار همراه باشد.[۲۶۳]
    1. ایمان در اصل لغت به معنای تصدیق و اذعان است و اگر در عرف شرع به معنایی غیر از معنای لغویاش استعمال شود با عربی بودن قرآن منافات دارد.[۲۶۴]

صدرا یک جا سخن از ایمان اسلامی به میان میآورد و آن را تصدیق گزارههای وحیانی میداند که ضرورتاً جزء دین اسلام است[۲۶۵] و درجای دیگر ایمان را تصدیق مجموعه گزارههای وحی شدهای میداند که در ضمن آیات قرآن آمده است.[۲۶۶]
بنابراین در نظر صدرا وحی مجموعهای از گزارهها است که از سوی خداوند و توسط رسول برگزیدهاش بر انسان نازل شده است. طبق این طرز تلقی ایمان معرفت به این گزارهها و تصدیق قلبی به آنها است. بدین ترتیب ایمان از سنخ معرفت عقلی و یقینی به حساب میآید که متعلقات آن گزارهها و قضایایی هستند که مورد اعتقاد شخص قرار میگیرد. ویژگی بارز این رویکرد این است که فردی که به متعلقات ایمان معتقد است مدعی است هر آنچه بدان اعتقاد دارد، صادق است، و می تواند صدق آنها را به نحو متقنی توسط ادله و براهین عقلی اثبات کند.
سخنان صدرا گواه این مهم است که عقل شرط شناخت اصول اعتقادی دین و در نهایت ایمان به آن هاست. کسی که عقلی ندارد، تکلیف الهی که همان شناخت خدا و عبادتش میباشد از او ساقط میگردد و با این بیان ایمان نیز به خودی خود مطرح نخواهد شد. بنابراین در نظر صدرا عقل بر ایمان تقدم دارد.
۲-۲-۲-۴. مراتب ایمان
صدرا ایمان را مفهومی مشکک و ذو مراتب میداند. از نظر وی:
۱). گاهی مراد از ایمان، ایمانی است که عامی از آن استفاده میکند. این ایمانی از روی تقلید یا تسلیمی بدون بصیرت کشفی و بدون معرفت کسبی است. این مرتبه از ایمان همان اقرار ظاهری و جاری کردن شهادتین بر زبان است. با این بیان شخص مسلمان میشود و اسلام میآورد.
} قالت الأعراب ءامنا قل لّم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم{.[۲۶۷]
این آیه به صراحت بیان میدارد که مسلمان بودن یک شخص منوط به اقرار زبان است؛ ولی ایمان حقیقی باید بر قلب جاری شود. این نوع ایمان، انکار و غفلت قلبی از آن را در پی دارد. مثل ایمان منافقین.

    1. ایمانی که از طریق جدل و روش متکلمین حاصل میگردد. این مرتبه از ایمان به معنای تصدیق به شهادتین و همه امور ضروری دین است که عموم مسلمین آن را تصدیق میکنند. این اعتقادی است در خور شخص مسلمان که او را به سوی آنچه حقیقت است می برد. این مرتبه از ایمان هنوز به درجه یقین نرسیده است.
    1. ایمانی که از طریق تصدیق یقینی که طریقه حکما است به دست میآید. این ایمانی است که فرد توسط آن با نظر کردن به طبیعت و عالم میفهمد که همه آنها ممکن الوجودند و نیازمند آنند که چیزی وجودشان را بر عدمشان ترجیح دهد. ایمان در این مرتبه به معنای تصدیق وجود پیامبران و ارسال آنها از سوی خدا برای هدایت بشر و نیز تصدیق به روز واپسین و وجود ثواب و عقاب است. ایمان به این معنا ایمانی حقیقی و معرفتی یقینی به وجود خداوند است.
  1. این مرتبه از ایمان، ایمانی است که از طریق ریاضت و مجاهدت، ترک تعلقات و زهد حقیقی حاصل میگردد. در این مرتبه عقل عملی و نظری به وحدت میرسند و مؤمن به جانب حق میرسد و صفات و افعال خداوند را مشاهده میکند. آنچه مشاهده میشود موجود حقیقی و صفات و افعال او است و در این مرتبه است که به اوج فقر و نیاز خود پی میبرد. البته ایمان در این مرتبه بستگی به صفا و کدورت نفس دارد. هر چهقدر نفس صافتر و مصفیتر باشد، ظهور حق در آن شدیدتر است. مؤمن در این مرتبه به هر سو مینگردد جز حق نمیبیند. به قدری غرق در جذبات الهی می شود که انیّتش از بین میرود و حالت بیخودی به او دست میدهد. این ایمان، ایمان شهودی است که بالاترین مرتبه ایمان است و مؤمن در این مرتبه صدیق، ولی یا شهید نامیده میشود.[۲۶۸]
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...