" مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها – ۱-۲- بیان مسئله – 4 " |
“
-
- اختلال وسواس فکری – عملی
-
- اختلال بد ریخت انگاری بدن[۱]
-
- اختلال احتکار[۲]
-
- وسواسی موکنی[۳]
- وسواسی کندن پوست[۴]
به علاوه چند اختلال دیگر نظیر اختلال وسواسی ناشی از مواد یا دارو ، اختلال وسواسی ناشی از شرایط پزشکی دیگر (طبی عمومی) و اختلال وسواسی نا مشخص نیز در این مقوله قرار دارند.
تاکنون شواهد پژوهشی زیادی تشابه میان اختلالات وسواسی و اختلالات مرتبط با آن را از لحاظ علائم و همچنین درجه بالایی از همایندی میان این اختلالات را تأیید کردهاست.
بنابرین ویژگی های اصلی اختلالات وسواسی فکری-عملی و اختلالات مرتبط با آن عبارتند از:
افکار تکراری،هیجان های پریشان کننده و رفتارهای اجباری میباشد.اگر چه تشابه علائم و هم پوشی نیز وجود دارد ولی هر اختلال دارای ویژگی های منحصر به فردی نیز میباشد.این تفاوت ها بر تصمیم گیری در مورد درمان نیز تاثیر میگذارد که شامل موارد زیر است:
۱)انتخاب نوع درمان
۲) ترتیب ارئه مؤلفه های درمانی
۳)تعیین اهداف و انتظارات برای متخصین بالینی،بیماران و اعضای خانواده در مورد پیشرفت درمانی.
نظریه های شناختی رفتاری در مورد OCD ( برای مثال راکمن[۵]۱۹۹۸، سالکوسکیس[۶]۱۹۹۶) نیز پیشنهاد میکنند که افکار وسواسی بالینی از تفسیر ناسازگارانه افکار مزاحم و منفی نرمال به وجود میآید.تحقیقات حاکی از این است که تقریبا ۹۰% جمعیت مانند بیماران وسواسی افکار مزاحم یا شناخت های مزاحم را تجربه میکنند(راکمن و دی سیلوا[۷]۱۹۷۸).در حالی که افراد فاقد اختلال وسواسی متوجه هستند که این افکار ناخواسته مزاحم غیر منطقی و بی معنی هستند،افراد دارای اختلال وسواسی این افکار مزاحم را به عنوان افکار مهم،تهدید کننده و افکاری که نیاز به کنترل دارند ارزیابی میکنند.بر اساس نظریه شناختی بک در مورد هیجان ها تصور بر این است که این ارزیابی ها بر مبنای باورهای کژکار استوار است.این باورهای کژکار شامل تخمین بیش از حد تهدید، مسئولیت شخصی و اهمیت و نیاز برای کنترل و نیاز برای کمال گرایی یا اطمینان و قطعیت میباشد که این باورها به عنوان باورهای وسواسی[۸] نامیده شده اند ( کار گروه شناسایی باورهای شناختی در وسواس فکری – عملی[۹] ۲۰۰۵).سوء تعبیر افکار مزاحم به اضطراب وسواسی و همچنین به تلاشهایی برای کاهش چنین پریشانی از طریق اجتناب،خنثی سازی و تشریفات رفتار وسواسی منجر می شود.در نهایت این پاسخ ها به ضرر خود فرد میباشند،چون آن ها افکار مزاحم اضافی را به وجود می آورند و فرضیه هایی در مورد اهمیت و خطرناک بودن افکار مزاحم را تقویت میکنند و در نتیجه به یک چرخه معیوب تداوم می بخشند.
سه نوع شواهد تجربی از مدل شناختی-رفتاری OCD حمایت میکنند:
اولا مطالعات عرضی با بهره گرفتن از نمونه های بالینی و غیر بالینی اشاره میکنند که نشانه های وسواسی با باورهای وسواسی و تفسیر افکار مزاحم به عنوان افکار مهم،تهدید کننده و برحسب مسئولیت برای آسیب ارتباط دارند.دوما آزمایش ها که در آن سوء تعبیر افکار مزاحم در شرایط آزمایشگاهی ایجاد شده بود نشان میدهد که وجود باورهای وسواسی پریشانی و رفتارهای خنثی سازی شبیه آنچه در بیماران دارای اختلال وسواسی مشاهده می شود را تحریک میکنند.سوما مطالعات آینده نگر حاکی از این است باورهای وسواسی به عنوان عوامل خطرساز برای پیدایش نشانه های وسواسی بعد از یک رویداد استرس زا عمل میکند.
هدف اصلی این پژوهش تعیین درصد افرادی است که نشانه های وسواسی- جبری، بدریخت انگاری بدن و احتکار را گزارش میکنند و همچنین تعیین ابعاد شناختی همچون باورهای وسواسی و عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی در این سه اختلال و تعیین مؤلفه های پیشبینی کننده بدریخت انگاری بدن و احتکار میباشد.
۱-۲- بیان مسئله
وارد کردن فصلی درباره اختلال وسواس فکری-عملی و اختلالات مربوط به آن در DSM-5، شواهد روز افزون را در مورد ارتباط اختلالات وسواس فکری- عملی، بدریخت انگاری بدن، اختلال احتکار، اختلال وسواس کندن مو و اختلال وسواس کندن پوست را با یکدیگر از لحاظ دامنه تاییدکننده های تشخیصی، به علاوه فایده بالینی دسته بندی این اختلالات در فصلی واحد را منعکس میکند. متخصصان بالینی ترغیب شده اند که این اختلالات را در افرادی که یکی از آن ها را نشان میدهند بررسی کنند و از همپوشی بین آن ها آگاه باشند. در عین حال، تفاوت های مهمی در تاییدکننده های تشخیصی و روش های درمان در این اختلالات وجود دارند. از این گذشته بین اختلالات اضطرابی و برخی از وسواس های فکری- عملی و اختلالات مربوط روابط نزدیکی وجود دارد که در توالی فصل های DSM-5 انعکاس یافته است، به طوری که وسواس فکری- عملی و اختلالات مربوط بعد از اختلالات اضطرابی منظور شده است.
مدل های شناختی در مورد OCD،باورهای ناسازگارانه را در سبب شناسی و حفظ این اختلال شناسایی کردهاند.یک باور دیگری که تصور می شود در اختلال وسواسی- فکری عملی اساسی باشد عدم تحمل بلا تکلیفی[۱۰] است.عدم تحمل بلاتکلیفی یک ویژگی است که به وسیله باورهای منفی در مورد عدم اطمینان و پی آمدهای آن و باورها در مورد توانایی برای مقابله کردن با عدم اطمینان تعریف می شود.کارگروه تخصصی شناخت های اختلال وسواسی فکری- عملی عدم تحمل بلا تکلیفی را به عنوان باورها در مورد ضرورت مطمئن شدن در مورد توانایی برای مقابله با تغییر غیر قابل پیشبینی و در مورد عملکرد مناسب در موقعیت هایی که ذاتاً مبهم هستند تعریف کردهاست.افرادی که عدم تحمل بلاتکلیفی را تجربه میکنند.ممکن است به شرایط عدم اطمینان با اجتناب از آن یا با مشکل در عملکرد پاسخ دهند.کرون[۱۱](۱۹۸۹)مدلی برای توجیه عدم تحمل بلاتکلیفی در بیماران وسواسی را پیشنهاد کردهاست.در این مدل بیان شده است که عدم تحمل بلاتکلیفی به گوش به زنگی برای اطمینان و قطعیت منجر می شود که به نوبه خود به برانگیختگی هیجانی منفی منجر می شود.بنابرین افراد سعی میکنند از شرایط مبهم و بلاتکلیفی اجتناب بکنند تا اینکه برانگیختگی هیجانی انزجاری و احساسات منفی که عدم اطمینان و بلاتکلیفی به وجود می آورد را تجربه نکنند و در نتیجه ممکن است از عملکرد مناسبی برخوردار نباشند.به طور خلاصه مدل کرون فرض میکند که گوش به زنگی به بلاتکلیفی و پردازش بلاتکلیفی علاوه بر واکنش هیجانی به بلاتکلیفی اضطراب را تولید میکند زمانی که باورهای منفی در مورد پیامدهای بلاتکلیفی وجود دارند.هر دو گوش به زنگی برای محرک های تحریک آمیز و اجتناب به عنوان عوامل نگهدارنده اضطراب و اختلالات وسواسی فکری-عملی اثبات شده اند(موگ و براگلی[۱۲]۱۹۹۸).
عدم تحمل بلا تکلیفی از جمله عواملی هست که در اختلالات دیگر نیز نظیر اختلالات اضطرابی و افسردگی نیز مشاهده شده است .(کرون ،۱۹۹۶).
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 06:22:00 ب.ظ ]
|