باشد، خواه وحی و مکاشفه. هرگونه دانش قطعی علم است، و هرگونه عقیدۀ جزمی که از حدود دانش قطعی قدم فراتر بگذارد به الهیات تعلّق دارد. امّا میان الهیات و علم برزخی نیز هست نامکشوف برای هر دو، و در معرض حملۀ هر دوجانب؛ این برزخ همان فلسفه است”(راسل،۲۰:۱۳۹۰). فلسفه را روش درست اندیشیدن، راه خردمندانه زیستن و کوشش برای شناخت هستی و نیز جست و جوی خرد و خرد حاصل از کاوشگری می دانند(دهاقانی و جعفری،۴۴۲:۱۳۸۸). فلسفه در اصل واژه ای یونانی و به معنای دوست داشتن دانش است. فیثاغورس(حدود ۵۸۰-۴۹۷ ق.م) ظاهراً نخستین متفکّری بود که در برابر کسانی که به گزاف خود را دانشمند (سوفیست) می نامیدند، متواضعانه عنوان فیلسوف (دوستدار دانش) را برای خود برگزید. این واژه به تدریج به مجموعه ای از دانش ها، که گروهی از اندیشمندان یونانی مانند سقراط، افلاطون (۴۲۸-۳۴۷ ق.م) و ارسطو (۳۸۵-۳۲۲ ق.م) به ترویج آنها می پرداختند، اطلاق شد. در تقسیمی معروف که به ارسطو منسوب است و فیلسوفان نیز از آن بهره برده اند، مسائل فلسفی در دو قسم نظری و عملی دسته بندی شده اند. فلسفه نظری، خود مشتمل بر سه بخش الهیات، ریاضیات و طبیعیات بوده و فلسفۀ عملی نیز به سه بخش اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن تقسیم شده است. با در نظر گرفتن دانش های مختلفی که ذیل هر یک از این اقسام شش گانه جای داشتند، روشن می شود که فلسفه در کاربرد نخستین خود، بیشتر علوم رایج در آن زمان را در بر می گرفته است. امروزه همۀ این علوم استقلال یافته، و تنها الهیات را برای فلسفه واگذاشته اند؛ هر چند برخی از اندیشمندان غربی سه علم منطق، معرفت شناسی و اخلاق را همچنان از بخش های فلسفه می شمارند. افزون بر کاربرد یادشده، واژۀ فلسفه گاه در ترکیب هایی اضافی ( مانند فلسفۀ دین، فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ تاریخ، فلسفۀ حقوق و فلسفۀ تعلیم و تربیت ) به کار می رود. این ترکیب ها به دانش هایی اشاره دارند که می توان عنوان کلّی فلسفه های مضاف را برای آنها برگزید(مصباح یزدی، ۱۳۹۰: ۲۲-۲۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اما در چند تعریفی که برای فلسفه آورده اند می توان ویژگی هایی نظیر تعمّق، کل نگری، و سعی در رسیدن به نظر صحیح برای اجرا در زندگانی را در اکثر آنها دید.
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینۀ تحقیق
زندگی نامه اقبال
اقبال در روز جمعه، سوم ماه ذیقعده سال ۱۲۹۴ هجری قمری، مطابق با هجدهم آبان سال ۱۲۵۶ خورشیدی و نهم نوامبر سال ۱۸۷۷ میلادی در شهر سیالکوت، واقع در دامنه ی هیمالیا در شمال غربی پنجاب هند به دنیا آمد. وی در خانواده ای متوسط الحال از مردم کشمیر که از سال ها قبل در شهر سیالکوت سکنی گزیده بودند نشو و نما یافت. خانواده ی اقبال از مردم کشمیر به شمار می آمدند، که از دین برهمن برگشته و به اسلام گرویده بودند. نیای اقبال، محمّد رفیق سال ها قبل از این تاریخ، از قریه های لوهار، واقع در ایالت کشمیر مهاجرت کرده و همراه سه برادر خود در شهر سیالکوت اقامت گزیده بود. پدر اقبال شیخ نور محمد در شهر سیالکوت به تجارت اشتغال داشت و از مسلمانان پاک اعتقاد هندوستان به شمار می رفت، که به رسم آن زمان اقبال را برای آموختن قرآن کریم به مسجدی واقع در محله ی کشمیریان سیالکوت سپرد. وی پس از تحصیلات در مکتب طلّاب علوم دینی، به مدرسه ی ابتدایی وارد شد و به دریافت جوایز موفّق گردید. در ابتدایی به خواندن و نوشتن اشعار شاعران تمایل داشت. در اواخر این دوره به زبان محلی اشعاری سرود و به بحث های ادبی پرداخت. یکی از معلمان دبستان وی، به نام میر حسین مولوی، معروف به شمس العلما که با پدر اقبال دوستی داشت، او را به سرودن اشعاری به زبان اُردو تشویق کرد، و این امر سبب برانگیخته شدن ذهن جستجوگر اقبال گردید و موجب فراهم آمدن زمینه ی بروز نبوغ عقلی و احساسی او شد. وی پس از گذراندن دوره ی تحصیلات متوسطه، برای گذراندن اولین امتحان دانشگاهی رهسپار لاهور گردید و در رشتۀ فلسفه به تحصیل ادامه داد و با سرودن اشعاری به زبان اُردو، به محافل ادبی کشمیر راه یافت و محبوبیت وی بر اثر نشر اشعار مهیّج به زبان اُردو، روز به روز فزونی می یافت. یکی از اتّفاقات جالب توجه زندگی اقبال، دیدار وی با پرفسور سِر توماس آرنولد، استاد فلسفه در شهر لاهور بود که به ارزش گوهر ذاتی اقبال پی برد و تحت تأثیر هوش و فراست او قرار گرفت و درباره اش چنین می گفت:« چنین شاگردی استاد را محقّق و محقّق و محقّق تر می کند»(حقیقت،۱۳:۱۳۶۷). اقبال در سال ۱۸۹۷ میلادی به تعلیم و ارشاد خاص سر توماس آرنولد، به دریافت درجه ی فوق لیسانس در فلسفه نائل آمد، رتبه ی اول دانشگاه پنجاب شد. پس از تحصیلات در رشته های تاریخ و فلسفه و علوم، به اُستادی برگزیده شد و طبق آرزویش شالوده ی پرفسوری خویش را در آن شهر ریخت. اقبال در سال ۱۸۸۹ برای ادامه تحصیل در رشته ی فلسفه، به دانشکدۀ دولتی وارد شد. این دوره برای وی دورۀ ثمربخش فکری و سیاسی بود و شهرت او به عنوان شاعری بلند پایه و در سراسر شبه قارّه ی هند طنین افکند، که در همین اوان، نخستین کتابش در موضوع اقتصاد و به زبان اُردو چاپ و منتشر شد. اقبال بنا به توصیه سر توماس آرنولد در سال ۱۹۰۵ میلادی برای کسب معلومات جدید و تکمیل تحصیلات عالی به اُروپا رفت و در دانشگاه کمبریج انگلستان در رشته ی فلسفه پذیرفته شد، و به آن بسنده نکرد، و برای تحصیل علم حقوق در دانشکده ی (لینکلن ان) تحصیلات عالی را به پایان رسانید. اقامت او در اروپا سه سال به طول انجامید، که این مدّت در توسعه و تکمیل فکر او نقشی بزرگ تر ایفا کرد. اقبال از دانشگاه کمبریج به دریافت درجه ی استادی فلسفه اخلاق نائل گشت. آنگاه وارد دانشگاه مونیخ در آلمان شد و رساله ای با عنوان« سیر فلسفه در ایران» نوشت، و به اخذ درجه ی دکتری توفیق یافت(همان،۱۷:۱۳۶۷). اقبال رساله سیر فلسفه در ایران را در انگلستان به سال ۱۹۰۸ منتشر نمود، که موجب شهرت وی در سراسر محافل علمی و فلسفی اروپا گردید(جباری،۱۳۸۷، ۱۴-۱۵).
فعالیت های سیاسی و اجتماعی اقبال
اقبال در سال ۱۹۰۸ پس از دریافت رتبه ی استادی از دو دانشگاه معتبر اروپایی، به وطن بازگشت، و علاوه بر تدریس فلسفه در دانشگاه لاهور، در خدمت قضا درآمد و به کار وکالت پرداخت. وکالت برای اقبال مناسب ترین شغلی بود که او را در مقام اندیشمندی آزاده، از قید و بند و تنگناهای مشاغل دولتی رها می ساخت. ایراد سخنرانی و حضور در جلسات و فعالیت های سیاسی یکی از اصلی ترین برنامه های اقبال در طول حیاتش بود، که او را قادر می نمود تا افکار خود را از ساحت نظر به عرصه ی عمل وارد سازد، و بر اندیشه های آزادی خواهانه ی خود، جامه ی عمل بپوشاند. او در سال ۱۹۳۱ میلادی در کنفرانسی که در لندن برای قانون اساسی هندوستان ترتیب داده شده بود، شرکت کرد. در سال ۱۹۳۲ بار دیگر ریاست جلسه ی سالانه ی حزب مسلم لیگ را عهده دار شد و خطابه ای پرشور ایراد کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در اوایل سال ۱۹۳۳ در ایتالیا با موسولینی دیدار کرد، و او را به پرهیز از خوی استکباری و گرایش به تمدّن مشرق زمین دعوت کرد. و باز در همان سال نادر شاه، پادشاه افغانستان، او را برای مشاوره در مورد تجدید سازمان دانشگاه کابل دعوت نمود و از دانشگاه پنجاب نیز مفتخر به دریافت درجه ی دکترای افتخاری گردید(همان،۱۳۸۷: ۱۵).
آثار اقبال
آثار علمی و ادبی اقبال را می توان در دو سطح منثور و منظوم بر شمرد.
آثار منثور وی را می توان چنین ضبط کرد:

    1. علم اقتصاد، ۱۹۰۳ میلادی

نخستین کتابی که درباره ی علم اقتصاد به زبان اُردو نوشته شده است. این کتاب، نخستین کتاب اقبال نیز می باشد که در سال ۱۹۰۳ میلادی در لاهور به چاپ رسید.

    1. سیر فلسفه در ایران، ۱۹۰۸ میلادی

این کتاب نام رساله ی دکترای اقبال است که در سال ۱۹۰۷ میلادی برای دانشگاه مونیخ به زبان انگلیسی نوشته شده است و توسط امیر حسین آریان پور به زبان فارسی ترجمه شده و به وسیلۀ موسّسه ی فرهنگی سازمان همکاری و عمران منطقه ای در تهران منتشر گردید.

    1. تاریخ هند، ۱۹۱۴ میلادی
    1. احیای فکر دینی در اسلام، ۱۹۳۰ میلادی

یکی از مهمترین آثار اقبال است که بیشتر به بیان اندیشه های فلسفی اقبال اختصاص دارد. در این کتاب اقبال، بر ضرورت باز تعریف تجارب دینی و تجارب باطنی تأکید می ورزد. این کتاب شامل هفت فصل می شود که به ترتیب عبارتند از:
فصل اوّل در موضوعِ معرفت و تجربۀ دینی. اقبال در این بخش به تعریف علم و چگونگی شناسایی و تعامل بین تجربۀ دینی و تجارب حسّی و عقلی می پردازد. اقبال در این فصل به همراهیِ تجارب آزمایشی و شهودی اشاره می کند، و تجارب عقلی را همراه و تأیید کنندۀ تجارب شهودی و باطنی می داند.
فصل دوّم با موضوعِ محک فلسفی تجلّیات تجربۀ دینی، وی در این فصل، با آوردن سخنان و دلایل بسیاری از اندیشمندان، علی الخصوص دانشمندانِ معاصرِ وی، قابل اتکاء بودن تجربیات دینی را نتیجه می گیرد. و معتقد است که حکمی که بر پایۀ تجربۀ دینی بنا شده باشد، کاملاً با عقل تأیید می شود.
فصل سوّم در مورد موضوع تصوّر خدا و معنی نیایش بحث می کند. وی در این فصل به چگونگیِ صفات خدا، چگونگیِ نیایش و ارتباط با او و تصوّرِ او در اذهان می پردازد. وی در بخش هایی از این کتاب معتقد است که، تصوّر اسلامی خدا به صورت فلسفی مورد تأیید است، ولی دامنۀ پرواز دینی برتر و بالاتر از دامنۀ پرواز فلسفی است. وی در ادامه، مرتبه و محدودۀ تعیین شده برای دین را مانند فلسفه و عقلی گری، محدود نمی داند و می گوید:”دین تنها با تصوّر راضی نمی شود؛ در صدد آن است که به معرفت اصیل تری دست یابد و با مطلوب خویش اتّحاد بیشتری پیدا کند. عاملی که به وسیلۀ آن این اجتماع و اتّحاد صورت می گیرد، عمل عبادت یا نیایش است که به نورانیّت نفسانی می انجامد”(اقبال لاهوری، ۱۳۶۲: ۱۰۴).
در فصل چهارمِ کتاب که به موضوعِ منِ بشری- آزادی و جاودانگی آن اختصاص داده شده است، اقبال به یگانه بودن و فردیّت آدمی اشاره، و عقاید مسیحیان را مبنی بر اینکه، فدا شدن حضرت عیسی برای بخشش گناه دیگر آدمیان کافی است را، رد می کند. وی به مقام انسان و ویژگی های آدمی از جمله: برگزیدگی انسان از سوی خداوند، انتخاب انسان به مقام خلافت و جانشینی خداوند روی زمین، و پذیرش بار سنگین این مسئولیت و امانت داری اشاره می کند.
روح فرهنگ و تمدّن اسلامی، موضوع فصل پنجم از کتاب است، که در آن به بررسی و آسیب شناسی فرهنگ و تمدّن اسلامی می پردازد، و به دستاوردهای علمی دانشمندان مسلمان و نظریات کلیدی آنان در تاریخ علم اشاره، و بر لزوم تجدید بنا در نظریه پردازی توسط مسلمانان تأکید می کند.
اصل حرکت در ساختمان اسلام را موضوع فصل ششم قرار داده است. اقبال در این فصل به لزوم داشتن دین وفرهنگی پویا در اسلام اشاره می کند و اعتقاد دارد که در تاریخ اسلام و از ابتدا، ساختمان فکریِ اسلام بر حرکت و پویایی فرا می خواند؛ ولی بر اثر چند واقعه و تنگ نظری ها، این حرکت به سمتِ سکون نزدیک شده است. وی فقه پویا را نمونه ای از اصل حرکت در ساختمان اسلام می داند.
عنوان فصل هفتم “آیا دین ممکن است؟” نام دارد. اقبال در این فصل، زندگی دینیِ بشر را به سه دورۀ ایمان، اندیشه و اکتشاف تقسیم می کند و در مورد هر دوره توضیح می دهد. وی در پاسخ به این سوال می گوید:”دین، از آن جهت که کوششی آگاهانه برای دریافت اصل نهایی و مطلق ارزش و، از طریق آن، تکمیل شخصیت انسان است، امری است که نمی توان منکر آن شد. دلیل آن، این است که این تجربه ها برای کسی که آنها را آزموده است، ارزش معرفتی دارند”(همان:۲۱۴).

    1. یادداشت های پراکنده، ۱۹۶۱ میلادی

نام مجموعه خاطرات چند ماهه اقبال است که از سال ۱۹۱۰ آغاز شده و به علّت نامعلومی دنباله ی آن قطع گردیده است، و این یادداشت ها به زبان انگلیسی است و به همّت فرزندش جاوید اقبال به چاپ رسیده است.

    1. اقبال نامه، چاپ لاهور.
    1. شاد و اقبال، ۱۹۴۲ میلادی.
    1. نامه های اقبال به نام عطیه بیگم، چاپ دهلی.
    1. نامه های اقبال به محمد علی جناح.

۱۰-مکاتیب اقبال، ۱۹۵۴ میلادی.
۱۱-ملفوظات اقبال، ۱۹۵۶ میلادی.
آثار منظوم را نیز بدین گونه آورده اند:

    1. اسرار خودی، ۱۹۱۴ میلادی(به زبان فارسی)

اولین اثر منظوم اقبال به زبان فارسی است، که دیباچه ی آن به زبان اُردو نگاشته شده است. اقبال این کتاب را از طرفی برای طرد تمدّن مادّی اُروپایی، و از طرفی برای مبارزه با تنبلی و گوشه نشینی به نظم درآورد، و بسیار کوشیده که مردم را به اسرار نیروهای نهفته در نهاد آنان که آن را خودی نامیده است، آشنا سازد، و آنان را به کوشش مداوم تشویق کند. این منظومه، به زبان های انگلیسی، عربی، اندونزیایی و سندی ترجمه شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...