همچنین آقای کیانوری در داخل عراق چهار نیرو را شناسایی میکند و از آنها اینگونه یاد میکند:

    1. نیروهای حاکم بعث عراق که واقعیتی است و محدود به دو یا سه نفر نیست، بلکه نیروی حاکم بعث یک نیروی اجتماعی است با تمام خصوصیاتش، با تمام سوابقش ۱۵ سال هم در حکومت بوده است
    1. امکانات و نیروی امپرالیسم و ارتجاع عرب
    1. مسلمانان مبارز
    1. جبهه ی موتلفه دموکراتیک از جمله حزب کمونیست

وی سپس از بررسی عوامل خارجی و داخلی موثر بر عراق برای آینده این کشور به سه احتمال توجه میکند: اول، رژیم بعث خودش را بتواند نگه دارد و در نهایت رژیم بدون صدام یا با صدام در خدمت باقی بماند و نیروهای انقلابی نتوانند قدرت را به دست بگیرند

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دوم، نیروهای ارتجاعی و امپریالیسم نیرویی با قیافه اسلامی و حتی تبعیت از امام خمینی را به قدرت برسانند.
سوم، نیروهای انقلابی در عراق قدرت را در دست بگیرند و تغییر بنیادی در جامعه عراق را به وجود بیاورند.
آقای کیانوری در آخر توصیه میکند که جمهوری اسلامی به مسئله سوم توجه جدی داشته باشد.
اما باید گفت موضوع اصلی ما تحولات پس از خرمشهر است. کیانوری در مجموعه جلساتی که بعد از فتح خرمشهر برگزار کردند نظرات دیگری نیز ارائه داد که عینا در اینجا آورده میشود.
” ما یکی، دو ماه پیش اطلاع پیدا کردیم که وزارت خارجه آلمان فدرال جلسه ی مشاوره ای از نمایندگان وزارتخانه های خارجه ی کلیه ی کشورهای ناتو تشکیل داده است و موضوع بحث، آماده کردن تبلیغاتی افکار عمومی برای پذیرش حمله نظامی به ایران است و الان این فکر را مخفیانه در اروپای غربی و آمریکا پرورش میدهند.”(درودیان،۱۳۹۱: ۱۲۹)
” با شکست صدام حسین در آینده نه چندان دور آمریکا برای جلوگیری از رشد منطقی انقلاب و جلوگیری از استقرار نظام اقتصادی، اجتماعی و اسلامی دخالت های نظامی را تشویق خواهد کرد.” (همان،۱۳۹۱:۱۲۹)
” اگر ما به این نتیجه برسیم که آمریکا با تمام قوا میخواهد هر چه زودتر جنگ را پایان بدهد تا از این راه بتواند صدام را حفظ کند، آن وقت این فکر پیش می آید که ما بایستی فعلا صدام را زیر فشار نظامی بگذاریم، برای اینکه سیاست آمریکا درهم شکسته شود. ولی اگر به این نتیجه برسیم که این سیاست آمریکا یک تظاهر دروغین است و آمریکا دارد برای توسعه دادن جنگ تدارک میبیند و اینکه آمریکا دارد افکار عمومی را برای حمله به ایران از جاهای دیگر آماده میکند، آن وقت سیاست ما بایستی بر اساس این واقعیت تنظیم شود.”(همان،۱۳۹۱: ۱۳۱)
در این تحلیل آقای کیانوری به سیاست دوگانه آمریکا اشاره کرد. اما او یک تحلیل دیگر ارائه میدهد که قابل تامل است. او میگوید:
نقشه امپریالیسم این است که در صورت ورود ارتش ایران به خاک عراق با دادن همه ی کمک ها و امکانات به عراق، تا حد پشتیبانی از راه حملات گسترده ی هوایی به مراکز اقتصادی کشور ما، یک جنگ فرسایشی طولانی را به ما تحمیل کند و در سایه ی این جنگ مواضع خود را برای حملات قطعی آینده به جمهوری اسلامی ایران، هم از لحاظ سیاسی و تبلیغاتی در جهان و هم از لحاظ نظامی در منطقه تحکیم کند.(همان،۱۳۹۱: ۱۳۱)
او در ابتدای نیمه دوم سال ۱۳۶۱ و پس از عملیات رمضان در جلسه پرسش و پاسخی میگوید: ما همیشه صدام را به عنوان عامل امپریالیسم و یک فاشیست شناخته ایم و معتقدیم که صدام باید سرنگون شود. او درباره نحوه سرنگونی صدام معتقد بود که تنها از طریق تقویت نیروهای انقلابی درون عراق باید به سرنگونی کمک کرد. جالب توجه است که آیت الله منتظری نیز معتقد بودند که باید به وسیله اعزام هسته های چریکی مستقل جنگ با عراق را ادامه داد.
آقای کیانوری توجه خاصی به تحلیل خود حزب توده در خصوص سیاست های آمریکا در منطقه میکند و میگوید: به محض اینکه ما توطئه اخیر آمریکا را درباره ی اینکه آمریکا میخواهد یک جنگ فرسایشی به ما تحمیل کند، مطرح کردیم ما را کشیدند به فحش.ولی حالا میبینیم که یک جنگ فرسایشی به ما تحمیل شد.
مواضع حزب توده و آقای کیانوری از آن جهت قابل توجه و تامل است که در آن برهه به عنوان یکی از احزاب رسمی ایران تحلیل های خود را آشکارا ارائه دادند اما به نظر میرسد موضع گیری و یا تصمیمی برای اینکه ایران وارد جنگ با عراق بشود یا خیر نکرده اند.
در آخرین بخش از این موضوع، مواضع نهضت آزادی ایران را که بعدا مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از خرمشهر اعلام کرد بررسی میکنیم. بررسی مواضع نهضت آزادی از آن جهت قابل اهمیت است که تقریبا ۲۷۵ روز سکان اداره جمهوری اسلامی را بر عهده داشتند و از طرفی از سوی برخی از محققین متهم به سهل انگاری در رابطه با حمله عراق به ایران شده اند.
۵-۸-۳.نهضت آزادی ایران
حزب نهضت آزادی ایران جزء معدود احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی است که در همان سال ۱۳۶۱ مخالفت خود را با ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر ابراز کرد. در مورد زمان این موضع گیری مناقشه بسیار وجود دارد اما آنچه که معلوم است آن است که اولین نشانه رسمی و علنی مخالفت این حزب در اسفند ماه سال ۱۳۶۱ و پس از برگزاری کنگره حزب بود که این مخالفت در قالب بیانیه در کنگره نمایان شد. البته قطعنامه کنگره در فروردین ماه سال ۱۳۶۲ صادر شد. اما به گفته دکتر ابرهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران، این حزب از ابتدای فتح خرمشهر مخالف ادامه پیدا کردن جنگ بود و این مخالفت را از طریق ارسال نامه های محرمانه به رهبر فقید انقلاب و شورای عالی دفاع منعکس ساخت. اعضای نهضت آزادی ایران مخالفت علنی با ادامه جنگ را در آن زمان به مصلحت نمیدانستند. در بخشی از بیانیه اسفند ماه حزب نهضت آزادی آمده است: متاسفانه به مردم خیراندیش هم امکان ابراز نظر داده نشد و حتی با تقاضای مکرر بعضی از نمایندگان مجلس، حدود پنجاه نفر، برای تشکیل جلسه ای غیرعلنی و خصوصی به منظور کسب اطلاع و اظهار نظر درباره مسائل و شرایط جنگ تا این تاریخ موافقت نگردیده است.
مهندس مهدی بازرگان دبیرکل وقت نهضت آزادی ایران در اسفند ماه سال ۱۳۶۲[۲۳۶] طی نامه ای محرمانه به آیت الله خمینی نگرانی خود را از ادامه جنگ ابراز میدارد. در تابستان سال ۱۳۶۳ نهضت
آزادی جزوه ای را تحت عنوان ” تحلیلی پیرامون جنگ و صلح ” منتشر میکند و به صورت مفصل به مسائل جنگ میپردازد. این جزوه از آن جهت قابل اهمیت است که در بخشی از آن باز هم مخالفت علنی این حزب با ادامه پیدا کردن جنگ آورده شده است. در این جزوه نیز عنوان شد که اعضای نهضت نظرات خود را ( درباره جنگ ) طی نامه هایی محرمانه برای رهبر انقلاب ارسال کردند. همچنین از نپرداختن به موضوع جنگ در مطبوعات و مجلس نیز انتقاد شد و به درخواست یازده نفر از نمایندگان مجلس در شهریور ماه سال ۱۳۶۱ برای برگزاری جلسه غیرعلنی به منظور پرداختن به مسائل جنگ به موجب اصل ۸۴ قانون اساسی اشاره شد که مورد پذیرش قرار نگرفت. این درخواست ها در ۲۳ اسفند ۱۳۶۱ و ۴ اردیبهشت سال ۱۳۶۲ مجدد تکرار شد که باز هم مورد موافقت قرار نگرفت. همچنین چند پرسش اساسی در این جزوه مطرح شد که به لحاظ موضوع مورد مطالعه این پرسش ها برای ما اهمیت بیشتری دارد: آیا پس از فتح خرمشهر و هزمیت عراق در این جبهه و احساس ضرورت تخلیه ایران و پیشنهاد صلح از طرف عراق، ادامه جنگ و تبدیل موضع دفاعی ایران به موضع تعرضی و اجباری به سود اسلام و ایران بوده است؟
آیا صحیح بوده که میانجی گری های گوناگون و پیشنهادهای صلح مکرر با بی اعتنایی و اعتراض تلقی شوند و یا بهتر بود به این گونه اقدامات توجه شود؟
در سال ۱۳۶۴نیز حزب نهضت آزادی ایران جزوه دیگری را تحت عنوان ” توضیحاتی پیرامون مذاکره، آتش بس و صلح ” منتشر ساخت که وزارت ارشاد اجازه چاپ و نشر آن را نداد.
طی مصاحبه اختصاصی پژوهشگر با دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران در مورد موضع گیری نهضت آزادی ایران پس از فتح خرمشهر گفتگو شد که به شرح ذیل است:
پژوهشگر: پس از پیروزی ایران در مرحله سوم عملیات بیت المقدس و به تبع آن آزادسازی خرمشهر، صحبت هایی مبنی بر مخالفت نهضت آزادی با ادامه جنگ مطرح شده است. اولین موضع گیری در مورد ادامه ندادن جنگ در جراید به اسفند ماه سال ۱۳۶۱ پس از کنگره نهضت آزادی برمیگردد اما جنابعالی مدعی شدید که از همان ابتدا نهضت در جلسات داخلی مخالف ادامه جنگ بود و نظرات خود را به صورت محرمانه به آیت الله خمینی ارسال کرده بود. میتوانید این موضوع رو موشکافی کنید؟ (تنها نامه محرمانه موجود مبنی بر ادامه ندادن جنگ پس از فتح خرمشهر نامه مهندس بازرگان به امام خمینی در سال ۱۳۶۲ است)
همانطور که گفته ام نهضت آزادی ابتدا مایل نبود مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر علنی اظهار کند. خرمشهر در ۳ خرداد ۱۳۶۱ آزاد شد. در یک گفتگوی خصوصی به اتفاق شادروان مهندس بازرگان با آقای هاشمی رفسنجانی در باره ادامه جنگ ابراز نگرانی و مخالفت کردیم. ایشان گفتند آقای خمینی با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر مخالفند. پس از آزادی خرمشهر حمله به داخل مرز های عراق بلافاصله شروع نشد. هنگامی که معلوم شد جنگ را ادامه می دهند در ۱۱ شهریور ۱۳۶۱پنج عضو نهضت آزادی ایران در مجلس شورای اسلامی ، آقایان مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر سید احمد صدر حاج سید جوادی ، مهندس صباغیان و دکتر ابراهیم یزدی طی نامه ای به رئیس مجلس در خواست تشکیل جلسه غیر علنی مجلس را کردیم تا نظرات خود را بیان کنیم. رئیس وقت مجلس با این درخواست ما مخالفت کرد. پس از آن ۳۰ نماینده مجلس در بهمن ۶۱ و مجددا پنج نماینده عضو نهضت آزادی ایران در مجلس در ۲۳ اسفند ۶۱ درخواست تشکیل جلسه غیر علنی برای بحث و بررسی مسئله ادامه جنگ به رئیس وقت مجلس دادند که مخالفت شد. همانطور که می دانید آقای هاشمی نوشته اند که سپاهیان ایران در ۶ فروردین ۶۲ از مرزهای بین المللی عراق عبور کردند.
حال این موضوع از آن جهت برای این پژوهش قابل ذکر بود که در لابلای آن دلایل و راهکارهایی که ایران میتوانست بعد از فتح خرمشهر اتخاذ کند آورده شده است. به نظر میرسد نگرانی از افکار عمومی که فشار زیادی برای تنبیه متجاوز و ادامه پیدا کردن جنگ پس از فتح خرمشهر می آوردند باعث شد که نهضت آزادی مخالفت علنی خود را با ادامه پیدا کردن جنگ ابراز نکند. به هر حال تا اسفند ماه سال ۱۳۶۱ مخالفت علنی از حزب نهضت آزادی برای ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر دیده نشد.
۵-۹.پرداخت غرامت
پس از فتح خرمشهر موضوع پرداخت غرامت به ایران به منظور پایان دادن جنگ شکل جدی به خود گرفت. تکیه اعضای حزب نهضت آزادی ایران برای ادامه ندادن جنگ موضوع پرداخت غرامت است. دکتر ابراهیم یزدی در این باره میگویند:
وقتی خرمشهر فتح شد، سران کشور‌های منطقه به شدت وحشت کرده بودند و جمعاً با هم تصمیم می‌گیرند که به ایران غرامت بدهند. اتفاقا این موضوع در خاطرات آقای هاشمی آمده است. ‌‌‌همان زمان بی‌بی‌سی این خبر را منتشر کرد که اعراب حاضر شده‌اند ۱۰۰ میلیارد دلار بابت خسارت جنگ به ایران بپردازند. این موضوع در جلسات غیرعلنی مجلس هم مطرح شد. در گزارشی که در مجلس قرائت شد آمده بود سران کشورهای منطقه می‌گویند که حاضرند ۶۰ میلیارد دلار غرامت بپردازند، اما باید ۹۰ میلیارد دلار بپردازد. من هم پس از قرائت این گزارش در مجلس گفتم اگر قرار بر پذیرش شرایط صلح است، بنشینید و مذاکره کنید. آن‌ها یک رقم می‌گویند، شما رقم دیگر، بالاخره بر سر یک رقم توافق خواهید کرد. هم بی‌بی‌سی این خبر را منتشر کرد و هم در خاطرات هاشمی آمده که اعراب توسط سفیر ایتالیا، پیشنهاد کردند که ما تمام شرایط ایران را برای پایان جنگ می‌پذیریم، ۱۰۰ میلیارد دلار غرامت هم‌ می‌‌دهیم. همه شرایط ایران را می‌پذیریم، جز مجازات صدام. در ۱۷ مرداد ۱۳۶۱ هیاتی ترک به تهران آمد و با مقامات کشور مذاکره کرد. روزنامه اطلاعات فردای آن روز به نقل از آقای ولایتی نوشت: «نخست‌وزیر و وزیر خارجه ترکیه در این سفر مطلب جدیدی برای گفتن نداشتند و تنها در رابطه با پرداخت غرامت پیشنهاد کردند که یک صندوق اسلامی پرداخت خسارات وارده از این جنگ به ایران را به عهده می‌گیرد. لیکن آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهوری و ریاست شورای عالی دفاع که همواره در اینگونه جلسات بیانگر مواضع به حق جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، ضمن رد قاطع این پیشنهاد، اظهار داشتند: ما ملتی بالقوه غنی هستیم و عزت ما اجازه نمی‌دهد که از چنین کمک‌هایی استفاده نماییم. امت غیور ما نیازی به گرفتن اعانه از هیچ کس ندارد، اما صدام تکریتی را ملزم به پرداخت این غرامت می‌داند.»(مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی)
ایشان در یادداشتی دیگر به جزییات بیشتری میپردازند:
آقای هاشمی در خاطراتشان در ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ می‌نویسند: «ظهر و عصر ملاقات‌هایی داشتم. ناخدا افضلی آمد و راجع به مین‌گذاری و مین‌روبی توضیحاتی داد. اطلاع داد که وابسته نظامی ایتالیا گفته کشورهای نفت‌خیز منطقه مایلند ۶۰ میلیارد دلار خسارت جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف شود…» آقای هاشمی هیچ توضیحی در مورد رد یا قبول این پیشنهاد نداده‌اند. در یکی از جلسات خصوصی دوره اول مجلس شورای اسلامی هنگامی که پس از فتح خرمشهر موضوع غرامت مطرح شد، گزارش داده شد که اعراب پرداخت ۶۰ میلیارد دلار را پیشنهاد داده‌اند. اما بعضی از کسانی که در مراکز تصمیم‌سازی بودند، اظهار داشتند که گفته‌ایم خیر باید ۹۰ میلیارد دلار بدهند. برخی از نمایندگان گفتند که اگر اصل آتش‌بس و مذاکره را می‌پذیرید بر سر میزان غرامت مذاکره کنید. آقای درودیان در کتابشان از آقای مهندس عزت‌الله سحابی نقل می‌کنند: «ماحصل کلام این بود که کشور‌های عربی حاضر به پرداخت خسارت شدند و در نشریات خارجی و داخلی آن روز‌ها آمد که حاضرند ۷۵ میلیارد دلار برای بازسازی به دو کشور بدهند، که به نسبت دو به یک به نفع ایران تقسیم شود…»
مرحوم آیت‌الله العظمی آقای منتظری در خاطرات خود در پاسخ به پرسشی درباره خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر گفته‌اند: «… من‌‌ همان وقت پیغام دادم که هر کاری می‌خواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست، آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول می‌دادند و منت ما را هم می‌کشیدند و شرایط آماده بود، ولی آقایان فکر می‌کردند که الان می‌رویم عراق را می‌گیریم و صدام را نابود می‌کنیم…»
آقای دکتر پارسا دوست، که تحقیقات مفصلی درباره اختلافات ایران و عراق و جنگ انجام داده و چندین جلد کتاب نوشته‌اند، علاوه بر استناد به روایت آقای هاشمی از پیشنهاد پرداخت غرامت، نوشته‌اند که در کنفرانس فاس – مراکش – سران کشور‌های عربی برای جلب موافقت دولت جمهوری اسلامی به برقراری آتش‌بس در مراسم حج – که در سپتامبر‌‌ همان سال بود – ضمن تاکید بر عقب‌نشینی کامل نیروهای عراقی، پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران را مطرح کردند. آقای دکتر پارسا دوست، به نقل از یک منبع خارجی، این پیشنهاد را بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار، که از طریق صندوق بازسازی اسلامی به ایران پرداخت شود، ذکر کرده‌اند.
همچنین در مصاحبه اختصاصی با پژوهشگر نیز این موضوع مورد پرسش قرار گرفت:
پژوهشگر: به نظر شما تا چه حد پرداخت غرامت به ایران و ایجاد صندوق مشترک جدی بود و آیا اگر به صورت خیلی رسمی از ایران درخواست می شد ایران این درخواست را قبول می کرد و یا خیر بنا به راهبرد قبلی خود به جنگ ادامه میداد؟ ( اسناد پیشنهادات غیر رسمی به وفور وجود دارد) ( آقای هاشمی رفسنجانی چنین صحبتی را اساسا قبول ندارند) ( در خاطرات آقای هاشمی در روز جمعه ۶ فروردین ماه اولین نشانه های عبور ایران از مرز بین المللی دیده میشود)
اعلام آمادگی برای غرامت جنگ به ایران پس از فتح خرمشهر در منابع مختلف آمده است. در پاسخی که قبلا داده ام گزارش مقامات رسمی کشور، از جمله وزیر امور خارجه وقت، آقای دکتر ولایتی را آورده ام. پرداخت غرامت مطرح بوده است اما ایران رقم پیشنهادی را نپذیرفت و رقم دیگری را در خواست کرد. جدای از اختلاف در مورد مبلغ غرامت، اصل آمادگی پرداخت غرامت مطرح بوده است
همچنین مرحوم عزت الله سحابی نیز از ملاقات خود و آقای هاشمی و صحبت در مورد جنگ پس از مدتی میگوید: ” در زمان فتح خرمشهر در مجلس بودم، رفتم نزد آقای هاشمی برای تبریک این فتح که بسیار بزرگ بود. گفتم ما شنیدیم میخواهید به داخل خاک عراق بروید. من احساس نگرانی میکنم. ما مهاجم میشویم، عراقی ها مدافع. این جریان انقلاب را بدنام میکند. میگویند انقلاب کردند برای کشور گشایی، سوم، اینکه به عنوان قدرت مطرح میشویم و همه علیه ما متحد میشوند و به عراق کمک میکنند. چهارم، ادامه روند جنگ روی مسائل داخلی ما اثر میگذارد. این تاثیر همه جنگ هاست که بر داخل اثر میگذارد. پنجم، کشورهای عربی پیشنهاد کردند ما پنجاه میلیارد دلار در صندوق مشترک می ریزیم برای بازسازی ایران و عراق به نسبت دو به یک، این مبلغ را تا ۷۵ میلیارد دلار افزایش دادند. آقای هاشمی گفت اینها درست است ولی صدام مارمولک است و به او اعتماد نیست. یک ریشی از او باید مثل بصره و بغداد گرو بگیریم تا بیاید پای میز مذاکره. یک جای مهمی را بگیریم و بایستیم و جلو نرویم.”(درودیان،۱۳۹۱: ۱۳۸)در این بخش از فصل پنجم، ادله مخالفین ادامه پیدا کردن جنگ پس از فتح خرمشهر به تفصیل آورده شد و عینا صحبت ها منعکس شد. چند سالی است که موضوع ادامه پیدا کردن جنگ پس از فتح خرمشهر به یکی از بحث های پرچالش در نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. در این بخش فقط ادله مخالفین ذکر شد و پرداختن به مناقشه مابین موافقان و مخالفان مورد نظر پژوهشگر نبود.
نتیجه گیری:
بررسی جنگ ها و درگیری های صورت گرفته میان ایران و همسایه غربی خود از زمان جنگ چالدران که منجر به صلح آماسیه شد تا جنگ هشت ساله عراق و ایران که منجر به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد شد نشان میدهد که همواره در طول تاریخ جنگ و نزاع میان این دو همسایه یعنی ایران و عثمانی و بعد عراق برقرار بوده است. در حقیقت وقوع جنگ در هر دوره به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده بود. مذهب به عنوان یکی ازعناصری که تا قبل از فروپاشی امپراتوری عثمانی بهانه درگیری دو کشور بود در دوران حکومت عراق دیگر رنگ و بوی قدیمی را نداشت زیرا حکومت اهل تسنن عثمانی فروپاشیده شده بود و عراقی پدید آمده بود که اکثر مردم آن را مسلمانان شیعه مذهب تشکیل میدادند و با توجه به این که ایران دارای بیشترین جمعیت شیعه در جهان میبود دیگر عنصر مذهب نمیتوانست بهانه اصلی برای جنگ و نزاع میان دو کشور باشد. اختلافات مرزی در تمام طول دوران روابط ایران و همسایه غربی خود مهمترین عامل به وجود آمدن جنگ های خونین بود. همچنین پس از بروز جنگ ها صلح نامه ها و توافقاتی میان دو کشور شکل میگرفت و تا مدت آرامش به مرزها بازمیگشت اما مدتی زیادی طول نمیکشید تا جنگی دوباره آغاز شود. نقش بیگانگان و قدرت های استعماری نیز در تحمیل این قرارداد ها به خصوص به ایرانی ها قابل انکار نیست. همچنین پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، انگلستان به عنوان قیم مدت زیادی در این کشور حضور داشت و منافع استعماری زیادی را به دست آورد. علی ای حال به نظر میرسد درگیری و جنگ میان دو کشور در طول تاریخ به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده بود و به سلطنت نشستن حاکمان مختلف هم نتوانست از بروز جنگ میان ایران و عثمانی جلوگیری به وجود بیاورد. با توجه به تحولات انقلاب اسلامی و روی کار آمدن صدام و حس ماجراجویی و جنگ طلبی او و بروز اتفاقات ویژه و بعضا نادر در منطقه خاورمیانه از قبیل اشغال افغانستان، اشغال سفارت آمریکا در ایران و قطع شدن روابط دو کشور، حضور شوروی در منطقه خلیج فارس و … این جنگ به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده بود.ایران در شرایطی وارد جنگ با عراق شد که دیگر توان بازدارندگی از جنگ را نداشت و باید امتیاز سیاسی ارائه میداد و یا از قسمتی از خاک کشور میگذشت که این امر خلاف شعارهای انقلابی و آرمان های شکل گرفته حول محور انقلاب اسلامی ایران بود. ایران در آن شرایط توان یارگیری سیاسی را نیز در سطح دنیا نداشت. البته تلاش های زیادی از سوی دولت موقت شد اما این امر تحقق پیدا نکرد. در آستانه حمله عراق به ایران، روابط ایران طبق سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی و کمک به کشورهای مستضعف و مسلمان در هر جای دنیا شکل گرفته بود و دست ایران برای همکاری با دو ابر قدرت غرب و شرق کوتاه بود. به هر حال جنگ میان عراق و ایران در گرفت به طوری که توانست لقب طولانی ترین جنگ قرن بیستم را به خود اختصاص بدهد.
از مهر ماه سال ۱۳۶۰ تا خرداد ماه سال ۱۳۶۱ چهار عملیات بزرگ توسط نیروهای ایرانی اجرا شد و اکثر مناطق اشغال شده توسط ارتش عراق آزاد گردید. بیت المقدس چهارمین عملیاتی بود که طی آن نیروهای ایرانی توانستند شهر خرمشهر را آزاد کنند. در این مرحله بیشتر مناطق اشغالی آزاد شده بود اما هنوز مناطقی در دست ارتش عراق قرار داشت. تا عملیات بیت المقدس استراتژی جمهوری اسلامی ایران استراتژی بازدارندگی بود. در حقیقت نیروهای ایرانی در پی دفع تجاوز دشمن و بازپس گیری مناطق اشغال شده در خاکی خودی است. در پژوهش عنوان شد که طرح عبور از مرز در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس طراحی شده بود و نیروهای ایرانی قصد داشتند پس از رسیدن به مرز و بنا به دستور وارد خاک عراق بشوند. این نکته صحیح است که در عملیات بیت المقدس نیروهای ایرانی قصد داشتند از مرز عبور کنند اما به دلیل خستگی و فرسایشی بودن عملیات و نداشتن توان این امر محقق نشد اما باید گفت که از قبل هم نیرویی برای این طرح پیش بینی نشده بود. نه تنها نیرویی پیش بینی نشده بود بلکه صحبت های رسمی با رهبر فقید جمهوری اسلامی انجام نشده بود و رایزنی ها با امام خمینی ( ره ) شکل جدی نداشت. اما عدم توانایی در بازپس گیری بخشی از شلمچه در عملیات بیت المقدس نیز نشان میدهد که دیگر توانی برای نیروهای ایرانی باقی نمانده بود.
عملیات رمضان اولین عملیات برون مرزی نیروهای ایرانی در طول جنگ با عراق است. از این عملیات به بعد استراتژی جمهوری اسلامی ایران از بازدارندگی به استراتژی اقدام تغییر پیدا میکند. استراتژی اقدام نگاهی آفندی و عملی دارد و معتقد است که برای رسیدن به هدف باید اقدام کرد. در واقع میتوان گفت حمله عراق به مرزهای ایران در شهریور ماه سال ۱۳۵۹ یک نوع استراتژی اقدام بود. استراتژی اقدام همواره در پی آن است که امتیازی از دشمن بگیرد یا اینکه از آنچه که به دست آورده دفاع کند. جمهوری اسلامی ایران در عملیات رمضان به دنبال گرفتن منطقه ای از عراق بود تا بتواند با دست پر در مذاکرات آتش بس و سپس صلح حاضر شود. در واقع مقامات ایرانی در پی آن بودند با برتری نسبی در میدان جنگ بتوانند در میدان دیپلماسی جنگ را پایان دهند. مقامات ایرانی تا یک حد پیشروی در خاک عراق را کافی میدانستند و معتقد بودند که اگر در کنار اروند بایستیم میتوانیم در شرایط برتر به جنگ پایان دهیم. اما این اندیشه که به نظر میرسد تنها در نظر آیت الله هاشمی رفسنجانی بود در مورد رژیم بعث عراق و شخص صدام حسین کارساز نبود. اولا باید گفت که مطالعات نشان میدهد هیچ کس جز آیت الله هاشمی فکر و اندیشه ای برای پایان دادن جنگ با عراق نداشته است. دست آخر هم تاریخ نشان میدهد که نظر ایشان در مورد نحوه ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اعمال میشود. اما باید گفت که این استراتژی دارای نواقصی بود زیرا مسئولین درک درستی از اوضاع نداشتند. در حقیقت در پی جنگ عراق و ایران در کشور مسئولینی که باید به مسئله جنگ میپرداختند وجود نداشتند. دستگاه دیپلماسی به شدت دارای ضعف بود. تصور مقامات وقت آن بود که آمریکا مایل به پایان جنگ است اما تحولات بعد از عملیات رمضان نشان داد که این فکر غلط و باطل بوده است. وظیفه دستگاه دیپلماسی کشور بود تا با مشورت دادن به مقامات کشور آنان را از آخرین تحولات بین الملل آگاه سازد اما به نظر میرسد وزارت امور خارجه در این برهه به وظیفه خود عمل درست نکرده است. همچنین بعدها حمله آمریکا به عراق نشان داد که شخص صدام حسین به راحتی اهل تسلیم شدن نیست. در حقیقت نه حتی بصره بلکه اگر بغداد هم فتح میشد صدام حسین تا آخرین نفس میجنگید. این مورد به روشنی نشان میدهد که مسئولین وقت درک درستی از شخصیت صدام حسین نداشتند. تحولات بعد از عملیات والفجر هشت و تصرف گواه این موضوع است که استراتژی ” جنگ، کسب یک پیروزی بزرگ و اتمام” یک استراتژی شکست خورده است.
اما با پایان یافتن اولین عملیات برون مرزی ایران یعنی عملیات رمضان، مشخص گردید که استراتژی ارتش عراق در جبهه های جنگ زمینی دفاع مطلق بود. آنها با مسلح کردن زمین از طریق کار مهندسی و تغییر وضعیت زمین و آرایش نیروهای مهندسی از وررود نیروهای ایرانی به خاک سرزمینی خود جلوگیری کردند. این پدافند مناسب که برای اولین بار در عملیات برون مرزی رمضان نمایان شد و بعدها در عملیات والفجر مقدماتی تبلور یافت باعث شد استراتژی جمهوری اسلامی ایران نیز در جبهه های نبرد جنگ زمینی تغییر کند. عراقی ها دیگر در خاک خود میجنگیدند و میتوانستند خطوط پدافندی خود را راحت تر مدیریت کنند. نیروهای ایرانی نیز برای اولین بار در عملیات رمضان تجربه جنگیدن در عمق خاک عراق را داشتند که این کار به مراتب سخت تر از جنگیدن در خاک خودی بود. استراتژی جدید عراق بعد از عملیات رمضان دفاع در زمین و حمله از دریا و هوا شد. در جبهه های زمینی، ارتش عراق با بهره گرفتن از آتش توپخانه زیاد در پی فرصت مجدد آغاز حملات زمینی و انجام پاتک های سنگین بود. به همین خاطر آنها سازمان رزم نیروی زمینی خود را گسترش دادند و نیروهای جدیدی را وارد خطوط مقدم خود کردند. به کارگیری سلاح های نامتعارف و سلاح های پیشرفته از عملیات رمضان و بعد از آن نیز کمک زیادی به صدام حسین و ارتش عراق کرد. همان طور که ذکر شد در این عملیات برای اولین بار از گازهای سمی و شیمیایی استفاده شد. شاید خطرناک بودن این گازها در این عملیات به شدت گازهای خردل و اعصاب استفاده شده در عملیات های بعد نبود، اما رمضان سرآغازی برای استفاده از این نوع گازها بود. اما عملیات رمضان به نیروهای ایرانی نشان داد که باید با تامل بیشتری برای جنگیدن با قوای ارتش عراق در نبردهای بعدی دست بزنند. آنها میبایست یگان های خود را ترمیم کنند و در بعضی از ساختارها تجدید نظر میکردند. همچنین از لحاظ لجستیکی و امکانات رزمی – مهندسی در عملیات رمضان ورق به سمت عراق کاملا برگشت و این تجربه ای بود برای نیروهای ایرانی که باید در عملیات های بعدی در مقابله با واحد زرهی دشمن تدابیر تازه ای بیاندیشند و سازمان رزم خود را گسترش بدهند. ناکامی ایران در عملیات رمضان موجب شد تا جنگ به سراسر مرز ایران و عراق گسترش یابد و فرماندهان ایرانی به دیگر مناطق جبهه های جنگ نیز بیاندیشند. آنها باید عملیات هایی طراحی میکردند که تلفات تا آن حد ممکن کم باشد و شرایط مناسب را برای غافل گیری دشمن داشته باشد. در عملیات رمضان یکی از نقاط ضعف ایرانی ها که باعث ناکامی آنان شد عدم غافل گیری ارتش عراق بود. در عملیات های پیروزمندانه قبل از عملیات رمضان یکی از اصول ایران استفاده از اصل غافل گیری برای مقابله با ارتش عراق بود اما عملیات رمضان نشان داد که عراقی ها کارهای اطلاعاتی فراوانی انجام داده اند و هم اطلاعات رسیده از طرف کشورهای خارجی مانند آمریکا آنان را هوشیار کرده است و آماده هرگونه مقابله هستند. باید این نکته را خاطر نشان کرد که پس از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر توسط نیروهای ایرانی، دولت شوروی تعداد بیشتری هواپیمای میگ ۲۵ و تانک های تی ۷۲ و موشک های زمین به زمین اسکاد در اختیار ارتش عراق قرار داد. عراقی ها از هواپیماهای میگ علاوه بر بمباران شهرها که موشک های هاگ ایران قادر به شکار آن ها نبودند، در عکس برداری از خطوط جنگی ایران نیز استفاده میکردند. عملیات رمضان برای فرماندهان نظامی ایرانی درس های گرانسگی داشت به طوری که آنها به دنبال ابتکار عمل و نوآوری در استراتژی های خود رفتند. ناکامی در عملیات رمضان باعث شد امکان موفقیت در عملیات های بزرگ زیر سوال برود. استراتژی جمهوری اسلامی ایران پیروزی سریع در جنگ بود اما عملیات رمضان به فرماندهان ایرانی نشان داد که موضوع آنقدر که آنها فکر میکنند ساده نیست. طرح ریزی برای عملیات های بزرگ نیاز به زمان و فرصت و امکانات داشت و این نکته ای بود که شاید مقامات ایرانی هیچ وقت پیش بینی نکرده بودند. استراتژی جدید عراق در عملیات رمضان نیز مجدد نشان میدهد که مقامات جمهوری اسلامی درک صحیحی از توان رزمی ارتش عراق نداشتند. البته نباید از ذکر این نکته نیز غافل شد که منطقه مناسب دیگری برای اجرای طرح عملیات پس از فتح خرمشهر با توان موجود ایران وجود نداشت. در حقیقت در جنوب و در کل خاک سرزمینی درگیر جنگ با عراق بهترین منطقه ای که جمهوری اسلامی ایران میتوانست دست به اقدام آفندی بزند همان منطقه بود. به لحاظ استراتژیکی نیز این منطقه بسیار حائز اهمیت بود.
در انتها باید گفت ناکامی در عملیات رمضان باعث شد جنگ عراق و ایران دوباره حالت فرسایشی به خود بگیرد زیرا دیگر امید به پیروزی در کوتاه مدت و عملیات های برق آسا ممکن نبود و عراق از هر نظر هوشیار شده بود. محتاط شدن فرماندهان و فرصت خواستن انها برای طرح ریزی عملیات مناسب باعث گردید این موضوع در جلسه سیزدهم شهریور ماه سال ۱۳۶۱ شورای عالی دفاع مطرح گردد و در جلسه آن گونه عنوان شود که اگر قرار است این قدر معطل بشویم بهتر است سعی کنیم که جنگ تمام شود و کشور تحمل جنگ طولانی را ندارد. به هر حال عملیات رمضان ناکام ماند و باعث شد جنگ حالت فرسایشی به خود بگیرد و ۶ سال دیگر ادامه پیدا کند. این موضوع باعث شد مخالفان ادامه جنگ پس از خرداد ماه سال ۱۳۶۱ بیشتر بر موضع خود تکیه کنند و شاه کلام آنها این باشد که جنگ باید پس از فتح خرمشهر پایان می یافت. بیشتر استدلال مخالفین ادامه جنگ بر آن است که ایران میتوانست با دریافت غرامت از ادامه جنگ سرباز زند و بعد از رمضان دیگر از موضع پایین و فرودست با او برخورد نشود. در مجموع بعد از عملیات رمضان استراتژی واحدی برای پایان دادن به جنگ دربین سران جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت. یک استراتژی آیت الله هاشمی رفسنجانی و یک استراتژی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت که با یکدیگر متفاوت بود.
پیوست‌ها
۱- متن کامل سخنرانی امام خمینی (ره) در ۲۲/۳/۱۳۶۱

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...