ز دیده چند باید ریختن اشک؟

استاد فروزانفر در این‌جا چنین نقل می‌کند: «این قصّه که بی‌گمان تفسیر‌گونه‌یی است از آیه‌ی: «الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس ـ و شاید برای تقریباً مضمون حدیث: إنَّ الشیطان یجری من مجری الدم(جامع صغیر، ج۱، ص۸۱)، نیز وضع و نقل شده است، نتیجه می‌دهد که سحر، وسواس و تسویل شیطان است و مطلوب خدا نیست و واقعیّتی ندارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سخن در باب سحر به همین جا ختام می‌پذیرد وزان پس شیخ بحثی دراز دامن پیش می‌کشد در قوّت وسواس شیطان و مرتبه‌ی او در درگاه خدا و مسأله‌ی ترک سجده و ملعون شدن وی و در تمام این مسایل جانب شیطان را می‌گیرد و او را تبرئه بلکه تقدیس و تنزیه نیز می کند و این بحثی است که عین القضاه میانجی (مقتول) نظیر آن در تمهیدات آورده و احمد غزّالی نیز در مواعظ خود آن را تأیید می‌کرده و در مثنوی نیز از زبان شیطان عذر او را در ترک سجده و عشقش به حق تعالی به تفصیل مورد بحث قرار گرفته و همین مطلب موضوع غزل ذیل است از حکیم سنایی که ظاهراً زبان حال ابلیس است:

با او دلم به مهر و محبّت یگانه بود

سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود

و چنان که می‌بینیم سه تن از اکابر صوفیّه که در اوایل قرن ششم (قرنی که عطّار در اواخر آن شهرت یافته) می‌زیسته اند، به دفاع از ابلیس برخاسته‌اند و شیخ ما این بحث لطیف را موضوع مهمّ این مقاله قرار داده و بدین گونه در صدد بیان آن برآمده است.»[۳۴۶]
عطار پس از حکایت مذکور، حکایت دوم را در «زاری کردن ابلیس» روایت می‌کند: این انس و الفت و تاییدیه‌ها به حدّی است که در پایان یکی از حکایت‌ها عطار نتیجه‌گیری می‌کند: «مسلمانی حقیقی را از ابلیس بیاموز که جز به حق و عشق به حق چیزی ننگریست.»[۳۴۷]

چه لعنت می‌کنی او را شب و روز

از او باری مسلمانی بیاموز

در حالی که شیطان در اوج تکبّر از کلام حق روگردان شد.
چشم‌انداز عطار به انگارهی دفاع از ابلیس در مقاله‌‌ی هشتم از الهی‌نامه به اوج می‌رسد؛ آن وقتی که پسر، حقیقت سحر را از پدر درخواست می‌کند، پدر شروع به حکایت‌گویی می‌کند و پس از هر حکایت نتیجه گیری می‌کند که فرزندش چگونه طی طریق کند و از درون مسیر آگاهی یابد. در این مقاله حداقل در نُه حکایت (یا موضوع) برای اثبات سخن خویش و به نوعی به تعبیر و تفسیر مثبت و توجیه افعال شیطان (ابلیس) می‌پردازد.

«به راهِ بادیه» گفت آن یگانه
شدم بر پی روان تا آن چه آب است
به آخر چون برِ سنگی رسیدم
دو چشمش چون دو ابرِ خون فشان بود
چو باران می‌گریست و زار می‌گفت
که این قصّه نه زان رویِ چو ماه است
نمی خواهند طاعت کردنِ من

«دو جویْ آبِ سیه دیدم روانه
که چندینش در رفتن شتاب است؟
به خاک ابلیس را افتاده دیدم
ز هر چشمیش جویی خون روان بود
پیاپی این سخن هموار می‌گفت:
ولی رنگِ گلیمِ من شیاه است
کنند آنگه گنه در گردنِ من»

الهی‌نامه، ص۲۱۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...